آیا اعطای اختیار و قدرت به بنده توسط خداوند با مشیت خداوند منافات ندارد؟
خیر زیرا عقلاً و شرعا امکان دارد که خداوند متعال به خاصّ از بندگانش، از فرشته و انسان، به جهت اظهار رفعت و علوّشان، یا تأیید آنها و اتمام حجّت بر دیگران، یا مصالح دیگر، ولایت و قدرت و تصرف در کاینات، یا مأموریتهای خاصی مثل تدبیر امور عطا کند تا در مواردی که فقط مأمورند، مأموریت خود را انجام دهند و در موارد دیگر به حسب مصالح و جهات ثانوی که در داخل نظام کاینات پیش می‌آید، طبق آن مصلحت تصرفاتی بنمایند، یا اینکه کاینات را مطیع و فرمانبر آنها سازد تا بر حسب اقتضا و مصلحت، هر تصرفی را که مصلحت دیدند، بنمایند. این اقدار و اعطای اختیار از جانب خدا، با نفوذ و جریان اراده و مشیت او منافی نیست و کناره‌گیری از تمشیت امور و ادارة عالم امکان نمی‌باشد؛ چنانکه منافی با بطلان تفویض حتی به معنایی که علامة مجلسی آنرا معقول شمرده نمی‌باشد؛ زیرا آفرینش، اصلاح، انتظام، ادارة کاینات، تدبیر امور خلق و رزق و أعمار، تقدیر آجال و موت و حیات، و امور دیگر از این قبیل، امری است و اعطای قدرت و ولایت به بنده‌ای در تصرف کاینات، در مواردی که مصالح ثانوی و لطف و مقتضیات خاصّه باشد؛ مثل اظهار معجزه و اتمام حجّت و قوت و نفوذ کلام و تبلیغ نبیّ و وصی و اطمینان قلوب مؤمنین امری دیگر است و تفویض نمی‌باشد و بلکه این اذن و اعطای اختیار و فرمانبر ساختن کاینات و اِقدار عبد، از رشته‌های همان تدبیر کلّی الهی و تنظیم امور و قیام به امر مُلک و ملکوت است که بر حسب حکمت و قاعدة لطف، لازم می‌باشد و احادیث و روایات کثیرة متواتری از طرف خاصّه و عامّه دلالت دارند که حضرت رسول(ص) و ائمة اطهار(ع) این ولایت و اذن و قدرت را دارا و تصرفات آنها در کاینات به صورت اعجاز و خوارق، در موارد بسیار، از حقایق مسلّم تاریخ است و انکار امری که واقع شده است، خردمندانه نیست. eporsesh.com
عنوان سوال:

آیا اعطای اختیار و قدرت به بنده توسط خداوند با مشیت خداوند منافات ندارد؟


پاسخ:

خیر زیرا عقلاً و شرعا امکان دارد که خداوند متعال به خاصّ از بندگانش، از فرشته و انسان، به جهت اظهار رفعت و علوّشان، یا تأیید آنها و اتمام حجّت بر دیگران، یا مصالح دیگر، ولایت و قدرت و تصرف در کاینات، یا مأموریتهای خاصی مثل تدبیر امور عطا کند تا در مواردی که فقط مأمورند، مأموریت خود را انجام دهند و در موارد دیگر به حسب مصالح و جهات ثانوی که در داخل نظام کاینات پیش می‌آید، طبق آن مصلحت تصرفاتی بنمایند، یا اینکه کاینات را مطیع و فرمانبر آنها سازد تا بر حسب اقتضا و مصلحت، هر تصرفی را که مصلحت دیدند، بنمایند.
این اقدار و اعطای اختیار از جانب خدا، با نفوذ و جریان اراده و مشیت او منافی نیست و کناره‌گیری از تمشیت امور و ادارة عالم امکان نمی‌باشد؛ چنانکه منافی با بطلان تفویض حتی به معنایی که علامة مجلسی آنرا معقول شمرده نمی‌باشد؛ زیرا آفرینش، اصلاح، انتظام، ادارة کاینات، تدبیر امور خلق و رزق و أعمار، تقدیر آجال و موت و حیات، و امور دیگر از این قبیل، امری است و اعطای قدرت و ولایت به بنده‌ای در تصرف کاینات، در مواردی که مصالح ثانوی و لطف و مقتضیات خاصّه باشد؛ مثل اظهار معجزه و اتمام حجّت و قوت و نفوذ کلام و تبلیغ نبیّ و وصی و اطمینان قلوب مؤمنین امری دیگر است و تفویض نمی‌باشد و بلکه این اذن و اعطای اختیار و فرمانبر ساختن کاینات و اِقدار عبد، از رشته‌های همان تدبیر کلّی الهی و تنظیم امور و قیام به امر مُلک و ملکوت است که بر حسب حکمت و قاعدة لطف، لازم می‌باشد و احادیث و روایات کثیرة متواتری از طرف خاصّه و عامّه دلالت دارند که حضرت رسول(ص) و ائمة اطهار(ع) این ولایت و اذن و قدرت را دارا و تصرفات آنها در کاینات به صورت اعجاز و خوارق، در موارد بسیار، از حقایق مسلّم تاریخ است و انکار امری که واقع شده است، خردمندانه نیست.
eporsesh.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین