آیا حواریون حضرت عیسی (ع) همان اوصیای ایشان بودند و چرا همۀ آنان در یک وقت و با هم بودند؟
الف. معنای کلمۀ (حواری) واژۀ (حواری) از ریشۀ (حَوَر)، به معنای شدّت سفیدی چشم است؛ به طوری که در کنار شدّت سیاهی چشم کاملاً نمایان است.[1] از این رو، برخی از مفسران اطلاق کلمۀ (حَواری) را بر نزدیکان به این جهت دانسته اند که مانند اسب پیشانی سفید دارای نشان است و مردم او را به عنوان دوست و یاور وی می ‌شناسند.[2] ب. وجه نام گذاری (حواریون) در بارۀ این که چرا یاران خاص حضرت عیسی(ع) را حواریون نامیده اند، مفسران احتمالاتی را بیان کرده اند: 1. چون لباس هایشان سخت پاکیزه بود. 2. چون رختشوی بودند و لباس ها را از چرک پاک و سفید می ساختند. 3. صیّادانی بودند که به صید ماهی می پرداختند. 4. آنها از خواص و برگزیدگان انبیا بودند.[3] برخی احتمال چهارم را از همۀ احتمالات قوی تر و بهتر دانسته اند.[4] 5. آنها را به علت پاکی و صفای باطن حواری نامیدند؛ همان طور که وقتی از امام رضا(ع) در این باره پرسیده شد، آن حضرت در پاسخ فرمود: (جمعی از مردم چنین تصور می ‌کنند که آنها شغل لباس ‌شویی داشته ‌اند، ولی در نزد ما علت آن این بوده که آنها هم خود را از آلودگی به گناه پاک کرده بودند، و هم برای پاک کردن دیگران کوشش داشتند).[5] می توان سخن امام رضا(ع) را به دیدگاه چهارم برگشت داد و آن را تأییدی برای این دیدگاه دانست؛ زیرا بدیهی است که خواص و برگزیدگان انبیا از آلودگی به گناه پاک بوده و دارای صفای باطن هستند. با این احتمال، دیگر منافاتی با دیدگاه چهارم ندارد. ج. اسامی حواریون در انجیل اسامی حواریون چنین آمده است: 1. شمعون معروف به پطرس 2. اندریاس 3. یعقوب 4. یوحنا 5. فیلوپس 6. برتولولما 7. توما 8. متی 9. یعقوب ابن حلفا 10. شمعون ملقّب به (فدایی) 11. یهودا برادر یعقوب 12. یهودای اسخریوطی که به مسیح خیانت کرد.[6] د. حواریون از دیدگاه قرآن کریم قرآن کریم پیدایش حواریون را این گونه بیان می فرماید: (هنگامی که عیسی از آنان احساس کفر (و مخالفت) کرد، گفت: کیست که یاور من به سوی خدا (برای تبلیغ آیین او) شود؟ حواریان گفتند: ما یاوران خداییم به خدا ایمان آوردیم و تو (ای عیسی!) گواهی ده که ما تسلیم (خدا) هستیم. پروردگارا! به آنچه نازل کرده ‌ای، ایمان آوردیم و از فرستادۀ (تو) پیروی نمودیم ما را در زمرۀ گواهان بنویس!).[7] منظور عیسی(ع) از این پرسش این بود که بفهمد از میان مردم چند نفر طرفدار حق اند، تا روی آنان حساب کند و نیرویش را در آنان متمرکز کرده و دعوتش از ناحیه آنان منتشر شود؛ زیرا شناخت نیروهای وفادار، سازماندهی و تمرکز آنان در یک مرکز و کانون تبلیغی و جداسازی جبهۀ حقّ از باطل، برای رهبری و ادامه حرکت اجتماعی ضروری است.[8] عیسی (ع) بعد از آن که یقین کرد که دعوتش در میان بنی اسرائیل- یا همه و یا حداقل اکثریت آنان- پیشرفتی ندارد و به نتیجه نمی ‌رسد و فهمید که بنی اسرائیل به هیچ وجه از کفر خود دست بر نمی‌ دارند و از سوی دیگر، اگر میدان را به دست آنها بدهد دعوتش به کلّی باطل و گرفتاری‌ ها بیشتر می‌ شود، برای بقای دعوتش این نقشه را طرح کرد که از آنان یاری بخواهد و به این وسیله دوست را از دشمن جدا کند، حواریون حاضر شدند آن جناب را یاری دهند و به این وسیله مؤمنان از کفّار جدا و دوستان از دشمنان مشخص شدند و با انتشار دعوت و اقامه حجت، ایمان بر کفر غالب گشت.[9] همچنان که خدای تعالی یاری همین چند نفر حواری را به رخ انسان ها کشیده می ‌فرماید: (ای کسانی که ایمان آورده ‌اید! یاوران خدا باشید همان‌ گونه که عیسی بن مریم به حواریون گفت: چه کسانی در راه خدا یاوران من هستند؟! حواریون گفتند: ما یاوران خدائیم در این هنگام گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند و گروهی کافر شدند ما کسانی را که ایمان آورده بودند در برابر دشمنانشان تأیید کردیم و سرانجام بر آنان پیروز شدند!).[10] ه. وصی و جانشین عیسی (ع) از منظر روایات روایاتی از پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نقل شده است که وصی حضرت عیسی(ع) شمعون بود، و در انجیل معروف به پطرس است و از او در روایات به شمعون بن حَمّون یاد شده است. به ذکر چند نمونه از این روایات بسنده می شود: 1. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: (زمانی که خداوند، عیسی(ع) را به آسمان برد و شمعون بن حمّون را خلیفه او کرد، شمعون پیوسته در میان قوم خود اوامر خدای تعالی را اجرا می‌کرد...).[11] (خداوند به عیسی (ع) وحی کرد که نور، حکمت و علم کتاب الاهی را به شمعون بن حمون صفا که جانشین عیسی بر مؤمنین بود، بسپارد و او نیز چنین کرد. پس شمعون پیوسته در میان قوم خود دستورات خدای تعالی را اجرا می‌ کرد و از گفته ‌های عیسی(ع) در میان بنی اسرائیل پیروی کرده و با کفّار مبارزه می ‌نمود...).[12] (عیسی(ع)، شمعون‌ بن حمون صفا را وصی خود قرار داد و شمعون‌ یحیی‌ بن زکریا را و...).[13] 2. امام باقر(ع) می فرماید: (عیسی(ع) به امّت خود فرمود: شما بعد از من سه گروه می شوید؛ دو فرقه از شما به دروغ به خدا افتراء خواهند زد و آن دو فرقه در آتش جهنم خواهند بود و یک فرقه با شمعون است که صادق و راستگو هستند و آن فرقه در بهشت وارد می شوند).[14] همان طور که می بینیم غیر از شمعون، کسی از حواریون، وصی عیسی(ع) نبود و حواریون دیگر تحت ولایت شمعون به تبلیغ آیین مسیح می پرداختند. توجه به این نکته لازم است که، شمعون معروف به پطرس وصی حقیقی عیسی(ع) بوده است، اما از دیدگاه برخی محققان، در مسیحیت کنونی شخصیت دیگری به نام پولُس، یکه تاز مسیحیت شد و کم کم پطرس و موافقان او که در سمت عقاید عیسی حرکت می کردند، به فراموشی سپرده شدند و عقاید آنان به خدا نبودن عیسی، بعدها به عنوان بدعت در مسیحیت مطرح شد. پولُس مطمئناً اثرگذارترین شخصیت مسیحیت کنونی بوده و آنچه مسیحیت امروز از او گرفته بیش از آن چیزی است که از عیسی(ع) گرفته است.[15] پی نوشت: [1]. صاحب بن عباد، کافی الکفاة، اسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغة، محقق و مصحح: آل یاسین‌، محمد حسن، ج 3، ص 201، عالم الکتاب، بیروت، چاپ اول، 1414ق؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القران الکریم ج 2، ص 306، واژۀ (حور)، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360ش؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 3، ص 278، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش. [2]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 204، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق. [3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القران، ج 2، ص 756، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش. [4]. ر.ک: همان؛ سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، ص 61، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، 1419ق؛ اندلسی، ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، ج 3، ص 173، دار الفکر، بیروت، 1420ق؛ حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ص 67، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، 1423ق؛ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 2، ص 40، دارالفکر - بیروت، بی تا. [5]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)‌، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی‌، ج 2 ، ص 79، نشر جهان، تهران‌، چاپ اول‌، 1378ق. [6]. لوقا؛ باب 6: 14-15-16. [7]. آل عمران،52. [8]. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 202. [9]. همان، ص 203. [10] صف، 14. [11]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‌14، ص 190، دار إحیاء التراث العربی‌، بیروت‌، چاپ دوم، ‌1403ق‌. [12]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 225، دار الکتباسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1395ق. [13]. بحار الأنوار، ج ‌23، ص 58 . [14]. همان، ج ‌14، ص 337. [15]. ر.ک: بلاغی، سید عبد الحجت، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، ج 2، مقدمه، ص 608 – 612، انتشارات حکمت، قم، 1386ق؛ مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج 6، ص 542 – 547، بوستان کتاب، قم، چاپ سوم، 1386ش؛ پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ص 257 و 258، زمزم هدایت، قم، چاپ دوم، 1386ش. منبع:islamquest.net
عنوان سوال:

آیا حواریون حضرت عیسی (ع) همان اوصیای ایشان بودند و چرا همۀ آنان در یک وقت و با هم بودند؟


پاسخ:

الف. معنای کلمۀ (حواری)
واژۀ (حواری) از ریشۀ (حَوَر)، به معنای شدّت سفیدی چشم است؛ به طوری که در کنار شدّت سیاهی چشم کاملاً نمایان است.[1] از این رو، برخی از مفسران اطلاق کلمۀ (حَواری) را بر نزدیکان به این جهت دانسته اند که مانند اسب پیشانی سفید دارای نشان است و مردم او را به عنوان دوست و یاور وی می ‌شناسند.[2]
ب. وجه نام گذاری (حواریون)
در بارۀ این که چرا یاران خاص حضرت عیسی(ع) را حواریون نامیده اند، مفسران احتمالاتی را بیان کرده اند:
1. چون لباس هایشان سخت پاکیزه بود.
2. چون رختشوی بودند و لباس ها را از چرک پاک و سفید می ساختند.
3. صیّادانی بودند که به صید ماهی می پرداختند.
4. آنها از خواص و برگزیدگان انبیا بودند.[3] برخی احتمال چهارم را از همۀ احتمالات قوی تر و بهتر دانسته اند.[4]
5. آنها را به علت پاکی و صفای باطن حواری نامیدند؛ همان طور که وقتی از امام رضا(ع) در این باره پرسیده شد، آن حضرت در پاسخ فرمود: (جمعی از مردم چنین تصور می ‌کنند که آنها شغل لباس ‌شویی داشته ‌اند، ولی در نزد ما علت آن این بوده که آنها هم خود را از آلودگی به گناه پاک کرده بودند، و هم برای پاک کردن دیگران کوشش داشتند).[5]
می توان سخن امام رضا(ع) را به دیدگاه چهارم برگشت داد و آن را تأییدی برای این دیدگاه دانست؛ زیرا بدیهی است که خواص و برگزیدگان انبیا از آلودگی به گناه پاک بوده و دارای صفای باطن هستند. با این احتمال، دیگر منافاتی با دیدگاه چهارم ندارد.
ج. اسامی حواریون
در انجیل اسامی حواریون چنین آمده است: 1. شمعون معروف به پطرس 2. اندریاس 3. یعقوب 4. یوحنا 5. فیلوپس 6. برتولولما 7. توما 8. متی 9. یعقوب ابن حلفا 10. شمعون ملقّب به (فدایی) 11. یهودا برادر یعقوب 12. یهودای اسخریوطی که به مسیح خیانت کرد.[6]
د. حواریون از دیدگاه قرآن کریم
قرآن کریم پیدایش حواریون را این گونه بیان می فرماید: (هنگامی که عیسی از آنان احساس کفر (و مخالفت) کرد، گفت: کیست که یاور من به سوی خدا (برای تبلیغ آیین او) شود؟ حواریان گفتند: ما یاوران خداییم به خدا ایمان آوردیم و تو (ای عیسی!) گواهی ده که ما تسلیم (خدا) هستیم. پروردگارا! به آنچه نازل کرده ‌ای، ایمان آوردیم و از فرستادۀ (تو) پیروی نمودیم ما را در زمرۀ گواهان بنویس!).[7]
منظور عیسی(ع) از این پرسش این بود که بفهمد از میان مردم چند نفر طرفدار حق اند، تا روی آنان حساب کند و نیرویش را در آنان متمرکز کرده و دعوتش از ناحیه آنان منتشر شود؛ زیرا شناخت نیروهای وفادار، سازماندهی و تمرکز آنان در یک مرکز و کانون تبلیغی و جداسازی جبهۀ حقّ از باطل، برای رهبری و ادامه حرکت اجتماعی ضروری است.[8]
عیسی (ع) بعد از آن که یقین کرد که دعوتش در میان بنی اسرائیل- یا همه و یا حداقل اکثریت آنان- پیشرفتی ندارد و به نتیجه نمی ‌رسد و فهمید که بنی اسرائیل به هیچ وجه از کفر خود دست بر نمی‌ دارند و از سوی دیگر، اگر میدان را به دست آنها بدهد دعوتش به کلّی باطل و گرفتاری‌ ها بیشتر می‌ شود، برای بقای دعوتش این نقشه را طرح کرد که از آنان یاری بخواهد و به این وسیله دوست را از دشمن جدا کند، حواریون حاضر شدند آن جناب را یاری دهند و به این وسیله مؤمنان از کفّار جدا و دوستان از دشمنان مشخص شدند و با انتشار دعوت و اقامه حجت، ایمان بر کفر غالب گشت.[9] همچنان که خدای تعالی یاری همین چند نفر حواری را به رخ انسان ها کشیده می ‌فرماید: (ای کسانی که ایمان آورده ‌اید! یاوران خدا باشید همان‌ گونه که عیسی بن مریم به حواریون گفت: چه کسانی در راه خدا یاوران من هستند؟! حواریون گفتند: ما یاوران خدائیم در این هنگام گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند و گروهی کافر شدند ما کسانی را که ایمان آورده بودند در برابر دشمنانشان تأیید کردیم و سرانجام بر آنان پیروز شدند!).[10]
ه. وصی و جانشین عیسی (ع) از منظر روایات
روایاتی از پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نقل شده است که وصی حضرت عیسی(ع) شمعون بود، و در انجیل معروف به پطرس است و از او در روایات به شمعون بن حَمّون یاد شده است. به ذکر چند نمونه از این روایات بسنده می شود:
1. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: (زمانی که خداوند، عیسی(ع) را به آسمان برد و شمعون بن حمّون را خلیفه او کرد، شمعون پیوسته در میان قوم خود اوامر خدای تعالی را اجرا می‌کرد...).[11]
(خداوند به عیسی (ع) وحی کرد که نور، حکمت و علم کتاب الاهی را به شمعون بن حمون صفا که جانشین عیسی بر مؤمنین بود، بسپارد و او نیز چنین کرد. پس شمعون پیوسته در میان قوم خود دستورات خدای تعالی را اجرا می‌ کرد و از گفته ‌های عیسی(ع) در میان بنی اسرائیل پیروی کرده و با کفّار مبارزه می ‌نمود...).[12]
(عیسی(ع)، شمعون‌ بن حمون صفا را وصی خود قرار داد و شمعون‌ یحیی‌ بن زکریا را و...).[13]
2. امام باقر(ع) می فرماید: (عیسی(ع) به امّت خود فرمود: شما بعد از من سه گروه می شوید؛ دو فرقه از شما به دروغ به خدا افتراء خواهند زد و آن دو فرقه در آتش جهنم خواهند بود و یک فرقه با شمعون است که صادق و راستگو هستند و آن فرقه در بهشت وارد می شوند).[14]
همان طور که می بینیم غیر از شمعون، کسی از حواریون، وصی عیسی(ع) نبود و حواریون دیگر تحت ولایت شمعون به تبلیغ آیین مسیح می پرداختند.
توجه به این نکته لازم است که، شمعون معروف به پطرس وصی حقیقی عیسی(ع) بوده است، اما از دیدگاه برخی محققان، در مسیحیت کنونی شخصیت دیگری به نام پولُس، یکه تاز مسیحیت شد و کم کم پطرس و موافقان او که در سمت عقاید عیسی حرکت می کردند، به فراموشی سپرده شدند و عقاید آنان به خدا نبودن عیسی، بعدها به عنوان بدعت در مسیحیت مطرح شد. پولُس مطمئناً اثرگذارترین شخصیت مسیحیت کنونی بوده و آنچه مسیحیت امروز از او گرفته بیش از آن چیزی است که از عیسی(ع) گرفته است.[15]
پی نوشت:
[1]. صاحب بن عباد، کافی الکفاة، اسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغة، محقق و مصحح: آل یاسین‌، محمد حسن، ج 3، ص 201، عالم الکتاب، بیروت، چاپ اول، 1414ق؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القران الکریم ج 2، ص 306، واژۀ (حور)، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360ش؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 3، ص 278، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
[2]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 204، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القران، ج 2، ص 756، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[4]. ر.ک: همان؛ سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، ص 61، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، 1419ق؛ اندلسی، ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، ج 3، ص 173، دار الفکر، بیروت، 1420ق؛ حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ص 67، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، 1423ق؛ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 2، ص 40، دارالفکر - بیروت، بی تا.
[5]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)‌، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی‌، ج 2 ، ص 79، نشر جهان، تهران‌، چاپ اول‌، 1378ق.
[6]. لوقا؛ باب 6: 14-15-16.
[7]. آل عمران،52.
[8]. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 202.
[9]. همان، ص 203.
[10] صف، 14.
[11]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‌14، ص 190، دار إحیاء التراث العربی‌، بیروت‌، چاپ دوم، ‌1403ق‌.
[12]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 225، دار الکتباسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1395ق.
[13]. بحار الأنوار، ج ‌23، ص 58 .
[14]. همان، ج ‌14، ص 337.
[15]. ر.ک: بلاغی، سید عبد الحجت، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، ج 2، مقدمه، ص 608 – 612، انتشارات حکمت، قم، 1386ق؛ مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج 6، ص 542 – 547، بوستان کتاب، قم، چاپ سوم، 1386ش؛ پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ص 257 و 258، زمزم هدایت، قم، چاپ دوم، 1386ش.
منبع:islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین