مقدمهای که باید قبل از جواب بپذیریم این است که همة پیامبران الهی از نظر معرفت و تقوا دارای مقام والائی هستند و نمایندگان خداوند متعال در روی زمین اند و صاحبان عصمت میباشند. حضرت آدم علیه السّلام نیز نمایندة خدا در زمین و معلم فرشتگان و مسجود ملائکة بزرگ خدا گردید، پس با این امتیازات مسلماً گناه نمیکند، به علاوه که او پیامبر و هر پیامبری معصوم است.[1] با این مقدمه، باید بدانیم که آنچه از آدم سر زد چه بود؟ و آیا عمل او باعث شد که بشر از بهشت محروم گردد و تا قیامت در دنیا معذب باشد؟ یا اینکه بنای خداوند و مشیت ازلی این بود که بشر، دنیا را محل زندگی خویش قرار دهد و بهشت آدم نیز در همین دنیا بوده است؟ نه بهشتی که جاودانی است و بهشت سرای دیگر است؟ بهشت آدم کدام بهشت بود؟ گرچه بعضی آن را بهشت موعود نیکان و پاکان میدانند ولی تحقیق مسئله نشانگر این است که بهشت موعود نبوده است بلکه از باغهای پرنعمت و روح افزای یکی از مناطق سرسبز زمین بوده است، زیرا: اولاً بهشت موعود قیامت، نعمتی جاودانی است که در آیات زیادی از قرآن به جاودانگی آن اشاره شده است و بیرون رفتن از آن ممکن نیست. و در روایاتی که از طریق اهل بیت علیهم السّلام به ما رسیده به این موضوع تصریح شده است؛ راوی میگوید، از امام صادق علیه السّلام راجع به بهشت آدم پرسیدم امام فرمود: (باغی از باغهای دنیا بود که خورشید و ماه بر آن میتابید و اگر بهشت جاودانی بود،هرگز از آن بیرون رانده نمیشد.[2] از اینجا روشن میشود که منظور از هبوط و نزول آدم به زمین، نزول مقامی است نه مکانی یعنی از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سرسبز پائین آمد. بهرحال این بهشت آدم، غیر از بهشت سرای دیگر است چراکه آن پایان سیر انسان است و این آغاز سیر آدم بود. و نیز این مقدمة اعمال و برنامههای او است و آن (بهشت قیامت) نتیجة اعمال و برنامههایش. ثانیا: ابلیس در آن بهشت راه ندارد، در آنجا نه وسوسههای شیطانی وجود دارد و نه نافرمانی خدا.[3] بعد از تعیین بهشت آدم، روشن می شود که آنچه آدم مرتکب شد، گناهی نبود که همانند شرک و کفر و دروغ و ظلم، در خور مجازات باشد، بلکه (ترک اولی) و (عصیان نسبی) بود. و آن این است که گاه بعضی اعمال مباح و یا حتی مستحب در خور مقام افراد بزرگ نیست و باید از آن ها چشم بپوشند و به کار مهمتر بپردازند، در غیر این صورت، ترک اولی کردهاند. فی المثل نمازی را که ما میخوانیم قسمتی از آن با حضور قلب و قسمتی بدون حضور قلب میگذرد، ولی این نماز هرگز در خور مقام شخصی همچون پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السّلام نیست، او باید سراسر نمازش، غرق در حضور پیشگاه خدا باشد و اگر غیر این کند، گناهی مرتکب نشده اما (ترک اولی) کرده است.[4] پس اکنون که منظور از بهشت آدم، مشخص گردید و عمل و کار حضرت آدم علیه السّلام نیز معلوم گشت، لازم است بدانیم که دوران بهشت آدم، یک دوران تعلیماتی و آموزشی برای آدم محسوب میشد، دوران آشنایی با تکالیف و امر و نهی پروردگار، دوران شناختن دوست از دشمن و دوران دیدن نتیجة عصیان و مخالفت فرمان خدا، پس در واقع، تکلیفی در میان نبود تا مخالفت تکلیف صدق کند بلکه نهی خداوند از نزدیکی آدم به درخت خاص، نهی ارشادی بوده است نه نهی مولوی.[5] بنابراین مطابق آیة 36 از سورة بقره، زمین جایگاه و محل استقرار و آسایش همة انسانهاست و این تصمیم و خواست الهی است و حضرت آدم علیه السّلام هیچ تقصیر و دخالتی در این امر نداشته است، و حکمت و مشیت خداوندی با ملاحظة مصالح بندگان آن را اقتضا کرده است و هیچ منافاتی با عدالت او ندارد بلکه در اختیار گذاشتن امکانات و نعمتهای دنیوی به علاوه نعمتهای بدنی و جسمی برای انسان، از الطاف پروردگار متعال است تا انسان بتواند از همه اینها بهره برده و برای خانة آخرتش، توشههای خوبی مهیا سازد.[6] نکته مهم دیگر که باید اشاره شود این است که خداوند بر اساس حکمت خویش جهان را بر اساس تأثیر علل و اسباب آفریده است اصابت سنگ به چشم، باعث کور شدن آن می شود چه چشم یک فرد عادی باشد و چه چشم پیامبر و یا امام و یک انسان معصوم باشد پس تأثیر علل و اسباب را نمی توان نفی کرد همانگونه که رفتار تغذیه ای و آمیزشی یک پدر و مادر می تواند در سلامت نسل وی مؤثر باشد حال باید توجه داشت که فرمان الهی و نهی خداوند از خوردن از درخت ممنوعه آثاری در پی داشته که از جمله محرومیت از ادامه زندگی در آن جای راحت از عواقب آن بوده است بر اساس قانون علیت این اثر بر آن علت مترتب می شود چه بخواهیم و چه دوست نداشته باشیم و این امر، ارتباطی به عدالت خداوند ندارد چرا که انجام دهنده ی کار خود ما بوده ایم و از اول هم مشخص بود که آثار آن به خود انجام دهنده کار و نسل ولی بازگشت می کند و ربطی به عدالت خدا ندارد آیا اگر پدری خانه ی خود را بفروشد و بدون منزل باقی بماند می توان گفت که عدالت خداوند با بی خانمان شدن نسل ولی سازگار نیست زیرا آن ها دست به فروش منزل خود نزده اند؟ خیر چرا که جهان مکان تأثیر علل و اسباب است. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و پنجم، 1369، ج 1، ص187؛ و مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوازدهم، 1369، ج 6، ص122؛ و مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ هفتم، دارالکتب الاسلامیه، 1369، ج13، ص323، و مأخذ دیگر. [2] . مجلسی، محمد باقر، چاپ آخوندی، بحارالانوار، ج11. [3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ج1، ص186. [4] . همان، ذیل آیات 30 38 سوره بقره. [5] . نهی ارشادی، همانند نهی پزشک از غذای معلومی است که تکلیف آور نیست و مخالفتش گناه محسوب نمیشود. [6] . از کتابهای تفسیر نمونه، تفسیر پیام قرآن، پرتوی از قرآن، استفاده شده است. (ج 1و6و13).
آیا با عدالت خداوند سازگار است که به خاطر خطای حضرت آدم، تمام نسل او با محرومیت از بهشت دچار این همه مشکلات شوند؟
مقدمهای که باید قبل از جواب بپذیریم این است که همة پیامبران الهی از نظر معرفت و تقوا دارای مقام والائی هستند و نمایندگان خداوند متعال در روی زمین اند و صاحبان عصمت میباشند. حضرت آدم علیه السّلام نیز نمایندة خدا در زمین و معلم فرشتگان و مسجود ملائکة بزرگ خدا گردید، پس با این امتیازات مسلماً گناه نمیکند، به علاوه که او پیامبر و هر پیامبری معصوم است.[1]
با این مقدمه، باید بدانیم که آنچه از آدم سر زد چه بود؟ و آیا عمل او باعث شد که بشر از بهشت محروم گردد و تا قیامت در دنیا معذب باشد؟ یا اینکه بنای خداوند و مشیت ازلی این بود که بشر، دنیا را محل زندگی خویش قرار دهد و بهشت آدم نیز در همین دنیا بوده است؟ نه بهشتی که جاودانی است و بهشت سرای دیگر است؟
بهشت آدم کدام بهشت بود؟ گرچه بعضی آن را بهشت موعود نیکان و پاکان میدانند ولی تحقیق مسئله نشانگر این است که بهشت موعود نبوده است بلکه از باغهای پرنعمت و روح افزای یکی از مناطق سرسبز زمین بوده است، زیرا:
اولاً بهشت موعود قیامت، نعمتی جاودانی است که در آیات زیادی از قرآن به جاودانگی آن اشاره شده است و بیرون رفتن از آن ممکن نیست.
و در روایاتی که از طریق اهل بیت علیهم السّلام به ما رسیده به این موضوع تصریح شده است؛ راوی میگوید، از امام صادق علیه السّلام راجع به بهشت آدم پرسیدم امام فرمود: (باغی از باغهای دنیا بود که خورشید و ماه بر آن میتابید و اگر بهشت جاودانی بود،هرگز از آن بیرون رانده نمیشد.[2]
از اینجا روشن میشود که منظور از هبوط و نزول آدم به زمین، نزول مقامی است نه مکانی یعنی از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سرسبز پائین آمد. بهرحال این بهشت آدم، غیر از بهشت سرای دیگر است چراکه آن پایان سیر انسان است و این آغاز سیر آدم بود. و نیز این مقدمة اعمال و برنامههای او است و آن (بهشت قیامت) نتیجة اعمال و برنامههایش.
ثانیا: ابلیس در آن بهشت راه ندارد، در آنجا نه وسوسههای شیطانی وجود دارد و نه نافرمانی خدا.[3]
بعد از تعیین بهشت آدم، روشن می شود که آنچه آدم مرتکب شد، گناهی نبود که همانند شرک و کفر و دروغ و ظلم، در خور مجازات باشد، بلکه (ترک اولی) و (عصیان نسبی) بود. و آن این است که گاه بعضی اعمال مباح و یا حتی مستحب در خور مقام افراد بزرگ نیست و باید از آن ها چشم بپوشند و به کار مهمتر بپردازند، در غیر این صورت، ترک اولی کردهاند. فی المثل نمازی را که ما میخوانیم قسمتی از آن با حضور قلب و قسمتی بدون حضور قلب میگذرد، ولی این نماز هرگز در خور مقام شخصی همچون پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السّلام نیست، او باید سراسر نمازش، غرق در حضور پیشگاه خدا باشد و اگر غیر این کند، گناهی مرتکب نشده اما (ترک اولی) کرده است.[4]
پس اکنون که منظور از بهشت آدم، مشخص گردید و عمل و کار حضرت آدم علیه السّلام نیز معلوم گشت، لازم است بدانیم که دوران بهشت آدم، یک دوران تعلیماتی و آموزشی برای آدم محسوب میشد، دوران آشنایی با تکالیف و امر و نهی پروردگار، دوران شناختن دوست از دشمن و دوران دیدن نتیجة عصیان و مخالفت فرمان خدا، پس در واقع، تکلیفی در میان نبود تا مخالفت تکلیف صدق کند بلکه نهی خداوند از نزدیکی آدم به درخت خاص، نهی ارشادی بوده است نه نهی مولوی.[5]
بنابراین مطابق آیة 36 از سورة بقره، زمین جایگاه و محل استقرار و آسایش همة انسانهاست و این تصمیم و خواست الهی است و حضرت آدم علیه السّلام هیچ تقصیر و دخالتی در این امر نداشته است، و حکمت و مشیت خداوندی با ملاحظة مصالح بندگان آن را اقتضا کرده است و هیچ منافاتی با عدالت او ندارد بلکه در اختیار گذاشتن امکانات و نعمتهای دنیوی به علاوه نعمتهای بدنی و جسمی برای انسان، از الطاف پروردگار متعال است تا انسان بتواند از همه اینها بهره برده و برای خانة آخرتش، توشههای خوبی مهیا سازد.[6]
نکته مهم دیگر که باید اشاره شود این است که خداوند بر اساس حکمت خویش جهان را بر اساس تأثیر علل و اسباب آفریده است اصابت سنگ به چشم، باعث کور شدن آن می شود چه چشم یک فرد عادی باشد و چه چشم پیامبر و یا امام و یک انسان معصوم باشد پس تأثیر علل و اسباب را نمی توان نفی کرد همانگونه که رفتار تغذیه ای و آمیزشی یک پدر و مادر می تواند در سلامت نسل وی مؤثر باشد حال باید توجه داشت که فرمان الهی و نهی خداوند از خوردن از درخت ممنوعه آثاری در پی داشته که از جمله محرومیت از ادامه زندگی در آن جای راحت از عواقب آن بوده است بر اساس قانون علیت این اثر بر آن علت مترتب می شود چه بخواهیم و چه دوست نداشته باشیم و این امر، ارتباطی به عدالت خداوند ندارد چرا که انجام دهنده ی کار خود ما بوده ایم و از اول هم مشخص بود که آثار آن به خود انجام دهنده کار و نسل ولی بازگشت می کند و ربطی به عدالت خدا ندارد آیا اگر پدری خانه ی خود را بفروشد و بدون منزل باقی بماند می توان گفت که عدالت خداوند با بی خانمان شدن نسل ولی سازگار نیست زیرا آن ها دست به فروش منزل خود نزده اند؟ خیر چرا که جهان مکان تأثیر علل و اسباب است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و پنجم، 1369، ج 1، ص187؛ و مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوازدهم، 1369، ج 6، ص122؛ و مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ هفتم، دارالکتب الاسلامیه، 1369، ج13، ص323، و مأخذ دیگر.
[2] . مجلسی، محمد باقر، چاپ آخوندی، بحارالانوار، ج11.
[3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ج1، ص186.
[4] . همان، ذیل آیات 30 38 سوره بقره.
[5] . نهی ارشادی، همانند نهی پزشک از غذای معلومی است که تکلیف آور نیست و مخالفتش گناه محسوب نمیشود.
[6] . از کتابهای تفسیر نمونه، تفسیر پیام قرآن، پرتوی از قرآن، استفاده شده است. (ج 1و6و13).
- [سایر] "خلود" در عذاب یعنی چه ؟ آیا این مساله با عدالت خداوند سازگار است ؟
- [سایر] در آخرت، پذیرفته شدن همه اعمال در گرو پذیرفته شدن نماز است. آیا این امر با عدالت خداوند سازگار است؟
- [سایر] در آخرت، پذیرفته شدن همه اعمال در گرو پذیرفته شدن نماز است. آیا این امر با عدالت خداوند سازگار است؟
- [سایر] تروریست هایی که خود را شهید می دانند و به خاطر خدا آدم می کشند، به بهشت می روند؟
- [سایر] زلزله و حوادث طبیعی دیگر که در آن ها انسان های بی گناه، خصوصا کودکان کشته می شوند، چگونه با کرامت و عدالت و رحمت خدا سازگار است؟
- [سایر] گفته شده است که بیشتر سادات با ایمان از دنیا می روند و از این جهت بر دیگران برتری دارند، آیا برتری سادات، با عدالت خداوند سازگار است؟
- [سایر] یکی از شرایط مرجع تقلید حلال زاده بودن است، آیا ممنوعیت غیرحلالزادگان از چنین منصبی، خلاف عقل و عدالت نبوده و موجب محرومیت از حقوق اجتماعی نمیشود؟
- [سایر] با توجه به مسئله خلود عذاب برای کافران، آیا این مسئله با عدالت الهی سازگار است؟
- [سایر] آیا خطای حضرت آدم (ع) ما را نیز گناهکار کرده است؟ چرا این قدر بر داستان آدم تاکید شده است؟
- [سایر] با توجه به مسئله خلود عذاب و اثبات آن آیا این مسئله با عدالت سازگار است؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] تقلید در احکام; عمل نمودن به دستور مجتهد است و از مجتهدی باید تقلید کرد که: مرد بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامی، حلال زاده، زنده و عادل باشد و مقصود از عدالت آن است که قدرت نفسانیه ای بر انجام واجبات و ترک گناهان کبیره داشته باشد. و احتیاط واجب آن است که مرجع تقلید حریص به دنیا نباشد و لازم است از مجتهدین دیگر اعلم باشد یعنی در فهمیدن حکم خدا از همه مجتهدین عصر خودش عالمتر باشد.
- [آیت الله مظاهری] قاضی باید شیعه اثنی عشری، مرد، عاقل، عادل، دارای ملکه قدسیه، فقیه و شجاع باشد و عیبهایی که موجب تنفّر طبع میشود (ولدالزنا، شهرت به فسق در گذشته و مانند اینها) نداشته باشد و از عیوبی که موجب سلب اطمینان میشود (بالغ نبودن، جنون ادواری، سهو و خطای مفرط و مانند اینها) مبرّا باشد.
- [آیت الله مظاهری] مراد از بیّنه شهادت دو مرد مؤمن، بالغ، رشید، عاقل، عادل، مختار و حلالزادهای است که عیوبی که موجب سلب اطمینان میشود (جنون ادواری، سهو و خطای مفرط و مانند اینها) نداشته باشند و شهادت آنها با قطع و جزم و جدّ بعد از خواستن قاضی باشد.
- [امام خمینی] تقلید در احکام، عمل کردن به دستور مجتهد است، و از مجتهدی باید تقلید کرد که مرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و حلالزاده و زنده و عادل باشد. و نیز بنا بر احتیاط واجب باید از مجتهدی تقلید کرد که حریص به دنیا نباشد و از مجتهدین دیگر اعلم باشد، یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدین زمان خود استادتر باشد.
- [آیت الله اردبیلی] تقلید در احکام، این است که در حین عمل تصمیم و التزام داشته باشد به احکامی که مجتهد از ادله شرعی استنباط کرده است عمل نماید و تقلید به این معنا، موضوع جواز یا وجوب بقاء بر تقلید میت وعدم جواز عدول از تقلید مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر است. و از مجتهدی باید تقلید کرد که بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامی، حلال زاده، زنده، عادل و اعلم باشد (یعنی در فهمیدن حکم خدا از ادله شرعی و درک موضوعات از تمام مجتهدین زمان خود استادتر باشد) و دنیا طلب نباشد به طوری که منافات با عدالت داشته باشد و همچنین بنابر مشهور مرد باشد.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).