پاسخ اجمالی: گناهانی که از انسان سر می زند، برخی در خارج تحقق پیدا می کند؛ مانند دروغ، غیبت و ... و برخی جنبه ذهنی و قلبی دارد؛ مثل پنهان کردن و کتمان شهادت، شرک و مانند آن. هر چند گناهان درونی دارای آثار و لوازمی در خارج هستند، ولی این آثار و لوازم غیر از خود گناه است. فحش و ناسزاگویی، عبارت است از آشکار کردن امور زشت و ناپسند با الفاظ و عبارات صریح. ناسزاگویی، از گناهانی بوده که جنبۀ خارجی دارد؛ هر چند در ذهن به عنوان مقدّمه نیز تحقّق پیدا می کند؛ مانند حسد که اگر آشکار شود و اعمال حرامی بر ضدّ دیگری انجام شود، گناه است، امّا اگر در درون به صورت خطورات ذهنی و نفسانی باشد، و خود شخص هم از این عملکرد ذهنی ناراحت باشد و جنبۀ عملی و عینی پیدا نکند، بیشتر علمای اخلاق و فقها – با استناد به روایاتی مانند حدیث رفع - آن را گناه نمی دانند. پاسخ تفصیلی: پیش از پرداختن به پاسخ، دانستن نکاتی لازم به نظر می رسد: 1. گناهانی که از انسان سر می زند، برخی در خارج تحقق پیدا می کند؛ مانند دروغ، غیبت و ... و برخی جنبۀ درونی و قلبی دارد؛ نظیر پنهان کردن و کتمان شهادت، شرک و مانند آن.[1] هر چند گناهان درونی دارای آثار و لوازمی در خارج هستند، ولی این آثار و لوازم غیر از خود گناه است. 2. فحش و ناسزا، عبارت است از آشکار کردن امور زشت و ناپسند با الفاظ و عبارات صریح.[2] 3. فحش و ناسزا، از گناهانی بوده که جنبۀ خارجی دارد؛ هر چند در ذهن به عنوان مقدّمه نیز تحقّق پیدا می کند؛ مانند حسد که اگر آشکار شود و اعمال حرامی بر ضدّ دیگری انجام شود، گناه است، امّا اگر در درون به صورت خطورات ذهنی و نفسانی باشد، و خود شخص هم از این عملکرد ذهنی ناراحت باشد و جنبۀ عملی و عینی پیدا نکند، بیشتر علمای اخلاق و فقها – با استناد به روایاتی مانند حدیث رفع[3] - آن را گناه نمی دانند.[4] با توجّه به مطالب ذکر شده، بیان می شود: یک. هر چند فحش و ناسزاگویی به مقام عمل و الفاظ در نیاید و تنها در ذهن باشد، گناه محسوب نمی شود؛ امّا پرورش چنین عملکرد ذهنی و نفسانی و دوری نکردن از آن، پسندیده نبوده و ممکن است به صورت گناه آشکار شده و حتی گناهان دیگری را نیز به دنبال داشته باشد، و قطعاً چنین شخصی با کسانی که منزّه از آن هستند، در رتبه و درجه معنویّت و تقوا تفاوت دارد. همان طور که طبق آیۀ شریفۀ: (ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان ها گناه است)،[5]‌ تا بدگمانی درونی، اظهار نشده و ترتیب اثر داده نشود، گناه به حساب نمی آید؛ زیرا ظنّ و بدگمانی از خطورات نفسانی و یک امر قهری است و در اثر قرائنی، این خطورات برای انسان رخ می دهد، ولی نباید این خطورات، را پرورش داد و اصرار بر آن ورزید. از این رو، برای آدمی شایسته است که از این امور ذهنی و نفسانی با تمرین و ممارست پرهیز کند. دو. امکان این وجود دارد که ناسزای ذهنی بعد از مدّتی قُبح و زشتی ناسزاگویی را در ذهن انسان بشکند و شخص مرتکب بدگویی و بد زبانی شود، پس ترک آن به عنوان پیشگیری از گناه لازم به نظر می آید. سه. آیۀ شریفۀ: (اگر آنچه را در دل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه می‌کند)،[6] منافاتی با این ندارد که گفته شود تا ناسزاگویی جنبۀ عملی و عینی پیدا نکند، گناه نیست؛ زیرا اولاً: خداوند بر گناهی که در دل و ذهن خطور می کند، کیفر نمی ‌نماید؛ بله، اگر در دل و ذهن، تصمیم بر گناه گرفت و بنا گذاشت و اصرار داشت که آن را انجام دهد، چون خود این تصمیم، کاری از کارهای قلب است، خداوند او را به جهت همین کار قلبی و متناسب با آن، مجازات می کند.[7] ثانیاً: آیۀ شریفه ناظر به این است که خداوند تنها گناهان ظاهری و خارجی را که با اعضا و جوارح انسان انجام می گیرد، مؤاخذه نمی کند، بلکه گناهان قلبی و باطنی(چون شرک) را هم مورد محاسبه و مؤاخذه قرار می دهد؛ چون او حاکم بر جهان و آگاه از همۀ حوادث ظاهری و باطنی و اعمال درونی و بیرونی و همۀ افکار و نیّت ها است و هیچ چیز از او مخفی نمی ماند.[8] چهار. در پایان، برای روشن شدن اهمیّت ترک فحش و ناسزاگویی به چند روایت از سخنان معصومان (ع) اشاره می شود: 1. پیامبر اکرم (ص): (وارد شدن به بهشت بر هر ناسزاگو و دشنام دهنده حرام است).[9] البته اگر توبه واقعی نکند و گرنه اگر توبه نماید و از کسی که به او فحش داده، عذرخواهی کرده و رضایت او را جلب نماید، و با اعمال نیکو این گناه را جبران نماید، آمرزیده می شود. 2. امام علی(ع): (انسان بزرگوار، هرگز دشنام ندهد).[10] 3. امام باقر(ع): (حربه فرومایگان، زشت گویی و بدزبانی است).[11] و (با مردم به نیکوترین سخنی که دوست دارید آنان به شما بگویند، سخن گویید، چرا که خداوند از فردی که مؤمنان را لعن می‌کند و به آنها ناسزا می‌گوید و طعنه می‌زند بیزار است، و از ناسزاگوی بی‌آبرو، و گدای سِمِج نفرت دارد).[12] پی نوشتها: [1]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 396، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش. [2]. نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، ج 1، ص 351، نشر اعلمی، بیروت، چاپ چهارم، بی تا. [3]. ر.ک: islamquest.net/fa/archive/question/fa10359. [4]. ر.ک: منابع اخلاقی مانند: جامع السعادات، ج 1، ص 178 – 199؛ علم اخلاق اسلامی، (ترجمه جامع السعادات)؛ شبّر، سید عبدالله، اخلاق، بحث مهلکات، باب سوم، بحث فحش و ناسزا و باب ششم، بحث حسد،(این کتاب ترجمه نیز شده است)؛ منابع فقهی مانند: فیض کاشانی، محمد محسن، مفاتیح الشرائع، ج 2، ص 24 – 28، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی (ره)، قم، چاپ اول، بی تا؛ نجفی (صاحب الجواهر)، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 41، ص 52 و 53، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم، بی تا. [5]. حجرات، 12. [6]. (إِنْ تُبْدُوا ما فی‌ أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّه)؛ بقره، 284.‌ [7]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 687 و 688، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش. [8]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 396؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 88 و 89، انتشارات اسلام - تهران، چاپ دوم، 1378ش. [9]. (الْجَنَّةُ حَرَامٌ‌ عَلَی‌ کُلِّ فَاحِشٍ أَنْ یَدْخُلَهَا)؛ ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج 1، ص 110، مکتبه فقیه، قم، چاپ اول، 1410ق؛ پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحة، ص 434، دنیای دانش، تهران، چاپ چهارم، 1382ش. [10]. (ما أفحَشَ کریمٌ قَطُّ)؛ تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 223، ح 4496، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1366ش. [11]. (سِلاحُ اللِّئامِ قَبیحُ الکلام)؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 75، ص 185، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. [12]. ( قُولُوا لِلنَّاسِ‌ أَحْسَنَ‌ مَا تُحِبُّونَ أَنْ یُقَالَ لَکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ یُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّابَ الطَّعَّانَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ وَ یُحِبُّ الْحَلِیمَ الْعَفِیفَ الْمُتَعَفِّفَ)؛ بحارالانوار، ج 65، ص 152. منبع: www.islamquest.net
پاسخ اجمالی:
گناهانی که از انسان سر می زند، برخی در خارج تحقق پیدا می کند؛ مانند دروغ، غیبت و ... و برخی جنبه ذهنی و قلبی دارد؛ مثل پنهان کردن و کتمان شهادت، شرک و مانند آن. هر چند گناهان درونی دارای آثار و لوازمی در خارج هستند، ولی این آثار و لوازم غیر از خود گناه است.
فحش و ناسزاگویی، عبارت است از آشکار کردن امور زشت و ناپسند با الفاظ و عبارات صریح. ناسزاگویی، از گناهانی بوده که جنبۀ خارجی دارد؛ هر چند در ذهن به عنوان مقدّمه نیز تحقّق پیدا می کند؛ مانند حسد که اگر آشکار شود و اعمال حرامی بر ضدّ دیگری انجام شود، گناه است، امّا اگر در درون به صورت خطورات ذهنی و نفسانی باشد، و خود شخص هم از این عملکرد ذهنی ناراحت باشد و جنبۀ عملی و عینی پیدا نکند، بیشتر علمای اخلاق و فقها – با استناد به روایاتی مانند حدیث رفع - آن را گناه نمی دانند.
پاسخ تفصیلی:
پیش از پرداختن به پاسخ، دانستن نکاتی لازم به نظر می رسد:
1. گناهانی که از انسان سر می زند، برخی در خارج تحقق پیدا می کند؛ مانند دروغ، غیبت و ... و برخی جنبۀ درونی و قلبی دارد؛ نظیر پنهان کردن و کتمان شهادت، شرک و مانند آن.[1] هر چند گناهان درونی دارای آثار و لوازمی در خارج هستند، ولی این آثار و لوازم غیر از خود گناه است.
2. فحش و ناسزا، عبارت است از آشکار کردن امور زشت و ناپسند با الفاظ و عبارات صریح.[2]
3. فحش و ناسزا، از گناهانی بوده که جنبۀ خارجی دارد؛ هر چند در ذهن به عنوان مقدّمه نیز تحقّق پیدا می کند؛ مانند حسد که اگر آشکار شود و اعمال حرامی بر ضدّ دیگری انجام شود، گناه است، امّا اگر در درون به صورت خطورات ذهنی و نفسانی باشد، و خود شخص هم از این عملکرد ذهنی ناراحت باشد و جنبۀ عملی و عینی پیدا نکند، بیشتر علمای اخلاق و فقها – با استناد به روایاتی مانند حدیث رفع[3] - آن را گناه نمی دانند.[4]
با توجّه به مطالب ذکر شده، بیان می شود:
یک. هر چند فحش و ناسزاگویی به مقام عمل و الفاظ در نیاید و تنها در ذهن باشد، گناه محسوب نمی شود؛ امّا پرورش چنین عملکرد ذهنی و نفسانی و دوری نکردن از آن، پسندیده نبوده و ممکن است به صورت گناه آشکار شده و حتی گناهان دیگری را نیز به دنبال داشته باشد، و قطعاً چنین شخصی با کسانی که منزّه از آن هستند، در رتبه و درجه معنویّت و تقوا تفاوت دارد. همان طور که طبق آیۀ شریفۀ: (ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان ها گناه است)،[5] تا بدگمانی درونی، اظهار نشده و ترتیب اثر داده نشود، گناه به حساب نمی آید؛ زیرا ظنّ و بدگمانی از خطورات نفسانی و یک امر قهری است و در اثر قرائنی، این خطورات برای انسان رخ می دهد، ولی نباید این خطورات، را پرورش داد و اصرار بر آن ورزید. از این رو، برای آدمی شایسته است که از این امور ذهنی و نفسانی با تمرین و ممارست پرهیز کند.
دو. امکان این وجود دارد که ناسزای ذهنی بعد از مدّتی قُبح و زشتی ناسزاگویی را در ذهن انسان بشکند و شخص مرتکب بدگویی و بد زبانی شود، پس ترک آن به عنوان پیشگیری از گناه لازم به نظر می آید.
سه. آیۀ شریفۀ: (اگر آنچه را در دل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه میکند)،[6] منافاتی با این ندارد که گفته شود تا ناسزاگویی جنبۀ عملی و عینی پیدا نکند، گناه نیست؛ زیرا اولاً: خداوند بر گناهی که در دل و ذهن خطور می کند، کیفر نمی نماید؛ بله، اگر در دل و ذهن، تصمیم بر گناه گرفت و بنا گذاشت و اصرار داشت که آن را انجام دهد، چون خود این تصمیم، کاری از کارهای قلب است، خداوند او را به جهت همین کار قلبی و متناسب با آن، مجازات می کند.[7] ثانیاً: آیۀ شریفه ناظر به این است که خداوند تنها گناهان ظاهری و خارجی را که با اعضا و جوارح انسان انجام می گیرد، مؤاخذه نمی کند، بلکه گناهان قلبی و باطنی(چون شرک) را هم مورد محاسبه و مؤاخذه قرار می دهد؛ چون او حاکم بر جهان و آگاه از همۀ حوادث ظاهری و باطنی و اعمال درونی و بیرونی و همۀ افکار و نیّت ها است و هیچ چیز از او مخفی نمی ماند.[8]
چهار. در پایان، برای روشن شدن اهمیّت ترک فحش و ناسزاگویی به چند روایت از سخنان معصومان (ع) اشاره می شود:
1. پیامبر اکرم (ص): (وارد شدن به بهشت بر هر ناسزاگو و دشنام دهنده حرام است).[9] البته اگر توبه واقعی نکند و گرنه اگر توبه نماید و از کسی که به او فحش داده، عذرخواهی کرده و رضایت او را جلب نماید، و با اعمال نیکو این گناه را جبران نماید، آمرزیده می شود.
2. امام علی(ع): (انسان بزرگوار، هرگز دشنام ندهد).[10]
3. امام باقر(ع): (حربه فرومایگان، زشت گویی و بدزبانی است).[11] و (با مردم به نیکوترین سخنی که دوست دارید آنان به شما بگویند، سخن گویید، چرا که خداوند از فردی که مؤمنان را لعن میکند و به آنها ناسزا میگوید و طعنه میزند بیزار است، و از ناسزاگوی بیآبرو، و گدای سِمِج نفرت دارد).[12]
پی نوشتها:
[1]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 396، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[2]. نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، ج 1، ص 351، نشر اعلمی، بیروت، چاپ چهارم، بی تا.
[3]. ر.ک: islamquest.net/fa/archive/question/fa10359.
[4]. ر.ک: منابع اخلاقی مانند: جامع السعادات، ج 1، ص 178 – 199؛ علم اخلاق اسلامی، (ترجمه جامع السعادات)؛ شبّر، سید عبدالله، اخلاق، بحث مهلکات، باب سوم، بحث فحش و ناسزا و باب ششم، بحث حسد،(این کتاب ترجمه نیز شده است)؛ منابع فقهی مانند: فیض کاشانی، محمد محسن، مفاتیح الشرائع، ج 2، ص 24 – 28، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی (ره)، قم، چاپ اول، بی تا؛ نجفی (صاحب الجواهر)، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 41، ص 52 و 53، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم، بی تا.
[5]. حجرات، 12.
[6]. (إِنْ تُبْدُوا ما فی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّه)؛ بقره، 284.
[7]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 687 و 688، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[8]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 396؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 88 و 89، انتشارات اسلام - تهران، چاپ دوم، 1378ش.
[9]. (الْجَنَّةُ حَرَامٌ عَلَی کُلِّ فَاحِشٍ أَنْ یَدْخُلَهَا)؛ ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج 1، ص 110، مکتبه فقیه، قم، چاپ اول، 1410ق؛ پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحة، ص 434، دنیای دانش، تهران، چاپ چهارم، 1382ش.
[10]. (ما أفحَشَ کریمٌ قَطُّ)؛ تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 223، ح 4496، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1366ش.
[11]. (سِلاحُ اللِّئامِ قَبیحُ الکلام)؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 75، ص 185، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[12]. ( قُولُوا لِلنَّاسِ أَحْسَنَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ یُقَالَ لَکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ یُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّابَ الطَّعَّانَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ وَ یُحِبُّ الْحَلِیمَ الْعَفِیفَ الْمُتَعَفِّفَ)؛ بحارالانوار، ج 65، ص 152.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] کنترل ذهن و خطورات گناه آلود چگونه است؟
- [سایر] ناسزا گفتن در ذهن گناه است یا نه؟
- [سایر] چطور فکر و ذهن خود را از خیال پردازی های گناه آلود دور کنیم؟
- [سایر] آیا تشبیه بعضی انسان ها به حیوان در قرآن ، جسارت و ناسزاگویی نیست ؟
- [سایر] در مورد قدرت ذهن یا مهندسی ذهن در روانشناسی چه احادیثی در منابع دینی بیان شده است؟
- [سایر] برای تیز شدن ذهن چه راهکاری دارید؟
- [سایر] آیا تجسم رابطه جنسی مشروع در ذهن اشکالی دارد؟
- [سایر] مرور آیات حفظ شده قرآن در ذهن چه فوایدی دارد؟
- [سایر] مشاهده آیات الهی چه نقشی در خلاقیت ذهن دارد؟
- [سایر] اگر وجود خداوند بر همه وجودات (از جمله افعال انسان) محیط است، گناهان انسان در ظرف این وجود مطلق چگونه صورت میگیرد؟ میدانم و میپذیرم که نه جبر مطلق پذیرفتنی است و نه اختیار مطلق، بلکه امری میان این دو (امر بین الامرین). اما پرسشم این است که اگر همه ماجرای آفرینش در ذهن خداوند است که صورت میپذیرد در آن صورت چگونه میتوان گناه و عصیان آدمیان را در ذهن الهی تبیین نمود و اگر فرض ذهن الهی منتفی است، پس اعمال آدمیان در چه ظرفی تحقق مییابد؟ در ظرف ذات الهی یا بیرون از ذات او؟ در حالیکه او وجود مطلق است و مطلق وجود، چگونه میتوان خارج از ذات او را فرض یا تصوّر نمود؟
- [آیت الله نوری همدانی] اگر جلوگیری از معصیت توقّف داشته باشد بر اینکه دست معصیت کار را بگیرد یا اورا از محلّ معصیت بیرون کند یا در آلتی که به آن معصیت می کند تصرّف کند جایز است ، بلکه واجب است عمل کند .
- [آیت الله اردبیلی] اگر جلوگیری از معصیت با گرفتن دست گناهکار یا حائل شدن بین او و گناه یا خارج کردن او از محل ارتکاب معصیت یا گرفتن ابزار گناه ممکن باشد، واجب است بدان عمل شود.
- [آیت الله مظاهری] اگر جلوگیری از معصیت توقف داشته باشد بر این که دست معصیت کار را بگیرد یا او را از محل معصیت بیرون کند یا در وسیلهای که با آن معصیت میکند تصرّف کند، جایز بلکه واجب است.
- [آیت الله نوری همدانی] به سیدّی که معصیت کار است ، اگر خمس دادن کمک به معصیّت او باشد ؛ نمی شود خمس داد و به سیدّی هم که آشکارا معصیّت می کند ، اگر چه خمس کمک به معصیّت او نباشد ؛ نباید خمس بدهند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر جلوگیری از معصیت توقف داشته باشد بر اینکه دست معصیت کار را بگیرد یا او را از محل معصیت بیرون کند یا در آلتی که به آن معصیت می کند تصرف کند، جایز است، بلکه واجب است عمل کند.
- [امام خمینی] اگر جلوگیری از معصیت توقف داشته باشد بر این که دست معصیت کار را بگیرد یا او را از محل معصیت بیرون کند یا در آلتی که به آن معصیت میکند تصرف کند، جایز است، بلکه واجب است عمل کند.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی به گناه گنهکار یا به ترک واجب از کسی، راضی باشد، گرچه اعانت بر گناه صادق نیست، ولی شریک در گناه گنهکار است؛ مثلاً کسی که راضی باشد بر بیحجابی یا بدحجابی زنها، گرچه مرد باشد، در نامه عملش گناه بیحجابی یا بدحجابی که گناه بزرگی است ثبت میشود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] به شرابخوار و نیز به کسی که معصیتکار است اگر زکات دادن کمک به معصیت او باشد نمیشود زکات داد و بنا بر احتیاط مستحب به کسی که معصیت کبیره بجا میآورد یا آشکارا گناه میکند زکات ندهند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر ممکن شود جلوگیری از معصیت به اینکه بین شخص و معصیت حائل شود و با این نحو مانع از معصیت شود، لازم است اقتصار به آن اگر محذور آن کمتر از چیزهای دیگر باشد.
- [امام خمینی] جایز نیست اموال محترمه معصیت کار را تلف کند مگر آن که لازمه جلوگیری از معصیت باشد، در این صورت اگر تلف کند ضامن نیست ظاهراً، و در غیر این صورت، ضامن و معصیت کار است.