برخی از صفاتی که برای خداوند بهکار میروند، در مورد انسان هم استفاده میشوند؛ مانند رضایت و خشنودی - رضی الله عنهم- که به دفعات در مورد برخی از افراد به کار رفته است؛ به عنوان نمونه قرآن در باره راستگویان میفرماید: (قالَ اللَّهُ هذا یوْمُ ینْفَعُ الصَّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه)؛[1] خدا گفت: این روزی است که راستگویان را راستی گفتارشان سود دهد. از آن آنها است بهشتهایی که در آن نهرها جاری است. همواره در آن جاویدان خواهند بود. خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند. و این کامیابی بزرگی است. یا در باره اولین گروندگان در ایمان به خدا و رسولش(ص) فرموده است: (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیم)؛[2] از آن گروه نخستین از مهاجرین و انصار که پیشقدم شدند و آنان که به نیکی از پی‌شان رفتند، خدا خشنود است و ایشان نیز از خدا خشنودند. برایشان بهشتهایی که در آنها نهرها جاری است و همیشه در آنجا خواهند بود، آماده کرده است. این است کامیابی بزرگ). اما همانگونه که میدانیم خشنودی به معنایی که برای ذات باری تعالی به کار رفته با خشنودی انسان فرق میکند. خشنودی در انسان یک نوع، توجّه قلبی و جاذبه روحی است، در حالیکه خداوند نه قلب دارد و نه روح، و ذات خداوند از هر تغییری منزّه است؛ لذا تأثیر پذیری و انفعال، در ذات خدا راه ندارد و محال است مخلوقات در ذات خدا تأثیر بگذارند. بنابراین نه رضایت خدا، از سنخ تأثیر پذیری و انفعال است و نه غضب او. خشنودی و غضب خدا، از صفات فعلی او هستند و صفات فعلی خدا، از نسبتی که بین خدا و فعل او(مخلوقات) وجود دارد انتزاع میشوند. همانگونه که صفات و اسمای فعلی انسان نیز از رابطه بین انسان و فعلش انتزاع میشوند. به عنوان مثال وقتی کسی کارش درست کردن وسائلی؛ مانند در و پنجره و ... از چوب است، به اعتبار فعلش به او نجّار گفته میشود، امّا نجّار بودن جزو ذات انسان نیست. نجّاری در اصل صفت انسان نیست، بلکه صفت فعل او است؛ لذا ما از فعل انسان – نه از ذات او- نامی مانند نجّار را انتزاع نموده و به انسان نسبت میدهیم. انتزاع صفات و اسمای فعلی خدا نیز به همین ترتیب از نسبت خدا به فعلش انتزاع میشوند؛ و افعال خدا، مخلوقات خدا هستند. بنابراین، با صرف نظر از وجود مخلوقات، نه رضا برای خدا معنا دارد و نه غضب. به عبارت دیگر، رضای خدا و غضب او در واقع به گونهای تحقق عینی خود مخلوق است، ولی از آن جهت که این مخلوق، رابطهای با خدا دارد، از آن مخلوق، صفت و اسمی فعلی برای خدا انتزاع میکنیم. بنابر این، رضایت خدا از اوصاف فعلیه او است، نه ذاتیه، او در ذاتش متصف به صفتی نمیشود که قابل تغییر و تبدل است، و در نتیجه ذاتش هم با آن تغییر و تبدل یابد، اگر بندگانش یک روز نافرمانیش کنند، دچار خشم گردد، و در روز دیگری اطاعتش کنند راضی شود، اگر می‌گوییم خدا راضی می‌شود، معنایش این است که او با بنده خود معامله رضایت می‌کند؛ بر او رحمت می‌فرستد و نعمتش را ارزانیاش می‌دارد. او را به پاس بندگی و اطاعتش بهشت و نعمتهای بهشتی ارزانی میدارد. و اگر می‌گوییم غضب می‌کند، معنایش این است که او با بنده‌اش معامله غضب می‌کند؛ یعنی رحمت خود را از او دریغ نموده، او را دچار عذاب می‌سازد؛ از اینرو، ممکن است که نخست راضی شود، و بعد به جهت نافرمانی بنده‌اش غضب کند، یا بر عکس، ابتدا غضب کرده و بعد به دلیل اطاعتی که از بنده‌اش سرزد از او راضی شود.[3] به بیان دیگر، اگر رضای خدا از صفات ذاتیه او بود و خداوند در ذاتش متصف به رضا بود، البته این صفت تغییر نمی‌پذیرفت و در هیچ حالی زایل نمی‌شد، در حالیکه انسان اگر امروز کار خوبی کند خدا از او راضی است و اگر فردا کار بدی کرد خدا از او ناراضی است، اگر بعداً توبه کرد باز خدا از او راضی است، پس صفت ذات نیست، بلکه صفت فعل است.[4] نتیجه اینکه: الف. رضایت و خشنودی خدا از صفات افعال خدا است، نه از اوصاف ذاتی او. ب. صفات افعال خدا از رابطه بین خدا و فعل خدا انتزاع میشوند و در حقیقت برگشت آنها در اصل به مخلوق است. ج. و در حقیقت خوشنودی و رضایت خدا از بنده، ارزانی داشتن بهای جاودان نعمتهای بهشتی در برابر بندگی است. و در یک کلام راضی بودن خدا از بندگان خود، عطا کردن بهشت، نعمت و مقام کرامت میباشد. پی نوشتها: [1]. مائده، 119. [2]. توبه، 100. [3]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌9، ص 376، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، محمد باقر، ج 9 ص 510، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374ش. [4]. قرشی، سید علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج ‌4، ص 302، بنیاد بعثت، تهران، 1377ش. منبع: www.islamquest.net
منظور از خشنودی خداوند چیست؟
برخی از صفاتی که برای خداوند بهکار میروند، در مورد انسان هم استفاده میشوند؛ مانند رضایت و خشنودی - رضی الله عنهم- که به دفعات در مورد برخی از افراد به کار رفته است؛ به عنوان نمونه قرآن در باره راستگویان میفرماید: (قالَ اللَّهُ هذا یوْمُ ینْفَعُ الصَّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه)؛[1] خدا گفت: این روزی است که راستگویان را راستی گفتارشان سود دهد. از آن آنها است بهشتهایی که در آن نهرها جاری است. همواره در آن جاویدان خواهند بود. خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند. و این کامیابی بزرگی است.
یا در باره اولین گروندگان در ایمان به خدا و رسولش(ص) فرموده است: (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیم)؛[2] از آن گروه نخستین از مهاجرین و انصار که پیشقدم شدند و آنان که به نیکی از پیشان رفتند، خدا خشنود است و ایشان نیز از خدا خشنودند. برایشان بهشتهایی که در آنها نهرها جاری است و همیشه در آنجا خواهند بود، آماده کرده است. این است کامیابی بزرگ).
اما همانگونه که میدانیم خشنودی به معنایی که برای ذات باری تعالی به کار رفته با خشنودی انسان فرق میکند. خشنودی در انسان یک نوع، توجّه قلبی و جاذبه روحی است، در حالیکه خداوند نه قلب دارد و نه روح، و ذات خداوند از هر تغییری منزّه است؛ لذا تأثیر پذیری و انفعال، در ذات خدا راه ندارد و محال است مخلوقات در ذات خدا تأثیر بگذارند. بنابراین نه رضایت خدا، از سنخ تأثیر پذیری و انفعال است و نه غضب او. خشنودی و غضب خدا، از صفات فعلی او هستند و صفات فعلی خدا، از نسبتی که بین خدا و فعل او(مخلوقات) وجود دارد انتزاع میشوند. همانگونه که صفات و اسمای فعلی انسان نیز از رابطه بین انسان و فعلش انتزاع میشوند. به عنوان مثال وقتی کسی کارش درست کردن وسائلی؛ مانند در و پنجره و ... از چوب است، به اعتبار فعلش به او نجّار گفته میشود، امّا نجّار بودن جزو ذات انسان نیست. نجّاری در اصل صفت انسان نیست، بلکه صفت فعل او است؛ لذا ما از فعل انسان – نه از ذات او- نامی مانند نجّار را انتزاع نموده و به انسان نسبت میدهیم. انتزاع صفات و اسمای فعلی خدا نیز به همین ترتیب از نسبت خدا به فعلش انتزاع میشوند؛ و افعال خدا، مخلوقات خدا هستند. بنابراین، با صرف نظر از وجود مخلوقات، نه رضا برای خدا معنا دارد و نه غضب. به عبارت دیگر، رضای خدا و غضب او در واقع به گونهای تحقق عینی خود مخلوق است، ولی از آن جهت که این مخلوق، رابطهای با خدا دارد، از آن مخلوق، صفت و اسمی فعلی برای خدا انتزاع میکنیم.
بنابر این، رضایت خدا از اوصاف فعلیه او است، نه ذاتیه، او در ذاتش متصف به صفتی نمیشود که قابل تغییر و تبدل است، و در نتیجه ذاتش هم با آن تغییر و تبدل یابد، اگر بندگانش یک روز نافرمانیش کنند، دچار خشم گردد، و در روز دیگری اطاعتش کنند راضی شود، اگر میگوییم خدا راضی میشود، معنایش این است که او با بنده خود معامله رضایت میکند؛ بر او رحمت میفرستد و نعمتش را ارزانیاش میدارد. او را به پاس بندگی و اطاعتش بهشت و نعمتهای بهشتی ارزانی میدارد. و اگر میگوییم غضب میکند، معنایش این است که او با بندهاش معامله غضب میکند؛ یعنی رحمت خود را از او دریغ نموده، او را دچار عذاب میسازد؛ از اینرو، ممکن است که نخست راضی شود، و بعد به جهت نافرمانی بندهاش غضب کند، یا بر عکس، ابتدا غضب کرده و بعد به دلیل اطاعتی که از بندهاش سرزد از او راضی شود.[3]
به بیان دیگر، اگر رضای خدا از صفات ذاتیه او بود و خداوند در ذاتش متصف به رضا بود، البته این صفت تغییر نمیپذیرفت و در هیچ حالی زایل نمیشد، در حالیکه انسان اگر امروز کار خوبی کند خدا از او راضی است و اگر فردا کار بدی کرد خدا از او ناراضی است، اگر بعداً توبه کرد باز خدا از او راضی است، پس صفت ذات نیست، بلکه صفت فعل است.[4]
نتیجه اینکه: الف. رضایت و خشنودی خدا از صفات افعال خدا است، نه از اوصاف ذاتی او. ب. صفات افعال خدا از رابطه بین خدا و فعل خدا انتزاع میشوند و در حقیقت برگشت آنها در اصل به مخلوق است. ج. و در حقیقت خوشنودی و رضایت خدا از بنده، ارزانی داشتن بهای جاودان نعمتهای بهشتی در برابر بندگی است. و در یک کلام راضی بودن خدا از بندگان خود، عطا کردن بهشت، نعمت و مقام کرامت میباشد.
پی نوشتها:
[1]. مائده، 119.
[2]. توبه، 100.
[3]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 376، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، محمد باقر، ج 9 ص 510، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374ش.
[4]. قرشی، سید علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج 4، ص 302، بنیاد بعثت، تهران، 1377ش.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] منظور از خشنودی خداوند چیست؟
- [سایر] اگر شاخ حیوان قربانی شکسته شده باشد آیا می توانیم برای خشنودی خداوند آن را در عید قربان، قربانی کنیم؟
- [سایر] خشنودی و ناخشنودی پدر چه پیامدی دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] معنی خشنودی و غضب خدا چیست؟ خدا که تحت تأثیر قرار نمی گیرد تا بگوییم به خاطر فلان عمل ما راضی شد و به خاطر فلان عمل غضب کرد؟
- [سایر] آیا خشنودی حضرت زهرا(س) و اهلبیت (ع) در جشن نهم ربیع الاول صحت است؟
- [سایر] منظور از ازلی بودن علم خداوند چیست؟
- [سایر] منظور از ازلی بودن خداوند چیست؟
- [سایر] سلام علیکم. منظور از (سر انجام همه امور به خداوند برمیگردد و خداوند غایت الامور است) چیست؟ منظور از جمله (ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم) چیست؟ منظور از سوی چیست؟
- [سایر] منظور از اسماء و صفات خداوند چیست؟
- [سایر] منظور از تردّد خدا چیست؟ مگر خدا کارهایش قطعی و ارادهاش «کن فیکون» نیست؟
- [آیت الله سبحانی] همان طور که در حال شروع می تواند این شرط را با خدا بکند، به هنگام نذر نیز می تواند این شرط را منظور بدارد، مثلاً بگوید: (للّه علیّ که معتکف شوم به شرط آن که هر موقع خواستم اعتکاف را به هم بزنم). احکام اعتکاف:
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر در یک زمین جو و گندم و چیزی مثل برنج و لوبیا که زکات آن واجب نیست بکارد، چنانچه بر حسب معمول استفاده از هر دو جنس در موقع کشت منظور باشد، مخارج به نسبت مداخل تقسیم میشود، و اگر فایده یکی از آنها به قدری کم باشد که در موقع کشت منظور نباشد، مخارج از چیزی محسوب میشود که منظور باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر در یک زمین جو و گندم و چیزی مثل برنج و لوبیا که زکات آن واجب نیست بکارد چنان چه بر حسب معمول استفاده از هر دو جنس در موقع کشت منظور باشد مخارج به نسبت مداخل تقسیم می شود و اگر فایده یکی از آنها به قدری کم باشد که در موقع کشت منظور نباشد مخارج از چیزی محسوب می شود که منظور باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه غذایی را که در ظرف طلا یا نقره است به منظور پرهیز از حرام در ظرف دیگری بریزند این استعمال جایز است، ولی اگر به این منظور نباشد حرام است، اما به هر حال خوردن آن غذا از ظرف دوم که طلا و نقره نیست، اشکال ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نگاه کردن مرد به زنی که می خواهد با او ازدواج کند به منظور آگاه شدن از حسن و عیب او جایز است حتی اگر با یک بار نگاه کردن این منظور حاصل نشود می تواند چند بار در چند مجلس نگاه کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] چند چیز است که سفر را قطع می کند و باید نماز را تمام خواند: اول رسیدن به (وطن) منظور از وطن چیست منظور از وطن محلی است که انسان آن را برای اقامت و زندگی خود انتخاب کرده، خواه در آنجا متولد شده باشد یا نه و خواه وطن پدر و مادرش باشد یا خودش آنجا را انتخاب کرده است.
- [آیت الله مظاهری] تزریق خون انسانی به انسان دیگر جایز است، خواه خون مسلمان باشد یا کافر، مرد باشد یا زن، و خرید و فروش خون برای این منظور مانعی ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] منظور از عرق جنب از حرام عرقی است که در آن حال یا بعد از آن، پیش از آن که غسل کند از بدن او بیرون می آید.
- [آیت الله مظاهری] منظور از شراب هر مایع مست کنندهای است نظیر عرق و آبجو و مانند اینها و نوشیدن آن حتّی یک قطره و کمتر از آن نیز حرام است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نگاه کردن به زن نامحرم برای شناختن او به منظور شهادت دادن در دادگاه و امور مهم و لازمی از این قبیل جایز است.