پاسخ اجمالی: قضا و قدر الهی بر دو نوع است یکی قضای حتمی که به لوح محفوظ و دیگر قضای تعلیقی که به لوح محو و اثبات مربوط است. لوح محو و اثبات قابل تغییر است؛ یعنی قضا و تقدیر نوشته شده قابلیت تغییر را دارد. عواملی در تغییر قضای الهی نقش دارند که از آن جمله اند: اعمال خوب یا بد مانند حسن خلق، صله رحم، دعا، صدقه دادن و یا گناهان ویژه در سرنوشت انسان و فراخی و تنگی روزی و بلندی و کوتاهی عمر. از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که او از پیامبر خدا(ص) درباره این آیه (یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ‌) پرسید، آن حضرت فرمود: (چشمان تو را با تفسیر آن روشن خواهم کرد و چشمان امت‌ خود را نیز با تفسیر آن روشن خواهم کرد، صدقه دادن، نیکی به پدر و مادر و انجام کار خوب، شقاوت را تبدیل به سعادت می‌کند و بر عمر می‌افزاید و از حوادث بد حفظ می‌کند) از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود: (لا یرد القضاء الا الدعاء)؛ قضا را رد نمی‌کند مگر دعا. اما آیا نذر از عوامل رد کننده بلا و تغییر دهنده قضا به حساب می آید یا نه؟ در جواب باید گفت: نذر آن است که انسان در قالب این عبارت و صیغه بگوید نذر کردم که اگر مثلا مریض من خوب شد برای خدا بر من است که صد تومان به فقیر بدهم. این نذر علاوه بر اینکه خود کار خوبی است و از این جهت می تواند در تغییر سرنوشت انسان نقش داشته باشد، نوعی دعا و توسل به حساب می آید و از این جهت نیز می تواند باعث تغییر قضای الهی شود. علاوه بر این که آنچه در نذر آمده اگر از مصادیق عوامل تغییر دهنده قضا باشد مثل صدقه و صله رحم خود می تواند در رد قضای الهی موثر باشد. پاسخ تفصیلی: پاسخ به این پرسش در گرو تبیین نکاتی چند میسر است: 1. تقدیر و قضا و قدر الهی به چه معناست؟ قضا یعنی حتمیت حادثه ای که این حتمیت از ناحیه علل و اسباب اوست، و قدر یعنی کسب حدود و مشخصات و خصوصیات که آن هم از ناحیه علل و اسباب آن حادثه می باشد. قضا و قدر الهی در واقع عبارت است از: سرچشمه گرفتن همه علل و اسباب از اراده و مشیت و علم حق که علت العلل است، یعنی هر عاملی که در جهان خودنمایی می کند، تجلی علم و اراده حق و مظهر خواست خداوند و آلت اجرای قضا و قدر اوست. البته این امکان وجود دارد که قضا و قدر حتمی نباشد یعنی عاملی که خود از مظاهر قضا و قدر الهی و حلقه ای از حلقه های علیت است، عامل تغییر و تبدیل سرنوشتی شود و باز قضا و قدر الهی آن را اقتضاء کرده باشد. مثلا کسی به بیماری خاصی مبتلا باشد و سرنوشت او همان است و این هم از علت خاصی ناشی می شود، اما اگر این بیمار دوا بخورد دوا علت دیگری و سرنوشت دیگری را به همراه دارد و موجب از بین رفتن بیماری می شود یعنی سرنوشت قبلی بیمار را تغییر می دهد و این به موجب قضا و قدر است و اگر هم دارو را نخورد و رنجور شود و یا دوای زیان بخشی را بخورد و بمیرد، باز به اقتضای قضا و قدر است، همچنین است اگر از بیماری دوری گزیند و مصون بماند و بالاخره هر چه بکند نوعی سرنوشت و قضا و قدر است و نمی تواند از حوزه قضا و قدر بیرون باشد. سرش این است که قضا و قدر عاملی در عرض سایر عوامل جهان نیست بلکه مبدأ و منشأ و سرچشمه همه عامل های جهان است، هر عاملی که بجنبد و اثری از خود بروز دهد، مظهری از مظاهر قضا و قدر و تحت قانون عمومی علیت است و در مورد هر حادثه ای، هر اندازه علل و اسباب مختلف و جریان های مختلف وجود داشته باشد قضا و قدرهای گوناگونی هم متصور است و آن جریانی که واقع می شود و صورت می گیرد به قضا و قدر الهی است و آن جریانی که متوقف می شود هم به قضا و قدر الهی است. 2. لوح محفوظ و لوح محو و اثبات چیست؟ آنچه در جهان آفرینش از کوچک و بزرگ پدید می‌آید، همگی نمودهایی از قدرت و علم بی‌پایان الهی است و همه این پدیده‌ها بر اساس اراده و مشیت‌ خداوند و مطابق با برنامه‌هایی است که از پیش تعیین شده و در کتاب تکوینی الهی نوشته شده است. در متون اسلامی از چندین کتاب که مربوط به جهان خلقت و عالم تکوین است، خبر داده شده که سرنوشت انسان و جهان را در برگرفته و از تولد و مرگ اشخاص تا پیدایش و زوال تمدن ها، و از سعادت و شقاوت انسان ها تا قسمت روزی میان آنها و بالاخره هر حادثه‌ای که برای هر انسانی اتفاق می‌افتد، در آن کتاب ها با قلم تقدیر رقم زده شده است و در مقابل آن قرآن کریم قرار دارد که کتاب تشریعی خداوند است. طبق آیات و روایات موجود، تمام پدیده‌های هستی از کوچک و بزرگ در دو کتاب یا لوح تکوینی نوشته می‌شود که هر کدام از آنها ویژگی خاص خود را دارند و عبارتند از: الف. لوح محفوظ که گاهی از آن به (ام الکتاب‌)، (کتاب مسطور)، (رق‌منشور)، (کتاب مکنون‌) و(کتاب حفیظ‌) تعبیر آورده شده است و آنچه در این کتاب ثبت ‌شده قابل تغییر نیست و دگرگونی در آن راه ندارد؛ ب. لوح محو و اثبات که محل ثبت‌ حوادث و اتفاقاتی است که به مرحله فعلیت‌ خواهد رسید و به طوری که از نامش پیداست آنچه در آن نوشته شده قابل تغییر و تبدیل است. در آیه زیر از هر دو کتاب یاد شده است: (یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ) [1] ؛ (خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات می‌کند؛ و امّ الکتاب (لوح محفوظ) نزد اوست) ! طبق این آیه، خداوند در عالم تکوین دو کتاب دارد: یکی کتابی است که هرگاه بخواهد، چیزی را که در آن ثبت ‌شده می‌زداید و یا چیزی را که در آن نیست ثبت می‌کند، یعنی مربوط به تغییراتی است که در قضای الهی حاصل می‌شود و دیگری کتابی است که ریشه تمام پدیده‌های عالم است و نوشته‌های آن قابل تغییر نیست. به عبارت دیگر؛ لوح محو و اثبات مظهر قدرت مطلقه خداوند است و آنچه در آن نوشته شده صورت تعلیقی و شرطی دارد و به این شکل است که اگر چنین شود چنان خواهد شد و اگر نشود نخواهد شد. علامه مجلسی چنین مثال می‌زند که مثلا برای زید پنجاه سال عمر نوشته شده ولی به این صورت که اگر صله رحم کند، شصت‌سال خواهد بود و اگر قطع رحم کند، چهل سال خواهد بود پس اگر او صله رحم کرد، در آن کتاب پنجاه سال محو و شصت ‌سال ثبت‌خواهد شد. [2] 3. قضا و قدر غیر حتمی به لوح محو و اثبات مرتبط است. توضیح اینکه: خداوند دو نوع قضا و یا تقدیر دارد یکی قضای حتمی و دیگر قضای تعلیقی. در مثال بالا مرگ زید قضای حتمی و تغییر ناپذیر است ولی زمان مرگ او قضای تعلیقی و قابل تغییر است که گاهی از آن به اجل مسمی و اجل معلق تعبیر می‌شود. در آیه‌ای که مربوط به لوح محو و اثبات است، عبارت ( یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ ) به روشنی دلالت دارد که قضای الهی قابل تغییر است و چنین نیست که قضای الهی، قدرت او را محدود کند و او نتواند کاری بر خلاف قضای خود انجام دهد. خداوند همواره در حال انجام کار جدیدی است و بر خلاف عقیده یهود [3] و بعضی از فلاسفه که خدا را مانند یک حاکم معزول می‌دانند که اسیر قوانین خودساخته است، خدا هر لحظه‌ای می‌تواند قضا و تقدیر نوشته شده را تغییر بدهد و لوح محو و اثبات جایگاه این تغییرها است . این حقیقت در قرآن کریم به صورت های دیگری هم بیان شده است. در آیاتی از قرآن از تغییر سرنوشت ‌برخی از اشخاص و جامعه‌ها خبر داده و خاطر نشان کرده است که گاهی قضای الهی بر چیزی تعلق گرفته ولی در اثر عوامل خاصی آن قضا تغییر داده شده است. 4. مسئله بدا این حقیقت قرآنی که خداوند آنچه را که بخواهد تغییر می‌دهد، همان مسأله (بدا) است که شیعه به آن اعتقاد دارد و اهل سنت آن را نفی می‌کنند. از نظر شیعه بدا همان کاری است که خداوند در لوح محو و اثبات می‌کند و چیزی فراتر از آن نیست. بدا به معنای آن نیست که برای خدا چیزی که معلوم نبود آشکار شد بلکه به این معناست که خداوند چیزی را که بر بندگان پنهان بود آشکار کرد. [4] 5. عوامل تغییر دهنده قضای الهی از مواردی که قضای الهی تغییر کرده است جریان حضرت یونس است که قرآن هم درباره شخص او و هم درباره قوم او از چنین تغییری خبر داده است. [5] علاوه بر این که در چندین آیه از قرآن به طور کلی تغییر قضای الهی و سرنوشت مردم به وسیله کارهای خوب یا بد آنها مورد تاکید واقع شده است. [6] همچنین در روایات بسیاری، از تاثیر اعمال خوب یا بد مانند حسن خلق، صله رحم، دعا، صدقه دادن [7] و یا گناهان ویژه در سرنوشت انسان و فراخی و تنگی روزی و بلندی و کوتاهی عمر مطالب روشن کننده‌ای آمده است. البته همانگونه که بیان شد جایگاه این تغییرات که در قضای الهی صورت می‌گیرد، همان لوح محو و اثبات است. از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که او از پیامبر خدا(ص) درباره این آیه (یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ‌) پرسید، آن حضرت فرمود: (چشمان تو را با تفسیر آن روشن خواهم کرد و چشمان امت‌ خود را نیز با تفسیر آن روشن خواهم کرد، صدقه دادن، نیکی به پدر و مادر و انجام کار خوب، شقاوت را تبدیل به سعادت می‌کند و بر عمر می‌افزاید و از حوادث بد حفظ می‌کند.) [8] در روایات آمده است: دعا ردّ می کند قضا را بعد از آنکه مبرم شده باشد، پس زیاد دعا کن که دعا کلید هر رحمت و رسیدن بهر حاجت است و نیل بآنچه نزد خداست حاصل نشود مگر بدعاء و محققا هیچ دری بسیار کوبیده نشود جز اینکه بر وی کوبنده‌اش باز شود. [9] در بحار الأنوار نیز از رسول خدا (ص) روایت شده که آن حضرت فرمود: (لا یرد القضاء الا الدعاء)؛ قضا را رد نمی‌کند مگر دعا. [10] 6. نذر رد کننده بلا و تغییر دهنده قضا نذر آن است که انسان در قالب این عبارت و صیغه بگوید نذر کردم که اگر مثلا مریض من خوب شد برای خدا بر من است که صد تومان به فقیر بدهم. [11] این نذر علاوه بر اینکه خود کار خوبی است و از این جهت می تواند در تغییر سرنوشت انسان نقش داشته باشد، نوعی دعا و توسل به حساب می آید و از این جهت نیز می تواند باعث تغییر قضای الهی شود . علاوه بر این که آنچه در نذر آمده اگر از مصادیق عوامل تغییر دهنده قضا باشد مثل صدقه و صله رحم خود می تواند در رد قضای الهی موثر باشد. پی نوشتها: [1] . رعد، 39. [2] . بحارالانوار، ج 4، ص 130. [3] . در قرآن کریم از این عقیده باطل یهود که اقتباسی از سخن برخی از فلاسفه یونان است، پاسخ داده شده و در چندین آیه به گستردگی و نامحدود بودن قدرت خدا تاکید شده است. طبق این آیات، دستان خدا باز است و هر چه را که بخواهد می‌کند و هر روز کار جدیدی از او سر می‌زند: (وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ وَ لَیَزیدَنَّ کَثیرًا مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیانًا وَ کُفْرًا وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی‌ یَوْمِ الْقِیامَةِ کُلَّما أَوْقَدُوا نارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی اْلأَرْضِ فَسادًا وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ)؛ (و یهود گفتند: دست خدا (با زنجیر) بسته است. دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهی) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، می‌بخشد! ولی این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیاری از آنها می‌افزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنی افکندیم. هر زمان آتش جنگی افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و برای فساد در زمین، تلاش می‌کنند؛ و خداوند، مفسدان را دوست ندارد . ) مائده، 64 . [4] . برای آگاهی بیشتر، نک: ترخان، قاسم، نگرشی عرفانی، فلسفی و کلامی به شخصیت و قیام امام حسین (ع)، ص 255-278، چاپ اول، انتشارات چلچراغ، 1388 ه ش؛ جعفری، یعقوب، کوثر، ج‌5، ص556-571، نرم افزار جامع التفاسیر. [5] . ( فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلی‌ یَوْمِ یُبْعَثُونَ‌) (و اگر او (یونس) از تسبیح‌گویان نبود، در شکم آن ماهی تا روزی که مردم برانگیخته شوند می‌ماند) (صافات، 143-144). (فَلَوْ لا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إیمانُها إِلاّ قَوْمَ یُونُسَ لَمّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلی‌ حینٍ‌) (پس چرا مردم آبادی ایمان نیاوردند که تا ایمانشان به آنان سودی بدهد(آنها به موقع ایمان نیاوردند) مگر قوم یونس که چون ایمان آوردند، عذاب خواری در زندگی دنیا را از آنان برداشتیم و آنها را تا زمانی معین برخوردار کردیم‌) (یونس، 98) در آیه نخست اظهار می‌دارد که قرار بود یونس تا روز قیامت در شکم ماهی بماند ولی او در شکم ماهی به تسبیح خدا پرداخت و خدا این قضا را تغییر داد و او را از شکم ماهی بیرون آورد و از آیه بعدی فهمیده می‌شود که قرار بود بر قوم یونس بلا نازل شود ولی این قوم وقتی آثار بلا را دیدند ایمان آوردند و آن بلا از آنان برداشته شد و تا مدت ها در رفاه و آسایش بودند. [6] . (لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوْءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ)؛ ( برای انسان، مأمورانی است که پی در پی، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا ]حوادث غیر حتمی‌[ حفظ می‌کنند؛ (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت!) (رعد، 11). (وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ‌)؛ (واگر مردم آبادی ها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌کردند، برکت هایی از آسمان و زمین برای آنان می‌گشودیم ولی تکذیب کردند، پس آنان را به سبب آنچه انجام دادند مؤاخذه نمودیم‌) (اعراف، 96). [7] . ( الصَّدَقَةُ تَرُدُّ الْقَضَاءَ الَّذِی قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً) من‌لایحضره‌الفقیه، ج4، ص368. [8] . (لاقرن عینیک بتفسیرها و لاقرن عین امتی بعدی بتفسیرها: الصدقة علی وجهها و بر الوالدین و اصطناع المعروف یحول الشقاء سعاة و یزید فی العمر و یقی مصارع السوء) الدر المنثور، ج 4، ص 66 . [9] . امام صادق (ع) فرمود: (الدعاء یردّ القضاء بعد ما ابرم ابراما فاکثر من الدعاء فانّه مفتاح کل رحمة و نجاح کل حاجة و لا ینال ما عند اللَّه عز و جل الا بالدعاء و انّه لیس باب یکثر قرعه الا یوشک ان یفتح لصاحبه) الکافی، ج‌2، ص470. [10] . بحار الأنوار از امام ابی الحسن موسی (ع) روایت آورده که فرمود: بر شما باد دعا کردن، که دعا و درخواست از خدای عز و جل بلا را رد می‌کند هر چند که آن بلا مقدر شده قضایش رانده شده باشد، و تا مرحله اجرا جز امضای آن فاصله‌ای نمانده باشد، در همین حال هم اگر از خدای تعالی درخواست شود آن بلا را به نحوی که خود می‌داند بر می‌گرداند. و از امام صادق ع روایت شده است که فرمود: دعا قضای مبرم و حتمی را بر می‌گرداند، پس دعا بسیار کنید، که کلید همه رحمت‌ها و رستگاری‌ها و کلید برآمدن هر حاجت است، و مردم به آنچه نزد خدا دارند نمی‌رسند مگر به دعا، چون هیچ دری نیست که وقتی بسیار کوبیده شود به روی کوبنده باز نگردد. نک: بحارالأنوار، ج 93، ص295- 296؛ ترجمه المیزان، ج‌2، ص59. [11] . برای آگاهی بیشتر نک: نمایه: بهترین نذر، سؤال islamquest.net/fa/archive/question/1023. منبع: www.islamquest.net
پاسخ اجمالی:
قضا و قدر الهی بر دو نوع است یکی قضای حتمی که به لوح محفوظ و دیگر قضای تعلیقی که به لوح محو و اثبات مربوط است. لوح محو و اثبات قابل تغییر است؛ یعنی قضا و تقدیر نوشته شده قابلیت تغییر را دارد.
عواملی در تغییر قضای الهی نقش دارند که از آن جمله اند: اعمال خوب یا بد مانند حسن خلق، صله رحم، دعا، صدقه دادن و یا گناهان ویژه در سرنوشت انسان و فراخی و تنگی روزی و بلندی و کوتاهی عمر.
از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که او از پیامبر خدا(ص) درباره این آیه (یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ) پرسید، آن حضرت فرمود: (چشمان تو را با تفسیر آن روشن خواهم کرد و چشمان امت خود را نیز با تفسیر آن روشن خواهم کرد، صدقه دادن، نیکی به پدر و مادر و انجام کار خوب، شقاوت را تبدیل به سعادت میکند و بر عمر میافزاید و از حوادث بد حفظ میکند)
از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود: (لا یرد القضاء الا الدعاء)؛ قضا را رد نمیکند مگر دعا.
اما آیا نذر از عوامل رد کننده بلا و تغییر دهنده قضا به حساب می آید یا نه؟ در جواب باید گفت: نذر آن است که انسان در قالب این عبارت و صیغه بگوید نذر کردم که اگر مثلا مریض من خوب شد برای خدا بر من است که صد تومان به فقیر بدهم. این نذر علاوه بر اینکه خود کار خوبی است و از این جهت می تواند در تغییر سرنوشت انسان نقش داشته باشد، نوعی دعا و توسل به حساب می آید و از این جهت نیز می تواند باعث تغییر قضای الهی شود. علاوه بر این که آنچه در نذر آمده اگر از مصادیق عوامل تغییر دهنده قضا باشد مثل صدقه و صله رحم خود می تواند در رد قضای الهی موثر باشد.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ به این پرسش در گرو تبیین نکاتی چند میسر است:
1. تقدیر و قضا و قدر الهی به چه معناست؟
قضا یعنی حتمیت حادثه ای که این حتمیت از ناحیه علل و اسباب اوست، و قدر یعنی کسب حدود و مشخصات و خصوصیات که آن هم از ناحیه علل و اسباب آن حادثه می باشد. قضا و قدر الهی در واقع عبارت است از: سرچشمه گرفتن همه علل و اسباب از اراده و مشیت و علم حق که علت العلل است، یعنی هر عاملی که در جهان خودنمایی می کند، تجلی علم و اراده حق و مظهر خواست خداوند و آلت اجرای قضا و قدر اوست. البته این امکان وجود دارد که قضا و قدر حتمی نباشد یعنی عاملی که خود از مظاهر قضا و قدر الهی و حلقه ای از حلقه های علیت است، عامل تغییر و تبدیل سرنوشتی شود و باز قضا و قدر الهی آن را اقتضاء کرده باشد. مثلا کسی به بیماری خاصی مبتلا باشد و سرنوشت او همان است و این هم از علت خاصی ناشی می شود، اما اگر این بیمار دوا بخورد دوا علت دیگری و سرنوشت دیگری را به همراه دارد و موجب از بین رفتن بیماری می شود یعنی سرنوشت قبلی بیمار را تغییر می دهد و این به موجب قضا و قدر است و اگر هم دارو را نخورد و رنجور شود و یا دوای زیان بخشی را بخورد و بمیرد، باز به اقتضای قضا و قدر است، همچنین است اگر از بیماری دوری گزیند و مصون بماند و بالاخره هر چه بکند نوعی سرنوشت و قضا و قدر است و نمی تواند از حوزه قضا و قدر بیرون باشد. سرش این است که قضا و قدر عاملی در عرض سایر عوامل جهان نیست بلکه مبدأ و منشأ و سرچشمه همه عامل های جهان است، هر عاملی که بجنبد و اثری از خود بروز دهد، مظهری از مظاهر قضا و قدر و تحت قانون عمومی علیت است و در مورد هر حادثه ای، هر اندازه علل و اسباب مختلف و جریان های مختلف وجود داشته باشد قضا و قدرهای گوناگونی هم متصور است و آن جریانی که واقع می شود و صورت می گیرد به قضا و قدر الهی است و آن جریانی که متوقف می شود هم به قضا و قدر الهی است.
2. لوح محفوظ و لوح محو و اثبات چیست؟
آنچه در جهان آفرینش از کوچک و بزرگ پدید میآید، همگی نمودهایی از قدرت و علم بیپایان الهی است و همه این پدیدهها بر اساس اراده و مشیت خداوند و مطابق با برنامههایی است که از پیش تعیین شده و در کتاب تکوینی الهی نوشته شده است.
در متون اسلامی از چندین کتاب که مربوط به جهان خلقت و عالم تکوین است، خبر داده شده که سرنوشت انسان و جهان را در برگرفته و از تولد و مرگ اشخاص تا پیدایش و زوال تمدن ها، و از سعادت و شقاوت انسان ها تا قسمت روزی میان آنها و بالاخره هر حادثهای که برای هر انسانی اتفاق میافتد، در آن کتاب ها با قلم تقدیر رقم زده شده است و در مقابل آن قرآن کریم قرار دارد که کتاب تشریعی خداوند است.
طبق آیات و روایات موجود، تمام پدیدههای هستی از کوچک و بزرگ در دو کتاب یا لوح تکوینی نوشته میشود که هر کدام از آنها ویژگی خاص خود را دارند و عبارتند از: الف. لوح محفوظ که گاهی از آن به (ام الکتاب)، (کتاب مسطور)، (رقمنشور)، (کتاب مکنون) و(کتاب حفیظ) تعبیر آورده شده است و آنچه در این کتاب ثبت شده قابل تغییر نیست و دگرگونی در آن راه ندارد؛ ب. لوح محو و اثبات که محل ثبت حوادث و اتفاقاتی است که به مرحله فعلیت خواهد رسید و به طوری که از نامش پیداست آنچه در آن نوشته شده قابل تغییر و تبدیل است. در آیه زیر از هر دو کتاب یاد شده است: (یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ) [1] ؛ (خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات میکند؛ و امّ الکتاب (لوح محفوظ) نزد اوست) !
طبق این آیه، خداوند در عالم تکوین دو کتاب دارد: یکی کتابی است که هرگاه بخواهد، چیزی را که در آن ثبت شده میزداید و یا چیزی را که در آن نیست ثبت میکند، یعنی مربوط به تغییراتی است که در قضای الهی حاصل میشود و دیگری کتابی است که ریشه تمام پدیدههای عالم است و نوشتههای آن قابل تغییر نیست. به عبارت دیگر؛ لوح محو و اثبات مظهر قدرت مطلقه خداوند است و آنچه در آن نوشته شده صورت تعلیقی و شرطی دارد و به این شکل است که اگر چنین شود چنان خواهد شد و اگر نشود نخواهد شد. علامه مجلسی چنین مثال میزند که مثلا برای زید پنجاه سال عمر نوشته شده ولی به این صورت که اگر صله رحم کند، شصتسال خواهد بود و اگر قطع رحم کند، چهل سال خواهد بود پس اگر او صله رحم کرد، در آن کتاب پنجاه سال محو و شصت سال ثبتخواهد شد. [2]
3. قضا و قدر غیر حتمی به لوح محو و اثبات مرتبط است. توضیح اینکه:
خداوند دو نوع قضا و یا تقدیر دارد یکی قضای حتمی و دیگر قضای تعلیقی. در مثال بالا مرگ زید قضای حتمی و تغییر ناپذیر است ولی زمان مرگ او قضای تعلیقی و قابل تغییر است که گاهی از آن به اجل مسمی و اجل معلق تعبیر میشود. در آیهای که مربوط به لوح محو و اثبات است، عبارت ( یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ ) به روشنی دلالت دارد که قضای الهی قابل تغییر است و چنین نیست که قضای الهی، قدرت او را محدود کند و او نتواند کاری بر خلاف قضای خود انجام دهد. خداوند همواره در حال انجام کار جدیدی است و بر خلاف عقیده یهود [3] و بعضی از فلاسفه که خدا را مانند یک حاکم معزول میدانند که اسیر قوانین خودساخته است، خدا هر لحظهای میتواند قضا و تقدیر نوشته شده را تغییر بدهد و لوح محو و اثبات جایگاه این تغییرها است .
این حقیقت در قرآن کریم به صورت های دیگری هم بیان شده است. در آیاتی از قرآن از تغییر سرنوشت برخی از اشخاص و جامعهها خبر داده و خاطر نشان کرده است که گاهی قضای الهی بر چیزی تعلق گرفته ولی در اثر عوامل خاصی آن قضا تغییر داده شده است.
4. مسئله بدا
این حقیقت قرآنی که خداوند آنچه را که بخواهد تغییر میدهد، همان مسأله (بدا) است که شیعه به آن اعتقاد دارد و اهل سنت آن را نفی میکنند. از نظر شیعه بدا همان کاری است که خداوند در لوح محو و اثبات میکند و چیزی فراتر از آن نیست. بدا به معنای آن نیست که برای خدا چیزی که معلوم نبود آشکار شد بلکه به این معناست که خداوند چیزی را که بر بندگان پنهان بود آشکار کرد. [4]
5. عوامل تغییر دهنده قضای الهی
از مواردی که قضای الهی تغییر کرده است جریان حضرت یونس است که قرآن هم درباره شخص او و هم درباره قوم او از چنین تغییری خبر داده است. [5] علاوه بر این که در چندین آیه از قرآن به طور کلی تغییر قضای الهی و سرنوشت مردم به وسیله کارهای خوب یا بد آنها مورد تاکید واقع شده است. [6] همچنین در روایات بسیاری، از تاثیر اعمال خوب یا بد مانند حسن خلق، صله رحم، دعا، صدقه دادن [7] و یا گناهان ویژه در سرنوشت انسان و فراخی و تنگی روزی و بلندی و کوتاهی عمر مطالب روشن کنندهای آمده است. البته همانگونه که بیان شد جایگاه این تغییرات که در قضای الهی صورت میگیرد، همان لوح محو و اثبات است.
از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که او از پیامبر خدا(ص) درباره این آیه (یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ) پرسید، آن حضرت فرمود: (چشمان تو را با تفسیر آن روشن خواهم کرد و چشمان امت خود را نیز با تفسیر آن روشن خواهم کرد، صدقه دادن، نیکی به پدر و مادر و انجام کار خوب، شقاوت را تبدیل به سعادت میکند و بر عمر میافزاید و از حوادث بد حفظ میکند.) [8]
در روایات آمده است: دعا ردّ می کند قضا را بعد از آنکه مبرم شده باشد، پس زیاد دعا کن که دعا کلید هر رحمت و رسیدن بهر حاجت است و نیل بآنچه نزد خداست حاصل نشود مگر بدعاء و محققا هیچ دری بسیار کوبیده نشود جز اینکه بر وی کوبندهاش باز شود. [9]
در بحار الأنوار نیز از رسول خدا (ص) روایت شده که آن حضرت فرمود: (لا یرد القضاء الا الدعاء)؛ قضا را رد نمیکند مگر دعا. [10]
6. نذر رد کننده بلا و تغییر دهنده قضا
نذر آن است که انسان در قالب این عبارت و صیغه بگوید نذر کردم که اگر مثلا مریض من خوب شد برای خدا بر من است که صد تومان به فقیر بدهم. [11] این نذر علاوه بر اینکه خود کار خوبی است و از این جهت می تواند در تغییر سرنوشت انسان نقش داشته باشد، نوعی دعا و توسل به حساب می آید و از این جهت نیز می تواند باعث تغییر قضای الهی شود . علاوه بر این که آنچه در نذر آمده اگر از مصادیق عوامل تغییر دهنده قضا باشد مثل صدقه و صله رحم خود می تواند در رد قضای الهی موثر باشد.
پی نوشتها:
[1] . رعد، 39.
[2] . بحارالانوار، ج 4، ص 130.
[3] . در قرآن کریم از این عقیده باطل یهود که اقتباسی از سخن برخی از فلاسفه یونان است، پاسخ داده شده و در چندین آیه به گستردگی و نامحدود بودن قدرت خدا تاکید شده است. طبق این آیات، دستان خدا باز است و هر چه را که بخواهد میکند و هر روز کار جدیدی از او سر میزند: (وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ وَ لَیَزیدَنَّ کَثیرًا مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیانًا وَ کُفْرًا وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ کُلَّما أَوْقَدُوا نارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی اْلأَرْضِ فَسادًا وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ)؛ (و یهود گفتند: دست خدا (با زنجیر) بسته است. دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهی) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، میبخشد! ولی این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیاری از آنها میافزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنی افکندیم. هر زمان آتش جنگی افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و برای فساد در زمین، تلاش میکنند؛ و خداوند، مفسدان را دوست ندارد . ) مائده، 64 .
[4] . برای آگاهی بیشتر، نک: ترخان، قاسم، نگرشی عرفانی، فلسفی و کلامی به شخصیت و قیام امام حسین (ع)، ص 255-278، چاپ اول، انتشارات چلچراغ، 1388 ه ش؛ جعفری، یعقوب، کوثر، ج5، ص556-571، نرم افزار جامع التفاسیر.
[5] . ( فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ) (و اگر او (یونس) از تسبیحگویان نبود، در شکم آن ماهی تا روزی که مردم برانگیخته شوند میماند) (صافات، 143-144).
(فَلَوْ لا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إیمانُها إِلاّ قَوْمَ یُونُسَ لَمّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلی حینٍ) (پس چرا مردم آبادی ایمان نیاوردند که تا ایمانشان به آنان سودی بدهد(آنها به موقع ایمان نیاوردند) مگر قوم یونس که چون ایمان آوردند، عذاب خواری در زندگی دنیا را از آنان برداشتیم و آنها را تا زمانی معین برخوردار کردیم) (یونس، 98)
در آیه نخست اظهار میدارد که قرار بود یونس تا روز قیامت در شکم ماهی بماند ولی او در شکم ماهی به تسبیح خدا پرداخت و خدا این قضا را تغییر داد و او را از شکم ماهی بیرون آورد و از آیه بعدی فهمیده میشود که قرار بود بر قوم یونس بلا نازل شود ولی این قوم وقتی آثار بلا را دیدند ایمان آوردند و آن بلا از آنان برداشته شد و تا مدت ها در رفاه و آسایش بودند.
[6] . (لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوْءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ)؛ ( برای انسان، مأمورانی است که پی در پی، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا ]حوادث غیر حتمی[ حفظ میکنند؛ (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت!) (رعد، 11). (وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ)؛ (واگر مردم آبادی ها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میکردند، برکت هایی از آسمان و زمین برای آنان میگشودیم ولی تکذیب کردند، پس آنان را به سبب آنچه انجام دادند مؤاخذه نمودیم) (اعراف، 96).
[7] . ( الصَّدَقَةُ تَرُدُّ الْقَضَاءَ الَّذِی قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً) منلایحضرهالفقیه، ج4، ص368.
[8] . (لاقرن عینیک بتفسیرها و لاقرن عین امتی بعدی بتفسیرها: الصدقة علی وجهها و بر الوالدین و اصطناع المعروف یحول الشقاء سعاة و یزید فی العمر و یقی مصارع السوء) الدر المنثور، ج 4، ص 66 .
[9] . امام صادق (ع) فرمود: (الدعاء یردّ القضاء بعد ما ابرم ابراما فاکثر من الدعاء فانّه مفتاح کل رحمة و نجاح کل حاجة و لا ینال ما عند اللَّه عز و جل الا بالدعاء و انّه لیس باب یکثر قرعه الا یوشک ان یفتح لصاحبه) الکافی، ج2، ص470.
[10] . بحار الأنوار از امام ابی الحسن موسی (ع) روایت آورده که فرمود: بر شما باد دعا کردن، که دعا و درخواست از خدای عز و جل بلا را رد میکند هر چند که آن بلا مقدر شده قضایش رانده شده باشد، و تا مرحله اجرا جز امضای آن فاصلهای نمانده باشد، در همین حال هم اگر از خدای تعالی درخواست شود آن بلا را به نحوی که خود میداند بر میگرداند. و از امام صادق ع روایت شده است که فرمود: دعا قضای مبرم و حتمی را بر میگرداند، پس دعا بسیار کنید، که کلید همه رحمتها و رستگاریها و کلید برآمدن هر حاجت است، و مردم به آنچه نزد خدا دارند نمیرسند مگر به دعا، چون هیچ دری نیست که وقتی بسیار کوبیده شود به روی کوبنده باز نگردد. نک: بحارالأنوار، ج 93، ص295- 296؛ ترجمه المیزان، ج2، ص59.
[11] . برای آگاهی بیشتر نک: نمایه: بهترین نذر، سؤال islamquest.net/fa/archive/question/1023.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] آیا نذر کردن تقدیر را عوض می کند؟ آیا وقتی نذر می کنیم تغییری در آینده داده می شود؟
- [سایر] در شب های قدر چه اتفاقی می افتد که تقدیر ما عوض می شود ؟
- [سایر] آیا تقدیر الهی قابل تغییر است ؟
- [سایر] تقدیر و سرنوشت انسان بدست کیست؟
- [سایر] آیا منکرین تقدیر اهل تفویضاند؟
- [سایر] معنای سرنوشت و تقدیر چیست؟
- [سایر] تقدیر الهی بهتر است یا تدبیر بنده؟
- [سایر] امام زمان (عج) درباره اراده و تقدیر الهی چه فرمودند؟
- [سایر] معنای تقدیر در لغت و در معنا چیست؟
- [آیت الله بهجت] شخصی نذر کرده هر سال در عاشورا به عزاداران شربت بدهد، اگر عاشورا مصادف با زمستان سرد شود و دوران فصل مصرف شربت در نزد مردم مطلوب نباشد، آیا می تواند نذر خود را عوض کند.
- [آیت الله سبحانی] نذر کننده باید مکلف و عاقل باشد و به اختیار و قصد خود نذر کند، بنابراین نذر کردن کسی که بی اختیار نذر کرده صحیح نیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر شوهر از نذر کردن زن جلوگیری نماید، زن نمیتواند نذر کند و اگر بدون اجازه شوهر نذر کند، نذر او صحیح است ولی اگر بخواهد میتواند نذر او را به هم بزند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر فرزند با اجازه پدر نذر کند، باید به آن نذر عمل نماید، بلکه بنا بر احتیاط اگر بدون اذن او نذر کند، بلکه اگر با نهی پدر نذر کند، عمل به آن نذر بنماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] نذر کننده باید بالغ و عاقل باشد و با قصد و اختیار خود نذر کند بنابراین کسی که به واسطه عصبانی شدن بی اختیار نذر کرده یا او را بر نذر اکراه کرده باشند نذر او صحیح نیست
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر فرزند با اجازه پدر نذر کند، باید به آن نذر عمل نماید، بلکه اگر بدون اجازه او هم نذر کند، عمل کردن به آن نذر واجب است. ولی اگر پدر از کاری منع کرده باشد، و یا بعد از نذر از آن کار منع کند، آن نذر صحیح نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که نذر کرده عملی را مستمراً ترک کند مثلاً نذر می کند که اصلاً سیگار نکشد این نذر عرفاً یک نذر محسوب می شود لذا اگر یک مرتبه سیگار کشید نذر خود را شکسته و باید کفاره نذر خود را بدهد و اگر مرتبه دیگر آن را انجام دهد ربطی به نذر او ندارد و گاهی اوقات به نحوی نذر می کند که عرفاً چند نذر محسوب می شود مثل این که چند بار نذر کرده باشد که در این صورت برای هر بار که عمل نکند باید یک بار کفاره بدهد و در آینده نیز رعایت نذر را بکند. و اگر تردید داشته باشد که نذر او به چه نحوی بوده است یک نذر محسوب می شود.
- [آیت الله اردبیلی] نذر کننده باید مکلّف و عاقل باشد و به اختیار و قصد خود نذر کند، بنابر این نذر کردن کسی که او را مجبور کردهاند یا به واسطه عصبانی شدن بیاختیار نذر کرده، صحیح نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر فرزند بدون اجازه پدر یا با اجازه او نذر کند باید به ان نذر عمل نماید ولی اگر پدر یا مادر از عملی که نذر کرده منعش کنند نذر او صحیح نیست
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نذر کننده باید مکلف و عاقل باشد و به اختیار و قصد خود نذر کند، بنابر این نذر کردن کسی که او را مجبور کرده اند، یا بواسطه عصبانی شدن بی اختیار نذر کرده صحیح نیست.
- [آیت الله بروجردی] نذر کننده باید مکلف و عاقل باشد و به اختیار و قصد خود نذر کند، بنا بر این نذر کردن کسی که او را مجبور کردهاند، یا به واسطهی عصبانی شدن بیاختیار نذر کرده صحیح نیست.