آیا ناسزاگویی در ذهن گناه است؟
پاسخ اجمالی: گناهانی که از انسان سر می زند، برخی در خارج تحقق پیدا می کند؛ مانند دروغ، غیبت و ... و برخی جنبه ذهنی و قلبی دارد؛ مثل پنهان کردن و کتمان شهادت، شرک و مانند آن. هر چند گناهان درونی دارای آثار و لوازمی در خارج هستند، ولی این آثار و لوازم غیر از خود گناه است. فحش و ناسزاگویی، عبارت است از آشکار کردن امور زشت و ناپسند با الفاظ و عبارات صریح. ناسزاگویی، از گناهانی بوده که جنبۀ خارجی دارد؛ هر چند در ذهن به عنوان مقدّمه نیز تحقّق پیدا می کند؛ مانند حسد که اگر آشکار شود و اعمال حرامی بر ضدّ دیگری انجام شود، گناه است، امّا اگر در درون به صورت خطورات ذهنی و نفسانی باشد، و خود شخص هم از این عملکرد ذهنی ناراحت باشد و جنبۀ عملی و عینی پیدا نکند، بیشتر علمای اخلاق و فقها – با استناد به روایاتی مانند حدیث رفع - آن را گناه نمی دانند. پاسخ تفصیلی: پیش از پرداختن به پاسخ، دانستن نکاتی لازم به نظر می رسد: 1. گناهانی که از انسان سر می زند، برخی در خارج تحقق پیدا می کند؛ مانند دروغ، غیبت و ... و برخی جنبۀ درونی و قلبی دارد؛ نظیر پنهان کردن و کتمان شهادت، شرک و مانند آن.[1] هر چند گناهان درونی دارای آثار و لوازمی در خارج هستند، ولی این آثار و لوازم غیر از خود گناه است. 2. فحش و ناسزا، عبارت است از آشکار کردن امور زشت و ناپسند با الفاظ و عبارات صریح.[2] 3. فحش و ناسزا، از گناهانی بوده که جنبۀ خارجی دارد؛ هر چند در ذهن به عنوان مقدّمه نیز تحقّق پیدا می کند؛ مانند حسد که اگر آشکار شود و اعمال حرامی بر ضدّ دیگری انجام شود، گناه است، امّا اگر در درون به صورت خطورات ذهنی و نفسانی باشد، و خود شخص هم از این عملکرد ذهنی ناراحت باشد و جنبۀ عملی و عینی پیدا نکند، بیشتر علمای اخلاق و فقها – با استناد به روایاتی مانند حدیث رفع[3] - آن را گناه نمی دانند.[4] با توجّه به مطالب ذکر شده، بیان می شود: یک. هر چند فحش و ناسزاگویی به مقام عمل و الفاظ در نیاید و تنها در ذهن باشد، گناه محسوب نمی شود؛ امّا پرورش چنین عملکرد ذهنی و نفسانی و دوری نکردن از آن، پسندیده نبوده و ممکن است به صورت گناه آشکار شده و حتی گناهان دیگری را نیز به دنبال داشته باشد، و قطعاً چنین شخصی با کسانی که منزّه از آن هستند، در رتبه و درجه معنویّت و تقوا تفاوت دارد. همان طور که طبق آیۀ شریفۀ: (ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان ها گناه است)،[5]‌ تا بدگمانی درونی، اظهار نشده و ترتیب اثر داده نشود، گناه به حساب نمی آید؛ زیرا ظنّ و بدگمانی از خطورات نفسانی و یک امر قهری است و در اثر قرائنی، این خطورات برای انسان رخ می دهد، ولی نباید این خطورات، را پرورش داد و اصرار بر آن ورزید. از این رو، برای آدمی شایسته است که از این امور ذهنی و نفسانی با تمرین و ممارست پرهیز کند. دو. امکان این وجود دارد که ناسزای ذهنی بعد از مدّتی قُبح و زشتی ناسزاگویی را در ذهن انسان بشکند و شخص مرتکب بدگویی و بد زبانی شود، پس ترک آن به عنوان پیشگیری از گناه لازم به نظر می آید. سه. آیۀ شریفۀ: (اگر آنچه را در دل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه می‌کند)،[6] منافاتی با این ندارد که گفته شود تا ناسزاگویی جنبۀ عملی و عینی پیدا نکند، گناه نیست؛ زیرا اولاً: خداوند بر گناهی که در دل و ذهن خطور می کند، کیفر نمی ‌نماید؛ بله، اگر در دل و ذهن، تصمیم بر گناه گرفت و بنا گذاشت و اصرار داشت که آن را انجام دهد، چون خود این تصمیم، کاری از کارهای قلب است، خداوند او را به جهت همین کار قلبی و متناسب با آن، مجازات می کند.[7] ثانیاً: آیۀ شریفه ناظر به این است که خداوند تنها گناهان ظاهری و خارجی را که با اعضا و جوارح انسان انجام می گیرد، مؤاخذه نمی کند، بلکه گناهان قلبی و باطنی(چون شرک) را هم مورد محاسبه و مؤاخذه قرار می دهد؛ چون او حاکم بر جهان و آگاه از همۀ حوادث ظاهری و باطنی و اعمال درونی و بیرونی و همۀ افکار و نیّت ها است و هیچ چیز از او مخفی نمی ماند.[8] چهار. در پایان، برای روشن شدن اهمیّت ترک فحش و ناسزاگویی به چند روایت از سخنان معصومان (ع) اشاره می شود: 1. پیامبر اکرم (ص): (وارد شدن به بهشت بر هر ناسزاگو و دشنام دهنده حرام است).[9] البته اگر توبه واقعی نکند و گرنه اگر توبه نماید و از کسی که به او فحش داده، عذرخواهی کرده و رضایت او را جلب نماید، و با اعمال نیکو این گناه را جبران نماید، آمرزیده می شود. 2. امام علی(ع): (انسان بزرگوار، هرگز دشنام ندهد).[10] 3. امام باقر(ع): (حربه فرومایگان، زشت گویی و بدزبانی است).[11] و (با مردم به نیکوترین سخنی که دوست دارید آنان به شما بگویند، سخن گویید، چرا که خداوند از فردی که مؤمنان را لعن می‌کند و به آنها ناسزا می‌گوید و طعنه می‌زند بیزار است، و از ناسزاگوی بی‌آبرو، و گدای سِمِج نفرت دارد).[12] پی نوشتها: [1]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 396، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش. [2]. نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، ج 1، ص 351، نشر اعلمی، بیروت، چاپ چهارم، بی تا. [3]. ر.ک: islamquest.net/fa/archive/question/fa10359. [4]. ر.ک: منابع اخلاقی مانند: جامع السعادات، ج 1، ص 178 – 199؛ علم اخلاق اسلامی، (ترجمه جامع السعادات)؛ شبّر، سید عبدالله، اخلاق، بحث مهلکات، باب سوم، بحث فحش و ناسزا و باب ششم، بحث حسد،(این کتاب ترجمه نیز شده است)؛ منابع فقهی مانند: فیض کاشانی، محمد محسن، مفاتیح الشرائع، ج 2، ص 24 – 28، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی (ره)، قم، چاپ اول، بی تا؛ نجفی (صاحب الجواهر)، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 41، ص 52 و 53، ‌دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم، بی تا. [5]. حجرات، 12. [6]. (إِنْ تُبْدُوا ما فی‌ أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّه)؛ بقره، 284.‌ [7]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 687 و 688، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش. [8]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 396؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 88 و 89، انتشارات اسلام - تهران، چاپ دوم، 1378ش. [9]. (الْجَنَّةُ حَرَامٌ‌ عَلَی‌ کُلِّ فَاحِشٍ أَنْ یَدْخُلَهَا)؛ ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج 1، ص 110، مکتبه فقیه، قم، چاپ اول، 1410ق؛ پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحة، ص 434، دنیای دانش، تهران، چاپ چهارم، 1382ش. [10]. (ما أفحَشَ کریمٌ قَطُّ)؛ تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 223، ح 4496، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1366ش. [11]. (سِلاحُ اللِّئامِ قَبیحُ الکلام)؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 75، ص 185، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. [12]. ( قُولُوا لِلنَّاسِ‌ أَحْسَنَ‌ مَا تُحِبُّونَ أَنْ یُقَالَ لَکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ یُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّابَ الطَّعَّانَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ وَ یُحِبُّ الْحَلِیمَ الْعَفِیفَ الْمُتَعَفِّفَ)؛ بحارالانوار، ج 65، ص 152. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

آیا ناسزاگویی در ذهن گناه است؟


پاسخ:

پاسخ اجمالی:
گناهانی که از انسان سر می زند، برخی در خارج تحقق پیدا می کند؛ مانند دروغ، غیبت و ... و برخی جنبه ذهنی و قلبی دارد؛ مثل پنهان کردن و کتمان شهادت، شرک و مانند آن. هر چند گناهان درونی دارای آثار و لوازمی در خارج هستند، ولی این آثار و لوازم غیر از خود گناه است.
فحش و ناسزاگویی، عبارت است از آشکار کردن امور زشت و ناپسند با الفاظ و عبارات صریح. ناسزاگویی، از گناهانی بوده که جنبۀ خارجی دارد؛ هر چند در ذهن به عنوان مقدّمه نیز تحقّق پیدا می کند؛ مانند حسد که اگر آشکار شود و اعمال حرامی بر ضدّ دیگری انجام شود، گناه است، امّا اگر در درون به صورت خطورات ذهنی و نفسانی باشد، و خود شخص هم از این عملکرد ذهنی ناراحت باشد و جنبۀ عملی و عینی پیدا نکند، بیشتر علمای اخلاق و فقها – با استناد به روایاتی مانند حدیث رفع - آن را گناه نمی دانند.

پاسخ تفصیلی:
پیش از پرداختن به پاسخ، دانستن نکاتی لازم به نظر می رسد:
1. گناهانی که از انسان سر می زند، برخی در خارج تحقق پیدا می کند؛ مانند دروغ، غیبت و ... و برخی جنبۀ درونی و قلبی دارد؛ نظیر پنهان کردن و کتمان شهادت، شرک و مانند آن.[1] هر چند گناهان درونی دارای آثار و لوازمی در خارج هستند، ولی این آثار و لوازم غیر از خود گناه است.
2. فحش و ناسزا، عبارت است از آشکار کردن امور زشت و ناپسند با الفاظ و عبارات صریح.[2]
3. فحش و ناسزا، از گناهانی بوده که جنبۀ خارجی دارد؛ هر چند در ذهن به عنوان مقدّمه نیز تحقّق پیدا می کند؛ مانند حسد که اگر آشکار شود و اعمال حرامی بر ضدّ دیگری انجام شود، گناه است، امّا اگر در درون به صورت خطورات ذهنی و نفسانی باشد، و خود شخص هم از این عملکرد ذهنی ناراحت باشد و جنبۀ عملی و عینی پیدا نکند، بیشتر علمای اخلاق و فقها – با استناد به روایاتی مانند حدیث رفع[3] - آن را گناه نمی دانند.[4]
با توجّه به مطالب ذکر شده، بیان می شود:
یک. هر چند فحش و ناسزاگویی به مقام عمل و الفاظ در نیاید و تنها در ذهن باشد، گناه محسوب نمی شود؛ امّا پرورش چنین عملکرد ذهنی و نفسانی و دوری نکردن از آن، پسندیده نبوده و ممکن است به صورت گناه آشکار شده و حتی گناهان دیگری را نیز به دنبال داشته باشد، و قطعاً چنین شخصی با کسانی که منزّه از آن هستند، در رتبه و درجه معنویّت و تقوا تفاوت دارد. همان طور که طبق آیۀ شریفۀ: (ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان ها گناه است)،[5]‌ تا بدگمانی درونی، اظهار نشده و ترتیب اثر داده نشود، گناه به حساب نمی آید؛ زیرا ظنّ و بدگمانی از خطورات نفسانی و یک امر قهری است و در اثر قرائنی، این خطورات برای انسان رخ می دهد، ولی نباید این خطورات، را پرورش داد و اصرار بر آن ورزید. از این رو، برای آدمی شایسته است که از این امور ذهنی و نفسانی با تمرین و ممارست پرهیز کند.
دو. امکان این وجود دارد که ناسزای ذهنی بعد از مدّتی قُبح و زشتی ناسزاگویی را در ذهن انسان بشکند و شخص مرتکب بدگویی و بد زبانی شود، پس ترک آن به عنوان پیشگیری از گناه لازم به نظر می آید.
سه. آیۀ شریفۀ: (اگر آنچه را در دل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه می‌کند)،[6] منافاتی با این ندارد که گفته شود تا ناسزاگویی جنبۀ عملی و عینی پیدا نکند، گناه نیست؛ زیرا اولاً: خداوند بر گناهی که در دل و ذهن خطور می کند، کیفر نمی ‌نماید؛ بله، اگر در دل و ذهن، تصمیم بر گناه گرفت و بنا گذاشت و اصرار داشت که آن را انجام دهد، چون خود این تصمیم، کاری از کارهای قلب است، خداوند او را به جهت همین کار قلبی و متناسب با آن، مجازات می کند.[7] ثانیاً: آیۀ شریفه ناظر به این است که خداوند تنها گناهان ظاهری و خارجی را که با اعضا و جوارح انسان انجام می گیرد، مؤاخذه نمی کند، بلکه گناهان قلبی و باطنی(چون شرک) را هم مورد محاسبه و مؤاخذه قرار می دهد؛ چون او حاکم بر جهان و آگاه از همۀ حوادث ظاهری و باطنی و اعمال درونی و بیرونی و همۀ افکار و نیّت ها است و هیچ چیز از او مخفی نمی ماند.[8]
چهار. در پایان، برای روشن شدن اهمیّت ترک فحش و ناسزاگویی به چند روایت از سخنان معصومان (ع) اشاره می شود:
1. پیامبر اکرم (ص): (وارد شدن به بهشت بر هر ناسزاگو و دشنام دهنده حرام است).[9] البته اگر توبه واقعی نکند و گرنه اگر توبه نماید و از کسی که به او فحش داده، عذرخواهی کرده و رضایت او را جلب نماید، و با اعمال نیکو این گناه را جبران نماید، آمرزیده می شود.
2. امام علی(ع): (انسان بزرگوار، هرگز دشنام ندهد).[10]
3. امام باقر(ع): (حربه فرومایگان، زشت گویی و بدزبانی است).[11] و (با مردم به نیکوترین سخنی که دوست دارید آنان به شما بگویند، سخن گویید، چرا که خداوند از فردی که مؤمنان را لعن می‌کند و به آنها ناسزا می‌گوید و طعنه می‌زند بیزار است، و از ناسزاگوی بی‌آبرو، و گدای سِمِج نفرت دارد).[12]

پی نوشتها:
[1]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 396، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[2]. نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، ج 1، ص 351، نشر اعلمی، بیروت، چاپ چهارم، بی تا.
[3]. ر.ک: islamquest.net/fa/archive/question/fa10359.
[4]. ر.ک: منابع اخلاقی مانند: جامع السعادات، ج 1، ص 178 – 199؛ علم اخلاق اسلامی، (ترجمه جامع السعادات)؛ شبّر، سید عبدالله، اخلاق، بحث مهلکات، باب سوم، بحث فحش و ناسزا و باب ششم، بحث حسد،(این کتاب ترجمه نیز شده است)؛ منابع فقهی مانند: فیض کاشانی، محمد محسن، مفاتیح الشرائع، ج 2، ص 24 – 28، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی (ره)، قم، چاپ اول، بی تا؛ نجفی (صاحب الجواهر)، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 41، ص 52 و 53، ‌دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم، بی تا.
[5]. حجرات، 12.
[6]. (إِنْ تُبْدُوا ما فی‌ أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّه)؛ بقره، 284.‌
[7]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 687 و 688، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[8]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 396؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 88 و 89، انتشارات اسلام - تهران، چاپ دوم، 1378ش.
[9]. (الْجَنَّةُ حَرَامٌ‌ عَلَی‌ کُلِّ فَاحِشٍ أَنْ یَدْخُلَهَا)؛ ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج 1، ص 110، مکتبه فقیه، قم، چاپ اول، 1410ق؛ پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحة، ص 434، دنیای دانش، تهران، چاپ چهارم، 1382ش.
[10]. (ما أفحَشَ کریمٌ قَطُّ)؛ تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 223، ح 4496، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1366ش.
[11]. (سِلاحُ اللِّئامِ قَبیحُ الکلام)؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 75، ص 185، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[12]. ( قُولُوا لِلنَّاسِ‌ أَحْسَنَ‌ مَا تُحِبُّونَ أَنْ یُقَالَ لَکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ یُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّابَ الطَّعَّانَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ وَ یُحِبُّ الْحَلِیمَ الْعَفِیفَ الْمُتَعَفِّفَ)؛ بحارالانوار، ج 65، ص 152.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین