قرائن پیوسته غیر لفظی اموری است مانند سبب نزول، شأن نزول، فرهنگ دوران نزول، زمان نزول و مکان نزول. سبب نزول، پیش آمد یا پرسشی است که آیه یا آیاتی در پی آن و ناظر به آن، نازل شده باشد؛ یعنی آن پیش آمد یا پرسش موجب نزول گردیده باشد. به مجموعه ی پیش آمدها و پرسش های مزبور (اسباب نزول) گفته می شود. با توجه به این تعریف، طبیعی است که بحث از قرینه بودن سبب نزول، تنها درمورد آیاتی است که به دنبال حادثه ای که اتفاق افتاده یا پرسشی که مطرح شده، برای توضیح یا رفع ابهام آن حادثه یا پاسخ به آن پرسش و نیز بیان احکام مربوط به آن نازل شده اند و تردیدی نیست که ما باید برای فهم چنین آیاتی، اسباب نزول را به عنوان قرینه مد نظر قرار دهیم. هر چند واژه (شأن نزول) در متون علوم قرآن و تفسیر از سبب نزول اعم است، ولی آن را می توان به این گونه تعریف کرد تا مفادی غیر از سبب نزول و متفاوت با آن داشته باشد. (شأن نزول) به شخص یا جریانی اطلاق می شود که آیه درباره آن نازل شده است، بدون آن که علت نزول آیه باشد. شأن نزول می تواند امری در گذشته دور و متقدم بر نزول قرآن یا هم زمان با آن و یا حتی در زمان های پس ازنزول باشد. توجه به این حوادث و وقایع، نقش مهمی در حل مشکلات تفسیری و فهم صحیح آیات ناظر به آن ها دارد؛ برای مثال، داستان ابرهه و لشکرکشی وی برای تخریب خانه ی کعبه، شأن نزول سوره فیل است و تأثیر آگاهی از داستان ابرهه در آشکار شدن مفاد این سوره، بی نیاز از بیان است. منظور از (فرهنگ زمان نزول) آداب و سنن و عقاید و علوم و اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است که در زمان نزول آیات کریمه در بین مردم رواج داشته و بر محیط اجتماعی آنان حاکم بوده است. نقش فرهنگ زمان نزول نیز در فهم محتوای آیات کریمه غیر قابل انکار است. زمان و مکان نزول) نیز مفسر را در دست یابی به تفسیر صحیح و درک مقصود واقعی آیات یاری می رساند؛ از این رو یکی از قراین کلام، زمان و مکان نزول آیه است؛ برای مثال، در آیه ی کریمه ی: (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ؛[1] ای پیامبر، آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده برسان و اگر این نکنی، پیام او را نرسانده باشی.) در این که مقصود از (ما انزل الیک) چیست، نظرهای گوناگونی ذکر شده است؛ از جمله ناسزاگویی به بت ها، عیب جویی از آیین مشرکان و دستور به جهاد با آنان، و غیر آن؛ ولی با توجه به زمان و مکان نزول آیه که سال دهم هجری در هنگام بازگشت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از حجة الوداع و در غدیر خم بوده، روشن می شود که این آیه به ولایت علی(علیه السلام)اشاره دارد و اقوال دیگر درست نیستند؛ زیرا پس از فتح مکه و شکسته شدن بت ها موردی برای ناسزاگویی بت ها و عیب جویی از آیین مشرکان و جنگ با آنان وجود ندارد تا در این آیه به تبلیغ آن دستور داده شود. نکته ی قابل توجه در این خصوص آن است که در مقام استفاده از شأن نزول و سبب و امثال آن، باید اعتبار آن ها احراز شود و برخی مفسران و قرآن پژوهان به دلیل عدم اعتبار بسیاری از شأن نزول ها و سبب نزول ها، به طور کلی تکیه بر شأن نزول و سبب نزول را در تفسیر نادرست دانسته اند و یا بهای کمی به آن داده اند؛ البته به عنوان مؤید و منبه مفسردر فهم دقیق تر و بهتر آیات، قابل استفاده می باشند، ولی قرینه بودن آن ها منوط به احراز اعتبار آن هاست؛ به همین دلیل حتی مفسری مانند مرحوم علامه طباطبایی(قدس سره) به دلیل جهانی و جاودانه بودن معارف قرآن، برای سبب نزول نقش مهمی در فهم آیات قائل نیست،[2] ولی تأثیر آن را در روشن شدن مورد نزول آیات پذیرفته است.[3] پی نوشتها: [1]. مائده، 67. [2]. ر.ک: سید محمد حسین الطباطبایی، قرآن در اسلام، ص 120. [3]. همان، ص 118. منبع: منطق فهم قرآن، محمود رجبی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385).
قرائن پیوسته غیر لفظی اموری است مانند سبب نزول، شأن نزول، فرهنگ دوران نزول، زمان نزول و مکان نزول.
سبب نزول، پیش آمد یا پرسشی است که آیه یا آیاتی در پی آن و ناظر به آن، نازل شده باشد؛ یعنی آن پیش آمد یا پرسش موجب نزول گردیده باشد. به مجموعه ی پیش آمدها و پرسش های مزبور (اسباب نزول) گفته می شود. با توجه به این تعریف، طبیعی است که بحث از قرینه بودن سبب نزول، تنها درمورد آیاتی است که به دنبال حادثه ای که اتفاق افتاده یا پرسشی که مطرح شده، برای توضیح یا رفع ابهام آن حادثه یا پاسخ به آن پرسش و نیز بیان احکام مربوط به آن نازل شده اند و تردیدی نیست که ما باید برای فهم چنین آیاتی، اسباب نزول را به عنوان قرینه مد نظر قرار دهیم.
هر چند واژه (شأن نزول) در متون علوم قرآن و تفسیر از سبب نزول اعم است، ولی آن را می توان به این گونه تعریف کرد تا مفادی غیر از سبب نزول و متفاوت با آن داشته باشد. (شأن نزول) به شخص یا جریانی اطلاق می شود که آیه درباره آن نازل شده است، بدون آن که علت نزول آیه باشد. شأن نزول می تواند امری در گذشته دور و متقدم بر نزول قرآن یا هم زمان با آن و یا حتی در زمان های پس ازنزول باشد. توجه به این حوادث و وقایع، نقش مهمی در حل مشکلات تفسیری و فهم صحیح آیات ناظر به آن ها دارد؛ برای مثال، داستان ابرهه و لشکرکشی وی برای تخریب خانه ی کعبه، شأن نزول سوره فیل است و تأثیر آگاهی از داستان ابرهه در آشکار شدن مفاد این سوره، بی نیاز از بیان است.
منظور از (فرهنگ زمان نزول) آداب و سنن و عقاید و علوم و اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است که در زمان نزول آیات کریمه در بین مردم رواج داشته و بر محیط اجتماعی آنان حاکم بوده است. نقش فرهنگ زمان نزول نیز در فهم محتوای آیات کریمه غیر قابل انکار است.
زمان و مکان نزول) نیز مفسر را در دست یابی به تفسیر صحیح و درک مقصود واقعی آیات یاری می رساند؛ از این رو یکی از قراین کلام، زمان و مکان نزول آیه است؛ برای مثال، در آیه ی کریمه ی: (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ؛[1] ای پیامبر، آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده برسان و اگر این نکنی، پیام او را نرسانده باشی.) در این که مقصود از (ما انزل الیک) چیست، نظرهای گوناگونی ذکر شده است؛ از جمله ناسزاگویی به بت ها، عیب جویی از آیین مشرکان و دستور به جهاد با آنان، و غیر آن؛ ولی با توجه به زمان و مکان نزول آیه که سال دهم هجری در هنگام بازگشت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از حجة الوداع و در غدیر خم بوده، روشن می شود که این آیه به ولایت علی(علیه السلام)اشاره دارد و اقوال دیگر درست نیستند؛ زیرا پس از فتح مکه و شکسته شدن بت ها موردی برای ناسزاگویی بت ها و عیب جویی از آیین مشرکان و جنگ با آنان وجود ندارد تا در این آیه به تبلیغ آن دستور داده شود.
نکته ی قابل توجه در این خصوص آن است که در مقام استفاده از شأن نزول و سبب و امثال آن، باید اعتبار آن ها احراز شود و برخی مفسران و قرآن پژوهان به دلیل عدم اعتبار بسیاری از شأن نزول ها و سبب نزول ها، به طور کلی تکیه بر شأن نزول و سبب نزول را در تفسیر نادرست دانسته اند و یا بهای کمی به آن داده اند؛ البته به عنوان مؤید و منبه مفسردر فهم دقیق تر و بهتر آیات، قابل استفاده می باشند، ولی قرینه بودن آن ها منوط به احراز اعتبار آن هاست؛ به همین دلیل حتی مفسری مانند مرحوم علامه طباطبایی(قدس سره) به دلیل جهانی و جاودانه بودن معارف قرآن، برای سبب نزول نقش مهمی در فهم آیات قائل نیست،[2] ولی تأثیر آن را در روشن شدن مورد نزول آیات پذیرفته است.[3]
پی نوشتها:
[1]. مائده، 67.
[2]. ر.ک: سید محمد حسین الطباطبایی، قرآن در اسلام، ص 120.
[3]. همان، ص 118.
منبع: منطق فهم قرآن، محمود رجبی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385).
- [سایر] مقصود از تفسیر به رأی چیست؟
- [سایر] مقصود از استفاده عقل برهانی در تفسیر قرآن چیست؟ مثالی بزنید.
- [سایر] قطع روانی و منطقی در تفسیر متون مقدس چه نقشی دارند؟
- [سایر] تفسیر آیه 104 سوره اسراء چیست؟ آیا مقصود از این آیه سرزمین فلسطین است، یا مصر؟
- [سایر] مقصود از «تفسیر به رأی» که حرام است ، چیست؟
- [سایر] تفسیر آیات 12 و 13 سوره سبأ چیست؟ و مقصود از (آل داود) چه کسانی هستند؟
- [سایر] تفسیر آیه 104 سوره اسراء چیست؟ آیا مقصود از این آیه سرزمین فلسطین است، یا مصر؟
- [سایر] تفسیر آیه شریفه 275 سوره بقره و مقصود از تشبیهی که در آن بهکار گرفته شده است چیست؟
- [سایر] مقصود از سیاق چیست و در تفسیر قرآن، در نظر آوردن آن تا چه حد ضرورت دارد و انواع آن کدام است؟
- [سایر] مقصود از خریدن ضلالت به هدایت در آیه (اولئک الذین اشتروا الضلاله بالهدی...) چیست؟ اگر روایتی در تفسیر این آیه وجود دارد در پاسخ خود بیاورید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه رضایت صاحب ملک از قرائن روشن و قطعی باشد نماز خواندن در آن ملک اشکالی ندارد، هرچند به زبان نگوید و بعکس اگر با زبان اجازه دهد اما بداند قلباً راضی نیست نمی تواند نماز بخواند.
- [آیت الله بهجت] در خرید و فروش لازم نیست صیغه عربی بخوانند، مثلاً اگر فروشنده به فارسی بگوید: این مال را در عوض این پول فروختم، و مشتری بگوید: قبول کردم، معامله صحیح است. و بنابر اظهر لازم نیست ایجاب بر قبول مقدم باشد (مقصود از ایجاب، کلام فروشنده و مقصود از قبول، کلام خریدار است). و احتیاط مستحب آن است که به هر زبانی معامله میکنند، صحیح گفته شود و کاملاً بیانگر مقصود طرفین باشد.
- [آیت الله بهجت] کسی که سفر او حرام نیست و برای کار حرام هم سفر نمیکند، اگرچه در سفر، معصیتی انجام دهد، مثلاً نعوذباللّه غیبت کند یا شراب بخورد، باید نماز را شکسته بخواند. و اگر مقصود از سفر هم طاعت و هم معصیت باشد اگر هر دو قصد مستقل باشد باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر مقصود اصلی طاعت است و معصیت مقصود فرعی و تبعی است، نماز را شکسته میخواند.
- [آیت الله وحید خراسانی] مقصود از یک ماه گذشتن سی روز از ابتدای خون دیدن است نه از روز اول ماه تا اخر ماه
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مقصود از یک ماه؛ از ابتدای خون دیدن است تا سی روز؛ نه از روز اول ماه تا آخر ماه.
- [آیت الله نوری همدانی] مقصود از یک ماه ، ابتدای خون دیدن است تا سی روز ، نه از روز اول ماه تا آخر ماه .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مقصود از یک ماه، از ابتدای خون دیدن است تا سی روز نه از اول ماه تا آخر ماه.
- [آیت الله خوئی] مقصود از یک ماه، گذشتن سی روز از ابتدای خون دیدن است نه از روز اول ماه تا آخر ماه.
- [امام خمینی] مقصود از یک ماه، از ابتدای خون دیدن است تا سی روز، نه از روز اول ماه تا آخر ماه.
- [آیت الله اردبیلی] در امر به معروف و نهی از منکر، قصد قربت معتبر نیست، بلکه مقصود اقامه واجب و جلوگیری از حرام است.