منشأ علم پیامبران چیست و آنان به چه چیزهایی علم داشته اند؟
بر اساس آیات قرآن و روایات اسلامی، منشأ علم پیامبران علم لایزال الهی است؛ علمی که به واسطه ی فرشته ی وحی در بیداری، یا رؤیاهای صادق، و یا توسط پیامبران پیشین و مانند آن ها، به پیامبران داده می شد. این علم را در اصطلاح (علم لدنی) (علم خدادادی) می گویند؛ برای مثال درباره ی حضرت خضر که برخی احتمال پیامبر بودنش را داده اند می خوانیم:(فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً)؛[1] پس -موسی و یوشع- بنده ای از بندگان ما را -حضرت خضر را -یافتند که او را از پیش خود رحمتی داده بودیم و او را علمی از نزد خودمان تعلیم داده بودیم. و یا خداوند در مورد پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)می فرماید: (وَ قَدْ آتَیْناکَ مِنْ لَدُنّا ذِکْراً)؛[2] و ما از ناحیه ی خود ذکر به تو دادیم. آیات فراوانی، لدّنی بودن علم پیامبران را بیان می کند: 1. درباره ی حضرت داود و حضرت سلیمان(علیهما السلام): (وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلی کَثِیر مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِینَ)؛[3]ما به داود و سلیمان علم قابل ملاحظه ای بخشیدیم، و آن ها گفتند: حمد از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگانش برتری بخشید. 2. درباره ی حضرت لوط(علیه السلام): (وَ لُوطاً آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً)؛[4] و لوط را -به یاد آور- که به او حکم و علم دادیم. 3. درباره ی پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله): (وَ أَنْزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ...)؛[5] و خداوند کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمی دانستی به تو آموخت و فضل خدا بر تو بزرگ بود. در روایات نیز به خدادادی بودن علم پیامبران تصریح شده است[6]. از نظر عقلی نیز ممکن نیست که علم پیامبران از راه های عادی، مانند آموختن از استاد، به دست آمده باشد؛ زیرا: اولا: پیامبران برای پیش برد اهداف مقدس خود به علومی نیاز داشتند که آموزش آن ها از عهده ی انسان های عادی خارج است؛ مانند علم به غیب و خبر دادن از آینده و مانند آن. ثانیاً: پیامبران دارای علومی بودند که در آن زمان کسی از آن ها آگاهی نداشت؛ مانند دانش ساختن زره که به حضرت داود(علیه السلام)داده شد[7]. ثالثاً: اگر علم پیامبران علم مدرسه ای بود، اطمینان لازم برای مردم برای پیروی از آنان، به وجود نمی آمد؛ زیرا هر آینه احتمال می دانند که رهنمودها و خبرهای آنان، ساخته ی فکر بشر بوده و از جانب پروردگار نباشد. رابعاً: اگر علم پیامبران علم مدرسه ای بود، از نظر روان شناختی، خود آموزگار و یا دیگران بر پیامبر منّت می گذاشتند و مرتب او را سرزنش می کردند، و مفاسد متعدد دیگری که با اندکی تأمل در مساله، آشکار می گردد و به جهت اختصار از بیان آن ها صرف نظر می شود. و اما در پاسخ این پرسش که (آنان به چه چیزهایی علم داشته اند؟) می گوییم: خدای متعال هر علم و دانشی که برای تحقق یافتن هدف بعثت، لازم بوده، به پیامبرانش داده است که برخی از آن ها عبارت است از: 1. آموزش نام ها و حقایق: (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها)؛[8] و تمام نام ها را -خداوند- به آدم آموخت. 2. آموزش زبان و سخن پرندگان: (وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ...)؛[9] و سلیمان وارث داود شد و گفت: ای مردم! به ما سخن گفتن پرندگان تعلیم شده است. 3. آموزش ساختن اسلحه دفاعی (زره پوش): (وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوس لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ...)؛[10] و ساختن زره را به او -حضرت داود -آموزش دادیم، تا شما را در جنگ هایتان حفظ کند. 4. آموزش تأویل و تعبیر خواب: (وَ کَذلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ...)؛[11] و این گونه پروردگارت تو را بر می گزیند و از تعبیر خواب ها به تو می آموزد. 5. آموزش خبرهای غیبی و پنهان: (عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُول)؛[12] عالم به غیب او است، و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی سازد، مگر فرستادگانی که آن ها را برگزیده است. اخبار غیبی خدادادی پیامبران نمونه های متعددی دارد که برخی از آن ها عبارت است از: الف- آگاه نمودن حضرت عیسی(علیه السلام) از اندوخته های مردم در خانه ها: (وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ)؛[13] شما را از آنچه می خورید و در خانه هایتان اندوخته می سازید، با خبر می کنم. ب- خبر دادن حضرت عیسی(علیه السلام) از ظهور پیامبر اسلام: (وَ مُبَشِّراً بِرَسُول یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ)؛[14] شما را به پیامبری به نام (احمد) که پس از من خواهد آمد، بشارت می دهم. ج- آگاه نمودن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) از افشای سرّ: (وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلی بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِیثاً فَلَمّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْض فَلَمّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هذا قالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ)؛[15] به خاطر بیاورید هنگامی را که پیامبر یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی هنگامی که وی آن را افشا کرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتی از آن را برای او بازگو کرد و از قسمت دیگر خودداری نمود هنگامی که پیامبر همسرش را از آن خبر داد، گفت: چه کسی تو را از این رازها آگاه ساخته؟ فرمود: خدای عالم و آگاه مرا آگاه ساخت. د- آگاه شدن یعقوب(علیه السلام) از آینده ی یوسف(علیه السلام): (ای فرزندم! خواب خود را برای برادرانت باز گو مکن، تا این که آنان با تو مکر و خدعه ننمایند، حقا شیطان برای انسان دشمن آشکاری است؛ این گونه است که خداوند در مورد تأویل گفتارها -خواب ها- تو را بر می گزیند و نعمت خود را بر تو و بر آل یعقوب تمام می کند...[16].) ه-آگاه شدن یعقوب(علیه السلام) از زنده بودن یوسف(علیه السلام): (هنگامی که کاروان -از سرزمین مصر- جدا شد، پدرشان -یعقوب- گفت: من بوی یوسف را احساس می کنم... .[17]) در این جا چنان که در اشعار فارسی آمده ممکن است کسی بگوید: ز مصرش بوی پیراهن شنیدی *** چرا در چاه کنعانش ندیدی؟ چگونه می شود که حضرت یعقوب(علیه السلام) از آن فاصله طولانی که بعضی هشتاد فرسخ و بعضی ده روز راه نوشته اند بوی پیراهن یوسف را بشنود، اما در نزدیکی های خود در سرزمین کنعان از به چاه انداختن فرزندش یوسف آگاه نشود؟ در پاسخ به این پرسش می گوییم: اولا: معلوم نیست حضرت یعقوب از به چاه افکنده شدن فرزندش آگاهی نیافته باشد؛ چه بسا خداوند او را از تمام ماجرا آگاه ساخته، ولی خودداری وی از آشکار کردنش به جهت مصلحت هایی باشد. از آیات سوره ی یوسف[18] به خوبی برمی آید که یعقوب(علیه السلام) سخن دروغ فرزندانش (طعمه ی گرگ ها شدن یوسف) را نپذیرفته و به زنده بودن او اطمینان داشته است، لیکن دوری و فراغ یوسف گرچه می دانست که زنده است بر او تلخ و دشوار بود و موجب شد تا با گریه های طولانی، بینایی خود را از دست بدهد. ثانیاً: بر فرض که ایشان از به چاه افکنده شدن یوسف(علیه السلام) آگاهی نداشته باشد، اما باید توجه داشت که آگاه شدن پیامبران از غیب، بسته به خواست و اراده ی خداوند است. آن جا که خداوند بر اساس مصالحی از جمله آزمودن پیامبرانش نخواهد پیامبرانش را بر امور غیبی آگاه سازد، آنان نیز کوچک ترین آگاهی نخواهند یافت. وضعیت آنان، از این نظر، همانند مسافرانی است که در یک شب تاریک، از بیابانی که ابرهای آسمان آن را فرا گرفته است، می گذرند، لحظه ای در آسمان برق می زند و تا اعماق بیابان را روشن می سازد و همه چیز در برابر چشم این مسافران روشن می شود اما لحظه ای دیگر خاموش می شود و تاریکی همه جا را فرا می گیرد، به طوری که هیچ چیز دیده نمی شود. شاید حدیثی که از امام صادق(علیه السلام) درباره ی علم امام نقل شده به همین معنا اشاره داشته باشد؛ آن جا که می فرماید: (خداوند در میان خودش و امام و پیشوای خلق، ستونی از نور قرار داده که خداوند از این راه به امام می نگرد و امام نیز از این راه به پروردگارش، و هنگامی که بخواهد چیزی را بداند، در آن ستون نور نظر می افکند و از آن آگاه می شود.[19]) از این روایت شریف استفاده می شود که تمام مسائل و وقایع در ابتدا برای معصومین(علیهم السلام) آشکار نیست، بلکه هرگاه آنان بخواهند و خداوند نیز اراده کند، از آن ها با خبر خواهند شد. شعر معروف سعدی در دنباله ی شعر یاد شده نیز ناظر به همین بیان است: بگفت احوال ما برق جهان است *** گهی پیدا و دیگر دم نهان است گهی بر طارم اعلا نشینم *** گهی تا پشت پای خود نبینم منابعی برای آگاهی بیشتر: 1. منشور جاوید، آیة الله جعفر سبحانی، ج10، ص189 به بعد. 2. تفسیر نمونه، ج10، ص73 به بعد. 3. کتاب علم امام(علیه السلام)، محمد حسین مظفر، ترجمه محمد آصفی. پی نوشتها: [1]. کهف، 65. [2]. طه، 99. [3]. نمل، 15. [4]. انبیاء، 74. [5]. نساء، 113. و نیز ر. ک: طه، 114. [6]. ر. ک: بحار الانوار، ج11، ص4849 و... [7]. زرهی که حضرت داود (ع) می ساخت، ویژگی هایی داشت که در آن زمان منحصر به فرد بود (ر. ک: تفسیر نمونه، ج18، ص29 به بعد). [8]. بقره، 31. [9]. نمل، 16. [10]. انبیاء، 80. [11]. یوسف، 6، 21 و 37. [12]. جن، 27و26. [13]. آل عمران، 49. [14]. صف، 6. [15]. تحریم، 3. [16]. یوسف، 46 و 15. [17]. یوسف، 94. [18]. مانند آیه 18. [19]. بحارالانوار، ج26، ص134 منبع: پرسش ها و پاسخ هایی پیرامون نبوت و رسالت، فاضل عرفان، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1383).
عنوان سوال:

منشأ علم پیامبران چیست و آنان به چه چیزهایی علم داشته اند؟


پاسخ:

بر اساس آیات قرآن و روایات اسلامی، منشأ علم پیامبران علم لایزال الهی است؛ علمی که به واسطه ی فرشته ی وحی در بیداری، یا رؤیاهای صادق، و یا توسط پیامبران پیشین و مانند آن ها، به پیامبران داده می شد. این علم را در اصطلاح (علم لدنی) (علم خدادادی) می گویند؛ برای مثال درباره ی حضرت خضر که برخی احتمال پیامبر بودنش را داده اند می خوانیم:(فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً)؛[1] پس -موسی و یوشع- بنده ای از بندگان ما را -حضرت خضر را -یافتند که او را از پیش خود رحمتی داده بودیم و او را علمی از نزد خودمان تعلیم داده بودیم. و یا خداوند در مورد پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)می فرماید: (وَ قَدْ آتَیْناکَ مِنْ لَدُنّا ذِکْراً)؛[2] و ما از ناحیه ی خود ذکر به تو دادیم.
آیات فراوانی، لدّنی بودن علم پیامبران را بیان می کند:
1. درباره ی حضرت داود و حضرت سلیمان(علیهما السلام): (وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلی کَثِیر مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِینَ)؛[3]ما به داود و سلیمان علم قابل ملاحظه ای بخشیدیم، و آن ها گفتند: حمد از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگانش برتری بخشید.
2. درباره ی حضرت لوط(علیه السلام): (وَ لُوطاً آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً)؛[4] و لوط را -به یاد آور- که به او حکم و علم دادیم.
3. درباره ی پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله): (وَ أَنْزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ...)؛[5] و خداوند کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمی دانستی به تو آموخت و فضل خدا بر تو بزرگ بود.
در روایات نیز به خدادادی بودن علم پیامبران تصریح شده است[6].
از نظر عقلی نیز ممکن نیست که علم پیامبران از راه های عادی، مانند آموختن از استاد، به دست آمده باشد؛ زیرا:
اولا: پیامبران برای پیش برد اهداف مقدس خود به علومی نیاز داشتند که آموزش آن ها از عهده ی انسان های عادی خارج است؛ مانند علم به غیب و خبر دادن از آینده و مانند آن.
ثانیاً: پیامبران دارای علومی بودند که در آن زمان کسی از آن ها آگاهی نداشت؛ مانند دانش ساختن زره که به حضرت داود(علیه السلام)داده شد[7].
ثالثاً: اگر علم پیامبران علم مدرسه ای بود، اطمینان لازم برای مردم برای پیروی از آنان، به وجود نمی آمد؛ زیرا هر آینه احتمال می دانند که رهنمودها و خبرهای آنان، ساخته ی فکر بشر بوده و از جانب پروردگار نباشد.
رابعاً: اگر علم پیامبران علم مدرسه ای بود، از نظر روان شناختی، خود آموزگار و یا دیگران بر پیامبر منّت می گذاشتند و مرتب او را سرزنش می کردند، و مفاسد متعدد دیگری که با اندکی تأمل در مساله، آشکار می گردد و به جهت اختصار از بیان آن ها صرف نظر می شود.
و اما در پاسخ این پرسش که (آنان به چه چیزهایی علم داشته اند؟) می گوییم: خدای متعال هر علم و دانشی که برای تحقق یافتن هدف بعثت، لازم بوده، به پیامبرانش داده است که برخی از آن ها عبارت است از:
1. آموزش نام ها و حقایق: (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها)؛[8] و تمام نام ها را -خداوند- به آدم آموخت.
2. آموزش زبان و سخن پرندگان: (وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ...)؛[9] و سلیمان وارث داود شد و گفت: ای مردم! به ما سخن گفتن پرندگان تعلیم شده است.
3. آموزش ساختن اسلحه دفاعی (زره پوش): (وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوس لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ...)؛[10] و ساختن زره را به او -حضرت داود -آموزش دادیم، تا شما را در جنگ هایتان حفظ کند.
4. آموزش تأویل و تعبیر خواب: (وَ کَذلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ...)؛[11] و این گونه پروردگارت تو را بر می گزیند و از تعبیر خواب ها به تو می آموزد.
5. آموزش خبرهای غیبی و پنهان: (عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُول)؛[12] عالم به غیب او است، و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی سازد، مگر فرستادگانی که آن ها را برگزیده است.
اخبار غیبی خدادادی پیامبران نمونه های متعددی دارد که برخی از آن ها عبارت است از:
الف- آگاه نمودن حضرت عیسی(علیه السلام) از اندوخته های مردم در خانه ها: (وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ)؛[13] شما را از آنچه می خورید و در خانه هایتان اندوخته می سازید، با خبر می کنم.
ب- خبر دادن حضرت عیسی(علیه السلام) از ظهور پیامبر اسلام: (وَ مُبَشِّراً بِرَسُول یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ)؛[14] شما را به پیامبری به نام (احمد) که پس از من خواهد آمد، بشارت می دهم.
ج- آگاه نمودن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) از افشای سرّ: (وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلی بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِیثاً فَلَمّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْض فَلَمّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هذا قالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ)؛[15] به خاطر بیاورید هنگامی را که پیامبر یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی هنگامی که وی آن را افشا کرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتی از آن را برای او بازگو کرد و از قسمت دیگر خودداری نمود هنگامی که پیامبر همسرش را از آن خبر داد، گفت: چه کسی تو را از این رازها آگاه ساخته؟ فرمود: خدای عالم و آگاه مرا آگاه ساخت.
د- آگاه شدن یعقوب(علیه السلام) از آینده ی یوسف(علیه السلام): (ای فرزندم! خواب خود را برای برادرانت باز گو مکن، تا این که آنان با تو مکر و خدعه ننمایند، حقا شیطان برای انسان دشمن آشکاری است؛ این گونه است که خداوند در مورد تأویل گفتارها -خواب ها- تو را بر می گزیند و نعمت خود را بر تو و بر آل یعقوب تمام می کند...[16].)
ه-آگاه شدن یعقوب(علیه السلام) از زنده بودن یوسف(علیه السلام): (هنگامی که کاروان -از سرزمین مصر- جدا شد، پدرشان -یعقوب- گفت: من بوی یوسف را احساس می کنم... .[17])
در این جا چنان که در اشعار فارسی آمده ممکن است کسی بگوید:
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی *** چرا در چاه کنعانش ندیدی؟
چگونه می شود که حضرت یعقوب(علیه السلام) از آن فاصله طولانی که بعضی هشتاد فرسخ و بعضی ده روز راه نوشته اند بوی پیراهن یوسف را بشنود، اما در نزدیکی های خود در سرزمین کنعان از به چاه انداختن فرزندش یوسف آگاه نشود؟
در پاسخ به این پرسش می گوییم:
اولا: معلوم نیست حضرت یعقوب از به چاه افکنده شدن فرزندش آگاهی نیافته باشد؛ چه بسا خداوند او را از تمام ماجرا آگاه ساخته، ولی خودداری وی از آشکار کردنش به جهت مصلحت هایی باشد. از آیات سوره ی یوسف[18] به خوبی برمی آید که یعقوب(علیه السلام) سخن دروغ فرزندانش (طعمه ی گرگ ها شدن یوسف) را نپذیرفته و به زنده بودن او اطمینان داشته است، لیکن دوری و فراغ یوسف گرچه می دانست که زنده است بر او تلخ و دشوار بود و موجب شد تا با گریه های طولانی، بینایی خود را از دست بدهد.
ثانیاً: بر فرض که ایشان از به چاه افکنده شدن یوسف(علیه السلام) آگاهی نداشته باشد، اما باید توجه داشت که آگاه شدن پیامبران از غیب، بسته به خواست و اراده ی خداوند است. آن جا که خداوند بر اساس مصالحی از جمله آزمودن پیامبرانش نخواهد پیامبرانش را بر امور غیبی آگاه سازد، آنان نیز کوچک ترین آگاهی نخواهند یافت. وضعیت آنان، از این نظر، همانند مسافرانی است که در یک شب تاریک، از بیابانی که ابرهای آسمان آن را فرا گرفته است، می گذرند، لحظه ای در آسمان برق می زند و تا اعماق بیابان را روشن می سازد و همه چیز در برابر چشم این مسافران روشن می شود اما لحظه ای دیگر خاموش می شود و تاریکی همه جا را فرا می گیرد، به طوری که هیچ چیز دیده نمی شود.
شاید حدیثی که از امام صادق(علیه السلام) درباره ی علم امام نقل شده به همین معنا اشاره داشته باشد؛ آن جا که می فرماید: (خداوند در میان خودش و امام و پیشوای خلق، ستونی از نور قرار داده که خداوند از این راه به امام می نگرد و امام نیز از این راه به پروردگارش، و هنگامی که بخواهد چیزی را بداند، در آن ستون نور نظر می افکند و از آن آگاه می شود.[19])
از این روایت شریف استفاده می شود که تمام مسائل و وقایع در ابتدا برای معصومین(علیهم السلام) آشکار نیست، بلکه هرگاه آنان بخواهند و خداوند نیز اراده کند، از آن ها با خبر خواهند شد. شعر معروف سعدی در دنباله ی شعر یاد شده نیز ناظر به همین بیان است:
بگفت احوال ما برق جهان است *** گهی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی بر طارم اعلا نشینم *** گهی تا پشت پای خود نبینم
منابعی برای آگاهی بیشتر:
1. منشور جاوید، آیة الله جعفر سبحانی، ج10، ص189 به بعد.
2. تفسیر نمونه، ج10، ص73 به بعد.
3. کتاب علم امام(علیه السلام)، محمد حسین مظفر، ترجمه محمد آصفی.
پی نوشتها:
[1]. کهف، 65.
[2]. طه، 99.
[3]. نمل، 15.
[4]. انبیاء، 74.
[5]. نساء، 113. و نیز ر. ک: طه، 114.
[6]. ر. ک: بحار الانوار، ج11، ص4849 و...
[7]. زرهی که حضرت داود (ع) می ساخت، ویژگی هایی داشت که در آن زمان منحصر به فرد بود (ر. ک: تفسیر نمونه، ج18، ص29 به بعد).
[8]. بقره، 31.
[9]. نمل، 16.
[10]. انبیاء، 80.
[11]. یوسف، 6، 21 و 37.
[12]. جن، 27و26.
[13]. آل عمران، 49.
[14]. صف، 6.
[15]. تحریم، 3.
[16]. یوسف، 46 و 15.
[17]. یوسف، 94.
[18]. مانند آیه 18.
[19]. بحارالانوار، ج26، ص134
منبع: پرسش ها و پاسخ هایی پیرامون نبوت و رسالت، فاضل عرفان، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1383).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین