قرآن برای هدایت انسان نازل شده است و هدف از آن، داستانسرایی و افسانهپردازی نیست; از این رو قرآن، فقط داستانهایی یا بخشها و جنبههایی از یک داستان را مطرح میکند که برای هدایت بشر لازم است. با توجه به این نکته، میتوان بهطور تقریبی، داستانهای قرآن (در مورد غیر پیامبران) را به پنج گروه تقسیم کرد: الف داستانهایی که در قرآن تکرار شده و صریح هستند، مثل داستان سرپیچی شیطان از فرمان خدا (بقره، 34; اعراف، 11; حجر، 30; اسرأ، 61; کهف، 50; طه، 116 و...) و قصه ماهیگیری بنیاسرائیل در روز شنبه (بقره، 65; نسأ، 154; اعراف، 163) و... . شاید علت تکرار این داستانها، اهمیت آنها در هدایت انسان باشد. ب داستانهایی که یک بار، اما بهطور صریح در قرآن آمده است، مثل داستان ملاقات خضر و موسی(کهف،8286); اصحاب فیل، قارون (قصص، 76 83); گاو بنیاسرائیل (بقره، 67 73). ج داستانهایی که توضیح کمی در آیات برای آنها موجود است و داستان آنها، توسط روایات، بهطور کامل بیان شده است، مثل اصحاب الاخدود (سورة بروج); یأجوج و مأجوج (انبیأ، 96); هاروت و ماروت (بقره، 102); ذوالقرنین (کهف، 83 98); حبیب نجّار (یس، 20); بلعم باعورا (اعراف، 175)... . قرآن از این داستانها، فقط به جنبة مورد نظر خود اکتفا کرده است. د داستانهایی که در آنها برخی کلیات گفته شده است، مثل قصه گفت و گوی دو نفر که یکی از آنها فریفتة مال دنیا شده بود و... (کهف، 31 41) و داستان کسانی که از ترس مرگ، محل زندگیشان را ترک گفتند... (بقره، 242) ه در برخی آیات، اشارههای مبهم، یا نکاتی، بدون اشاره به مورد خاصی بیان شده است، و در ظاهر آیه، هیچ داستانی وجود ندارد، امّا آن مطلب، دارای داستانی به صورت شأن نزول، در تفاسیر میباشد، مثل آیة صدقه دادن در حال رکوع (مائده، 55) و همچنین سوره (انسان، 511) که مربوط به حضرت علیو اهلبیت است. بدین ترتیب مشخص میشود که گرچه بخش عظیمی از قرآن، به صورت داستان و مَثَل است، اما قرآن، کتاب قصه نیست و معیارهای یک کتاب قصه را ندارد; در نتیجه نمیتوان طبق یک معیار یکنواخت، لیستی از کلیه داستانهای قرآن ارائه داد. در عین حال، کتابهایی وجود دارد که تا حدّی، قصههای قرآن را جمعآوری کرده است: 1. قصههای قرآنی، گروهی از نویسندگان، نشر اخوت، قم، 1376 ش. 2. قصههای قرآنی، سید ابوتراب صفائی آملی، نشر امیدی، تهران. 3. قصههای قرآنی (1و2)، صحفی، نشر اهلبیت، قم، 1361. 4. ترجمه و قصههای قرآن، یحیی مهدوی و دیگران، تهران، 1359. eporsesh.com
قرآن برای هدایت انسان نازل شده است و هدف از آن، داستانسرایی و افسانهپردازی نیست; از این رو قرآن، فقط داستانهایی یا بخشها و جنبههایی از یک داستان را مطرح میکند که برای هدایت بشر لازم است. با توجه به این نکته، میتوان بهطور تقریبی، داستانهای قرآن (در مورد غیر پیامبران) را به پنج گروه تقسیم کرد:
الف داستانهایی که در قرآن تکرار شده و صریح هستند، مثل داستان سرپیچی شیطان از فرمان خدا (بقره، 34; اعراف، 11; حجر، 30; اسرأ، 61; کهف، 50; طه، 116 و...) و قصه ماهیگیری بنیاسرائیل در روز شنبه (بقره، 65; نسأ، 154; اعراف، 163) و... . شاید علت تکرار این داستانها، اهمیت آنها در هدایت انسان باشد.
ب داستانهایی که یک بار، اما بهطور صریح در قرآن آمده است، مثل داستان ملاقات خضر و موسی(کهف،8286); اصحاب فیل، قارون (قصص، 76 83); گاو بنیاسرائیل (بقره، 67 73).
ج داستانهایی که توضیح کمی در آیات برای آنها موجود است و داستان آنها، توسط روایات، بهطور کامل بیان شده است، مثل اصحاب الاخدود (سورة بروج); یأجوج و مأجوج (انبیأ، 96); هاروت و ماروت (بقره، 102); ذوالقرنین (کهف، 83 98); حبیب نجّار (یس، 20); بلعم باعورا (اعراف، 175)... . قرآن از این داستانها، فقط به جنبة مورد نظر خود اکتفا کرده است.
د داستانهایی که در آنها برخی کلیات گفته شده است، مثل قصه گفت و گوی دو نفر که یکی از آنها فریفتة مال دنیا شده بود و... (کهف، 31 41) و داستان کسانی که از ترس مرگ، محل زندگیشان را ترک گفتند... (بقره، 242)
ه در برخی آیات، اشارههای مبهم، یا نکاتی، بدون اشاره به مورد خاصی بیان شده است، و در ظاهر آیه، هیچ داستانی وجود ندارد، امّا آن مطلب، دارای داستانی به صورت شأن نزول، در تفاسیر میباشد، مثل آیة صدقه دادن در حال رکوع (مائده، 55) و همچنین سوره (انسان، 511) که مربوط به حضرت علیو اهلبیت است.
بدین ترتیب مشخص میشود که گرچه بخش عظیمی از قرآن، به صورت داستان و مَثَل است، اما قرآن، کتاب قصه نیست و معیارهای یک کتاب قصه را ندارد; در نتیجه نمیتوان طبق یک معیار یکنواخت، لیستی از کلیه داستانهای قرآن ارائه داد.
در عین حال، کتابهایی وجود دارد که تا حدّی، قصههای قرآن را جمعآوری کرده است:
1. قصههای قرآنی، گروهی از نویسندگان، نشر اخوت، قم، 1376 ش.
2. قصههای قرآنی، سید ابوتراب صفائی آملی، نشر امیدی، تهران.
3. قصههای قرآنی (1و2)، صحفی، نشر اهلبیت، قم، 1361.
4. ترجمه و قصههای قرآن، یحیی مهدوی و دیگران، تهران، 1359.
eporsesh.com
- [سایر] سوره اصحاب کهف، درباره چه موضوعی است؟
- [سایر] چرا برخی از آیات و داستانهای قرآن مانند داستان حضرت موسیغ بسیار تکرار شده است؟
- [سایر] آیا داستان اصحاب کهف در قرآن کریم به صورت کامل و دقیق آمده است؟
- [سایر] در قرآن چند داستان از پیامبران و چند داستان از مردان و زنان خدا که خیلی مقیّد بودند، آمده است؟
- [سایر] چرا در قرآن داستان پیامبران تکرار شده است، خصوصاً داستان حضرت موسی(علیه السلام)؟
- [سایر] به جز پیامبرانی که داستان آن ها در قرآن آمده است و پیامبران دیگر را نام ببرید و داستان زندگی آنها را برایم بگویید؟
- [سایر] داستان اصحاب کهف چگونه بر اثبات معاد دلالت می کند؟
- [سایر] داستان اصحاب کهف چگونه بر اثبات معاد دلالت می کند؟
- [سایر] آیا قرآن درباره داستان یا رمان به چیزی اشاره کرده است؟ در صورت مثبت بودن پاسخ آیه و سورهای آن را ذکر کنید.
- [سایر] میان داستانهای قرآن و دیگر داستانها، چه تفاوتهایی وجود دارد؟
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان در اسلام ارضای غریزه جنسی مرد از غیر زن خود، یا زن از غیر شوهر خود میباشد و قرآن شریف چنین شخصی را متجاوز و ظالم میداند: (فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِکَ فَاولئِکَ هُمُ الْعادُون)[1] (پس هر که به دنبال فراتر از این (راههای حلال) رود، او از ظالمان است.) و آن اقسامی دارد: الف) زنا دادن یا زنا کردن که عقوبت و کیفر آن بسیار بزرگ است. ب) لواط که در روایات آمده است عرش خدای متعال از آن به لرزه درمیآید. ج) خود ارضایی (استمناء) که علاوه بر اینکه حرام است، مفسده روحی و جسمی بسیاری دارد. د) نگاه شهوتانگیز یا دیدن عکسها و فیلمهای شهوتانگیز و نوشتن یا خواندن داستانهای شهوتانگیز، و گفتن و یا شنیدن و یا خواندن آهنگها و یا اشعار شهوتانگیز به طور غنا و یا به طور عادی و هر چیزی که موجب تحریک او شود، حتّی خیالهای شهوتانگیز.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام اسراف و تبذیر است و آن اقسامی دارد که یک قسم از آن حرام نیست. الف) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حرام که قرآن به آن (اتراف) میگوید که اگر در فردی پیدا شود دنیا و آخرت او را تباه میکند و قرآن او را فرد شومی از اهل جهنّم میداند: (وَ اصْحابُ الشِّمالِ ما اصْحابُ الشِّمالِ فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ انَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفین)[1] (و یاران چپ، کدامند یاران چپه در میان باد گرم و آب داغ. و سایهای از دود تار. نه خنک نه خشک. اینان بودند که پیش از این نازپروردگان بودند.) و اگر در ملّتی پیدا شود، آن ملّت را نابود میداند: (وَ اذا ارَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَولُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً)[2] (و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوشگذرانان آن شهر را وا میداریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم گردد، پس آن را یکسره زیر و زِبَر کنیم.) ب) به هدر دادن نِعم الهی نظیر نابود کردن مال و عمر و آبرو و مانند اینها که قرآن به آن (تبذیر) میگوید و مبذّر را برادر شیطان میخواند: (انَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اخْوانَ الشَّیاطین)[3] (همانا اسرافکنندگان برادران شیطانها هستند.) ج) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حلال که به آن (اسراف) گفته میشود و آن گرچه حرام نیست، ولی محال است که مسرف بتواند به کمال انسانی برسد و قرآن او را مورد بیمهری و بیعنایتی از طرف حقّ میداند: صفحه 386 (انَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفین).[4] (به درستی که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد.) بلکه او را یک مؤمن واقعی نمیداند: (وَالَّذینَ اذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا)[5] (و کسانی که به هنگام بخشش، زیادهروی نمیکنند.)
- [آیت الله بروجردی] دادن قرآن به کافر حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید از دادن قرآن به کافر خودداری کنند، و اگر قرآن در دست اوست در صورت امکان از او بگیرند ولی چنانچه مقصود از دادن قرآن و یا داشتن قرآن تحقیق و مطالعه در دین باشد و نیز انسان بداند که کافری که محکوم به نجاست است با دست تر قرآن را لمس نمی کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] پنج چیز بر جنب حرام است: اوّل: رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا و نیز بنابر احتیاط واجب، به اسامی مبارکه پیامبران و امامان علیهمالسلام و حضرت زهرا علیهاالسلام . دوم: رفتن در مسجدالحرام و مسجدالنبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، اگرچه از یک در داخل و بدون توقف از در دیگر خارج شود. سوم: توقف در مساجد دیگر، ولی اگر از یک در داخل و از در دیگر بدون توقف خارج شود، مانعی ندارد و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان علیهمالسلام نیز توقف نکند. چهارم: ورود به مسجد به قصد گذاشتن چیزی در آن و احتیاط واجب آن است که از گذاشتن چیزی در مسجد بدون وارد شدن به آن نیز اجتناب کند. پنجم: خواندن بعض یا تمام سورهای که سجده واجب دارد و آنها چهار سورهاند: 1 سوره (سجده) یعنی سوره سی و دوم قرآن (الم تنزیل)، 2 سوره (فصّلت) یعنی سوره چهل و یکم قرآن (حم سجده)، 3 سوره (نجم) یعنی سوره پنجاه و سوم قرآن (و النجم)، 4 سوره (علق) یعنی سوره نود و ششم قرآن (اقرء) و خواندن یک حرف از این چهار سوره نیز حرام است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] در صورتی که دادن قرآن به کافر مستلزم هتک باشد حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
- [آیت الله مظاهری] گذاشتن قرآن روی عین نجسی که خشک باشد مانند میّت مانعی ندارد مگر آنکه بی احترامی به قرآن باشد.
- [آیت الله مظاهری] همراه داشتن قرآن و رساندن جایی از بدن به جلد و حاشیه قرآن برای حائض مکروه است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد باید آن را آب بکشند.