آیا شیعه برای رفع تناقض بین آیاتی که در شأن صحابه نازل شده با روایاتی که در نکوهش آنها در کتب شیعه آمده، قائل به تحریف قرآن شده است؟
آیاتی که در مورد اطرافیان پیامبر(ص) (صحابه) وجود دارد به دو دسته کلی قابل تقسیم است: الف)آیاتی که به تمجید از آنها پرداخته است: مانند: (و السابقون الأولون من المهاجرین و الأنصار و الذین اتبعوهم باحسان رضی الله منهم و رضوا عنه...؛[1] پیش گامان نخستین از مهاجران و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند خداوند از آنها(نیز) از او خشنود شدند...) و در روایات شیعه نیز از آنان تجلیل شده است [2] چنان که حضرت علی (ع) در مورد آنان می‌فرماید: (... آنها صبح می‌کردند در حالی که موهای ژولیده و چهره‌های غبار آلوده داشتند، شب را تا صبح در حال سجده و قیام به عبادت می‌گذراندند...)[3] بنابراین صحابه مؤمن رسول خدا(ص) نزد شیعه دارای عظمت و احترام فراوانی هستند و به قول مرحوم سید شرف الدین عالم برجسته شیعه-: شیعه امامیه در انتخاب تشیع اقتدا به بزرگان از اصحاب پیامبر(ص) کرده‌اند.)[4] چرا که طبق شمارش ایشان 213 تن از صحابه بزرگ رسول خدا(ص) مانند:سلمان، ابوذر، مقداد، جابربن عبدالله انصاری، بلال حبشی، زید بن ارقم و ...شیعه بوده‌اند.[5] ب) آیاتی نیز به نکوهش بعضی صحابه پرداخته که بر دو قسمند: 1. در دسته‌ای از آنها عملکرد و رفتار آن ها مذمت شده است: مانند: کوتاهی بعضی برای حضور در جنگ،[6] فرار عده‌ای از آنها از جنگ[7] ایراد گرفتن به پیامبر در تقسیم غنائم[8] رها کردن پیامبر(ص) در حال نماز و رفتن به سراغ تجارت،[9] تهمت زدن به همسر پیامبر(ص) [10]و ... 2. گروهی دیگر از آیات علاوه بر رفتار، از اعتقاد بعضی صحابه نیز نکوهش شده است و خدا آنان را منافق دانسته است: (و ممَّن حَولکم الاعراب منافقون و من اهل المدینه مردوا علی النفاق... [11]؛ و از (میان) اعراب بادیه‌نشین که اطراف شما هستند؛ جمعی منافقند، و از اهل مدینه (نیز)، گروهی سخت به نفاق پای بندند، تو آنها را نمی‌شناسی ولی ما آنها را می‌شناسیم....) و در قرآن آیات فراوانی در مورد منافقان عصر پیامبر (ص) وجود دارد.[12] پس آن چه از قرآن استفاده می‌شود این است که اصحاب آن حضرت برخی مؤمن درستکار، برخی بدعمل، و بعضی نیز اصلا منافق بوده‌اند و بنا بر آن چه گذشت و با توجه به اینکه ملاک برتری افراد، میزان تقوای آنهاست،[13] روشن می‌شود که: اولا: تعریف و تمجید قرآن از صحابه شامل حال صحابه مؤمن درستکار می‌شود و یقینا گروه سوم (منافقان) را شامل نمی‌شود. ثانیا: اینکه اهل سنت مانند: فخر رازی همه صحابه را اهل بهشت، دانسته‌اند؛[14] کاملاً باطل است.[15] ثالثاً: روایاتی هم که در کتب شیعه در سر زنش بعضی صحابه وارد شده در مورد گروه سوم (منافقان)از آنها می‌باشد؛ بنابراین، هیچ تعارضی با آیاتی که در مدح آنهاست ندارد و این گونه روایات اختصاص به کتب شیعه ندارد، بلکه در معتبرترین کتاب اهل سنت (صحیح نجاری) دست کم 8 روایت با لحن بسیار تند از رسول خدا(ص) بر ضد بعضی صحابه ذکر شده که بیانگر ارتداد و در نتیجه جهنمی شدن گروهی از صحابه می‌باشد.[16] مثلاً از ابوهریره چنین نقل می‌کند که پیامبر(ص) پیوسته می‌فرمودند: در روز قیامت گروهی از اصحابم بر من وارد می‌شوند برای نوشیدن از آب کوثر پس ملاحظه، از آن منع می‌گردند؛ پس می‌گویم: (پروردگارا این ها اصحاب منند) خدا می‌فرماید: ( تو نمی‌دانی پس از توجه (جنایاتی) کردند، آنان پس ازتو مُرتد شده و به مرام گذشتگان خود در جاهلیت پیوستند...)[17] و طبق روایات دیگر خبر اندکی از آنها تهیه به آتش جهنم می‌روند.[18] شواهد این بازگشت به دوران جاهلیت حتی در منابع اهل سنت فراوان است از جمله: 1- حضرت محمد پیامبر(ص) را متهم به هذیان گویی کرد و مانع از این شد که چیزی را که مایه نجات از گمراهی مسلمانان بود بنویسد.[19] 2- با اینکه پیامبر(ص) حضرت علی(ع) را در غدیر خم از طرف خدا به ولایت (امامت) نصب کرده بود؛[20] عده‌ای در سقیفه بنی ساعده او را کنار گذاشتند. 3- عده‌ای دیگر به خانه فاطمه(س) حمله کردند و او را تهدید به سوزاندن خانه اش کردند و ...[21] که در اثر آن حضرت فاطمه(س) محسنش را سقط کرد و [22]... که در پی اینها حضرت سوگند یاد کرد که با آنها سخن نگوید؛[23] و از آنجا قهر کرد و در حالی که از آنها غضبناک بود از دنیا رفت؛[24] و وصیت کرد آن دو بر او نماز نخوانند چنان که ابن ابی الحدید به صراحت می‌گوید: (و الصحیح عندی انها ماتت و هی واحدإ علی ابن ابی بکر و عمر و انها اوصت ان یصلیا علیها؛ و صحیح نزد من آن است که فاطمه از دنیا رفت در حالی که بر ابوبکر و عمر غضبناک بود وصیت کرد آنها بر او نماز نخوانند).[25] و این در حالی است که طبق نقل صحیح بخاری و صحیح مسلم، فاطمه(س) پاره تن پیامبر(ص) است[26] که آزار او آزار پیامبر (ص) می‌باشد[27] و هر کسی که او را به غضب آورد پیامبر را به خشم آورده است.[28] و کسی که پیامبر را به خشم آورد خدا را به خشم آورده است. خداوند متعال می‌فرماید: (ان الذین یؤذنون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و اعدلهم عذاباً مهیناً؛ خدا کسانی را که خدا ورسولش را آزار می‌دهند در دنیا و آخرت لعنت کرده (از رحمتش دور ساخته)، و برای آنها عذاب خوار کننده‌ای آماده کرده است.)[29] با توجه به روایات (عرضه روایات بر قرآن و کنار زدن مخالفت قرآن)[30] اصلاً هیچ روایتی معارض قرآن نمی‌شود تا کسی از شیعه برای حل تعارض قائل به تحریف قران گردد، و نیز چنانکه گذشت روایات تندی علیه صحابه در صحیح بخاری آمده که بر جهنمی شدن گروهی از آنان دلالت می‌کند؛ پس اگر چنان که در سئوال فرض شده این گونه روایات در تعارض با قرآن باشد، و حل تعارض انگیزه‌ای برای قول به تحریف گردد، این انگیزه برای اهل سنت بسیار قوی‌تر است تا شیعه، زیرا آنان تمام روایات صحاح ستّه و به ویژه صحیح بخاری را صحیح می‌دانند؛ ولی شیعه حتی تمام روایات کافی را نیز صحیح نمی‌داند.[31] چه رسد به بقیه کتاب‌ها. نکته مهم: در سئوال قول به تحریف توسط شیعه مسلم گرفته شد و حل تعارض بین روایات در نکوهش بعضی صحابه آیات قرآن انگیزه آن معرفی شده است در صورتی که اصلاً محققان و علمای بزرگ شیعه قائل به تحریف نیستند تا چیزی انگیزه آن باشد و شاهد آن هم این است که در کتب خود به صراحت قول به تحریف را رد کرده‌اند.[32] بلکه برخی مانند شیخ جعفر کاشف الغطاء، صحت قرآن را از ضروریات مذهب شیعه و بلکه از ضروریات دین و در بین مسلمانان اجماعی می‌دانند.[33] علمای شیعه در کتب خود ضمن استدلالهای محکم بر حفظ قرآن از تحریف، شبهات آن را نیز دفع کرده‌اند،[34] که در اینجا اشاره‌ای گذرا به ادله شیعه بر عدم تحریف قرآن می‌گردد[35]: 1. قرآن رکن و اساس دین اسلام است و به حکم عقل باید حفظ گردد تا دین نیز حفظ گردد تا حجت بر مردم تمام گردد. 2. ضروری بودن تواتر قرآن . 3. اعجاز و تهدی قرآن. 4. آیه حفظ: (انا نحن نزلنا الذکر و اناله لحافظون).[36] 5. آیه نفی باطل از قرآن: (و انه لکتاب عزیز لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید).[37] 6. روایاتی که قرآن را محور درستی و نادرستی روایات معرفی می‌کنند. 7. نصوصی که از اهل بیت(ع) در مورد حفظ قرآن وارد شده است. نتیجه: 1. روایاتی که در نکوهش صحابه است موافق با آیاتی است که در همین زمینه آمده، و روایاتی که در مدح آنان است موافق با آیاتی است که در ستایش از آنها می‌باشد. بنابراین، بین آیات و روایات هیچ تعارضی نیست. 2. به فرض وجود تعارض و به فرض این که حل این تعارض انگیزه‌ای برای قول به تحریف باشد این انگیزه برای اهل سنت قوی‌تر است. 3. شیعه اصلا قائل به تحریف نیست تا چیزی انگیزه آن باشد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج7، ص 263 - 265، ج8، ص 107 - 111 و ج22، ص 119 - 123. 2. علم حدیث، تالیف زین العابدین قربانی، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1378، ص 161 - 207. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . توبه/ 100 و نیز: (و کذلک جعلناکم أمه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس...) بقره/142. و (کنتم خیر أمه أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله (آل عمران/110. و (یا ایها النبی حسبک الله اتبعک من المؤمنون) انفاق/64. و (و ان الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا بأموالهم و انفسهم فی سبیل الله...) انفاق/74. و (الذین تبوّء و الدار و الایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم و لایجدون فی صدورهم حاجه مما أوتوا و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه و من یوق شبح نفسه فاولئک هم الفلحون..)حشر/9.و (لقد رضی الله عن المؤمنین اذیبا یعونک تحت الشجره فعلم ما فی قلوبهم فانزل الله السکینه علیهم و اثابهم فتحا قریبا)فتح/18.و (محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم ترنهم رکعا سجدوا یتبغون فضلا من الله و رضوانا سیماهم فی وجوهم من اثر السجود...) فتح/29. [2] . رک: قمی، عباس، سفینة البحار، قم، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1414 ه ق، ج 5، ص 31 - 33 ماده (صحب) [3] . نهج‌البلاغه با ترجمه محمد دشتی، خ 97. [4] . شرف الدین، سید عبدالحسین، الفصول المهمة فی تألیف الامامه، تهران: موسسه البعثه، چاپ اول، بی‌تا، ص 189. [5] . رک: الفصول المهمه فی تألیف الامامه، همان، ص 190 - 200. [6] . (یا ایها الذین آمنوا الکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله إثا قلتم الی الارض أرفیتم بالحیوه الدنیا من الاخره...) توبه/38. [7] . (ان الذین تولوا منکم یوم التقی لجمعان انما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا) آل عمران/155: و (لو یجدون ملجأ تاو مغارات أو مدخلا لولوا الیه و هم یجمحون) توبه/57. [8] . (و منهم من یلمزک فی الصدقات فان اعطوا منها رضوا و ان یعطوا منها اذا هم یسخطون) توبه/58. [9] . (و اذا ر،وا تجاره او لهو انفضوا الیها و ترکوک قائما) جمعه/11. [10] . (ان الذین جاء و بالافک عصبإ منکم ...اذا تلقونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه مرّمنا و هو عندالله عظیم و لولا اذا استمعوه قلتم ما تیکون لنا ان نتکلم بهذا سبحانک هذا بهتان عظیم یعظکم الله ان تعود و المثله ابدا إن کنتم مؤمنون) نور/11 - 17. [11] . توبه/101. [12] . (و من الناس من یقول امنا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمؤمنین یخادعون الله و الذین آمنوا...) و لو شاء الله لذهب بسمعهم و ابصارهم ان الله علی کل شی قدیر) بقره/8 - 20. و (انما یستأذنک الذین لا یؤمنون بالله و الیوم الاخر و اربّابت قلوبهم فهم فی ربیهم یترددون...) توبه/45. و آیات فراوان بعد از آن . و (لذا جارک المنافقون ... و لکن المنافقون لا یعلمون) منافقون/1 - 8. [13] . (ان اکرمکم عندالله اتقاکم) حجرات/13. [14] . رجوع شود به کتاب: فخر، رازی، بیروت: داراحیاء التراث العربی؛ چاپ سوم، ج 16، ص 171. [15] . جهت مطالعه بیشتر رک: مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چابهای مختلف، ج 7، ص 263 - 265، ج 8، ص 107 - 111، ج 22، ص 119 - 123. [16] . رجوع شود به کتاب: بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌نوبت چاپ، بی‌تا، ص 159 - 160، یک روایت، ج 8، ص 148 - 152، 7 روایت. [17] . صحیح البخاری، همان، ج 8، ص 150. [18] . صحیح البخاری، همان، ص 150 - 151. [19] . رک: ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، به تحقیق محمد، ابوالفضل، ابراهیم، بیجا، داراحیاء الکتب العربیه، چاپ دوم، 1385 ه ق، ج6 . [20] . این خبر متواتر است و در بسیاری از کتب عامه آمده از جمله: التفسیر الکبیر، همان، ج 12، ص 49 و عبیدالله بن عبدالله، الحاکم الحسکانی الحذاء الحنفی، تحقیق و تعلیق محمد باقر المحمودی، تهران، مؤسسه الطبع و النشر التابعه لوزاره و الارشاد الاسلامی، چاپ اول، 1411 ه ق، ج 1، ص 251، ج 245 و ص 252، ج 247. [21] . رک: شرح نهج‌البلاغه، همان، ج 2، ص 56 و ج 6، ص 48. [22] . رک: همان، ج 14، ص 193. [23] . رک: همان، ج 6، ص 48 - 49. [24] . رک: همان، ج 6، ص 49. [25] . رک: همان، ج 6، ص 50. [26] . رک: صحیح البخاری، همان، ج 5، ص 36، و مسلم بن الحجاج، القشیری النیشابوری، صحیح مسلم بشرح النووی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ سوم، بی‌تا، ج 16، ص 3. [27] . صحیح المسلم بشرح النووی، همان. [28] . صحیح البخاری؛ همان. [29] . احزاب/57. [30] . رک: کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، تهران، علمیه الاسلامیه، بی‌تا، ج 1، ص 88 - 89. [31] .رک: سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه، چاپ دوم، 1369، ص 375؛ قربانی، زین العابدین، علم حدیث و نقش آن در شناخت و تهذیب، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1378، ص 268. [32] . رک: معرفت، محمد هادی، صیانه القرآن من التحریف، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1418 ه ق، ص 59 - 78؛ محمدی، فتح الله، سلامه القرآن من التحریف، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، 1420 ه ق، ج 1، ص 86 - 98، و حسینی میلانی، سید علی، التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، قم، دار القرآن الکریم، چاپ اول، 1410 ه ق، ص 10 - 27. [33] . رک: ضیانه القرآن من التحریف، همان، ص 64. [34] . رک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1371، ج 12، ص 104 - 133؛ خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، بی‌جا، انوار الهدی، چاپ هشتم، بی‌تا، ص 197 - 235؛ مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، داراکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1364، ج 11، ص 21 - 31. و جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1378، ص 315 - 349. و صیانه القرآن، همان. و سلامه القرآن من التحریف، همان. و التحقیق مخانفی التحریف عن القرآن الشریف، همان. [35] . جهت مطالعه تفصیلی: رک: صیانه القرآن من التحریف؛ همان، ص 35 - 57. [36] . حجر/9. [37] . فصلت/41 - 42.
عنوان سوال:

آیا شیعه برای رفع تناقض بین آیاتی که در شأن صحابه نازل شده با روایاتی که در نکوهش آنها در کتب شیعه آمده، قائل به تحریف قرآن شده است؟


پاسخ:

آیاتی که در مورد اطرافیان پیامبر(ص) (صحابه) وجود دارد به دو دسته کلی قابل تقسیم است: الف)آیاتی که به تمجید از آنها پرداخته است: مانند: (و السابقون الأولون من المهاجرین و الأنصار و الذین اتبعوهم باحسان رضی الله منهم و رضوا عنه...؛[1]
پیش گامان نخستین از مهاجران و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند خداوند از آنها(نیز) از او خشنود شدند...) و در روایات شیعه نیز از آنان تجلیل شده است [2] چنان که حضرت علی (ع) در مورد آنان می‌فرماید: (... آنها صبح می‌کردند در حالی که موهای ژولیده و چهره‌های غبار آلوده داشتند، شب را تا صبح در حال سجده و قیام به عبادت می‌گذراندند...)[3] بنابراین صحابه مؤمن رسول خدا(ص) نزد شیعه دارای عظمت و احترام فراوانی هستند و به قول مرحوم سید شرف الدین عالم برجسته شیعه-: شیعه امامیه در انتخاب تشیع اقتدا به بزرگان از اصحاب پیامبر(ص) کرده‌اند.)[4] چرا که طبق شمارش ایشان 213 تن از صحابه بزرگ رسول خدا(ص) مانند:سلمان، ابوذر، مقداد، جابربن عبدالله انصاری، بلال حبشی، زید بن ارقم و ...شیعه بوده‌اند.[5]
ب) آیاتی نیز به نکوهش بعضی صحابه پرداخته که بر دو قسمند: 1. در دسته‌ای از آنها عملکرد و رفتار آن ها مذمت شده است:
مانند: کوتاهی بعضی برای حضور در جنگ،[6] فرار عده‌ای از آنها از جنگ[7] ایراد گرفتن به پیامبر در تقسیم غنائم[8] رها کردن پیامبر(ص) در حال نماز و رفتن به سراغ تجارت،[9] تهمت زدن به همسر پیامبر(ص) [10]و ... 2. گروهی دیگر از آیات علاوه بر رفتار، از اعتقاد بعضی صحابه نیز نکوهش شده است و خدا آنان را منافق دانسته است: (و ممَّن حَولکم الاعراب منافقون و من اهل المدینه مردوا علی النفاق... [11]؛ و از (میان) اعراب بادیه‌نشین که اطراف شما هستند؛ جمعی منافقند، و از اهل مدینه (نیز)، گروهی سخت به نفاق پای بندند، تو آنها را نمی‌شناسی ولی ما آنها را می‌شناسیم....) و در قرآن آیات فراوانی در مورد منافقان عصر پیامبر (ص) وجود دارد.[12] پس آن چه از قرآن استفاده می‌شود این است که اصحاب آن حضرت برخی مؤمن درستکار، برخی بدعمل، و بعضی نیز اصلا منافق بوده‌اند و بنا بر آن چه گذشت و با توجه به اینکه ملاک برتری افراد، میزان تقوای آنهاست،[13] روشن می‌شود که: اولا: تعریف و تمجید قرآن از صحابه شامل حال صحابه مؤمن درستکار می‌شود و یقینا گروه سوم (منافقان) را شامل نمی‌شود. ثانیا: اینکه اهل سنت مانند: فخر رازی همه صحابه را اهل بهشت، دانسته‌اند؛[14] کاملاً باطل است.[15] ثالثاً: روایاتی هم که در کتب شیعه در سر زنش بعضی صحابه وارد شده در مورد گروه سوم (منافقان)از آنها می‌باشد؛ بنابراین، هیچ تعارضی با آیاتی که در مدح آنهاست ندارد و این گونه روایات اختصاص به کتب شیعه ندارد، بلکه در معتبرترین کتاب اهل سنت (صحیح نجاری) دست کم 8 روایت با لحن بسیار تند از رسول خدا(ص) بر ضد بعضی صحابه ذکر شده که بیانگر ارتداد و در نتیجه جهنمی شدن گروهی از صحابه می‌باشد.[16] مثلاً از ابوهریره چنین نقل می‌کند که پیامبر(ص) پیوسته می‌فرمودند: در روز قیامت گروهی از اصحابم بر من وارد می‌شوند برای نوشیدن از آب کوثر پس ملاحظه، از آن منع می‌گردند؛ پس می‌گویم: (پروردگارا این ها اصحاب منند) خدا می‌فرماید: ( تو نمی‌دانی پس از توجه (جنایاتی) کردند، آنان پس ازتو مُرتد شده و به مرام گذشتگان خود در جاهلیت پیوستند...)[17] و طبق روایات دیگر خبر اندکی از آنها تهیه به آتش جهنم می‌روند.[18] شواهد این بازگشت به دوران جاهلیت حتی در منابع اهل سنت فراوان است از جمله: 1- حضرت محمد پیامبر(ص) را متهم به هذیان گویی کرد و مانع از این شد که چیزی را که مایه نجات از گمراهی مسلمانان بود بنویسد.[19] 2- با اینکه پیامبر(ص) حضرت علی(ع) را در غدیر خم از طرف خدا به ولایت (امامت) نصب کرده بود؛[20]
عده‌ای در سقیفه بنی ساعده او را کنار گذاشتند. 3- عده‌ای دیگر به خانه فاطمه(س) حمله کردند و او را تهدید به سوزاندن خانه اش کردند و ...[21] که در اثر آن حضرت فاطمه(س) محسنش را سقط کرد و [22]... که در پی اینها حضرت سوگند یاد کرد که با آنها سخن نگوید؛[23] و از آنجا قهر کرد و در حالی که از آنها غضبناک بود از دنیا رفت؛[24] و وصیت کرد آن دو بر او نماز نخوانند چنان که ابن ابی الحدید به صراحت می‌گوید: (و الصحیح عندی انها ماتت و هی واحدإ علی ابن ابی بکر و عمر و انها اوصت ان یصلیا علیها؛ و صحیح نزد من آن است که فاطمه از دنیا رفت در حالی که بر ابوبکر و عمر غضبناک بود وصیت کرد آنها بر او نماز نخوانند).[25] و این در حالی است که طبق نقل صحیح بخاری و صحیح مسلم، فاطمه(س) پاره تن پیامبر(ص) است[26] که آزار او آزار پیامبر (ص) می‌باشد[27] و هر کسی که او را به غضب آورد پیامبر را به خشم آورده است.[28] و کسی که پیامبر را به خشم آورد خدا را به خشم آورده است. خداوند متعال می‌فرماید: (ان الذین یؤذنون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و اعدلهم عذاباً مهیناً؛ خدا کسانی را که خدا ورسولش را آزار می‌دهند در دنیا و آخرت لعنت کرده (از رحمتش دور ساخته)، و برای آنها عذاب خوار کننده‌ای آماده کرده است.)[29]
با توجه به روایات (عرضه روایات بر قرآن و کنار زدن مخالفت قرآن)[30] اصلاً هیچ روایتی معارض قرآن نمی‌شود تا کسی از شیعه برای حل تعارض قائل به تحریف قران گردد، و نیز چنانکه گذشت روایات تندی علیه صحابه در صحیح بخاری آمده که بر جهنمی شدن گروهی از آنان دلالت می‌کند؛ پس اگر چنان که در سئوال فرض شده این گونه روایات در تعارض با قرآن باشد، و حل تعارض انگیزه‌ای برای قول به تحریف گردد، این انگیزه برای اهل سنت بسیار قوی‌تر است تا شیعه، زیرا آنان تمام روایات صحاح ستّه و به ویژه صحیح بخاری را صحیح می‌دانند؛ ولی شیعه حتی تمام روایات کافی را نیز صحیح نمی‌داند.[31] چه رسد به بقیه کتاب‌ها. نکته مهم: در سئوال قول به تحریف توسط شیعه مسلم گرفته شد و حل تعارض بین روایات در نکوهش بعضی صحابه آیات قرآن انگیزه آن معرفی شده است در صورتی که اصلاً محققان و علمای بزرگ شیعه قائل به تحریف نیستند تا چیزی انگیزه آن باشد و شاهد آن هم این است که در کتب خود به صراحت قول به تحریف را رد کرده‌اند.[32] بلکه برخی مانند شیخ جعفر کاشف الغطاء، صحت قرآن را از ضروریات مذهب شیعه و بلکه از ضروریات دین و در بین مسلمانان اجماعی می‌دانند.[33] علمای شیعه در کتب خود ضمن استدلالهای محکم بر حفظ قرآن از تحریف، شبهات آن را نیز دفع کرده‌اند،[34] که در اینجا اشاره‌ای گذرا به ادله شیعه بر عدم تحریف قرآن می‌گردد[35]:
1. قرآن رکن و اساس دین اسلام است و به حکم عقل باید حفظ گردد تا دین نیز حفظ گردد تا حجت بر مردم تمام گردد.
2. ضروری بودن تواتر قرآن . 3. اعجاز و تهدی قرآن. 4. آیه حفظ: (انا نحن نزلنا الذکر و اناله لحافظون).[36]
5. آیه نفی باطل از قرآن: (و انه لکتاب عزیز لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید).[37]
6. روایاتی که قرآن را محور درستی و نادرستی روایات معرفی می‌کنند. 7. نصوصی که از اهل بیت(ع) در مورد حفظ قرآن وارد شده است.
نتیجه: 1. روایاتی که در نکوهش صحابه است موافق با آیاتی است که در همین زمینه آمده، و روایاتی که در مدح آنان است موافق با آیاتی است که در ستایش از آنها می‌باشد. بنابراین، بین آیات و روایات هیچ تعارضی نیست.
2. به فرض وجود تعارض و به فرض این که حل این تعارض انگیزه‌ای برای قول به تحریف باشد این انگیزه برای اهل سنت قوی‌تر است. 3. شیعه اصلا قائل به تحریف نیست تا چیزی انگیزه آن باشد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج7، ص 263 - 265، ج8، ص 107 - 111 و ج22، ص 119 - 123.
2. علم حدیث، تالیف زین العابدین قربانی، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1378، ص 161 - 207.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . توبه/ 100 و نیز: (و کذلک جعلناکم أمه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس...) بقره/142. و (کنتم خیر أمه أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله (آل عمران/110. و (یا ایها النبی حسبک الله اتبعک من المؤمنون) انفاق/64. و (و ان الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا بأموالهم و انفسهم فی سبیل الله...) انفاق/74. و (الذین تبوّء و الدار و الایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم و لایجدون فی صدورهم حاجه مما أوتوا و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه و من یوق شبح نفسه فاولئک هم الفلحون..)حشر/9.و (لقد رضی الله عن المؤمنین اذیبا یعونک تحت الشجره فعلم ما فی قلوبهم فانزل الله السکینه علیهم و اثابهم فتحا قریبا)فتح/18.و (محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم ترنهم رکعا سجدوا یتبغون فضلا من الله و رضوانا سیماهم فی وجوهم من اثر السجود...) فتح/29.
[2] . رک: قمی، عباس، سفینة البحار، قم، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1414 ه ق، ج 5، ص 31 - 33 ماده (صحب)
[3] . نهج‌البلاغه با ترجمه محمد دشتی، خ 97.
[4] . شرف الدین، سید عبدالحسین، الفصول المهمة فی تألیف الامامه، تهران: موسسه البعثه، چاپ اول، بی‌تا، ص 189.
[5] . رک: الفصول المهمه فی تألیف الامامه، همان، ص 190 - 200.
[6] . (یا ایها الذین آمنوا الکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله إثا قلتم الی الارض أرفیتم بالحیوه الدنیا من الاخره...) توبه/38.
[7] . (ان الذین تولوا منکم یوم التقی لجمعان انما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا) آل عمران/155: و (لو یجدون ملجأ تاو مغارات أو مدخلا لولوا الیه و هم یجمحون) توبه/57.
[8] . (و منهم من یلمزک فی الصدقات فان اعطوا منها رضوا و ان یعطوا منها اذا هم یسخطون) توبه/58.
[9] . (و اذا ر،وا تجاره او لهو انفضوا الیها و ترکوک قائما) جمعه/11.
[10] . (ان الذین جاء و بالافک عصبإ منکم ...اذا تلقونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه مرّمنا و هو عندالله عظیم و لولا اذا استمعوه قلتم ما تیکون لنا ان نتکلم بهذا سبحانک هذا بهتان عظیم یعظکم الله ان تعود و المثله ابدا إن کنتم مؤمنون) نور/11 - 17.
[11] . توبه/101.
[12] . (و من الناس من یقول امنا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمؤمنین یخادعون الله و الذین آمنوا...) و لو شاء الله لذهب بسمعهم و ابصارهم ان الله علی کل شی قدیر) بقره/8 - 20. و (انما یستأذنک الذین لا یؤمنون بالله و الیوم الاخر و اربّابت قلوبهم فهم فی ربیهم یترددون...) توبه/45. و آیات فراوان بعد از آن . و (لذا جارک المنافقون ... و لکن المنافقون لا یعلمون) منافقون/1 - 8.
[13] . (ان اکرمکم عندالله اتقاکم) حجرات/13.
[14] . رجوع شود به کتاب: فخر، رازی، بیروت: داراحیاء التراث العربی؛ چاپ سوم، ج 16، ص 171.
[15] . جهت مطالعه بیشتر رک: مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چابهای مختلف، ج 7، ص 263 - 265، ج 8، ص 107 - 111، ج 22، ص 119 - 123.
[16] . رجوع شود به کتاب: بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌نوبت چاپ، بی‌تا، ص 159 - 160، یک روایت، ج 8، ص 148 - 152، 7 روایت.
[17] . صحیح البخاری، همان، ج 8، ص 150.
[18] . صحیح البخاری، همان، ص 150 - 151.
[19] . رک: ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، به تحقیق محمد، ابوالفضل، ابراهیم، بیجا، داراحیاء الکتب العربیه، چاپ دوم، 1385 ه ق، ج6 .
[20] . این خبر متواتر است و در بسیاری از کتب عامه آمده از جمله: التفسیر الکبیر، همان، ج 12، ص 49 و عبیدالله بن عبدالله، الحاکم الحسکانی الحذاء الحنفی، تحقیق و تعلیق محمد باقر المحمودی، تهران، مؤسسه الطبع و النشر التابعه لوزاره و الارشاد الاسلامی، چاپ اول، 1411 ه ق، ج 1، ص 251، ج 245 و ص 252، ج 247.
[21] . رک: شرح نهج‌البلاغه، همان، ج 2، ص 56 و ج 6، ص 48.
[22] . رک: همان، ج 14، ص 193.
[23] . رک: همان، ج 6، ص 48 - 49.
[24] . رک: همان، ج 6، ص 49.
[25] . رک: همان، ج 6، ص 50.
[26] . رک: صحیح البخاری، همان، ج 5، ص 36، و مسلم بن الحجاج، القشیری النیشابوری، صحیح مسلم بشرح النووی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ سوم، بی‌تا، ج 16، ص 3.
[27] . صحیح المسلم بشرح النووی، همان.
[28] . صحیح البخاری؛ همان.
[29] . احزاب/57.
[30] . رک: کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، تهران، علمیه الاسلامیه، بی‌تا، ج 1، ص 88 - 89.
[31] .رک: سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه، چاپ دوم، 1369، ص 375؛ قربانی، زین العابدین، علم حدیث و نقش آن در شناخت و تهذیب، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1378، ص 268.
[32] . رک: معرفت، محمد هادی، صیانه القرآن من التحریف، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1418 ه ق، ص 59 - 78؛ محمدی، فتح الله، سلامه القرآن من التحریف، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، 1420 ه ق، ج 1، ص 86 - 98، و حسینی میلانی، سید علی، التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، قم، دار القرآن الکریم، چاپ اول، 1410 ه ق، ص 10 - 27.
[33] . رک: ضیانه القرآن من التحریف، همان، ص 64.
[34] . رک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1371، ج 12، ص 104 - 133؛ خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، بی‌جا، انوار الهدی، چاپ هشتم، بی‌تا، ص 197 - 235؛ مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، داراکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1364، ج 11، ص 21 - 31. و جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1378، ص 315 - 349. و صیانه القرآن، همان. و سلامه القرآن من التحریف، همان. و التحقیق مخانفی التحریف عن القرآن الشریف، همان.
[35] . جهت مطالعه تفصیلی: رک: صیانه القرآن من التحریف؛ همان، ص 35 - 57.
[36] . حجر/9.
[37] . فصلت/41 - 42.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین