آیا آدمی در هنگام جان دادن متوجه حال خودش هست؟
مرگ رخداد بسیار سنگینی برای انسان است. آدمی در هنگام جان دادن گرفتار سکرات موت می شود و چنان برای او دهشت انگیز است که سردرگم و متعجب می ماند که چه شده است و چه خواهد شد؟! لحظاتی بعد چشم برزخی اش باز می شود و صحنه هایی را می بیند که سابقه نداشته است؛ از طرفی به شدت نادم و پشیمان است که فرصت عمر را از دست داده و همه چیز تمام شده و هیچ وسیله و توشه ی راهی برای حیات اخروی خود تهیه نکرده و از طرف دیگر، قطع تعلّقات دنیوی برای او بس سخت و دشوار است. جان دادن به گونه ای است که انسان علوم و خوانده هایش را فراموش می کند. پس از مرگ، ابتدایی ترین مسئله ای را که به فرزندانمان می آموزیم از ما سؤال می کنند، ولی بسیاری از افراد پاسخی برای این سؤال ها ندارند؛ چون فشار مرگ به گونه ای است که انسان حافظه اش را از دست می دهد و ناگهان درمی یابد که از ظاهر به باطن و از عالم دنیا به عالمی رفته است که هیچ آشنایی به آن ندارد. انسان گاهی به خاطر تعلّقات بیش از حد به دنیا، (خودحقیقی اش) را فراموش می کند و فقط به جنبه های طبیعی و حیوانی خود می پردازد و در تمام طول عمرش گرفتار اوهام و اعتبارات دنیوی می گردد. چنین انسانی وقتی در برابر مرگ قرار می گیرد غرق در مشاهدات برزخی شده، از حال خود غافل می شود و به همین سبب ممکن است مدّت ها بعد از مردن نفهمد که از دنیا رفته است و در همین حیرت و سرگردانی است که از او می پرسند خدای تو کیست؟ پیامبرت کیست؟ دینت چیست؟ لذا انسان باید یاد خدا را به طور مداوم در جان خود بپروراند تا در این حوادث سخت و سنگین خدا را فراموش نکند.[1] پی نوشتها: [1]. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، صورت و سیرت انسان در قرآن، ج 14، ص 216، حکمت عبادات، ص 64 65، و معاد در قرآن، ج 4، ص 207 208. منبع: مرگ، واقعیت ناشناخته، محسن میرزاپور، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).
عنوان سوال:

آیا آدمی در هنگام جان دادن متوجه حال خودش هست؟


پاسخ:

مرگ رخداد بسیار سنگینی برای انسان است. آدمی در هنگام جان دادن گرفتار سکرات موت می شود و چنان برای او دهشت انگیز است که سردرگم و متعجب می ماند که چه شده است و چه خواهد شد؟!
لحظاتی بعد چشم برزخی اش باز می شود و صحنه هایی را می بیند که سابقه نداشته است؛ از طرفی به شدت نادم و پشیمان است که فرصت عمر را از دست داده و همه چیز تمام شده و هیچ وسیله و توشه ی راهی برای حیات اخروی خود تهیه نکرده و از طرف دیگر، قطع تعلّقات دنیوی برای او بس سخت و دشوار است.
جان دادن به گونه ای است که انسان علوم و خوانده هایش را فراموش می کند. پس از مرگ، ابتدایی ترین مسئله ای را که به فرزندانمان می آموزیم از ما سؤال می کنند، ولی بسیاری از افراد پاسخی برای این سؤال ها ندارند؛ چون فشار مرگ به گونه ای است که انسان حافظه اش را از دست می دهد و ناگهان درمی یابد که از ظاهر به باطن و از عالم دنیا به عالمی رفته است که هیچ آشنایی به آن ندارد.
انسان گاهی به خاطر تعلّقات بیش از حد به دنیا، (خودحقیقی اش) را فراموش می کند و فقط به جنبه های طبیعی و حیوانی خود می پردازد و در تمام طول عمرش گرفتار اوهام و اعتبارات دنیوی می گردد. چنین انسانی وقتی در برابر مرگ قرار می گیرد غرق در مشاهدات برزخی شده، از حال خود غافل می شود و به همین سبب ممکن است مدّت ها بعد از مردن نفهمد که از دنیا رفته است و در همین حیرت و سرگردانی است که از او می پرسند خدای تو کیست؟ پیامبرت کیست؟ دینت چیست؟
لذا انسان باید یاد خدا را به طور مداوم در جان خود بپروراند تا در این حوادث سخت و سنگین خدا را فراموش نکند.[1]
پی نوشتها:
[1]. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، صورت و سیرت انسان در قرآن، ج 14، ص 216، حکمت عبادات، ص 64 65، و معاد در قرآن، ج 4، ص 207 208.
منبع: مرگ، واقعیت ناشناخته، محسن میرزاپور، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین