نظریه ی تناسخ یکی بحث بازگشت به دنیا را دارند که این کفر نیست . چیزی که علما از آن تعبیر به کفر می کنند بخاطر انکار معاد تناسخ است . عده ای از عقلا باخودشان فکر کرده اند که خدا که نمی تواند عادل نباشد ، پس بحث انبیاء را که می گفتند عده ای برمی گردند را تعمیم دادند و می گویند که روح این قدر می آید و می رود تا پاداش کیفر ببیند ،اگر خوب باشد در بدنی انسان مرفه و اگر بد باشد در بدن انسانی مفلوک در می آید . این نظریه برای تطبیق با مسئله چند تا مشکل دارد . یک مشکل این است که بالاخره دوره ی آخر چه می شود ؟ اینکه روح چند بار به دنیا می آید بالاخره پاداش می بیند یا کیفر ؟ اگر بگویند این قدر می آید و می رود که این قابل تحقق نیست . اینکه در این دنیا کسی کاملا عقاب بشود امکان پذیر نیست . صدام چندین هزار انسان را کشت ، این مسئله در دنیا چطور حل می شود ؟ این چگونه می تواند کیفر بشود ؟ در ضمن این تفکر وحشتناک است زیرا هر انسانی مفلوک باشد می گویند که او جنایتکار بوده و این با عدالت الهی سازگارنیست که یک نفر فقیر باشد، انسان بدی هم باشد ، جهنمی هم بشود و کیفر هم ببیند . مشرکین حجاز چون معاد را قبول نداشتند همین تفکر را داشتند و می گفتند که اگر قرار بود کسی پیامبر باشد ، آن فرد باید مورد نظر خدا باشد . اگر خدا کسی را دوست داشته باشد به او مال و امکانات و فرزند می دهد . خدا چطور می خواهد نشان بدهد که او را دوست دارد ؟ بخاطر همین می گفتند که اگر خدا می خواست قرآن را نازل کند چرا آنرا به ثروتمندان طائف و مکه نازل نکرد ؟ اگر بخواهیم دنیا را مظهر عدالت بدانیم آخرش این می شود . ما عقلا اصل معاد را اثبات می کنیم زیرا خداعاقل است و خدای عاقل خودش به ما می گوید که چکار می کند نه اینکه ما از خودمان بسازیم که او چکار می کند . او باید بوسیله ی پیامبرانی این را به ما بگوید . اگر خدا می خواهد عدالتش را اجرا بکند باید به من بگوید که چکار می کند که من خودم را برای آنجا مهیا بکنم . پس نوع اجرای عدالت با تصمیم الهی است و ما به آن شک نداریم . خدا باید تصمیمش را به ما بگوید نه اینکه ما خودمان در مورد آن فکر کنیم . آنها با اینکه می گویند در این دنیا جزا می بیند ولی در آخر می گویند که وقتی روح تکامل پیدا کرد ، وارد دنیای دیگری می شوند . این ها افراد را با هیپنوتیز به خواب می برند و از گذشته آنها خبر می دهند و آنها دوباره به دنیا برمی گردند . تا اینجا ما مشکلی نداریم ولی ما با نتیجه دوم تناسخ مشکل داریم که می گویند این بازگشت برای اجرای عدالت یا تکامل است . خیر .این قابل قبول نیست . خدا خالق است و ما مخلوق و ما را از چیزی ایجاد نکرده است و این اعتقاد کلی ماست . در کتاب و سنت روی خالق بودن تاکید شده است .
نظریه ی تناسخ می گوید که بهشت و جهنم هر کس دراین دنیا است . ما چطور می توانیم با نگاه برون دینی این نظریه را رد کنیم ؟
نظریه ی تناسخ یکی بحث بازگشت به دنیا را دارند که این کفر نیست . چیزی که علما از آن تعبیر به کفر می کنند بخاطر انکار معاد تناسخ است . عده ای از عقلا باخودشان فکر کرده اند که خدا که نمی تواند عادل نباشد ، پس بحث انبیاء را که می گفتند عده ای برمی گردند را تعمیم دادند و می گویند که روح این قدر می آید و می رود تا پاداش کیفر ببیند ،اگر خوب باشد در بدنی انسان مرفه و اگر بد باشد در بدن انسانی مفلوک در می آید . این نظریه برای تطبیق با مسئله چند تا مشکل دارد . یک مشکل این است که بالاخره دوره ی آخر چه می شود ؟ اینکه روح چند بار به دنیا می آید بالاخره پاداش می بیند یا کیفر ؟ اگر بگویند این قدر می آید و می رود که این قابل تحقق نیست . اینکه در این دنیا کسی کاملا عقاب بشود امکان پذیر نیست . صدام چندین هزار انسان را کشت ، این مسئله در دنیا چطور حل می شود ؟ این چگونه می تواند کیفر بشود ؟ در ضمن این تفکر وحشتناک است زیرا هر انسانی مفلوک باشد می گویند که او جنایتکار بوده و این با عدالت الهی سازگارنیست که یک نفر فقیر باشد، انسان بدی هم باشد ، جهنمی هم بشود و کیفر هم ببیند . مشرکین حجاز چون معاد را قبول نداشتند همین تفکر را داشتند و می گفتند که اگر قرار بود کسی پیامبر باشد ، آن فرد باید مورد نظر خدا باشد . اگر خدا کسی را دوست داشته باشد به او مال و امکانات و فرزند می دهد . خدا چطور می خواهد نشان بدهد که او را دوست دارد ؟ بخاطر همین می گفتند که اگر خدا می خواست قرآن را نازل کند چرا آنرا به ثروتمندان طائف و مکه نازل نکرد ؟ اگر بخواهیم دنیا را مظهر عدالت بدانیم آخرش این می شود . ما عقلا اصل معاد را اثبات می کنیم زیرا خداعاقل است و خدای عاقل خودش به ما می گوید که چکار می کند نه اینکه ما از خودمان بسازیم که او چکار می کند . او باید بوسیله ی پیامبرانی این را به ما بگوید . اگر خدا می خواهد عدالتش را اجرا بکند باید به من بگوید که چکار می کند که من خودم را برای آنجا مهیا بکنم . پس نوع اجرای عدالت با تصمیم الهی است و ما به آن شک نداریم . خدا باید تصمیمش را به ما بگوید نه اینکه ما خودمان در مورد آن فکر کنیم . آنها با اینکه می گویند در این دنیا جزا می بیند ولی در آخر می گویند که وقتی روح تکامل پیدا کرد ، وارد دنیای دیگری می شوند . این ها افراد را با هیپنوتیز به خواب می برند و از گذشته آنها خبر می دهند و آنها دوباره به دنیا برمی گردند . تا اینجا ما مشکلی نداریم ولی ما با نتیجه دوم تناسخ مشکل داریم که می گویند این بازگشت برای اجرای عدالت یا تکامل است . خیر .این قابل قبول نیست . خدا خالق است و ما مخلوق و ما را از چیزی ایجاد نکرده است و این اعتقاد کلی ماست . در کتاب و سنت روی خالق بودن تاکید شده است .
- [سایر] اگر دنیا دار مکافات است، پس بهشت و جهنم چرا وجود دارد؟
- [سایر] آیا در دنیا می توانیم فهم کاملی از بهشت و جهنم داشته باشیم؟
- [سایر] منظور از تناسخ چیست؟ چه دلیلی بر رد و پذیرش تناسخ بیان شده است؟
- [سایر] بهشت و جهنم را وصف کنید وآیا آتش که در جهنم وجود دارد مانند همین آتش است که در دنیا وجود دارد؟ شرح دهید.
- [سایر] ابدی بودن بهشت و جهنم را مشکل می توان باور کرد چون تناسبی با اعمال محدود این دنیا ندارد ؟
- [سایر] شبهه: ابدی بودن بهشت و جهنم را مشکل می توان باور کرد چون تناسبی با اعمال محدود این دنیا ندارد.
- [سایر] آیا منظور از آتش جهنم یا گوارایی طعام بهشت، چیزی است که در این دنیا احساس می کنیم یا یک نوع احساس روحی و روانی است؟
- [سایر] آیا منظور از آتش جهنم یا گوارایی طعام بهشت چیزی است که در این دنیا احساس میکنیم یا یک نوع احساس روحی و روانی است؟
- [سایر] افراد تا کی و تا چه زمانی در بهشت یا جهنم هستند؟ آخر دنیا چه خواهد شد و تا چه زمانی طول خواهد کشید؟
- [سایر] چطور میتوان به کسی که تازه میخواهد مسلمان شود آدرس بهشت و جهنم را داد؟ جای بهشت و جهنم کجاست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] ربنا آتنا فی الدنْیا حسنةً و فی الاْخرة حسنةً و قنا عذاب النار: خداوندا در دنیا و درسرای دیگر به ما نیکی مرحمت فرما و ما را از عذاب دوزخ نگاه دار!
- [آیت الله بهجت] فقها حیات را شرط می دانند؛ یعنی می گویند برای ابتدای تقلید باید از مجتهد زنده تقلید کرد . اما اگر مرجع تقلید انسان از دنیا رفت ، در این که آیا می تواند بر تقلید او باقی بماند یا باید به مجتهد زنده مراجعه نماید، اختلاف است ؛ پس اگر کسی دراین مسأله مجتهد بود، طبق نظر خودش عمل می کند ؛ و گرنه طبق نظر مجتهد زنده اَعلَم عمل می نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی وصیت کند چیزی به شخصی بدهند و آن شخص قبل از آن که قبول یا رد کند از دنیابرود، ورثه او می توانند آن وصیت را قبول کنند، خواه قبل از وصیت کننده از دنیا رفته باشد و یا بعد از او و این در صورتی است که وصیت کننده از وصیت خود برنگردد.
- [آیت الله جوادی آملی] .مرجع تقلید باید مجتهد، زنده،بالغ، عاقل، مرد، شیعه دوازده امامی، حلالزاده و عادل باشد و در فهمیدن احکام خدا از منابع دینی، هیچ مجتهدی از او داناتر ( یعنی ماهرتر) نباشد و بنا بر احتیاط لازم، مبتلا به حب دنیا نباشد. جواز تقلید زنان از زن مجتهدی که هیچ مجتهدی از او اعلم نباشد، بعید نیست.
- [آیت الله مظاهری] اگر از روی نسیان و غفلت ربا خورد گرچه گناه نکرده است، ولی باید بعد از توجّه، آنچه را گرفته است به ربا دهنده رد کند، ولی اگر از روی جهل بود، (چه جهل قصوری یا تقصیری و چه جهل به حکم یا به موضوع بود)، بعد از علم لازم نیست آنچه را ربا خورده است رد کند و از آن به بعد باید اطراف آن کار زشت که دنیا و آخرت ربا گیرنده و ربادهنده را تباه میکند نگردد. [1]. بقره، 279. [2]. حدید، 11. [3]. بقره، 276.
- [آیت الله جوادی آملی] .مستحب است نمازگزار پس از نماز در حالی که رو به قبله و با طهارت است, به ذکر، دعا، تلاوت و مانند آن که وارد شده, اشتغال داشته باشد. کار نیک, مانند تفکّر در عظمت خدا و گریه هراس از دوزخ یا شوق به بهشت یا اشتیاق به لقای الهی, از نمونههای خوبِ تعقیب نماز است. از بهترین ذکر تعقیبی، تسبیح حضرت زهرا(س) است و آن به این ترتیب است: سی و چهار بار (اللّه اکبر), سی و سه بار (الحمد للّه) و سی و سه بار (سبحان اللّه), هرچند تقدیم (سبحان اللّه) بر (الحمد للّه) صحیح است؛ لیکن اَولی تقدیم (الحمد للّه) بر (سبحان اللّه) است.
- [آیت الله مظاهری] توبه از ربادادن پشیمانی از گذشته و ترک آن کار زشت و استغفار و انابه به درگاه حقّ تعالی است، و در توبه از ربا خوردن علاوه بر این امور، باید آنچه را ربا خورده است پس دهد، بلکه اگر ربا خور بمیرد، آنچه از طریق ربا گرفته است به ورثه منتقل نمیشود، و اگر مفلس بود، توبه او گرچه قبول است، ولی باید تحصیل رضایت از ربادهندگان کند و اگر ممکن نباشد، باید تصمیم داشته باشد که در اوّل زمان ممکن آن را رد کند، و اگر از دنیا برود، امید است خداوند رئوف بستانکاران را در قیامت راضی کند و رباگیرنده مورد عفو و رحمت خدای تعالی واقع شود.
- [آیت الله اردبیلی] هرگاه در جلسهای نسبت به شخص مؤمنی غیبت شود و یکی از استثناهایی که در مسأله قبل بیان شد وجود نداشته باشد، علاوه بر این که گوشدادن به آن حرام است، بر هر فردی که قدرت دارد واجب است آن غیبت را ردّ کند و از آن مؤمن دفاع نماید. در روایات اسلامی آمده است: (هر کس قدرت دفاع از برادر مؤمن خود را که مورد غیبت و ستم قرار گرفته داشته باشد و دفاع نکند و در اثر سکوت او آن مؤمن ذلیل شود، خداوند او را در دنیا و آخرت ذلیل خواهد کرد).(1)
- [آیت الله شبیری زنجانی] تقلید به معنای پیروی کردن از دیگری در عقیده یا عمل است و در احکام دینی از کسی باید تقلید کرد که دارای این شرایط باشد: 1 - مرد باشد. 2 - بالغ باشد. 3 - عاقل باشد. 4 - شیعه دوازده امامی باشد. 5 - حلالزاده باشد. 6 - عادل باشد، یعنی از گناهان کبیره، مانند: دروغ، غیبت، تهمت، آدمکشی، رباخواری، ترک نماز و ترک روزه …، از روی ملکه اجتناب کند و مراد از ملکه؛ حالت نفسانیست که انسان را به ترک گناه وادار میکند، گناه صغیره نیز با اصرار بر آن، گناه کبیره محسوب میگردد و نشانه عدالت این است که در ظاهر شخص خوبی باشد؛ یعنی اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، بگویند: ما خلاف شرعی از او سراغ نداریم. 7 - مجتهد باشد. 8 - اعلم باشد و این در صورتیست که احتمال اختلاف بین مجتهدین را در مسائل مورد ابتلا بدهد. مجتهد اعلم کسیست که از تمام مجتهدهای زمان خود حکم خدا را بهتر بفهمد و برتری این مجتهد از سایر مجتهدین باید به گونهای باشد که متعارف افراد اهل فضل بتوانند آن را تشخیص دهند و اگر هیچ یک از مجتهدین چنین برتری روشنی نداشته باشند از هر یک از مجتهدین طراز اوّل میتوان تقلید نمود. 9 - موثّق باشد، یعنی اشتباهش از متعارف بیشتر نباشد و کسی که حریص به دنیا باشد غالبا موثّق نیست، زیرا حبّ شدید به دنیا باعث اشتباه زیاد در تشخیص میگردد. 10 - زنده باشد (با تفصیلی که در مسأله دهم خواهد آمد).
- [آیت الله اردبیلی] کسی که وضو میگیرد، مستحب است هنگامی که نگاهش به آب میافتد، بگوید: (بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَالْحَمْدُ للّهِ الَّذی جَعَلَ الْماءَ طَهُورا ولَمْ یَجْعَلْهُ نَجِسا) یعنی: (با نام خدا آغاز میکنم و با کمک از او وضو میگیرم، همه حمد و سپاس از آنِ خدایی است که آب را پاکیزه قرار داده و آن را نجس قرار نداده است) و هنگامی که پیش از وضو دست خود را میشوید، بگوید: (أَللّهُمَّ اجْعَلْنی مِنَ التَّوّابِینَ وَاجعَلْنی مِنَ المُتَطَهِّرینَ) یعنی: (خدایا مرا از توبهکنندگان و پاکشوندگان قرار بده) و در وقت مضمضه کردن (یعنی آب در دهان گرداندن) بگوید: (أَللّهُمَّ لَقِّنی حُجَّتی یَوْمَ أَلْقاکَ وَأَطْلِقْ لِسانی بِذِکْرِکَ) یعنی: (خدایا روزی که با تو دیدار میکنم، دلیلم را به من تلقین کن و زبانم را به یاد خود بگشا) و در وقت استنشاق (یعنی آب در بینی کردن) بگوید: (أَللّهُمَّ لاتُحَرِّمْ عَلَیَّ ریحَ الجَنَّةِ وَاجْعَلْنی مِمَّنْ یَشُمُّ ریحَهَا وَرَوْحَها وَطیبَها) یعنی: (خدایا بوی بهشت را بر من حرام مگردان، و از کسانی قرارم ده که نسیم و عطر بهشت را میبویند) و در هنگام شستن صورت بگوید: (أَللّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهی یَوْمَ تَسْوَدُّ فیهِ الْوُجُوهُ وَلا تُسَوِّدْ وَجْهی یَوْمَ تَبْیَضُّ فیهِ الْوُجُوهُ) یعنی: (خدایا رویم را در آن روز که چهرهها سیاه میگردند سپید گردان، و در آن روزی که چهرهها سپید میشوند، رویم را سیاه مگردان) و در وقت شستن دست راست بخواند: (أَللّهُمَّ أَعْطِنی کِتابی بِیَمینی وَالْخُلْدَ فی الْجِنَانِ بِیَساری وَحاسِبْنی حِسابَا یَسیرا) یعنی: (خدایا نامه کردارم را به دست راستم بده، و جاودانی در بهشت را به دست چپم، و حساب مرا آسان فرما) و هنگام شستن دست چپ بگوید: (أَللّهُمَّ لاتُعْطِنی کِتابی بِشِمالی وَلا مِنْ وَراءِ ظَهْری ولا تَجْعَلْها مَغْلُولَةً إِلی عُنُقی، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ مُقَطَّعاتِ النّیرانِ) یعنی: (خدایا نامه کردارم را به دست چپ و از پشت سر به من مده، و دستم را به گردنم مبند، و من از پارههای آتش سوزان جهنم به تو پناه میبرم) و هنگامی که سر را مسح میکند، بگوید: (أَللّهُمَ غَشِّنی بِرَحْمَتِکَ وَبَرَکاتِکَ وَعَفْوِکَ) یعنی: (خدایا مرا با رحمت و برکتها و بخشایش خود در بر گیر) و در وقت مسح پا بخواند: (أَللّهُمَ ثَبِّتْنی عَلَی الصِّراطِ یَوْمَ تَزِلُّ فیهِ الأَقْدامُ وَاجْعَلْ سَعْیی فی ما یُرْضیکَ عَنّی یَا ذَا الْجَلالِ وَالإکْرامِ) یعنی: (خدایا آن روز که گامها بر صراط میلغزند، گام مرا ثابت و استوار بدار، و کوششم را در آنچه از من خرسند میشوی قرار ده، ای دارنده شکوه و بزرگواری).