از دیدگاه قرآن انسان دارای چند حیات و چند مرگ است؟
قرآن برای انسان دو مرگ و دو حیات ثابت می کند. این گونه نیست که انسان از دنیا بمیرد و از مؤاخذه بعد از آن فارغ باشد. آنان در قیامت می گویند: (ربّنا أمتّنا اثنتیْن و أحییتنا اثْنتیْن فاعْترفنا بذنوبنا فهل إلی خروج من سبیل) مؤمن/11؛ [پروردگارا ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی. اکنون به گناهان خود معترفیم. ایا راهی برای خارج شدن از عذاب وجود دارد؟! سخن از تفسیر دو میراندن و دو زنده کردن بسیار به میان آمده است، در این میان استاد علامه طباطبایی (قده) به کمک سایر آیات برآنند که انسان دو مردن اصیل و دو حیات اصیل دارد؛ انتقال از دنیا به برزخ مرگ اوّل است و انتقال از برزخ به قیامت مرگ دوم. بنابراین، برزخ حیات اوّل و قیامت زندگی دوم او خواهد بود؛ زیرا مرگ و حیات امر نسبی و قیاسی است. مرگ مطلق به معنای تباهی ونابودی مطلق اصلاً وجود ندارد؛ چنان که شرّ مطلق اصلاً وجود ندارد و سراسر جهان خیر است. پس مرگ نسبی است؛ چنان که شرّ نسبی است امّا حیات نفسی است؛ یعنی سراسر عالم زنده است. یک موجود زنده چون از جایی به جای دیگر منتقل شود نسبت به مکان (منقول عنه) می میرد و نسبت به محل (منقول الیه) زنده می شود. آدمی هنگامی که وارد برزخ شد نسبت به دنیا مرده و نسبت به برزخ زنده است و وقتی به قیامت کبرا انتقال یافت از برزخ مرده و نسبت به قیامت کبرا زنده است. در همة این سیر و حرکت، مرگ به معنای تخلّل عدم، نابودی و فنای محض بین متحرک و مقصد محال است. قرآن در آیة دیگر جهان میانه ای بین دنیا و قیامت کبرا به نام برزخ اثبات کرده می فرماید: (و من ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون) مؤمنون/100 گفتنی است، انسان پیش از مردن طبیعی و رهایی از آن، یک مرگ و زندگی قبلی را پشت سر گذاشته است؛ زیرا قبلاً که به صورت تراب، طین، حماء مسنون، صلصال و... بود، مرده بود و خداوند او را در جهان طبیعت زنده کرد: (کیف تکفرون بالله و کنتم أمواتا فأحیاکم) بقره/28 [چگونه به خداوند کفر می ورزید، حال آن که مرده بودید و خدا شما را زنده کرد.] جز این که از نظر قرآن انسان قبلاً مرده بوده و میراندنی در کار نبوده است از این رو (اماته) نبود، گرچه (موت) بود و از طرف دیگر حیات دنیوی را قابل ندانسته است؛ چون اصل زندگی دنیا را لهو و لعب می داند؛ پس حیات دنیا بازیچه است و تنها مراحل احیا و حیات، اماته، قبر (برزخ)، قیامت و زندگی جاودان از اهمیت ویژه برخوردار است، نه زندگی چند روزة دنیا. انسان از این زندگی دنیوی اثر و رنگی بر او عارض می شود که آن اثر با موت زایل می گردد. پس مرگ را می توان زوال اثر دانست. غرض آن که دنیا از یک سو لهو، لعب، زینت، تفاخر وتکاثر است و از سوی دیگر درعین بیداری بودن، خواب است و در عین توجه، غفلت است. از این رو حیات دنیا به عنوان یک حیات جامع و کلی در سیر گسترده بشر مطرح نخواهد شد. eporsesh.com
عنوان سوال:

از دیدگاه قرآن انسان دارای چند حیات و چند مرگ است؟


پاسخ:

قرآن برای انسان دو مرگ و دو حیات ثابت می کند. این گونه نیست که انسان از دنیا بمیرد و از مؤاخذه بعد از آن فارغ باشد. آنان در قیامت می گویند: (ربّنا أمتّنا اثنتیْن و أحییتنا اثْنتیْن فاعْترفنا بذنوبنا فهل إلی خروج من سبیل) مؤمن/11؛ [پروردگارا ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی. اکنون به گناهان خود معترفیم. ایا راهی برای خارج شدن از عذاب وجود دارد؟!
سخن از تفسیر دو میراندن و دو زنده کردن بسیار به میان آمده است، در این میان استاد علامه طباطبایی (قده) به کمک سایر آیات برآنند که انسان دو مردن اصیل و دو حیات اصیل دارد؛ انتقال از دنیا به برزخ مرگ اوّل است و انتقال از برزخ به قیامت مرگ دوم. بنابراین، برزخ حیات اوّل و قیامت زندگی دوم او خواهد بود؛ زیرا مرگ و حیات امر نسبی و قیاسی است. مرگ مطلق به معنای تباهی ونابودی مطلق اصلاً وجود ندارد؛ چنان که شرّ مطلق اصلاً وجود ندارد و سراسر جهان خیر است.
پس مرگ نسبی است؛ چنان که شرّ نسبی است امّا حیات نفسی است؛ یعنی سراسر عالم زنده است. یک موجود زنده چون از جایی به جای دیگر منتقل شود نسبت به مکان (منقول عنه) می میرد و نسبت به محل (منقول الیه) زنده می شود. آدمی هنگامی که وارد برزخ شد نسبت به دنیا مرده و نسبت به برزخ زنده است و وقتی به قیامت کبرا انتقال یافت از برزخ مرده و نسبت به قیامت کبرا زنده است. در همة این سیر و حرکت، مرگ به معنای تخلّل عدم، نابودی و فنای محض بین متحرک و مقصد محال است. قرآن در آیة دیگر جهان میانه ای بین دنیا و قیامت کبرا به نام برزخ اثبات کرده می فرماید: (و من ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون) مؤمنون/100
گفتنی است، انسان پیش از مردن طبیعی و رهایی از آن، یک مرگ و زندگی قبلی را پشت سر گذاشته است؛ زیرا قبلاً که به صورت تراب، طین، حماء مسنون، صلصال و... بود، مرده بود و خداوند او را در جهان طبیعت زنده کرد: (کیف تکفرون بالله و کنتم أمواتا فأحیاکم) بقره/28 [چگونه به خداوند کفر می ورزید، حال آن که مرده بودید و خدا شما را زنده کرد.] جز این که از نظر قرآن انسان قبلاً مرده بوده و میراندنی در کار نبوده است از این رو (اماته) نبود، گرچه (موت) بود و از طرف دیگر حیات دنیوی را قابل ندانسته است؛ چون اصل زندگی دنیا را لهو و لعب می داند؛ پس حیات دنیا بازیچه است و تنها مراحل احیا و حیات، اماته، قبر (برزخ)، قیامت و زندگی جاودان از اهمیت ویژه برخوردار است، نه زندگی چند روزة دنیا. انسان از این زندگی دنیوی اثر و رنگی بر او عارض می شود که آن اثر با موت زایل می گردد. پس مرگ را می توان زوال اثر دانست. غرض آن که دنیا از یک سو لهو، لعب، زینت، تفاخر وتکاثر است و از سوی دیگر درعین بیداری بودن، خواب است و در عین توجه، غفلت است. از این رو حیات دنیا به عنوان یک حیات جامع و کلی در سیر گسترده بشر مطرح نخواهد شد.
eporsesh.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین