شرح پرسش: اگر کسی از پیغمبر سؤال کند و بگوید اگر راست میگویی به ما نشان بده، الله ناراحت میشود و با صاعقه آنها را مجازات میکند!! (این کجایش ظلم است): (یَسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتَابًا مِّنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسَی أَکْبَرَ مِن ذَلِکَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللّهِ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ). پاسخ اجمالی: آنچه باید در اینجا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: ( فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ). باء در (بظلمهم) معنای سببیت بوده و متعلق به (اخذتهم) است و معنا اینگونه میشود که آنها را به جهت ستمی که روا داشتهاند، با صاعقه مجازات میکنیم. این عبارت نمایانگر آن است که آنان تنها به جهت یک خواسته از خداوند مجازات نشدهاند، بلکه در ورای این خواسته، قصد و غرضی بوده که خداوند از آن تعبیر به ظلم میکند. اما داستان این گروه و جفایی که کردهاند از این قرار است؛ بنی اسرائیل از موسی خواستند تا به آنها اجازه دهد، بیایند و نزول تورات را ببینند و از این طریق اطمینان بیشتری برایشان حاصل شود و یقین کنند که تورات کتابی آسمانی است؛ لذا تعدادی از آنها به همراه موسی به میقات رفتند و در آنجا به خواسته خود رسیده و به حقیقت امر پی بردند. تا اینجا مشکلی وجود ندارد و حتی خواستهی آنان منطقی بود و خداوند نیز بدان پاسخ گفت. اما بعد از اینکه این خواسته را خداوند برایشان حل کرد و شاهد نزول تورات بودند؛ بهانه آوردند که باید خدا را ببینیم و حتی ایمان خود را مشروط به این دیدن کردند، این خواسته، خواستهای نابجا بود و به دلیل همین خواسته، خداوند صاعقهای را بر آنها وارد ساخته تا اینکه جوابی بر قدر نشناسی آنها داده باشد و این بهانه جوییها را در جایی ختم کند. پاسخ تفصیلی: در ابتدا توجه به نکاتی لازم است: 1. قرآن به عنوان کتابی آسمانی، وظیفه هدایت بشر را بر عهده دارد. بر این اساس، گفتارها و داستانهایی را بیان میدارد که در مسیر این هدف مورد استفاده قرار میگیرد؛ لذا از بیان تمام جزئیات صرف نظر کرده و تنها برخی از آنها را بیان میدارد که در مورد آیه مورد پرسش نیز اینگونه است. 2. از جمله افتخارات شیعه جمع بین عقل و دین است. عقل، به عنوان منبعی برای استنباط احکام حیطه وسیعی داشته و حتی میتواند برخی از منقولات را تأویل کند. ما هرگز معتقد به خلاف اصول عقلی نمیشویم و اگر ظاهر برخی از آیات قرآن خلاف آن بوده باشد، به دست میآوریم که آیه خلاف ظاهر خود را قصد کرده و معنا و مقصود را باید با حمل آیه برخلاف ظاهر به دست آورد. به عنوان مثال؛ در مسئله رؤیت خداوند، عقل ثابت میکند که خداوند قابل رؤیت نیست؛ لذا آیاتی که اشاره به این معنا دارد را بر غیر معنای ظاهری حمل کرده و معانی دیگری را از آن استنباط میکنیم. در آیه مورد بحث نیز باید گفت؛ بنابر ادله عقلی و نقلی، خداوند از ظلم مبرّا و منزّه بوده و هرگز از او ظلمی سر نمیزند و اگر آیهای خلاف آن باشد، باید آنرا برخلاف ظاهر حمل کرد که البته این بر عهده متخصص و عالم آن علم است تا بتواند با سالها تحقیق و پژوهش، قصد و مراد الهی را کشف کند. اما پیرامون آیه مورد بحث باید گفت؛ خود آیه نمایانگر این است که هیچ ظلم و بیحکمتی از جانب خداوند صادر نشده است. برای توضیح این مسئله باید دقیقتر در این آیه نگریست: (یَسْئَلُکَ أَهْلُ الْکِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسی‌ أَکْبَرَ مِنْ ذلِکَ فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ فَعَفَوْنا عَنْ ذلِکَ وَ آتَیْنا مُوسی‌ سُلْطاناً مُبیناً).[1] آنچه باید در اینجا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت است: ( فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ) باء در (بظلمهم) به معنای سببیت بوده و متعلق به (اخذتهم) است[2] و معنا اینگونه میشود: ( آنها را به جهت ستمی که روا داشتهاند، با صاعقه مجازات میکنیم). این عبارت بیانگر این است که آنان تنها به جهت یک خواسته از خداوند مجازات نشدهاند، بلکه در ورای این خواسته، قصد و غرضی بوده که خداوند از آن تعبیر به ظلم میکند. حال باید ببینیم ماجرا چه بوده و یا به بیان دیگر ظلم این جماعت چیست که سبب مجازات آنان شده است؟ بنی اسرائیل از ابتدای همراهی با موسی(ع) نعمتهای بسیاری از خداوند دیدند و خداوند، بسیار بر آنها لطف کرد و تمام خواستههای آنها را بر آورده داشت. بر فرعون و فرعونیان عذابهای مختلفی فرو فرستاد و حتی رود را برای گذر بنی اسرائیل باز کرده و فرعونیان را در آن غرق کرد. آنها تمام معجزات را دیدند و هر بهانه و گلهای داشتند، خداوند برایشان حل کرد. حال داستان به جایی میرسد که آیه مورد بحث آنرا بیان میکند: بنی اسرائیل از موسی خواستند تا به آنها اجازه دهد، بیایند و نزول تورات را ببینند و از این طریق اطمینان بیشتری برایشان حاصل شود و یقین کنند که تورات کتابی آسمانی است؛ لذا تعدادی از آنها به همراه موسی به میقات رفتند و در آنجا به خواسته خود رسیده و به حقیقت امر پی بردند. تا اینجا مشکلی وجود ندارد و حتی خواسته آنان منطقی و معمولی بود و خداوند نیز بدان پاسخ گفت. اما بعد از اینکه این خواسته را خداوند برایشان حل کرد و شاهد نزول تورات بودند؛ بهانه آوردند که باید خدا را ببینیم[3] و حتی ایمان خود را مشروط به این دیدن کردند،[4] این خواسته، خواستهای نابجا بود و به دلیل همین خواسته، خداوند صاعقهای را بر آنها وارد ساخته تا اینکه جوابی بر قدر ناشناسی آنها داده باشد و این بهانه جوییها را در جایی ختم کند که البته اگر بر فرض محال، خداوند قابل رؤیت بود و خود را به آنان نشان میداد، مجدداً به دنبال بهانه دیگری میرفتند و بهانهها میآوردند. اما داستان به همین بخش ختم نمیشود. موسی وقتی به هوش میآید و میبیند تمام آنهایی که با او آمده بودند، مردهاند، از خداوند میخواهد که آنها را زنده کند[5] و خداوند نیز آنها زنده میگرداند[6] که همین نیز لطفی است مجدّد از جانب پروردگار بر این قوم ناسپاس. حال خداوند در آیه مورد بحث، عمل تعدادی از بنی اسرائیل را با گروهی از اهل کتاب زمان پیامبر اکرم(ص) مقایسه میکند؛ زیرا تعدادی از اهل کتاب از پیامبر خواستند که از آسمان نوشته ریزش کند مثل اینکه از هواپیما کاغذ به زمین ریخته شود و خطاب به آنها شود که محمد(ص) پیغمبر من است و به او ایمان بیاورید و این در هیچیک از انبیاء، سابقه نداشته و اگر چه این امر محال عقلی نیست و از قدرت پروردگار خارج نیست لکن خلاف حکمت است[7] و واقعاً تشابه زیادی بین خواسته این یهودیان در زمان پیامبر با خواسته یهودیان در زمان موسی(ع) وجود دارد. پی نوشت: [1]. نساء، 153: (اهل کتاب [بنا به خواستِ نامعقولشان‌] از تو می‌خواهند که از آسمان، کتابی برای آنان نازل کنی، البته [این بازیگران زشت باطن‌] از موسی بزرگ‌تر از آن را خواستند، و گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان ده. پس آنان را به کیفر ستمشان صاعقه فرو گرفت. باز پس از آنکه [بر وحدانیّت حق و ضرورت خداپرستی‌] دلایل روشن برای آنان آمد، گوساله را به عنوان معبود گرفتند، و ما از این [گناه بزرگ و زشت هم‌] گذشتیم و به موسی برهانی روشن و قدرتی آشکار دادیم). [2]. صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج ‌6، ص 228، دار الرشید، مؤسسة الإیمان، دمشق‌، بیروت، چاپ چهارم، 1418ق. [3]. این داستان پیرامون آیه مورد بحث و تعدادی آیات دیگر ذکر شده است و برای اطلاع از جزئیات این داستان ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌8، ص 270، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق. [4]. بقره، 55: (لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَه) ؛ و [یاد کنید] آن گاه که گفتید: ای موسی! هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم تا خدا را آشکارا [با دیده خود] ببینیم. [5]. اعراف، 155: (قَالَ رَبّ‌ِ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُم مِّن قَبْلُ وَ إِیَّایَ)؛ موسی گفت: پروردگارا، اگر مشیّت نافذت تعلق گرفته بود که همه آنها و مرا هلاک کنی (کاش) پیشتر (از این وعده) می‌کردی. [6]. بقره، 56: (ثمُ‌َّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون)؛ سپس شما را بعد از مرگ برانگیختیم شاید خدا را شکر گزارید. [7]. طیب، سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌4، ص 258، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378ش. منبع: islamquest.net
شرح پرسش:
اگر کسی از پیغمبر سؤال کند و بگوید اگر راست میگویی به ما نشان بده، الله ناراحت میشود و با صاعقه آنها را مجازات میکند!! (این کجایش ظلم است): (یَسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتَابًا مِّنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسَی أَکْبَرَ مِن ذَلِکَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللّهِ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ).
پاسخ اجمالی:
آنچه باید در اینجا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: ( فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ). باء در (بظلمهم) معنای سببیت بوده و متعلق به (اخذتهم) است و معنا اینگونه میشود که آنها را به جهت ستمی که روا داشتهاند، با صاعقه مجازات میکنیم. این عبارت نمایانگر آن است که آنان تنها به جهت یک خواسته از خداوند مجازات نشدهاند، بلکه در ورای این خواسته، قصد و غرضی بوده که خداوند از آن تعبیر به ظلم میکند.
اما داستان این گروه و جفایی که کردهاند از این قرار است؛ بنی اسرائیل از موسی خواستند تا به آنها اجازه دهد، بیایند و نزول تورات را ببینند و از این طریق اطمینان بیشتری برایشان حاصل شود و یقین کنند که تورات کتابی آسمانی است؛ لذا تعدادی از آنها به همراه موسی به میقات رفتند و در آنجا به خواسته خود رسیده و به حقیقت امر پی بردند. تا اینجا مشکلی وجود ندارد و حتی خواستهی آنان منطقی بود و خداوند نیز بدان پاسخ گفت. اما بعد از اینکه این خواسته را خداوند برایشان حل کرد و شاهد نزول تورات بودند؛ بهانه آوردند که باید خدا را ببینیم و حتی ایمان خود را مشروط به این دیدن کردند، این خواسته، خواستهای نابجا بود و به دلیل همین خواسته، خداوند صاعقهای را بر آنها وارد ساخته تا اینکه جوابی بر قدر نشناسی آنها داده باشد و این بهانه جوییها را در جایی ختم کند.
پاسخ تفصیلی:
در ابتدا توجه به نکاتی لازم است:
1. قرآن به عنوان کتابی آسمانی، وظیفه هدایت بشر را بر عهده دارد. بر این اساس، گفتارها و داستانهایی را بیان میدارد که در مسیر این هدف مورد استفاده قرار میگیرد؛ لذا از بیان تمام جزئیات صرف نظر کرده و تنها برخی از آنها را بیان میدارد که در مورد آیه مورد پرسش نیز اینگونه است.
2. از جمله افتخارات شیعه جمع بین عقل و دین است. عقل، به عنوان منبعی برای استنباط احکام حیطه وسیعی داشته و حتی میتواند برخی از منقولات را تأویل کند. ما هرگز معتقد به خلاف اصول عقلی نمیشویم و اگر ظاهر برخی از آیات قرآن خلاف آن بوده باشد، به دست میآوریم که آیه خلاف ظاهر خود را قصد کرده و معنا و مقصود را باید با حمل آیه برخلاف ظاهر به دست آورد. به عنوان مثال؛ در مسئله رؤیت خداوند، عقل ثابت میکند که خداوند قابل رؤیت نیست؛ لذا آیاتی که اشاره به این معنا دارد را بر غیر معنای ظاهری حمل کرده و معانی دیگری را از آن استنباط میکنیم.
در آیه مورد بحث نیز باید گفت؛ بنابر ادله عقلی و نقلی، خداوند از ظلم مبرّا و منزّه بوده و هرگز از او ظلمی سر نمیزند و اگر آیهای خلاف آن باشد، باید آنرا برخلاف ظاهر حمل کرد که البته این بر عهده متخصص و عالم آن علم است تا بتواند با سالها تحقیق و پژوهش، قصد و مراد الهی را کشف کند.
اما پیرامون آیه مورد بحث باید گفت؛ خود آیه نمایانگر این است که هیچ ظلم و بیحکمتی از جانب خداوند صادر نشده است. برای توضیح این مسئله باید دقیقتر در این آیه نگریست: (یَسْئَلُکَ أَهْلُ الْکِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسی أَکْبَرَ مِنْ ذلِکَ فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ فَعَفَوْنا عَنْ ذلِکَ وَ آتَیْنا مُوسی سُلْطاناً مُبیناً).[1]
آنچه باید در اینجا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت است: ( فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ) باء در (بظلمهم) به معنای سببیت بوده و متعلق به (اخذتهم) است[2] و معنا اینگونه میشود: ( آنها را به جهت ستمی که روا داشتهاند، با صاعقه مجازات میکنیم). این عبارت بیانگر این است که آنان تنها به جهت یک خواسته از خداوند مجازات نشدهاند، بلکه در ورای این خواسته، قصد و غرضی بوده که خداوند از آن تعبیر به ظلم میکند. حال باید ببینیم ماجرا چه بوده و یا به بیان دیگر ظلم این جماعت چیست که سبب مجازات آنان شده است؟
بنی اسرائیل از ابتدای همراهی با موسی(ع) نعمتهای بسیاری از خداوند دیدند و خداوند، بسیار بر آنها لطف کرد و تمام خواستههای آنها را بر آورده داشت. بر فرعون و فرعونیان عذابهای مختلفی فرو فرستاد و حتی رود را برای گذر بنی اسرائیل باز کرده و فرعونیان را در آن غرق کرد. آنها تمام معجزات را دیدند و هر بهانه و گلهای داشتند، خداوند برایشان حل کرد. حال داستان به جایی میرسد که آیه مورد بحث آنرا بیان میکند: بنی اسرائیل از موسی خواستند تا به آنها اجازه دهد، بیایند و نزول تورات را ببینند و از این طریق اطمینان بیشتری برایشان حاصل شود و یقین کنند که تورات کتابی آسمانی است؛ لذا تعدادی از آنها به همراه موسی به میقات رفتند و در آنجا به خواسته خود رسیده و به حقیقت امر پی بردند. تا اینجا مشکلی وجود ندارد و حتی خواسته آنان منطقی و معمولی بود و خداوند نیز بدان پاسخ گفت. اما بعد از اینکه این خواسته را خداوند برایشان حل کرد و شاهد نزول تورات بودند؛ بهانه آوردند که باید خدا را ببینیم[3] و حتی ایمان خود را مشروط به این دیدن کردند،[4] این خواسته، خواستهای نابجا بود و به دلیل همین خواسته، خداوند صاعقهای را بر آنها وارد ساخته تا اینکه جوابی بر قدر ناشناسی آنها داده باشد و این بهانه جوییها را در جایی ختم کند که البته اگر بر فرض محال، خداوند قابل رؤیت بود و خود را به آنان نشان میداد، مجدداً به دنبال بهانه دیگری میرفتند و بهانهها میآوردند.
اما داستان به همین بخش ختم نمیشود. موسی وقتی به هوش میآید و میبیند تمام آنهایی که با او آمده بودند، مردهاند، از خداوند میخواهد که آنها را زنده کند[5] و خداوند نیز آنها زنده میگرداند[6] که همین نیز لطفی است مجدّد از جانب پروردگار بر این قوم ناسپاس.
حال خداوند در آیه مورد بحث، عمل تعدادی از بنی اسرائیل را با گروهی از اهل کتاب زمان پیامبر اکرم(ص) مقایسه میکند؛ زیرا تعدادی از اهل کتاب از پیامبر خواستند که از آسمان نوشته ریزش کند مثل اینکه از هواپیما کاغذ به زمین ریخته شود و خطاب به آنها شود که محمد(ص) پیغمبر من است و به او ایمان بیاورید و این در هیچیک از انبیاء، سابقه نداشته و اگر چه این امر محال عقلی نیست و از قدرت پروردگار خارج نیست لکن خلاف حکمت است[7] و واقعاً تشابه زیادی بین خواسته این یهودیان در زمان پیامبر با خواسته یهودیان در زمان موسی(ع) وجود دارد.
پی نوشت:
[1]. نساء، 153: (اهل کتاب [بنا به خواستِ نامعقولشان] از تو میخواهند که از آسمان، کتابی برای آنان نازل کنی، البته [این بازیگران زشت باطن] از موسی بزرگتر از آن را خواستند، و گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان ده. پس آنان را به کیفر ستمشان صاعقه فرو گرفت. باز پس از آنکه [بر وحدانیّت حق و ضرورت خداپرستی] دلایل روشن برای آنان آمد، گوساله را به عنوان معبود گرفتند، و ما از این [گناه بزرگ و زشت هم] گذشتیم و به موسی برهانی روشن و قدرتی آشکار دادیم).
[2]. صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج 6، ص 228، دار الرشید، مؤسسة الإیمان، دمشق، بیروت، چاپ چهارم، 1418ق.
[3]. این داستان پیرامون آیه مورد بحث و تعدادی آیات دیگر ذکر شده است و برای اطلاع از جزئیات این داستان ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 270، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[4]. بقره، 55: (لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَه) ؛ و [یاد کنید] آن گاه که گفتید: ای موسی! هرگز به تو ایمان نمیآوریم تا خدا را آشکارا [با دیده خود] ببینیم.
[5]. اعراف، 155: (قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُم مِّن قَبْلُ وَ إِیَّایَ)؛ موسی گفت: پروردگارا، اگر مشیّت نافذت تعلق گرفته بود که همه آنها و مرا هلاک کنی (کاش) پیشتر (از این وعده) میکردی.
[6]. بقره، 56: (ثمَُّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون)؛ سپس شما را بعد از مرگ برانگیختیم شاید خدا را شکر گزارید.
[7]. طیب، سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 258، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378ش.
منبع:
islamquest.net
- [سایر] چرا روز شنبه برای یهودیان روز مجازات است؟ آیا روز یک شنبه هم برای مسیحیان روز مجازات محسوب می شود؟
- [سایر] چرا روز شنبه برای یهودیان روز مجازات است، فلسفه آن چیست؟ آیا روز یک شنبه هم برای مسیحیان جنبه مجازات دارد؟
- [سایر] شیعه رؤیت خدا را ناممکن میداند، در حالی که رؤیت خدا در آخرت از آیات و روایات استفاده میشود. ؟
- [سایر] وهابیت در مورد رویت خدا چه باوری دارند؟
- [سایر] با توجه به این که خداوند دیده نمیشود؛ چرا حضرت موسی(ع) تقاضای رؤیت خدا نمود؟
- [سایر] با توجه به اینکه خداوند دیده نمیشود؛ چرا حضرت موسی(ع) تقاضای رؤیت خدا نمود؟
- [سایر] با توجه به این که خداوند دیده نمیشود؛ چرا حضرت موسی (ع) تقاضای رؤیت خدا نمود؟
- [سایر] دیدگاه شیعه در باره رؤیت خدا همراه با بررسی دیدگاه اهل سنت چیست؟
- [سایر] دیدگاه شیعه درباره رؤیت خدا همراه با بررسی دیدگاه اهل سنت چیست؟
- [سایر] دیدگاه شیعه درباره رؤیت خدا همراه با بررسی دیدگاه اهل سنت چیست؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . بعید نیست کفایت رؤیت ماه در هر محلی برای سایر نقاط.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است انسان از مستحق درخواست کند که زکاتی را که از او گرفته به او بفروشد، مگر اینکه خود مستحق درخواست فروش کند.
- [آیت الله اردبیلی] ردّ کسی که درخواست کمک کرده و نیز درخواست کمک از دیگران بدون داشتن نیاز، شدیدا کراهت دارد و گاهی جایز نیست.
- [آیت الله اردبیلی] کافر (یعنی کسی که منکر خدا است و یا برای خدا شریک قرار میدهد یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول ندارد و همچنین کسی که در یکی از اینها شک داشته باشد) نجس است ولی بنابر اقوی اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) پاک هستند؛ و کسی که ضروری دین (یعنی چیزی مثل نماز و روزه که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند) را منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیز به انکار خدا، توحید یا نبوت بازگشت داشته باشد، کافر ونجس میباشد و در غیر این صورت نجس نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] 22 در شهرهایی که از نظر افق با شهری که هلال در آن رؤیت شده هم افق و یا قریب الافق است و همچنین اگر در مناطق شرقی دیده شود برای مناطق غربی حجت است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مشرک یعنی افرادی که خدایی غیر از خدای یگانه را بپرستند (بت پرست) یا برای خدا شریک قائل باشند و دو یا چند خدا را بپرستند، نجس می باشند ولی کسانی که وحدت خدای سبحان را قبول دارند و یکی از پیامبران الهی را قبول داشته باشند (یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و صابئیان) پاک می باشند. و اهل کتاب اگر به واسطه تحریف در دین خود مشرک شده باشند حکم سایر مشرکین را دارند و نجس می باشند و همچنین کسانی که بی دین بوده و هیچ خدایی را قبول ندارند نجس می باشند. ناصبی ها نیز که دشمن ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند نجس می باشند. خوارج و نیز مسلمانانی که مشرک شده باشند و حضرت علی(علیه السلام) را خدا بدانند یا یکی از ضروریات دین را انکار کنند به نحوی که به انکار خدا و رسول خدا برگردد نجس می باشند.
- [آیت الله سیستانی] اگر در صیغه قرض برای پرداخت آن مدتی قرار دهند ، چنانچه تعیین مدت به درخواست بدهکار ، یا به در خواست هر دو طرف باشد ، طلبکار نمیتواند پیش از تمام شدن آن مدت طلب خود را مطالبه کند ، ولی اگر تعیین مدت به درخواست طلبکار بوده ، یا اصلاً برای پرداخت بدهی ، مدتی تعیین نشده است ، طلبکار میتواند هر وقت بخواهد طلب خود را مطالبه نماید .
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است برای دادن زکات، اهل علم و کمال را بر غیر آنان و کسانی را که اهل درخواست نیستند بر اهل درخواست مقدّم بدارد؛ ولی اگر دادن زکات به فقیری از جهت دیگری بهتر باشد، مستحب است زکات را به او بدهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی بدون خواندن صیغه برای انجام دادن کاری اجیر شود همین که با درخواست طرف معامله، مشغول کار شود اجاره صحیح است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] بلند بودن ماه یا دیر غروب کردن آن، دلیل نمیشود که شب پیش، اول ماه بوده است؛ بلی اگر ماه پیش از ظهر دیده شود آن روز، اول ماه محسوب میشود و اگر ماه، طوق داشته باشد علامت این است که آن شب، شب دوم ماه است، بنابراین اگر احتمال دهیم که ماه در شب یا روز قبل قابل رؤیت بوده و به جهتی مثلاً ابری بودن هوا، دیده نشده و در شب بعد ماه طوق داشته باشد آن شب، شب دوم به حساب میآید، ولی اگر یقین داشته باشیم که در شب و روز قبل چنانچه هوا صاف هم میبود امکان رؤیت ماه نبوده، طوق داشتن ماه در شب بعد، کفایت نمیکند.