مجلس خبرگان رهبری یکی از نهادهای اساسی کشور است که هرچند نقش آن در فرایندهای خُرد کشور، محسوس نیست، ولی از جایگاه بسیار مهم و حیاتی در امر مدیریت کلان نظام اسلامی، تداوم و کارآمدی آن برخوردار می باشد. تبیین دقیق ضرورت و فلسفه وجود این مجلس و اهمیت آن برای کشورمان، نیازمند بررسی مبانی فقهی و حقوقی مجلس خبرگان و کارکردهای این مجلس در نظام اسلامی است که در ادامه به بررسی آن پرداخته می شود: الف. لزوم حکومت فقیه براساس آموزه های اسلامی و منابع معتبر دینی، فقهای واجد شرایط، به صورت عام، از طرف امامان معصوم علیه السلام جهت اداره و رهبری جامعه اسلامی در عصر غیبت، منصوب گردیده و همه دارای ولایت می باشند، آنان موظفند در زمینه اداره امور جامعه و تشکیل حکومت، اقدام نمایند. چنانکه امام صادق علیه السلام در روایت مقبوله عمر بن حنظله، می فرماید: (... مَنْ کَانَ مِنْکُم مِمَّنْ قَدْ رَوَی حَدیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالنَا وَ حَرَامنَا وَ عَرَفَ اَحکَامَنَا فَلیَرضُوْا بِهِ حَکَماً فَاِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَاِذَا حَکَمَ بِحُکمِنَا فَلَمْ یُقبَلْ مِنهُ فَاِنَّمَا استخَفّ بِحُکْمِنَا وَ عَلَینَا رَدٌّ وَ الرَّادُّ عَلَینَا کَالرَّادُّ عَلَی اللّهِ وَ هُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرکِ بِاللّهِ)1؛ (مردم باید به کسانی از شما (شیعیان ) که حدیث و سخنان ما را روایت می کنند و در حلال و حرام ما به دقت می نگرند و احکام ما را به خوبی باز می شناسند (عالم عادل )، مراجعه کنند و او را به عنوان حاکم بپذیرند. من چنین کسی را بر شما حاکم قرار دادم. پس هرگاه به حکم ما حکم کند و از او پذیرفته نشود، حکم خدا کوچک شمرده شده و بر ما رد شده است و آن که ما را رد کند، خدا را رد کرده است و چنین چیزی در حد شرک به خداوند است)2. نتیجه استدلال این است که فقهای جامع شرایط علاوه بر منصب های ولایت در افتا، اجرای حدود و اختیارات قضایی، نظارت بر حکومت و امور حسبیه در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز ولایت دارند و این مناصب و اختیارات، از اطلاق ادله ولایت فقیه استفاده می شود. بدیهی است امام علیه السلام شخص معینی را به حاکمیت منصوب نکرده؛ بلکه به صورت عام تعیین نموده است. روایات متعدد دیگری نیز دلالت بر این موضوع دارد؛ نظیر توقیع مبارک حضرت ولی عصر(عج ) که می فرماید: (وَ اَمَّا الحَوَادِثُ الوَاقِعَه فَارْجِعُوا فِیهَا اِلی رَوَاةُ حَدیِثنَا فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیکُمْ وَ اَنَا حُّجَةُ اللّه )3 و همچنین روایت، (اَلعُلَمَاءُ حُکَّامٌ عَلَی النَّاسِ)4 و روایت امام حسین علیه السلام از حضرت امیر علیه السلام: (اِنَّ مَجارِی الاْمُورِ وَالاْحْکامِ عَلی اَیْدی الْعُلَماءِ بِاللّه اَلْأُمَناءِ عَلی حَلالِهِ وَ حَرامِهِ)5. بر این اساس در اصل پنجم قانون اساسی کشورمان آمده: (در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عج )، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است) و در اصل پنجاه و هفتم آن نیز می خوانیم: (قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می گردند). بنا بر مبانی دینی و حقوقی فوق حکومت فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت امری کاملاً ضروری است. ب. وحدت در رهبری از طرف دیگر علی رغم اینکه تمامی فقهای واجدالشرایط برای اداره جامعه اسلامی در زمان غیبت امام معصوم علیه السلام منصوب گردیده اند؛ اما در عین حال، باید توجه داشت که ولایت و رهبری نظام واحد، برای ملتِ واحد و کشورِ واحد، تعددپذیر و تفکیک پذیر نمی باشد. بر این اساس تصوّر وجود رهبری های متعدد و ولایت های موازی در یک حکومت به دلیل اینکه موجب هرج و مرج، آنارشی و بهم ریختگی نظام اجتماعی و گسستن شیرازه نظم و انسجام ملی یک مملکت است؛ غیرقابل قبول بوده که عقل سلیم به هیچ وجه نمی تواند آن را بپذیرد. البته نفس تعددِ ولایت، مشکل زا نیست؛ بلکه تداخل در مقام اجرا و اعمال ولایت است که به هرج و مرج می انجامد. به عبارت دیگر در صورت تزاحم یا احتمال آن بین فقیهان واجد شرایط، نمی توان قائل به جواز اعمال ولایت برای همه شد و تنها یکی از آنان، باید اعمال ولایت کند. ج. ولایت فقیه برتر براساس دیدگاه نصب و حتی برخی قرائت های نظریه انتخاب6، ولایت امر، از آنِ فرد اصلح و فقیه برتر است و با وجود او، نوبت به فرد صالح نمی رسد. بنابراین باید یکی از فقهایی را که دارای ملاک ترجیح و برتری در اموری نظیر؛ (اعلم بودن، برجستگی در فضایل اخلاقی، مقبولیت بیشتر، صلابت و استواری، مدیریت قوی تر، تدبیر استوارتر و...)، نسبت به دیگران است، به رهبری برگزید. د. تخصصی بودن تشخیص مصداق رهبری شناسایی فقیه جامع شرایط برتر به عنوان رهبری یک جامعه، که دارای شؤن گوناگونی در سیاست، فرهنگ، اقتصاد، جنگ و صلح و بحران های منطقه ای و جهانی مبتنی بر آموزه های اسلامی است، امری کاملاً تخصصی و پیچیده است. بر این اساس، تشخیص رهبری باکارآیی مطلوب و شرایط لازم، که از اسلام گرفته شده اند، بسیار دشوار است؛ به ویژه اگر دارندگان شرایط، متعدد باشند که در این صورت، تشخیص اصلح، پیچیدگی کار را بیشتر می کند. با این توصیف، شناخت فرد اصلح و صفات وی، به ویژه اجتهاد، نه تنها از عهده مردم عادی بر نمی آید، بلکه از توان افراد تحصیل کرده ای که از اطلاعات لازم دراین باره برخوردار نیستند، نیز بیرون است7. بر خلافِ بسیاری از نظام های مبتنی بر انتخابات، که برای دست یابی به بالاترین مقام اجرایی کشور، شرایطی ساده در نظر گرفته شده و همین که داوطلبان از نظر (سنّ)، (تابعیت) و (اقامت)، واجد شرایط باشند، می توانند خود را کاندیدای ریاست کنند؛ و این شرایط به سهولت برای افراد عادی نیز قابل تشخیص می باشد. ه. استفاده از کارشناسان رجوع به افراد خبره و کارشناس، سیره و اصلی عقلانی، عقلایی و رایج در میان مردم است و همه انسان ها بدون در نظر گرفتن دین، نژاد و ملیّت، در انجام اموری که تخصص ندارند، به متخصصین آن امر رجوع می کنند؛ چنانکه برای گزینش مهندس مُتبحّر یا پزشک حاذق، به متخصصین آن امر رجوع می شود و هرگز در این زمینه به رأی عمومی اکتفا نمی شود. و حتی خود پزشکان هم گاهی ممکن است به پزشکان متخصص دیگری مراجعه کنند و نظر آنان را معتبر بدانند. در جهان امروز نیز به جهت گسترش علم و تخصصی شدن مسائل و رشته های علمی، عمل به این اصل عقلانی اهمیت بیشتری پیدا کرده است و اگر این نباشد، اصل نظام اجتماعی و زندگی بشر، مختل می شود. از سوی دیگر، رجوع به خبره و کارشناس نه تنها امری عقلانی است؛ بلکه مورد تأیید و تأکید آموزه های اسلامی نیز می باشد، چنانکه آیه شریفه (فَاسْئَلوُا اَهْلَ الذِّکْر اِنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَموُنَ )8؛ (اگر نمی دانید، از آگاهان بپرسید)، به صراحت بیان می کند که در اموری که تخصص و آگاهی ندارید، به آگاهان و افراد خبره رجوع کنید. علامه طباطبایی ذیل این آیه شریفه می فرماید: (به هر حال، آیه یاد شده، به یک اصل عمومی عقلایی ارشاد می کند و آن اصل، رجوع جاهل به خبره است)9. از سوی دیگر همان گونه که بیان گردید؛ شناسایی فقیه جامع شرایط برتر امری کاملاً تخصصی است، و نیز اهمیت و حساسیت جایگاه آن، با توجه به گستردگی نفوذ و کارکردهای رهبری در جامعه اسلامی و شناخت معیارها و ضوابطی که براساس آن ها بتوان مصداق اصلح را شناسایی کرد، اقتضا می نماید تا در تشخیص و شناسایی فقیه جامع شرایط برتر از میان سایر فقها، حتماً به کارشناسان و خبرگان امر مراجعه شود. البته در بعضی از موارد رجحان، برتری و افضل بودن یک فقیه نسبت به سایر فقیهان هم عصر خویش، کاملاً واضح و روشن است؛ به گونه ای که هیچ رقیبی برای او وجود ندارد تا زمینه تحیّر و تردید پدید آید. در چنین مواردی، نیاز به اقامه بینه یا گزارش کارشناسانه خبرگان نیست و حق حاکمیت با اقدام فقیه و پذیرش مستقیم و بی واسطه مردم اعمال می شود؛ نظیر پذیرش رهبری بی بدیل امام خمینی رحمه الله از سوی آحاد مردم که از شروع انقلاب، ولایت ایشان به نحو تعیّن و کاملاً مشخص، بر همگان روشن بود. در چنین مواردی بعد از اینکه فقیه واجد شرایط، اقدام به تشکیل حکومت کرد، تمامی افراد جامعه حتی فقهای معاصر او موظّف به تبعیت از او می باشند10. بدیهی است چنین اتفاقی، گرچه عقلاً امکان پذیر است، اما عادتاً بسیار مشکل یا نادر است. در نتیجه، رجوع به خبرگان، ضرورت عملی دارد و در حقیقت تا زمانی که معرفی خبرگان و متخصصان امر نباشد، توده مردم به افضلیت فرد پی نخواهند برد. حتی درباره امام رحمه الله نیز چنین بود؛ یعنی گرچه در زمان تشکیل حکومت، مردم به صورت مستقیم به ایشان رجوع کرده، ولایت ایشان را پذیرفتند و از لحاظ حقوقی، انتخاب مستقیم انجام گرفت، اما در واقع، این عمل، براساس شناخت قبلی مردم از امام، بواسطه معرفی علما و فرهیختگان جامعه صورت گرفت؛ همان گونه که در مسئله مرجعیت، که حساسیت و پیچیدگی های آن، به مراتب از رهبری کم تر است، تا زمانی که اعلمیت فقیهی میان علما و خبرگان مطرح نباشد، میان مردم شیوع نخواهد یافت11. از این رو علی رغم اینکه در قانون اساسی مصوب 1358 هر دو راه کار (مردم و خبرگان ) برای شناسایی و کشف رهبر وجود داشت؛ در بازنگری قانون اساسی، تنها راه کار دوم (تشخیص و شناسایی به وسیله خبرگان ) رسمیت یافت. مطابق اصل یکصد و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: (پس از مرجع عالی قدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت آیه اللّه العظمی، امام خمینی قدس سرّه که از طرف اکثریت قاطع مردم، به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهای دارای شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصدونهم بررسی و مشورت می کنند. هر گاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصدونهم تشخیص دهند، او را به رهبری انتخاب می کنند و دراین صورت، یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می کنند. رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسؤالیت های ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور، مساوی است). و. تقویت رهبری همان گونه که در مرحله شناسایی و انتخاب رهبر وجود خبرگان ضروری است؛ در مرحله بقای شرایط رهبری نیز، لازم است تا جمعی از خبرگان بر این موضوع نظارت دقیق داشته باشند و در صورت نیاز راهکارهای لازم را برای عزل فرد فاقد شرایط و انتخاب فقیه جامع شرایط برتر جدید آماده سازند. براساس اصل یکصدویازدهم قانون اساسی: (هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود، یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز، فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر، بر عهده خبرگان مذکور در اصل یکصدوهشتم می باشد.) در واقع مجلس خبرگان از یک سو بر عدالت، فقاهت، شجاعت و تدبیر (رهبری امروز)، اشراف دارد و از طرف دیگر هوشیارانه، در اندیشه (رهبری) فردا می باشد و بدیهی است چنین کارکردی نقش بسیار مهمی در سلامت، تقویت و افزایش کارآمدی نهاد ولایت فقیه به عنوان مهمترین رکن نظامی اسلامی خواهد داشت. براین اساس حتی در مواردی که می توان با انتخاب مستقیم مردم به این گزینش دست یافت، ولی باز برای تصمیم گیری درباره (کناره گیری) رهبر و (نظارت) بر او، به گروه خاصی نیاز است. مقام معظم رهبری در مورد اهمیت این موضوع می فرمایند: (کار مهم خبرگان در درجه... دوم، نظارت بر وضع رهبر موجود و حاضر، که متوجه باشند و ببینند آیا صلاحیت ها در او باقی است؟ آیا علم او، تقوای او، مدیریت او، تدبیر او، خلوص او و صدق او باقی است؛ یا از حد نصاب پایین افتاده است؟ باید نظارت داشته باشند. این کار مهم مجلس خبرگان است. هیچ دستگاه دیگری در کشور وجود ندارد که بتواند این کار مهم را انجام بدهد و قانون به آن چنین اجازه ای را داده باشد و چنین تکلیفی را کرده باشد، بنابراین انتخابات مجلس خبرگان بسیار حساس است.)12 ز. تداوم نظام اسلامی واقعیت این است مجلس خبرگان، رکن اصلی نظام جمهوری اسلامی و استمرار بخش اصل مترقی ولایت فقیه که نقش بسیار حساس و تعیین کننده ای در این زمینه بر عهده دارد، می باشد؛ مثال روشن آن، پس از وفات امام رحمه الله است که خبرگان در کم تر از 24 ساعت، رهبر را تعیین و معرفی کردند و مانع از ایجاد خلأ رهبری در جامعه شدند و بیش از هر چیز، در استحکام و ثبات نظام مؤر بودند. چنانکه در اصل یکصدویازدهم قانون اساسی می خوانیم: (... در صورت فوت یا کناره گیری یا عزل رهبر، خبرگان موظفند در اسرع وقت، نسبت به تعیین و معرفی رهبر جدید اقدام کنند. تا هنگام معرفی رهبر، شورایی مرکّب از رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه و یکی از فقهای شورای نگهبان، به انتخاب مجمع تشخیص مصلحت نظام، همه وظایف رهبری را به طور موقت به عهده می گیرد و چنان چه در این مدت، یکی از آنان به هر دلیل نتواند انجام وظیفه نماید، فرد دیگری به انتخاب مجمع، با حفظ اکثریت فقها در شورا به جای وی منصوب می گردد). این شورا در خصوص وظایف بندهای 1 و2 و 3 و 5 و 10 و قسمت های (د) و (ه) و (و) بند 6 اصل یکصدودهم، پس از تصویب سه چهارم اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام اقدام می کند. هرگاه رهبر، بر اثر بیماری یا حادثه دیگری، موقتاً از انجام وظایف رهبری ناتوان شود، در این مدت، شورای مذکور در این اصل، وظایف او را عهده دار خواهد بود). بنابراین، مجلس خبرگان، مهم ترین نقش را در تداوم اصل مترقی ولایت فقیه و تثبیت نظام جمهوری اسلامی بر عهده داشته و مسؤال گزینش داناترین و کارآمدترین فرد نسبت به امر (تدبیر) و (نظارت) بر دولت، هستند. نگاه هوشمندانه این مجلس بر شیوه اداره کشور، سلامت و تداوم نظام را تأمین می کند؛ چنانکه در سایه کارآمدی مجلس خبرگان رهبری و به تبع آن رهبری و هدایت مقام معظم رهبری طی 27 سال گذشته، نظام اسلامی در برابر خطرات، تهدیدات دشمنان مصون بوده و گام های متعددی در جهت تحقق اهداف متعالی انقلاب اسلامی و پیشرفت مادی و معنوی کشورمان برداشته است13. ح. پیوند اسلامیت و جمهوریت مجلس خبرگان رهبری پیوند دهنده، مظهر و نماد تبلور جمهوریت و اسلامیت نظام جمهوری اسلامی ایران است؛ از آن جا که رهبری، از ارکان حکومت جمهوری اسلامی است و رأس هرم قدرت به شمار می رود، تقویت جنبه های مردمی آن، موجب تثبیت هر چه بیش تر جنبه مردمی نظام که قانون اساسی بر آن تأکید دارد خواهد شد. و در این میان، مجلس خبرگان رهبری، نقشی بسیار مهم در تقویت و ایجاد زمینه مشارکت هر چه بیش تر مردم در عرصه قدرت، ایفا می نماید. در واقع، مجلس خبرگان، پل ارتباطی بین رهبری و مردم است و تبلور حضور آگاهانه مردم و اعلام وفاداری آنان به رهبری نظام و عاملی برای شناسایی بهترین فرد دارای شرایط رهبری و معرفی وی به مردم به شمار می آید. از آن جا که تحقق حکومت اسلامی، بدون وجود این دو شرط (مقبولیت و پذیرش عمومی و شناسایی شایسته ترین فرد جهت رهبری )، عملاً و عقلاً امکان پذیر نیست، می توان گفت که مجلس خبرگان، در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی، نقش کلیدی دارد14. ط. از منظر امام رحمه الله و رهبری حضرت امام رحمه الله درباره جایگاه و اهمیت این مجلس فرمایشات متعددی دارند؛ به عنوان نمونه می فرمایند: (مجلس خبرگان یک مجلسی است که باید شما و ملت بدانند که این مجلس پشتوانه کشور است برای حفظ امنیت کشور و حفظ استقلال کشور و حفظ آزادی برای کشور)15 و از همین رو، در وصیت نامه الهی سیاسی خود هشدار دادند که (مسامحه در انتخاب خبرگان آسیب زیادی بر اسلام و کشور جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد و احتمال این مطلب برای مردم تکلیف الهی ایجاد می کند). مقام معظم رهبری نیز درباره اهمیت این مجلس می فرمایند: (مجلس خبرگان پایگاه و جایگاه بسیار رفیع و با عظمتی دارد، در حساس ترین و خطرناکترین لحظات زندگی ملت و نظام ما این مجلس است که باید به داد ملت برسد، این منتخبان ملتند که باید در آن لحظه خطیر دین خودشان را به ملت ایفا کنند). و همچنین؛ (مجلس خبرگان در حقیقت یک پشتوانه ی عظیمی برای نظام است؛ مثل صندوق ذخیره ی ارزی معنوی نظام. یک پشتوانه و یک ذخیره ی معنوی است که باید حاضر باشد، آماده باشد، پا به کار باشد و به روز باشد برای هنگام لازم و مورد نیاز؛ همچنان که کشورها نیروهای مسلحشان را آماده نگه می دارند، سال های متمادی در پادگان هایشان هستند و عملاً کاری انجام نمی دهند؛ لیکن برای لحظه ی مورد نیاز به روز و آماده نگه می دارند. مسئله مجلس خبرگان، یک چنین چیزی است. اگر این مجلس نباشد، در آن ساعت فقدان و خلأ رهبری، هیچ دست و انگشتی گره گشای مشکلی که پیش خواهد آمد، نخواهد بود. این، آن مجلسی است که کار آن در لحظه بحران و در لحظه ی لزوم گره گشایی اساسی است. این مجلس باید همیشه باشد، همیشه آماده به کار باشد، متوجه اوضاع باشد، مسائل جاری، مهم و اساسی کشور را دائماً مورد سنجش قرار دهد و برای آن لحظه ای که نیاز هست، آن کار اصلی خودش را که انتخاب رهبری است انجام دهد. این، اهمیت مجلس خبرگان را نشان می دهد. در لحظه بحران، نقش آفرینی منحصر به این مجلس است)16. نتیجه در هر صورت فلسفه وجودی و ضرورت مجلس خبرگان و جایگاه آن در کشور، با توجه به مبانی فقهی و حقوقی آن و موضوعاتی نظیر؛ اسلامی بودن نظام سیاسی و لزوم حکومت فقیه، لزوم وحدت در رهبری و حاکمیت فقیه برتر، تخصصی بودن تشخیص مصداق رهبری و لزوم رجوع به افراد خبره و کارشناس و سایر کارکردهای حساس این مجلس در امر نظارت دقیق بر رهبری و عزل وی در صورت از دست دادن شرایط، انتخاب دقیق، شایسته و سریع رهبری جدید و جلوگیری از بحران جانشینی، تقویت رهبری و تداوم نظام اسلامی، پیوند اسلامیت و جمهوریت، حفظ امنیت، استقلال و آزادی کشور، معنا پیدا نموده و قابل تحلیل و ارزیابی است. پی نوشت: 1. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، دارالتعارف، 1401ق، ج 1، ص 67 ؛ محمد بن حسن عاملی، وسائل الشیعه، تهران: انتشارات اسلامی، ج 18، ص 98. 2. جهت آشنایی کامل با تفسیر و تبیین این روایت، ر. ک: سید روح اللّه موسوی خمینی، ولایت فقیه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام رحمه الله، 1374، صص 80، ج 77 و صص 106 102. 3. وسائل الشیعه، پیشین، ج 18، ص 101، ح 8 . 4. میرزا حسین نوری، مستدرک وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت، 1409 ق، باب 11 از ابواب صفات قاضی ، ح 33. 5. همان، ح 16 ؛ و برای آگاهی بیشتر درباره دلایل روایی ولایت فقیه ر.ک: امام خمینی، ولایت فقیه، بحث ولایت فقیه به استناد اخبار، صص 14848. 6. بنابر نظریه (انتخاب)، در زمان غیبت، ولی فقیه از سوی مردم انتخاب می شود و با همین رأی و انتخاب و بیعت، حکومت وی مشروعیت می یابد ؛ یعنی مشروعیت فقیه و رهبر، از سوی مردم است و انتخاب او هم از پایین به بالا است. مردم با انتخاب خود، حق تسلطی را که بر خود دارند، به او واگذار می کنند. بر این اساس مردم ولی فقیه را باید انتخاب کنند و مشروعیتش به رأی آنان است، به گونه ای که اگر مردم نباشد، مشروعیت ندارد ؛ یعنی نه تنها مقبولیت ندارد، بلکه مشروعیت هم ندارد. این نظریه سابقه فقهی ندارد و تنها از سوی برخی فقهای معاصر مطرح شده است. در میان فقهای شیعه، همان نظریه انتصاب، مشهور و از پشتوانه مستحکمی برخوردار است. ر. ک: محمد سروش، دین و دولت در اندیشه اسلامی، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1378، صص 491445 . 7. پرسش ها و پاسخ هایی درباره مجلس خبرگان رهبری، پیشین. 8. نحل 16 ، آیه 43 ؛ انبیا (21 )، آیه 7. 9. ر. ک: محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القران، دفتر نشر اسلامی، 1363، ج 12، ص259. 10. ر.ک: پیرامون وحی و رهبری، آیه اللّه عبداللّه جوادی آملی، تهران: نشر فاطمه الزهرا، 1367، ص 448. 11. پرسش ها و پاسخ هایی درباره مجلس خبرگان رهبری، پیشین. 12. خطبه های نماز عید سعید فطر، 2/8/85. 13. جهت آشنایی با این دستاوردها ر. ک: محمّدرضا مرندی، درآمدی بر کارنامه نظام جمهوری اسلامی، ماهنامه ناظرامین، ش 13و14 ؛ محمّدباقر حشمت زاده، آثار و نتایج انقلاب اسلامی ایران، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1379 ؛ علی ذوعلم، ولایت فقیه از تئوری تا تجربه، خبرگزاری فارس، 16/3/1383 ؛ سید ضیاء مرتضوی، کارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران، حکومت اسلامی، ش 14 ؛ علیرضا محمّدی، کارآمدی انقلاب اسلامی مروری بر دستاوردهای اقتصادی انقلاب اسلامی ، فصلنامه معرفت، شماره 89 . 14. پرسش ها و پاسخ هایی درباره مجلس خبرگان رهبری، پیشین. 15. صحیفه نور، ج 17، ص 88. 16. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار خبرگان منتخب ملت 9/6/85. منبع: www.porseman.org
مجلس خبرگان رهبری یکی از نهادهای اساسی کشور است که هرچند نقش آن در فرایندهای خُرد کشور، محسوس نیست، ولی از جایگاه بسیار مهم و حیاتی در امر مدیریت کلان نظام اسلامی، تداوم و کارآمدی آن برخوردار می باشد. تبیین دقیق ضرورت و فلسفه وجود این مجلس و اهمیت آن برای کشورمان، نیازمند بررسی مبانی فقهی و حقوقی مجلس خبرگان و کارکردهای این مجلس در نظام اسلامی است که در ادامه به بررسی آن پرداخته می شود:
الف. لزوم حکومت فقیه
براساس آموزه های اسلامی و منابع معتبر دینی، فقهای واجد شرایط، به صورت عام، از طرف امامان معصوم علیه السلام جهت اداره و رهبری جامعه اسلامی در عصر غیبت، منصوب گردیده و همه دارای ولایت می باشند، آنان موظفند در زمینه اداره امور جامعه و تشکیل حکومت، اقدام نمایند. چنانکه امام صادق علیه السلام در روایت مقبوله عمر بن حنظله، می فرماید: (... مَنْ کَانَ مِنْکُم مِمَّنْ قَدْ رَوَی حَدیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالنَا وَ حَرَامنَا وَ عَرَفَ اَحکَامَنَا فَلیَرضُوْا بِهِ حَکَماً فَاِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَاِذَا حَکَمَ بِحُکمِنَا فَلَمْ یُقبَلْ مِنهُ فَاِنَّمَا استخَفّ بِحُکْمِنَا وَ عَلَینَا رَدٌّ وَ الرَّادُّ عَلَینَا کَالرَّادُّ عَلَی اللّهِ وَ هُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرکِ بِاللّهِ)1؛ (مردم باید به کسانی از شما (شیعیان ) که حدیث و سخنان ما را روایت می کنند و در حلال و حرام ما به دقت می نگرند و احکام ما را به خوبی باز می شناسند (عالم عادل )، مراجعه کنند و او را به عنوان حاکم بپذیرند. من چنین کسی را بر شما حاکم قرار دادم. پس هرگاه به حکم ما حکم کند و از او پذیرفته نشود، حکم خدا کوچک شمرده شده و بر ما رد شده است و آن که ما را رد کند، خدا را رد کرده است و چنین چیزی در حد شرک به خداوند است)2.
نتیجه استدلال این است که فقهای جامع شرایط علاوه بر منصب های ولایت در افتا، اجرای حدود و اختیارات قضایی، نظارت بر حکومت و امور حسبیه در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز ولایت دارند و این مناصب و اختیارات، از اطلاق ادله ولایت فقیه استفاده می شود. بدیهی است امام علیه السلام شخص معینی را به حاکمیت منصوب نکرده؛ بلکه به صورت عام تعیین نموده است. روایات متعدد دیگری نیز دلالت بر این موضوع دارد؛ نظیر توقیع مبارک حضرت ولی عصر(عج ) که می فرماید: (وَ اَمَّا الحَوَادِثُ الوَاقِعَه فَارْجِعُوا فِیهَا اِلی رَوَاةُ حَدیِثنَا فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیکُمْ وَ اَنَا حُّجَةُ اللّه )3 و همچنین روایت، (اَلعُلَمَاءُ حُکَّامٌ عَلَی النَّاسِ)4 و روایت امام حسین علیه السلام از حضرت امیر علیه السلام: (اِنَّ مَجارِی الاْمُورِ وَالاْحْکامِ عَلی اَیْدی الْعُلَماءِ بِاللّه اَلْأُمَناءِ عَلی حَلالِهِ وَ حَرامِهِ)5.
بر این اساس در اصل پنجم قانون اساسی کشورمان آمده: (در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عج )، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است) و در اصل پنجاه و هفتم آن نیز می خوانیم: (قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می گردند). بنا بر مبانی دینی و حقوقی فوق حکومت فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت امری کاملاً ضروری است.
ب. وحدت در رهبری
از طرف دیگر علی رغم اینکه تمامی فقهای واجدالشرایط برای اداره جامعه اسلامی در زمان غیبت امام معصوم علیه السلام منصوب گردیده اند؛ اما در عین حال، باید توجه داشت که ولایت و رهبری نظام واحد، برای ملتِ واحد و کشورِ واحد، تعددپذیر و تفکیک پذیر نمی باشد. بر این اساس تصوّر وجود رهبری های متعدد و ولایت های موازی در یک حکومت به دلیل اینکه موجب هرج و مرج، آنارشی و بهم ریختگی نظام اجتماعی و گسستن شیرازه نظم و انسجام ملی یک مملکت است؛ غیرقابل قبول بوده که عقل سلیم به هیچ وجه نمی تواند آن را بپذیرد. البته نفس تعددِ ولایت، مشکل زا نیست؛ بلکه تداخل در مقام اجرا و اعمال ولایت است که به هرج و مرج می انجامد. به عبارت دیگر در صورت تزاحم یا احتمال آن بین فقیهان واجد شرایط، نمی توان قائل به جواز اعمال ولایت برای همه شد و تنها یکی از آنان، باید اعمال ولایت کند.
ج. ولایت فقیه برتر
براساس دیدگاه نصب و حتی برخی قرائت های نظریه انتخاب6، ولایت امر، از آنِ فرد اصلح و فقیه برتر است و با وجود او، نوبت به فرد صالح نمی رسد. بنابراین باید یکی از فقهایی را که دارای ملاک ترجیح و برتری در اموری نظیر؛ (اعلم بودن، برجستگی در فضایل اخلاقی، مقبولیت بیشتر، صلابت و استواری، مدیریت قوی تر، تدبیر استوارتر و...)، نسبت به دیگران است، به رهبری برگزید.
د. تخصصی بودن تشخیص مصداق رهبری
شناسایی فقیه جامع شرایط برتر به عنوان رهبری یک جامعه، که دارای شؤن گوناگونی در سیاست، فرهنگ، اقتصاد، جنگ و صلح و بحران های منطقه ای و جهانی مبتنی بر آموزه های اسلامی است، امری کاملاً تخصصی و پیچیده است. بر این اساس، تشخیص رهبری باکارآیی مطلوب و شرایط لازم، که از اسلام گرفته شده اند، بسیار دشوار است؛ به ویژه اگر دارندگان شرایط، متعدد باشند که در این صورت، تشخیص اصلح، پیچیدگی کار را بیشتر می کند. با این توصیف، شناخت فرد اصلح و صفات وی، به ویژه اجتهاد، نه تنها از عهده مردم عادی بر نمی آید، بلکه از توان افراد تحصیل کرده ای که از اطلاعات لازم دراین باره برخوردار نیستند، نیز بیرون است7. بر خلافِ بسیاری از نظام های مبتنی بر انتخابات، که برای دست یابی به بالاترین مقام اجرایی کشور، شرایطی ساده در نظر گرفته شده و همین که داوطلبان از نظر (سنّ)، (تابعیت) و (اقامت)، واجد شرایط باشند، می توانند خود را کاندیدای ریاست کنند؛ و این شرایط به سهولت برای افراد عادی نیز قابل تشخیص می باشد.
ه. استفاده از کارشناسان
رجوع به افراد خبره و کارشناس، سیره و اصلی عقلانی، عقلایی و رایج در میان مردم است و همه انسان ها بدون در نظر گرفتن دین، نژاد و ملیّت، در انجام اموری که تخصص ندارند، به متخصصین آن امر رجوع می کنند؛ چنانکه برای گزینش مهندس مُتبحّر یا پزشک حاذق، به متخصصین آن امر رجوع می شود و هرگز در این زمینه به رأی عمومی اکتفا نمی شود. و حتی خود پزشکان هم گاهی ممکن است به پزشکان متخصص دیگری مراجعه کنند و نظر آنان را معتبر بدانند. در جهان امروز نیز به جهت گسترش علم و تخصصی شدن مسائل و رشته های علمی، عمل به این اصل عقلانی اهمیت بیشتری پیدا کرده است و اگر این نباشد، اصل نظام اجتماعی و زندگی بشر، مختل می شود. از سوی دیگر، رجوع به خبره و کارشناس نه تنها امری عقلانی است؛ بلکه مورد تأیید و تأکید آموزه های اسلامی نیز می باشد، چنانکه آیه شریفه (فَاسْئَلوُا اَهْلَ الذِّکْر اِنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَموُنَ )8؛ (اگر نمی دانید، از آگاهان بپرسید)، به صراحت بیان می کند که در اموری که تخصص و آگاهی ندارید، به آگاهان و افراد خبره رجوع کنید.
علامه طباطبایی ذیل این آیه شریفه می فرماید: (به هر حال، آیه یاد شده، به یک اصل عمومی عقلایی ارشاد می کند و آن اصل، رجوع جاهل به خبره است)9. از سوی دیگر همان گونه که بیان گردید؛ شناسایی فقیه جامع شرایط برتر امری کاملاً تخصصی است، و نیز اهمیت و حساسیت جایگاه آن، با توجه به گستردگی نفوذ و کارکردهای رهبری در جامعه اسلامی و شناخت معیارها و ضوابطی که براساس آن ها بتوان مصداق اصلح را شناسایی کرد، اقتضا می نماید تا در تشخیص و شناسایی فقیه جامع شرایط برتر از میان سایر فقها، حتماً به کارشناسان و خبرگان امر مراجعه شود.
البته در بعضی از موارد رجحان، برتری و افضل بودن یک فقیه نسبت به سایر فقیهان هم عصر خویش، کاملاً واضح و روشن است؛ به گونه ای که هیچ رقیبی برای او وجود ندارد تا زمینه تحیّر و تردید پدید آید. در چنین مواردی، نیاز به اقامه بینه یا گزارش کارشناسانه خبرگان نیست و حق حاکمیت با اقدام فقیه و پذیرش مستقیم و بی واسطه مردم اعمال می شود؛ نظیر پذیرش رهبری بی بدیل امام خمینی رحمه الله از سوی آحاد مردم که از شروع انقلاب، ولایت ایشان به نحو تعیّن و کاملاً مشخص، بر همگان روشن بود. در چنین مواردی بعد از اینکه فقیه واجد شرایط، اقدام به تشکیل حکومت کرد، تمامی افراد جامعه حتی فقهای معاصر او موظّف به تبعیت از او می باشند10. بدیهی است چنین اتفاقی، گرچه عقلاً امکان پذیر است، اما عادتاً بسیار مشکل یا نادر است. در نتیجه، رجوع به خبرگان، ضرورت عملی دارد و در حقیقت تا زمانی که معرفی خبرگان و متخصصان امر نباشد، توده مردم به افضلیت فرد پی نخواهند برد. حتی درباره امام رحمه الله نیز چنین بود؛ یعنی گرچه در زمان تشکیل حکومت، مردم به صورت مستقیم به ایشان رجوع کرده، ولایت ایشان را پذیرفتند و از لحاظ حقوقی، انتخاب مستقیم انجام گرفت، اما در واقع، این عمل، براساس شناخت قبلی مردم از امام، بواسطه معرفی علما و فرهیختگان جامعه صورت گرفت؛ همان گونه که در مسئله مرجعیت، که حساسیت و پیچیدگی های آن، به مراتب از رهبری کم تر است، تا زمانی که اعلمیت فقیهی میان علما و خبرگان مطرح نباشد، میان مردم شیوع نخواهد یافت11. از این رو علی رغم اینکه در قانون اساسی مصوب 1358 هر دو راه کار (مردم و خبرگان ) برای شناسایی و کشف رهبر وجود داشت؛ در بازنگری قانون اساسی، تنها راه کار دوم (تشخیص و شناسایی به وسیله خبرگان ) رسمیت یافت. مطابق اصل یکصد و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: (پس از مرجع عالی قدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت آیه اللّه العظمی، امام خمینی قدس سرّه که از طرف اکثریت قاطع مردم، به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهای دارای شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصدونهم بررسی و مشورت می کنند. هر گاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصدونهم تشخیص دهند، او را به رهبری انتخاب می کنند و دراین صورت، یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می کنند. رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسؤالیت های ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور، مساوی است).
و. تقویت رهبری
همان گونه که در مرحله شناسایی و انتخاب رهبر وجود خبرگان ضروری است؛ در مرحله بقای شرایط رهبری نیز، لازم است تا جمعی از خبرگان بر این موضوع نظارت دقیق داشته باشند و در صورت نیاز راهکارهای لازم را برای عزل فرد فاقد شرایط و انتخاب فقیه جامع شرایط برتر جدید آماده سازند. براساس اصل یکصدویازدهم قانون اساسی: (هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود، یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز، فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر، بر عهده خبرگان مذکور در اصل یکصدوهشتم می باشد.) در واقع مجلس خبرگان از یک سو بر عدالت، فقاهت، شجاعت و تدبیر (رهبری امروز)، اشراف دارد و از طرف دیگر هوشیارانه، در اندیشه (رهبری) فردا می باشد و بدیهی است چنین کارکردی نقش بسیار مهمی در سلامت، تقویت و افزایش کارآمدی نهاد ولایت فقیه به عنوان مهمترین رکن نظامی اسلامی خواهد داشت. براین اساس حتی در مواردی که می توان با انتخاب مستقیم مردم به این گزینش دست یافت، ولی باز برای تصمیم گیری درباره (کناره گیری) رهبر و (نظارت) بر او، به گروه خاصی نیاز است.
مقام معظم رهبری در مورد اهمیت این موضوع می فرمایند: (کار مهم خبرگان در درجه... دوم، نظارت بر وضع رهبر موجود و حاضر، که متوجه باشند و ببینند آیا صلاحیت ها در او باقی است؟ آیا علم او، تقوای او، مدیریت او، تدبیر او، خلوص او و صدق او باقی است؛ یا از حد نصاب پایین افتاده است؟ باید نظارت داشته باشند. این کار مهم مجلس خبرگان است. هیچ دستگاه دیگری در کشور وجود ندارد که بتواند این کار مهم را انجام بدهد و قانون به آن چنین اجازه ای را داده باشد و چنین تکلیفی را کرده باشد، بنابراین انتخابات مجلس خبرگان بسیار حساس است.)12
ز. تداوم نظام اسلامی
واقعیت این است مجلس خبرگان، رکن اصلی نظام جمهوری اسلامی و استمرار بخش اصل مترقی ولایت فقیه که نقش بسیار حساس و تعیین کننده ای در این زمینه بر عهده دارد، می باشد؛ مثال روشن آن، پس از وفات امام رحمه الله است که خبرگان در کم تر از 24 ساعت، رهبر را تعیین و معرفی کردند و مانع از ایجاد خلأ رهبری در جامعه شدند و بیش از هر چیز، در استحکام و ثبات نظام مؤر بودند. چنانکه در اصل یکصدویازدهم قانون اساسی می خوانیم: (... در صورت فوت یا کناره گیری یا عزل رهبر، خبرگان موظفند در اسرع وقت، نسبت به تعیین و معرفی رهبر جدید اقدام کنند. تا هنگام معرفی رهبر، شورایی مرکّب از رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه و یکی از فقهای شورای نگهبان، به انتخاب مجمع تشخیص مصلحت نظام، همه وظایف رهبری را به طور موقت به عهده می گیرد و چنان چه در این مدت، یکی از آنان به هر دلیل نتواند انجام وظیفه نماید، فرد دیگری به انتخاب مجمع، با حفظ اکثریت فقها در شورا به جای وی منصوب می گردد). این شورا در خصوص وظایف بندهای 1 و2 و 3 و 5 و 10 و قسمت های (د) و (ه) و (و) بند 6 اصل یکصدودهم، پس از تصویب سه چهارم اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام اقدام می کند. هرگاه رهبر، بر اثر بیماری یا حادثه دیگری، موقتاً از انجام وظایف رهبری ناتوان شود، در این مدت، شورای مذکور در این اصل، وظایف او را عهده دار خواهد بود). بنابراین، مجلس خبرگان، مهم ترین نقش را در تداوم اصل مترقی ولایت فقیه و تثبیت نظام جمهوری اسلامی بر عهده داشته و مسؤال گزینش داناترین و کارآمدترین فرد نسبت به امر (تدبیر) و (نظارت) بر دولت، هستند. نگاه هوشمندانه این مجلس بر شیوه اداره کشور، سلامت و تداوم نظام را تأمین می کند؛ چنانکه در سایه کارآمدی مجلس خبرگان رهبری و به تبع آن رهبری و هدایت مقام معظم رهبری طی 27 سال گذشته، نظام اسلامی در برابر خطرات، تهدیدات دشمنان مصون بوده و گام های متعددی در جهت تحقق اهداف متعالی انقلاب اسلامی و پیشرفت مادی و معنوی کشورمان برداشته است13.
ح. پیوند اسلامیت و جمهوریت
مجلس خبرگان رهبری پیوند دهنده، مظهر و نماد تبلور جمهوریت و اسلامیت نظام جمهوری اسلامی ایران است؛ از آن جا که رهبری، از ارکان حکومت جمهوری اسلامی است و رأس هرم قدرت به شمار می رود، تقویت جنبه های مردمی آن، موجب تثبیت هر چه بیش تر جنبه مردمی نظام که قانون اساسی بر آن تأکید دارد خواهد شد. و در این میان، مجلس خبرگان رهبری، نقشی بسیار مهم در تقویت و ایجاد زمینه مشارکت هر چه بیش تر مردم در عرصه قدرت، ایفا می نماید. در واقع، مجلس خبرگان، پل ارتباطی بین رهبری و مردم است و تبلور حضور آگاهانه مردم و اعلام وفاداری آنان به رهبری نظام و عاملی برای شناسایی بهترین فرد دارای شرایط رهبری و معرفی وی به مردم به شمار می آید. از آن جا که تحقق حکومت اسلامی، بدون وجود این دو شرط (مقبولیت و پذیرش عمومی و شناسایی شایسته ترین فرد جهت رهبری )، عملاً و عقلاً امکان پذیر نیست، می توان گفت که مجلس خبرگان، در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی، نقش کلیدی دارد14.
ط. از منظر امام رحمه الله و رهبری
حضرت امام رحمه الله درباره جایگاه و اهمیت این مجلس فرمایشات متعددی دارند؛ به عنوان نمونه می فرمایند: (مجلس خبرگان یک مجلسی است که باید شما و ملت بدانند که این مجلس پشتوانه کشور است برای حفظ امنیت کشور و حفظ استقلال کشور و حفظ آزادی برای کشور)15 و از همین رو، در وصیت نامه الهی سیاسی خود هشدار دادند که (مسامحه در انتخاب خبرگان آسیب زیادی بر اسلام و کشور جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد و احتمال این مطلب برای مردم تکلیف الهی ایجاد می کند).
مقام معظم رهبری نیز درباره اهمیت این مجلس می فرمایند: (مجلس خبرگان پایگاه و جایگاه بسیار رفیع و با عظمتی دارد، در حساس ترین و خطرناکترین لحظات زندگی ملت و نظام ما این مجلس است که باید به داد ملت برسد، این منتخبان ملتند که باید در آن لحظه خطیر دین خودشان را به ملت ایفا کنند). و همچنین؛ (مجلس خبرگان در حقیقت یک پشتوانه ی عظیمی برای نظام است؛ مثل صندوق ذخیره ی ارزی معنوی نظام. یک پشتوانه و یک ذخیره ی معنوی است که باید حاضر باشد، آماده باشد، پا به کار باشد و به روز باشد برای هنگام لازم و مورد نیاز؛ همچنان که کشورها نیروهای مسلحشان را آماده نگه می دارند، سال های متمادی در پادگان هایشان هستند و عملاً کاری انجام نمی دهند؛ لیکن برای لحظه ی مورد نیاز به روز و آماده نگه می دارند. مسئله مجلس خبرگان، یک چنین چیزی است. اگر این مجلس نباشد، در آن ساعت فقدان و خلأ رهبری، هیچ دست و انگشتی گره گشای مشکلی که پیش خواهد آمد، نخواهد بود. این، آن مجلسی است که کار آن در لحظه بحران و در لحظه ی لزوم گره گشایی اساسی است. این مجلس باید همیشه باشد، همیشه آماده به کار باشد، متوجه اوضاع باشد، مسائل جاری، مهم و اساسی کشور را دائماً مورد سنجش قرار دهد و برای آن لحظه ای که نیاز هست، آن کار اصلی خودش را که انتخاب رهبری است انجام دهد. این، اهمیت مجلس خبرگان را نشان می دهد. در لحظه بحران، نقش آفرینی منحصر به این مجلس است)16.
نتیجه
در هر صورت فلسفه وجودی و ضرورت مجلس خبرگان و جایگاه آن در کشور، با توجه به مبانی فقهی و حقوقی آن و موضوعاتی نظیر؛ اسلامی بودن نظام سیاسی و لزوم حکومت فقیه، لزوم وحدت در رهبری و حاکمیت فقیه برتر، تخصصی بودن تشخیص مصداق رهبری و لزوم رجوع به افراد خبره و کارشناس و سایر کارکردهای حساس این مجلس در امر نظارت دقیق بر رهبری و عزل وی در صورت از دست دادن شرایط، انتخاب دقیق، شایسته و سریع رهبری جدید و جلوگیری از بحران جانشینی، تقویت رهبری و تداوم نظام اسلامی، پیوند اسلامیت و جمهوریت، حفظ امنیت، استقلال و آزادی کشور، معنا پیدا نموده و قابل تحلیل و ارزیابی است.
پی نوشت:
1. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، دارالتعارف، 1401ق، ج 1، ص 67 ؛ محمد بن حسن عاملی، وسائل الشیعه، تهران: انتشارات اسلامی، ج 18، ص 98.
2. جهت آشنایی کامل با تفسیر و تبیین این روایت، ر. ک: سید روح اللّه موسوی خمینی، ولایت فقیه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام رحمه الله، 1374، صص 80، ج 77 و صص 106 102.
3. وسائل الشیعه، پیشین، ج 18، ص 101، ح 8 .
4. میرزا حسین نوری، مستدرک وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت، 1409 ق، باب 11 از ابواب صفات قاضی ، ح 33.
5. همان، ح 16 ؛ و برای آگاهی بیشتر درباره دلایل روایی ولایت فقیه ر.ک: امام خمینی، ولایت فقیه، بحث ولایت فقیه به استناد اخبار، صص 14848.
6. بنابر نظریه (انتخاب)، در زمان غیبت، ولی فقیه از سوی مردم انتخاب می شود و با همین رأی و انتخاب و بیعت، حکومت وی مشروعیت می یابد ؛ یعنی مشروعیت فقیه و رهبر، از سوی مردم است و انتخاب او هم از پایین به بالا است. مردم با انتخاب خود، حق تسلطی را که بر خود دارند، به او واگذار می کنند. بر این اساس مردم ولی فقیه را باید انتخاب کنند و مشروعیتش به رأی آنان است، به گونه ای که اگر مردم نباشد، مشروعیت ندارد ؛ یعنی نه تنها مقبولیت ندارد، بلکه مشروعیت هم ندارد. این نظریه سابقه فقهی ندارد و تنها از سوی برخی فقهای معاصر مطرح شده است. در میان فقهای شیعه، همان نظریه انتصاب، مشهور و از پشتوانه مستحکمی برخوردار است. ر. ک: محمد سروش، دین و دولت در اندیشه اسلامی، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1378، صص 491445 .
7. پرسش ها و پاسخ هایی درباره مجلس خبرگان رهبری، پیشین.
8. نحل 16 ، آیه 43 ؛ انبیا (21 )، آیه 7.
9. ر. ک: محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القران، دفتر نشر اسلامی، 1363، ج 12، ص259.
10. ر.ک: پیرامون وحی و رهبری، آیه اللّه عبداللّه جوادی آملی، تهران: نشر فاطمه الزهرا، 1367، ص 448.
11. پرسش ها و پاسخ هایی درباره مجلس خبرگان رهبری، پیشین.
12. خطبه های نماز عید سعید فطر، 2/8/85.
13. جهت آشنایی با این دستاوردها ر. ک:
محمّدرضا مرندی، درآمدی بر کارنامه نظام جمهوری اسلامی، ماهنامه ناظرامین، ش 13و14 ؛ محمّدباقر حشمت زاده، آثار و نتایج انقلاب اسلامی ایران، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1379 ؛ علی ذوعلم، ولایت فقیه از تئوری تا تجربه، خبرگزاری فارس، 16/3/1383 ؛ سید ضیاء مرتضوی، کارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران، حکومت اسلامی، ش 14 ؛ علیرضا محمّدی، کارآمدی انقلاب اسلامی مروری بر دستاوردهای اقتصادی انقلاب اسلامی ، فصلنامه معرفت، شماره 89 .
14. پرسش ها و پاسخ هایی درباره مجلس خبرگان رهبری، پیشین.
15. صحیفه نور، ج 17، ص 88.
16. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار خبرگان منتخب ملت 9/6/85.
منبع: www.porseman.org
- [سایر] فلسفه وجودی مجلس خبرگان چیست؟ وجود این مجلس چه ضرورت و اهمیتی دارد؟
- [سایر] چرا در زمان معصومین(ع) مجلس خبرگان وجود نداشت؟ فلسفه وجودی خبرگان چیست؟
- [سایر] فلسفه وجودی مجلس خبرگان چیست و به چه علت امام خمینی(رحمت الله علیه) از سوی خبرگان انتخاب نشدند؟
- [سایر] فلسفه وجودی مجلس خبرگان چیست و به چه علت امام خمینی(ره) از سوی خبرگان انتخاب نشدند؟
- [سایر] ضرورت وجود مجلس خبرگان چیست؟
- [سایر] فلسفه تشکیل «مجلس خبرگان» چیست و مبنای فقهی و حقوقی آن کدام است؟
- [سایر] آیا حضور و نظر کارشناسان غیرفقهی در جلسات مجلس خبرگان ضرورت و راهکار قانونی دارد؟
- [سایر] آیا وجود «مجلس خبرگان» ضرورت دارد؟ آیا نمیتوان وظایف خبرگان را به خود مردم واگذار نمود تا آنان رهبر را به طور مستقیم انتخاب نمایند؟
- [سایر] چرا تعداد شرکتکنندگان در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی معمولا بیشتر از مجلس خبرگان است؟
- [سایر] در فرض وقوع هم زمان عزل رهبری از سوی مجلس خبرگان و انحلال مجلس خبرگان به وسیله رهبر، کدام یک مقدم است؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر بیگانگان از راههای مختلف مانند فرستادن امواج رادیویی یا تلویزیونی یا ماهوارهای و مانند آن در صدد ضربه زدن به اعتقادات و فرهنگ مسلمانان باشند، دفاع از فرهنگ و اعتقادات اسلامی بر هر مسلمانی واجب است و شایسته است از راه تقویت فرهنگ و اعتقادات مسلمانان واستفاده از فراوردههای علمی، از ضربه زدن دشمن به آن جلوگیری شود و از راههای دیگر مگر در موارد ضرورت استفاده نشود.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر بعض رؤسای ممالک اسلامی یا بعض وکلای مجلس موجب بسط نفوذ اجانب شود چه نفوذ سیاسی یا اقتصادی یا نظامی که مخالف مصالح اسلام و مسلمانان است ، به واسطة این خیانت ، از مقامی که دارد هر مقامی باشد منعزل است.اگر فرض شود که احراز آن مقام به حق بوه ، و بر مسلمانان لازم است او را مجازات کنند به هر نحو که ممکن باشد .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.