منظور از «تهوی الیهم» در آیه 37 سوره ابراهیم چیست؟
در آیه‌ی 37 سوره ابراهیم آمده است: (رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی‌ بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُون)؛ (پروردگارا، من [یکی از] فرزندانم را در درّه‌ای بی‌کشت، نزد خانه محترم تو، سکونت دادم. پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان‌] روزی ده، باشد که سپاسگزاری کنند). این آیه به دو صورت قرائت شده است. قرائت مشهور که قرائت حفص از عاصم نیز از آن جمله بوده، (تهوِی الیهم) با کسره واو است.[1] قرائت دیگر مانند قرائت مجاهد، (تهوَی الیهم) یعنی با فتحه می‌باشد.[2] ریشه‌ی (ه و ی) در ساختار ثلاثی مجرد خود دارای دو باب است، یکی فَعِل یفعَل؛ مانند عَلِم و دیگری فعَل یفعِل مانند ضرب یضرب. باب اول به معنای (أحبّه و أراده) متعدی بوده و در گرفتن مفعول به نیازی به حروف جر ندارد؛[3] مانند (کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی‌ أَنْفُسُهُم).[4] از این رو در قرائت مجاهد برخی إلی را زائده دانسته و برخی دیگر نیز تهوَی را متضمن معنای تمیل دانسته‌اند که با إلی متعدی می‌شود.[5] اما باب دوم دارای معنای دیگری است و اکثر اهل لغت معنای آن را سقوط از بلندی به پایین ذکر کرده‌اند. چنانچه در بسیاری از آیات قرآن که ریشه (ه و ی) از این باب به کار رفته به همین معنا بوده و دارای نوعی ذم است؛ مانند: (مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبی‌ فَقَدْ هَوی)،[6] و (وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَق)[7]. اما این معنا در مورد آیه 37 سوره ابراهیم مناسب نیست؛ از این رو برخی از لغت‌شناسان عربی برای عبارت (تهوِی الیهم) معنای متفاوتی ارائه کرده‌اند که در ظاهر متضاد با معنای دیگر است و آن (ترتفع الیهم) است؛ یعنی (به سوی آنها اوج بگیرد و عروج کند).[8] و یا مانند فراء که (تسرع) یعنی (سرعت بگیرد) معنا کرده است.[9] معنای صعود و ارتفاع در بعضی اشعار و احادیث نیز استعمال شده است؛ مانند: (یَهْوِی مَخَارِمَهَا هُوِیَّ الأَجْدَلِ‌)؛ به سوی راه کوه‌ها به مانند باز شکاری بالا می‌رود.[10] و یا (یهوی إلی المنبر)؛ از منبر بالا رفت.[11] البته این تضاد معنا در یک باب ثلاثی مجرد را برخی تفکیک کرده و اظهار داشته‌اند که اگر مصدر آن (هَویّ) یعنی با فتحه باشد، مقصود سقوط از بالا به پایین است و اگر مصدر آن (هُویّ) یعنی با ضمه باشد، معنای صعود و بالا رفتن می‌دهد.[12] که مصدر و معنای اول استعمال بیشتری دارد، چنانچه در بسیاری از آیات قرآن نیز معنای ذم می‌دهد؛[13] مانند فعل رغب که وقتی با حرف جر (إلی) متعدی می‌شود معنای آن متضاد با وقتی است که با (عن) متعدی می‌گردد. با توجه به آنچه بیان شد، به خوبی روشن می‌شود که بیشتر مفسران و مترجمان شیعی و سنی بر اساس قرائت غیر مشهور معنا کرده[14] و برخی نیز بر اساس قول فراء، عبارت را معنا نموده‌اند.[15] چه بسا معنای اشتیاق و میل با توجه به حدیث رسول اکرم باشد: (عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ [رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ‌] فِی قَوْلِ اللَّهِ [تَعَالَی‌] فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی‌ إِلَیْهِمْ‌ قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) هِیَ تَحِنُ‌ قُلُوبُ شِیعَتِنَا إِلَی مَحَبَّتِنَا)[16] و تعبیر به (تحنّ) یعنی میل و اشتیاق فرموده اند. اما این حدیث، بیش از آن‌که درصدد بیان معنای لغوی آیه باشد، به توضیح برجسته‌ترین مصادیق ذریه‌ی حضرت ابراهیم (ع) پرداخته است. پی نوشت: [1]. حسینی زبیدی واسطی، سید مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ‌20، ص 347، دار الفکر، بیروت، 1404ق. [2] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌6، ص 487، ناصر خسرو، تهران، 1372ش. [3] . تاج العروس من جواهر القاموس، ج ‌20، ص 347؛ الجوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح(تاج اللغة و صحاح العربیة)، ج ‌6، ص 2538، دار العلم للملایین، بیروت، 1990م. [4] . المائده، 70. [5] . ابن هشام، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب، ج 1، ص 76، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق. [6] . طه، 81. [7] . المائده، 48. [8] . ابن منظور، لسان العرب، ج ‌15، ص 372، دار صادر، بیروت، 1414ق؛ ابن سیده، المحکم و المحیط الأعظم، ج4، ص452، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1421ق؛ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، النص، ص643، دار الرضی، قم. [9] . لسان العرب، ج 15، ص 373؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 6، ص 259، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1421ق. [10] . همان، ج 12، ص 171. [11] . طوسی، محمد بن علی، الثاقب فی المناقب، ص 248، انتشارات انصاریان، قم، 1419ق. [12] . احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقائیس اللغة، ج 7، ص16، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1404ق؛ تاج العروس، همان؛ المصباح المنیر، همان. [13] . عسکری، ابو هلال، الفروق فی اللغة، ص 118، دار الآفاق الجدیدة، بیروت، 1400ق. [14] . فولادوند، محمد مهدی، ذیل آیه فوق، دارالقرآن الکریم، تهران، 1415ق؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌6، ص 490؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج ‌10، ص373، ناصر خسرو، تهران، 1364ش؛ رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج ‌11، ص 289، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1408ق. [15] . بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج ‌3، ص 201، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1418ق؛ میبدی، رشید الدین، کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج ‌5، ص 271، امیر کبیر، تهران، 1371ش. [16] . کوفی، فرات بن احمد، تفسیر فرات الکوفی، ص 224، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی‌، تهران، 1410ق. منبع:islamquest.net
عنوان سوال:

منظور از «تهوی الیهم» در آیه 37 سوره ابراهیم چیست؟


پاسخ:

در آیه‌ی 37 سوره ابراهیم آمده است: (رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی‌ بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُون)؛ (پروردگارا، من [یکی از] فرزندانم را در درّه‌ای بی‌کشت، نزد خانه محترم تو، سکونت دادم. پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان‌] روزی ده، باشد که سپاسگزاری کنند).
این آیه به دو صورت قرائت شده است. قرائت مشهور که قرائت حفص از عاصم نیز از آن جمله بوده، (تهوِی الیهم) با کسره واو است.[1] قرائت دیگر مانند قرائت مجاهد، (تهوَی الیهم) یعنی با فتحه می‌باشد.[2]
ریشه‌ی (ه و ی) در ساختار ثلاثی مجرد خود دارای دو باب است، یکی فَعِل یفعَل؛ مانند عَلِم و دیگری فعَل یفعِل مانند ضرب یضرب. باب اول به معنای (أحبّه و أراده) متعدی بوده و در گرفتن مفعول به نیازی به حروف جر ندارد؛[3] مانند (کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی‌ أَنْفُسُهُم).[4] از این رو در قرائت مجاهد برخی إلی را زائده دانسته و برخی دیگر نیز تهوَی را متضمن معنای تمیل دانسته‌اند که با إلی متعدی می‌شود.[5]
اما باب دوم دارای معنای دیگری است و اکثر اهل لغت معنای آن را سقوط از بلندی به پایین ذکر کرده‌اند. چنانچه در بسیاری از آیات قرآن که ریشه (ه و ی) از این باب به کار رفته به همین معنا بوده و دارای نوعی ذم است؛ مانند: (مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبی‌ فَقَدْ هَوی)،[6] و (وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَق)[7].
اما این معنا در مورد آیه 37 سوره ابراهیم مناسب نیست؛ از این رو برخی از لغت‌شناسان عربی برای عبارت (تهوِی الیهم) معنای متفاوتی ارائه کرده‌اند که در ظاهر متضاد با معنای دیگر است و آن (ترتفع الیهم) است؛ یعنی (به سوی آنها اوج بگیرد و عروج کند).[8] و یا مانند فراء که (تسرع) یعنی (سرعت بگیرد) معنا کرده است.[9] معنای صعود و ارتفاع در بعضی اشعار و احادیث نیز استعمال شده است؛ مانند: (یَهْوِی مَخَارِمَهَا هُوِیَّ الأَجْدَلِ‌)؛ به سوی راه کوه‌ها به مانند باز شکاری بالا می‌رود.[10] و یا (یهوی إلی المنبر)؛ از منبر بالا رفت.[11]
البته این تضاد معنا در یک باب ثلاثی مجرد را برخی تفکیک کرده و اظهار داشته‌اند که اگر مصدر آن (هَویّ) یعنی با فتحه باشد، مقصود سقوط از بالا به پایین است و اگر مصدر آن (هُویّ) یعنی با ضمه باشد، معنای صعود و بالا رفتن می‌دهد.[12] که مصدر و معنای اول استعمال بیشتری دارد، چنانچه در بسیاری از آیات قرآن نیز معنای ذم می‌دهد؛[13] مانند فعل رغب که وقتی با حرف جر (إلی) متعدی می‌شود معنای آن متضاد با وقتی است که با (عن) متعدی می‌گردد.
با توجه به آنچه بیان شد، به خوبی روشن می‌شود که بیشتر مفسران و مترجمان شیعی و سنی بر اساس قرائت غیر مشهور معنا کرده[14] و برخی نیز بر اساس قول فراء، عبارت را معنا نموده‌اند.[15] چه بسا معنای اشتیاق و میل با توجه به حدیث رسول اکرم باشد: (عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ [رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ‌] فِی قَوْلِ اللَّهِ [تَعَالَی‌] فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی‌ إِلَیْهِمْ‌ قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) هِیَ تَحِنُ‌ قُلُوبُ شِیعَتِنَا إِلَی مَحَبَّتِنَا)[16] و تعبیر به (تحنّ) یعنی میل و اشتیاق فرموده اند. اما این حدیث، بیش از آن‌که درصدد بیان معنای لغوی آیه باشد، به توضیح برجسته‌ترین مصادیق ذریه‌ی حضرت ابراهیم (ع) پرداخته است.
پی نوشت:
[1]. حسینی زبیدی واسطی، سید مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ‌20، ص 347، دار الفکر، بیروت، 1404ق.
[2] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌6، ص 487، ناصر خسرو، تهران، 1372ش.
[3] . تاج العروس من جواهر القاموس، ج ‌20، ص 347؛ الجوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح(تاج اللغة و صحاح العربیة)، ج ‌6، ص 2538، دار العلم للملایین، بیروت، 1990م.
[4] . المائده، 70.
[5] . ابن هشام، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب، ج 1، ص 76، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق.
[6] . طه، 81.
[7] . المائده، 48.
[8] . ابن منظور، لسان العرب، ج ‌15، ص 372، دار صادر، بیروت، 1414ق؛ ابن سیده، المحکم و المحیط الأعظم، ج4، ص452، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1421ق؛ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، النص، ص643، دار الرضی، قم.
[9] . لسان العرب، ج 15، ص 373؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 6، ص 259، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1421ق.
[10] . همان، ج 12، ص 171.
[11] . طوسی، محمد بن علی، الثاقب فی المناقب، ص 248، انتشارات انصاریان، قم، 1419ق.
[12] . احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقائیس اللغة، ج 7، ص16، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1404ق؛ تاج العروس، همان؛ المصباح المنیر، همان.
[13] . عسکری، ابو هلال، الفروق فی اللغة، ص 118، دار الآفاق الجدیدة، بیروت، 1400ق.
[14] . فولادوند، محمد مهدی، ذیل آیه فوق، دارالقرآن الکریم، تهران، 1415ق؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌6، ص 490؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج ‌10، ص373، ناصر خسرو، تهران، 1364ش؛ رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج ‌11، ص 289، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1408ق.
[15] . بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج ‌3، ص 201، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1418ق؛ میبدی، رشید الدین، کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج ‌5، ص 271، امیر کبیر، تهران، 1371ش.
[16] . کوفی، فرات بن احمد، تفسیر فرات الکوفی، ص 224، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی‌، تهران، 1410ق.
منبع:islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین