نخست باید به این نکته اشاره کنیم که در طول تاریخ تشیع هیچ فقیهی یافت نمیشود که معتقد به عدم ولایتِ فقیه به طور کلی باشد بلکه آنچه تا حدودی مورد اختلاف فقهاست مراتب و درجات این ولایت و حدود اختیارات ولی فقیه است[1] که در این خصوص دو نظریه عمده قابل ذکر است: 1. نظریه ولایت مطلقه فقیه 2. نظریة ولایت مقیده و محدود فقیه. بنابر نظریة ولایت مطلقه، ولی فقیهِ حاکم، تمام اختیارات حکومتی امام معصوم علیه السلام را داراست مگر مواردی که با دلیل خاص خارج گردد و لذا گاهی از آن به ولایت عامه فقیه نیز تعبیر میشود. اما بنابر نظریهای که ولایت محدود و مقید برای فقیه قائل میشود، ولایت فقیه مانند ولایت امامان معصوم، عام و فراگیر نیست بلکه ولایتش محدود و مقید به امور حسبیه همچون سرپرستی صغیران، محجورین، مجانین و برخی از موارد دیگری است که به دلیل قطعی برای فقیه اثبات شده میباشد. دلیل قائلین به ولایت مقیده فقیه: قائلین به ولایت مقیده فقیه با خدشه در دلالت آیات و روایاتی که ولایت را بطور عام ثابت میداند، نتیجه میگیرند که قدر متیقن آن است که فقیه فقط در امور حسبیه ولایت داشته باشد به عبارت دیگر به عقیده این دسته اثبات این که فقیه از طرف ائمه معصومین علیه السّلام نصب شده باشد و مانند آنان ولایت عام داشته باشد از روایات بر نمیآید. در واقع تمام فقهائی که در ردیف مخالف در بحث ولایت مطلقه فقیه قرار میگیرند در واقع مدعی این مطلب میباشند که اثبات نیابت عامه و ولایت مطلقه فقیه به عنوان منصب، از راه دلایلی که اصل ولایت فقیه را اثبات میکند، مشکل است اما در خصوص اینکه تصدی امور عامه بویژه در رابطه با اجرای احکام انتظامی اسلام در عصر غیبت وظیفة فقیه جامع الشرایط و مبسوط الید میباشد مخالفتی نداشته بلکه آن را از ضروریات شرع نیز میدانند.[2] حضرت آیت الله خوئی در جلد اول فقه الشیعه ص 219 میفرماید: (در اینکه فقیه ولایت بر قضا دارد و از طرف ائمه علیه السّلام برای قضاوت نصب شده هیچ گونه اشکالی نیست و اجماع و روایات بر آن دلالت دارند و نیز ولایت فقیه در امور حسبیه نیز ثابت است مانند ولایت و صغیر و وقف و حفظ مال یتیم و موقوفه و صرف آن در مصالح مسلمین و موقوف علیهم) سپس ایشان با اکتفا بر موارد فوق نتیجه میگیرد که قدر یقینی از ولایتِ فقیه جامع الشرایط بر امور حسبیه است.[3] نقد نظریة ولایت مقیده: قائلین به ولایت مطلقه نخست ضمن رد برداشت حداقلی از آیات[4]، روایات و ادلهای که اصل ولایت را برای فقیه ثابت میدانند، آنها را غیر قابل تخصیص میدانند، آیت الله مصباح یزدی در این خصوص میفرماید: (ادلهای که برای اثبات اصل نظریه ولایت فقیه میآید اقتضای اطلاق ولایت فقیه را دارد و مقتضای آن این است که همه اختیاراتی که برای امام معصوم علیه السّلام به عنوان ولی امر جامعه اسلامی ثابت است، برای فقیه نیز ثابت است و ولیّ فقیه از این نظر هیچ حد و حصری ندارد مگر آن که دلیلی ارائه شود که برخی از اختیارات امام معصوم علیه السّلام به ولی فقیه داده نشده است. مثل نظر مشهور فقهای شیعه در خصوص جهاد ابتدائی که آن را از اختیارات خاص معصوم میدانند.)[5] حضرت امام ره نیز در این خصوص میفرمایند: (این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم صلّی الله علیه و آله بیشتر از حضرت علی علیه السّلام یا اختیارات حکومتی حضرت علی علیه السّلام بیش از فقیه است باطل و غلط است... همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و دیگر ائمه علیه السّلام در تدارک و بسیج سپاه، تعیین ولات و استانداران،گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است منتهی شخص معینی نیست روی عنوان عالمِ عادل است.)[6] آیت الله جوادی آملی نیز در این باره میگویند: (از برهان ضرورتِ وجودِ ناظم و رهبر برای جامعه اسلامی و نیز از نیابت فقیه جامع الشرایط از امام عصر در دوران غیبت آن حضرت، به خوبی روشن میگردد که ولی فقیه همه اختیارات پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و امامان علیهم السّلام را در ادارة جامعه داراست زیرا او در غیبت امام عصر عج ، متولی دین است و باید اسلام را در همه ابعاد و احکام گوناگون اجتماعیاش اجرا نماید.)[7] اما در خصوص آن که برخی به دلیل داشتن تصوری نادرست از مفهوم اطلاق در ولایت مطلقه، آن را زیر سؤال میبرند، نخست باید بدانیم که مقصود از اطلاق در عبارت ولایت مطلقه فقیه، در واقع یک نوع شمول و اطلاق نسبی میباشد در مقابل دیگر ولایتها که جهت خاصی در آنها مورد نظر است. نکته در اینجاست که معنای ولایت مطلقه این نیست که فقیه مجاز است هر کاری که دلش خواست انجام دهد تا برخی مثل دکتر مهدی حائری به این نظریه خدشه وارد کنند و بگویند لازمهاش آن است که فقیه همچون خداوندگار روی زمین باشد و یا برخی دیگر بگویند لازمه ولایت مطلقه آن است که فقیه بتواند توحید یا یکی از اصول و ضروریات دین را انکار یا متوقف سازد. زیرا هیچ فقیهی از کلمه مطلقه یا عامه چنین معنائی را اراده نمیکند هرگز ولایت مطلقه فقیه به معنای آن نیست که او مجاز باشد هرکاری که خواست انجام دهد بلکه مقصود از اطلاق توسعه و گسترش دامنه ولایت فقیه نسبت به بعض امور جزئی نظیر حسبه و غیره میباشد. آیت الله جوادی آملی در این زمینه میفرمایند: (اساساً معنای مطلق به معنای کل گرایانه و تمامیت خواه که معادل توتالیتر میباشد و یا به مفهوم آزاد و رها از هر قید و بند و فارغ از هر حد و حدودی وَرایِ قانون و عدم مسئولیت در قبال گفتار و رفتار نیست بلکه مطلقه در اینجا در مقابل مقیده میباشد.)[8]حضرت امام ره نیز با ردّ برداشت از مفهوم اطلاق در حکومت اسلامی به معنای استبداد و اطلاق از هر قید و بند، میفرمایند: (حکومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه بلکه مشروطه است البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن که تصویب قوانین تابع آراء اشخاص و اکثریت باشد مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجراء و اداره مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله معین گشته است.)[9] بنابراین ولایت مطلقه فقیه یک اصطلاح خاص فقهی است که به حوزةولایت و مُوَلّی علیهم نظر دارد و در واقع محدودیت در این زمینهها را انکار میکند ولی این اصطلاح هرگز به معنای نفی هر گونه محدودیت و ضابطهای در اِعمال ولایت از سوی فقیه نیست و هیچ فقیهی از آن، این معنا را اراده نکرده است بلکه اعتقادات ما چنین چیزی را نسبت به امامان معصوم علیهم السلام نیز نمیپذیرد که آن بزرگواران بدون هیچ ضابطه و میزان و ملاکی میتوانستند حکم کنند پس چگونه ممکن است که فقیه بتواند بدون هیچ معیاری تنها به میل و ارادة خویش در هر زمینه نسبت به هر کس حکم کند؟! معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. آیت الله موسوی تبریزی، ولایت فقیه، انتشارات حرّ، 1376، صص 52 49. 2. آیت الله جوادی آملی، ولایت فقیه، مرکز نشر اسراء قم 1378، صص 203 121. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، پرسشها و پاسخها، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1379، ص59. [2] . ر.ک: معرفت، محمد هادی، فصلنامه حکومت اسلامی، سال پنجم، شماره 15، بهار 1379، ص121. [3] . ر.ک: عطائی، علی، ولایت فقیه از دیدگاه فقهاء و مراجع، قم مرکز بررسیهای اسلامی، 1364، ص4648. [4] . در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که به لزوم تشکیل حکومت صالحان تاکید میکند و مردم را از پیروی طاغوت و حاکمان ستمگر برحذر میدارد که از مجموعه این آیات چنین میتوان نتیجه گرفت که تنها ولایت مشروع در عصر غیبت و حکومت صالحان، حکومت و ولایت فقهاء جامع الشرائط میباشد: قرآن کریم: نحل/ 36 نساء/ 60 بقره/ 257 نساء/ 58 و 59 یونس/ 35 بقره/ 124. [5] . مصباح یزدی، محمد تقی، ولایت فقیه، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1378، ص104. [6] . موسوی الخمینی، سید روح الله، ولایت فقیه، موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)، 1373، ص40. [7] . جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، قم، اسراء، 1378، ص248. [8] . همان، ص251. [9] . موسوی الخمینی، سید روح الله، ولایت فقیه، همان، ص33.
نخست باید به این نکته اشاره کنیم که در طول تاریخ تشیع هیچ فقیهی یافت نمیشود که معتقد به عدم ولایتِ فقیه به طور کلی باشد بلکه آنچه تا حدودی مورد اختلاف فقهاست مراتب و درجات این ولایت و حدود اختیارات ولی فقیه است[1] که در این خصوص دو نظریه عمده قابل ذکر است:
1. نظریه ولایت مطلقه فقیه 2. نظریة ولایت مقیده و محدود فقیه.
بنابر نظریة ولایت مطلقه، ولی فقیهِ حاکم، تمام اختیارات حکومتی امام معصوم علیه السلام را داراست مگر مواردی که با دلیل خاص خارج گردد و لذا گاهی از آن به ولایت عامه فقیه نیز تعبیر میشود. اما بنابر نظریهای که ولایت محدود و مقید برای فقیه قائل میشود، ولایت فقیه مانند ولایت امامان معصوم، عام و فراگیر نیست بلکه ولایتش محدود و مقید به امور حسبیه همچون سرپرستی صغیران، محجورین، مجانین و برخی از موارد دیگری است که به دلیل قطعی برای فقیه اثبات شده میباشد.
دلیل قائلین به ولایت مقیده فقیه:
قائلین به ولایت مقیده فقیه با خدشه در دلالت آیات و روایاتی که ولایت را بطور عام ثابت میداند، نتیجه میگیرند که قدر متیقن آن است که فقیه فقط در امور حسبیه ولایت داشته باشد به عبارت دیگر به عقیده این دسته اثبات این که فقیه از طرف ائمه معصومین علیه السّلام نصب شده باشد و مانند آنان ولایت عام داشته باشد از روایات بر نمیآید. در واقع تمام فقهائی که در ردیف مخالف در بحث ولایت مطلقه فقیه قرار میگیرند در واقع مدعی این مطلب میباشند که اثبات نیابت عامه و ولایت مطلقه فقیه به عنوان منصب، از راه دلایلی که اصل ولایت فقیه را اثبات میکند، مشکل است اما در خصوص اینکه تصدی امور عامه بویژه در رابطه با اجرای احکام انتظامی اسلام در عصر غیبت وظیفة فقیه جامع الشرایط و مبسوط الید میباشد مخالفتی نداشته بلکه آن را از ضروریات شرع نیز میدانند.[2] حضرت آیت الله خوئی در جلد اول فقه الشیعه ص 219 میفرماید: (در اینکه فقیه ولایت بر قضا دارد و از طرف ائمه علیه السّلام برای قضاوت نصب شده هیچ گونه اشکالی نیست و اجماع و روایات بر آن دلالت دارند و نیز ولایت فقیه در امور حسبیه نیز ثابت است مانند ولایت و صغیر و وقف و حفظ مال یتیم و موقوفه و صرف آن در مصالح مسلمین و موقوف علیهم) سپس ایشان با اکتفا بر موارد فوق نتیجه میگیرد که قدر یقینی از ولایتِ فقیه جامع الشرایط بر امور حسبیه است.[3]
نقد نظریة ولایت مقیده:
قائلین به ولایت مطلقه نخست ضمن رد برداشت حداقلی از آیات[4]، روایات و ادلهای که اصل ولایت را برای فقیه ثابت میدانند، آنها را غیر قابل تخصیص میدانند، آیت الله مصباح یزدی در این خصوص میفرماید:
(ادلهای که برای اثبات اصل نظریه ولایت فقیه میآید اقتضای اطلاق ولایت فقیه را دارد و مقتضای آن این است که همه اختیاراتی که برای امام معصوم علیه السّلام به عنوان ولی امر جامعه اسلامی ثابت است، برای فقیه نیز ثابت است و ولیّ فقیه از این نظر هیچ حد و حصری ندارد مگر آن که دلیلی ارائه شود که برخی از اختیارات امام معصوم علیه السّلام به ولی فقیه داده نشده است. مثل نظر مشهور فقهای شیعه در خصوص جهاد ابتدائی که آن را از اختیارات خاص معصوم میدانند.)[5] حضرت امام ره نیز در این خصوص میفرمایند: (این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم صلّی الله علیه و آله بیشتر از حضرت علی علیه السّلام یا اختیارات حکومتی حضرت علی علیه السّلام بیش از فقیه است باطل و غلط است... همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و دیگر ائمه علیه السّلام در تدارک و بسیج سپاه، تعیین ولات و استانداران،گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است منتهی شخص معینی نیست روی عنوان عالمِ عادل است.)[6] آیت الله جوادی آملی نیز در این باره میگویند: (از برهان ضرورتِ وجودِ ناظم و رهبر برای جامعه اسلامی و نیز از نیابت فقیه جامع الشرایط از امام عصر در دوران غیبت آن حضرت، به خوبی روشن میگردد که ولی فقیه همه اختیارات پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و امامان علیهم السّلام را در ادارة جامعه داراست زیرا او در غیبت امام عصر عج ، متولی دین است و باید اسلام را در همه ابعاد و احکام گوناگون اجتماعیاش اجرا نماید.)[7]
اما در خصوص آن که برخی به دلیل داشتن تصوری نادرست از مفهوم اطلاق در ولایت مطلقه، آن را زیر سؤال میبرند، نخست باید بدانیم که مقصود از اطلاق در عبارت ولایت مطلقه فقیه، در واقع یک نوع شمول و اطلاق نسبی میباشد در مقابل دیگر ولایتها که جهت خاصی در آنها مورد نظر است. نکته در اینجاست که معنای ولایت مطلقه این نیست که فقیه مجاز است هر کاری که دلش خواست انجام دهد تا برخی مثل دکتر مهدی حائری به این نظریه خدشه وارد کنند و بگویند لازمهاش آن است که فقیه همچون خداوندگار روی زمین باشد و یا برخی دیگر بگویند لازمه ولایت مطلقه آن است که فقیه بتواند توحید یا یکی از اصول و ضروریات دین را انکار یا متوقف سازد. زیرا هیچ فقیهی از کلمه مطلقه یا عامه چنین معنائی را اراده نمیکند هرگز ولایت مطلقه فقیه به معنای آن نیست که او مجاز باشد هرکاری که خواست انجام دهد بلکه مقصود از اطلاق توسعه و گسترش دامنه ولایت فقیه نسبت به بعض امور جزئی نظیر حسبه و غیره میباشد. آیت الله جوادی آملی در این زمینه میفرمایند: (اساساً معنای مطلق به معنای کل گرایانه و تمامیت خواه که معادل توتالیتر میباشد و یا به مفهوم آزاد و رها از هر قید و بند و فارغ از هر حد و حدودی وَرایِ قانون و عدم مسئولیت در قبال گفتار و رفتار نیست بلکه مطلقه در اینجا در مقابل مقیده میباشد.)[8]حضرت امام ره نیز با ردّ برداشت از مفهوم اطلاق در حکومت اسلامی به معنای استبداد و اطلاق از هر قید و بند، میفرمایند: (حکومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه بلکه مشروطه است البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن که تصویب قوانین تابع آراء اشخاص و اکثریت باشد مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجراء و اداره مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله معین گشته است.)[9]
بنابراین ولایت مطلقه فقیه یک اصطلاح خاص فقهی است که به حوزةولایت و مُوَلّی علیهم نظر دارد و در واقع محدودیت در این زمینهها را انکار میکند ولی این اصطلاح هرگز به معنای نفی هر گونه محدودیت و ضابطهای در اِعمال ولایت از سوی فقیه نیست و هیچ فقیهی از آن، این معنا را اراده نکرده است بلکه اعتقادات ما چنین چیزی را نسبت به امامان معصوم علیهم السلام نیز نمیپذیرد که آن بزرگواران بدون هیچ ضابطه و میزان و ملاکی میتوانستند حکم کنند پس چگونه ممکن است که فقیه بتواند بدون هیچ معیاری تنها به میل و ارادة خویش در هر زمینه نسبت به هر کس حکم کند؟!
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. آیت الله موسوی تبریزی، ولایت فقیه، انتشارات حرّ، 1376، صص 52 49.
2. آیت الله جوادی آملی، ولایت فقیه، مرکز نشر اسراء قم 1378، صص 203 121.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، پرسشها و پاسخها، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1379، ص59.
[2] . ر.ک: معرفت، محمد هادی، فصلنامه حکومت اسلامی، سال پنجم، شماره 15، بهار 1379، ص121.
[3] . ر.ک: عطائی، علی، ولایت فقیه از دیدگاه فقهاء و مراجع، قم مرکز بررسیهای اسلامی، 1364، ص4648.
[4] . در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که به لزوم تشکیل حکومت صالحان تاکید میکند و مردم را از پیروی طاغوت و حاکمان ستمگر برحذر میدارد که از مجموعه این آیات چنین میتوان نتیجه گرفت که تنها ولایت مشروع در عصر غیبت و حکومت صالحان، حکومت و ولایت فقهاء جامع الشرائط میباشد: قرآن کریم: نحل/ 36 نساء/ 60 بقره/ 257 نساء/ 58 و 59 یونس/ 35 بقره/ 124.
[5] . مصباح یزدی، محمد تقی، ولایت فقیه، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1378، ص104.
[6] . موسوی الخمینی، سید روح الله، ولایت فقیه، موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)، 1373، ص40.
[7] . جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، قم، اسراء، 1378، ص248.
[8] . همان، ص251.
[9] . موسوی الخمینی، سید روح الله، ولایت فقیه، همان، ص33.
- [سایر] ولایت مقیده فقیه چه نظریه ایست؟
- [سایر] اگر ولایت مقیده باشد چه مشکلی پیش می آید؟
- [سایر] مقلّدان در مورد ولایت مطلقه و مقیده چگونه باید عمل کنند؟
- [سایر] در مورد ولایت مطلقه فقیه و مقیده فقیه توضیخاتی می خواستم بفرمایید.و نیز آیا هر چه ولی فقیه (چه مطلق چه مقید)بگویید باید عمل کرد (منظورم این است که مثل دستور امام علی که هر چه بگویند مثلا بگویند این ب
- [سایر] آیاآخوند خراسانی ولایت فقیه را قبول داشند؟ ولایت مطلقه فقیه؟
- [سایر] شبهه: ولایت مطلق مختص خداوند است، چرا امروزه به ولایت فقیه، ولایت مطلقه فقیه می گویند؟
- [سایر] ولایت فقیه درست است یا وکالت فقیه؟ اگر ولایت فقیه مطلق یا مقید؟
- [سایر] ولایت فقیه؛ فقیه عادل یا فقیه معصوم؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه می شود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمی انجامد؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه میشود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمیانجامد؟
- [آیت الله مظاهری] به دست آوردن فتوای مجتهد سه راه دارد: اوّل: شنیدن از خود مجتهد. دوّم: شنیدن از کسی که مورد اطمینان است. سوّم: دیدن در رساله مجتهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .تقلید مجتهد متوفّا در ابتدا جایز نیست؛ ولی بقای بر تقلید میت, اشکال ندارد و بقای بر تقلید مجتهد میت باید به فتوای مجتهد مطلق زنده باشد; خواه فرد به آن عمل کرده باشد یا نه. اگر مجتهد متوفّا اعلم باشد، بقای بر تقلید او احتیاطاً واجب است و اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول از مجتهد متوفا به مرجع زنده, واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط عدول از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر جایز نیست، مگر این که مجتهد دوم اعلم باشد که در این صورت عدول واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] تقلید از میّت ابتداءً جایز نیست ولی باقی ماندن بر تقلید میّت چنانچه مجتهد میّت اعلم از مجتهد زنده باشد، واجب است. و در صورت تساوی مجتهد زنده و میت در علم، بین بقاء بر تقلید میت و رجوع به زنده مخیر است؛ گرچه رجوع به مجتهد زنده بهتر و مطابق با احتیاط است. و چنانچه مجتهد زنده اعلم از مجتهد میّت باشد، رجوع به مجتهد زنده واجب است و بقاء بر تقلید میّت جایز نیست. و باید بقاء بر تقلید میّت به فتوای مجتهد زنده باشد. و اگر کسی در هنگام عمل التزام و تصمیم به عمل به فتوای مجتهد داشته است، برای بقاء در آن مسأله کافی است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان نمیتواند برخی از مسائل را از یک مجتهد و برخی دیگر را از مجتهد دیگر تقلید کند، ولی اگر یکی از مجتهدین در یک باب از احکام - مثلاً در باب نماز - از دیگران اعلم باشد و مجتهد دیگر در باب دیگر - مثلاً روزه - اعلم باشد، باید در احکام نماز از مجتهد اول و در احکام روزه از مجتهد دوم تقلید کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] حقیقت تقلید در احکام، استنادعملی به دستور مجتهد است، یعنی انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند.
- [آیت الله مظاهری] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوّم: یک نفر عالم ثقه که میتواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کند. سوّم: عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد و اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله اردبیلی] در صورتی که رأی مجتهد تغییر کند، مقلد نمیتواند بر رأی قبلی مجتهد باقی بماند، و اگر شک کند که رأی مجتهد تغییر کرده است یا نه، میتواند تا مشخص شدن آن بر رأی قبلی باقی بماند.
- [آیت الله بهجت] بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در اذان مستحبی، در صورتی که به نیت مطلوب بودن گفته شود، به عبارات مختلفی که در (نهایه) و (فقیه) و (احتجاج) نقل شده است که (اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) و یا (عَلِیٌ اَمیرُ المُؤمِنین) و یا به عبارت (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) باشد، و اما اقرار به ولایت اگرچه در غیر اذان باشد خوب است، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد؛ و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته میشود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه طاهرین علیهمالسلام در آن باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] به دست آوردن فتوا یعنی دستور مجتهد چهار راه دارد: اول: شنیدن از خود مجتهد. دوم: شنیدن از دو نفر عادل که فتوای مجتهد را نقل کنند. سوم: شنیدن از کسیکه انسان به گفته او اطمینان دارد. چهارم: دیدن در رساله مجتهد، در صورتیکه انسانبه درستی آن رساله اطمینان داشته باشد.