در مورد حکم ارتداد دو رویکرد میان مسلمانان وجود دارد: گروهی که اکثر فقیهان گذشته و حال را تشکیل می‌دهند، بر این باورند که ارتداد موجب قتل می‌شود، البته ارتداد زنان و مرتد ملی در صورت توبه از این حکم استثنا شده است . گروهی دیگر که تعدادشان اندک است، معتقدند که ارتداد موجب قتل نیست. منابع اسلامی نیز دو دسته‌اند: قرآن کریم ظهور در این دارد که مرتد کشته نمی‌شود، زیرا اولاً در آیات ارتداد هیچ سخنی از قتل مرتد نیامده و تنها به تهدید کیفر اُخروی بسنده شده است. ثانیاً آیات مربوط به ایمان و عقیده به صراحت بر آزادی ایمان و عقیده دلالت دارد. اما در برابر قرآن، سنت و روایات، ظهور بلکه صراحت در قتل مرتد دارد و کسی را که از اسلام برگشته و کافر شده است، محکوم به قتل می‌داند. طرفداران رویکرد دوم برای اثبات ادعای خویش به آیات قرآن تمسک جسته و روایات را توجیه کرده‌اند، اما طرفداران رویکرد نخست به روایات تمسک جسته و آیات را توجیه کرده‌اند. کسانی که مخالف قتل مرتد هستند، روایات ارتداد را به یکی از سه وجه ذیل توجیه می‌کنند: 1 - قتل مرتد به عنوان یک حکم شرعی تشریع نشده است. 2 - قتل مرتد به عنوان یک حکم شرعی تشریع شده اما مخصوص زمان پیامبر اکرم و صدر اسلام است. 3 - قتل مرتد به عنوان یک حکم شرعی تشریع شده، آن هم برای همیشه، اما مقیّد به حالت خاصی از ارتداد است و همه مصادیق و موارد ارتداد را در برنمی‌گیرد. در باب توجیه قتل مرتد سه تفسیر وجود دارد که به لحاظ اهمیت سئوال آن را توضیح می‌دهیم. تفسیر اول: برخی حکم قتل را یک حکم سیاسی می‌دانند که برای حفظ نظام اسلامی و انجام مسئولیت‌های حکومت در قبال جامعه صادر شده و نه حکم شرعی. شهید مطهری در یادداشت‌های خود، همین نظریه را پذیرفته است. (1) برخی بر مبنای همین دیدگاه حدّ بودن قتل را برای مرتد رد کرده و آن را از مقوله تعزیر دانسته‌اند که کیفری تغییرپذیر و قابل انعطاف است و با توجه به شرایط خاص، چند و چون آن از سوی حاکم اسلامی تعیین می‌شود. تفسیر دوم: برداشت دیگر از روایات ارتداد این است که حکم قتل در این روایات مربوط به صدر اسلام و دوران تأسیس جامعه اسلامی است، نه برای همیشه، از آن جا که در آغاز ظهور اسلام و شکل‌گیری جامعه اسلامی، دین و آموزه‌های دینی به صورت ژرف و ریشه دار توسعه نیافته بود و جامعه اسلامی پر از تازه مسلمانان بود که به شکل ابتدایی با اسلام آشنا شده بودند و از سوی دیگر توطئه و دشمنی آشکار مشرکان (به ویژه یهودیان) برای سست کردن پایه‌های ایمانی مردم به شدت جریان داشت. از این رو پیامبر اکرم جهت جلوگیری از این توطئه‌ها و دشمنی‌ها برای بیرون رفتن از دائره اسلام (ارتداد) حکم شدید قتل را تشریع فرمود تا کسی جرأت نکند به قصد توطئه و متزلزل کردن باورهای ایمانی مردم مسلمان، به ظاهر اسلام را بپذیرد، سپس بیرون رود. تفسیر سوم: بعضی بر این باورند که حکم قتل برای مرتد گرچه تشریع همیشگی است اما از لحاظ موضوع مربوط و مقیّد به حالت ویژه است. اگر آن حالت نبود، حکم مترتب نمی‌شود. درباره این قید دیدگاه‌های متفاوت مطرح شده است. برخی قید یاد شده را "اظهار و اعلان" می‌دانند. براین اساس اهل ارتداد به معنای بازگشتن از اسلام یا شک و تردید در حقانیت اسلام موجب قتل نیست، بلکه شما هنگامی که حکم به وجوب قتل می‌شود که مرتد، ارتداد و بی‌اعتقادی‌اش را اظهار کند و موجب تزلزل بنیان اعتقادی و ایمانی جامعه، در نتیجه تزلزل در عمل به قوانین اجتماعی جامعه (که براساس شریعت اسلامی تنظیم شده) شود. از این جهت یک حکم اجتماعی و سیاسی است، نه اعتقادی و فردی. بعضی دیگر قید یاد شده را علم و آگاهی به حقانیت اسلام می‌دانند. بنابراین دیدگاه، ارتداد هنگامی موجب قتل می‌شود که به رغم علم به حقانیت اسلام صورت گرفته باشد و از روی جحود و انکار باشد. اگر ارتداد ناشی از جهل به اسلام یا شک در حقانیت باشد، موجب قتل نیست. اما کسانی که حکم ارتداد را قتل می‌دانند، دلیل عمده‌شان روایات است، گرچه از تبیین فلسفه قتل دیدگاه‌های متفاوتی ابراز شده است و برخی ارتداد را باعث نابودی هویت جامعه اسلامی می‌دانند و بعضی دیگر آن را انحراف عقیدتی و نوعی فساد فکری و روحی می‌دانند که باید ریشه کن شود. گروهی ارتداد را عامل تضییع حق الهی که عبودیت انسان است می‌شمارند، اما در مجموع تکیه‌گاه اصلی همان متون و روایات است که دلالت بر قتل مرتد می‌کند و هیچ گونه قیدی نیز در ظاهر ندارد. پیروان این عقیده در توجیه آزادی عقیده گفته‌اند: انسان با عقل و آزادی که خدا به او عطا کرده می‌تواند با تحقیق و تفحص درباره مکاتب جهان، هر کدام را که با منطق و عقل و حکمت هماهنگ تر بود، انتخاب کند و بدان پای‌بند باشد. اسلام هرگز از کسی نخواسته در انتخاب دین کورکورانه تقلید کند. از طرفی تدین به دین زوربردار نیست. یعنی نمی‌توان دینی را به زور بر مردم تحمیل کرد: "لا اکراه فی الدین؛ مجبور کردن در دین راهی ندارد" با زور اسلحه نمی‌توان انسانی را معتقد به دینی کرد، چون دین بسته به اعتقاد یقینی درونی انسان است و اعتقاد امر قلبی است و با هیچ وسیله‌ای نمی‌توان اعتقاد قلبی را از کسی گرفت یا به زور به او داد. با این حال اگر شخصی نزد خود و خدا یقین پیدا کرد که دینی غیر از دین اسلام به حق است و بدون جنجال آفرینی و سر و صدا به سوی آن دین برود، کسی مزاحم او نمی‌شود. اگر فرد مسلمانی، مسیحی یا یهودی شود و علنی نکند، حکومت و حاکم شرع و مسلمانان کاری به او ندارند، ولی اگر بخواهد با تبلیغات و سر و صدا و جنجال باعث تضعیف روحیه دیگر مسلمانان شود و موجب تزلزل در ارکان اجتماعی و اعتقادی جامعه اسلامی شود، حاکم اسلامی مانع او می‌شود. اجرای حدّ ارتداد از این جهت است که کسی نتواند ضربه به معتقدات مسلمانان بزند و باعث تضعیف روحیه و عمل فردی و اجتماعی مسلمانان شود، مانند کسی که در حال جنگ از جبهه فرار کند، که مجازات او سنگین است، چون باعث تضعیف روحیه دیگر رزمندگان و باعث شکست مسلمانان می‌شود، با توجه به این مسئله که بسیاری از احکام اجتماعی و ارزش‌های اخلاقی و روابط انسان‌ها در جامعه اسلامی براساس اعتقادات اسلامی شکل گرفته و هرگونه تردید و تزلزل در ایمان و اعتقادات مسلمان، موجب تخریب در هر یک از موارد نامبرده می‌شود. پی‌نوشت‌ها: 1 - یادداشت‌های شهید مطهری، قم، صدرا، ج 2، ص 316. www.eporsesh.com
در مورد حکم ارتداد دو رویکرد میان مسلمانان وجود دارد: گروهی که اکثر فقیهان گذشته و حال را تشکیل میدهند، بر این باورند که ارتداد موجب قتل میشود، البته ارتداد زنان و مرتد ملی در صورت توبه از این حکم استثنا شده است .
گروهی دیگر که تعدادشان اندک است، معتقدند که ارتداد موجب قتل نیست.
منابع اسلامی نیز دو دستهاند: قرآن کریم ظهور در این دارد که مرتد کشته نمیشود، زیرا اولاً در آیات ارتداد هیچ سخنی از قتل مرتد نیامده و تنها به تهدید کیفر اُخروی بسنده شده است. ثانیاً آیات مربوط به ایمان و عقیده به صراحت بر آزادی ایمان و عقیده دلالت دارد.
اما در برابر قرآن، سنت و روایات، ظهور بلکه صراحت در قتل مرتد دارد و کسی را که از اسلام برگشته و کافر شده است، محکوم به قتل میداند.
طرفداران رویکرد دوم برای اثبات ادعای خویش به آیات قرآن تمسک جسته و روایات را توجیه کردهاند، اما طرفداران رویکرد نخست به روایات تمسک جسته و آیات را توجیه کردهاند.
کسانی که مخالف قتل مرتد هستند، روایات ارتداد را به یکی از سه وجه ذیل توجیه میکنند:
1 - قتل مرتد به عنوان یک حکم شرعی تشریع نشده است.
2 - قتل مرتد به عنوان یک حکم شرعی تشریع شده اما مخصوص زمان پیامبر اکرم و صدر اسلام است.
3 - قتل مرتد به عنوان یک حکم شرعی تشریع شده، آن هم برای همیشه، اما مقیّد به حالت خاصی از ارتداد است و همه مصادیق و موارد ارتداد را در برنمیگیرد.
در باب توجیه قتل مرتد سه تفسیر وجود دارد که به لحاظ اهمیت سئوال آن را توضیح میدهیم.
تفسیر اول: برخی حکم قتل را یک حکم سیاسی میدانند که برای حفظ نظام اسلامی و انجام مسئولیتهای حکومت در قبال جامعه صادر شده و نه حکم شرعی.
شهید مطهری در یادداشتهای خود، همین نظریه را پذیرفته است. (1)
برخی بر مبنای همین دیدگاه حدّ بودن قتل را برای مرتد رد کرده و آن را از مقوله تعزیر دانستهاند که کیفری تغییرپذیر و قابل انعطاف است و با توجه به شرایط خاص، چند و چون آن از سوی حاکم اسلامی تعیین میشود.
تفسیر دوم: برداشت دیگر از روایات ارتداد این است که حکم قتل در این روایات مربوط به صدر اسلام و دوران تأسیس جامعه اسلامی است، نه برای همیشه، از آن جا که در آغاز ظهور اسلام و شکلگیری جامعه اسلامی، دین و آموزههای دینی به صورت ژرف و ریشه دار توسعه نیافته بود و جامعه اسلامی پر از تازه مسلمانان بود که به شکل ابتدایی با اسلام آشنا شده بودند و از سوی دیگر توطئه و دشمنی آشکار مشرکان (به ویژه یهودیان) برای سست کردن پایههای ایمانی مردم به شدت جریان داشت. از این رو پیامبر اکرم جهت جلوگیری از این توطئهها و دشمنیها برای بیرون رفتن از دائره اسلام (ارتداد) حکم شدید قتل را تشریع فرمود تا کسی جرأت نکند به قصد توطئه و متزلزل کردن باورهای ایمانی مردم مسلمان، به ظاهر اسلام را بپذیرد، سپس بیرون رود.
تفسیر سوم: بعضی بر این باورند که حکم قتل برای مرتد گرچه تشریع همیشگی است اما از لحاظ موضوع مربوط و مقیّد به حالت ویژه است. اگر آن حالت نبود، حکم مترتب نمیشود. درباره این قید دیدگاههای متفاوت مطرح شده است. برخی قید یاد شده را "اظهار و اعلان" میدانند. براین اساس اهل ارتداد به معنای بازگشتن از اسلام یا شک و تردید در حقانیت اسلام موجب قتل نیست، بلکه شما هنگامی که حکم به وجوب قتل میشود که مرتد، ارتداد و بیاعتقادیاش را اظهار کند و موجب تزلزل بنیان اعتقادی و ایمانی جامعه، در نتیجه تزلزل در عمل به قوانین اجتماعی جامعه (که براساس شریعت اسلامی تنظیم شده) شود. از این جهت یک حکم اجتماعی و سیاسی است، نه اعتقادی و فردی.
بعضی دیگر قید یاد شده را علم و آگاهی به حقانیت اسلام میدانند.
بنابراین دیدگاه، ارتداد هنگامی موجب قتل میشود که به رغم علم به حقانیت اسلام صورت گرفته باشد و از روی جحود و انکار باشد.
اگر ارتداد ناشی از جهل به اسلام یا شک در حقانیت باشد، موجب قتل نیست.
اما کسانی که حکم ارتداد را قتل میدانند، دلیل عمدهشان روایات است، گرچه از تبیین فلسفه قتل دیدگاههای متفاوتی ابراز شده است و برخی ارتداد را باعث نابودی هویت جامعه اسلامی میدانند و بعضی دیگر آن را انحراف عقیدتی و نوعی فساد فکری و روحی میدانند که باید ریشه کن شود. گروهی ارتداد را عامل تضییع حق الهی که عبودیت انسان است میشمارند، اما در مجموع تکیهگاه اصلی همان متون و روایات است که دلالت بر قتل مرتد میکند و هیچ گونه قیدی نیز در ظاهر ندارد.
پیروان این عقیده در توجیه آزادی عقیده گفتهاند:
انسان با عقل و آزادی که خدا به او عطا کرده میتواند با تحقیق و تفحص درباره مکاتب جهان، هر کدام را که با منطق و عقل و حکمت هماهنگ تر بود، انتخاب کند و بدان پایبند باشد. اسلام هرگز از کسی نخواسته در انتخاب دین کورکورانه تقلید کند.
از طرفی تدین به دین زوربردار نیست. یعنی نمیتوان دینی را به زور بر مردم تحمیل کرد:
"لا اکراه فی الدین؛ مجبور کردن در دین راهی ندارد" با زور اسلحه نمیتوان انسانی را معتقد به دینی کرد، چون دین بسته به اعتقاد یقینی درونی انسان است و اعتقاد امر قلبی است و با هیچ وسیلهای نمیتوان اعتقاد قلبی را از کسی گرفت یا به زور به او داد.
با این حال اگر شخصی نزد خود و خدا یقین پیدا کرد که دینی غیر از دین اسلام به حق است و بدون جنجال آفرینی و سر و صدا به سوی آن دین برود، کسی مزاحم او نمیشود. اگر فرد مسلمانی، مسیحی یا یهودی شود و علنی نکند، حکومت و حاکم شرع و مسلمانان کاری به او ندارند، ولی اگر بخواهد با تبلیغات و سر و صدا و جنجال باعث تضعیف روحیه دیگر مسلمانان شود و موجب تزلزل در ارکان اجتماعی و اعتقادی جامعه اسلامی شود، حاکم اسلامی مانع او میشود.
اجرای حدّ ارتداد از این جهت است که کسی نتواند ضربه به معتقدات مسلمانان بزند و باعث تضعیف روحیه و عمل فردی و اجتماعی مسلمانان شود، مانند کسی که در حال جنگ از جبهه فرار کند، که مجازات او سنگین است، چون باعث تضعیف روحیه دیگر رزمندگان و باعث شکست مسلمانان میشود، با توجه به این مسئله که بسیاری از احکام اجتماعی و ارزشهای اخلاقی و روابط انسانها در جامعه اسلامی براساس اعتقادات اسلامی شکل گرفته و هرگونه تردید و تزلزل در ایمان و اعتقادات مسلمان، موجب تخریب در هر یک از موارد نامبرده میشود.
پینوشتها:
1 - یادداشتهای شهید مطهری، قم، صدرا، ج 2، ص 316.
www.eporsesh.com
- [سایر] فلسفه وجودی موجودات غیبی چیست؟
- [سایر] فلسفه شفاعت چیست؟
- [سایر] فلسفه شفاعت چیست ؟
- [سایر] فلسفه وجودی ورزش از نظر اسلام چیست؟
- [سایر] فلسفه وجودی امام زمان(عج) در عصر غیبت چیست؟
- [سایر] فلسفه ی وجودی ولایت فقیه به نحو اختصار چیست؟
- [سایر] فلسفه وجودی امام زمان (عج) در عصر غیبت چیست؟
- [سایر] فلسفه وجودی مجلس خبرگان چیست؟ وجود این مجلس چه ضرورت و اهمیتی دارد؟
- [سایر] چرا در زمان معصومین(ع) مجلس خبرگان وجود نداشت؟ فلسفه وجودی خبرگان چیست؟
- [سایر] فلسفه وجودی ملائکه و فرشتگان چیست و چه نیازی به وساطت آنهاست؟
- [آیت الله مظاهری] اقلیتهای مذهبی در طرح دعوی باید به قاضی اسلامی مراجعه نمایند و قاضی نیز باید طبق موازین اسلامی حکم نماید.
- [آیت الله مظاهری] اگر ماندن در بلاد کفر موجب وهن مملکت اسلامی شود حرام است، گرچه موجب مفسده دینی و اخلاقی نشود، بلکه اگر مملکت اسلامی احتیاج به او داشته باشد، ماندن در آنجا حرام است، گرچه موجب وهن برای مملکت اسلامی نباشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] ماهی مردهای که معلوم نیست آن را زنده از آب گرفتهاند یا مرده، چنانچه از ممالک غیر اسلامی آورده باشند حرام است و اگر از بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی تهیّه شده یا از این جاها به ممالک غیر اسلامی منتقل شده باشد اشکال ندارد، چنانچه در مسأله 95 و 96 گذشت، ولی اگر انسان بداند که ماهی از ممالک غیر اسلامی بدون تحقیق وارد بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی شده، حرام میباشد.
- [آیت الله مظاهری] معادن گرچه در ملک شخصی کسی پیدا شود ملک حکومت اسلامی است و در صورت ممانعت حکومت اسلامی، کسی حقّ تصرّف در آنها را ندارد.
- [آیت الله مظاهری] کار (زراعت، صنعت، تجارت و مانند آن) برای تأمین احتیاجات جامعه اسلامی واجب کفایی است، و هر کسی در فراخور حالش باید احتیاجات جامعه اسلامی را تأمین کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] غصب ان است که انسان از روی ظلم بر مال یا حق کسی مسلط شود و این یکی از گناهان بزرگ است که اگر کسی انجام دهد در قیامت به عذاب سخت گرفتار می شود از حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت شده است که هرکس یک وجب زمین از دیگری غصب کند در قیامت ان زمین را از هفت طبقه ان مثل طوق به گردن او می اندازند
- [امام خمینی] احکام غَصب- غصب آن است که انسان از روی ظلم، بر مال یا حق کسی مسلط شود و این یکی از گناهان بزرگ است، که اگر کسی انجام دهد، در قیامت به عذاب سخت گرفتار میشود. از حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است که هر کس یک وجب زمین از دیگری غصب کند در قیامت آن زمین را از هفت طبقه آن مثل طوق به گردن او میاندازند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] (غصب) آن است که انسان بر مال یا حق کسی از روی ظلم مسلط شود، غصب یکی از گناهان کبیره است که در قیامت مجازات سخت دارد و در دنیا عواقب دردناک، در روایتی از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آمده است که هر کس یک وجب زمین دیگری را غصب کند در قیامت آن زمین را از هفت طبقه آن، مثل طوق به گردن او می اندازند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] (غصب) آن است که انسان بر مال یا حق کسی از روی ظلم مسلط شود، غصب یکی از گناهان کبیره است که در قیامت مجازات سخت دارد و در دنیا عواقب دردناک، در روایتی از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آمده است که هر کس یک وجب زمین دیگری را غصب کند در قیامت آن زمین را از هفت طبقه آن، مثل طوق به گردن او می اندازند.
- [آیت الله مظاهری] ربا گرفتن از بانکهای کشورهای غیر اسلامی اشکال ندارد.