منشأ دستورات اخلاقی چیست؟
یکی از بحث های مهم، شناخت منشأ و معیار اخلاق خوب و بد است. چه چیزی باعث می شود که بعضی از صفات را فضیلت و ارزش و بعضی را رذیلت و ضد ارزش بدانیم؟ آیا خداوند متعال آنها را مشخص فرموده و دستورات دینی منشأ شناخت گردیده است، و یا باطن انسان یا عاطفه و نوع دوستی انسان، یا عقل به کمک تجربه، یا تحولات و شرایط اقتصادی و یا آن را ناشی از آتیه نگری (راسل فیلسوف انگلیسی) و یا وجدان اخلاقیِ انسان را موجب و منشأ می دانند.[1] آنچه موافق با قرآن، روایات و نظریه ی دانشمندان اسلامی و بعضی مکاتب دیگر است، همان وجدان اخلاقی است که منشأ شناخت صفات خیریه و زیبا و صفات رذیله و زشت می باشد. عقل عملی و عقل نظری فلاسفه ی اسلامی، عقل بشر را دارای دو نوع درک می دانند؛ و به عبارت دیگر، مدرکات عقل دو نوع است: یکی حقایق موجود در جهان که وجود دارد و مربوط به عمل خارجی نیست، و به آن عقلِ نظری گویند و دیگری ملکات و افعال خارجی، یعنی زیبایی ها که باید انجام و زشتی ها که باید ترک شود، که به آن، عقل عملی گویند که همان وجدان اخلاقی است. حسن و قبح ذاتی دانشمندان علم کلام (مبدا و معاد) و علم اصول عقیده دارند که بعضی کارها و اوصاف، ذاتاً و با صرف نظر از دستورات دینی، زیبا و پسندیده اند، مثل عدالت، امانت، راستی، درستی، دیگردوستی و احسان به غیر...، و بعضی افعال و صفات نیز ذاتاً قبیح و ناپسندند، مانند، دروغ، خیانت، ظلم و بهتان.... و قایل اند همان گونه که در موجودات عالم خارج و دیدنی ها، زیبا و زشت وجود دارد، زیبا مثل درختان سرسبز، صورت زیبا، نهر جاری، گل و ترنم بلبل، و قیافه ی آهو و طاوس؛ ثلاثة یذهبن عن قلب الحزن *** المآء و الخضراء و الوجه الحسن زشت، مانند میمون، عنتر، جغد، ساختمان مخروبه و...؛ هم چنین در صفات و افعالی که به چشم دیده نمی شود نیز مناظر زشت و زیبا وجود دارد و در قسم اول چشم انسان وسیله ی دیدن مناظر زیبا و زشت ظاهری و در قسم دوم، وجدان اخلاقی وسیله و آینه ی دیدن زشتی ها و زیبایی های معنوی است. آنچه به نظر وجدان اخلاقی زیباست، حسن است و ارزش دارد و آنچه به نظر او زشت باشد، قبیح و ضد ارزش است، و این معنای حسن و قبح ذاتی اشیاست.[2] وجدان اخلاقی در آیات و روایات در بعضی از آیات قرآن و روایات به وجدان اخلاقی توجّه شده است؛ از جمله: (وَ نَفْس وَ ما سَوّیها l فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها)؛[3] قسم به نفس انسان و آفریدگار او که خیر و شر او را به او آموخت و الهام کرد. از این آیه استفاده می شود که اگر بشر به جهات ملکوتی خود توجه کند، خیر و شر کارها را با چشم بصیرت و وجدان اخلاقی درک خواهد کرد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید: بعثت لِاُتمّم مکارم الاخلاق؛[4] یعنی من به رسالت برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را به اتمام رسانم. پس در نهاد بشر، ریشه ی فضایل اخلاقی، بالقوّه موجود است، که احتیاج به تذکر و تنبیه دارد. رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) جهت شکوفایی و کامل نمودن و به فعلیت رساندن آنها مبعوث گردیده است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: (فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ... وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ)؛[5] خدای متعال پیامبران را در بین افراد بشر برانگیخت، و پی در پی آنان را فرستاد (به چند غرض که یکی از آنها) تا عقل های پنهان شده ی انسان ها را بیرون آورده و به کار اندازند. گویا عقل انسان در لابلای کفر و ضلالت و شهوت و غضب دفن شده است و پیغمبران آمده اند تا آن را از پشت این ابرهای تیره بیرون آورده و به کار گیرند. پی نوشتها: [1]. برای مطالعه ی بیشتر ر.ک: مرتضی مطهری، فلسفه ی اخلاق؛ نقدی بر مارکسیسم؛ تعلیم و تربیت. [2]. جهت تفصیل این بحث ر.ک: کتب کلامی و یا اصولی. [3]. سوره ی شمس، آیه ی 7. [4]. سفینة البحار، ج 2، ص 676. [5]. نهج البلاغه، خطبه ی اول. منبع: سید محمد علی جزایری (آل غفور)،دروس اخلاق اسلامی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه
عنوان سوال:

منشأ دستورات اخلاقی چیست؟


پاسخ:

یکی از بحث های مهم، شناخت منشأ و معیار اخلاق خوب و بد است. چه چیزی باعث می شود که بعضی از صفات را فضیلت و ارزش و بعضی را رذیلت و ضد ارزش بدانیم؟ آیا خداوند متعال آنها را مشخص فرموده و دستورات دینی منشأ شناخت گردیده است، و یا باطن انسان یا عاطفه و نوع دوستی انسان، یا عقل به کمک تجربه، یا تحولات و شرایط اقتصادی و یا آن را ناشی از آتیه نگری (راسل فیلسوف انگلیسی) و یا وجدان اخلاقیِ انسان را موجب و منشأ می دانند.[1] آنچه موافق با قرآن، روایات و نظریه ی دانشمندان اسلامی و بعضی مکاتب دیگر است، همان وجدان اخلاقی است که منشأ شناخت صفات خیریه و زیبا و صفات رذیله و زشت می باشد.
عقل عملی و عقل نظری
فلاسفه ی اسلامی، عقل بشر را دارای دو نوع درک می دانند؛ و به عبارت دیگر، مدرکات عقل دو نوع است: یکی حقایق موجود در جهان که وجود دارد و مربوط به عمل خارجی نیست، و به آن عقلِ نظری گویند و دیگری ملکات و افعال خارجی، یعنی زیبایی ها که باید انجام و زشتی ها که باید ترک شود، که به آن، عقل عملی گویند که همان وجدان اخلاقی است.
حسن و قبح ذاتی
دانشمندان علم کلام (مبدا و معاد) و علم اصول عقیده دارند که بعضی کارها و اوصاف، ذاتاً و با صرف نظر از دستورات دینی، زیبا و پسندیده اند، مثل عدالت، امانت، راستی، درستی، دیگردوستی و احسان به غیر...، و بعضی افعال و صفات نیز ذاتاً قبیح و ناپسندند، مانند، دروغ، خیانت، ظلم و بهتان.... و قایل اند همان گونه که در موجودات عالم خارج و دیدنی ها، زیبا و زشت وجود دارد، زیبا مثل درختان سرسبز، صورت زیبا، نهر جاری، گل و ترنم بلبل، و قیافه ی آهو و طاوس؛
ثلاثة یذهبن عن قلب الحزن *** المآء و الخضراء و الوجه الحسن زشت، مانند میمون، عنتر، جغد، ساختمان مخروبه و...؛ هم چنین در صفات و افعالی که به چشم دیده نمی شود نیز مناظر زشت و زیبا وجود دارد و در قسم اول چشم انسان وسیله ی دیدن مناظر زیبا و زشت ظاهری و در قسم دوم، وجدان اخلاقی وسیله و آینه ی دیدن زشتی ها و زیبایی های معنوی است. آنچه به نظر وجدان اخلاقی زیباست، حسن است و ارزش دارد و آنچه به نظر او زشت باشد، قبیح و ضد ارزش است، و این معنای حسن و قبح ذاتی اشیاست.[2]
وجدان اخلاقی در آیات و روایات
در بعضی از آیات قرآن و روایات به وجدان اخلاقی توجّه شده است؛ از جمله:
(وَ نَفْس وَ ما سَوّیها l فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها)؛[3] قسم به نفس انسان و آفریدگار او که خیر و شر او را به او آموخت و الهام کرد.
از این آیه استفاده می شود که اگر بشر به جهات ملکوتی خود توجه کند، خیر و شر کارها را با چشم بصیرت و وجدان اخلاقی درک خواهد کرد.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
بعثت لِاُتمّم مکارم الاخلاق؛[4] یعنی من به رسالت برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را به اتمام رسانم.
پس در نهاد بشر، ریشه ی فضایل اخلاقی، بالقوّه موجود است، که احتیاج به تذکر و تنبیه دارد. رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) جهت شکوفایی و کامل نمودن و به فعلیت رساندن آنها مبعوث گردیده است.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:
(فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ... وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ)؛[5] خدای متعال پیامبران را در بین افراد بشر برانگیخت، و پی در پی آنان را فرستاد (به چند غرض که یکی از آنها) تا عقل های پنهان شده ی انسان ها را بیرون آورده و به کار اندازند.
گویا عقل انسان در لابلای کفر و ضلالت و شهوت و غضب دفن شده است و پیغمبران آمده اند تا آن را از پشت این ابرهای تیره بیرون آورده و به کار گیرند.
پی نوشتها:
[1]. برای مطالعه ی بیشتر ر.ک: مرتضی مطهری، فلسفه ی اخلاق؛ نقدی بر مارکسیسم؛ تعلیم و تربیت.
[2]. جهت تفصیل این بحث ر.ک: کتب کلامی و یا اصولی.
[3]. سوره ی شمس، آیه ی 7.
[4]. سفینة البحار، ج 2، ص 676.
[5]. نهج البلاغه، خطبه ی اول.
منبع: سید محمد علی جزایری (آل غفور)،دروس اخلاق اسلامی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین