در فرهنگ اسلامی، جهان عرصه تقابل و هم آوردی دو (ولایت) است؛ ولایت خدا و دوستان او از یک سو و ولایت شیطان (طاغوت) و پیروان او از سوی دیگر. در این فرهنگ، انسان ها یا در خط ولایت خدا و دوستان خدا هستند که خدا، آنها را از تاریکی های نادانی و گمراهی، خارج و به روشنای دانایی و رستگاری داخل می کند یا در خط ولایت شیطان و دوستان شیطان قرار دارند که اولیایشان، آنها را از روشنایی هدایت به سوی تاریکی های ضلالت می کشانند: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ امَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَولِیائُهُم الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ.1 خداوند، سرور کسانی است که ایمان آورده اند. آنان را از تاریکی ها به سوی روشنایی به در می برد. و[لی ]کسانی که کفر ورزیده اند، سرورانشان طاغوتند که آنان را از روشنایی به سوی تاریکی ها به در می برند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند. بر اساس این نگرش، در آموزه های اسلامی، به نقش (ولایت) در زندگی انسان ها توجه ویژه ای شده است و همه اهل ایمان موظفند از یک سو، سر در گرو ولایت حق و پیروان آن داشته باشند و از سوی دیگر، از ولایت شیطان و پیروان او بیزاری جویند. این همان حقیقت (تولِّی) و (تبرِّی) است که در مکتب تشیع بر آن بسیار تأکید شده است. 1. مفهوم تولّی و تبرّی (تولّی) بر وزن ترقّی مصدر باب تفعّل از ماده (ولی) و در لغت به معنای پذیرش ولایت و کسی را ولیّ خود قرار دادن است. (ولیّ) در زبان عرب به معنای دوست، یاور و سرپرست آمده است. چنان که مصدر آن (ولایت) نیز به معنای دوستی، یاوری و سرپرستی به کار می رود. بنابراین، تولّی هم به معنای پذیرش دوستی و کسی را دوست خود قرار دادن است و هم به معنای پذیرش سرپرستی و کسی را سرپرست خود قرار دادن. با توجه به موارد کاربرد این کلمه در آیات و روایات می توان گفت که دوستی و سرپرستی، لازم و ملزوم یکدیگرند و پذیرش دوستی، مقدمه پذیرش سرپرستی است؛ زیرا دل سپردن، مقدمه سر سپردن است و انسان تا به کسی دل نبندد، نمی تواند سرسپرده او شود و چنان که باید و شاید تسلیم او گردد.2 (تبرّی) نیز بر همان وزن و از همان مصدر از ماده (برء) و به معنای بیزاری جستن، بیزار شدن و دوری گزیدن آمده است.3 در مورد معنای اصطلاحی این دو کلمه نیز گفته اند: تولّی و تبرّی؛ یعنی انسان از لحاظ عاطفی، قلب خود را از محبت و علاقه خدا، پیامبران و ائمه معصومین و جانشینان به حق آنان (فقیهان) و مؤمنان پر کند و در عین حال، بغض و کینه دشمنان آنها را به دل بگیرد و از نظر سیاسی و اجتماعی، سرپرستی، رهبری، دوستی و حکومت الهی را بپذیرد و از حکومت دشمنان اسلام دوری جوید.4 2. تولّی و تبرّی در آموزه های اسلامی اگر چه (تولّی) و (تبرّی) را در اصطلاح از فروع دین شمرده اند، ولی از مجموعه معارف اسلامی، به ویژه آموزه های مکتب اهل بیت علیهم السلام چنین برمی آید که این دو موضوع، نه فرع دین، بلکه همه دین و تمامیت ایمان هستند و به بیان دیگر، دین و ایمان چیزی جز دوستی ورزیدن و بیزاری جستن به خاطر خدا نیست. فضیل بن یسار، یکی از یاران امام صادق علیه السلام نقل می کند: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا دوستی و دشمنی از ایمان است؟ فرمودند: (هَلِ الإیمانُ إِلاَّ الحُبُّ وَ البُغضُ؛ آیا ایمان جز دوستی و دشمنی است؟)5 در روایت دیگری، امام صادق علیه السلام می فرمایند: (مَنْ أَحَبَّ لِلّهِ وَ أَبْغَضَ لِلّهِ وَ أَعْطی لِلّهِ فَهُوَ مِمَّنْ کَمُلَ إیمانُهُ؛ آن کس که برای خدا دوستی بورزد، برای خدا دشمنی کند و برای خدا ببخشد، از کسانی است که ایمان او کامل شده است.)6 و باز می فرمایند: (کُلُّ مَنْ لَمْیُحِبَّ عَلَی الدِّینِ وَ لَمْیُبْغِضْ عَلَی الدِّینِ فَلا دینَ لَهُ؛ کسی که دوستی و دشمنی اش بر اساس دین نباشد، دین ندارد).7 همچنین از آن حضرت نقل شده است: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِأَصحابِهِ: أَیُّ عُرَیِّ الإِیمانِ أَوْثَقُ؟ فَقالُوا: اَللّهُ وَ رَسُولُه أَعْلَمُ وَ قالَ بَعْضُهُم: الصَّلاةُ وَ قالَ بَعْضُهُم: الزَّکاةُ وَ قالَ بَعْضُهُم: الصِّیامُ و قالَ بَعْضُهُم: اَلحَجُّ وَ العُمْرَةُ و قالَ بَعْضُهُم: الجِهادُ. فَقالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آلهلِکُلِّ ما قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَیْسَ بِهِ وَ لکِنْ أَوْثَقَ عُرَیِّ الإِیمانِ الحُبُّ فِی¨ اللّهِ وَ الْبُغضُ فِی¨ اللّهِ وَ تَوالِی¨ (تَوَلِّی¨) أَولِیاءَ اللّهِ وَ التَّبَرِّیَّ مِنْ أَعداءِ اللّهِ.8 رسول خدا صلّی الله علیه و آله به یارانشان فرمودند: استوارترین دست آویزهای ایمان کدام است؟ گفتند: خدا و رسولش بهتر می دانند. بعضی گفتند: نماز؛ بعضی گفتند: زکات؛ بعضی گفتند: روزه؛ بعضی گفتند: حج و عمره و بعضی گفتند: جهاد. پس پیامبر خدا فرمودند: برای همه آنچه گفتید فضیلتی است، ولی استوارترین دست آویزهای ایمان نیست، بلکه استوارترین دست آویز ایمان، دوستی در راه خدا، پیروی کردن از اولیای خدا و بیزاری جستن از دشمنان خداست. این همه نیست مگر به دلیل آنکه دوستی ها و دشمنی های آدمی مبدأ همه کنش ها و واکنش ها و اثرگذاری و اثرپذیری های او و تعیین کننده منش و روش او در زندگی فردی و اجتماعی است. نجات و رستگاری یا سقوط و گمراهی هر انسانی نیز بستگی تام و تمامی به این موضوع دارد که او در زندگی خود به چه کسی یا چه چیزی دل بسته و به ولایت که سرسپرده است. 3. دوستان و دشمنان اهل ایمان حال این پرسش مطرح می شود که ما به پذیرش دوستی و سرپرستی چه کسی یا چه کسانی امر و از پذیرش دوستی و سرپرستی چه اشخاصی نهی شده ایم؟ در پاسخ این پرسش باید گفت در قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام به صراحت در مورد کسانی که باید مؤمنان به دوستی و ولایت آنها گردن نهند و همچنین کسانی که نباید مؤمنان در پی دوستی و ولایت آنها باشند، سخن گفته شده است که در اینجا به مواردی از آنها اشاره می کنیم: الف) قرآن قرآن کریم در آیات متعددی به معرفی (ولیّ) مؤمنان پرداخته است که این آیه از آن جمله است: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکوةَ وَ هُمْ راکِعُونَ.9 ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند؛ همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند. خداوند متعال در ادامه این آیه، کسانی را که ولایت خدا، رسول خدا صلی الله علیه و آله و ولیّ خدا را گردن می نهند، به عنوان (حزب اللّه ) می ستاید: وَ مَنْ یَتَولَّ اللّه وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّه هُمُ الْغالِبوُنَ.10 و هر که خدا و پیامبر او و مؤمنان را ولیّ خود گزیند، بداند که پیروزمندان، گروه خداوندند. بر اساس آیه یاد شده، تنها خدا، پیامبر و جانشین پیامبر که در پایان آیه به کنایه از وی یاد شده است و همه می دانیم که او کسی جز امیر مؤمنان علی علیه السلام نیست صلاحیت ولایت بر مؤمنان را دارند.11 همچنین خداوند در مورد کسانی که مؤمنان باید از دوستی کردن با آنها و پذیرش سرپرستی و ولایت شان خودداری کنند، در قرآن کریم می فرماید: یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا الْکافِرینَ أَوْلیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤمِنینَ.12 ای کسانی که ایمان آورده اید، به جای مؤمنان، کافران را به دوستی (سرپرستی) خود مگیرید. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصاری أَوْلیاءَ بَعْضُهُمْ أَولیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّه لایَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ.13 ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصارا را دوستان (سرپرستان) [خود] مگیرید [که ]بعضی از آنان دوستان (سرپرستان) بعضی دیگرند و هر کس از شما آنها را به دوستی (سرپرستی) گیرد، از آنان خواهد بود. آری، خدا، گروه ستمگران را راه نمی نماید. یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنْ الحَقِّ... .14 ای کسانی که ایمان آورده اید، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی (سرپرستی) مگیرید [، به گونه ای] که با آنها اظهار دوستی کنید و حال آنکه به یقین، به آن حقیقت که برای شما آمده است، کافرند. ب) روایات با توجه به اهمیت و نقش ولایت ورزی و برائت جویی در زندگی فردی و اجتماعی اهل ایمان، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام در موارد متعددی، درباره دو موضوع یاد شده بحث کرده اند. آنان در مورد کسانی که شایسته است مؤمنان آنها را دوست و سرپرست خود برگزینند و همچنین کسانی که سزاوار است ایشان از پذیرش دوستی و ولایت آنها خودداری کنند، به تفصیل سخن گفته اند تا آنجا که در برخی از مجموعه های روایی شیعه، بابی با عنوان (اَلْحُبُّ فِی¨ اللّه وَ الْبُغْضُ فِی¨ اللّه ) به این موضوع اختصاص یافته است.15 با بررسی اجمالی روایاتی که در این زمینه از پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده است، به روشنی درمی یابیم که در اندیشه اسلامی، پذیرش ولایت و سرپرستی اهل بیت علیهم السلام، محور همه دوستی ها و مخالفت با ولایت آنها محور همه دشمنی هاست. از این رو، اهل ایمان موظفند با هر کس که ولایت و سرپرستی اهل بیت علیهم السلام را پذیرفته است، دوستی و با هر کس که از در دشمنی با این خاندان وارد شده است، دشمنی کنند. رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله در این زمینه می فرمایند: مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَرْکِبَ سَفینَةَ النَّجاةِ وَ یَتَمَسَّکَ بِالْعُروَةِ الْوُثْقی وَ یَعْتَصِمَ بِحَبْلِ اللّه الْمَتینِ فَلْیُوالِ عَلیِّا بَعْدی وَ لْیُعادِ عَدُوَّهُ وَلْیَأْتَمَّ بِاْلأَئِمَّةِ الْهُداةِ مِنْ وُلْدِهِ.16 هر که دوست دارد بر کشتی نجات بنشیند و به دستگیره استوار چنگ آویزد و ریسمان محکم خدا را بگیرد، باید پس از من علی را دوست بدارد و با دشمنش، دشمنی ورزد و از پیشوایان هدایت که از نسل اویند، پیروی کند. در روایت دیگری، امام باقرعلیه السلام در پاسخ کسی که از آن حضرت خواسته بود او را از دینی که خود و اهل بیتش برآنند، آگاه سازد، فرمود: شَهادَةُ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ اللّه، وَ أَنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله، وَالاْءقرارُ بِما جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللّه وَ الْوَلایَةُ لِوَلیِّنا وَالْبَراءَةُ مِنْ عَدُوِّنا وَالتَّسلیمُ لِأَمْرِنا وَ انْتِظارُ قائِمِنا وَ الاْءجْتِهادُ وَ الْوَرَعُ.17 گواهی به اینکه خدایی جز خدای یکتا نیست و اینکه حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرستاده خداست؛ اقرار به آنچه از سوی خدا آمده است؛ دوستی دوستان ما؛ بیزاری جستن از دشمنان ما؛ تسلیم شدن در برابر فرمان ما؛ چشم به راه بودن قائم ما؛ تلاش در راه اطاعت خدا و پاک دامنی و پرهیزکاری. اگر به این آیات و روایات فراتر از زاویه نگاه محدود مذهبی و فرقه ای توجه شود، می توانند معیار تشخیص دوستان و دشمنان ما در عصر حاضر و تعیین حدود دوستی ها و دشمنی های ما باشند. بنابراین، می توان گفت از آنجا که عصر حاضر، عصر امامت و ولایت امام مهدی علیه السلام است و ایشان حجت الهی در زمان هستند، از یک سو وظیفه داریم به ریسمان ولایت مهدوی چنگ زنیم و همه مناسبات فردی و اجتماعی خود را بر اساس خواست و رضایت او سامان دهیم. از سوی دیگر، مکلفیم از تمسک به ولایت دشمنان آن حضرت خودداری کنیم و از هر آنچه در تقابل با این ولایت است، بیزاری جوییم. این موضوع، مبنا و اساس انتظار در تفکر شیعه است. بدون تردید، امروز فرهنگ و تمدن برخاسته از (اومانیسم)، (سکولاریسم) و (لیبرالیسم) غربی که با خوی استکباری و برتری طلبی خود در پی حاکمیت بخشیدن ولایتش بر سراسر جهان است، در تقابل جدّی با فرهنگ ولایت محور شیعی و آرمان (حقیقت مدار)، (معنویت گرا) و (عدالت محور) مهدوی قرار دارد. از این رو، همه منتظران واقعی و هواخواهان ولایت مهدوی باید از این فرهنگ و تمدن بیزاری جویند و با سلطه طلبی آن مقابله کنند. 4. ضرورت ولایت ورزی و برائت جویی در فرهنگ شیعی، امامان معصوم علیهم السلام مظهر همه خوبی ها و دشمنان آنها مظهر همه بدی ها هستند و به طور طبیعی کسی که در پی خوبی ها و دوری از بدی هاست، راهی جز دل بستن به حضرات معصومین و برائت از دشمنان آنها ندارد. امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرمایند: نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ وَ مِنْ فُرُوْعِنا کُلُّ بِرٍّ فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِیدُ وَ الصَّلاةُ وَ الصِّیامُ و... وَ عَدُوُّنا أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ کُلُّ قَبِیحٍ وَ فاحِشَةٍ فَمِنْهُمُ الْکِذْبُ وَ الْبُخْلُ وَ الَّنمِیمَةُ و... .18 ما ریشه همه خوبی هاییم و همه خوبی ها از شاخ و برگ ماست. از جمله خوبی ها یگانه پرستی، نماز، روزه و... است. دشمن ما ریشه همه بدی هاست و همه اعمال زشت و ناشایست از شاخ و برگ آنهاست که دروغ گویی، تنگ نظری، سخن چینی و... از آن جمله است. در روایت دیگری که از امام موسی کاظم علیه السلام در تفسیر آیه شریفه (قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّی¨َ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ...؛ بگو: پروردگار من فقط زشتکاری ها را چه آشکارش [باشد] و چه پنهان...، حرام گردانیده است)،19 نقل شده، این موضوع با عبارت دیگری بیان گردیده است: إِنَّ القُرآنَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَجَمِیعُ ما حَرَمَّ اللّهُ فِی¨ القُرآنِ هُوَ الظّاهِرُ وَ الباطِنُ مِنْ ذلِکَ أَئِمَّةُ الْجَوْرِ، وَ جَمِیعُ ما أَحَلَّ اللّهُ تَعالی فِی¨ الْکِتابِ هُوَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ مِنْ ذلِکَ أَئِمَّةُ الْحَقِّ.20 برای قرآن ظاهری است و باطنی. همه آنچه را خداوند در قرآن حرام کرده، ظاهر قرآن است و باطن آن پیشوایان ستمکارند و همه آنچه را خدای تعالی در قرآن حلال فرموده ظاهر قرآن است و باطن آن پیشوایان حق (ائمه معصومین علیهم السلام) هستند. بنا براین، برای همه کسانی که طالب هدایت و رستگاری اند، به ویژه برای کسانی که سر در گرو ولایت آخرین امام از سلسله اولیای خدا، حضرت مهدی علیه السلام دارند، ضروری است که دوستان و دشمنان اهل ایمان را بشناسند. اینان تا ولایت مهدوی را که استمرار ولایت الهی، ولایت محمدی و ولایت علوی است، و نیز کسانی را که در تقابل با جریان ولایت مهدوی هستند، چنان که بایسته است، نشناسند، نمی توانند چنان که شایسته است، به ریسمان ولایت مهدوی درآویزند و از دشمنان این ولایت بیزاری جویند. حضرت امام خمینی رحمت الله علیه در این زمینه می فرمایند: شرط ورود به صراط نعمت حق، برائت و دوری از صراط گمراهان است که در همه سطوح و جوامع اسلامی باید پیاده شود.21 با توجه به مطالب یاد شده می توان گفت ولایت ورزی و برائت جویی دو رکن اساسی انتظار هستند و تنها کسانی را می توان از جمله منتظران واقعی برشمرد که در دوران غیبت امام زمان علیه السلام تولّی و تبرّی را به مفهوم کامل آن، پیشه خود سازند. پی نوشتها: 1. سوره بقره2، آیه 257؛ ر.ک: سوره جاثیه(45)، آیه 19. 2. ر.ک: محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج 15، ص407، ماده (ولیّ)؛ احمد بن محمد الفیوّمی، المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، صص 672 و 673؛ لغت نامه دهخدا، ج 5، ص6272 ، ماده (تولی). 3. ر.ک: المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، همان، صص 46 و 47، ماده (بری)؛ لغت نامه دهخدا، ج 4، ص 575، ماده (تبری). 4. ابوالفضل شکوری، فقه سیاسی اسلام، چاپ دوم: قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1377، صص 446429. 5. الکافی، ج2، ص125، ح5. 6. همان، ص 124، ح 1. 7. همان، ص127، ح16. 8. همان، صص 125 و 126، ح 6. 9. سوره مائده 5، آیه 55. 10. سوره مائده 5، آیه 56. 11. ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، صص 475 487. 12. سوره نساء 4، آیه 144. 13. سوره مائده 5، آیه 51. 14. سوره ممتحنه 60، آیه 1. 15. ر.ک: الکافی، ج 2، صص 124 127؛ بحار الأنوار، ج 66، صص 236 253. 16. محمد بن علی بن حسین شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج 1، ص 292، ح 43، به نقل از: محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه (همراه با ترجمه فارسی)، ترجمه: حمیدرضا شیخی، چاپ دوم: قم، دارالحدیث، 1377، ج 2، صص974 و 975. 17. بحار الأنوار، ص 14، ح 15. 18. الکافی، ج 8 ، ص 203، ح 336. 19. سوره اعراف 7، آیه 33. 20. الکافی، ج 1، ص 374، ح 10. 21. صحیفه نور، ج 20، ص 114. منبع: www.irc.ir
در فرهنگ اسلامی، جهان عرصه تقابل و هم آوردی دو (ولایت) است؛ ولایت خدا و دوستان او از یک سو و ولایت شیطان (طاغوت) و پیروان او از سوی دیگر. در این فرهنگ، انسان ها یا در خط ولایت خدا و دوستان خدا هستند که خدا، آنها را از تاریکی های نادانی و گمراهی، خارج و به روشنای دانایی و رستگاری داخل می کند یا در خط ولایت شیطان و دوستان شیطان قرار دارند که اولیایشان، آنها را از روشنایی هدایت به سوی تاریکی های ضلالت می کشانند:
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ امَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَولِیائُهُم الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ.1
خداوند، سرور کسانی است که ایمان آورده اند. آنان را از تاریکی ها به سوی روشنایی به در می برد. و[لی ]کسانی که کفر ورزیده اند، سرورانشان طاغوتند که آنان را از روشنایی به سوی تاریکی ها به در می برند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند.
بر اساس این نگرش، در آموزه های اسلامی، به نقش (ولایت) در زندگی انسان ها توجه ویژه ای شده است و همه اهل ایمان موظفند از یک سو، سر در گرو ولایت حق و پیروان آن داشته باشند و از سوی دیگر، از ولایت شیطان و پیروان او بیزاری جویند. این همان حقیقت (تولِّی) و (تبرِّی) است که در مکتب تشیع بر آن بسیار تأکید شده است.
1. مفهوم تولّی و تبرّی
(تولّی) بر وزن ترقّی مصدر باب تفعّل از ماده (ولی) و در لغت به معنای پذیرش ولایت و کسی را ولیّ خود قرار دادن است. (ولیّ) در زبان عرب به معنای دوست، یاور و سرپرست آمده است. چنان که مصدر آن (ولایت) نیز به معنای دوستی، یاوری و سرپرستی به کار می رود. بنابراین، تولّی هم به معنای پذیرش دوستی و کسی را دوست خود قرار دادن است و هم به معنای پذیرش سرپرستی و کسی را سرپرست خود قرار دادن. با توجه به موارد کاربرد این کلمه در آیات و روایات می توان گفت که دوستی و سرپرستی، لازم و ملزوم یکدیگرند و پذیرش دوستی، مقدمه پذیرش سرپرستی است؛ زیرا دل سپردن، مقدمه سر سپردن است و انسان تا به کسی دل نبندد، نمی تواند سرسپرده او شود و چنان که باید و شاید تسلیم او گردد.2 (تبرّی) نیز بر همان وزن و از همان مصدر از ماده (برء) و به معنای بیزاری جستن، بیزار شدن و دوری گزیدن آمده است.3 در مورد معنای اصطلاحی این دو کلمه نیز گفته اند:
تولّی و تبرّی؛ یعنی انسان از لحاظ عاطفی، قلب خود را از محبت و علاقه خدا، پیامبران و ائمه معصومین و جانشینان به حق آنان (فقیهان) و مؤمنان پر کند و در عین حال، بغض و کینه دشمنان آنها را به دل بگیرد و از نظر سیاسی و اجتماعی، سرپرستی، رهبری، دوستی و حکومت الهی را بپذیرد و از حکومت دشمنان اسلام دوری جوید.4
2. تولّی و تبرّی در آموزه های اسلامی
اگر چه (تولّی) و (تبرّی) را در اصطلاح از فروع دین شمرده اند، ولی از مجموعه معارف اسلامی، به ویژه آموزه های مکتب اهل بیت علیهم السلام چنین برمی آید که این دو موضوع، نه فرع دین، بلکه همه دین و تمامیت ایمان هستند و به بیان دیگر، دین و ایمان چیزی جز دوستی ورزیدن و بیزاری جستن به خاطر خدا نیست.
فضیل بن یسار، یکی از یاران امام صادق علیه السلام نقل می کند:
از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا دوستی و دشمنی از ایمان است؟ فرمودند: (هَلِ الإیمانُ إِلاَّ الحُبُّ وَ البُغضُ؛ آیا ایمان جز دوستی و دشمنی است؟)5
در روایت دیگری، امام صادق علیه السلام می فرمایند: (مَنْ أَحَبَّ لِلّهِ وَ أَبْغَضَ لِلّهِ وَ أَعْطی لِلّهِ فَهُوَ مِمَّنْ کَمُلَ إیمانُهُ؛ آن کس که برای خدا دوستی بورزد، برای خدا دشمنی کند و برای خدا ببخشد، از کسانی است که ایمان او کامل شده است.)6 و باز می فرمایند: (کُلُّ مَنْ لَمْیُحِبَّ عَلَی الدِّینِ وَ لَمْیُبْغِضْ عَلَی الدِّینِ فَلا دینَ لَهُ؛ کسی که دوستی و دشمنی اش بر اساس دین نباشد، دین ندارد).7
همچنین از آن حضرت نقل شده است:
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِأَصحابِهِ: أَیُّ عُرَیِّ الإِیمانِ أَوْثَقُ؟ فَقالُوا: اَللّهُ وَ رَسُولُه أَعْلَمُ وَ قالَ بَعْضُهُم: الصَّلاةُ وَ قالَ بَعْضُهُم: الزَّکاةُ وَ قالَ بَعْضُهُم: الصِّیامُ و قالَ بَعْضُهُم: اَلحَجُّ وَ العُمْرَةُ و قالَ بَعْضُهُم: الجِهادُ. فَقالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آلهلِکُلِّ ما قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَیْسَ بِهِ وَ لکِنْ أَوْثَقَ عُرَیِّ الإِیمانِ الحُبُّ فِی¨ اللّهِ وَ الْبُغضُ فِی¨ اللّهِ وَ تَوالِی¨ (تَوَلِّی¨) أَولِیاءَ اللّهِ وَ التَّبَرِّیَّ مِنْ أَعداءِ اللّهِ.8
رسول خدا صلّی الله علیه و آله به یارانشان فرمودند: استوارترین دست آویزهای ایمان کدام است؟ گفتند: خدا و رسولش بهتر می دانند. بعضی گفتند: نماز؛ بعضی گفتند: زکات؛ بعضی گفتند: روزه؛ بعضی گفتند: حج و عمره و بعضی گفتند: جهاد. پس پیامبر خدا فرمودند: برای همه آنچه گفتید فضیلتی است، ولی استوارترین دست آویزهای ایمان نیست، بلکه استوارترین دست آویز ایمان، دوستی در راه خدا، پیروی کردن از اولیای خدا و بیزاری جستن از دشمنان خداست.
این همه نیست مگر به دلیل آنکه دوستی ها و دشمنی های آدمی مبدأ همه کنش ها و واکنش ها و اثرگذاری و اثرپذیری های او و تعیین کننده منش و روش او در زندگی فردی و اجتماعی است. نجات و رستگاری یا سقوط و گمراهی هر انسانی نیز بستگی تام و تمامی به این موضوع دارد که او در زندگی خود به چه کسی یا چه چیزی دل بسته و به ولایت که سرسپرده است.
3. دوستان و دشمنان اهل ایمان
حال این پرسش مطرح می شود که ما به پذیرش دوستی و سرپرستی چه کسی یا چه کسانی امر و از پذیرش دوستی و سرپرستی چه اشخاصی نهی شده ایم؟
در پاسخ این پرسش باید گفت در قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام به صراحت در مورد کسانی که باید مؤمنان به دوستی و ولایت آنها گردن نهند و همچنین کسانی که نباید مؤمنان در پی دوستی و ولایت آنها باشند، سخن گفته شده است که در اینجا به مواردی از آنها اشاره می کنیم:
الف) قرآن
قرآن کریم در آیات متعددی به معرفی (ولیّ) مؤمنان پرداخته است که این آیه از آن جمله است:
إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکوةَ وَ هُمْ راکِعُونَ.9
ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند؛ همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.
خداوند متعال در ادامه این آیه، کسانی را که ولایت خدا، رسول خدا صلی الله علیه و آله و ولیّ خدا را گردن می نهند، به عنوان (حزب اللّه ) می ستاید:
وَ مَنْ یَتَولَّ اللّه وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّه هُمُ الْغالِبوُنَ.10
و هر که خدا و پیامبر او و مؤمنان را ولیّ خود گزیند، بداند که پیروزمندان، گروه خداوندند.
بر اساس آیه یاد شده، تنها خدا، پیامبر و جانشین پیامبر که در پایان آیه به کنایه از وی یاد شده است و همه می دانیم که او کسی جز امیر مؤمنان علی علیه السلام نیست صلاحیت ولایت بر مؤمنان را دارند.11 همچنین خداوند در مورد کسانی که مؤمنان باید از دوستی کردن با آنها و پذیرش سرپرستی و ولایت شان خودداری کنند، در قرآن کریم می فرماید:
یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا الْکافِرینَ أَوْلیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤمِنینَ.12
ای کسانی که ایمان آورده اید، به جای مؤمنان، کافران را به دوستی (سرپرستی) خود مگیرید.
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصاری أَوْلیاءَ بَعْضُهُمْ أَولیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّه لایَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ.13
ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصارا را دوستان (سرپرستان) [خود] مگیرید [که ]بعضی از آنان دوستان (سرپرستان) بعضی دیگرند و هر کس از شما آنها را به دوستی (سرپرستی) گیرد، از آنان خواهد بود. آری، خدا، گروه ستمگران را راه نمی نماید.
یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنْ الحَقِّ... .14
ای کسانی که ایمان آورده اید، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی (سرپرستی) مگیرید [، به گونه ای] که با آنها اظهار دوستی کنید و حال آنکه به یقین، به آن حقیقت که برای شما آمده است، کافرند.
ب) روایات
با توجه به اهمیت و نقش ولایت ورزی و برائت جویی در زندگی فردی و اجتماعی اهل ایمان، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام در موارد متعددی، درباره دو موضوع یاد شده بحث کرده اند. آنان در مورد کسانی که شایسته است مؤمنان آنها را دوست و سرپرست خود برگزینند و همچنین کسانی که سزاوار است ایشان از پذیرش دوستی و ولایت آنها خودداری کنند، به تفصیل سخن گفته اند تا آنجا که در برخی از مجموعه های روایی شیعه، بابی با عنوان (اَلْحُبُّ فِی¨ اللّه وَ الْبُغْضُ فِی¨ اللّه ) به این موضوع اختصاص یافته است.15
با بررسی اجمالی روایاتی که در این زمینه از پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده است، به روشنی درمی یابیم که در اندیشه اسلامی، پذیرش ولایت و سرپرستی اهل بیت علیهم السلام، محور همه دوستی ها و مخالفت با ولایت آنها محور همه دشمنی هاست. از این رو، اهل ایمان موظفند با هر کس که ولایت و سرپرستی اهل بیت علیهم السلام را پذیرفته است، دوستی و با هر کس که از در دشمنی با این خاندان وارد شده است، دشمنی کنند.
رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله در این زمینه می فرمایند:
مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَرْکِبَ سَفینَةَ النَّجاةِ وَ یَتَمَسَّکَ بِالْعُروَةِ الْوُثْقی وَ یَعْتَصِمَ بِحَبْلِ اللّه الْمَتینِ فَلْیُوالِ عَلیِّا بَعْدی وَ لْیُعادِ عَدُوَّهُ وَلْیَأْتَمَّ بِاْلأَئِمَّةِ الْهُداةِ مِنْ وُلْدِهِ.16
هر که دوست دارد بر کشتی نجات بنشیند و به دستگیره استوار چنگ آویزد و ریسمان محکم خدا را بگیرد، باید پس از من علی را دوست بدارد و با دشمنش، دشمنی ورزد و از پیشوایان هدایت که از نسل اویند، پیروی کند.
در روایت دیگری، امام باقرعلیه السلام در پاسخ کسی که از آن حضرت خواسته بود او را از دینی که خود و اهل بیتش برآنند، آگاه سازد، فرمود:
شَهادَةُ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ اللّه، وَ أَنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله، وَالاْءقرارُ بِما جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللّه وَ الْوَلایَةُ لِوَلیِّنا وَالْبَراءَةُ مِنْ عَدُوِّنا وَالتَّسلیمُ لِأَمْرِنا وَ انْتِظارُ قائِمِنا وَ الاْءجْتِهادُ وَ الْوَرَعُ.17
گواهی به اینکه خدایی جز خدای یکتا نیست و اینکه حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرستاده خداست؛ اقرار به آنچه از سوی خدا آمده است؛ دوستی دوستان ما؛ بیزاری جستن از دشمنان ما؛ تسلیم شدن در برابر فرمان ما؛ چشم به راه بودن قائم ما؛ تلاش در راه اطاعت خدا و پاک دامنی و پرهیزکاری.
اگر به این آیات و روایات فراتر از زاویه نگاه محدود مذهبی و فرقه ای توجه شود، می توانند معیار تشخیص دوستان و دشمنان ما در عصر حاضر و تعیین حدود دوستی ها و دشمنی های ما باشند.
بنابراین، می توان گفت از آنجا که عصر حاضر، عصر امامت و ولایت امام مهدی علیه السلام است و ایشان حجت الهی در زمان هستند، از یک سو وظیفه داریم به ریسمان ولایت مهدوی چنگ زنیم و همه مناسبات فردی و اجتماعی خود را بر اساس خواست و رضایت او سامان دهیم. از سوی دیگر، مکلفیم از تمسک به ولایت دشمنان آن حضرت خودداری کنیم و از هر آنچه در تقابل با این ولایت است، بیزاری جوییم. این موضوع، مبنا و اساس انتظار در تفکر شیعه است.
بدون تردید، امروز فرهنگ و تمدن برخاسته از (اومانیسم)، (سکولاریسم) و (لیبرالیسم) غربی که با خوی استکباری و برتری طلبی خود در پی حاکمیت بخشیدن ولایتش بر سراسر جهان است، در تقابل جدّی با فرهنگ ولایت محور شیعی و آرمان (حقیقت مدار)، (معنویت گرا) و (عدالت محور) مهدوی قرار دارد. از این رو، همه منتظران واقعی و هواخواهان ولایت مهدوی باید از این فرهنگ و تمدن بیزاری جویند و با سلطه طلبی آن مقابله کنند.
4. ضرورت ولایت ورزی و برائت جویی
در فرهنگ شیعی، امامان معصوم علیهم السلام مظهر همه خوبی ها و دشمنان آنها مظهر همه بدی ها هستند و به طور طبیعی کسی که در پی خوبی ها و دوری از بدی هاست، راهی جز دل بستن به حضرات معصومین و برائت از دشمنان آنها ندارد.
امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرمایند:
نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ وَ مِنْ فُرُوْعِنا کُلُّ بِرٍّ فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِیدُ وَ الصَّلاةُ وَ الصِّیامُ و... وَ عَدُوُّنا أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ کُلُّ قَبِیحٍ وَ فاحِشَةٍ فَمِنْهُمُ الْکِذْبُ وَ الْبُخْلُ وَ الَّنمِیمَةُ و... .18
ما ریشه همه خوبی هاییم و همه خوبی ها از شاخ و برگ ماست. از جمله خوبی ها یگانه پرستی، نماز، روزه و... است. دشمن ما ریشه همه بدی هاست و همه اعمال زشت و ناشایست از شاخ و برگ آنهاست که دروغ گویی، تنگ نظری، سخن چینی و... از آن جمله است.
در روایت دیگری که از امام موسی کاظم علیه السلام در تفسیر آیه شریفه (قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّی¨َ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ...؛ بگو: پروردگار من فقط زشتکاری ها را چه آشکارش [باشد] و چه پنهان...، حرام گردانیده است)،19 نقل شده، این موضوع با عبارت دیگری بیان گردیده است:
إِنَّ القُرآنَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَجَمِیعُ ما حَرَمَّ اللّهُ فِی¨ القُرآنِ هُوَ الظّاهِرُ وَ الباطِنُ مِنْ ذلِکَ أَئِمَّةُ الْجَوْرِ، وَ جَمِیعُ ما أَحَلَّ اللّهُ تَعالی فِی¨ الْکِتابِ هُوَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ مِنْ ذلِکَ أَئِمَّةُ الْحَقِّ.20
برای قرآن ظاهری است و باطنی. همه آنچه را خداوند در قرآن حرام کرده، ظاهر قرآن است و باطن آن پیشوایان ستمکارند و همه آنچه را خدای تعالی در قرآن حلال فرموده ظاهر قرآن است و باطن آن پیشوایان حق (ائمه معصومین علیهم السلام) هستند.
بنا براین، برای همه کسانی که طالب هدایت و رستگاری اند، به ویژه برای کسانی که سر در گرو ولایت آخرین امام از سلسله اولیای خدا، حضرت مهدی علیه السلام دارند، ضروری است که دوستان و دشمنان اهل ایمان را بشناسند. اینان تا ولایت مهدوی را که استمرار ولایت الهی، ولایت محمدی و ولایت علوی است، و نیز کسانی را که در تقابل با جریان ولایت مهدوی هستند، چنان که بایسته است، نشناسند، نمی توانند چنان که شایسته است، به ریسمان ولایت مهدوی درآویزند و از دشمنان این ولایت بیزاری جویند.
حضرت امام خمینی رحمت الله علیه در این زمینه می فرمایند:
شرط ورود به صراط نعمت حق، برائت و دوری از صراط گمراهان است که در همه سطوح و جوامع اسلامی باید پیاده شود.21
با توجه به مطالب یاد شده می توان گفت ولایت ورزی و برائت جویی دو رکن اساسی انتظار هستند و تنها کسانی را می توان از جمله منتظران واقعی برشمرد که در دوران غیبت امام زمان علیه السلام تولّی و تبرّی را به مفهوم کامل آن، پیشه خود سازند.
پی نوشتها:
1. سوره بقره2، آیه 257؛ ر.ک: سوره جاثیه(45)، آیه 19.
2. ر.ک: محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج 15، ص407، ماده (ولیّ)؛ احمد بن محمد الفیوّمی، المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، صص 672 و 673؛ لغت نامه دهخدا، ج 5، ص6272 ، ماده (تولی).
3. ر.ک: المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، همان، صص 46 و 47، ماده (بری)؛ لغت نامه دهخدا، ج 4، ص 575، ماده (تبری).
4. ابوالفضل شکوری، فقه سیاسی اسلام، چاپ دوم: قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1377، صص 446429.
5. الکافی، ج2، ص125، ح5.
6. همان، ص 124، ح 1.
7. همان، ص127، ح16.
8. همان، صص 125 و 126، ح 6.
9. سوره مائده 5، آیه 55.
10. سوره مائده 5، آیه 56.
11. ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، صص 475 487.
12. سوره نساء 4، آیه 144.
13. سوره مائده 5، آیه 51.
14. سوره ممتحنه 60، آیه 1.
15. ر.ک: الکافی، ج 2، صص 124 127؛ بحار الأنوار، ج 66، صص 236 253.
16. محمد بن علی بن حسین شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج 1، ص 292، ح 43، به نقل از: محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه (همراه با ترجمه فارسی)، ترجمه: حمیدرضا شیخی، چاپ دوم: قم، دارالحدیث، 1377، ج 2، صص974 و 975.
17. بحار الأنوار، ص 14، ح 15.
18. الکافی، ج 8 ، ص 203، ح 336.
19. سوره اعراف 7، آیه 33.
20. الکافی، ج 1، ص 374، ح 10.
21. صحیفه نور، ج 20، ص 114.
منبع: www.irc.ir
- [سایر] فلسفه انتظار فرج امام زمان (عج) چیست؟
- [سایر] انتظار فرج امام زمان علیه السلام چه فضیلتی دارد؟
- [سایر] آیا انتظار ظهور حضرت مهدی (عج) با انتظار قیامت منافات ندارد؟
- [سایر] چرا هر چه انتظار فرج امام زمان (عج) را میکشیم، ایشان ظهور نمیکند؟
- [سایر] اعتقاد به مهدویت و انتظار ظهور امام زمان (عج)، مردم را از عمل و مبارزه بازمیدارد!
- [سایر] فواید تربیتی اعتقاد به مهدویت و انتظار فرج امام زمان علیه السلام چیست؟
- [سایر] آیا در قرآن مطلبی راجع به انتظار ظهور امام زمان و خصوصیات منتظران واقعی آمده است؟
- [سایر] شبهه: با توجه به طولانی شدن غیبت کبری، انتظار ظهور امام زمان بیهوده است!
- [سایر] چگونه انتظار فرج و عشق به امام زمان(عج) را به کودکان آموزش دهیم؟
- [سایر] علت تأخیر در فرج حضرت مهدی علیه السلام چیست؟
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولّی عَصْر ( عج ) که نماز جمعه واجب تَعْیینی نیست ، خرید و فروش و سایر معاملات ، پس از اذان جمعه حرام نیست .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمانان باید در مورد اشخاص مجهول که ملبس به لباس علما و طلاب هستند تحقیق نمایند اگر به مقامی دیگر غیر از مقام علما و مجتهدین که نواب حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه می باشند ارتباط داشته باشند از آنها کناره گرفته و از ضلالت و اضلال آن ها بپرهیزند.
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولیّ عصر (عج ) نماز جمعه واجب تَخییری است ( یعنی مُکَلَّفْ می تواند روز جمعه بجای نماز ظهر نماز جمعه بخواند ) ولی جمعه اَفْضَلْ است وظهر اَحْوَط واحتیاط بیشتر در آن است که هر دو را بجا آورند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در زمان غیبت ولی عصر (عج) نماز جمعه واجب تخییری است (یعنی مکلّف می تواند روز جمعه به جای نماز ظهر نماز جمعه بخواند) ولی جمعه افضل است و ظهر احوط و احتیاط بیشتر در آن است که هردو را بجا آورد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.