شفاعت از مادهء به معنی جفت , درمقابل به معنی طاق , است . علت این که به وساطت شخص برای نجات گناهکار گفته می شود, این است که مقام و موقعیت شفاعت کننده , و نیروی تأثیر او یا عوامل نجاتی که در وجود شفاعت شونده هست , ضمیمه و جفت می شوند و هر دو به کمک هم , موجب خلاصی شخص گناهکار می گردند. به عبارت دیگر, شفاعت کمک کردن اولیای خدا است با اذن خدا, به افرادی که در عین گناهکار بودن , پیوند معنوی خود را با خداوند و پیوند معنوی خویش را با اولیای خدا قطع نکرده اند.(1) شفاعت اقسامی دارد که برخی از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهی وجود ندارد, ولی برخی صحیح و عادلانه است و وجود دارد. شفاعت غلط بر هم زنندهء قانون و ضد آن است , ولی شفاعت صحیح , حافظ و تأییدکننده قانون است , نوع نادرست شفاعت که به دلایل عقلی و نقلی مردود شناخته شده , این است که گناهکار بتواندوسیله ای برانگیزد و به توسط آن از نفوذ حکم الهی جلوگیری کند. شفاعت صحیح , نوعی دیگر از شفاعت است که در آن نه استثنا و تبعیض وجود دارد و نه نقض قوانین و نه مستلزم تغییر در ارادهء خالق است . قرآن این نوع شفاعت را صریحاً تأیید کرده است . شفاعت صحیح , وساطت در مغفرت بخشودن گناهان است . این معنای شفاعت است که آماج اشکال ها وایرادهای منتقدان و منکران قرار گرفته است .(2) اینک باید بررسی شود مغفرت الهی چه ارتباطی با شفاعت دارد. مغفرت الهی مانند هر رحمت دیگر دارای نظام و قانون است و امکان ندارد هیچ یک از جریان های رحمت پروردگار بدون نظام انجام گیرد. به همین دلیل مغفرت پروردگار هم باید از طریق نفوس انسان های کامل و ارواح بزرگ انبیا و اولیا به گناهکاران برسد و این لازمهء نظام داشتن جهان است . به همان دلیلی که رحمت وحی بدون واسطه انجام نمی گیرد و همهء مردم از جانب خدا به نبوت برانگیخته نمی شوند و هیچ رحمت دیگر هم بدون واسطه واقع نمی شود, رحمت و مغفرت هم بی واسطه ممکن نیست تحقق پیدا کند. وقتی کسی مغفرت خدا را بپذیرد, مبانی محکم عقلی , او را ناچار می سازد که بگوید جریان مغفرت باید از مجرای یک عقل کلی یا یک نفس کلی یعنی عقل و نفسی که دارای مقام ولایت کلیهء الهیه است , صورت گیرد.امکان ندارد که فیض الهی بیرون از قانون و حساب به موجودات برسد.(3) مادهء در قرآن با تمام مشتقات خود سی بار در سوره های مختلف و گوناگون به طور نفی و اثبات واردشده است , که حاکی از اهمیت موضوع است . نتیجه گیری صحیح از آیات شفاعت به این بستگی دارد که تمام آیات شفاعت به دقت مورد بررسی قرار گیرد و از مجموع , نیتجهء واحدی که هدف همهء آیات است گرفته شود.(4) از قرآن کریم و روایات معتبر چنین استنباط می شود که وسیلهء مغفرت تنها یک روح کلی نیست , بلکه نفوس کلی و جزئی بشری , با اختلاف مراتبی که دارند, هر کدام سهمی از شفاعت دارند. با توجه به این که شفاعت , مغفرت الهی است که وقتی به خداوند که منبع و صاحب خیرها و رحمت ها است , نسبت داده می شود, با نام مغفرت خوانده می شود و هنگامی که به وسایط و مجاری رحمت منسوب می گردد, نام می گیرد, واضح است که هرشرطی برای شمول مغفرت هست , برای شمول شفاعت نیز هست .(5) شفاعت واقعی از خدا شروع می شود, به این معنا که خداوند برانگیزانندهء وسیله یعنی شفیع است و انبیا و اولیا ومقربان الهی از ناحیهء خداوند شفاعت می کنند و خدا است که آن ها را وسیله قرار داده است . قرآن کریم می فرماید: .(6) به طور کلی , توسل به وسایل و اسباب با توجه به این که خدا است که سبب را آفریده و او است که سبب را سبب قرار داده و از ما خواسته است از این وسایل و اسباب استفاده کنیم , شرک نیست , بلکه عین توحید است . هنگامی که انسان متوسل می شود یا استشفاع می کند, باید توجهش به خدا و از خدا به شفیع باشد و چون خداخواسته و رضایت داده است , شفیع شفاعت می کند. فعل خدا, دارای نظام است . اگر کسی بخواهد اعتنا به نظام آفرینش نداشته باشد, گمراه است . به همین جهت خدای متعال گناهکاران را ارشاد فرموده است که درِ خانهء رسول اکرم 6روند و علاوه بر این که طلب مغفرت می کنند, از آن بزرگوار بخواهند برای ایشان طلب مغفرت کند. با توضیحاتی که داده شد, شفاعت نه با توحید عبادی منافات دارد و نه با توحید ذاتی , زیرا رحمت شفیع چیزی جز پرتوی از رحمت خدا نیست و براگیختن شفاعت و رحمت از ناحیهء پروردگار است و در شفاعت صحیح اساساًاین تصور راه ندارد که خدا تحت تأثیر قرار گیرد, زیرا شفاعت صحیح با اذن او و به امر او است .(7) در شفاعت و هم چنین در مغفرت , استثنا و بی عدالتی وجود ندارد. رحمت پروردگار نامحدود است و هر که محروم است از آن جهت است که قابلیت را به کلی از دست داده ; یعنی محرومیت از ناحیهء قصور قابل است . حقیقت شفاعت جز این نیست که رحمت گستردهء خدا و مغفرت او از طریق اولیای الهی که حاملان فیض و وسایط رحمت هستند, به افراد گناهکار که لیاقت بخشایشگری او را دارند برسد.(8) (پاورقی 1.آیت اللّه جعفر سبحانی , منشور جاوید, ج 8 ص 3 (پاورقی 2.استاد شهید مرتضی مطهری , عدل الهی , ص 273 (پاورقی 3.همان , عدل الهی , ص 278 (پاورقی 4.آیت اللّه جعفر سبحانی , منشور جاوید, ج 8 ص 29 (پاورقی 5.استاد شهید مرتضی مطهری , همان , ص 279 (پاورقی 6.مائده (5 آیهء 35 (پاورقی 7.استاد شهید مرتضی مطهری , همان , ص 285 با تلخیص . (پاورقی 8.آیت اللّه جعفر سبحانی , منشور جاوید, ج 8 ص 75 www.eporsesh.com
شفاعت چیست ؟ آیا شفاعت مستلزم تغییر در ارادهء خداوند نیست ؟ آیا شفاعت نوعی استثنا وبی عدالتی محسوب نمی شود؟
شفاعت از مادهء به معنی جفت , درمقابل به معنی طاق , است . علت این که به وساطت شخص برای نجات گناهکار گفته می شود, این است که مقام و موقعیت شفاعت کننده , و نیروی تأثیر او یا عوامل نجاتی که در وجود شفاعت شونده هست , ضمیمه و جفت می شوند و هر دو به کمک هم , موجب خلاصی شخص گناهکار می گردند. به عبارت دیگر, شفاعت کمک کردن اولیای خدا است با اذن خدا, به افرادی که در عین گناهکار بودن , پیوند معنوی خود را با خداوند و پیوند معنوی خویش را با اولیای خدا قطع نکرده اند.(1)
شفاعت اقسامی دارد که برخی از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهی وجود ندارد, ولی برخی صحیح و عادلانه است و وجود دارد. شفاعت غلط بر هم زنندهء قانون و ضد آن است , ولی شفاعت صحیح , حافظ و تأییدکننده قانون است , نوع نادرست شفاعت که به دلایل عقلی و نقلی مردود شناخته شده , این است که گناهکار بتواندوسیله ای برانگیزد و به توسط آن از نفوذ حکم الهی جلوگیری کند.
شفاعت صحیح , نوعی دیگر از شفاعت است که در آن نه استثنا و تبعیض وجود دارد و نه نقض قوانین و نه مستلزم تغییر در ارادهء خالق است . قرآن این نوع شفاعت را صریحاً تأیید کرده است .
شفاعت صحیح , وساطت در مغفرت بخشودن گناهان است . این معنای شفاعت است که آماج اشکال ها وایرادهای منتقدان و منکران قرار گرفته است .(2)
اینک باید بررسی شود مغفرت الهی چه ارتباطی با شفاعت دارد. مغفرت الهی مانند هر رحمت دیگر دارای نظام و قانون است و امکان ندارد هیچ یک از جریان های رحمت پروردگار بدون نظام انجام گیرد. به همین دلیل مغفرت پروردگار هم باید از طریق نفوس انسان های کامل و ارواح بزرگ انبیا و اولیا به گناهکاران برسد و این لازمهء نظام داشتن جهان است . به همان دلیلی که رحمت وحی بدون واسطه انجام نمی گیرد و همهء مردم از جانب خدا به نبوت برانگیخته نمی شوند و هیچ رحمت دیگر هم بدون واسطه واقع نمی شود, رحمت و مغفرت هم بی واسطه ممکن نیست تحقق پیدا کند. وقتی کسی مغفرت خدا را بپذیرد, مبانی محکم عقلی , او را ناچار می سازد که بگوید جریان مغفرت باید از مجرای یک عقل کلی یا یک نفس کلی یعنی عقل و نفسی که دارای مقام ولایت کلیهء الهیه است , صورت گیرد.امکان ندارد که فیض الهی بیرون از قانون و حساب به موجودات برسد.(3)
مادهء در قرآن با تمام مشتقات خود سی بار در سوره های مختلف و گوناگون به طور نفی و اثبات واردشده است , که حاکی از اهمیت موضوع است . نتیجه گیری صحیح از آیات شفاعت به این بستگی دارد که تمام آیات شفاعت به دقت مورد بررسی قرار گیرد و از مجموع , نیتجهء واحدی که هدف همهء آیات است گرفته شود.(4)
از قرآن کریم و روایات معتبر چنین استنباط می شود که وسیلهء مغفرت تنها یک روح کلی نیست , بلکه نفوس کلی و جزئی بشری , با اختلاف مراتبی که دارند, هر کدام سهمی از شفاعت دارند. با توجه به این که شفاعت , مغفرت الهی است که وقتی به خداوند که منبع و صاحب خیرها و رحمت ها است , نسبت داده می شود, با نام مغفرت خوانده می شود و هنگامی که به وسایط و مجاری رحمت منسوب می گردد, نام می گیرد, واضح است که هرشرطی برای شمول مغفرت هست , برای شمول شفاعت نیز هست .(5)
شفاعت واقعی از خدا شروع می شود, به این معنا که خداوند برانگیزانندهء وسیله یعنی شفیع است و انبیا و اولیا ومقربان الهی از ناحیهء خداوند شفاعت می کنند و خدا است که آن ها را وسیله قرار داده است . قرآن کریم می فرماید: .(6)
به طور کلی , توسل به وسایل و اسباب با توجه به این که خدا است که سبب را آفریده و او است که سبب را سبب قرار داده و از ما خواسته است از این وسایل و اسباب استفاده کنیم , شرک نیست , بلکه عین توحید است .
هنگامی که انسان متوسل می شود یا استشفاع می کند, باید توجهش به خدا و از خدا به شفیع باشد و چون خداخواسته و رضایت داده است , شفیع شفاعت می کند.
فعل خدا, دارای نظام است . اگر کسی بخواهد اعتنا به نظام آفرینش نداشته باشد, گمراه است . به همین جهت خدای متعال گناهکاران را ارشاد فرموده است که درِ خانهء رسول اکرم 6روند و علاوه بر این که طلب مغفرت می کنند, از آن بزرگوار بخواهند برای ایشان طلب مغفرت کند.
با توضیحاتی که داده شد, شفاعت نه با توحید عبادی منافات دارد و نه با توحید ذاتی , زیرا رحمت شفیع چیزی جز پرتوی از رحمت خدا نیست و براگیختن شفاعت و رحمت از ناحیهء پروردگار است و در شفاعت صحیح اساساًاین تصور راه ندارد که خدا تحت تأثیر قرار گیرد, زیرا شفاعت صحیح با اذن او و به امر او است .(7)
در شفاعت و هم چنین در مغفرت , استثنا و بی عدالتی وجود ندارد. رحمت پروردگار نامحدود است و هر که محروم است از آن جهت است که قابلیت را به کلی از دست داده ; یعنی محرومیت از ناحیهء قصور قابل است . حقیقت شفاعت جز این نیست که رحمت گستردهء خدا و مغفرت او از طریق اولیای الهی که حاملان فیض و وسایط رحمت هستند, به افراد گناهکار که لیاقت بخشایشگری او را دارند برسد.(8)
(پاورقی 1.آیت اللّه جعفر سبحانی , منشور جاوید, ج 8 ص 3
(پاورقی 2.استاد شهید مرتضی مطهری , عدل الهی , ص 273
(پاورقی 3.همان , عدل الهی , ص 278
(پاورقی 4.آیت اللّه جعفر سبحانی , منشور جاوید, ج 8 ص 29
(پاورقی 5.استاد شهید مرتضی مطهری , همان , ص 279
(پاورقی 6.مائده (5 آیهء 35
(پاورقی 7.استاد شهید مرتضی مطهری , همان , ص 285 با تلخیص .
(پاورقی 8.آیت اللّه جعفر سبحانی , منشور جاوید, ج 8 ص 75
www.eporsesh.com
- [سایر] شبهه: قرآن صریحا از عبادت و پرستش غیر خدا نهی کرده پس شفاعت انبیاء و 000 که خود یک نوع عبادت محسوب می شود چه توجیهی دارد ؟
- [سایر] چرا فردی که لیاقت نداشته، از من جایگاه بهتری کسب کرده، آیا این نشانه بی عدالتی خدا نیست؟
- [سایر] آیا کسانی که شفاعت میکنند از خداوند مهربان تر هستند؟
- [سایر] آیا شفاعت، عدالت خداوند متعال را زیر سوال نمی برد؟
- [سایر] آیا مسئله شفاعت، عدالت خدا را زیر سؤال نمیبرد؟
- [سایر] آیا تغییر جنسیت، تغییر در خلقت خدا نیست؟
- [سایر] اگر رحمت خداوند شامل همه میشود پس چه لزومی به شفاعت ائمه(ع)در روز قیامت داریم؟
- [سایر] خداوند از چه کسانی راضی است؟ آیا هر کس که خدا از او راضی باشد، صاحب بهشت رضوان میشود؟ اگر چنین است آیا با آیه 28 سوره انبیاء که میفرماید: (و آنها (ملائکه) شفاعت نمیکنند، مگر برای کسانی که خدا از آنها راضی است) منافات ندارد؟ به عبارتی دیگر؛ صاحب بهشت رضوان بودن چگونه با شفاعت ملک برای آنها سازگار است؟
- [سایر] می توان از چهارده معصوم علیهم السلام ، امامزادگان ، شهداء ، صالحین و ... درخواست شفاعت داشت ؟ با نظر به آیه 18 سوره جن - یا فقط باید از خداوند ، شفاعت توسط ایشان را خواست؟
- [سایر] شفاعت چیست ؟ و چرا با وجود خدا ائمه را واسطه قرار می دهیم و به آنها توسل می جوئیم ؟
- [آیت الله مظاهری] ربا خواری در اسلام از گناهان بسیار بزرگ محسوب شده است و در قرآن شریف رباخوردن را جنگ با خدا دانسته است.
- [آیت الله سیستانی] کسی که معترف به خدا یا به یگانگی او نباشد و همچنین غُلاة یعنی آنهایی که یکی از ائمه علیهمالسلام را خدا خوانده ، یا بگویند خدا در او حلول کرده است و خوارج و نواصب یعین آنهایی که به ائمه علیهمالسلام اظهار دشمنی مینمایند نجسند ، و همچنین است کسی که نبوّت یا یکی از ضروریات دین ، مانند نماز و روزه را منکر شود ، اگر به نحوی باشد که مستلزم تکذیب پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بشود هر چند فی الجمله . و امّا اهل کتاب یعنی یهود و نصاری و مجوس محکوم به طهارتاند .
- [آیت الله اردبیلی] (اَشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ) یعنی: (شهادت میدهم که هیچ معبودی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد.) (وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ) یعنی: (شهادت میدهم که محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم بنده خدا و فرستاده اوست.) (أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ) یعنی: (خدایا بر محمد و آل محمد رحمت فرست.) (وَتَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ) یعنی: (و شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول کن و مقام آن حضرت را نزد خود بلند فرما.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام بر تو ای پیامبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَعَلی عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ) یعنی: (سلام خداوند بر ما نمازگزاران و تمام بندگان نیکوکار او باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.)
- [آیت الله علوی گرگانی] تراشیدن ریش وماشین کردن آن اگر مثل تراشیدن باشد حرام است و در این حکم تمام مردم یکسانند و حکم خدا به واسطه مسخره مردم تغییر نمیکند; پس کسی هم که اوّل تکلیف اوست، یا اگر ریش نتراشد مردم او را مسخره میکنند، چنانچه ریش بتراشد یا طوری ماشین کند که مثل تراشیدن باشد، حرام میباشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] پیشانی باید روی چیزی قرار گیرد که سجده بر آن صحیح است و شرح آن به خواست خدا در مسائل آینده ذکر می شود و اگر حایلی در این وسط باشد مانند موی سر یا چرک بودن مهر به حدی که پیشانی به خود مهر نرسد سجده باطل است، ولی تغییر رنگ مهر اشکالی ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . تراشیدن ریش و ماشین کردن آن اگر مثل تراشیدن باشد حرام است و در این حکم تمام مردم یکسانند و حکم خدا به واسطه مسخره مردم تغییر نمی کند پس کسی هم که اول تکلیف اوست، یا اگر ریش نتراشد مردم او را مسخره می کنند، چنان چه ریش بتراشد یا طوری ماشین کند که مثل تراشیدن ریش باشد حرام می باشد.
- [آیت الله بروجردی] تراشیدن ریش و ماشین کردن آن، اگر مثل تراشیدن باشد حرام است و در این حکم تمام مردم یکسانند و حکم خدا به واسطهی مسخرهی [کردن] مردم تغییر نمیکند، پس کسی هم که اوّل تکلیف او است، یا اگر ریش نتراشد مردم او را مسخره میکنند، چنانچه ریش بتراشد یا طوری ماشین کند که مثل تراشیدن باشد، حرام میباشد.
- [امام خمینی] - ترجمه تشهد و سلام (الحمد لله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له )، یعنی ستایش،مخصوص پروردگار است و شهادت می دهم که خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد. (و اشهد ان محمدا عبده و رسوله )، یعنی شهادت می دهم که محمد صلی الله علیه و آله بنده خدا و فرستاده اوست. (اللهم صل علی محمد و آل محمد)، یعنی خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد. (و تقبل شفاعته و ارفع درجته ) یعنی قبول کن شفاعت پیغمبر را و درجه آن حضرت را نزد خود بلند کن. (السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته )، یعنی سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد. (السلام علینا و علی عباد الله الصالحین )، یعنی سلام از خداوند عالم بر نمازگزاران و تمام بندگان خوب او. (السلام علیکم و رحمة الله و برکاته ) یعنی سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مؤمنین باد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] رباخواری حرام است و آن بر دوگونه است: نخست ربای در قرض که در بحث قرض به خواست خدا خواهد آمد، دوم ربای در معامله است و آن این است که مقداری از جنسی را که با وزن یا پیمانه می فروشند به زیادتر از همان جنس بفروشد، مثلاً یک من گندم را به یک من و نیم بفروشد، در روایات اسلامی مذمت از ربا بسیار شده است و از گناهان بسیار بزرگ محسوب می شود.
- [آیت الله وحید خراسانی] قسم چند شرط دارد اول کسی که قسم می خورد باید بالغ و عاقل باشد و از روی قصد و اختیار قسم بخورد پس قسم خوردن بچه و دیوانه و مست و کسی که اکراهش کرده اند درست نیست و همچنین است اگر در حال عصبانی بودن بی قصد قسم بخورد و قسم سفیه و مفلس در صورتی که مستلزم تصرف در مال باشد صحیح نیست دوم کاری را که برای انجام ان قسم می خورد باید حرام یا مکروه نباشد و کاری را که قسم می خورد ترک کند باید واجب یا مستحب نباشد و وجوب عمل به قسم متعلق به فعل یا ترک مباحی که مصلحتی در دین یا دنیا در ان نباشد محل اشکال است سوم به یکی از اسمهای خداوند عالم قسم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمی شود مانند خدا و الله و نیز اگر به اسمی قسم بخورد که به غیر خدا هم می گویند ولی به قدری به خدا گفته می شود که هروقت کسی ان اسم را بگوید ذات مقدس حق در نظر می اید مثل ان که به خالق و رازق قسم بخورد صحیح است بلکه به اسمی هم که بر خدا و بر غیر خدا گفته می شود اگر خدا را قصد کند و قسم بخورد بنا بر احتیاط واجب به ان قسم عمل کند چهارم قسم را به زبان بیاورد و اگر ان را بنویسد یا در قلبش قصد کند صحیح نیست ولی ادم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحیح است پنجم عمل کردن به قسم برای او ممکن باشد و اگر موقعی که قسم می خورد ممکن باشد و بعدا از عمل به ان عاجز شود از وقتی که عاجز می شود قسم او به هم می خورد و همچنین است اگر عمل کردن به نذر یا قسم یا عهد به قدری مشقت پیدا کند که نشود ان را تحمل کرد