چرا انسان به عنوان اشرف مخلوقات ذکر شده است؟
دلایل فراوانی برای برتری و شرافت انسان نسبت به سایر آفریده ها وجود دارد که به سه مورد آن اشاره می شود: الف. دلیل عقلی موجودات جهان از یک نگاه به جمادات، گیاهان، حیوانات و انسان ها تقسیم می شوند. جمادات از مجموعه عناصر به هم پیوسته ای تشکیل شده که فقط دربردارنده نیروهای طبیعی یا پتانسیل ذخیره شده می باشند. گیاهان دارای سه اثر و ویژگی تغذیه، تولید و رشد هستند و برای رسیدن به کمال مطلوب خود از نیروهای طبیعی در جمادات (خاک) بهره می برند. حیوانات علاوه بر تغذیه و تولید و رشد؛ برخوردار از نوعی ادراک و کُنش اختیاری در سطحی بسیار محدوداند.1 اما انسان علاوه بر بهره مندی از ویژگی ها و کمالات مراتب پایین تر از خود یعنی تغذیه، تولید، رشد، ادراک حسّی و کُنش اختیاری در سطح محدود، دارای دو ویژگی ممتاز و برتر است؛ یکی (عقلانیّت) و اندیشه ورزی و دیگر (کُنش اختیاری) در سطحی گسترده. از این رو انسان به خاطر ظرفیّت نامحدود و استعدادهای انسانی بی پایانی که در او به ودیعه نهاده شده، اشرف مخلوقات خوانده شده است. زیرا معیار شرافت بهره مندی از کمالات برتری مانند عقل و اراده است که خاستگاه آن روح الهی است که در انسان می باشد. پس انسان در دو جهت بر سایر آفریده ها برتری دارد: (عقل) و (کمال اختیاری).2 تجربه تاریخی نیز شاهد تحوّل و پیشرفت چشمگیر در زندگی مادّی و معنوی انسان است در حالی که در زندگی سایر موجودات مادّی، تحوّل چندانی مشاهده نمی کنیم، و آنچه هست به طور غریزی می باشد. بنابراین دلیل اصلی برتری و شرافت انسان بر دیگر مخلوقات را بایستی در ماهیّت و ساختار وجودی و استعدادهای بی پایان نهفته در انسان جست و جو نمود. ب. دلیل عرفانی اهل معرفت بر آنند که از میان آفریده ها تنها انسان مظهر و جلوه گاه کامل اسماء الهی است. به بیان دیگر هر موجودی مظهر اسم و صفتی از اسماء و صفات حق تعالی است ولی انسان از چنان ظرفیت و استعدادی برخوردار است که می تواند جلوه گاه همه اسماء و صفات خداوند باشد. از این رو انسان کامل به تنهایی مظهر همه اسماء و صفات حق تعالی است.3 خداوند تنها بر قلب و دل انسان کامل تجلّی و ظهور کامل دارد و تنها قلب انسان کامل است که گنجایش حضرت حق را دارد و این بهترین، دلیل بر برتری و شرافت انسان می باشد. از این رو در روایات آمده است که (قلب انسان مؤمن عرش پروردگار است)4؛ (زمین و آسمان من گنجایش من را ندارند؛ بلکه تنها قلب و دل بنده مؤمن من گنجایش و ظرفیت من را دارد).5 ج. دلیل قرآنی قرآن می فرماید: (وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً)6؛ (و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب ها) بر نشاندیم، و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم، و آنها را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم). براساس این آیه شریفه خداوند مهربان به انسان دو مدال افتخار داده؛ یکی (کرامت) و دیگری (فضیلت). کرامت مربوط به ارزش و شرافت ذاتی انسان است که ویژه اوست و دیگر موجودات در آن سهیم نیستند. فضیلت، آن کمالات مشترک میان انسان و سایر آفریده هاست که انسان نسبت به دیگران سهم بیشتر و کامل تری دارد. بنابراین در تفضیل، انسان با آفریده های دیگر مقایسه و سنجیده می شود.7 شایان توجّه این که قرآن کریم برتری انسان بر بسیاری از آفریده ها را بیان می کند؛ (وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً)8؛ (و آنها را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم). در ذیل به برخی از (جلوه های کرامت) انسان از نظرگاه قرآن اشاره می شود: 1. علم به اسماء انسان تنها موجودی است که شایسته و مستعدّ شناخت اسمای الهی است: (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ. قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا)9؛ (سپس علم اسماء را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست می گویید، از اسامی اینها به من خبر دهید. گفتند: منزهی تو! ما را جز آنچه (خود) به ما آموخته ای هیج دانشی نیست). و انسان به جهت برخورداری از همین ظرفیت علمی گسترده، آموزگار فرشتگان نیز هست: (قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ)10. بنابراین انسان کامل نه تنها آموزنده اسماء الهی که حقایقی غیبی و دارای شعورند می باشد، بلکه آموزگار و یاد دهنده آنها به فرشتگان نیز می باشد و این بهترین گواه برتری انسان بر فرشتگان است. 2. خلافت الهی انسان از دیدگاه قرآن وجودی جامع و قابلیتی نامحدود دارد که او را شایسته جانشینی خداوند قرار داده است. همین خلاف الهی، جایگاه والای انسان را در هستی رقم می زند: (إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً)11. کرامت انسان مرهون خلافت الهی اوست که بهره غیر انسان نیست. در احادیث رسیده از معصومین علیهم السّلام، تعبیر ممتاز و منحصر به فردی در مورد جایگاه برجسته انسان به کار رفته که درباره هیچ موجود دیگری ذکر نشده است: (من عرف نفسه فقد عرف ربّه)12؛ (کسی که خود را شناخت پس پروردگار خود را شناخته است). یعنی، شناخت جان آدمی از آن جهت که خلیفه خداست، حتما به شناخت خدا می انجامد.13 3. سجده فرشتگان بر انسان یکی از بهترین دلایل بر شرافت انسان آن است که خداوند به همه فرشتگان دستور می دهد تا انسان را سجده کنند. (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا)14؛ (و هنگامی که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید پس همه آنها سجده کردند). اگر انسان موجودی کامل تر از فرشتگان و برتر از آنها نباشد، صحیح نیست که وجود کامل وجود ناقص را سجده کند. البتّه سجده و کُرنش ملائکه بر حضرت آدم علیه السلام به خاطر ساختار خاص وجودی او بود؛ چون روح الهی در آدم علیه السلام دمیده شد، فرشتگان مأمور به سجده گردیدند: (فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ). خداوند به خاطر ویژگی ها و استعدادهای سرشار و فراوانی که در روح انسانی قرار داده، به خود آفرین گفته؛ (فَتَبارَکَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ)15. و به همین دلیل است که آفرینش انسان را به (أحسن تقویم) می ستاید: (لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ)16. 4. حیات و مرگ یک انسان برابر است با حیات و مرگ همه انسان ها برای ارزش و جایگاه برجسته انسان در نظام آفرینش همین بس که حیات یک انسان مساوی با حیات و زندگی همه انسان ها، و مرگ یک انسان برابر است با مرگ همه انسان ها است. (مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمِیعاً)17؛ (هر کس فردی را بدون آنکه کسی را کشته باشد یا فسادی در زمین انجام داده باشد، بکشد چنان است که تمام انسان ها را کشته است و هر کس فردی را زنده بدارد چنان است که همه انسان ها را زنده کرده است). چنین توصیفی از ارزش انسان و جایگاه والای او، درباره هیچ آفریده ای در قرآن ذکر نشده است. 5. تسخیر آسمان و زمین برای انسان خداوند، آسمان ها و زمین و آنچه در آنهاست را مسخّر جانشین خود در زمین ساخته است: (وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ)18. خداوند نخست سفره جهان آفرینش را گسترانید و سپس میهمان را دعوت نمود، یعنی چنین نیست که ابتدا انسان را آفریده باشد آن گاه آب، هوا، غذا و امکانات را فراهم نموده باشد. 6. انسان امانتدار خدا تنها موجودی که بر اساس استعداد و قابلیت ذاتی خود توانست امانت الهی را به دوش بکشد انسان است: (إِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الاْءِنْسانُ)19؛ (ما امانت (الهی و بار تکلیف) را بر آسمانها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند و از آن هراسناک شدند ولی انسان آن را برداشت). آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند مفسّران منظور از (امانت) را (تکلیف الهی)، (معرفت خداوند)، (عقل)، (اختیار و آزادی اراده)، و (ولایت الهیّه) تفسیر نموده اند.20 خلاصه آن که علّت خاستگاه برتری انسان از دیدگاه عقل و نقل همان ساختار وجودی و ذات و سرشت بی نظیر انسان است. اساساً تعیین جایگاه هر موجود منوط به تبیین حقیقت و هویّت اوست تا هویّت و چیستی چیزی شناخته نشود، جایگاه او در نظام آفرینش آشکار نخواهد شد. انسان تنها موجودی است که از نیروهای گوناگون مادی و معنوی، جسمانی و روحی تشکیل شده و در لابه لای تضادها می تواند پرورش پیدا کند و استعداد تکامل و پیشروی نامحدود دارد. امام علی علیه السلام می فرمایند: (خداوند خلق عالم را به سه گونه آفرید، فرشتگان و حیوانات و انسان، فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب، حیوانات مجموعه ای از شهوت و غضبند ولی عقل ندارند، اما انسان ترکیبی از عقل و شهوت و غضب است، تا کدامین غالب و چیره شود؛ اگر عقل او بر شهوتش غالب شود؛ از فرشتگان برتر است و اگر شهوتش بر عقلش چیره گردد از حیوانات پست تر است.21 پی نوشت: 1. تفسیر المیزان، ج 7، ص 80. 2. تفسیر المیزان، ج 13، ص 156. 3. محمدداود قیصری، شرح فصوص الحکم، ص 363، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. 4. بحار الأنوار، ج 55، ص 39. 5. همان. 6. اسراء 17، آیه 70. 7. تفسیر المیزان، ج 13، ص 156. 8. اسراء 17، آیه 70. 9. بقره 2، آیات 32 31. 10. بقره 2، آیه 33. 11. بقره 2، آیه 30. 12. بحارالأنوار، ج 2، ص 32. 13. عبداللّه جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص 219، قم: اسراء. 14. بقره 2، آیه 34. 15. مؤمنون 23، آیه 14. 16. تین 95، آیه 4. 17. مائده 5، آیه 32. 18. جاثیه 45، آیه 13. 19. احزاب 33، آیه 72. 20. تفسیر المیزان، ج 16، ص 242. 21. تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 188. منبع: www.porseman.org
عنوان سوال:

چرا انسان به عنوان اشرف مخلوقات ذکر شده است؟


پاسخ:

دلایل فراوانی برای برتری و شرافت انسان نسبت به سایر آفریده ها وجود دارد که به سه مورد آن اشاره می شود:
الف. دلیل عقلی
موجودات جهان از یک نگاه به جمادات، گیاهان، حیوانات و انسان ها تقسیم می شوند. جمادات از مجموعه عناصر به هم پیوسته ای تشکیل شده که فقط دربردارنده نیروهای طبیعی یا پتانسیل ذخیره شده می باشند. گیاهان دارای سه اثر و ویژگی تغذیه، تولید و رشد هستند و برای رسیدن به کمال مطلوب خود از نیروهای طبیعی در جمادات (خاک) بهره می برند.
حیوانات علاوه بر تغذیه و تولید و رشد؛ برخوردار از نوعی ادراک و کُنش اختیاری در سطحی بسیار محدوداند.1
اما انسان علاوه بر بهره مندی از ویژگی ها و کمالات مراتب پایین تر از خود یعنی تغذیه، تولید، رشد، ادراک حسّی و کُنش اختیاری در سطح محدود، دارای دو ویژگی ممتاز و برتر است؛ یکی (عقلانیّت) و اندیشه ورزی و دیگر (کُنش اختیاری) در سطحی گسترده. از این رو انسان به خاطر ظرفیّت نامحدود و استعدادهای انسانی بی پایانی که در او به ودیعه نهاده شده، اشرف مخلوقات خوانده شده است. زیرا معیار شرافت بهره مندی از کمالات برتری مانند عقل و اراده است که خاستگاه آن روح الهی است که در انسان می باشد.
پس انسان در دو جهت بر سایر آفریده ها برتری دارد: (عقل) و (کمال اختیاری).2
تجربه تاریخی نیز شاهد تحوّل و پیشرفت چشمگیر در زندگی مادّی و معنوی انسان است در حالی که در زندگی سایر موجودات مادّی، تحوّل چندانی مشاهده نمی کنیم، و آنچه هست به طور غریزی می باشد. بنابراین دلیل اصلی برتری و شرافت انسان بر دیگر مخلوقات را بایستی در ماهیّت و ساختار وجودی و استعدادهای بی پایان نهفته در انسان جست و جو نمود.
ب. دلیل عرفانی
اهل معرفت بر آنند که از میان آفریده ها تنها انسان مظهر و جلوه گاه کامل اسماء الهی است.
به بیان دیگر هر موجودی مظهر اسم و صفتی از اسماء و صفات حق تعالی است ولی انسان از چنان ظرفیت و استعدادی برخوردار است که می تواند جلوه گاه همه اسماء و صفات خداوند باشد. از این رو انسان کامل به تنهایی مظهر همه اسماء و صفات حق تعالی است.3
خداوند تنها بر قلب و دل انسان کامل تجلّی و ظهور کامل دارد و تنها قلب انسان کامل است که گنجایش حضرت حق را دارد و این بهترین، دلیل بر برتری و شرافت انسان می باشد.
از این رو در روایات آمده است که (قلب انسان مؤمن عرش پروردگار است)4؛ (زمین و آسمان من گنجایش من را ندارند؛ بلکه تنها قلب و دل بنده مؤمن من گنجایش و ظرفیت من را دارد).5
ج. دلیل قرآنی
قرآن می فرماید:
(وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً)6؛
(و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب ها) بر نشاندیم، و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم، و آنها را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم).
براساس این آیه شریفه خداوند مهربان به انسان دو مدال افتخار داده؛ یکی (کرامت) و دیگری (فضیلت).
کرامت مربوط به ارزش و شرافت ذاتی انسان است که ویژه اوست و دیگر موجودات در آن سهیم نیستند. فضیلت، آن کمالات مشترک میان انسان و سایر آفریده هاست که انسان نسبت به دیگران سهم بیشتر و کامل تری دارد. بنابراین در تفضیل، انسان با آفریده های دیگر مقایسه و سنجیده می شود.7
شایان توجّه این که قرآن کریم برتری انسان بر بسیاری از آفریده ها را بیان می کند؛
(وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً)8؛
(و آنها را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم).
در ذیل به برخی از (جلوه های کرامت) انسان از نظرگاه قرآن اشاره می شود:
1. علم به اسماء
انسان تنها موجودی است که شایسته و مستعدّ شناخت اسمای الهی است:
(وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ. قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا)9؛
(سپس علم اسماء را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست می گویید، از اسامی اینها به من خبر دهید. گفتند: منزهی تو! ما را جز آنچه (خود) به ما آموخته ای هیج دانشی نیست).
و انسان به جهت برخورداری از همین ظرفیت علمی گسترده، آموزگار فرشتگان نیز هست:
(قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ)10.
بنابراین انسان کامل نه تنها آموزنده اسماء الهی که حقایقی غیبی و دارای شعورند می باشد، بلکه آموزگار و یاد دهنده آنها به فرشتگان نیز می باشد و این بهترین گواه برتری انسان بر فرشتگان است.
2. خلافت الهی
انسان از دیدگاه قرآن وجودی جامع و قابلیتی نامحدود دارد که او را شایسته جانشینی خداوند قرار داده است. همین خلاف الهی، جایگاه والای انسان را در هستی رقم می زند:
(إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً)11.
کرامت انسان مرهون خلافت الهی اوست که بهره غیر انسان نیست. در احادیث رسیده از معصومین علیهم السّلام، تعبیر ممتاز و منحصر به فردی در مورد جایگاه برجسته انسان به کار رفته که درباره هیچ موجود دیگری ذکر نشده است: (من عرف نفسه فقد عرف ربّه)12؛ (کسی که خود را شناخت پس پروردگار خود را شناخته است). یعنی، شناخت جان آدمی از آن جهت که خلیفه خداست، حتما به شناخت خدا می انجامد.13
3. سجده فرشتگان بر انسان
یکی از بهترین دلایل بر شرافت انسان آن است که خداوند به همه فرشتگان دستور می دهد تا انسان را سجده کنند.
(وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا)14؛
(و هنگامی که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید پس همه آنها سجده کردند).
اگر انسان موجودی کامل تر از فرشتگان و برتر از آنها نباشد، صحیح نیست که وجود کامل وجود ناقص را سجده کند. البتّه سجده و کُرنش ملائکه بر حضرت آدم علیه السلام به خاطر ساختار خاص وجودی او بود؛ چون روح الهی در آدم علیه السلام دمیده شد، فرشتگان مأمور به سجده گردیدند:
(فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ).
خداوند به خاطر ویژگی ها و استعدادهای سرشار و فراوانی که در روح انسانی قرار داده، به خود آفرین گفته؛
(فَتَبارَکَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ)15.
و به همین دلیل است که آفرینش انسان را به (أحسن تقویم) می ستاید:
(لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ)16.
4. حیات و مرگ یک انسان برابر است با حیات و مرگ همه انسان ها
برای ارزش و جایگاه برجسته انسان در نظام آفرینش همین بس که حیات یک انسان مساوی با حیات و زندگی همه انسان ها، و مرگ یک انسان برابر است با مرگ همه انسان ها است.
(مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمِیعاً)17؛
(هر کس فردی را بدون آنکه کسی را کشته باشد یا فسادی در زمین انجام داده باشد، بکشد چنان است که تمام انسان ها را کشته است و هر کس فردی را زنده بدارد چنان است که همه انسان ها را زنده کرده است).
چنین توصیفی از ارزش انسان و جایگاه والای او، درباره هیچ آفریده ای در قرآن ذکر نشده است.
5. تسخیر آسمان و زمین برای انسان
خداوند، آسمان ها و زمین و آنچه در آنهاست را مسخّر جانشین خود در زمین ساخته است:
(وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ)18.
خداوند نخست سفره جهان آفرینش را گسترانید و سپس میهمان را دعوت نمود، یعنی چنین نیست که ابتدا انسان را آفریده باشد آن گاه آب، هوا، غذا و امکانات را فراهم نموده باشد.
6. انسان امانتدار خدا
تنها موجودی که بر اساس استعداد و قابلیت ذاتی خود توانست امانت الهی را به دوش بکشد انسان است:
(إِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الاْءِنْسانُ)19؛
(ما امانت (الهی و بار تکلیف) را بر آسمانها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند و از آن هراسناک شدند ولی انسان آن را برداشت).
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند
مفسّران منظور از (امانت) را (تکلیف الهی)، (معرفت خداوند)، (عقل)، (اختیار و آزادی اراده)، و (ولایت الهیّه) تفسیر نموده اند.20
خلاصه آن که علّت خاستگاه برتری انسان از دیدگاه عقل و نقل همان ساختار وجودی و ذات و سرشت بی نظیر انسان است. اساساً تعیین جایگاه هر موجود منوط به تبیین حقیقت و هویّت اوست تا هویّت و چیستی چیزی شناخته نشود، جایگاه او در نظام آفرینش آشکار نخواهد شد.
انسان تنها موجودی است که از نیروهای گوناگون مادی و معنوی، جسمانی و روحی تشکیل شده و در لابه لای تضادها می تواند پرورش پیدا کند و استعداد تکامل و پیشروی نامحدود دارد.
امام علی علیه السلام می فرمایند: (خداوند خلق عالم را به سه گونه آفرید، فرشتگان و حیوانات و انسان، فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب، حیوانات مجموعه ای از شهوت و غضبند ولی عقل ندارند، اما انسان ترکیبی از عقل و شهوت و غضب است، تا کدامین غالب و چیره شود؛ اگر عقل او بر شهوتش غالب شود؛ از فرشتگان برتر است و اگر شهوتش بر عقلش چیره گردد از حیوانات پست تر است.21
پی نوشت:
1. تفسیر المیزان، ج 7، ص 80.
2. تفسیر المیزان، ج 13، ص 156.
3. محمدداود قیصری، شرح فصوص الحکم، ص 363، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
4. بحار الأنوار، ج 55، ص 39.
5. همان.
6. اسراء 17، آیه 70.
7. تفسیر المیزان، ج 13، ص 156.
8. اسراء 17، آیه 70.
9. بقره 2، آیات 32 31.
10. بقره 2، آیه 33.
11. بقره 2، آیه 30.
12. بحارالأنوار، ج 2، ص 32.
13. عبداللّه جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص 219، قم: اسراء.
14. بقره 2، آیه 34.
15. مؤمنون 23، آیه 14.
16. تین 95، آیه 4.
17. مائده 5، آیه 32.
18. جاثیه 45، آیه 13.
19. احزاب 33، آیه 72.
20. تفسیر المیزان، ج 16، ص 242.
21. تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 188.
منبع: www.porseman.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین