در پاسخ به این پرسش که آیا در کتب آسمانی پیشین سخنانی در تأیید اکمل بودن قرآن کریم آمده است یا نه؟ لازم است به نکاتی اشاره کنیم: 1- شکی نیست در اینکه به (عهدین) کنونی نمی‌توان تکیه کرد زیرا به دلیل بشری بودن تدوین و تألیف آن دو به انواع تحریفات گرفتار آمده‌اند بخشی از آن‌ها عبارتند از: آموزه تثلیث، اتهامات ناروا به پیامبران، وجود افسانه‌ها، گناه فطری انسان‌ها، توجیه ظلم و ستم و تناقضات که آمده است، قرآن نیز این مسأله را تأیید کرده و بدان تأکید می‌کند از آن جمله: آل عمران/ 78، بقره/ 79، مائده/ 41، صف/ 8. روایتی نیز در این زمینه از علی(ع) نقل شده است. (ر.ک: بحارالانوار، ج 77، ص 276، حدیث 1 و ج 92، ص 43، حدیث 3) (درباره بشری بودن کتب آسمانی پیشین (تورات و انجیل) ر.ک: جان ناس، تاریخ ادیان، ص 576 و ساروخاچیکی، کتاب مقدس را بهتر بشناسیم، ص 31 و ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 3، ص 695) 2- قرآن مجید در آیات متعدد و با بیانهای مختلف این نکته را متذکر می‌شود که در کتب آسمانی گذشته بشارت قرآن کریم از سوی خدا و نزول آن بر پیامبر(ص) مطرح شده است به خصوص آیاتی که تأکید دارد اهل کتاب از نزول قرآن اطلاع کافی داشته، حقانیت آن را دریافته و نسبت به پیامبری رسول گرامی اسلام(ص) از شناخت کافی برخوردار بوده‌اند از باب نمونه: آیه 197 سوره شعراء می‌فرماید: (او لم یکن لهم آیة ان یعلمه علماء بنی اسرائیل: آیا برای اهل کتاب آگاهی دانشمندان بنی اسرائیل از قرآن نشانه گویا و روشنی نیست، و آیه 114 از سوره انعام و آیه 94 از سوره یونس. (ر.ک: مصباح یزدی، قرآن‌شناسی، ج 1، ص -190 199) 3- در این جا دو نکته حائز اهمیت است: الف) بشارت به ظهور پیامبر دیگر و تصریح به آن در تورات و انجیل: به طور یقین، معنای این بشارت این است که تداوم شریعت موسی و عیسی(ع) همیشگی نیست بلکه با ظهور پیامبر موعود، زمان عمل به آن شریعت به سر می‌آید و شخص متدین به کتاب مقدس، می‌بایست به پیروی از آیین پیامبر موعود بگرود. به طور نمونه عباراتی از عهدین که قابل انطباق بر پیامبر(ص) است چنین است در انجیل یوحنا در مواقع مختلف خبر از ظهور پیامبری به نام(Paracliteoo Periclite) داده می‌شود گرچه در انطباق آن بر پیامبر(ص) میان دانشمندان مسلمان و مسیحی اختلاف نظر وجود دارد ولی به هر حال خالی از دلالت نیست.(ر.ک: یوحنا 16: 7و 14: -25 27 و 14:16 به نقل از سویه‌های پلورالیزم، نوشته محمد حسن قدروان قراملکی) و حتی در کتاب ادریس افزون بر نام پیامبر(ص) اسامی اهل بیت نیز بدین صورت آمده است: پاراکلیتوس (محمد) ایلیا (علی) ططه (فاطمه) شِبّر (حسن) شُبّر (حسین)، (ر.ک: صادقی، محمد، بشارات عهدین، ص 230). ب ) حکم عقل بر برتری کتاب آسمانی متأخر: علاوه بر آن چه گفته شده عقل برای ترجیح قرآن بر کتب آسمانی پیشین مرجح دیگری دارد و آن بنای عقل و عقلا در محاورات و وضع قوانین بر اخذ و مبنای عمل قرار دادن حکم و پیامی است که در مرحله آخر وضع شده باشد و به مکلفان ابلاغ شده است. خلاصه گر چه عبارات کنونی عهدین دلالت صریح بر این ندارند که قرآن اکمل کتب است اما چنانکه گذشت بر اساس دلایل قرآنی روائی، عقلی و عقلایی پذیرش برتری قرآن بر دیگر کتب آسمانی بدیهی است. در پاسخ به این پرسش می‌توان به چند نکته اساسی اشاره کرد: 1- با توجه بر مطالبی که در پاسخ پرسش اول بیان شد، به خوبی معلوم می‌گردد که کتاب آسمانی برتر همانا قرآن کریم است زیرا نوید آمدن آن در آینده از طرف کتب آسمانی پیشین در واقع تلویح و اذعان بر این امر است که کتاب پسین کاملتر از کتاب قبلی می‌باشد و از طرف دیگر عقل هم به برتری و حجیت کتاب متأخر حکم می‌کند افزون بر آن که تاریخ نیز گواه است که میان نزول انجیل و قرآن کتاب آسمانی دیگری برای هدایت بشریت نازل نشده است، بنابراین قرآن تنها کتاب برتر در میان کتب است. 2- در پاسخ از این که به چه دلایلی این کتاب آسمانی گرفتار تحریف نگشته است؟ قرآن پژوهان پاسخ‌های مختلفی را برای آن ذکر کرده‌اند پاره‌ای از آن‌ها را یاد آور می‌شویم: الف) مقام تلقی و ابلاغ وحی: از مقایسه وحی با معارف بشری همین اندازه می‌توان گفت که وحی خارج از معارف بشری (حس و تجربه و عقل و حدس و حتی شهود عرفانی) بوده و از سنخ آن‌ها و هم رتبه با معارف انسانی نمی‌تواند به شمار بیاید نتیجه این که معرفت وحیانی نه معرفت عقلی است چنانکه فارابی آن را پذیرفته است و نه براساس داده‌های نوین علوم اجتماعی و روانشناسی، تبلور شخصیت و روح باطنی یا نبوغ اجتماعی است و نه در قلمرو مکاشفه نفسانی و الهام عرفانی جای می‌گیرد. از این جا به تمایز دیدگاه مسلمانان با دیدگاه غالب مسیحیان در موضوع وحی پی می‌بریم، زیرا وحی در نظر مسلمانان طریق ویژه القای پیام الهی بر پیامبر(ص) است که در آن هم معنا و هم لفظ هر دو از ناحیه خداوند فرستاده می‌شود و پیامبر(ص) هیچ نقشی جز گیرندگی و حفظ و انتقال خبر به مردم ندارد لذا حقیقت و پیام واقعی خدا از طریق او به انسان‌ها می‌رسد در مقابل مسیحیان حقیقت وحی را به گونه دیگری تفسیر کردند به نظر آنها وحی از مقوله لفظ و پیام نیست بلکه از نوع انکشاف و تجلی است نتیجه چنین رویکردی به وحی این می‌شود که گفته شود متون مقدس در واقع پیام‌های الهی نیستند بلکه تجربه‌های مدونی مؤلفان‌اند که به کمک ذهن و قلم آنها تعبیر یافته‌اند. بنابراین وحی در نظر مسلمانان گفتار خدایی است که فرشته‌ای آن را حمل نموده به بشری می‌رساند که در این صورت پیامبر سخن فرشته را می‌شنود که سخن خدا را حکایت می‌نماید. مانند وحی که بر پیامبر(ص) بوده ایشان هم چون پیامبران پیشین تنها واسطه در رساندن پیام به مردم بوده‌اند و لذا حتی قوه دراکه آن حضرت هم نمی‌توانست در این امر شریف دخل و تصرفی بکند. یکی از شواهد عمومی بر تأیید و تثبیت نظر مسلمانان تکرار واژه‌هایی هم چون (قل) و (تؤمر) و (فاصدع) و امثال آن در خود قرآن کریم است که ثابت می‌کند عین سخنان خدا به مردم رسیده است. آنچه گفته شد دو مرحله از مراحل عصمت قرآن مجید است که به آن عصمت در مقام (تلقی و ابلاغ وحی) گفته می‌شود در این مرحله اولاً خدا در گفتارش صادق شناخته می‌شود ثانیا فرشته و آورنده وحی از هر گونه تصرف عمومی و سهوی در پیام الهی مصون است و پیام الهی را کاملاً دقیق به پیامبر می‌رساند. ثالثا دستگاه ادراکی پیامبر در دریافت پیام خدا گرفتار هیچ گونه خطایی نمی‌شود و آن را کاملاً به درستی دریافت می‌دارد رابعا آنچه پیامبر دریافت کرده است را بدون اندک کم و کاست یا تغییر و تبدیل به مردم ابلاغ می‌کند (و ما ینطق عن الهوی * ان هو الاوحی یوحی)، (نجم، آیات 3 و 4) بنابراین قرآن مجید از مبدأ صدور تا ابلاغ عمومی در جامعه از مصونیت و معصومیت کامل برخوردار است آن گاه نوبت به بررسی تحریف ناپذیری قرآن در عرصه جامعه و تاریخ می‌رسد. ب) عرصه جامعه و تاریخ: قرآن پژوهان این عرصه را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داده‌اند: 1- مصونیت در زمان رسول الله: محققین علوم قرآنی درباره آن به دلایل ذیل تمسک نموده‌اند: الف) دلایل تاریخی: 1- عنصر نزول تدریجی قرآن یکی از تمهیدات الهی برای مصون ماندن قرآن نزول تدریجی آن آن هم با سبک و برنامه‌ای ویژه است. به شهادت تاریخ به دستور پیامبر عده‌ای از مسلمانان بلافاصله آیات نازل شده را می‌نوشتند. 2- وضعیت فرهنگی جامعه بی شک از اهتمام پیامبر(ص) بر قرائت قرآن و تحفیظ آن بر مسلمانان جامعه آن روز فضیلت بزرگی برای حفظ قرآن قائل شده بودند. 3- تکامل خط و کتابت به نظر محققان شرایط و موقعیت برای حفظ و صیانت قرآن از طریق تکامل خط و پیشرفت امر نگارش مهیا بود. ب) دلایل قرآنی و روائی: مفاد آیاتی مانند آیه 9 سوره حجر و آیه 42 سوره فصلت این است که قرآن هم از درون به لحاظ نفوذ ناپذیری و هم از برون به دلیل نگهبانی خداوند مصونیتش تأمین شده است افزون بر آن ظهور احادیثی مثل حدیث ثقلین هم این است که قرآن به صورت سالم در زمان پیامبر به مردم تحویل داده شده است. 2- مصونیت در زمان خلفا و پس از آن: محققان در این مرحله دلایل نفی تحریف را به لحاظ نفی نقصان و نفی زیاده تقسیم کرده‌اند. دلایل کاهش ناپذیری قرآن به شرح ذیل است: 1- رویکرد تاریخی: تحلیل تاریخی را می‌توانیم از ابعاد ذیل دنبال کنیم: الف) قرآن مجید کتابی بوده است که باتمام شئون زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان مرتبط بوده و مسلمانان سیاست، اقتصاد و قوانین اخلاقی و حتی آداب و رسوم معاشرتی خود را از آن می‌گرفته‌اند کتابی که تا این اندازه با زندگی مردم در آمیخته چگونه ممکن است کاهشی درآن پیدا شود احتمال کاهش به منزله این است که احتمال دهیم در قانون اساسی یک ملت بزرگ تغییر و حذف واقع شود و کسی متوجه آن نگردد. ب) اهتمام به نگه داری و حفظ قرآن کریم در میان مسلمانان جایگاه والایی داشت. ازاین‌رو در تاریخ مشاهده می‌شود نسل بعد از نسل قرآن را سینه به سینه حفظ می‌کردند و به نسل بعدی انتقال می‌دادند. ج) مسأله دیگر بررسی ارتباط تاریخی حکومتها با آیات قرآن است. حساسیت خاص مسلمانان مانع از این کار می‌شد و از سوی دیگر آیات سیاسی صریح و نص در مصادیق مشخص و جزئی نیستند تا بهانه‌ای برای تحریف متصور باشد. 2- رویکرد قرآنی: تحدی قرآن به نظر برخی از محققان کم شدن کلمه با کلماتی از یک جمله زیبایی و دلربایی نخستین آن را از میان می‌برد و مجالی برای تحدی با آن نمی‌گذارد. 3- رویکرد عقلی: محققان قرآنی این مسأله را از ابعاد متفاوت پی گرفته‌اند: الف) برهان حکمت: خداوند حکیم برای هدایت بشر قرآن را فرستاد و با توجه بر خاتمیت دین و پیامبر(ص) اگر قرآن تحریف شود پیامبر دیگری که راه صحیح را به مردم نشان دهد نخواهد آمد و مردم گمراه خواهند شد و این امر با ساحت اقدس خداوند سازگار نیست. ب) تکلیف به مالایطاق: اگر گفته شود کتابی که بعد از رحلت پیامبر وجود دارد به جهت احتمال کاهش غیر از آن کتاب موجود در عصر خود آن حضرت می‌باشد لازم می‌آید خداوند انسان‌ها ی بعد از رحلت را به برنامه‌هایی مکلف سازد که از حیطه قدرت آنها بیرون است چون فرض این است که خداوند مسلمانان را به عمل نمودن بر قرآن زمان رسول الله(ص) مکلف ساخته است. دلایل تحریف ناپذیری قرآن از نوع زیادی: 1- دلایل تاریخی: مشروح دلایل فوق در بندهای الف و ب و ج از بخش قبلی به صورت مفصل بیان شد. 2- دلایل عقلی: الف) اعجاز قرآن اگر نظم و محتوای ویژه قرآن فوق توان بشر است هر گونه دستکاری بشر در این آیات که به آن محتوا و نظم آسیب رساند قرآن را فروتر از حد اعجاز خواهد کرد و حال آن که اعجاز برای قرآن در همه زمان‌ها ثابت بوده است. ب) جاودانگی قرآن، قرآن در موارد متعددی از جمله آیه 14 سوره طارق و آیه 105 سوره اسری خود را قول فصل و حق معرفی می‌کند واضح است که فصل و حق بودن با جاودانگی ملازمه دارد زیرا آنچه که جدا کننده حق از باطل و یا حقیقت ثابت باشد نمی‌تواند همیشگی نباشد بنابراین قرآن ابدی است و چون قرآن محرّف نمی‌تواند برای همیشه جدا کننده باشد جاودانه هم نمی‌تواند باشد ازاین‌رو جاودانه بوده قرآن نشان از مصونیت قرآن از تحریف می‌باشد. ج) خاتمیت دین اسلام قرآن در مواقع متعددی خود را کلام خدا سند نبوت و کتاب اسلام می‌نامد مانند آیه 34 سوره طور و آیه 88 سوره اسری و از سوی دیگر دین اسلام را آخرین دین معرفی می‌کند مثل آیه 85 سوره آل عمران و آیه 40 سوره احزاب. روشن است که خاتمیت به معنای مصونیت از تحریف است سخن در این است که چه چیزی از دین باید مصون از تحریف باشد؟ یقینا آن چه به نام دین و مجموعه هدایت الهی برای یک پیامبر نازل گشته است یعنی کتاب او باید مصون از تحریف باشد و این شرط لازمه مصونیت دین از تحریف است. 3- دلایل قرانی: الف) تحدی دایمی قرآن اگر کسی ادعا کند یکی از سور قرآن در قرآن نازل شده بر پیامبر(ص) نبوده و بعدا اضافه شده است این مدعا را آیات تحدی نفی می‌کند زیرا اگر چنین بود پس باید بتوان مانند آن یک سوره سوره‌ای فراهم آورد. ب) نفوذ ناپذیری قرآن، بدون تردید نوع چنین کلمات و محتوای مطالب قرآن خود دژی مستحکم محسوب می‌شود که اگر مطلبی بر آن افزوده شود در میان مطالبش پوشیده نخواهد ماند. 4- دلایل نقلی و تعبدی: الف) لزوم تواتر قرآن مقصود از آن این است که قرآن در هر حرف و هر کلمه و حتی در حرکات و سکنات نیز باید متواتر باشد یعنی همه مسلمانان آن را دست به دست وسینه به سینه به طور همگانی نقل کرده باشند ازاین‌رو چون تمام آیات قرآنی در زمانهای پس از رحلت پیامبر به این صفت تواتر دارا بوده‌اند می‌توان این نتیجه را از آن گرفت که همه آیات قرآن از خود قرآن بوده و هیچ گونه آیه‌ای بر آن افزوده نشده است. ب) روایات وارده در باره قران این گونه روایات مختلف است. یکی آن دسته از روایات برای شناسایی درستی و نادرستی خود روایات است که می‌گویند: آنها را بر قرآن عرضه کنید موافقین کتاب را اخذ و مخالفین آن را طرد کنید دیگری آن دسته از روایات است که دستور می‌دهند برای اخذ علوم و معارف و احکام به قرآن مراجعه کنید و بالاخره روایاتی که با صراحت و یا با ملازمه قطعی بر مصونیت قرآن از تحریف در زمان ائمه(ع) دلالت دارند مانند سخن امام صادق(ع): (هو کلام و کتاب الله و وحی الله و تنزیله...) معلوم است که قرآن بایستی همواره راه سلامت را در پیش داشته باشد تا بتواند معیار و محل مراجعه و... باشد ازاین‌رو طبق مفاد این گونه روایات هر گونه شبهه‌ای منتفی می‌گردد. قرآن کنونی دست نخورده و همان قرآن نازل شده بر رسول اکرم(ص) است، شواهد قطعی وجود دارد زیرا قرآن به تواتر نقل شده و تواتر قطعی است. ادله عقلی و نقلی دیگری نیز بر این مسأله دلالت دارد. برای مطالعه بیشتر ر.ک: 1 آموزش علوم قرآن محمد هادی معرفت 2 قرآن شناسی مصباح یزدی 3 قرآن هرگز تحریف نشده است حسن زاده آملی 4 التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن محمد هادی معرفت روشن است که اگر خداوند اراده می‌فرمود که انجیل وتورات از تحریف مصون بدارد چنین می‌شد ولی اراده خداوند گزاف نیست. بلکه اراده او برطبق مصلحت و حکمت جریان می‌یابد. حال در مورد عدم تعلق اراده الهی بر جلوگیری از تحریف کتاب‌های آسمانی گذشته به این نکات می‌توان اشاره نمود. الف) چون ادیان پیشین برای مقطع و برهه‌ای از تاریخ کارآیی داشته و قهرا با پیشرفت زمان و تاریخ باید در آنها تحولاتی حاصل می‌شد. حفظ آن کتاب‌ها برای همیشه ضروری نبوده است. ب ) برای حفظ یک متن به صورت اصلی باید شرایطی فراهم باشد. در اعصار گذشته تکامل خط وکتابت به آن میزان نبوده است که بتواند متنی را دربستر خویش و به صورت کامل حفظ نماید. البته با رشد تمدن بشری زمینه‌های لازم برای چنین امری پدیدار می‌شد. ج ) چون اسلام دین ابدی و قرآن سند جاوید آن است وحالت منتظره‌ای برای آن وجود ندارد باید از دستخوش تحریف و دگرگونی مصون بماند. ولی کتاب‌های آسمانی گذشته به دلیل داشتن حالت منتظره چنین ضرورتی را ایجاب نمی‌کردند. د ) آنچه از برخی از آیات قرآن به دست می‌آید آن است که نسخه‌هایی از تورات و انجیل تا روزهای آغازین دین اسلام به صورت تحریف نشده باقی بوده است و آنچه دست علمای ادیان بوده حقایق را در برداشته که پس از ظهور پیامبر اسلام توسط علمای آنها مورد کتمان واقع شد. بر این اساس غالب تحریفها (اگر صورت گرفته باشد) پس از نزول قرآن صورت گرفته و در این صورت باید گفت: تورات و انجیل تاپایان دوران مأموریت خویش تا حدی از تحریف مصون بوده‌اند. بهترین دلیل بر عدم تحریف قرآن این است که قرآن به تواتر رسیده و در هر عصری تواتر خود را حفظ نموده است و تحقیقات تاریخی و مقایسه بین قرآنهای موجود و قرآن‌های صدر اسلام که نسخه‌هایی از آنها در موزه‌های بزرگ جهان موجود است نشان می‌دهد که حتی یک (واو) از این کتاب الهی کم و زیاد نشده است. eporsesh.com
در پاسخ به این پرسش که آیا در کتب آسمانی پیشین سخنانی در تأیید اکمل بودن قرآن کریم آمده است یا نه؟ لازم است به نکاتی اشاره کنیم:
1- شکی نیست در اینکه به (عهدین) کنونی نمیتوان تکیه کرد زیرا به دلیل بشری بودن تدوین و تألیف آن دو به انواع تحریفات گرفتار آمدهاند بخشی از آنها عبارتند از: آموزه تثلیث، اتهامات ناروا به پیامبران، وجود افسانهها، گناه فطری انسانها، توجیه ظلم و ستم و تناقضات که آمده است، قرآن نیز این مسأله را تأیید کرده و بدان تأکید میکند از آن جمله: آل عمران/ 78، بقره/ 79، مائده/ 41، صف/ 8. روایتی نیز در این زمینه از علی(ع) نقل شده است. (ر.ک: بحارالانوار، ج 77، ص 276، حدیث 1 و ج 92، ص 43، حدیث 3) (درباره بشری بودن کتب آسمانی پیشین (تورات و انجیل) ر.ک: جان ناس، تاریخ ادیان، ص 576 و ساروخاچیکی، کتاب مقدس را بهتر بشناسیم، ص 31 و ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 3، ص 695)
2- قرآن مجید در آیات متعدد و با بیانهای مختلف این نکته را متذکر میشود که در کتب آسمانی گذشته بشارت قرآن کریم از سوی خدا و نزول آن بر پیامبر(ص) مطرح شده است به خصوص آیاتی که تأکید دارد اهل کتاب از نزول قرآن اطلاع کافی داشته، حقانیت آن را دریافته و نسبت به پیامبری رسول گرامی اسلام(ص) از شناخت کافی برخوردار بودهاند از باب نمونه: آیه 197 سوره شعراء میفرماید: (او لم یکن لهم آیة ان یعلمه علماء بنی اسرائیل: آیا برای اهل کتاب آگاهی دانشمندان بنی اسرائیل از قرآن نشانه گویا و روشنی نیست، و آیه 114 از سوره انعام و آیه 94 از سوره یونس. (ر.ک: مصباح یزدی، قرآنشناسی، ج 1، ص -190 199)
3- در این جا دو نکته حائز اهمیت است:
الف) بشارت به ظهور پیامبر دیگر و تصریح به آن در تورات و انجیل: به طور یقین، معنای این بشارت این است که تداوم شریعت موسی و عیسی(ع) همیشگی نیست بلکه با ظهور پیامبر موعود، زمان عمل به آن شریعت به سر میآید و شخص متدین به کتاب مقدس، میبایست به پیروی از آیین پیامبر موعود بگرود. به طور نمونه عباراتی از عهدین که قابل انطباق بر پیامبر(ص) است چنین است در انجیل یوحنا در مواقع مختلف خبر از ظهور پیامبری به نام(Paracliteoo Periclite) داده میشود گرچه در انطباق آن بر
پیامبر(ص) میان دانشمندان مسلمان و مسیحی اختلاف نظر وجود دارد ولی به هر حال خالی از دلالت نیست.(ر.ک: یوحنا 16: 7و 14: -25 27 و 14:16 به نقل از سویههای پلورالیزم، نوشته محمد حسن قدروان قراملکی) و حتی در کتاب ادریس افزون بر نام پیامبر(ص) اسامی اهل بیت نیز بدین صورت آمده است: پاراکلیتوس (محمد) ایلیا (علی) ططه (فاطمه) شِبّر (حسن) شُبّر (حسین)، (ر.ک: صادقی، محمد، بشارات عهدین، ص 230).
ب ) حکم عقل بر برتری کتاب آسمانی متأخر: علاوه بر آن چه گفته شده عقل برای ترجیح قرآن بر کتب آسمانی پیشین مرجح دیگری دارد و آن بنای عقل و عقلا در محاورات و وضع قوانین بر اخذ و مبنای عمل قرار دادن حکم و پیامی است که در مرحله آخر وضع شده باشد و به مکلفان ابلاغ شده است. خلاصه گر چه عبارات کنونی عهدین دلالت صریح بر این ندارند که قرآن اکمل کتب است اما چنانکه گذشت بر اساس دلایل قرآنی روائی، عقلی و عقلایی پذیرش برتری قرآن بر دیگر کتب آسمانی بدیهی است.
در پاسخ به این پرسش میتوان به چند نکته اساسی اشاره کرد:
1- با توجه بر مطالبی که در پاسخ پرسش اول بیان شد، به خوبی معلوم میگردد که کتاب آسمانی برتر همانا قرآن کریم است زیرا نوید آمدن آن در آینده از طرف کتب آسمانی پیشین در واقع تلویح و اذعان بر این امر است که کتاب پسین کاملتر از کتاب قبلی میباشد و از طرف دیگر عقل هم به برتری و حجیت کتاب متأخر حکم میکند افزون بر آن که تاریخ نیز گواه است که میان نزول انجیل و قرآن کتاب آسمانی دیگری برای هدایت بشریت نازل نشده است، بنابراین قرآن تنها کتاب برتر در میان کتب است.
2- در پاسخ از این که به چه دلایلی این کتاب آسمانی گرفتار تحریف نگشته است؟ قرآن پژوهان پاسخهای مختلفی را برای آن ذکر کردهاند پارهای از آنها را یاد آور میشویم:
الف) مقام تلقی و ابلاغ وحی: از مقایسه وحی با معارف بشری همین اندازه میتوان گفت که وحی خارج از معارف بشری (حس و تجربه و عقل و حدس و حتی شهود عرفانی) بوده و از سنخ آنها و هم رتبه با معارف انسانی نمیتواند به شمار بیاید نتیجه این که معرفت وحیانی نه معرفت عقلی است چنانکه فارابی آن را پذیرفته است و نه براساس دادههای نوین علوم اجتماعی و روانشناسی، تبلور شخصیت و روح باطنی یا نبوغ اجتماعی است و نه در قلمرو مکاشفه نفسانی و الهام عرفانی جای میگیرد.
از این جا به تمایز دیدگاه مسلمانان با دیدگاه غالب مسیحیان در موضوع وحی پی میبریم، زیرا وحی در نظر مسلمانان طریق ویژه القای پیام الهی بر پیامبر(ص) است که در آن هم معنا و هم لفظ هر دو از ناحیه خداوند فرستاده میشود و پیامبر(ص) هیچ نقشی جز گیرندگی و حفظ و انتقال خبر به مردم ندارد لذا حقیقت و پیام واقعی خدا از طریق او به انسانها میرسد در مقابل مسیحیان حقیقت وحی را به گونه دیگری تفسیر کردند به نظر آنها وحی از مقوله لفظ و پیام نیست بلکه از نوع انکشاف و تجلی است
نتیجه چنین رویکردی به وحی این میشود که گفته شود متون مقدس در واقع پیامهای الهی نیستند بلکه تجربههای مدونی مؤلفاناند که به کمک ذهن و قلم آنها تعبیر یافتهاند. بنابراین وحی در نظر مسلمانان گفتار خدایی است که فرشتهای آن را حمل نموده به بشری میرساند که در این صورت پیامبر سخن فرشته را میشنود که سخن خدا را حکایت مینماید. مانند وحی که بر پیامبر(ص) بوده ایشان هم چون پیامبران پیشین تنها واسطه در رساندن پیام به مردم بودهاند و لذا حتی قوه دراکه آن حضرت هم نمیتوانست در این امر شریف دخل و تصرفی بکند.
یکی از شواهد عمومی بر تأیید و تثبیت نظر مسلمانان تکرار واژههایی هم چون (قل) و (تؤمر) و (فاصدع) و امثال آن در خود قرآن کریم است که ثابت میکند عین سخنان خدا به مردم رسیده است.
آنچه گفته شد دو مرحله از مراحل عصمت قرآن مجید است که به آن عصمت در مقام (تلقی و ابلاغ وحی) گفته میشود در این مرحله اولاً خدا در گفتارش صادق شناخته میشود ثانیا فرشته و آورنده وحی از هر گونه تصرف عمومی و سهوی در پیام الهی
مصون است و پیام الهی را کاملاً دقیق به پیامبر میرساند. ثالثا دستگاه ادراکی پیامبر در دریافت پیام خدا گرفتار هیچ گونه خطایی نمیشود و آن را کاملاً به درستی دریافت میدارد رابعا آنچه پیامبر دریافت کرده است را بدون اندک کم و کاست یا تغییر و تبدیل به مردم ابلاغ میکند (و ما ینطق عن الهوی * ان هو الاوحی یوحی)، (نجم، آیات 3 و 4) بنابراین قرآن مجید از مبدأ صدور تا ابلاغ عمومی در جامعه از مصونیت و معصومیت کامل برخوردار است آن گاه نوبت به بررسی تحریف ناپذیری قرآن در عرصه جامعه و تاریخ میرسد.
ب) عرصه جامعه و تاریخ: قرآن پژوهان این عرصه را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار دادهاند:
1- مصونیت در زمان رسول الله: محققین علوم قرآنی درباره آن به دلایل ذیل تمسک نمودهاند:
الف) دلایل تاریخی:
1- عنصر نزول تدریجی قرآن یکی از تمهیدات الهی برای مصون ماندن قرآن نزول تدریجی آن آن هم با سبک و برنامهای ویژه است.
به شهادت تاریخ به دستور پیامبر عدهای از مسلمانان بلافاصله آیات نازل شده را مینوشتند.
2- وضعیت فرهنگی جامعه بی شک از اهتمام پیامبر(ص) بر قرائت قرآن و تحفیظ آن بر مسلمانان جامعه آن روز فضیلت بزرگی
برای حفظ قرآن قائل شده بودند.
3- تکامل خط و کتابت به نظر محققان شرایط و موقعیت برای حفظ و صیانت قرآن از طریق تکامل خط و پیشرفت امر نگارش مهیا
بود.
ب) دلایل قرآنی و روائی:
مفاد آیاتی مانند آیه 9 سوره حجر و آیه 42 سوره فصلت این است که قرآن هم از درون به لحاظ نفوذ ناپذیری و هم از برون به دلیل
نگهبانی خداوند مصونیتش تأمین شده است افزون بر آن ظهور احادیثی مثل حدیث ثقلین هم این است که قرآن به صورت سالم در
زمان پیامبر به مردم تحویل داده شده است.
2- مصونیت در زمان خلفا و پس از آن:
محققان در این مرحله دلایل نفی تحریف را به لحاظ نفی نقصان و نفی زیاده تقسیم کردهاند. دلایل کاهش ناپذیری قرآن به شرح
ذیل است:
1- رویکرد تاریخی: تحلیل تاریخی را میتوانیم از ابعاد ذیل دنبال کنیم:
الف) قرآن مجید کتابی بوده است که باتمام شئون زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان مرتبط بوده و مسلمانان سیاست، اقتصاد و
قوانین اخلاقی و حتی آداب و رسوم معاشرتی خود را از آن میگرفتهاند کتابی که تا این اندازه با زندگی مردم در آمیخته چگونه ممکن
است کاهشی درآن پیدا شود احتمال کاهش به منزله این است که احتمال دهیم در قانون اساسی یک ملت بزرگ تغییر و حذف واقع
شود و کسی متوجه آن نگردد.
ب) اهتمام به نگه داری و حفظ قرآن کریم در میان مسلمانان جایگاه والایی داشت. ازاینرو در تاریخ مشاهده میشود نسل بعد از نسل قرآن را سینه به سینه حفظ میکردند و به نسل بعدی انتقال میدادند.
ج) مسأله دیگر بررسی ارتباط تاریخی حکومتها با آیات قرآن است. حساسیت خاص مسلمانان مانع از این کار میشد و از سوی دیگر آیات سیاسی صریح و نص در مصادیق مشخص و جزئی نیستند تا بهانهای برای تحریف متصور باشد.
2- رویکرد قرآنی: تحدی قرآن به نظر برخی از محققان کم شدن کلمه با کلماتی از یک جمله زیبایی و دلربایی نخستین آن را از میان میبرد و مجالی برای تحدی با آن نمیگذارد.
3- رویکرد عقلی: محققان قرآنی این مسأله را از ابعاد متفاوت پی گرفتهاند:
الف) برهان حکمت: خداوند حکیم برای هدایت بشر قرآن را فرستاد و با توجه بر خاتمیت دین و پیامبر(ص) اگر قرآن تحریف شود پیامبر دیگری که راه صحیح را به مردم نشان دهد نخواهد آمد و مردم گمراه خواهند شد و این امر با ساحت اقدس خداوند سازگار نیست.
ب) تکلیف به مالایطاق: اگر گفته شود کتابی که بعد از رحلت پیامبر وجود دارد به جهت احتمال کاهش غیر از آن کتاب موجود در عصر خود آن حضرت میباشد لازم میآید خداوند انسانها ی بعد از رحلت را به برنامههایی مکلف سازد که از حیطه قدرت آنها بیرون است چون فرض این است که خداوند مسلمانان را به عمل نمودن بر قرآن زمان رسول الله(ص) مکلف ساخته است.
دلایل تحریف ناپذیری قرآن از نوع زیادی:
1- دلایل تاریخی: مشروح دلایل فوق در بندهای الف و ب و ج از بخش قبلی به صورت مفصل بیان شد.
2- دلایل عقلی: الف) اعجاز قرآن اگر نظم و محتوای ویژه قرآن فوق توان بشر است هر گونه دستکاری بشر در این آیات که به آن محتوا و نظم آسیب رساند قرآن را فروتر از حد اعجاز خواهد کرد و حال آن که اعجاز برای قرآن در همه زمانها ثابت بوده است.
ب) جاودانگی قرآن، قرآن در موارد متعددی از جمله آیه 14 سوره طارق و آیه 105 سوره اسری خود را قول فصل و حق معرفی میکند واضح است که فصل و حق بودن با جاودانگی ملازمه دارد زیرا آنچه که جدا کننده حق از باطل و یا حقیقت ثابت باشد نمیتواند همیشگی نباشد بنابراین قرآن ابدی است و چون قرآن محرّف نمیتواند برای همیشه جدا کننده باشد جاودانه هم نمیتواند باشد ازاینرو جاودانه بوده قرآن نشان از مصونیت قرآن از تحریف میباشد.
ج) خاتمیت دین اسلام قرآن در مواقع متعددی خود را کلام خدا سند نبوت و کتاب اسلام مینامد مانند آیه 34 سوره طور و آیه 88 سوره اسری و از سوی دیگر دین اسلام را آخرین دین معرفی میکند مثل آیه 85 سوره آل عمران و آیه 40 سوره احزاب. روشن است که خاتمیت به معنای مصونیت از تحریف است سخن در این است که چه چیزی از دین باید مصون از تحریف باشد؟ یقینا آن چه به نام دین و مجموعه هدایت الهی برای یک پیامبر نازل گشته است یعنی کتاب او باید مصون از تحریف باشد و این شرط لازمه مصونیت دین از تحریف است.
3- دلایل قرانی:
الف) تحدی دایمی قرآن اگر کسی ادعا کند یکی از سور قرآن در قرآن نازل شده بر پیامبر(ص) نبوده و بعدا اضافه شده است این مدعا را آیات تحدی نفی میکند زیرا اگر چنین بود پس باید بتوان مانند آن یک سوره سورهای فراهم آورد.
ب) نفوذ ناپذیری قرآن، بدون تردید نوع چنین کلمات و محتوای مطالب قرآن خود دژی مستحکم محسوب میشود که اگر مطلبی بر آن افزوده شود در میان مطالبش پوشیده نخواهد ماند.
4- دلایل نقلی و تعبدی:
الف) لزوم تواتر قرآن مقصود از آن این است که قرآن در هر حرف و هر کلمه و حتی در حرکات و سکنات نیز باید متواتر باشد یعنی همه مسلمانان آن را دست به دست وسینه به سینه به طور همگانی نقل کرده باشند ازاینرو چون تمام آیات قرآنی در زمانهای پس از رحلت پیامبر به این صفت تواتر دارا بودهاند میتوان این نتیجه را از آن گرفت که همه آیات قرآن از خود قرآن بوده و هیچ گونه آیهای بر آن افزوده نشده است.
ب) روایات وارده در باره قران این گونه روایات مختلف است.
یکی آن دسته از روایات برای شناسایی درستی و نادرستی خود روایات است که میگویند: آنها را بر قرآن عرضه کنید موافقین کتاب را اخذ و مخالفین آن را طرد کنید دیگری آن دسته از روایات است که دستور میدهند برای اخذ علوم و معارف و احکام به قرآن مراجعه کنید و بالاخره روایاتی که با صراحت و یا با ملازمه قطعی بر مصونیت قرآن از تحریف در زمان ائمه(ع) دلالت دارند مانند سخن امام صادق(ع): (هو کلام و کتاب الله و وحی الله و تنزیله...) معلوم است که قرآن بایستی همواره راه سلامت را در پیش
داشته باشد تا بتواند معیار و محل مراجعه و... باشد ازاینرو طبق مفاد این گونه روایات هر گونه شبههای منتفی میگردد.
قرآن کنونی دست نخورده و همان قرآن نازل شده بر رسول اکرم(ص) است، شواهد قطعی وجود دارد زیرا قرآن به تواتر نقل شده و تواتر قطعی است. ادله عقلی و نقلی دیگری نیز بر این مسأله دلالت دارد.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
1 آموزش علوم قرآن محمد هادی معرفت 2 قرآن شناسی مصباح یزدی 3 قرآن هرگز تحریف نشده است حسن زاده آملی 4 التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن محمد هادی معرفت روشن است که اگر خداوند اراده میفرمود که انجیل وتورات از تحریف مصون بدارد چنین میشد ولی اراده خداوند گزاف
نیست. بلکه اراده او برطبق مصلحت و حکمت جریان مییابد. حال در مورد عدم تعلق اراده الهی بر جلوگیری از تحریف کتابهای آسمانی گذشته به این نکات میتوان اشاره نمود.
الف) چون ادیان پیشین برای مقطع و برههای از تاریخ کارآیی داشته و قهرا با پیشرفت زمان و تاریخ باید در آنها تحولاتی حاصل میشد. حفظ آن کتابها برای همیشه ضروری نبوده است.
ب ) برای حفظ یک متن به صورت اصلی باید شرایطی فراهم باشد. در اعصار گذشته تکامل خط وکتابت به آن میزان نبوده است که بتواند متنی را دربستر خویش و به صورت کامل حفظ نماید. البته با رشد تمدن بشری زمینههای لازم برای چنین امری پدیدار میشد.
ج ) چون اسلام دین ابدی و قرآن سند جاوید آن است وحالت منتظرهای برای آن وجود ندارد باید از دستخوش تحریف و دگرگونی مصون بماند. ولی کتابهای آسمانی گذشته به دلیل داشتن حالت منتظره چنین ضرورتی را ایجاب نمیکردند.
د ) آنچه از برخی از آیات قرآن به دست میآید آن است که نسخههایی از تورات و انجیل تا روزهای آغازین دین اسلام به صورت تحریف نشده باقی بوده است و آنچه دست علمای ادیان بوده حقایق را در برداشته که پس از ظهور پیامبر اسلام توسط علمای آنها مورد کتمان واقع شد. بر این اساس غالب تحریفها (اگر صورت گرفته باشد) پس از نزول قرآن صورت گرفته و در این صورت باید گفت: تورات و انجیل تاپایان دوران مأموریت خویش تا حدی از تحریف مصون بودهاند.
بهترین دلیل بر عدم تحریف قرآن این است که قرآن به تواتر رسیده و در هر عصری تواتر خود را حفظ نموده است و تحقیقات تاریخی و مقایسه بین قرآنهای موجود و قرآنهای صدر اسلام که نسخههایی از آنها در موزههای بزرگ جهان موجود است نشان میدهد که حتی یک (واو) از این کتاب الهی کم و زیاد نشده است.
eporsesh.com
- [سایر] چگونه مطمئن شویم که تاریخ ما (تشیع ) تحریف نشده ؟
- [سایر] آیا قرآن تحریف نشده ؟ دلایل شما بر عدم تحریف قرآن چیست؟
- [سایر] برخی میگویند قرآن تحریف شده. در مورد عدم تحریف قرآن صحبت نمائید.
- [سایر] ادله عدم تحریف قرآن و تحریف کتاب آسمانی دیگر چیست؟
- [سایر] چراتورات وانجیل تحریف شده ولی قرآن تحریف نشده؟
- [سایر] اگر قرآن تحریف نشده است پس چرا در تاریخ آمده که پیامبر(ص) هنگام خواندن قرآن بعضی وقتها کلمات را عوض میکرد. حتی در تاریخ آمده که کسی از وحی نویسان به خاطر این کار، مرتد شد و توسط پیامبر(ص) اعدام گردید. آیا این روایات درست است؟
- [سایر] با توجه به اینکه در کتاب کافی احادیث تحریف قرآن آمده آیا جناب کلینی معتقد به تحریف قرآن بوده اند؟
- [سایر] انواع تحریف و دلایل عدم تحریف قرآن چیست؟
- [سایر] از چه راهی میتوان ثابت کرد که مسیحیت، دچار تحریف شده است؟
- [سایر] علل عدم تحریف قرآن. چرا میگوییم قرآن اعجاز است؟
- [آیت الله خوئی] اگر اول ماه رمضان برای کسی ثابت نشود و روزه نگیرد، چنانچه بعد ثابت شود که شب پیش اول ماه بوده، باید روزه آن روز را قضا نماید.
- [آیت الله بهجت] اگر اول ماه رمضان برای کسی ثابت نشود و روزه نگیرد. بعد ثابت شود که شب پیش ماه را دیدهاند، باید روزه آن روز را قضا نماید.
- [آیت الله مظاهری] اگر در شهری اوّل ماه ثابت شود در هر جایی هم که افقش با آنجا نزدیک باشد نظیر همه شهرهای ایران، اوّل ماه برای همه ثابت میشود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر اول ماه رمضان برای کسی ثابت نشود و روزه نگیرد چنانچه بعد ثابت شود که شب پیش اول ماه بوده باید روزه ان روز را قضا نماید
- [آیت الله سیستانی] اول ماه به حکم حاکم شرع ثابت نمیشود ، مگر این که از حکم او ، یا ثابت شدن ماه نزد او ، اطمینان به دیده شدن ماه حاصل شود .
- [آیت الله سیستانی] اگر ماه رمضان برای کسی ثابت نشود و روزه نگیرد ، چنانچه بعد ثابت شود که شب پیش اول ماه بوده ، باید روزه آن روز را قضا نماید .
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر اول ماه رمضان برای کسی ثابت نشود و روزه نگیرد، چنانچه بعد ثابت شود که شب پیش، اول ماه بود، باید روزه آن روز را قضا نماید.
- [آیت الله سیستانی] اگر در شهری اول ماه ثابت شود ، در شهرهای دیگر که در افق با او متّحد میباشند اول ماه نیز ثابت میشود ، و مقصود از اتّحاد افق در اینجا آن است که اگر در شهر اول ماه دیده شود در شهر دوم اگر مانعی مانند ابر نباشد ، دیده میشود ، و این در موردی اطمینان آور است که شهر دوم اگر غرب شهر اول است در خط عرض نزدیک به آن باشد ، و اگر در شرق آن است به اضافه به نزدیکی در خط عرضی ، تفاوت زیادی در خط طول نداشته باشند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اول ماه با تلفن، تلگراف رادیو و وسایل اطلاع رسانی جدید در صورتی ثابت می شود که: 1 در شهر مبدأ که اول ماه در آن ثابت شده به یکی از راه هایی که در مسأله 1780 ذکر شده ثابت شده باشد. 2 انسان از خبر مذکور اطمینان به صحت آن پیدا کند. 3 شهری که در آن اول ماه ثابت شده با شهر مذکور در مقداری از شب شریک باشند.
- [آیت الله اردبیلی] حقّ شفعه فقط در مالی که مشاع و مشترک باشد ثابت است؛ پس اگر ملک مشاع بوده ولی تقسیم شده باشد و سپس یکی از آنان سهم خود را بفروشد، برای دیگری حقّ شفعه ثابت نیست، هم چنانکه برای همسایه ملک نیز حقّ شفعه ثابت نمیباشد.