لطفا آیه 34 سوره «صاد» را که در باره آزمایش و امتحان حضرت سلیمان است، به طور واضح بیان کنید که تفسیر و منظور چیست؟
شرح پرسش: از آیات مبهمه این آیۀ قرآن است که می فرماید: (ولقد فتنا سلیمان وألقینا علی کرسیه جسدا ثم أناب). مفسران اهل سنت مانند زمخشری در این باره می گوید: (فتنا) به معنای مبتلا کردن و عقاب کردن است وی برای سخنش دلیلی از روایات ابن عباس می آورد که سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می کند که: دو گروه برای حل مشکل خود پیش سلیمان آمدند. یک گروه از اقوام همسر سلیمان بودند همان همسری که سلیمان او را بسیار دوست می داشت، لذا دوست داشت تا در این قضاوت، حکم به نفع آن گروه شود. یا در این باره شهر بن حوشب و وهب بن منبه گفته اند: سلیمان در یکی از جنگ های دریای خود، دختر پادشاه جزیره ای را به نام صیدون به اسارت گرفت. تا آن که محبت آن دختر در دل او نشست، و ادامۀ ماجرا... (قرطبی)، ابن عباس، و مجاهد و سعید بن جبیر و حسن و قتادة می گویند: شیطانی بوده است. (ثم أناب): یعنی به حکومت و قدرتش بازگشت. ابن جریر می گوید: اسم آن شیطان صخرا بوده است. و عده ای گفته اند اسم او (آصف) بوده است. لطفا تفسیر این آیه را به طور واضح بیان کنید، تفسیری که مطابق با شأن پیامبران الاهی باشد. پاسخ : مفسران قرآن در تفسیر آیۀ (وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ وَ أَلْقَیْنا عَلی‌ کُرْسِیِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ)،[1] نظریات گوناگون ارائه نمودند که پس از بیان معنای لغوی تعدادی از مفردات آیه، به آنها اشاره خواهیم کرد. معنای فتنه و جسد از نظر اهل لغت اصل (فتن) گذاشتن طلا در آتش است تا خالصی آن از ناخالصی آشکار شود؛[2] همچنین (فتنه) به معنای امتحان و آزمایش، گرفتاری و عذاب نیز آمده است.[3] (جسد) عبارت است از جسم ظاهری و مادّی هر چیزی که دارای روح باشد، ولی از روحش صرف نظر شود و فقط به جسم آن توجّه گردد. به عبارت روشن تر، جسد یعنی جسم بی روح. [4] تفسیر آیه گروهی از مفسران نیز در معنای جسد گفتند، جسد به جسم بی روح اطلاق می شود.[5] از این آیه اجمالاً استفاده می ‌شود که آزمایش سلیمان به وسیله جسد بی‌ روحی بوده که بر تخت او در برابر چشمانش قرار گرفت. چیزی که انتظار آن را نداشت، و امید به غیر آن بسته بود، ولی قرآن شرح بیشتری در این زمینه نداده است امّا مفسّران، برای این آیه شریفه تفسیرهای مختلفی به شرح زیر بیان کردند. 1.برخی از مفسران می گویند: سلیمان(ع) آرزو داشت فرزندان برومند و شجاعی نصیبش شود که در اداره کشور به ویژه جهاد با دشمن به او کمک کنند. او دارای همسران متعدد بود، با خود گفت: من با آنها همبستر می‌شوم- تا فرزندان متعددی نصیبم گردد، و به هدف های من کمک کنند، ولی چون در این جا غفلت کرد و "انشاء اللَّه"، -همان جمله‌ای که بیانگر اتکای انسان به خدا در همه حال است- نگفت، در آن زمان هیچ فرزندی از همسرانش تولد نیافت، جز فرزندی ناقص الخلقه، همچون جسدی بی‌ روح که آن را آوردند و بر کرسی او افکندند! سلیمان سخت در فکر فرو رفت، و ناراحت شد که چرا یک لحظه از خدا غفلت کرده، و بر نیروی خودش تکیه کرده است، توبه کرد و به درگاه خدا بازگشت.[6] 2. برخی نیز معتقدند، خداوند سلیمان را به بیماری شدیدی مورد آزمایش قرار داد، آن چنان که همچون جسدی بی ‌روح بر تختش افتاد،[7] سرانجام توبه کرد و خداوند او را به حال اول بازگرداند (منظور از"اناب" بازگشت به سلامت است).[8] 3. تفسیر دیگر این است که پسری برای سلیمان متولد شد، جنیان و شیاطین گفتند که اگر پسر او بماند ما نیز از پسر او محنت کشیم. پس آن حضرت ترسید که آسیبی به او رسانند، او را در میان ابر گذاشت که در آنجا شیر خورد و تربیت یابد. پس ناگاه دید آن پسر مرده به روی تختش افتاد، و این تنبیهی بود آن حضرت را که حذر کردن برای دفع قدر فایده نمی‌ بخشد و تأدیبی بود که بر حق تعالی اعتماد ننمود و از شیاطین ترسید، و به تدبیر خود اطمینان نمود، و این امر نسبت به مقام نبوی و سلطنت او شایسته نبود، لذا ترک اولی شد.[9] علّامه طباطبایی می فرماید: (آنچه به طور اجمال از میان اقوال و روایات می ‌توان پذیرفت، این است که: جسد نامبرده جنازۀ کودکی از سلیمان (ع) بوده که خداوند آن را بر تخت وی افکند، و در جمله" ثُمَّ أَنابَ قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی" اشعار، بلکه دلالت است بر این که: سلیمان (ع) از آن جسد امیدها داشته، و یا در راه خدا به او امیدها بسته بوده، و خدا او را قبض روح نموده و جسد بی‌ جانش را بر تخت سلیمان افکنده تا او بدین وسیله آگاه گشته و امور را به خدا واگذارد، و تسلیم او شود).[10] گفتنی است که هیچ کدام از این سه نظر در تفسیر آیۀ شریفه و نظر علّامه که قدر جامع بین نظر اوّل و سوم است با مقام نبوّت منافاتی ندارند و حضرت سلیمان نه مرتکب گناه شد، نه کار غیر معقولی انجام داد. در نهایت مرتکب ترک اولی شده است، امّا نظریات خرافی و بی اساس دیگری بیان شده است که منافات با مقام نبوّت دارد و پست بودن و بی اساس بودن هر یک در کتاب های تفسیری معتبر،[11] بیان شده است، جهت اطلاع به آنها مراجعه شود. پی نوشت: [1]. (ما سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی افکندیم سپس او به درگاه خداوند توبه کرد)، صاد، 34. [2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 623، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412 ق. [3]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 5، ص 147 و 148، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1371 ش؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 13، ص 317، دار صادر، بیروت،1414 ق؛ مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی- فارسی، ص 655؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 9، ص 22، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360 ش؛ المفردات، ص 623. [4]. التّحقیق، ج 2، ص 85؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 3، ص 25، کتابفروشی مرتضوی، تهران، 1375 ش. [5]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 204، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق؛ حائری تهرانی، میر سید علی، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، ج 9، ص 169، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1377 ش. [6]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص 280 و 281، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش؛ قرشی، سید علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج ‌9، ص 229، بنیاد بعثت، 1377ش؛ حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ج 1، ص 467، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، 1423 ق. [7] در زبان عرب معمول است که به انسان ضعیف و بسیار بیمار گاهی "جسد بلا روح" گفته می‌شود. [8]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 11، ص 244، چاپ دوم، انتشارات اسلام، تهران، 1378 ش؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 6، ص 379، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1424 ق؛ مغنیه، محمد جواد، التفسیر المبین، ص 601، بنیاد بعثت، قم. [9]. حسینی، شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، ج 11، ص 197، انتشارات میقات، تهران، چاپ اول، 1363 ش؛ کاشانی، محمد بن مرتضی، تفسیر المعین، محقّق، حسین درگاهی، ج 2، ص 1218 و 1219، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، چاپ اول، 1410 ق. [10]. المیزان، ج 17، ص 204. [11]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 742 و 743، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش؛ اطیب البیان، ج 11، ص 243 و 244؛ تفسیر نمونه، ج 19، ص 281 و 282؛ منبع:islamquest.net
عنوان سوال:

لطفا آیه 34 سوره «صاد» را که در باره آزمایش و امتحان حضرت سلیمان است، به طور واضح بیان کنید که تفسیر و منظور چیست؟


پاسخ:

شرح پرسش:
از آیات مبهمه این آیۀ قرآن است که می فرماید: (ولقد فتنا سلیمان وألقینا علی کرسیه جسدا ثم أناب). مفسران اهل سنت مانند زمخشری در این باره می گوید: (فتنا) به معنای مبتلا کردن و عقاب کردن است وی برای سخنش دلیلی از روایات ابن عباس می آورد که سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می کند که: دو گروه برای حل مشکل خود پیش سلیمان آمدند. یک گروه از اقوام همسر سلیمان بودند همان همسری که سلیمان او را بسیار دوست می داشت، لذا دوست داشت تا در این قضاوت، حکم به نفع آن گروه شود. یا در این باره شهر بن حوشب و وهب بن منبه گفته اند: سلیمان در یکی از جنگ های دریای خود، دختر پادشاه جزیره ای را به نام صیدون به اسارت گرفت. تا آن که محبت آن دختر در دل او نشست، و ادامۀ ماجرا... (قرطبی)، ابن عباس، و مجاهد و سعید بن جبیر و حسن و قتادة می گویند: شیطانی بوده است. (ثم أناب): یعنی به حکومت و قدرتش بازگشت. ابن جریر می گوید: اسم آن شیطان صخرا بوده است. و عده ای گفته اند اسم او (آصف) بوده است. لطفا تفسیر این آیه را به طور واضح بیان کنید، تفسیری که مطابق با شأن پیامبران الاهی باشد.

پاسخ :
مفسران قرآن در تفسیر آیۀ (وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ وَ أَلْقَیْنا عَلی‌ کُرْسِیِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ)،[1] نظریات گوناگون ارائه نمودند که پس از بیان معنای لغوی تعدادی از مفردات آیه، به آنها اشاره خواهیم کرد.
معنای فتنه و جسد از نظر اهل لغت
اصل (فتن) گذاشتن طلا در آتش است تا خالصی آن از ناخالصی آشکار شود؛[2] همچنین (فتنه) به معنای امتحان و آزمایش، گرفتاری و عذاب نیز آمده است.[3]
(جسد) عبارت است از جسم ظاهری و مادّی هر چیزی که دارای روح باشد، ولی از روحش صرف نظر شود و فقط به جسم آن توجّه گردد. به عبارت روشن تر، جسد یعنی جسم بی روح. [4]
تفسیر آیه
گروهی از مفسران نیز در معنای جسد گفتند، جسد به جسم بی روح اطلاق می شود.[5]
از این آیه اجمالاً استفاده می ‌شود که آزمایش سلیمان به وسیله جسد بی‌ روحی بوده که بر تخت او در برابر چشمانش قرار گرفت. چیزی که انتظار آن را نداشت، و امید به غیر آن بسته بود، ولی قرآن شرح بیشتری در این زمینه نداده است امّا مفسّران، برای این آیه شریفه تفسیرهای مختلفی به شرح زیر بیان کردند.
1.برخی از مفسران می گویند: سلیمان(ع) آرزو داشت فرزندان برومند و شجاعی نصیبش شود که در اداره کشور به ویژه جهاد با دشمن به او کمک کنند. او دارای همسران متعدد بود، با خود گفت: من با آنها همبستر می‌شوم- تا فرزندان متعددی نصیبم گردد، و به هدف های من کمک کنند، ولی چون در این جا غفلت کرد و "انشاء اللَّه"، -همان جمله‌ای که بیانگر اتکای انسان به خدا در همه حال است- نگفت، در آن زمان هیچ فرزندی از همسرانش تولد نیافت، جز فرزندی ناقص الخلقه، همچون جسدی بی‌ روح که آن را آوردند و بر کرسی او افکندند! سلیمان سخت در فکر فرو رفت، و ناراحت شد که چرا یک لحظه از خدا غفلت کرده، و بر نیروی خودش تکیه کرده است، توبه کرد و به درگاه خدا بازگشت.[6]
2. برخی نیز معتقدند، خداوند سلیمان را به بیماری شدیدی مورد آزمایش قرار داد، آن چنان که همچون جسدی بی ‌روح بر تختش افتاد،[7] سرانجام توبه کرد و خداوند او را به حال اول بازگرداند (منظور از"اناب" بازگشت به سلامت است).[8]
3. تفسیر دیگر این است که پسری برای سلیمان متولد شد، جنیان و شیاطین گفتند که اگر پسر او بماند ما نیز از پسر او محنت کشیم. پس آن حضرت ترسید که آسیبی به او رسانند، او را در میان ابر گذاشت که در آنجا شیر خورد و تربیت یابد. پس ناگاه دید آن پسر مرده به روی تختش افتاد، و این تنبیهی بود آن حضرت را که حذر کردن برای دفع قدر فایده نمی‌ بخشد و تأدیبی بود که بر حق تعالی اعتماد ننمود و از شیاطین ترسید، و به تدبیر خود اطمینان نمود، و این امر نسبت به مقام نبوی و سلطنت او شایسته نبود، لذا ترک اولی شد.[9]
علّامه طباطبایی می فرماید: (آنچه به طور اجمال از میان اقوال و روایات می ‌توان پذیرفت، این است که: جسد نامبرده جنازۀ کودکی از سلیمان (ع) بوده که خداوند آن را بر تخت وی افکند، و در جمله" ثُمَّ أَنابَ قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی" اشعار، بلکه دلالت است بر این که: سلیمان (ع) از آن جسد امیدها داشته، و یا در راه خدا به او امیدها بسته بوده، و خدا او را قبض روح نموده و جسد بی‌ جانش را بر تخت سلیمان افکنده تا او بدین وسیله آگاه گشته و امور را به خدا واگذارد، و تسلیم او شود).[10]
گفتنی است که هیچ کدام از این سه نظر در تفسیر آیۀ شریفه و نظر علّامه که قدر جامع بین نظر اوّل و سوم است با مقام نبوّت منافاتی ندارند و حضرت سلیمان نه مرتکب گناه شد، نه کار غیر معقولی انجام داد. در نهایت مرتکب ترک اولی شده است، امّا نظریات خرافی و بی اساس دیگری بیان شده است که منافات با مقام نبوّت دارد و پست بودن و بی اساس بودن هر یک در کتاب های تفسیری معتبر،[11] بیان شده است، جهت اطلاع به آنها مراجعه شود.
پی نوشت:
[1]. (ما سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی افکندیم سپس او به درگاه خداوند توبه کرد)، صاد، 34.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 623، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412 ق.
[3]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 5، ص 147 و 148، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1371 ش؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 13، ص 317، دار صادر، بیروت،1414 ق؛ مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی- فارسی، ص 655؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 9، ص 22، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360 ش؛ المفردات، ص 623.
[4]. التّحقیق، ج 2، ص 85؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 3، ص 25، کتابفروشی مرتضوی، تهران، 1375 ش.
[5]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 204، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق؛ حائری تهرانی، میر سید علی، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، ج 9، ص 169، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1377 ش.
[6]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص 280 و 281، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش؛ قرشی، سید علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج ‌9، ص 229، بنیاد بعثت، 1377ش؛ حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ج 1، ص 467، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، 1423 ق.
[7] در زبان عرب معمول است که به انسان ضعیف و بسیار بیمار گاهی "جسد بلا روح" گفته می‌شود.
[8]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 11، ص 244، چاپ دوم، انتشارات اسلام، تهران، 1378 ش؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 6، ص 379، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1424 ق؛ مغنیه، محمد جواد، التفسیر المبین، ص 601، بنیاد بعثت، قم.
[9]. حسینی، شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، ج 11، ص 197، انتشارات میقات، تهران، چاپ اول، 1363 ش؛ کاشانی، محمد بن مرتضی، تفسیر المعین، محقّق، حسین درگاهی، ج 2، ص 1218 و 1219، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، چاپ اول، 1410 ق.
[10]. المیزان، ج 17، ص 204.
[11]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 742 و 743، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش؛ اطیب البیان، ج 11، ص 243 و 244؛ تفسیر نمونه، ج 19، ص 281 و 282؛
منبع:islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین