حکم تیمم از جمله احکام ثانویه‌ای است که برای موقعیت‌های خاص و جهت تخفیفی به مکلفان وضع شده است. در همین راستا پروردگار می‌فرماید: «إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی‏ أَوْ عَلی‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدیکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً».[1] معنای «تیمّم» در لغت و اصطلاح «تیمم» مصدر باب تفعل از ریشه «أمّ یأُمُ» یا «یمّ ییمّ» بر وزن فَعَلَ یَفعُلُ بوده و در لغت به معنای قصد کردن است.[2] و در آیات شریفه نیز «َتَیَمَّمُوا» به معنای «اقصدوا» معنا و تفسیر می‌شود.[3] مفسران و فقهای فریقین اختلاف چندانی در معنای اصطلاحی «تیمّم» نداشته و با اندک تفاوتی در تعبیر و الفاظ، در معنای آن اتفاق نظر دارند. قدر جامع تمام تعریف‌ها را می‌توان چنین خلاصه کرد: «تیمم»، عبارت است از مسح پیشانی و دو دست -یا بنا بر قول اهل سنت، مسح صورت و دو دست - به خاک یا هر آنچه سطح بیرونی زمین از آن تشکیل شده است[4] که البته باید به قصد قربت بوده و برای مباح کردن چیزهایی که مشروط به تیمم است انجام شود.[5] اما در معنای «صعید» بین لغویون، فقها و مفسران اختلاف دیدگاه وجود دارد که به برخی از آنها اشاره و سپس دیدگاه مشهور را که کاربرد عملی در باب تیمم دارد، بیان خواهیم نمود. معنای صعید در لغت «صعید»؛ بر وزن فعیل، اسم مفردی است که جمع آن «صُعُد» و «صُعُدات»[6] است، مانند «طریق» که جمع آن «طُرُق» و «طُرُقات» است.[7] 1. صعید به معنای هر آن چیزی است که لایه بیرونی زمین را تشکیل می‌دهد. خاک باشد یا غیر خاک؛ مانند سنگ، ماسه و...، کم باشد یا زیاد.[8] 2. صعید به معنای بخش‌های مرتفع زمین است که به زمین‌های بلند و مرتفعی که در مقابل زمین‌های پست قرار دارند، صعید گفته می‌شود. 3. صعید به معنای زمینی است که ماسه و نمک با آن مخلوط نباشد. 4. به معنای زمین پاک است. 7. تنها به معنای خاک است.[9] 8. تنها به معنای خاک پاک است. 9. به معنای زمین صاف و بدون ناهمواری است. 10. به معنای خاکی است که دارای غبار باشد.[10] و... .[11] با وجود این همه اختلاف، اما فردی مانند «زجاج» ادعا کرده‌است که خلافی میان اهل لغت نمی‌بینم که «صعید» به معنای هر آن چیزی است که لایه بیرونی زمین را تشکیل می‌دهد.[12] معنای صعید در اصطلاح فقها و مفسران مفسران و فقها[13] نیز با تأثیرپذیری از اختلافات موجود در کتب لغوی، نظرات نسبتاً متفاوتی در مورد معنای اصطلاحی «صعید» ارائه کرده‌اند اما مشهور آنان معتقدند که این واژگان در آیه شریفه به معنای تمام لایه بیرونی زمین است، چه خاک باشد، چه سنگ و ....[14] البته برخی نیز گفته‌اند که «صعید» تنها به معنای خاک پاک و پاکیزه است.[15] به هر حال مشهور فقهای امامیه با جمع بین روایات وارده در باب تیمم می‌گویند: تیمّم بر مطلق وجه الارض یعنی هر چیزی که از جنس زمین باشد جایز است، اعم از خاک، رمل، سنگ‌ریزه، سنگ، شن و ماسه که از زمین به وجود آمده باشد و اختصاص به تراب و خاک خاصه ندارد. و ذکر تراب و خاک در برخی از روایات باب تیمم، از باب بیان کامل‌ترین افراد و مصادیق برای ارض است. بنابراین نتیجه می‌گیریم که صعیدی که در آیه شریفه مأمور به تیمم بر آن شده‌‌ایم، در اصطلاح فقهی به معنای «مطلق وجه الارض» یا همان لایه بیرونی زمین می‌باشد.[16] [1] . «و اگر بیمارید، یا مسافر، و یا «قضای حاجت» کرده‌‏اید، و یا با زنان آمیزش جنسی داشته‌‏اید، و در این حال، آب (برای وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکی تیمّم کنید! (به این طریق که) صورت‌ها و دست‌هایتان را با آن مسح نمایید. خداوند، بخشنده و آمرزنده است‏.»، نساء، 43. [2] . محمود عبد الرحمان‌، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة‌، ج 1، ص 500، بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 893، بیروت، دارالعلم الدار الشامیة، چاپ اول، 1412 ق. [3] . طبرسی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، محقق، بلاغی، محمد جواد، ج 3، ص 82، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [4] . «روی زمین اعم از خاک و سنگ». [5] . بحرانی، آل عصفور، یوسف بن احمد بن ابراهیم‌، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة‌، محقق، مصحح، ایروانی، محمد تقی، مقرم، سید عبد الرزاق، ج 4، ص 243، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1405ق؛ مجمع البحرین، ج‏6، ص: 191؛ معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة، ج ‌1، ص 500 - 501‌. [6] . «صعدات، جمع الجمع است». [7] . مجمع البحرین، ج ‏3، ص 87. [8] . فیومی، احمد بن محمد مقری‌، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی‌، ج 2، ص 339، قم، منشورات دار الرضی، چاپ اول، بی‌تا. [9] . جوهری، اسماعیل بن حماد‌، الصحاح(تاج اللغة و صحاح العربیة)‌، محقق، مصحح، احمد عبد الغفور عطار، ج 2، ص 498، بیروت،‌ دار العلم للملایین‌، چاپ اول، 1410ق؛ کتاب العین، ج ‏1، ص 290. [10] . المفردات فی غریب القرآن، ص 484. [11] . ر. ک: لسان العرب، ج 3، ص 254 - 255. [12] . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏3، ص 82. [13] . ر. ک: امام خمینی، کتاب الطهارة، ج 2، ص 142 - 146، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، بی‌تا؛ خوانساری، سید محمد تقی و اراکی، محمد علی‌، رسالة فی الدماء الثلاثة و أحکام الأموات و التیمم‌، مقرر، اراکی، محمد علی‌، ص 469 - 470، قم، مؤسسه در راه حق‌، چاپ اول، 1415ق. [14] . همان؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏5، ص 229، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق. [15] . قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، محقق، درگاهی، حسین، ج 3، ص 416، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1368ش. [16] . ر. ک: سبزواری، سید عبد الأعلی‌، مهذّب الأحکام فی بیان الحلال و الحرام، محقق، مصحح، مؤسسه المنار‌، ج 4، ص 377 - 381، قم، مؤسسة المنار، چاپ چهارم، 1413ق.
حکم تیمم از جمله احکام ثانویهای است که برای موقعیتهای خاص و جهت تخفیفی به مکلفان وضع شده است. در همین راستا پروردگار میفرماید: «إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدیکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً».[1]
معنای «تیمّم» در لغت و اصطلاح
«تیمم» مصدر باب تفعل از ریشه «أمّ یأُمُ» یا «یمّ ییمّ» بر وزن فَعَلَ یَفعُلُ بوده و در لغت به معنای قصد کردن است.[2] و در آیات شریفه نیز «َتَیَمَّمُوا» به معنای «اقصدوا» معنا و تفسیر میشود.[3]
مفسران و فقهای فریقین اختلاف چندانی در معنای اصطلاحی «تیمّم» نداشته و با اندک تفاوتی در تعبیر و الفاظ، در معنای آن اتفاق نظر دارند. قدر جامع تمام تعریفها را میتوان چنین خلاصه کرد: «تیمم»، عبارت است از مسح پیشانی و دو دست -یا بنا بر قول اهل سنت، مسح صورت و دو دست - به خاک یا هر آنچه سطح بیرونی زمین از آن تشکیل شده است[4] که البته باید به قصد قربت بوده و برای مباح کردن چیزهایی که مشروط به تیمم است انجام شود.[5]
اما در معنای «صعید» بین لغویون، فقها و مفسران اختلاف دیدگاه وجود دارد که به برخی از آنها اشاره و سپس دیدگاه مشهور را که کاربرد عملی در باب تیمم دارد، بیان خواهیم نمود.
معنای صعید در لغت
«صعید»؛ بر وزن فعیل، اسم مفردی است که جمع آن «صُعُد» و «صُعُدات»[6] است، مانند «طریق» که جمع آن «طُرُق» و «طُرُقات» است.[7]
1. صعید به معنای هر آن چیزی است که لایه بیرونی زمین را تشکیل میدهد. خاک باشد یا غیر خاک؛ مانند سنگ، ماسه و...، کم باشد یا زیاد.[8]
2. صعید به معنای بخشهای مرتفع زمین است که به زمینهای بلند و مرتفعی که در مقابل زمینهای پست قرار دارند، صعید گفته میشود.
3. صعید به معنای زمینی است که ماسه و نمک با آن مخلوط نباشد.
4. به معنای زمین پاک است.
7. تنها به معنای خاک است.[9]
8. تنها به معنای خاک پاک است.
9. به معنای زمین صاف و بدون ناهمواری است.
10. به معنای خاکی است که دارای غبار باشد.[10]
و... .[11]
با وجود این همه اختلاف، اما فردی مانند «زجاج» ادعا کردهاست که خلافی میان اهل لغت نمیبینم که «صعید» به معنای هر آن چیزی است که لایه بیرونی زمین را تشکیل میدهد.[12]
معنای صعید در اصطلاح فقها و مفسران
مفسران و فقها[13] نیز با تأثیرپذیری از اختلافات موجود در کتب لغوی، نظرات نسبتاً متفاوتی در مورد معنای اصطلاحی «صعید» ارائه کردهاند اما مشهور آنان معتقدند که این واژگان در آیه شریفه به معنای تمام لایه بیرونی زمین است، چه خاک باشد، چه سنگ و ....[14] البته برخی نیز گفتهاند که «صعید» تنها به معنای خاک پاک و پاکیزه است.[15]
به هر حال مشهور فقهای امامیه با جمع بین روایات وارده در باب تیمم میگویند: تیمّم بر مطلق وجه الارض یعنی هر چیزی که از جنس زمین باشد جایز است، اعم از خاک، رمل، سنگریزه، سنگ، شن و ماسه که از زمین به وجود آمده باشد و اختصاص به تراب و خاک خاصه ندارد. و ذکر تراب و خاک در برخی از روایات باب تیمم، از باب بیان کاملترین افراد و مصادیق برای ارض است. بنابراین نتیجه میگیریم که صعیدی که در آیه شریفه مأمور به تیمم بر آن شدهایم، در اصطلاح فقهی به معنای «مطلق وجه الارض» یا همان لایه بیرونی زمین میباشد.[16] [1] . «و اگر بیمارید، یا مسافر، و یا «قضای حاجت» کردهاید، و یا با زنان آمیزش جنسی داشتهاید، و در این حال، آب (برای وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکی تیمّم کنید! (به این طریق که) صورتها و دستهایتان را با آن مسح نمایید. خداوند، بخشنده و آمرزنده است.»، نساء، 43. [2] . محمود عبد الرحمان، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة، ج 1، ص 500، بینا، بیجا، بیتا؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 893، بیروت، دارالعلم الدار الشامیة، چاپ اول، 1412 ق. [3] . طبرسی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، محقق، بلاغی، محمد جواد، ج 3، ص 82، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [4] . «روی زمین اعم از خاک و سنگ». [5] . بحرانی، آل عصفور، یوسف بن احمد بن ابراهیم، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، محقق، مصحح، ایروانی، محمد تقی، مقرم، سید عبد الرزاق، ج 4، ص 243، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1405ق؛ مجمع البحرین، ج6، ص: 191؛ معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة، ج 1، ص 500 - 501. [6] . «صعدات، جمع الجمع است». [7] . مجمع البحرین، ج 3، ص 87. [8] . فیومی، احمد بن محمد مقری، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ج 2، ص 339، قم، منشورات دار الرضی، چاپ اول، بیتا. [9] . جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح(تاج اللغة و صحاح العربیة)، محقق، مصحح، احمد عبد الغفور عطار، ج 2، ص 498، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1410ق؛ کتاب العین، ج 1، ص 290. [10] . المفردات فی غریب القرآن، ص 484. [11] . ر. ک: لسان العرب، ج 3، ص 254 - 255. [12] . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 82. [13] . ر. ک: امام خمینی، کتاب الطهارة، ج 2، ص 142 - 146، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، بیتا؛ خوانساری، سید محمد تقی و اراکی، محمد علی، رسالة فی الدماء الثلاثة و أحکام الأموات و التیمم، مقرر، اراکی، محمد علی، ص 469 - 470، قم، مؤسسه در راه حق، چاپ اول، 1415ق. [14] . همان؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 229، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق. [15] . قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، محقق، درگاهی، حسین، ج 3، ص 416، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1368ش. [16] . ر. ک: سبزواری، سید عبد الأعلی، مهذّب الأحکام فی بیان الحلال و الحرام، محقق، مصحح، مؤسسه المنار، ج 4، ص 377 - 381، قم، مؤسسة المنار، چاپ چهارم، 1413ق.
- [سایر] تاریخچه پیدایش فقه سیاسی به کدام دوره می رسد؟ فقه در لغت به چه معناست؟
- [سایر] معنای لغوی دو کلمه (مذکّر) و (مؤنّث) از نظر لغت و اصطلاح چیست؟
- [سایر] معنای اصلی کلمه اقتناء در فقه اسلامی چیست؟
- [سایر] می خواستم بدانم که فرقه های چهارگانه اهل سنت اختلاف اعتقادی دارند یا اینکه اختلاف فقهی یا درهردو اختلاف دارند اگر اخنلاف فقط در فقه باشد چرا با اسم فرقه یاد میشود؟
- [سایر] امام در لغت و در قرآن به چه معناست؟
- [سایر] صوم (روزه) در لغت و اصطلاح به چه معنا است؟
- [سایر] فرق امام و رهبر از حیث لغت و اصطلاح چیست؟
- [سایر] معاد در لغت و اصطلاح به چه معناست؟
- [سایر] انتظار در لغت و اصلاح به چه معناست؟
- [سایر] معنای تقدیر در لغت و در معنا چیست؟
- [آیت الله سبحانی] احتیاط مستحب آن است که در نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیشِ آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد، فاصله بیندازد، مثلا بگوید الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ومیم الرّحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدّین. معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیشِ کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید الرَّحمنِ الرَّحیمِ و میم الرّحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدّین را بگوید.
- [آیت الله نوری همدانی] احتیاط واجب آن است که در نماز ، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمة بعدش فاصله دهد . مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین . و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یل پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمة بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . احتیاط آن است که در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید. و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد فاصله دهد مثلاً بگوید "الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و میم رحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید "مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ" و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید"الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و میم الرحیم را زیر ندهد وفوراً "مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ" را بگوید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اقوی این است که لازم نیست در نماز وقف به سکون و وصل به حرکت را مراعات نماید لذا اگر زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. یا این که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید نماز باطل نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] احتیاط مستحب آن است که در نماز؛ وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد؛ مثلا بگوید: الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فورا مالک یوم الدین را بگوید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که وضو ندارد، حرام است اسم خداوند متعال را به هر لغت نوشته شده باشد، مس نماید. واحتیاط واجب آن است که اسم مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و امامان و حضرت زهرا: را هم مس ننماید.
- [آیت الله جوادی آملی] .بر نمازگزار مرد واجب است عمداً هیچ کلمه یا حرف حمد و سوره رکعت اول و دوم نماز های صبح و مغرب و عشاء را آهسته نخواند , به صورتی که حرف آخر هیچ کلمه ای عمداً آهسته ادا نشود ; همچنین واجب است که عمداً هیچ کلمه یا حرف حمد و سورهّ نماز های ظهر و عصر بلند ادا نشود.
- [آیت الله وحید خراسانی] جواب سلام کسی که از روی مسخره یا شوخی سلام می کند واجب نیست و جواب سلام مرد و زن غیر مسلمان بنابر احتیاط واجب است و در جواب اکتفا کند به کلمه سلام یا کلمه علیک هر چند احوط ان است که به کلمه علیک جواب بگوید
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در کلمه ای واو باشد و حرف قبل از واو در آن کلمه ضمه داشته باشد و حرف بعد از واو در آن کلمه همزه (ء) باشد مثل کلمه سوء بهتر است آن واو را مد بدهد یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمه ای الف باشد و حرف قبل از الف در آن کلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از الف در آن کلمه همزه باشد مثل جاء بهتر است الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمه ای (ی) باشد و حرف قبل از (ی) در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد مثل جیء بهتر آن است (ی) را با مد بخواند و اگر بعد از این واو و الف و (ی) به جای همزه (ء) حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر و زبر و ضمه ندارد باز هم بهتر آن است که این سه حرف را با مد بخواند مثلاً در ولاالضّالّین که بعد از الف حرف لام ساکن است بهتر آن است که الف آن را با مد بخواند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در جایی که باید حمد و سوره را بلند بخواند اگر عمداً یک کلمه را آهسته بخواند نماز باطل است، همچنین در جایی که باید آهسته بخواند اگر یک کلمه را بلند بخواند نماز باطل می شود.