در روایات چه وظایفی بر عهده شخص عاقل و خردمند گذاشته شده است؟ (روایاتی که با لفظ عاقل یا عقلاء آمده است)
در روایات، اهمیت بسیاری برای عقل به عنوان برترین مزیت بیان شده است. نیز برتری عاقل بر جاهل و نشانه‌های زیادی برای عاقل آمده است.[1] اینک به طور اختصار به برخی از مزایا و آثار عقل و نشانه‌های عاقل و وظایف او با استناد به کتاب غرر الحکم - که سخنان امام علی(ع) را گردآورده است - اشاره خواهیم کرد. اهمیت عقل 1. ارزش آدمی به عقل و زیرکی او است؛[2] یعنی در نظر حقیقت‌‌بین آدمیّت به عقل و زیرکی است، نه به صورت و جثّه خاصّ، پس هر کس عقل او بیشتر باشد آدمیّت او بیشتر، و هر کس عقل او کمتر باشد آدمیّت او کمتر است.[3] 2. عقل رسولی است از جانب حق تعالی،[4] چنان‌که پیغمبران و رسولان در ظاهر فرستاده شده‌‏اند از برای تبلیغ شرایع و احکام و تعلیم به بندگان، عقل نیز در باطن فرستاده شده و داده شده از برای آن مطلب‏.[5] 3. عقل و خرد دوستی بریده شده است؛[6] یعنی دوستی است که اکثر مردم خود را از او ببرند و دوری کنند و تابع او نشوند.[7] 4. عقل و خرد محکم‌ترین اساسی برای بنای کارها است.[8] 5. خرد شمشیری است برّنده، که به آن در هر باب قطع و فصل حقّ از باطل می‌توان کرد.[9] 6. عقل و خرد جامه نوی است که کهنه نمی‌شود؛[10] یعنی به منزله جامه نو که باعث زینت فرد است، یا این‌که کهنه نمی‌شود، بلکه روز بروز تازه‌‏تر و زیباتر می‌شود.[11] 7. عقل و خرد بالا رونده به سوی علّیّین موضعی در آسمان هفتم است.[12] 8. عقل سردار لشکر پروردگار است، و هوا و خواهش کشنده لشکر شیطان، و نفس کشیده شونده میانه ایشان، پس هر یک از ایشان غالب شوند نفس خواهد بود در جایگاه آن.[13]  آثار و نشانه‌های عقل 1. عقل فکر را نیکو می‌کند، پس هر کس عاقل‌‏تر باشد اعتماد بر رأی و فکر او بیشتر است.[14] 2. اصل عقل فکر کردن است و میوه آن سلامتی از آفات دنیا و آخرت است.[15] 3. صاحب عقل برای رسیدن به حاجات و خواسته‌‌های خود با مردم با نرمی و مهربانی برخورد می‌کند.[16] 4. هرگاه عقل به کمال رسد سخن گفتن کم می‌شود.[17] 5. با عقل، می‌توان به عمق حکمت دست یافت.[18] 6. عقل زیاد سبب زیادی حلم می‌شود.[19] 7. میوه عقل و خرد، ثابت ماندن بر حق در هر باب، و روی نتافتن از آن است‏.[20] 8. میوه عقل و خرد همنشینی با خوبان و نیکان است.[21] 9. میوه عقل و خرد، مدارا کردن با مردم است.[22] 10. میوه عقل و خرد، راست‌گویی است.[23] 11. ادب و اخلاق حسنه بدون همراهی عقل چندان سودی ندارد.[24] ‏صفات و نشانه‌های عاقل 1. عاقل کسی است که هوا و هوس و دنیایش را با آخرت معامله نماید.[25] 2. عاقل کسی است که از گناهان بپرهیزد و از عیب‌‏ها، خوی‌‌ها و خصلت‌‌های بد پاک باشد.[26] 3. عاقل کسی است که در طاعت پروردگار، خواهش‌های خود را نافرمانی کند؛[27] یعنی هرگاه خواهش او در خلاف طاعت پروردگار باشد از آن پیروی نکند و مشغول طاعت شود.[28] 4. سخن گفتن عاقل با جاهل مانند سخن گفتن طبیب با فرد بیمار است؛[29] یعنی در درمان جهالتش می‌کوشد و او را به حال خود رها نمی‌کند و وفق جهل او سخن نمی‌گوید.[30] 5. خردمند کسی است که زبان خود را از فحش و هرزه‌‌گویی، بلکه از هر سخن مباحی که ضرورت به بیانش نباشد بسته دارد.[31] 6. عاقل کسی است که هنگام خاموشی فکر کند، و هر گاه گویا شود ذکر خدا کند، و هرگاه نگاه کند عبرت و پند گیرد.[32] 8. عاقل کسی است که هر چیزی را در جای و جایگاه خودش قرار می‌دهد و از عدالت تجاوز نمی‌کند و نادان بر خلاف این است‏.[33] 9. عاقل کسی است که هر گاه علم و آگاهی به چیزی پیدا کند به آن عمل می‌کند و هرگاه عمل کند آن عمل را از اغراض صرف دنیوی خالص می‌گرداند و هر گاه عملش را خالص گرداند، از اختلاط زیاد با مردم، بویژه با مردمان نااهل و بد پرهیز می‌کند‏.[34] 10. عاقل در کارهای عبادی خود تلاش و کوشش می‌کند و از امید و آرزوهای دور و درازش می‌کاهد.[35] 11. عاقل کسی است که هنگام غضب و هنگام خواهش‌‌های نفسانی و هنگام ترس از چیزی مالک بر نفس خویش باشد و کنترل خود را از دست ندهد.[36] 12. عاقل کسی است که تسلیم قضا و تقدیر حق تعالی باشد، ولی کارهایش را از روی تدبیر و دور اندیشی انجام دهد.[37] 13. عاقل و خردمند کسی است که به مجرد ادب و فهمیدن خوب و بد، پند می‌گیرد و به خوبی‌ها عمل کرده و از بدی‌ها دوری می‌گزیند، و مانند چارپایان برای پند گرفتن او نیاز به کتک نیست.[38] وظایف عاقل 1. کار کردن از برای معاد و طلب کردن توشه بسیار برای آن.[39] 2. ضمیمه کردن رأی و اندیشه عقلا به اندیشه و رأی خود و ضمیمه‌‌کردن علم علما به عمل خود؛[40] یعنی در اندیشه و تصمیم‌‌گیری‌ها خودرأیی نکند و برای آگاه شدن از درستی یا نادرستی عملش، از علم علما کمک گیرد. 3. مقدم داشتن دفع هوا و هوس خود بر دفع هر دشمنی از دشمنان غیرنفسانی و غلبه بر آن پیش از این که بر دشمنان غیرنفسانی غلبه نماید.[41]   [1] . تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح: رجائی، سید مهدی،‏ ص 54، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق. [2] . تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، ص 49، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش. [3] . آقا جمال خوانساری، محمد بن حسین، شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم،‏ محقق، مصحح، حسینی ارموی محدث، جلال الدین‏، ج 1، ص 61، تهران، دانشگاه تهران‏، چاپ چهارم، 1366ش. [4] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 50. [5] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏1، ص 70. [6] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 50. [7] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏1، ص 85. [8] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 50. [9] . همان. [10] . همان. [11] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏1، ص 323. [12] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 50. [13] . همان. [14] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏1، ص 133. [15] . همان، ج 2، ص 417. [16] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 52. [17] . همان. [18] . همان. [19] . همان، ص 53. [20] . همان. [21] . همان. [22] . همان. [23] . همان. [24] . همان. [25] . همان. [26] . همان، ص 54. [27] . همان. [28] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 2، ص 38. [29] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 55. [30] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 6، ص 444. [31] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 54. [32] . همان. [33] . همان. [34] . همان. [35] . همان. [36] . همان. [37] . همان. [38] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 2، ص 552. [39] . غرر الحکم و درر الکلم، ص 351. [40] . همان. [41] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏3، ص 415.
عنوان سوال:

در روایات چه وظایفی بر عهده شخص عاقل و خردمند گذاشته شده است؟ (روایاتی که با لفظ عاقل یا عقلاء آمده است)


پاسخ:

در روایات، اهمیت بسیاری برای عقل به عنوان برترین مزیت بیان شده است. نیز برتری عاقل بر جاهل و نشانه‌های زیادی برای عاقل آمده است.[1] اینک به طور اختصار به برخی از مزایا و آثار عقل و نشانه‌های عاقل و وظایف او با استناد به کتاب غرر الحکم - که سخنان امام علی(ع) را گردآورده است - اشاره خواهیم کرد.
اهمیت عقل
1. ارزش آدمی به عقل و زیرکی او است؛[2] یعنی در نظر حقیقت‌‌بین آدمیّت به عقل و زیرکی است، نه به صورت و جثّه خاصّ، پس هر کس عقل او بیشتر باشد آدمیّت او بیشتر، و هر کس عقل او کمتر باشد آدمیّت او کمتر است.[3]
2. عقل رسولی است از جانب حق تعالی،[4] چنان‌که پیغمبران و رسولان در ظاهر فرستاده شده‌‏اند از برای تبلیغ شرایع و احکام و تعلیم به بندگان، عقل نیز در باطن فرستاده شده و داده شده از برای آن مطلب‏.[5]
3. عقل و خرد دوستی بریده شده است؛[6] یعنی دوستی است که اکثر مردم خود را از او ببرند و دوری کنند و تابع او نشوند.[7]
4. عقل و خرد محکم‌ترین اساسی برای بنای کارها است.[8]
5. خرد شمشیری است برّنده، که به آن در هر باب قطع و فصل حقّ از باطل می‌توان کرد.[9]
6. عقل و خرد جامه نوی است که کهنه نمی‌شود؛[10] یعنی به منزله جامه نو که باعث زینت فرد است، یا این‌که کهنه نمی‌شود، بلکه روز بروز تازه‌‏تر و زیباتر می‌شود.[11]
7. عقل و خرد بالا رونده به سوی علّیّین موضعی در آسمان هفتم است.[12]
8. عقل سردار لشکر پروردگار است، و هوا و خواهش کشنده لشکر شیطان، و نفس کشیده شونده میانه ایشان، پس هر یک از ایشان غالب شوند نفس خواهد بود در جایگاه آن.[13]
 آثار و نشانه‌های عقل
1. عقل فکر را نیکو می‌کند، پس هر کس عاقل‌‏تر باشد اعتماد بر رأی و فکر او بیشتر است.[14]
2. اصل عقل فکر کردن است و میوه آن سلامتی از آفات دنیا و آخرت است.[15]
3. صاحب عقل برای رسیدن به حاجات و خواسته‌‌های خود با مردم با نرمی و مهربانی برخورد می‌کند.[16]
4. هرگاه عقل به کمال رسد سخن گفتن کم می‌شود.[17]
5. با عقل، می‌توان به عمق حکمت دست یافت.[18]
6. عقل زیاد سبب زیادی حلم می‌شود.[19]
7. میوه عقل و خرد، ثابت ماندن بر حق در هر باب، و روی نتافتن از آن است‏.[20]
8. میوه عقل و خرد همنشینی با خوبان و نیکان است.[21]
9. میوه عقل و خرد، مدارا کردن با مردم است.[22]
10. میوه عقل و خرد، راست‌گویی است.[23]
11. ادب و اخلاق حسنه بدون همراهی عقل چندان سودی ندارد.[24]
‏صفات و نشانه‌های عاقل
1. عاقل کسی است که هوا و هوس و دنیایش را با آخرت معامله نماید.[25]
2. عاقل کسی است که از گناهان بپرهیزد و از عیب‌‏ها، خوی‌‌ها و خصلت‌‌های بد پاک باشد.[26]
3. عاقل کسی است که در طاعت پروردگار، خواهش‌های خود را نافرمانی کند؛[27] یعنی هرگاه خواهش او در خلاف طاعت پروردگار باشد از آن پیروی نکند و مشغول طاعت شود.[28]
4. سخن گفتن عاقل با جاهل مانند سخن گفتن طبیب با فرد بیمار است؛[29] یعنی در درمان جهالتش می‌کوشد و او را به حال خود رها نمی‌کند و وفق جهل او سخن نمی‌گوید.[30]
5. خردمند کسی است که زبان خود را از فحش و هرزه‌‌گویی، بلکه از هر سخن مباحی که ضرورت به بیانش نباشد بسته دارد.[31]
6. عاقل کسی است که هنگام خاموشی فکر کند، و هر گاه گویا شود ذکر خدا کند، و هرگاه نگاه کند عبرت و پند گیرد.[32]
8. عاقل کسی است که هر چیزی را در جای و جایگاه خودش قرار می‌دهد و از عدالت تجاوز نمی‌کند و نادان بر خلاف این است‏.[33]
9. عاقل کسی است که هر گاه علم و آگاهی به چیزی پیدا کند به آن عمل می‌کند و هرگاه عمل کند آن عمل را از اغراض صرف دنیوی خالص می‌گرداند و هر گاه عملش را خالص گرداند، از اختلاط زیاد با مردم، بویژه با مردمان نااهل و بد پرهیز می‌کند‏.[34]
10. عاقل در کارهای عبادی خود تلاش و کوشش می‌کند و از امید و آرزوهای دور و درازش می‌کاهد.[35]
11. عاقل کسی است که هنگام غضب و هنگام خواهش‌‌های نفسانی و هنگام ترس از چیزی مالک بر نفس خویش باشد و کنترل خود را از دست ندهد.[36]
12. عاقل کسی است که تسلیم قضا و تقدیر حق تعالی باشد، ولی کارهایش را از روی تدبیر و دور اندیشی انجام دهد.[37]
13. عاقل و خردمند کسی است که به مجرد ادب و فهمیدن خوب و بد، پند می‌گیرد و به خوبی‌ها عمل کرده و از بدی‌ها دوری می‌گزیند، و مانند چارپایان برای پند گرفتن او نیاز به کتک نیست.[38]
وظایف عاقل
1. کار کردن از برای معاد و طلب کردن توشه بسیار برای آن.[39]
2. ضمیمه کردن رأی و اندیشه عقلا به اندیشه و رأی خود و ضمیمه‌‌کردن علم علما به عمل خود؛[40] یعنی در اندیشه و تصمیم‌‌گیری‌ها خودرأیی نکند و برای آگاه شدن از درستی یا نادرستی عملش، از علم علما کمک گیرد.
3. مقدم داشتن دفع هوا و هوس خود بر دفع هر دشمنی از دشمنان غیرنفسانی و غلبه بر آن پیش از این که بر دشمنان غیرنفسانی غلبه نماید.[41]   [1] . تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح: رجائی، سید مهدی،‏ ص 54، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق. [2] . تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، ص 49، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش. [3] . آقا جمال خوانساری، محمد بن حسین، شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم،‏ محقق، مصحح، حسینی ارموی محدث، جلال الدین‏، ج 1، ص 61، تهران، دانشگاه تهران‏، چاپ چهارم، 1366ش. [4] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 50. [5] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏1، ص 70. [6] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 50. [7] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏1، ص 85. [8] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 50. [9] . همان. [10] . همان. [11] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏1، ص 323. [12] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 50. [13] . همان. [14] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏1، ص 133. [15] . همان، ج 2، ص 417. [16] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 52. [17] . همان. [18] . همان. [19] . همان، ص 53. [20] . همان. [21] . همان. [22] . همان. [23] . همان. [24] . همان. [25] . همان. [26] . همان، ص 54. [27] . همان. [28] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 2، ص 38. [29] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 55. [30] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 6، ص 444. [31] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 54. [32] . همان. [33] . همان. [34] . همان. [35] . همان. [36] . همان. [37] . همان. [38] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 2، ص 552. [39] . غرر الحکم و درر الکلم، ص 351. [40] . همان. [41] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏3، ص 415.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین