جواب : حضرت لوط برادر زاده ی حضرت ابراهیم(علیه السلام) از سرزمین بابل (عراق امروز) و کلدان بود. قوم او اهل مداین بودند. حضرت امام باقر(علیه السلام)فرمود: قریه ی قوم لوط که عذاب بر آن ها نازل شد، (سدوم)نام داشت.[1]آیین شان بت پرستی و فحشا در بین آن ها زیاد بود و اولین کسانی بودند که لواط در میان آن ها شایع شد،[2] به طوری که علنی مرتکب می شدند و حیا نمی کردند.[3] این عمل شنیع آن چنان ترویج یافت که به عادت اجتماعی تبدیل گشت و مردان زنان را رها کرده، در کنار راه ها در کمین پسران و مردان می نشستند. خداوند حضرت لوط را به سوی آن ها فرستاد تا به تقوی و ترک فحشا دعوت کند و از عاقبت گناه برحذر دارد؛ اما آن ها دعوت او را اجابت نکردند و تنها در جواب گفتند: اگر راست می گویی برای ما عذاب الهی بیاور! و او را به اخراج از شهر تهدید کردند[4] و گفتند: آل لوط را از شهر خارج کنید! آن ها مردمی پاکدامن هستند.[5] ابوحمزه ی ثُمالی از امام باقر(علیه السلام) روایت می کند: حضرت لوط سی سال مردم را به اطاعت خداوند و ترک فحشا دعوت کرد؛ اما هیچکس دعوت او را نپذیرفت.[6] پی نوشتها: [1]. میزان الحکمه، ج4، حدیث 19606. [2]. اعراف، 80. [3]. عنکبوت، 29. [4]. شعراء 162و167. [5]. نمل، 59. [6]. المحاسن، ج 1، ص 112، حدیث 104. منبع: سرگذشت ها و عبرت ها در آیینه ی وحی، سید مرتضی قافله باشی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).
جواب : حضرت لوط برادر زاده ی حضرت ابراهیم(علیه السلام) از سرزمین بابل (عراق امروز) و کلدان بود. قوم او اهل مداین بودند. حضرت امام باقر(علیه السلام)فرمود: قریه ی قوم لوط که عذاب بر آن ها نازل شد، (سدوم)نام داشت.[1]آیین شان بت پرستی و فحشا در بین آن ها زیاد بود و اولین کسانی بودند که لواط در میان آن ها شایع شد،[2] به طوری که علنی مرتکب می شدند و حیا نمی کردند.[3] این عمل شنیع آن چنان ترویج یافت که به عادت اجتماعی تبدیل گشت و مردان زنان را رها کرده، در کنار راه ها در کمین پسران و مردان می نشستند. خداوند حضرت لوط را به سوی آن ها فرستاد تا به تقوی و ترک فحشا دعوت کند و از عاقبت گناه برحذر دارد؛ اما آن ها دعوت او را اجابت نکردند و تنها در جواب گفتند: اگر راست می گویی برای ما عذاب الهی بیاور! و او را به اخراج از شهر تهدید کردند[4] و گفتند: آل لوط را از شهر خارج کنید! آن ها مردمی پاکدامن هستند.[5]
ابوحمزه ی ثُمالی از امام باقر(علیه السلام) روایت می کند: حضرت لوط سی سال مردم را به اطاعت خداوند و ترک فحشا دعوت کرد؛ اما هیچکس دعوت او را نپذیرفت.[6]
پی نوشتها:
[1]. میزان الحکمه، ج4، حدیث 19606.
[2]. اعراف، 80.
[3]. عنکبوت، 29.
[4]. شعراء 162و167.
[5]. نمل، 59.
[6]. المحاسن، ج 1، ص 112، حدیث 104.
منبع: سرگذشت ها و عبرت ها در آیینه ی وحی، سید مرتضی قافله باشی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).
- [سایر] قوم لوط چگونه به لواط مبتلا شدند؟
- [سایر] اخلاق قوم لوط چه بوده است؟
- [سایر] عاقبت قوم حضرت لوط (علیه السلام) به کجا رسید؟ آیا حضرت لوط (علیه السلام) نیز به عذاب قومش گرفتار شد؟
- [سایر] چرا تمام قوم لوط نابود گشتند، در حالیکه ممکن بود در بین آنها زن و بچههایی بیگناه وجود داشته باشد، حال آنکه قوم لوط به دلیل لواط و ارتباط مرد با مرد مورد عذاب قرار گرفته است؟
- [سایر] آیا محل زندگی قوم لوط در همین کویر لوت ایران بوده است؟ اگر نبوده در کجا زندگی می کردند؟
- [سایر] آیا در قرآن یا تفاسیر، یکی از صفات قوم لوط، رها کردن باد معده در حضور همدیگر ذکر شده است؟
- [سایر] چرا آیات قرآن در مورد جواب قوم حضرت لوط(ع) به حضرتشان، تعابیر متفاوتی را نقل کردهاند؟
- [سایر] با توجه به اینکه قوم لوط بهخاطر عمل زشت لواط به این نام خوانده میشدند برای من سؤال است که چرا نام پیامبر گرامی این قوم نیز به این نام خوانده میشود؟
- [سایر] سلام، آیا مکان ها و داستان هایی که در قرآن کریم ذکر شده اند؛ مانند بهشت و جهنم و داستان قوم لوط و... همگی به طور کامل عین حقیقت بوده، یا گاهی حالت نمادین و سمبلیک دارند؟ لطفا توضیح دهید. با تشکر
- [سایر] نام پیامبر قوم عاد و ثمود چه بود؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر انسان کسی را عمداً و به ناحق بکشد و ولیّ مقتول عفو کند یا دیه از او بگیرد، باید دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کند و یک بنده آزاد نماید، و اگر او را بکشند، احتیاط لازم آن است که کبار از ورثه کفاره را به نحوی که ذکر شد از سهم الارث خود بدهند، ولی اگر اشتباهاً بکشد، عاقله، یعنی قوم و خویش پدری قاتل مانند پدر و عمو و برادر بلکه پسران و اجداد پدری قاتل به طوری که در کتب مفصله بیان شده، باید دیه او را بدهند، و خود قاتل یک بنده آزاد کند، و اگر نتواند بنده آزاد کند، دو ماه روزه بگیرد و اگر این را هم نتواند، شصت فقیر را سیر کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر کسی که بالغ وعاقل است عمداً وبناحق مسلمانی را بکشد، در صورتی که مقتول، مرد یا پسر باشد ولیّ کشته میتواند قاتل را عفو کند یا بکشد، ولی اگر مقتول کافر باشد قاتل او را که مسلمان است نمیتوان کشت و اگر مقتول مسلمان زن یا دختر باشد اگرچه میشود قاتل مسلمان او را کشت لکن اگر قاتل مرد باشد باید نصف دیه او را به ولیّ او بدهند و اگر قاتل دیوانه یا نابالغ باشد مطلقاً دیه باید بدهند ودیه آن بر عاقله است که معنای آن خواهد آمد و نیز ولیّ میتواند به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد و در صورتی که رضایت آنها به دیهای باشد که در شرع معیّن شده است چون تقدیرات شرعی در دیه مختلف است اختیار تعیین آن با قاتل است و میتواند هر کدام که برای او آسانتر است اختیار نماید، بنابر این میتواند قیمت نقره را که از سایر اقسام دیه کمتر است بدهد امّا اگر از روی خطایمحض بکشد مثلاً برای حیوانی تیر بیندازد واشتباهاً کسی را بکشد، ولیّ کشته حق ندارد او را بکشد، امّا میتواند از عاقله )یعنی قوم وخویشان پدری قاتل( و در صورت ندادن آنها از خود قاتل، دیه بگیرد و اگر از روی خطای شبیه به عمد بکشد به این معنی که شخصی کسی را با آلتی بزند که عادتاً کشنده نیست وقصد کشتن هم نداشته اتّفاقاً کشته شود در این فرض خود قاتل باید دیه بدهد وولیّ مقتول حق کشتن او را ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر کسی که بالغ و عاقل است عمداً و به ناحق مسلمانی را بکشد، درصورتی که مقتول، مرد یا پسر باشد، ولیّ مقتول میتواند قاتل را ع- ف- و ک- ند یا بکشد. ولی اگر مقتول کافر باشد قاتل او را که مسلمان است نمیتوان کشت و اگر مقتول مسلمان زن یا دختر باشد اگرچه میتوان قاتل مسلمان او را کشت لکن اگر قاتل مرد باشد باید نصف دیة او را به ولیّ او بدهند و اگر قاتل دیوانه یا نابالغ باشد مطلقاً دیه باید بدهند و دیة آن بر عاقله است که معنای آن خواهد آمد و نیز ولی میتواند به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد. و درصورتی که رضایت آنها به دیهای باشد که در شرع معین شده است چون تقدیرات شرعی در دیه مختلف است اختیار تعیین آن با قاتل است و میتواند هر کدام که برای او آسانتر است اختیار نماید. بنابراین میتوان قیمت نقره را که از سایر اقسام دیه کمتر است بدهد و آن به حساب قران قدیم ایرانی که یک مثقال بوده پانصد و بیست و پنج تومان میشود و اعتبار آن به قران قدیم است نه به ریال رائج امروزی امّا اگر از روی خطای محض بکشد مثلًا برای حیوانی تیر بیندازد و اشتباهاً کسی را بکشد، ولیّ کشته حق ندارد او را بکشد، امّا میتواند از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) و در صورت ندادن آنها از خود قاتل، دیه بگیرد. و اگر از روی خطای شبیه به عمد بکشد به این معنی که شخصی کسی را با آلتی بزند که عادتاً کشنده نیست و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتفاقاً بکشد در این فرض خود قاتل باید دیه بدهد و ولیّ مقتول حق کشتن او را ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] قتل بر سه گونه است: اوّل: قتل عمدی، در قتل عمدی یا قاتل به قصد قتل دیگری را میکشد یا با وسیلهای که به حسب عادت کشنده است و قاتل هم احتمال عقلایی این امر را بدهد قتل صورت میگیرد. دوم: قتل شبه عمد، در قتل شبه عمد شخصی کسی را با آلتی بزند که به حسب عادت کشنده نیست و یا قاتل این امر را احتمال نمیدهد و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتّفاقاً بکشد. سوم: قتل خطای محض، در قتل خطای محض قاتل انجام کاری بر روی مقتول را قصد نکرده، بلکه مثلاً برای شکار حیوانی تیر انداخته ولی اشتباهاً کسی را کشته است. در قتل عمد، ولیّ مقتول میتواند قاتل را عفو کند، یا در صورت وجود شرائط قصاص، او را با حکم حاکم شرع بکشد و اگر مقتول مسلمان، زن یا دختر باشند، اگر چه قاتل مسلمان او را هم میتوان کشت، لکن اگر قاتل، مرد باشد، باید نصف دیه او را به وی بدهند و ولیّ مقتول میتواند در صورت رضایت آنها به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد و در صورتی که رضایت آنها به دیهای باشد که در شرع معیّن شده است، چون اندازههایی که در شرع برای دیه تعیین شده مختلف است، قاتل میتواند هر اندازهای را که مایل است انتخاب کند، بنابراین میتواند قیمت نقره را که از سایر اقسام دیه کمتر است بدهد و اگر رضایت آنها به قسم خاصّی از دیه باشد، قاتل باید همان قسم را بدهد. در قتل شبه عمد و خطای محض، ولیّ مقتول حقّ ندارد قاتل را بکشد، بلکه حقّ دریافت دیه دارد که در قتل شبه عمد از خود قاتل و در قتل خطای محض از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) و در صورت ندادن آنها از خود قاتل دیه گرفته میشود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر کسی که بالغ و عاقل است عمدا و به ناحق دیگری را بکشد؛ در صورتی که مقتول؛ مرد و مسلمان باشد؛ ولی کشته می تواند قاتل را عفو کند یا بکشد. ولی اگر مقتول کافر باشد؛ قاتل او را که مسلمان است نمی توان کشت و اگر مقتول زن و مسلمان باشد می شود قاتل مسلمان او را کشت؛ لکن اگر قاتل مرد باشد باید نصف دیه او را به ولی او بدهند و اگر قاتل دیوانه یا نابالغ باشد مطلقا دیه باید بدهند و دیه آن بر عاقله است که معنای آن خواهد آمد و نیز ولی می تواند به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد. و در صورتی که رضایت آنها به دیه ای باشد که در شرع معین شده است چون تقدیرات شرعی در دیه مختلف است؛ اختیار تعیین آن با قاتل است و می تواند هر کدام که برای او آسانتر است اختیار نماید. بنابر این می تواند قیمت نقره را که از سائر اقسام دیه کمتر است بدهد و آن به حساب قران قدیم ایرانی که یک مثقال بوده پانصد و بیست و پنج تومان می شود و اعتبار آن به قران قدیم است نه به ریال رایج امروزی. اما اگر از روی خطای محض بکشد؛ مثلا برای حیوانی تیر بیندازد و اشتباها کسی را بکشد؛ ولی کشته حق ندارد او را بکشد؛ اما می تواند از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) به تفصیلی که در کتب مفصله مذکور است دیه بگیرد. و اگر از روی خطای شبیه به عمد بکشد به این معنی که شخصی کسی را با آلتی برنده که عادتا کشنده نیست و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتفاقا بکشد؛ در این فرض خود قاتل باید دیه بدهد و ولی مقتول حق کشتن او را ندارد.