شرح پرسش: منظور از آیه شریفه زیر چیست و خطاب به چه کسی نازل شده است؟ آیا این آیه ها معنای عصمت را عوض نمی کنند؟ "وَإِن کَادُواْ لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوکَ خَلِیلًا* وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا". پاسخ : درباره آیات 73 تا 75سوره اسراء شأن نزول های متعددی رسیده است که همه آنها تقریباً در یک معنا مشترک اند و آن معنا این است که پیامبر (ص) به دلیل جذب عده ای از مشرکان، و یا از روی محبت و نرم خویی در مقابل مخالفان، در صدد بود تا نسبت به دین آنان مقداری تسامح کند، آیه در خطاب به پیامبر (ص) و در واقع در خطاب به همه مسلمانان هشدار می دهد که هرگز به فکر چنین تغییر رفتارهایی با کافران و مشرکان نباشید. خداوند در این آیات می فرماید: (و چیزی نمانده بود که تو را از آنچه به سوی تو وحی کرده‌ایم گمراه کنند تا غیر از آن را بر ما ببندی و در آن صورت تو را به دوستی خود بگیرند، و اگر تو را استوار نمی‌داشتیم قطعا نزدیک بود کمی به سوی آنان متمایل شوی). در شأن نزول این آیه چنین آمده است: 1. حدیثی است که ابن مردویه و ابن ابی حاتم- از طریق ابن اسحاق از محمد بن ابی محمد، از عکرمه، یا سعید بن جبیر، از ابن عباس- در کتاب های خود آورده‌اند مبنی بر این که ابن عباس می‌گفت: امیة بن خلف و ابو جهل بن هشام و مردانی از قریش به راه افتادند و نزد رسول خدا (ص) آمدند و گفتند: ای محمد، بیا- ولو با سر انگشت خود- آلهه و بت های ما را لمس کن- قسم به پایمردی تو! در این کار- با تو وارد دین و آئین تو می‌گردیم، در آن حال نرمش و گرایشی در قلب آن حضرت نسبت به درخواست آنان پدید آمد. به دنبال پدید آمدن این حالت بود که آیات زیر نازل شد.[1] 2. ابن مردویه از طریق عوفی، از ابن عباس روایتی در کتاب خود آورده که بنی ثقیف به نبی اکرم (ص) گفتند: یک سال برای ما مهلت بگذار تا هدیه‌هائی که نثار بتان می‌گردد برسد. وقتی آن هدایائی را- که برای این بتها می‌آورند- دریافت کردیم آنها را به تملک خود درآورده و در اختیار خویش قرار خواهیم داد، آن گاه اسلام می‌آوریم، رسول اکرم (ص) نزدیک بود خواسته آنان را اجابت کند که این آیات نازل شد.[2] 3. روایتی که در تفسیر عیاشی از ابی یعقوب از امام صادق (ع) در تفسیر آیه آمده که فرمود: وقتی روز فتح مکه فرا رسید رسول خدا (ص) بتهایی را از مسجد بیرون ریخت که یکی از آنها بت بالای مروه بود، قریش پیغام دادند که آن بت را نشکند، رسول خدا (ص) که بسیار با حیا و نرم‌خو بود زمانی دچار شرم و حیا شد ولی بعداً دستور داد که آن بت را نیز بشکنند.[3] اکنون در مقام سنجش صحت و داوری بین شأن نزول این چند آیه نیستیم. در این آیات به یکی از اصول تبلیغی اسلام اشاره شده است و آن این که به خاطر جذب مخالفان و مشرکان، مسلمانان و حکومت اسلامی نباید از هر راه و وسیله ای وارد شد. خداوند در این آیات بیان می کند که چگونه پیامبر (ص) را با نیروی عصمت حفظ می کند، الفاظی که در این آیات به کار رفته است، نه تنها نافی عصمت نیست، بلکه به طرز شگفت آوری، عصمت پیامبر (ص) را ثابت می کند. خداوند در این آیه می فرماید: (وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلًا)[4]، علامه طباطبایی در تفسیر این آیه چنین می فرماید: ( "تثبیت" در اینجا به طوری که از سیاق برمی‌آید به معنای عصمت و حفظ الهی است و اگر جواب "لولا" را خود "رکون" قرار نداده و نفرمود" ترکن" بلکه نزدیک شدن به رکون را جواب لولا قرار داده، و فرمود:" لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ" برای این بود که با در نظر داشتن اینکه "رکون" به معنای کمترین میل است، دلالت کند بر اینکه رسول خدا (ص) میل به کفار که نکرد، بلکه نزدیک به میل هم نشد، و اینکه فرمود" الیهم" و رکون را به مشرکین نسبت دادند و اجابت خواسته‌های آنان، این معنا را تاکید می‌کند.)[5] بنابراین؛ با توجه به کلمه "تثبیت" که کوچک ترین لغزشی را هم نفی می کند و کلمه "کدت" که به معنای نزدیک شدن است و در نهایت کلمه "رکون" که به معنای میل و جهت گیری بسیار کم است، می توان به آنچه در گفتار فوق بدان اشاره شده رسید، همه این عبارات حاکی از آن است که پیامبر (ص) در رسالت خود حق هیچ گونه مماشات با کفار را ندارد و آن جا که بحث هدایت و امور اساسی دین اسلام است، خداوند حتی از پیامبر (ص) نیز کوچک ترین لغزشی را نمی پذیرد. ولی همین آیه در عین حال، دلالت بر نهایت درجه عصمت پیامبر (ص) دارد که ایشان نه تنها میل و رغبتی به مشرکان و درخواست شان نداشت، بلکه به دلیل پشتوانه الاهی عصمت حتی نزدیک نبود میل و رغبتی هم به آنان پیدا کند. پی نوشت: [1]حجتی، سید محمد باقر، اسباب النزول، ص 188، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1377ش. [2]همان. [3]طباطبایی، محمد بن حسین، المیزان،ترجمه سید محمد باقر همدانی، ج13، ص 245، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374ش. [4]اسراء، 74. [5]المیزان،ج 13، ص 238. منبع:islamquest.net
شرح پرسش:
منظور از آیه شریفه زیر چیست و خطاب به چه کسی نازل شده است؟ آیا این آیه ها معنای عصمت را عوض نمی کنند؟ "وَإِن کَادُواْ لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوکَ خَلِیلًا* وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا".
پاسخ :
درباره آیات 73 تا 75سوره اسراء شأن نزول های متعددی رسیده است که همه آنها تقریباً در یک معنا مشترک اند و آن معنا این است که پیامبر (ص) به دلیل جذب عده ای از مشرکان، و یا از روی محبت و نرم خویی در مقابل مخالفان، در صدد بود تا نسبت به دین آنان مقداری تسامح کند، آیه در خطاب به پیامبر (ص) و در واقع در خطاب به همه مسلمانان هشدار می دهد که هرگز به فکر چنین تغییر رفتارهایی با کافران و مشرکان نباشید. خداوند در این آیات می فرماید: (و چیزی نمانده بود که تو را از آنچه به سوی تو وحی کردهایم گمراه کنند تا غیر از آن را بر ما ببندی و در آن صورت تو را به دوستی خود بگیرند، و اگر تو را استوار نمیداشتیم قطعا نزدیک بود کمی به سوی آنان متمایل شوی).
در شأن نزول این آیه چنین آمده است:
1. حدیثی است که ابن مردویه و ابن ابی حاتم- از طریق ابن اسحاق از محمد بن ابی محمد، از عکرمه، یا سعید بن جبیر، از ابن عباس- در کتاب های خود آوردهاند مبنی بر این که ابن عباس میگفت: امیة بن خلف و ابو جهل بن هشام و مردانی از قریش به راه افتادند و نزد رسول خدا (ص) آمدند و گفتند: ای محمد، بیا- ولو با سر انگشت خود- آلهه و بت های ما را لمس کن- قسم به پایمردی تو! در این کار- با تو وارد دین و آئین تو میگردیم، در آن حال نرمش و گرایشی در قلب آن حضرت نسبت به درخواست آنان پدید آمد. به دنبال پدید آمدن این حالت بود که آیات زیر نازل شد.[1]
2. ابن مردویه از طریق عوفی، از ابن عباس روایتی در کتاب خود آورده که بنی ثقیف به نبی اکرم (ص) گفتند: یک سال برای ما مهلت بگذار تا هدیههائی که نثار بتان میگردد برسد. وقتی آن هدایائی را- که برای این بتها میآورند- دریافت کردیم آنها را به تملک خود درآورده و در اختیار خویش قرار خواهیم داد، آن گاه اسلام میآوریم، رسول اکرم (ص) نزدیک بود خواسته آنان را اجابت کند که این آیات نازل شد.[2]
3. روایتی که در تفسیر عیاشی از ابی یعقوب از امام صادق (ع) در تفسیر آیه آمده که فرمود: وقتی روز فتح مکه فرا رسید رسول خدا (ص) بتهایی را از مسجد بیرون ریخت که یکی از آنها بت بالای مروه بود، قریش پیغام دادند که آن بت را نشکند، رسول خدا (ص) که بسیار با حیا و نرمخو بود زمانی دچار شرم و حیا شد ولی بعداً دستور داد که آن بت را نیز بشکنند.[3]
اکنون در مقام سنجش صحت و داوری بین شأن نزول این چند آیه نیستیم. در این آیات به یکی از اصول تبلیغی اسلام اشاره شده است و آن این که به خاطر جذب مخالفان و مشرکان، مسلمانان و حکومت اسلامی نباید از هر راه و وسیله ای وارد شد.
خداوند در این آیات بیان می کند که چگونه پیامبر (ص) را با نیروی عصمت حفظ می کند، الفاظی که در این آیات به کار رفته است، نه تنها نافی عصمت نیست، بلکه به طرز شگفت آوری، عصمت پیامبر (ص) را ثابت می کند. خداوند در این آیه می فرماید: (وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلًا)[4]، علامه طباطبایی در تفسیر این آیه چنین می فرماید: ( "تثبیت" در اینجا به طوری که از سیاق برمیآید به معنای عصمت و حفظ الهی است و اگر جواب "لولا" را خود "رکون" قرار نداده و نفرمود" ترکن" بلکه نزدیک شدن به رکون را جواب لولا قرار داده، و فرمود:" لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ" برای این بود که با در نظر داشتن اینکه "رکون" به معنای کمترین میل است، دلالت کند بر اینکه رسول خدا (ص) میل به کفار که نکرد، بلکه نزدیک به میل هم نشد، و اینکه فرمود" الیهم" و رکون را به مشرکین نسبت دادند و اجابت خواستههای آنان، این معنا را تاکید میکند.)[5]
بنابراین؛ با توجه به کلمه "تثبیت" که کوچک ترین لغزشی را هم نفی می کند و کلمه "کدت" که به معنای نزدیک شدن است و در نهایت کلمه "رکون" که به معنای میل و جهت گیری بسیار کم است، می توان به آنچه در گفتار فوق بدان اشاره شده رسید، همه این عبارات حاکی از آن است که پیامبر (ص) در رسالت خود حق هیچ گونه مماشات با کفار را ندارد و آن جا که بحث هدایت و امور اساسی دین اسلام است، خداوند حتی از پیامبر (ص) نیز کوچک ترین لغزشی را نمی پذیرد. ولی همین آیه در عین حال، دلالت بر نهایت درجه عصمت پیامبر (ص) دارد که ایشان نه تنها میل و رغبتی به مشرکان و درخواست شان نداشت، بلکه به دلیل پشتوانه الاهی عصمت حتی نزدیک نبود میل و رغبتی هم به آنان پیدا کند.
پی نوشت:
[1]حجتی، سید محمد باقر، اسباب النزول، ص 188، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1377ش.
[2]همان.
[3]طباطبایی، محمد بن حسین، المیزان،ترجمه سید محمد باقر همدانی، ج13، ص 245، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374ش.
[4]اسراء، 74.
[5]المیزان،ج 13، ص 238.
منبع:islamquest.net
- [سایر] آیا آیات 73 و 74 سوره زمر دلیل برپایی قیامت در عصر ظهور است؟
- [سایر] از آیات 74 و 75 سوره اسراء چگونه افضلیت پیامبر اکرم(ص) را نسبت به سایر انبیای الهی اثبات میشود؟
- [سایر] آیات 74 و 75 سوره اسراء چگونه بر چه چیزی دلالت میکنند؟ و آیا افضلیت پیامبر اکرم(ص) را نسبت به سایر انبیای الهی اثبات میکند؟
- [سایر] سلام، تفسیر آیات 36- 40 سوره اسراء چیست؟
- [سایر] منظور از «معراج» پیامبراکرم(ص) چیست و در قرآن و حدیث، چگونه به مسأله معراج پیامبر پرداخته شده است؟
- [سایر] منظور از عبارت (کَثیرٍ) در آیه 70 سوره مبارکه اسراء چیست؟
- [سایر] منظور از این آیه شریفه «یوم تبدل الارض غیر الارض و السموات» چیست؟
- [سایر] آیات 26 و 27 از سوره اسراء را که درباره اسراف و تبذیر است را توضیح دهید؟
- [سایر] در آیه شریفه (وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ عاداً الْأُولی)، منظور از نخستین چیست؟ آیا دو تا قوم عاد داشتیم؟
- [سایر] در آیۀ شریفۀ «کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا...»، منظور از «روحاً من امرنا» چیست؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] احتیاط مستحب آن است که جلوی بدن را در هنگام استبراء (که در مسأله 73 به بعد خواهد آمد) و هنگام تطهیر مخرج بول و غائط، رو به قبله و پشت به قبله ننماید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] روزهداری که محتلم شده میتواند بول کند و به دستوری که در مسأله 73 گفته شد، بعد از بول استبراء نماید؛ اگر چه بداند به واسطه بول یا استبراء کردن باقیمانده منی از مجری بیرون میآید.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر از چیزهائی که نماز آیات برای آنها واجب است بیشتر از یکیاتّفاق بیفتد، انسان باید برای هر یک از آنها یک نماز آیات بخواند، مثلاً اگر خورشید بگیرد وزلزله هم بشود، باید دو نماز آیات بخواند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر از چیزهایی که نماز آیات برای آنها واجب است بیشتر از یکی اتفاق بیفتد، انسان باید برای هر یک از آنها، یک نماز آیات بخواند؛ مثلاً اگر خورشید بگیرد و زلزله هم بشود، باید دو نماز آیات بخواند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر از چیزهائی که نماز آیات برای آنها واجب است بیشتر از یکی اتفاق بیفتد؛ انسان باید برای هر یک از آنها یک نماز آیات بخواند؛ مثلا اگر خورشید بگیرد و زلزله هم بشود؛ باید دو نماز آیات بخواند.
- [آیت الله سیستانی] اگر از چیزهایی که نماز آیات برای آنها واجب است بیشتر از یکی اتفاق بیفتد، انسان باید برای هر یک از آنها یک نماز آیات بخواند، مثلاً اگر خورشید بگیرد، و زلزله هم بشود، باید دو نماز آیات بخواند.
- [آیت الله بروجردی] اگر از چیزهایی که نماز آیات برای آنها واجب است بیشتر از یکی اتّفاق بیفتد، انسان باید برای هر یک از آنها یک نماز آیات بخواند، مثلاً اگر خورشید بگیرد و زلزله هم بشود، باید دو نماز آیات بخواند.
- [آیت الله بهجت] اگر از چیزهایی که نماز آیات برای آنها واجب است بیشتر از یکی اتفاق بیفتد، انسان باید برای هر یک از آنها یک نماز آیات بخواند، مثلاً اگر خورشید بگیرد و زلزله هم بشود، باید دو نماز آیات بخواند.
- [آیت الله اردبیلی] دادن قرآن به دست کفار و اهل کتاب به امید هدایت آنان و به منظور مطالعه و بررسی و درک آیات آن، در صورتی که در معرض نجس شدن و هتک و اهانت نباشد و واقعا بخواهند از آن استفاده کنند، مانعی ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر در بین نماز یومیه بفهمد که وقت نماز آیات تنگ است یا نماز آیات فوری بر عهده اوست، چنانچه وقت نماز یومیه تنگ باشد، باید آن را تمام کند، بعد نماز آیات را بخواند؛ و الّا باید آن را بشکند و اول نماز آیات، بعد نماز یومیه را به جا آورد.