دعای ابوحمزه ثمالی چه دعایی است؟
از دعاهای شورانگیز ماه رمضان، دعای ابوحمزه ثمالی است. اهل دعا و انس با خدا، با این دعا آشنایی دیرینه دارند. این دعا که از اشک شوق و طراوت و از سوزِ آه و رایحه مناجات معطّر شده است از قلب آسمانی و ملکوتی سرحلقه دلدادگان و زینت عابدان، امام سجاد علیه السلام سرچشمه گرفته و بر زبان پاک و حق گویش جاری گشته است. ابوحمزه ثمالی، از یاران نزدیک آن حضرت، این دعا را از آن امام همام نقل کرده و به همین جهت، دعا به نام وی شهرت یافته است. وی می گوید: حضرت زین العابدین علیه السلام در ماه مبارک رمضان، بیشتر شب در حال نماز بود و چون سحرگاهان فرا می رسید، این دعا را می خواند. این دعا از نعمت های بزرگ الهی و از گنج های نهفته و پنهان ربوبی و فوران عشق و محبت و بیانگر اوج بندگی و خاکساری است. اگر این دعا و صدها دعای نظیر آن نبود، نمی دانستیم در خلوت انس با پروردگار، چگونه و با چه کلماتی با او سخن بگوییم و از آن کریم بنده نواز، چه درخواست کنیم و رسم و ادب بندگی را چگونه به جای آوریم؟ این دعا دارای چند بخش است: بخش نخست مشتمل بر سپاس و ثنای خداوند و معرفی آن یکتای بی همتا و بیانگر باز بودن و نزدیک بودن راه قرب به او است. به چند قسمت از این بخش اشاره می شود: 11. (بک عرفتک و انت دللتنی علیک و دعوتنی الیک و لولا انت لم اَدر ما انت)؛ (خدایا! تو را با خودت شناختم و تو مرا به سوی خود راهنمایی و دعوت کردی و اگر تو نبودی، نمی دانستم تو کیستی). 12. (اللهم انی اجد سبل المطالب الیک مشرعة و مناهل الرجاء الیک مترعة و الاستعانة بفضلک لمن امّلک مباحة و ابواب الدعاء الیک للصارخین مفتوحة و اعلم انک للراجی بموضع اجابة و للملهوفین بمرصد اغاثة)؛ (خداوندا! من راه های خواسته ها را به سوی تو باز و هموار، چشمه های امید به تو را پر آب، یاری جستن به فضل و کرمتت را برای آرزومندان روا و درهای دعا به درگاهت را گشاده می یابم. خدایا! می دانم تو در جایگاه اجابت امیدواران و فریادرسی پریشان حالان، قرار داری). 13. (... و اَنّ الراحل الیک قریب المسافة و انک لاتحتجب عن خلقک الا ان تحجبهم الاعمال دونک)؛ (خداوندا! می دانم که رهروان کعبه دیدارت را راه اندک است و مقصد نزدیک و می دانم که میان تو و بندگانت، حجابی جز اعمال بد و زشت آنان نیست). بخش دوم بیانگر خوف و رجا و بیم و امید بنده، در برابر مولای عظیم و مهربان است. از یک طرف عظمت و جلال و شکوه بی انتهای خدای متعال، قلب بنده عارف را تسخیر می کند و بندبندِ وجودش را به لرزه درآورده، بی اختیار، نغمه (سبّوح قدّوس) بر زبانش جاری می شود. از طرف دیگر، رحمت و کرم بی پایان حق، همه وجودش را از امید سرشار می سازد و وجودش را از شوق لبریز می کند. هنگامی که جرم، عصیان، گستاخی و غفلتش را به یاد می آورد، در گرداب ترس از کیفر الهی می افتد و زمانی که لطف و کرم و گذشت آن مولای مهربان را مشاهده می کند، به ساحل امید و شوق پا می گذارد و نور امید در قلبش می درخشد: 21. (اذا رایت مولای ذنوبی فزعت و اذا رایت کرمک طمعت فان عفوت فخیر راحم و ان عذّبت فغیر ظالم)؛ (سرور من! زمانی که گناهانم را می بینم، در ورطه وحشت فرو می افتم و زمانی که لطف و کرمت را می بینم، طمع می کنم. پس اگر ببخشی، بهترین رحم کننده ای و اگر کیفر دهی، بر من ستمی نکرده ای). 22. (عظم یا سیدی املی و ساء عملی فاعطنی من عفوک بمقدار املی و لا تواخذنی بأسوء عملی فان کرمک یجلّ عن مجازاة المذنبین و حلمک یکبُر عن مکافات المقصرّین)؛ (سرور و آقای من! امیدم به تو فراوان و کردارم زشت و ناپسند است. هم سنگ آرزویم، از من درگذر و مرا با بدترین کردارم کیفر مکن؛ چون لطف و بزرگواری تو، بسی برتر از کیفر مجرمان و شکیبایی تو، بزرگ تر از مجازات اهل تقصیر و خطا است). 23. (الهی و سیدی و عزّتک و جلالک لئن طالبتنی بذنوبی لاطالبنَّک بعفوک و لئن طالبتنی بلؤمی لاطالبنّک بکرمک)؛ (خدای من! آقای مهربان! به عزّت و فرّ و شکوهت سوگند! اگر از گناهانم بازپرسی، من نیز از عفو و گذشت تو خواهم پرسید و اگر مرا به پستی و زبونی ام بازخواست کنی، تو را به بزرگی و کرمت بازخواست خواهم کرد). 24. (و ما انَا یا ربّ و ما خطری هبنی بفضلک و تصدّق علّی بعفوک)؛ (خدایا! من چیستم و چه ارزشی دارم؟ آخر مرا چه اهمیتی است که بخواهی مرا به کیفر اعمالم برسانی؟ با فضل بی انتهای خویش، بر من ببخش و با عفو و گذشت خود بر این بینوا تصدّق فرما). 25. (و ما قدر اعمالنا فی جنب نعمک و کیف نستکثر اعمالاً نقابل بها کرمک)؛ (خداوندا! اعمال ناقابل و عبادات بی ارزش ما، در برابر نعمت های انبوه و بی دریغ تو چه قدر و قیمتی دارد؟ و چگونه می توانیم اعمال خویش را در برابر کرم بی پایان تو، افزون به شمار آوریم؟) بخش سوم درباره درخواست های آن حضرت در مورد خود، پدر و مادر، خانواده، اقوام، اهل ایمان و اسلام است. چند نمونه از این بخش بیان می گردد: 31. (اللهم إنی اسئلک صبرا جمیلاً و فرجا قریبا و قولاً صادقا و اجرا عظیما)؛ (خدایا! از تو صبری نیکو و زیبا، گشایشی نزدیک، گفتاری راست و پاداشی بزرگ درخواست می کنم). 32. (اسئلک اللهم من خیر ما سئلک منه عبادک الصالحون)؛ (خدایا! بهترین چیزی که بندگان شایسته ات از تو درخواست کرده اند، از تو می خواهم). 33. (یا خیر من سُئل و اجود من اعطی، اعطنی سؤلی فی نفسی و اهلی و والدیّ و ولدی و اهل حزانتی و اخوانی فیک)؛ (ای بهترین کسی که خواسته ها بر آستان او فرو می آید و ای سخاوتمندترین بخشنده! خواسته مرا در مورد خود و خانواده ام و پدر و مادر و فرزندان و یاران دلسوز و برادران ایمانی ام، برآورده ساز). 34. (اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات، الاحیاء منهم و الاموات و تابع بیننا و بینهم بالخیرات، اللهم اغفر لحیّنا و میّتنا و شاهدنا و غائبنا ذکرنا و انثانا صغیرنا و کبیرنا حرّنا و مملوکنا)؛ (خدایا! زنان و مردان با ایمان زنده و مرده شان را بیامرز و با نیکی و خوبی، ما و آنها را پیوند ده. خداوندا! زنده و مرده، حاضر و غایب، مرد و زن، بزرگ و کوچک و برده و آزاد ما را مورد بخشایش خود قرار ده). 35. (اللهم صّل علی محمد و آل محمد و اختم لی بخیرٍ واکفنی ما اهمّنی من امر دنیای و آخرتی)؛ (خداوندا! بر محمد و آل پاکش درود فرست و سرانجام کارم را خیر و نیک قرار ده و امور مهم دنیا و آخرتم را کفایت فرما). 36. (... و ارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام و زیارة قبر نبیک و الائمة علیهم السلام و لاتخلنی یا رب من تلک المشاهد الشریفة و المواقف الکریمة)؛ (خدایا! زیارت خانه گران قدرت و قبر پاک پیامبرت و امامان والا تبار را که درود و رحمت تو بر آنان باد امسال و در همه سال روزی ام گردان و مرا از آن جایگاه های گرامی و زیارتگاه های با شرافت، محروم مساز). بخش چهارم در مورد خواسته های بلند و حاجت های ارزشمندی است که رسیدن به آنها، نیازمند آمادگی کافی و توجّه کامل به خداوند و اشتغال دائم به ذکر و یاد او است و جز برای عده ای محدود از اولیای الهی و بندگان خاص خداوند، حاصل نمی گردد؛ مانند: 41. (اللهم انی اسئلک ایمانا لا اجل له دون لقائک احینی ما احییتنی علیه و توفّنی اذا توفیتنی علیه و ابعثنی اذا بعثتنی علیه)؛ (خداوندا! از تو ایمانی می خواهم که تا دیدار تو باقی و پایدار باشد، مرا با آن زنده بداری و با آن بمیرانی و با آن برانگیزی). 42. (اللهم إنی اسئلک ان تملأ قلبی حبّا لک و خشیة منک و تصدیقا بکتابک و ایمانا بک و فرقا منک و شوقا الیک)؛ (خدایا! از تو ملتمسانه می خواهم که قلبم را از محبت و ترس عارفانه از خود پُر کنی و دلم را از ایمان و تصدیق به قرآن و ترس از دوری ات، آکنده و لبریز سازی). 43. (... و اجعلنی من اوفر عبادک عندک نصیبا فی کل خیر انزلته و تنزله فی شهر رمضان فی لیلة القدر و ما انت منزله فی کل سنة من رحمة تنشرها و عافیة تلبسها و بلیّه تدفعها و حسنات تتقبّلها و سیئات تتجاوز عنها)؛ (مرا از بندگانی قرار ده که از هر خیر و نیکی که در شب قدر در گذشته و حال و در هر سال نازل کرده ای؛ از رحمتی که می گسترانی و عافیتی که می پوشانی و بلایی که دور می گردانی و اعمال نیکی که می پذیری وگناهانی که می بخشی، بیشترین بهره و نصیب را در نزد تو دارند). سرانجام این دعای نورانی و سرشار از حقایق ربانی و معارف سبحانی، با قسمتی پایان می یابد که خواست و آرزوی همه پاکان و شیفتگان حضرت حق و عصاره و فشرده همه خواسته ها و حاجت های روحانی و معنوی است. 44. (اللهم انی اسئلک ایمانا تباشر به قلبی و یقینا حتی اعلم انه لن یصیبنی إلا ما کتبت لی و رضّنی من العیش بما قسمت لی یا ارحم الراحمین)؛ (خداوندا! از تو ایمانی می خواهم که همدم قلبم باشد و یقینی درخواست می کنم که در پرتو آن، بدانم هر چه به من می رسد، بر قلم قضا و خواستِ تو جاری گشته است و مرا از آنچه در زندگی قسمت و روزی ام ساخته ای، خشنود ساز؛ ای مهربان تر از هر مهربان!). این قسمت از دعای دلنواز ابوحمزه، سه درخواست مهم و اساسی را در بر دارد؛ خواسته هایی که نیل به آنها آرزوی همیشگی بندگان صالح خدا بوده و تحقق آنها، نشانه رسیدن به اوج قرب و قله کمال انسانی است. به دلیل محتوای عالی این بخش از دعا و تأثیر عمیق آن در سعادت حقیقی انسان، بر آن تأکید فراوان کرده و علاوه بر دعای ابوحمزه، در دعاهای سحر این ماه و نیز در شب های دهه آخر آن نیز آمده است. خواسته اول، (ایمان) کاملی است که به واسطه آن، همه حجاب های میان بنده و پروردگار برداشته شود و خداوند مباشر و همنشین دل انسان باشد.[1] ایمان دارای جایگاه ممتازی است. امیرمؤمنان علیه السلام در حدیثی می فرماید: (لا شرف اعلی من الایمان)[2]؛ (شرافتی بالاتر از ایمان نیست). در حدیث پرمغزی راوی از حضرت صادق علیه السلام می پرسد: چه عملی نزد خداوند از همه اعمال برتر است؟ حضرت علیه السلام می فرماید: آن عملی که خداوند چیزی را بدون آن نمی پذیرد. راوی می پرسد: آن چیست؟ حضرت صادق علیه السلام فرمود: (الایمان بالله الذی لا اله الا هو اعلی الاعمال درجةً و اشرفها منزلة و اسناها حظا)[3] ؛ (ایمان به خداوندی که معبودی جز او نیست؛ عملی که عالی ترین درجه و شریف ترین جایگاه و بالاترین بهره را دارد). البته ایمان مراحل و درجات مختلفی دارد؛ چنان که خود آن حضرت می فرماید: (ان الایمان عشر درجات بمنزلة السلم یصعد منه مرقاة بعد مرقاه)[4]؛ (ایمان ده درجه دارد مانند نردبان و باید این درجه ها را یکی یکی پشت سر گذاشت).  رسیدن به بالاترین درجه ایمان، جز با گام نهادن در بندگی حقیقی و روی گرداندن از عبودیت غیر خدا و توجه کامل به خداوند، حاصل نمی گردد و این همان حقیقتی است که در مناجات شعبانیه، بر زبان حق گوی اولیای برگزیده جاری شده است: (الهی هب لی کمال الانقطاع الیک وانر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقة بعزّ قدسک)[5]؛ (خدایا! نهایت گسستگی از غیر خود و پیوستگی به خود را بهره ام ساز و چشم های قلبمان را با روشنی نظر به خویش، نورانی کن تا چشم دلمان، حجاب های نور را پاره کند و به سرچشمه و کانون بزرگی و عظمت بپیوندد و روح های ما متصل به ساحت عزّت، پاک و پیراسته تر گردند). تقاضای مباشرت و همنشینی خداوند با قلب و روح، همان درخواست مشاهده پروردگار با چشم دل و ژرفای ایمان است که مقام بندگان شایسته و منزلتی بس رفیع و شریف است. امیرمؤمنان علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: (لا تدرکه العیون بمشاهدة العیان و لکن تدرکه القلوب بحقایق الایمان)[6]؛ (چشم ها با دیدن آشکار خدا را نمی بینند؛ بلکه دل ها با عمق و حقیقت های ایمان او را در می یابند). خواسته دوم، در این قسمت، یقینی است که ثمره آن، رسیدن به این دانش و دریافت است که: (هر چه به انسان می رسد، از طرف خداوند و به اراده و مشیت او است). یقین، رأس دین[7] (الیقین رأس الدین) و میوه آن (ثمرة الدین قوة الیقین)، و برترین نوع دینداری و دین مداری (افضل الدین الیقین)[8] است. یقین کیمیای سعادتی است که به سادگی، نمی توان بدان دست یافت و اکسیر کمیابی است که به راحتی روزی کسی نمی گردد: (انّ الایمان افضل من الاسلام و ان الیقین افضل من الایمان و ما من شی ء اعزّ من الیقین)[9]؛ (ایمان از اسلام برتر و یقین از ایمان بالاتر است و چیزی نادرتر از یقین نیست). انسانی که هر چه به او می رسد، همه را از خداوند می داند و قلم خواست و قضای الهی را در کنار هر حادثه ای مشاهده می کند؛ گوارایی و حلاوت یقین را با همه وجودش احساس کرده است و در ساحل آرامش و آسودگی روح، به امواج سهمگین شک و اندوه و اضطراب اعتنایی ندارد و دریای آرام درونش با هیچ پیشامدی متلاطم نمی شود. از دریچه چشم خدابین چنین بنده ای، پدیده های، محصول اتفاق و تصادف و یکه تازان خودسر میدان هستی نیستند؛ بلکه تحت تدبیر خالقی خبیر و کاردان قرار دارند. دست قدرت و هدایت خداوند را بر هر پدیده ای می بینند و نشان و رد پای او را در همه آنها می یابند و چون همه را از دوست می بینند، همگی در نزدشان نیکو است. آری باید در سحرهای سِحرآمیز ماه رمضان، از فیض لبریز و لطف سرشار کردگار، گران بهاترین وسیله رسیدن به اوج سعادت را گدایی کرد و آن چیزی جز (یقین) نیست. شهید رمضان و مسند نشین عشق و عرفان، امیرمؤمنان علیه السلاممی فرماید: (اَلا بالیقین تدرک الغایة القصوی)[10]؛ (بدانید که تنها بر بال یقین می توان به قله بلند آرمان و هدف دست یافت). سومین درخواست، خشنودی از قسمت الهی و رضایت به چیزی است که او روزی ما ساخته است. این مقام از ویژگی های مؤمنان راستین و صاحبان بصیرت و یقین است. در واقع رضا به داده ها، از شیرین ترین میوه های درخت ایمان و یقین است. حضرت صادق علیه السلام می فرماید: (الرضا بمکروه القضاء من اعلی درجات الیقین)[11]؛ (خشنودی از قضا و حکمی که ناگوار و تلخ می نماید، از بالاترین درجه های ایمان است).  صاحب مقام رضا، از همه توانگرتر است: (اغنی الناس الراضی بقسم الله)[12] و گوارایی زندگی را بیش از دیگران احساس می کند: (ان اهنا الناس عیشاً من کان بما قسم الله له راضیاً)[13]. انسانی که آرامش روح و راحتی جسم را در تکاپوی بیش از اندازه و بی حاصل جست و جو می کند، در حقیقت راه را گم کرده و از زلال آموزه های روح پرور تربیت یافتگان حق دور افتاده است؛ وگرنه می دانست که راحتی و آرامش روح و جسم، در یقین و رضا است. امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: (من رضی بما قسّم له، استراح بدنه)[14]؛ (هر کس راضی به قسمتش شود، بدنش در آسایش است) و امام صادق علیه السلام می فرماید: (ان الله بِعدله و قسطه، جعل الروح و الراحة فی الیقین و الرضا...)[15]؛ (خداوند بر اساس عدل و قسط خود، آرامش و راحتی را در یقین و رضا قرار داده است). سالار شهیدان اباعبداللّه علیه السلام خشنودی و رضایت کامل خود را چنین به حضرت معبود اعلام می دارد: (صبراً علی قضائک یا ربّ لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین)[16]؛ (در مقابل قضا و حکم تو شکیبایم، ای پروردگاری که جز تو خدایی نیست! ای فریاد رس پناه آورندگان!). منابع [1]. اصول کافی، ج 2، ص 42، ح 1. [2]. علی بن محمد اللیثی الوسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص 534. [3]. علی، سعادت پرور، سر الاسراء، ج 2، ص 325، ح 5. [4]. اصول کافی، ج 2، ص 42، ح 1. [5]. مفاتیح الجنان، اعمال ماه شعبان، مناجات شعبانیه. [6]. نهج البلاغه، خطبه 179، و به همین مضمون آورده در: بحارالانوار، ج 4، ص 27، و ص 32، ج 8. [7]. تصنیف غرر الحم، ص 62، ح 724، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی. [8]. علی، سعادت پرور، سر الاسراء، ج 2، ص 61، ح 17. [9]. همان، ج 1، ص 494، ح 5. [10]. علی، سعادت پرور، سر الاسراء، ج 2، ص 61، ح 9. [11]. همان، ج 1، ص 40، ح 5؛ بحارالانوار، ج 71، ص 152، ح 60. [12]. همان، ص 235، ح 4. [13]. همان، ح 3. [14]. همان، ص 40، ح 3. [15]. اصول کافی، ج 2، ص 57، ح 2. [16]. سعادت پرور، علی، فروغ شهادت، ص 186؛ نجمی، محمدصادق، سخنان حسین بن علی علیه‌السلام از مدینه تا کربلا، ص 325، چاپ هفتم.
عنوان سوال:

دعای ابوحمزه ثمالی چه دعایی است؟


پاسخ:

از دعاهای شورانگیز ماه رمضان، دعای ابوحمزه ثمالی است. اهل دعا و انس با خدا، با این دعا آشنایی دیرینه دارند. این دعا که از اشک شوق و طراوت و از سوزِ آه و رایحه مناجات معطّر شده است از قلب آسمانی و ملکوتی سرحلقه دلدادگان و زینت عابدان، امام سجاد علیه السلام سرچشمه گرفته و بر زبان پاک و حق گویش جاری گشته است.
ابوحمزه ثمالی، از یاران نزدیک آن حضرت، این دعا را از آن امام همام نقل کرده و به همین جهت، دعا به نام وی شهرت یافته است. وی می گوید: حضرت زین العابدین علیه السلام در ماه مبارک رمضان، بیشتر شب در حال نماز بود و چون سحرگاهان فرا می رسید، این دعا را می خواند. این دعا از نعمت های بزرگ الهی و از گنج های نهفته و پنهان ربوبی و فوران عشق و محبت و بیانگر اوج بندگی و خاکساری است. اگر این دعا و صدها دعای نظیر آن نبود، نمی دانستیم در خلوت انس با پروردگار، چگونه و با چه کلماتی با او سخن بگوییم و از آن کریم بنده نواز، چه درخواست کنیم و رسم و ادب بندگی را چگونه به جای آوریم؟
این دعا دارای چند بخش است:
بخش نخست
مشتمل بر سپاس و ثنای خداوند و معرفی آن یکتای بی همتا و بیانگر باز بودن و نزدیک بودن راه قرب به او است. به چند قسمت از این بخش اشاره می شود:
11. (بک عرفتک و انت دللتنی علیک و دعوتنی الیک و لولا انت لم اَدر ما انت)؛ (خدایا! تو را با خودت شناختم و تو مرا به سوی خود راهنمایی و دعوت کردی و اگر تو نبودی، نمی دانستم تو کیستی).

12. (اللهم انی اجد سبل المطالب الیک مشرعة و مناهل الرجاء الیک مترعة و الاستعانة بفضلک لمن امّلک مباحة و ابواب الدعاء الیک للصارخین مفتوحة و اعلم انک للراجی بموضع اجابة و للملهوفین بمرصد اغاثة)؛ (خداوندا! من راه های خواسته ها را به سوی تو باز و هموار، چشمه های امید به تو را پر آب، یاری جستن به فضل و کرمتت را برای آرزومندان روا و درهای دعا به درگاهت را گشاده می یابم. خدایا! می دانم تو در جایگاه اجابت امیدواران و فریادرسی پریشان حالان، قرار داری).

13. (... و اَنّ الراحل الیک قریب المسافة و انک لاتحتجب عن خلقک الا ان تحجبهم الاعمال دونک)؛ (خداوندا! می دانم که رهروان کعبه دیدارت را راه اندک است و مقصد نزدیک و می دانم که میان تو و بندگانت، حجابی جز اعمال بد و زشت آنان نیست).

بخش دوم
بیانگر خوف و رجا و بیم و امید بنده، در برابر مولای عظیم و مهربان است. از یک طرف عظمت و جلال و شکوه بی انتهای خدای متعال، قلب بنده عارف را تسخیر می کند و بندبندِ وجودش را به لرزه درآورده، بی اختیار، نغمه (سبّوح قدّوس) بر زبانش جاری می شود. از طرف دیگر، رحمت و کرم بی پایان حق، همه وجودش را از امید سرشار می سازد و وجودش را از شوق لبریز می کند. هنگامی که جرم، عصیان، گستاخی و غفلتش را به یاد می آورد، در گرداب ترس از کیفر الهی می افتد و زمانی که لطف و کرم و گذشت آن مولای مهربان را مشاهده می کند، به ساحل امید و شوق پا می گذارد و نور امید در قلبش می درخشد:
21. (اذا رایت مولای ذنوبی فزعت و اذا رایت کرمک طمعت فان عفوت فخیر راحم و ان عذّبت فغیر ظالم)؛ (سرور من! زمانی که گناهانم را می بینم، در ورطه وحشت فرو می افتم و زمانی که لطف و کرمت را می بینم، طمع می کنم. پس اگر ببخشی، بهترین رحم کننده ای و اگر کیفر دهی، بر من ستمی نکرده ای).

22. (عظم یا سیدی املی و ساء عملی فاعطنی من عفوک بمقدار املی و لا تواخذنی بأسوء عملی فان کرمک یجلّ عن مجازاة المذنبین و حلمک یکبُر عن مکافات المقصرّین)؛ (سرور و آقای من! امیدم به تو فراوان و کردارم زشت و ناپسند است. هم سنگ آرزویم، از من درگذر و مرا با بدترین کردارم کیفر مکن؛ چون لطف و بزرگواری تو، بسی برتر از کیفر مجرمان و شکیبایی تو، بزرگ تر از مجازات اهل تقصیر و خطا است).

23. (الهی و سیدی و عزّتک و جلالک لئن طالبتنی بذنوبی لاطالبنَّک بعفوک و لئن طالبتنی بلؤمی لاطالبنّک بکرمک)؛ (خدای من! آقای مهربان! به عزّت و فرّ و شکوهت سوگند! اگر از گناهانم بازپرسی، من نیز از عفو و گذشت تو خواهم پرسید و اگر مرا به پستی و زبونی ام بازخواست کنی، تو را به بزرگی و کرمت بازخواست خواهم کرد).

24. (و ما انَا یا ربّ و ما خطری هبنی بفضلک و تصدّق علّی بعفوک)؛ (خدایا! من چیستم و چه ارزشی دارم؟ آخر مرا چه اهمیتی است که بخواهی مرا به کیفر اعمالم برسانی؟ با فضل بی انتهای خویش، بر من ببخش و با عفو و گذشت خود بر این بینوا تصدّق فرما).

25. (و ما قدر اعمالنا فی جنب نعمک و کیف نستکثر اعمالاً نقابل بها کرمک)؛ (خداوندا! اعمال ناقابل و عبادات بی ارزش ما، در برابر نعمت های انبوه و بی دریغ تو چه قدر و قیمتی دارد؟ و چگونه می توانیم اعمال خویش را در برابر کرم بی پایان تو، افزون به شمار آوریم؟)

بخش سوم
درباره درخواست های آن حضرت در مورد خود، پدر و مادر، خانواده، اقوام، اهل ایمان و اسلام است. چند نمونه از این بخش بیان می گردد:
31. (اللهم إنی اسئلک صبرا جمیلاً و فرجا قریبا و قولاً صادقا و اجرا عظیما)؛ (خدایا! از تو صبری نیکو و زیبا، گشایشی نزدیک، گفتاری راست و پاداشی بزرگ درخواست می کنم).

32. (اسئلک اللهم من خیر ما سئلک منه عبادک الصالحون)؛ (خدایا! بهترین چیزی که بندگان شایسته ات از تو درخواست کرده اند، از تو می خواهم).

33. (یا خیر من سُئل و اجود من اعطی، اعطنی سؤلی فی نفسی و اهلی و والدیّ و ولدی و اهل حزانتی و اخوانی فیک)؛ (ای بهترین کسی که خواسته ها بر آستان او فرو می آید و ای سخاوتمندترین بخشنده! خواسته مرا در مورد خود و خانواده ام و پدر و مادر و فرزندان و یاران دلسوز و برادران ایمانی ام، برآورده ساز).

34. (اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات، الاحیاء منهم و الاموات و تابع بیننا و بینهم بالخیرات، اللهم اغفر لحیّنا و میّتنا و شاهدنا و غائبنا ذکرنا و انثانا صغیرنا و کبیرنا حرّنا و مملوکنا)؛ (خدایا! زنان و مردان با ایمان زنده و مرده شان را بیامرز و با نیکی و خوبی، ما و آنها را پیوند ده. خداوندا! زنده و مرده، حاضر و غایب، مرد و زن، بزرگ و کوچک و برده و آزاد ما را مورد بخشایش خود قرار ده).

35. (اللهم صّل علی محمد و آل محمد و اختم لی بخیرٍ واکفنی ما اهمّنی من امر دنیای و آخرتی)؛ (خداوندا! بر محمد و آل پاکش درود فرست و سرانجام کارم را خیر و نیک قرار ده و امور مهم دنیا و آخرتم را کفایت فرما).

36. (... و ارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام و زیارة قبر نبیک و الائمة علیهم السلام و لاتخلنی یا رب من تلک المشاهد الشریفة و المواقف الکریمة)؛ (خدایا! زیارت خانه گران قدرت و قبر پاک پیامبرت و امامان والا تبار را که درود و رحمت تو بر آنان باد امسال و در همه سال روزی ام گردان و مرا از آن جایگاه های گرامی و زیارتگاه های با شرافت، محروم مساز).

بخش چهارم
در مورد خواسته های بلند و حاجت های ارزشمندی است که رسیدن به آنها، نیازمند آمادگی کافی و توجّه کامل به خداوند و اشتغال دائم به ذکر و یاد او است و جز برای عده ای محدود از اولیای الهی و بندگان خاص خداوند، حاصل نمی گردد؛ مانند:
41. (اللهم انی اسئلک ایمانا لا اجل له دون لقائک احینی ما احییتنی علیه و توفّنی اذا توفیتنی علیه و ابعثنی اذا بعثتنی علیه)؛ (خداوندا! از تو ایمانی می خواهم که تا دیدار تو باقی و پایدار باشد، مرا با آن زنده بداری و با آن بمیرانی و با آن برانگیزی).

42. (اللهم إنی اسئلک ان تملأ قلبی حبّا لک و خشیة منک و تصدیقا بکتابک و ایمانا بک و فرقا منک و شوقا الیک)؛ (خدایا! از تو ملتمسانه می خواهم که قلبم را از محبت و ترس عارفانه از خود پُر کنی و دلم را از ایمان و تصدیق به قرآن و ترس از دوری ات، آکنده و لبریز سازی).

43. (... و اجعلنی من اوفر عبادک عندک نصیبا فی کل خیر انزلته و تنزله فی شهر رمضان فی لیلة القدر و ما انت منزله فی کل سنة من رحمة تنشرها و عافیة تلبسها و بلیّه تدفعها و حسنات تتقبّلها و سیئات تتجاوز عنها)؛ (مرا از بندگانی قرار ده که از هر خیر و نیکی که در شب قدر در گذشته و حال و در هر سال نازل کرده ای؛ از رحمتی که می گسترانی و عافیتی که می پوشانی و بلایی که دور می گردانی و اعمال نیکی که می پذیری وگناهانی که می بخشی، بیشترین بهره و نصیب را در نزد تو دارند).
سرانجام این دعای نورانی و سرشار از حقایق ربانی و معارف سبحانی، با قسمتی پایان می یابد که خواست و آرزوی همه پاکان و شیفتگان حضرت حق و عصاره و فشرده همه خواسته ها و حاجت های روحانی و معنوی است.

44. (اللهم انی اسئلک ایمانا تباشر به قلبی و یقینا حتی اعلم انه لن یصیبنی إلا ما کتبت لی و رضّنی من العیش بما قسمت لی یا ارحم الراحمین)؛ (خداوندا! از تو ایمانی می خواهم که همدم قلبم باشد و یقینی درخواست می کنم که در پرتو آن، بدانم هر چه به من می رسد، بر قلم قضا و خواستِ تو جاری گشته است و مرا از آنچه در زندگی قسمت و روزی ام ساخته ای، خشنود ساز؛ ای مهربان تر از هر مهربان!).
این قسمت از دعای دلنواز ابوحمزه، سه درخواست مهم و اساسی را در بر دارد؛ خواسته هایی که نیل به آنها آرزوی همیشگی بندگان صالح خدا بوده و تحقق آنها، نشانه رسیدن به اوج قرب و قله کمال انسانی است. به دلیل محتوای عالی این بخش از دعا و تأثیر عمیق آن در سعادت حقیقی انسان، بر آن تأکید فراوان کرده و علاوه بر دعای ابوحمزه، در دعاهای سحر این ماه و نیز در شب های دهه آخر آن نیز آمده است.
خواسته اول، (ایمان) کاملی است که به واسطه آن، همه حجاب های میان بنده و پروردگار برداشته شود و خداوند مباشر و همنشین دل انسان باشد.[1]
ایمان دارای جایگاه ممتازی است. امیرمؤمنان علیه السلام در حدیثی می فرماید: (لا شرف اعلی من الایمان)[2]؛ (شرافتی بالاتر از ایمان نیست). در حدیث پرمغزی راوی از حضرت صادق علیه السلام می پرسد: چه عملی نزد خداوند از همه اعمال برتر است؟ حضرت علیه السلام می فرماید: آن عملی که خداوند چیزی را بدون آن نمی پذیرد. راوی می پرسد: آن چیست؟ حضرت صادق علیه السلام فرمود: (الایمان بالله الذی لا اله الا هو اعلی الاعمال درجةً و اشرفها منزلة و اسناها حظا)[3] ؛ (ایمان به خداوندی که معبودی جز او نیست؛ عملی که عالی ترین درجه و شریف ترین جایگاه و بالاترین بهره را دارد). البته ایمان مراحل و درجات مختلفی دارد؛ چنان که خود آن حضرت می فرماید: (ان الایمان عشر درجات بمنزلة السلم یصعد منه مرقاة بعد مرقاه)[4]؛ (ایمان ده درجه دارد مانند نردبان و باید این درجه ها را یکی یکی پشت سر گذاشت).
 رسیدن به بالاترین درجه ایمان، جز با گام نهادن در بندگی حقیقی و روی گرداندن از عبودیت غیر خدا و توجه کامل به خداوند، حاصل نمی گردد و این همان حقیقتی است که در مناجات شعبانیه، بر زبان حق گوی اولیای برگزیده جاری شده است: (الهی هب لی کمال الانقطاع الیک وانر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقة بعزّ قدسک)[5]؛ (خدایا! نهایت گسستگی از غیر خود و پیوستگی به خود را بهره ام ساز و چشم های قلبمان را با روشنی نظر به خویش، نورانی کن تا چشم دلمان، حجاب های نور را پاره کند و به سرچشمه و کانون بزرگی و عظمت بپیوندد و روح های ما متصل به ساحت عزّت، پاک و پیراسته تر گردند).
تقاضای مباشرت و همنشینی خداوند با قلب و روح، همان درخواست مشاهده پروردگار با چشم دل و ژرفای ایمان است که مقام بندگان شایسته و منزلتی بس رفیع و شریف است. امیرمؤمنان علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: (لا تدرکه العیون بمشاهدة العیان و لکن تدرکه القلوب بحقایق الایمان)[6]؛ (چشم ها با دیدن آشکار خدا را نمی بینند؛ بلکه دل ها با عمق و حقیقت های ایمان او را در می یابند).
خواسته دوم، در این قسمت، یقینی است که ثمره آن، رسیدن به این دانش و دریافت است که: (هر چه به انسان می رسد، از طرف خداوند و به اراده و مشیت او است).
یقین، رأس دین[7] (الیقین رأس الدین) و میوه آن (ثمرة الدین قوة الیقین)، و برترین نوع دینداری و دین مداری (افضل الدین الیقین)[8] است. یقین کیمیای سعادتی است که به سادگی، نمی توان بدان دست یافت و اکسیر کمیابی است که به راحتی روزی کسی نمی گردد: (انّ الایمان افضل من الاسلام و ان الیقین افضل من الایمان و ما من شی ء اعزّ من الیقین)[9]؛ (ایمان از اسلام برتر و یقین از ایمان بالاتر است و چیزی نادرتر از یقین نیست).
انسانی که هر چه به او می رسد، همه را از خداوند می داند و قلم خواست و قضای الهی را در کنار هر حادثه ای مشاهده می کند؛ گوارایی و حلاوت یقین را با همه وجودش احساس کرده است و در ساحل آرامش و آسودگی روح، به امواج سهمگین شک و اندوه و اضطراب اعتنایی ندارد و دریای آرام درونش با هیچ پیشامدی متلاطم نمی شود. از دریچه چشم خدابین چنین بنده ای، پدیده های، محصول اتفاق و تصادف و یکه تازان خودسر میدان هستی نیستند؛ بلکه تحت تدبیر خالقی خبیر و کاردان قرار دارند. دست قدرت و هدایت خداوند را بر هر پدیده ای می بینند و نشان و رد پای او را در همه آنها می یابند و چون همه را از دوست می بینند، همگی در نزدشان نیکو است. آری باید در سحرهای سِحرآمیز ماه رمضان، از فیض لبریز و لطف سرشار کردگار، گران بهاترین وسیله رسیدن به اوج سعادت را گدایی کرد و آن چیزی جز (یقین) نیست. شهید رمضان و مسند نشین عشق و عرفان، امیرمؤمنان علیه السلاممی فرماید: (اَلا بالیقین تدرک الغایة القصوی)[10]؛ (بدانید که تنها بر بال یقین می توان به قله بلند آرمان و هدف دست یافت).
سومین درخواست، خشنودی از قسمت الهی و رضایت به چیزی است که او روزی ما ساخته است. این مقام از ویژگی های مؤمنان راستین و صاحبان بصیرت و یقین است. در واقع رضا به داده ها، از شیرین ترین میوه های درخت ایمان و یقین است. حضرت صادق علیه السلام می فرماید: (الرضا بمکروه القضاء من اعلی درجات الیقین)[11]؛ (خشنودی از قضا و حکمی که ناگوار و تلخ می نماید، از بالاترین درجه های ایمان است).
 صاحب مقام رضا، از همه توانگرتر است: (اغنی الناس الراضی بقسم الله)[12] و گوارایی زندگی را بیش از دیگران احساس می کند: (ان اهنا الناس عیشاً من کان بما قسم الله له راضیاً)[13].
انسانی که آرامش روح و راحتی جسم را در تکاپوی بیش از اندازه و بی حاصل جست و جو می کند، در حقیقت راه را گم کرده و از زلال آموزه های روح پرور تربیت یافتگان حق دور افتاده است؛ وگرنه می دانست که راحتی و آرامش روح و جسم، در یقین و رضا است. امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: (من رضی بما قسّم له، استراح بدنه)[14]؛ (هر کس راضی به قسمتش شود، بدنش در آسایش است) و امام صادق علیه السلام می فرماید: (ان الله بِعدله و قسطه، جعل الروح و الراحة فی الیقین و الرضا...)[15]؛ (خداوند بر اساس عدل و قسط خود، آرامش و راحتی را در یقین و رضا قرار داده است).
سالار شهیدان اباعبداللّه علیه السلام خشنودی و رضایت کامل خود را چنین به حضرت معبود اعلام می دارد: (صبراً علی قضائک یا ربّ لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین)[16]؛ (در مقابل قضا و حکم تو شکیبایم، ای پروردگاری که جز تو خدایی نیست! ای فریاد رس پناه آورندگان!).
منابع
[1]. اصول کافی، ج 2، ص 42، ح 1.
[2]. علی بن محمد اللیثی الوسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص 534.
[3]. علی، سعادت پرور، سر الاسراء، ج 2، ص 325، ح 5.
[4]. اصول کافی، ج 2، ص 42، ح 1.
[5]. مفاتیح الجنان، اعمال ماه شعبان، مناجات شعبانیه.
[6]. نهج البلاغه، خطبه 179، و به همین مضمون آورده در: بحارالانوار، ج 4، ص 27، و ص 32، ج 8.
[7]. تصنیف غرر الحم، ص 62، ح 724، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
[8]. علی، سعادت پرور، سر الاسراء، ج 2، ص 61، ح 17.
[9]. همان، ج 1، ص 494، ح 5.
[10]. علی، سعادت پرور، سر الاسراء، ج 2، ص 61، ح 9.
[11]. همان، ج 1، ص 40، ح 5؛ بحارالانوار، ج 71، ص 152، ح 60.
[12]. همان، ص 235، ح 4.
[13]. همان، ح 3.
[14]. همان، ص 40، ح 3.
[15]. اصول کافی، ج 2، ص 57، ح 2.
[16]. سعادت پرور، علی، فروغ شهادت، ص 186؛ نجمی، محمدصادق، سخنان حسین بن علی علیه‌السلام از مدینه تا کربلا، ص 325، چاپ هفتم.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین