درباره محل مقبره «یوشع بن نون» نقل‌های مختلفی در منابع تاریخی و جغرافیایی وجود دارد که به آنها اشاره می‌شود: 1. در سرزمین نابلُس[1] که در برخی کتب، منطقه‌ای در آن سرزمین به نام بُلَیدة به عنوان مدفن آن پیامبر اعلام شده است.[2] 3. کوه افرائیم[3] (در طرف شمال شرقی اورشلیم واقع شده است). 4. در گورستان تاریخی تخت فولاد اصفهان؛ نوشته‌اند که حضرت یوشع بن نون در زمان کورش به همراه سایر زندانیان از اسارت بابل نجات یافت و به ایران مهاجرت کرد و در اصفهان در محلی که به آن «لسان الارض» گفته می‌شود در گورستان تاریخی تخت فولاد مدفون گردید.[4] و از فحوای اخبار تاریخ، نسبت به حضرت یوشع(ع) و زمان و محل دفن، چنین استنباط می‌شود که احتمالاً دو یوشع بوده، یکی وصیّ حضرت موسی(ع) و دیگری قبل از او. اوّلی قبرش در جبل افرائیم بن یوسف و دومی قبرش در اصفهان است.[5] ‏ به نظر می‌رسد نقل چهارم ضعیف باشد؛ چراکه منابع تاریخی قدیمی نه به وجود دو پیامبر به این نام، و نه به دفن یکی از آنان در اصفهان اشاره کرده‌اند! به علاوه، بیشتر مورّخان دیدگاه اوّل را می‌پذیرند و آن‌را صحیح می‌دانند.[6] و تنها اختلاف در منطقه‌ای از نابلس است. [1] . هروی (متوفّی 611ق)، علی بن ابو بکر، الإشارات إلی معرفة الزیارات، ص 31، مکتبة الثقافة الدینیة، قاهره، چاپ اول، 1423ق؛ ابو الیمن علیمی (متوفّی 928ق)، عبد الرحمن بن محمد، الأنس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، محقق و مصحح: ابو تبانّة، عدنان یونس عبدالمجید، کعابنه، محمود عوده‏، ج 1، ص 202، مکتبة دنیس، الخلیل، چاپ اول، 1420ق؛ حلبی غزی (متوفّی 1351ق)،کامل بن حسین، نهر الذهب فی تاریخ حلب، محقق و مصحح: شعث، شوقی، فاخوری، محمود، ج 1، ص 323، دار القلم، حلب، چاپ دوم، 1419ق. [2] . یاقوت حموی (متوفی 626ق)، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، ج 4، ص 167، دار صادر، بیروت، چاپ دوم، 1995م. [3] . طبری (متوفی 310ق)، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 1، ص 442، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق؛ ابن عساکر (متوفی 571ق)، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، محقق و مصحح: شیری، علی، ‏ج 74، ص 265، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1415ق؛ مرجانی (متوفی 770ق)، عبد الله بن عبد الملک، بهجة النفوس و الأسرار فی تاریخ دار هجرة النبی المختار، محقق و مصحح: فضل، محمد عبدالوهاب، ج 1، ص 330، ‏دار الغرب الاسلامی، بیروت، چاپ اول، 2002م. [4] . بی آزار شیرازی، عبد الکریم، باستان شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص 427 – 428، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ سوم، 1380ش. [5] . همان. [6] . معجم البلدان، ج 5، ص 156؛ الإشارات إلی معرفة الزیارات، ص 18؛ جندی، محمد سلیم، تاریخ معرة النعمان، محقق و مصحح: کحاله، عمر رضا، ج 1، ص 356، منشورات وزارة الثقافة، دمشق، چاپ دوم، 1994م؛ نهر الذهب فی تاریخ حلب، ج 1، ص 323.
درباره محل مقبره «یوشع بن نون» نقلهای مختلفی در منابع تاریخی و جغرافیایی وجود دارد که به آنها اشاره میشود:
1. در سرزمین نابلُس[1] که در برخی کتب، منطقهای در آن سرزمین به نام بُلَیدة به عنوان مدفن آن پیامبر اعلام شده است.[2]
3. کوه افرائیم[3] (در طرف شمال شرقی اورشلیم واقع شده است).
4. در گورستان تاریخی تخت فولاد اصفهان؛ نوشتهاند که حضرت یوشع بن نون در زمان کورش به همراه سایر زندانیان از اسارت بابل نجات یافت و به ایران مهاجرت کرد و در اصفهان در محلی که به آن «لسان الارض» گفته میشود در گورستان تاریخی تخت فولاد مدفون گردید.[4] و از فحوای اخبار تاریخ، نسبت به حضرت یوشع(ع) و زمان و محل دفن، چنین استنباط میشود که احتمالاً دو یوشع بوده، یکی وصیّ حضرت موسی(ع) و دیگری قبل از او. اوّلی قبرش در جبل افرائیم بن یوسف و دومی قبرش در اصفهان است.[5]
به نظر میرسد نقل چهارم ضعیف باشد؛ چراکه منابع تاریخی قدیمی نه به وجود دو پیامبر به این نام، و نه به دفن یکی از آنان در اصفهان اشاره کردهاند! به علاوه، بیشتر مورّخان دیدگاه اوّل را میپذیرند و آنرا صحیح میدانند.[6] و تنها اختلاف در منطقهای از نابلس است. [1] . هروی (متوفّی 611ق)، علی بن ابو بکر، الإشارات إلی معرفة الزیارات، ص 31، مکتبة الثقافة الدینیة، قاهره، چاپ اول، 1423ق؛ ابو الیمن علیمی (متوفّی 928ق)، عبد الرحمن بن محمد، الأنس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، محقق و مصحح: ابو تبانّة، عدنان یونس عبدالمجید، کعابنه، محمود عوده، ج 1، ص 202، مکتبة دنیس، الخلیل، چاپ اول، 1420ق؛ حلبی غزی (متوفّی 1351ق)،کامل بن حسین، نهر الذهب فی تاریخ حلب، محقق و مصحح: شعث، شوقی، فاخوری، محمود، ج 1، ص 323، دار القلم، حلب، چاپ دوم، 1419ق. [2] . یاقوت حموی (متوفی 626ق)، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، ج 4، ص 167، دار صادر، بیروت، چاپ دوم، 1995م. [3] . طبری (متوفی 310ق)، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 1، ص 442، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق؛ ابن عساکر (متوفی 571ق)، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، محقق و مصحح: شیری، علی، ج 74، ص 265، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1415ق؛ مرجانی (متوفی 770ق)، عبد الله بن عبد الملک، بهجة النفوس و الأسرار فی تاریخ دار هجرة النبی المختار، محقق و مصحح: فضل، محمد عبدالوهاب، ج 1، ص 330، دار الغرب الاسلامی، بیروت، چاپ اول، 2002م. [4] . بی آزار شیرازی، عبد الکریم، باستان شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص 427 – 428، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ سوم، 1380ش. [5] . همان. [6] . معجم البلدان، ج 5، ص 156؛ الإشارات إلی معرفة الزیارات، ص 18؛ جندی، محمد سلیم، تاریخ معرة النعمان، محقق و مصحح: کحاله، عمر رضا، ج 1، ص 356، منشورات وزارة الثقافة، دمشق، چاپ دوم، 1994م؛ نهر الذهب فی تاریخ حلب، ج 1، ص 323.
- [سایر] آیا مقبره حضرت یوشع بن نون در شهر اصفهان قرار دارد؟
- [سایر] نقباء بنی اسرائیل چه کسانی هستند؟ و آیا یوشع بن نون از آنان است؟ و آیا همهٔ آنان در یک زمان بوده اند؟
- [سایر] مگر نگفتهاند که از نسل حضرت یوسف(ع) پیامبری دیگر نیامده است؟ پس چرا یوشع پیامبر فرزند افرائیم بن یوسف است؟
- [سایر] احکام نون ساکنه را بیان کنید.
- [سایر] چرا عمر مقام ابراهیم را از جای خود برداشت و در جای کنونی آن قرار داد؟ و چرا شیعیان این را پذیرفتند؟
- [سایر] با توجه به روایات زیر، معنای اختیال چیست؟ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ مَشَی علی الْأَرْضِ اخْتِیالًا لَعَنَتْهُ الْأَرْضُ وَ مَنْ تَحْتَهَا وَ مَنْ فَوْقَهَا. عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَیلٌ لِمَنْ یخْتَالُ فِی الْأَرْضِ یعَانِدُ جَبَّارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.
- [سایر] چرا به حضرت احمد بن موسی (علیهما السلام)، شاهچراغ می گویند؟
- [سایر] مادر محمد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان -رضی الله عنه- فاطمه بنت حسین بن علی بن ابی طالب –رضی الله عنه- است، پس مادر بزرگ محمد فاطمه –رضی الله عنها- و پدر بزرگش عثمان -رضی الله عنه- است! از شیعه می پرسیم آیا از نظر شما درست است که فاطمه نوهای ملعون داشته باشد؟! چون بنی امیّه که محمد از آنها است، از دیدگاه شیعه ملعون هستند، و منظور از شجره ملعونه در قرآن بنی امیه است.
- [سایر] جعفر بن محمد بن قولویه که بود؟
- [سایر] محمد بن عبدالله نفس زکیّه کیست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] کافر یعنی کسی که غیر معترف به خدا است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیأ محمّد بن عبدا& را قبول ندارد، نجس است و نیز کسی که ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز وروزه مسلمانان جز دین اسلام میداند منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است نجس میباشد، و اگر نداند احتیاطاً باید از او اجتناب کرد.
- [آیت الله اردبیلی] کافر (یعنی کسی که منکر خدا است و یا برای خدا شریک قرار میدهد یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول ندارد و همچنین کسی که در یکی از اینها شک داشته باشد) نجس است ولی بنابر اقوی اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) پاک هستند؛ و کسی که ضروری دین (یعنی چیزی مثل نماز و روزه که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند) را منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیز به انکار خدا، توحید یا نبوت بازگشت داشته باشد، کافر ونجس میباشد و در غیر این صورت نجس نیست.
- [آیت الله اردبیلی] ملاک برای (سیّد بودن)، نسبت داشتن با (هاشم بن عبد مناف) جدّ دوم گرامی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم از ناحیه پدر میباشد؛ پس کسی که فقط مادرش سیّد است میتواند از زکات غیر سیّد استفاده کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را به اندازه انسان متوسّط یا تا گلوگاه گود کنند، ومیّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتیبهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند، و نیز مستحبّ است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحبّ است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و در موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند وصورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت بر نگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدّت حرکتش دهند وسه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ اًّفْهَمْ یا فلانَ بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمّد واسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ افْهَم یا مُحَمَّدِ بنَ عَلی( پس از آن بگویند: )هَل اَنْتَ عَلی العَهْدِ الَذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَِْ أنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَانّ مُحَمّداً صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیِّینَ وَخاتَمُ المَرْسَلینَ وَانَّ عَلیّاً أمیرُ المُؤمنِینَ وَسَیّدُ الوَصِیینَ وَاًّمام افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلی العالَمینَ وَاَنّ الحَسَنَ وَالحُسَیْنَ وَعَلیَّ بْنَ الحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَمُوسی بْنَ جَعْفَر وَعَلیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلی وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالحَسَنَ بْنَ عَلیّ وَالقائِمَ الحُجََّْ المَهدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَُّْ المُؤمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلی الخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَتُکَ أئِمَُّْ هُدی بِکَ أبْرار یا فلانَ بْنُ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگوید و بعد بگوید: )اًّذا أتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسولَیْنِ مِن عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَن قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِیجَوابِهِما اللّهُ رَبِّی وَمُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلهِ نَبیّی وَالاسْلامُ دِینی وَالقُرآنُ کِتابیوَالکَعْبَُْ قِبْلَتی وَأمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِب اًّمامی وَالحَسَنُ بْنُ عَلی المُجْتَبی اًّمامی وَالحُسَینُ بْنُ عَلی الشَهیدُ بِکَربَلأ اًّمامی وَعَلی زَیْنُ العابِدینَ اًّمامیوَمُحَمّد الباقِرُ اًّمامی وَجَعْفَر الصادِقُ اًّمامی وَمُوسی الکاظِمُ اًّمامی وَعَلیالرِضا اًّمامی وَمُحَمَّد الجَوادُ اًّمامی وَعَلی الهادِی اًّمامی وَالحَسَنُ العَسْکَرَیُّ اًّمامی وَالحُجَُّْ المُنْتَظَرُ اًّمامی هؤلأ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتیوَقادَتی وَشُفَعائی بِهِم أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِم أتَبَرَُ فِی الدُنیا وَالاَّخِرَْ ثُمَّ اعْلَم یا فلان بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: )اًّنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَسُولُ واَنَّ عَلیَ بْنَ أبی طالِب وَأوْلادَهُ المَعْصومینَ و الأئِمََّْ الاًّثْنَیْ عَشَر نِعْمَ الأئِمََّْ وَأنَ ما جأَ بِهِ مُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ حَقّ وَأنّ المَوْتَ حَقّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکیر فِی القَبْرِ حَقّ وَالبَعْثَ حَقّ وَالنُشُورَ حَقّ وَالصِراطَ حَقّ وَالمیزانَ حَقّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقّ وَانَّ الجَنََّْ حَقّ وَالنارَ حَقّ وَانَّ السّاعََْ آتیَْ لا رَیْبَ فیها وَأنَ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ پس بگوید أفَهِمْتَ یا فلان( و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: )ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ اًّلی صِراطً مُسْتَقیم عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فِیمُسْتَقَرً مِن رَّحْمَتِهِ( پس بگوید: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْه وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اًّلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمّ عَفوکَ عَفوَک(.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است، قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذراعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه، زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است، در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و دردفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شد، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را بشانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد است و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی پس از آن بگویند: هَلْ أَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فَارَقْتَنَا عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أنْ لاَ إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النَّبِیّینَ وَخَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَأنَّ عَلِیاً أمِیرُ المؤمِنِینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّیِن وإمَامٌ افْتَرَضَ اللهُ طَاعَتَهُ عَلی الْعَالَمِینَ وَأَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلیَّ بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِین وَأَئِمَّتُکَ أَئِمَّةُ هُدی أَبْرارٌ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند و بعد بگویند: إذا اتَاکَ الْمَلَکَانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِ الله تَبَارَکَ وَتَعَالی وَسَئَلاَکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیّک وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتَابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أَئِمَّتِکَ فَلاَ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوَابِهِمَا اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَبِیّی وَالإسْلاَمُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتَابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبیطَالِب إمَامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی إمَامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلاء إِمَامی وَعَلِی زِیْنُ الْعَابِدینَ إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ إمَامی وَجَعْفَرٌ الصَّادِقُ إمَامی وَموُسَی الْکَاظِمُ إمَامی وَعَلِیٌّ الرِّضَا إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوَادُ إمَامی وَعَلیٌّ الْهَادی إمَامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَری إمَامی وَالْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ إمَامی هَؤلاءِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أئِمَّتی وَسَادَتی و قادَتی وَشُفَعَائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ أَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمَ یَا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند بعد بگویند: إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالی نِعْمَ الرَّبُّ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نِعْمَ الرَّسوُلُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ ابیطَالِب وَاَوْلاَدَهُ الْمَعْصوُمینَ الأئَمَّةَ الإثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الأئِمَّةُ وَأنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حَقٌ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وسُؤَالَ مُنْکَر وَنَکیر فی الْقَبْرِ حَقٌ والْبَعْثَ حَقٌ وَالنُّشوُرَ حَقٌ وَالصِّرَاطَ حَقٌ وَتَطَایُرَ الْکُتُبِ حَقٌ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَالنَّارَ حَقٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَرَیْبَ فیِهَا وَأنَّ اللهُ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبوُرِ پس بگویند: أفَهِمْتَ یَا فُلان و به جای فلان اسم میت را بگویند پس از آن بگویند: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَهَدَاکَ اللهُ إلَی صِرَاط مُسْتَقِیم وَعَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیَائِکَ فی مُسْتَقَرّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگویند: اَللّهُمَّ جَافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَأصْعِدْ بِروُحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهَاناً اَللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر چیزی را بر خودش وقف کند مثل آن که دکانی را وقف کند که عایدی آن را بعد از مرگ او خرج مقبره اش نمایند صحیح نیست. ولی اگر مثلا مالی را بر فقرا وقف کند و خودش فقیر شود، می تواند از منافع وقف استفاده نماید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر چیزی را بر خودش وقف کند مثل این که دکانی را وقف کند که عایدی آن را بعد از مرگ او خرج مقبره اش نمایند، صحیح نیست. ولی اگر مالی را بر فقرا وقف کند و خودش فقیر شود، می تواند از منافع وقف استفاده نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] در اوقاف عامه از قبیل مدارس و مساجد و امثال اینها قبض معتبر نیست هرچند احوط است و قبض محقق می شود به این که مثلا در وقف مسجد یک نفر در ان مسجد نماز بخواند یا در وقف مقبره کسی در ان جا دفن شود
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر چیزی را بر خودش وقف کند مثل ان که دکانی را وقف کند که عایدی ان را بعد از مرگ او خرج مقبره اش نمایند صحیح نیست ولی اگر مثلا مالی را بر فقراء وقف کند و خودش فقیر شود می تواند از منافع وقف استفاده نماید
- [آیت الله مظاهری] آبی که عاصم بوده اگر انسان شک کند هنوز عاصم است یا نه، حکم آب عاصم را دارد مثلاً آبی که به اندازه کر بوده اگر انسان شک کند از کر کمتر شده یا نه، مثل آب کر است. و آبی که عاصم نبوده اگر انسان شک کند عاصم شده یا نه، حکم آب عاصم را ندارد، مثلاً آبی که کمتر از کر بوده و انسان شک دارد به مقدار کر شده یا نه، حکم آب کر را ندارد.