سخن گفتن خداوند، از شئون ربوبیت الهی و تدبیر جهان و انسان است و بر اساس علم و حکمت و به منظور هدایت مخلوقات و فراهم کردن وسیله شناخت های صحیح، برای مخاطبان است. اگر فرض کنیم ممکن است برخی از گفته های او، مخالف با واقع و حقیقت باشد (دروغ و کذب)، نمی توان بر آنها اعتماد کرد و این مطلب، خلاف حکمت الهی است که می خواهد انسان ها، بر گفته های او اعتماد و تکیه کرده، راه صلاح و اصلاح را در پیش گیرند. بنابراین از آنجا که لازمه دروغ و کذب، عدم اعتماد به سخنان خداوند است و این با غرض و حکمت الهی که هدایت مخلوقات و فراهم ساختن وسیله شناخت های صحیح برای آنان است ناسازگار می باشد؛ پس تمامی گفتار خداوند متعال، صادق و راست خواهد بود.1 علاوه بر آن، از آنجا که (کذب) صفتی زشت و قبیح بوده و بیانگر نوعی نقص و احتیاج در گوینده آن است، از ساحت مقام ربوبی به دور می باشد؛ زیرا خداوند، متصف به صفات ناپسند نیست؛ بلکه چنین صفاتی از او سلب می شود. از طرفی نقصی و احتیاجی در او نیست تا نعوذباللّه گفتاری کذب از او صادر گردد؛ بلکه از آنجا که هر صفت کمالی و نیکویی، در خداوند به نحو کامل تر وجود دارد، صادق ترین گوینده ها خداوند متعال است؛ چنان که قرآن می فرماید: ( ...وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاً)2؛ ( ... و راستگوتر از خدا در سخن کیست؟). ای همایی که همایان فرخی! از تو دارند و سخاوت هر سخی ای کریمی که کرم های جهان! محو گردد پیش ایثارت نهان ای لطیفی که گل سرخت بدید! از خجالت پیرهن را بردرید 3 وجود محض در جای خود مبرهن و مستدل گشته که حق تعالی، وجود محض و واقعیت محض است؛ از این رو عدم و امور عدمی در او راه ندارد. از سوی دیگر ثابت شده که کمال، مساوی وجود است و عدم، منشأ نقص است. پس می توان گفت: ذات حق، کمال واقعی را دارا است؛ زیرا کمال واقعی، آن است که به وجود و واقعیت برگردد و چون ذات حق، وجود محض است، پس کمال محض نیز می باشد. به بیان دیگر چون ذات احدیت، وجود محض است و هیچ گونه تعیّن و تحددی ندارد (مانند ما موجودات امکانی). بنابراین جمیع شئون و کمالات، به نحو برتر و اعلا و مطلق، در ذات او صدق می کند. از این رو هیچ گاه ذات مقدس او، به صفاتی که کمال نبوده بلکه نقیصه است متصف نخواهد شد. او به جهل، ضعف، ظلمت، کذب و ... که همگی ضد کمال و در واقع نبود امور کمالی است متصف نخواهد شد؛ بلکه صفات کمالیه چون علم، صدق نور، قدرت حیات و ... به نحوی اعلا و برتر بر او صدق می کند؛ زیرا او وجود صرف است و کمال مساوی وجود است.4 پی نوشت: 1. آموزش عقاید، ج 1 و 2، ص 117. 2. نساء 4، آیه 87. 3. مثنوی، دفتر پنجم، ابیات 4090 4092. 4. نگا: اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، ص 132. منبع: www.porseman.org
سخن گفتن خداوند، از شئون ربوبیت الهی و تدبیر جهان و انسان است و بر اساس علم و حکمت و به منظور هدایت مخلوقات و فراهم کردن وسیله شناخت های صحیح، برای مخاطبان است. اگر فرض کنیم ممکن است برخی از گفته های او، مخالف با واقع و حقیقت باشد (دروغ و کذب)، نمی توان بر آنها اعتماد کرد و این مطلب، خلاف حکمت الهی است که می خواهد انسان ها، بر گفته های او اعتماد و تکیه کرده، راه صلاح و اصلاح را در پیش گیرند. بنابراین از آنجا که لازمه دروغ و کذب، عدم اعتماد به سخنان خداوند است و این با غرض و حکمت الهی که هدایت مخلوقات و فراهم ساختن وسیله شناخت های صحیح برای آنان است ناسازگار می باشد؛ پس تمامی گفتار خداوند متعال، صادق و راست خواهد بود.1
علاوه بر آن، از آنجا که (کذب) صفتی زشت و قبیح بوده و بیانگر نوعی نقص و احتیاج در گوینده آن است، از ساحت مقام ربوبی به دور می باشد؛ زیرا خداوند، متصف به صفات ناپسند نیست؛ بلکه چنین صفاتی از او سلب می شود. از طرفی نقصی و احتیاجی در او نیست تا نعوذباللّه گفتاری کذب از او صادر گردد؛ بلکه از آنجا که هر صفت کمالی و نیکویی، در خداوند به نحو کامل تر وجود دارد، صادق ترین گوینده ها خداوند متعال است؛ چنان که قرآن می فرماید: ( ...وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاً)2؛ ( ... و راستگوتر از خدا در سخن کیست؟).
ای همایی که همایان فرخی!
از تو دارند و سخاوت هر سخی
ای کریمی که کرم های جهان!
محو گردد پیش ایثارت نهان
ای لطیفی که گل سرخت بدید!
از خجالت پیرهن را بردرید 3
وجود محض
در جای خود مبرهن و مستدل گشته که حق تعالی، وجود محض و واقعیت محض است؛ از این رو عدم و امور عدمی در او راه ندارد. از سوی دیگر ثابت شده که کمال، مساوی وجود است و عدم، منشأ نقص است. پس می توان گفت: ذات حق، کمال واقعی را دارا است؛ زیرا کمال واقعی، آن است که به وجود و واقعیت برگردد و چون ذات حق، وجود محض است، پس کمال محض نیز می باشد. به بیان دیگر چون ذات احدیت، وجود محض است و هیچ گونه تعیّن و تحددی ندارد (مانند ما موجودات امکانی). بنابراین جمیع شئون و کمالات، به نحو برتر و اعلا و مطلق، در ذات او صدق می کند. از این رو هیچ گاه ذات مقدس او، به صفاتی که کمال نبوده بلکه نقیصه است متصف نخواهد شد. او به جهل، ضعف، ظلمت، کذب و ... که همگی ضد کمال و در واقع نبود امور کمالی است متصف نخواهد شد؛ بلکه صفات کمالیه چون علم، صدق نور، قدرت حیات و ... به نحوی اعلا و برتر بر او صدق می کند؛ زیرا او وجود صرف است و کمال مساوی وجود است.4
پی نوشت:
1. آموزش عقاید، ج 1 و 2، ص 117.
2. نساء 4، آیه 87.
3. مثنوی، دفتر پنجم، ابیات 4090 4092.
4. نگا: اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، ص 132.
منبع: www.porseman.org
- [سایر] چرا خداوند متعال قرآن را نازل کرد؟
- [سایر] آیا قرآن ازطرف خدا نازل شده یا نوشته انسان است؟
- [سایر] آیا قرآن واقعا از جانب خدا نازل شده است؟
- [سایر] چگونه خداوند غیر مادی، قرآن و وحی را که از نوع الفاظ است نازل کرده است ؟
- [سایر] حقیقت وحی چیست؟ آیا بین وحی نازل شده بر حضرت محمد و وحی نازل شده بر پیامبران دیگر فرقی هست؟
- [سایر] شبهه: مطالب علمی ثابت میکند که قرآن از طرف خدا نازل شده است؛ امّا معجزهی قرآن را ثابت نمیکند.
- [سایر] چرا کتابهای آسمانی به جز قرآن تحریف شدهاند؟ مگر همه آنها از سوی خداوند نازل نشدهاند؟
- [سایر] آیا در قرآن کریم اثبات وجود خدا استدلال شده است؟
- [سایر] آیا در قرآن دلیلی برای اثبات خدا – دلیل جزمی – ارائه شده است؟
- [سایر] چه آیاتی از قرآن برای اثبات وجود خداوند و یگانگی او آمده است؟
- [آیت الله وحید خراسانی] مس نمودن خط قران یعنی رساندن جایی از بدن به خط قران برای کسی که وضو ندارد حرام است و رساندن موی بدن به قران مانعی ندارد در صورتی که از توابع بشره شمرده نشود و اگر قران را به زبان فارسی یا به زبان دیگری ترجمه کنند مس ان در غیر اسم ذات و اسماء صفات خداوند متعال اشکال ندارد
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است، مثل کاغذی که اسم خدا یا یکی از معصومین علیهمالسلام بر آن نوشته شده، در مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن، اگر چه خرج داشته باشد واجب است و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است. و نیز اگر تربت کربلا در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکردهاند بکلی از بین رفته، به آن مستراح نروند.
- [آیت الله سبحانی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است، مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر یا امام بر آن نوشته شده، در مستراح بیفتد بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگرچه هزینه داشته باشد واجب است. و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است. و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد باید تا وقتی که یقین نکرده اند به کلی از بین رفته، به آن مستراح نروند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر ورق قران یا چیزی که احترام ان لازم است مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم یا یکی از معصومین علیهم السلام بر ان نوشته شده در مستراح بیفتد بیرون اوردن و اب کشیدن ان اگر چه خرج داشته باشد واجب است و اگر بیرون اوردن ان ممکن نباشد باید به ان مستراح نروند تا یقین کنند ان ورق پوسیده است و همچنین اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون اوردن ان ممکن نباشد باید تا وقتی که یقین نکرده اند که بکلی از بین رفته به ان مستراح نروند
- [آیت الله بروجردی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر یا امام بر آن نوشته شده در مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگر چه خرج داشته باشد واجب است و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکردهاند به کلّی از بین رفته به آن مستراح نروند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است ، مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر یا امام بر آن نوشته شده ، در مستراح بیفتد بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگر چه خرج داشته باشد ، واجب است .و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد ، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند ان ورق پوسیده است . و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد باید تا وقتی که یقین نکرده اند ، بکلی از بین رفته به آن مستراح نروند .
- [امام خمینی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است -مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر(ص) یا امام(ع) بر آن نوشته شده- در مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگر چه خرج داشته باشد واجب است، و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است. و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکرده اند به کلی از بین رفته به آن مستراح نروند.
- [آیت الله سیستانی] اگر بر جائی از بدن ، آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد ، چنانچه بخواهد غسل را ترتیبی بجا آورد ، باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد . و همچنین اگر بخواهد وضو بگیرد در مورد آیه قرآن بلکه در مورد اسم خداوند نیز بنابر احتیاط واجب .
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است، مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر یا امام بر آن نوشته شده، در مستراح بیفتد بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگرچه خرج داشته باشد واجب است، و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است، و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد وبیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تاوقتی که یقین نکردهاند بکلّی از بین رفته به احتیاط واجب به آن مستراح نروند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است؛ مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر یا امام بر آن نوشته شده؛ در مستراح بیفتد؛ بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگرچه خرج داشته باشد واجب است. و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد؛ باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است. و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد؛ باید تا وقتی که یقین نکرده اند که به کلی از بین رفته به آن مستراح نروند.