نظریه اندیشه مدون (نظام مند) در اسلام[1] در کتاب ولایت و دیانت[2] استاد هادوی تهرانی ذکر شده است که جهت استفاده شما در ادامه آورده می شود: نظریه‌ ی اندیشه مدون (نظام‌مند) در اسلام اسلام دین خاتم و کامل‌ترین دین مُرسَل است. از این رو، ما در هر حوزه از حیات انسان، خواه فردی و خواه اجتماعی، توقع داریم شاهد موضع‌ گیری این دین از سوی آن باشیم. این رهنمودها که در واقع عناصر تشکیل دهنده دین می‌ باشند، به دو دسته قابل تقسیم هستند: 1 . عناصر دینی ‌ای که نُمُود جهان‌ بینی اسلام در یک حوزه‌ی خاص، مانند سیاست یا اقتصاد است و نسبت بین آنها و جهان‌بینی اسلامی، همان نسبت جزئی به کلی، یا صغرا به کبرا می باشد. این گونه عناصر از قبیل قضایای (هست) می‌ باشند و رنگ کلامی - فلسفی دارند، مانند سلطه‌ ی تکوینی خداوند در حوزه‌ی مباحث سیاسی، یا رازقیّت او در زمینه‌ی اقتصاد. ما از این عناصر به عنوان (فلسفه) یاد می‌ کنیم. پس (فلسفه‌ ی سیاسی اسلام) مجموعه عناصری از اسلام در حوزه سیاست است که نُمُود جهان‌ بینی و از جزئیات آن محسوب می شود. 2 . عناصر دینی‌ای که نتایج جهان‌ بینی اسلامی و به خصوص فلسفه‌ ی آن - یعنی عناصر دسته اول - هستند. این عناصر از قبیل قضایای (باید) می‌ باشند و جنبه اعتباری دارند و به نوبه‌ی خود به دو گروه تقسیم می‌ شوند: أ. برخی از این عناصر جنبه‌ ی زیر بنا برای بقیه دارند و به نحوی آنها را تبیین و تعیین می‌ کنند. این عناصر یا به صورت اصول و امور مسلم در یک زمینه می‌ باشند که از آن به (مبانی) یاد می‌ کنیم. ویا اغراض و مقاصد دین را در یک حوزه مشخص می‌نماید که به آن (اهداف) می ‌گوییم. مجموعه‌ ی این مبانی و اهداف، (مکتب) را تشکیل می ‌دهند. پس (مکتب سیاسی اسلام) همان مجموعه‌ ی مبانی و اهداف سیاسی اسلام می‌ باشد. ب. بر اساس مبانی موجود در یک زمینه، برای رسیدن به اهداف همان زمینه، مجموعه عناصری در دین ارائه شده است که از آن به عنوان (نظام) یاد می‌ شود، که در واقع دستگاه نهادهای جهان‌شمول می‌باشد. بنابراین، ما در هر ساحت از حیات بشر با سه گروه از عناصر جهان‌شمول: فلسفه، مکتب و نظام، مواجه هستیم،که بین آنها ارتباط مستحکم و منطقی وجود دارد. فلسفه وقتی سخن از (فلسفه) در این بحث به میان می‌آید، مراد متافیزیک و ماوراء الطبیعة نیست که در فلسفه‌ ی رایج اسلامی به آن توجه می‌ شود. بلکه مقصود مفهومی نزدیک به فلسفه‌ های مضاف، مانند فلسفه‌ ی ریاضی، فلسفه‌ ی هنر، و اموری از این قبیل می ‌باشد. پس اگر در زمینه‌ ی سیاست به دنبال (فلسفه‌ی سیاسی اسلام) هستیم، در واقع اموری را جست‌وجو می‌ کنیم که نُمُود اعتقادات اسلامی در حوزه‌ی سیاست محسوب می ‌شود و به عنوان مبنایی برای (مکتب سیاسی اسلام) تلقی می‌ گردد. مطالبی مانند سلطه‌ ی تکوینی خداوند بر آدمیان، انسان شناسی اسلامی،نسبت بین انتخاب مردم و مشیّت الهی، ربوبیّت الهی وسلطه ‌ی سیاسی، در این محدوده می‌ گنجد. مکتب (مکتب) در یک زمینه مجموعه‌ ی مبانی و اهداف در آن حوزه است. و (مبانی) همان امور مسلمی است که در یک حوزه از سوی دین ارائه و به عنوان بستر و زیر بنای نظام در آن زمینه تلقی شده است. (اهداف) غایاتی است که دین در هر زمینه برای انسان ترسیم کرده است. بنابراین، (مکتب سیاسی اسلام) شامل (مبانی سیاسی اسلام) و (اهداف سیاسی اسلام) می‌باشد. اموری مانند نفی سلطه‌ی انسان‌ها بر یکدیگر، مگر در جایی که خداوند چنین سلطه‌ ای را پذیرفته باشد و اختصاص ولایت به معصومان‌ علیهم السلام در زمان حضور آنها، در زمره‌ی (مبانی سیاسی اسلام) محسوب می‌شود، و مباحثی مانند تحقق عدالت اجتماعی، صیانت از حقوق اساسی انسان‌ها، و فراهم آوردن بستری مناسب برای رشد و تعالی آدمیان در عداد (اهداف سیاسی اسلام) می‌ باشند. نظام اسلام در هر زمینه بر اساس مکتب خود مجموعه ‌ای از نهادهای جهان‌شمول را عرضه می‌ کند که با یکدیگر روابطی خاص دارند و دستگاهی هماهنگ راتشکیل می‌ دهند که بر اساس (مبانی) تحقق بخش (اهداف) خواهد بود. این دستگاه نهادهای جهان‌شمول در هر باب را (نظام) می‌ نامیم. بنابراین، (نظام سیاسی اسلام) همان دستگاه نهادهای جهان‌شمول سیاسی اسلام می‌ باشد. نهاد نهاد در یک نظام یک الگوی تثبیت شده از روابط افراد، سازمان‌ها و عناصر دخیل در یک زمینه است، که از چهار ویژگی اساسی برخودار می‌ باشد: أ - جهان‌شمولی: نهادهای نظام وابسته به موقعیت و شرایط خاصی نیستند. ب - قابلیت تحقق عینی: نهادهای نظام می بایست بر اساس مبانی مکتب،اهداف آن را در خارج محقق سازند. از این رو، بدون شک باید قابل تحقق عینی و وقوع خارجی باشد. ج - بر پایه‌ی مبانی، در راستای اهداف: از آنجا که (نظام) تحقق بخش اهداف مکتب بر اساس مبانی آن می ‌باشد، نهادهای آن از یک سو بر مبانی مکتب استوار واز سوی دیگر، در راستای اهداف مکتب می‌باشند. د - سامان دهی به حقوق جهان‌شمول: احکام جهان‌شمول دینی در هرزمینه از یک سو نهادهای جهان‌شمول را در آن ساحت شکل می‌دهند و از سوی دیگر، روابط آنها با یکدیگر و با سایر نهادها را تعیین می‌کنند. پس نهادهای نظام سامان‌مند به حقوق جهان‌شمول هستند. با این وصف، می‌توان نهاد در یک نظام را (برآیند عینی مبانی و اهداف مکتب بدون وابستگی به موقعیت و سامان‌مند به حقوق جهان‌شمول) تعریف کرد. این نهادها در قالب (یک رفتار تثبیت شده)، یا (یک سازمان انتزاعی) می‌ توانند تجلی کنند. برخی از نهادهای سیاسی اسلام عبارتنداز: نهادقانون گذاری، نهاد اقتصادی، نهاد اجرایی، نهاد قضایی. حقوق در هنگام اجرای یک نظام با سازوکار خاص در جامعه ای مشخص، آنچه در مقام عمل راهنمای افراد قرار می گیرد، قوانین یا احکام می باشد. ما مجموعه ی این قوانین و احکام را (حقوق) می نامیم. حقوق نیز در هر زمینه (سیاسی، اقتصادی، تربیتی و...) به دو دسته تقسیم می شوند: 1. حقوق ثابت: این حقوق به قوانین و احکام جهان شمول گفته می شود که نهادهای نظام را سامان داده و بر اساس مبانی و اهداف مکتب وضع می شوند. 2. حقوق متغیر: به آن دسته از قوانین و احکام گفته می شود که برای موقعیت خاص، از نظر زمان و مکان، وضع شده اند و با آنچه که سازوکار نامیدیم، مرتبط می باشند. در منابع دینی، گاهی حقوق ثابت و متغیر جدا از یکدیگر بیان شده اند، ولی در اکثر موارد حکم ثابت با توجّه به موقعیت خاص تبیین گشته است، به گونه ‌ای که بیان مزبور در بردارنده ی هر دو حکم به صورتی مخلوط و ممتزج می ‌باشد. لازم به ذکر است، لیست تألیفات و همچنین لینک کتابشناسی استاد در سایت http://dr-hadavi.ir جهت استفاده شما و سایر کاربران موجود می باشد. پی نوشتها: [1] تا حال چند روایت از این نظریه منتشر شده است: أ) روایت اول: مقدمه مقاله‌ی: (ساختار کلی نظام اقتصادی در قرآن) (مجموعه مقالات پنجمین کنفرانس تحقیقاتی علوم و مفاهیم قرآن کریم، قم، دارالقرآن الکریم، تابستان 1375، صص 426 - 330). ب) روایت دوم: مقاله‌ی: )نظریه اندیشه مدوّن در اسلام( )مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س)، نقش زمان و مکان در اجتهاد، مجلد سوم: اجتهاد و زمان و مکان، زمستان 1374، صص 426 - 401). ج) روایت سوم: بخش اول کتاب (ولایت فقیه) (دفتر اندیشه جوان، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1377، تهران). د) روایت چهارم: بخش آخر کتاب (مبانی کلامی اجتهاد) (مؤسسه فرهنگی خانه خرد، 1377، قم) و بخش اول کتاب (مکتب و نظام اقتصادی اسلام) (مؤسسه فرهنگی خانه خرد، 1378، قم). [2] ولایت و دیانت، ص 50 – 54. منبع: www.islamquest.net
نظریه اندیشه مدون (نظام مند) در اسلام[1] در کتاب ولایت و دیانت[2] استاد هادوی تهرانی ذکر شده است که جهت استفاده شما در ادامه آورده می شود:
نظریه ی اندیشه مدون (نظاممند) در اسلام
اسلام دین خاتم و کاملترین دین مُرسَل است. از این رو، ما در هر حوزه از حیات انسان، خواه فردی و خواه اجتماعی، توقع داریم شاهد موضع گیری این دین از سوی آن باشیم. این رهنمودها که در واقع عناصر تشکیل دهنده دین می باشند، به دو دسته قابل تقسیم هستند:
1 . عناصر دینی ای که نُمُود جهان بینی اسلام در یک حوزهی خاص، مانند سیاست یا اقتصاد است و نسبت بین آنها و جهانبینی اسلامی، همان نسبت جزئی به کلی، یا صغرا به کبرا می باشد. این گونه عناصر از قبیل قضایای (هست) می باشند و رنگ کلامی - فلسفی دارند، مانند سلطه ی تکوینی خداوند در حوزهی مباحث سیاسی، یا رازقیّت او در زمینهی اقتصاد. ما از این عناصر به عنوان (فلسفه) یاد می کنیم. پس (فلسفه ی سیاسی اسلام) مجموعه عناصری از اسلام در حوزه سیاست است که نُمُود جهان بینی و از جزئیات آن محسوب می شود.
2 . عناصر دینیای که نتایج جهان بینی اسلامی و به خصوص فلسفه ی آن - یعنی عناصر دسته اول - هستند. این عناصر از قبیل قضایای (باید) می باشند و جنبه اعتباری دارند و به نوبهی خود به دو گروه تقسیم می شوند:
أ. برخی از این عناصر جنبه ی زیر بنا برای بقیه دارند و به نحوی آنها را تبیین و تعیین می کنند. این عناصر یا به صورت اصول و امور مسلم در یک زمینه می باشند که از آن به (مبانی) یاد می کنیم. ویا اغراض و مقاصد دین را در یک حوزه مشخص مینماید که به آن (اهداف) می گوییم. مجموعه ی این مبانی و اهداف، (مکتب) را تشکیل می دهند. پس (مکتب سیاسی اسلام) همان مجموعه ی مبانی و اهداف سیاسی اسلام می باشد.
ب. بر اساس مبانی موجود در یک زمینه، برای رسیدن به اهداف همان زمینه، مجموعه عناصری در دین ارائه شده است که از آن به عنوان (نظام) یاد می شود، که در واقع دستگاه نهادهای جهانشمول میباشد. بنابراین، ما در هر ساحت از حیات بشر با سه گروه از عناصر جهانشمول: فلسفه، مکتب و نظام، مواجه هستیم،که بین آنها ارتباط مستحکم و منطقی وجود دارد.
فلسفه
وقتی سخن از (فلسفه) در این بحث به میان میآید، مراد متافیزیک و ماوراء الطبیعة نیست که در فلسفه ی رایج اسلامی به آن توجه می شود. بلکه مقصود مفهومی نزدیک به فلسفه های مضاف، مانند فلسفه ی ریاضی، فلسفه ی هنر، و اموری از این قبیل می باشد. پس اگر در زمینه ی سیاست به دنبال (فلسفهی سیاسی اسلام) هستیم، در واقع اموری را جستوجو می کنیم که نُمُود اعتقادات اسلامی در حوزهی سیاست محسوب می شود و به عنوان مبنایی برای (مکتب سیاسی اسلام) تلقی می گردد. مطالبی مانند سلطه ی تکوینی خداوند بر آدمیان، انسان شناسی اسلامی،نسبت بین انتخاب مردم و مشیّت الهی، ربوبیّت الهی وسلطه ی سیاسی، در این محدوده می گنجد.
مکتب
(مکتب) در یک زمینه مجموعه ی مبانی و اهداف در آن حوزه است. و (مبانی) همان امور مسلمی است که در یک حوزه از سوی دین ارائه و به عنوان بستر و زیر بنای نظام در آن زمینه تلقی شده است. (اهداف) غایاتی است که دین در هر زمینه برای انسان ترسیم کرده است. بنابراین، (مکتب سیاسی اسلام) شامل (مبانی سیاسی اسلام) و (اهداف سیاسی اسلام) میباشد. اموری مانند نفی سلطهی انسانها بر یکدیگر، مگر در جایی که خداوند چنین سلطه ای را پذیرفته باشد و اختصاص ولایت به معصومان علیهم السلام در زمان حضور آنها، در زمرهی (مبانی سیاسی اسلام) محسوب میشود، و مباحثی مانند تحقق عدالت اجتماعی، صیانت از حقوق اساسی انسانها، و فراهم آوردن بستری مناسب برای رشد و تعالی آدمیان در عداد (اهداف سیاسی اسلام) می باشند.
نظام
اسلام در هر زمینه بر اساس مکتب خود مجموعه ای از نهادهای جهانشمول را عرضه می کند که با یکدیگر روابطی خاص دارند و دستگاهی هماهنگ راتشکیل می دهند که بر اساس (مبانی) تحقق بخش (اهداف) خواهد بود. این دستگاه نهادهای جهانشمول در هر باب را (نظام) می نامیم. بنابراین، (نظام سیاسی اسلام) همان دستگاه نهادهای جهانشمول سیاسی اسلام می باشد.
نهاد
نهاد در یک نظام یک الگوی تثبیت شده از روابط افراد، سازمانها و عناصر دخیل در یک زمینه است، که از چهار ویژگی اساسی برخودار می باشد:
أ - جهانشمولی: نهادهای نظام وابسته به موقعیت و شرایط خاصی نیستند.
ب - قابلیت تحقق عینی: نهادهای نظام می بایست بر اساس مبانی مکتب،اهداف آن را در خارج محقق سازند. از این رو، بدون شک باید قابل تحقق عینی و وقوع خارجی باشد.
ج - بر پایهی مبانی، در راستای اهداف: از آنجا که (نظام) تحقق بخش اهداف مکتب بر اساس مبانی آن می باشد، نهادهای آن از یک سو بر مبانی مکتب استوار واز سوی دیگر، در راستای اهداف مکتب میباشند.
د - سامان دهی به حقوق جهانشمول: احکام جهانشمول دینی در هرزمینه از یک سو نهادهای جهانشمول را در آن ساحت شکل میدهند و از سوی دیگر، روابط آنها با یکدیگر و با سایر نهادها را تعیین میکنند. پس نهادهای نظام سامانمند به حقوق جهانشمول هستند.
با این وصف، میتوان نهاد در یک نظام را (برآیند عینی مبانی و اهداف مکتب بدون وابستگی به موقعیت و سامانمند به حقوق جهانشمول) تعریف کرد. این نهادها در قالب (یک رفتار تثبیت شده)، یا (یک سازمان انتزاعی) می توانند تجلی کنند.
برخی از نهادهای سیاسی اسلام عبارتنداز: نهادقانون گذاری، نهاد اقتصادی، نهاد اجرایی، نهاد قضایی.
حقوق
در هنگام اجرای یک نظام با سازوکار خاص در جامعه ای مشخص، آنچه در مقام عمل راهنمای افراد قرار می گیرد، قوانین یا احکام می باشد. ما مجموعه ی این قوانین و احکام را (حقوق) می نامیم.
حقوق نیز در هر زمینه (سیاسی، اقتصادی، تربیتی و...) به دو دسته تقسیم می شوند:
1. حقوق ثابت: این حقوق به قوانین و احکام جهان شمول گفته می شود که نهادهای نظام را سامان داده و بر اساس مبانی و اهداف مکتب وضع می شوند.
2. حقوق متغیر: به آن دسته از قوانین و احکام گفته می شود که برای موقعیت خاص، از نظر زمان و مکان، وضع شده اند و با آنچه که سازوکار نامیدیم، مرتبط می باشند. در منابع دینی، گاهی حقوق ثابت و متغیر جدا از یکدیگر بیان شده اند، ولی در اکثر موارد حکم ثابت با توجّه به موقعیت خاص تبیین گشته است، به گونه ای که بیان مزبور در بردارنده ی هر دو حکم به صورتی مخلوط و ممتزج می باشد.
لازم به ذکر است، لیست تألیفات و همچنین لینک کتابشناسی استاد در سایت http://dr-hadavi.ir جهت استفاده شما و سایر کاربران موجود می باشد.
پی نوشتها:
[1] تا حال چند روایت از این نظریه منتشر شده است:
أ) روایت اول: مقدمه مقالهی: (ساختار کلی نظام اقتصادی در قرآن) (مجموعه مقالات پنجمین کنفرانس تحقیقاتی علوم و مفاهیم قرآن کریم، قم، دارالقرآن الکریم، تابستان 1375، صص 426 - 330).
ب) روایت دوم: مقالهی: )نظریه اندیشه مدوّن در اسلام( )مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س)، نقش زمان و مکان در اجتهاد، مجلد سوم: اجتهاد و زمان و مکان، زمستان 1374، صص 426 - 401).
ج) روایت سوم: بخش اول کتاب (ولایت فقیه) (دفتر اندیشه جوان، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1377، تهران).
د) روایت چهارم: بخش آخر کتاب (مبانی کلامی اجتهاد) (مؤسسه فرهنگی خانه خرد، 1377، قم) و بخش اول کتاب (مکتب و نظام اقتصادی اسلام) (مؤسسه فرهنگی خانه خرد، 1378، قم).
[2] ولایت و دیانت، ص 50 – 54.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] نظریه استاد هادوی (اندیشه مدون) را چطور میتوان تهیه کرد لطفاً لیست تألیفات ایشان را در سایت بیاورید.
- [سایر] به نام خدا درباره نظریه قدرت در اسلام مخصوصا نظریه امام و امت اطلاعاتی ارایه دهید ؛ منبع شناسی درباره نظریه قدرت در اسلام بیان کنید که اهم کتب در این زمینه را معرفی کنید که در اندیشه سیاسی اسلام درباره قدرت چه نظریاتی وجود دارد؟
- [سایر] لطفا با تکیه بر اندیشه ( نظریه فطرت )علت بروز و ظهور و ترویج اندیشه های خرافی و فرقه های نوظهور را تحلیل کنید
- [سایر] نظریه خلافت عمومی انسان راکه در اندیشه سیاسی سید محمدباقر صدراست توضیح دهید؟ این نظریه چه نتایجی در بعد سیاسی دارد؟
- [سایر] دلیلهای برتری آزادی اندیشه در اسلام بر آزادی اندیشه در غرب چیست؟
- [سایر] آیا اندیشه مهدویت مختص مسلمانان است؟
- [سایر] رابطه حکومت با مردم در اندیشه سیاسی اسلام چگونه است؟
- [سایر] در اندیشه سیاسی اسلام، مرز دولت اسلامی تا کجاست؟
- [سایر] نظریه ژان ژاک روسو با نظریه فطرت در اسلام چه شباهتی دارد؟
- [سایر] آیا نظریه اسلام تاریخی صحیح است؟
- [آیت الله خوئی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلًا نمیتواند زن مسلمان بگیرد و باید در قبرستان مسلمانان دفن نشود.
- [آیت الله مظاهری] اگر کافر به هر لغتی شهادتین بگوید مسلمان میشود و بعد از مسلمان شدن احکام اسلام بر او بار میشود گرچه ندانیم قلباً مسلمان شده یا نه، ولی اگر بدانیم قلباً مسلمان نشده است مسلمان نیست و احکام اسلام را ندارد و همچنین است هرگاه شهادتین نگوید ولی قلباً به معنای او ایمان داشته باشد. 8 - تبعیّت
- [آیت الله فاضل لنکرانی] دفن مسلمان درقبرستان کفار ودفن کافردرقبرستان مسلمانان جائز نیست.
- [آیت الله بهجت] مسلمان از کافر ارث میبرد، ولی کافر اگرچه پدر یا پسر میت باشد از مسلمان ارث نمیبرد. ولی اگر میت مسلمان پسر کافری دارد و او پسری مسلمان دارد، آن پسر مسلمان از جدّ خود ارث میبرد، و همچنین اگر پسر میت مسلمان، کافر باشد ولی عموی میت یا برادر میت مسلمان باشد ارث به آنها میرسد، و در صورت کافر بودن این دو، پسران مسلمان عمو و برادر ارث میبرند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، چنانچه سابقاً کافر بوده، نجس است و چنانچه سابقاً مسلمان بوده پاک است و سایر احکام مسلمان را داراست و چنانچه حالت سابقه او معلوم نباشد، پاک میباشد ولی احکام دیگر مسلمان را ندارد مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود، مگر آن که در سرزمین اسلام باشد که ظاهراً تمام احکام مسلمان شامل او نیز میشود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه پاک می باشد ولی اگر اماره ای بر اسلام او نباشد و در بلاد اسلام هم نباشد، احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً زن مسلمان نمی تواند با او ازدواج کند و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان با او ازدواج کند و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [امام خمینی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه پاک می باشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلا نمی تواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [آیت الله سیستانی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه ، و نشانهای هم بر اسلامش نباشد ، پاک میباشد ، ولی احکام دیگر مسلمان را ندارد ، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد ، و باید در قبرستان مسلمانان دفن نشود .
- [آیت الله مکارم شیرازی] دفن مسلمان در قبرستان غیر مسلمان و دفن کافر در قبرستان مسلمان جایز نیست بنابر احتیاط واجب، همچنین دفن مسلمان در جایی که نسبت به او بی احترامی باشد حرام است، مانند جایی که خاکروبه و کثافت می ریزند.