علامه طباطبایی در این زمینه می‌فرمایند: )در فلسفه ثابت شده است که میان عالم جسم و جسمانیت و عالم اسمای خداوندی، دو عالم دیگر وجود دارد: عالم عقل و عالم مثال و هر موجودی ضرورتا به مبدأ خویش باز می‌گردد. همچنین ثابت شده است که عوالم از جسمانیات گرفته تا مبدأ اول و مبدأ کل، از نظر نقص و کمال، مراتب گوناگونی دارند، ولی در نفس وجود متطابقند؛ یعنی عالی به رتبه‌ی سافل نزول و سافل همچون آینه‌ای، صورت هر آنچه در مقابلش قرار گیرد، منعکس می‌کند و در نتیجه از عالی آن قدر ظاهر می‌شود که این آینه قبول و تحمل آن کند و نیز عالی بر حسب کیفیات ناقص یا کامل آینه، کیفیت می‌یابد. از دیگر مطالبی که اثبات شده است، آن که عالم مثال همچون برزخی است میان عقل مجرد و موجودات مادی. بنابراین عالم مثال موجودی است که ماده نیست و لیکن بعضی لوازم ماده همچون مقدار، شکل و عرض فعلی را داراست.( (انسان از آغاز تا انجام، ص 77) در فلسفه و عرفان، اصطلاحا عالم عقل را عالم تجرد یا جبروت، عالم مثال را عالم برزخ یا ملکوت و عالم ماده را عالم شهادت یا ناسوت نیز می‌خوانند. به علاوه، لازم به ذکر است که: )عوالم سه گانه‌ی تجرد، مثال و ماده، به نحو علت و معلول، متجلی و جلوه، ظاهر و مظهر و محیط و محاط، بوده است و بر یکدیگر مرتبه دارند، از این که جدا از هم و منفصل از یکدیگر باشند. پس باطن عالم ماده، عالم مثال، مثال، محیط بر ماده و باطن و اصل عالم مثال، عالم تجرد است و تجرد محیط بر مثال، به نحو احاطه‌ی علت بر معلول است.( (محمد شجاعی، بازگشت به سوی خدا، ص 218 و علامه طباطبایی، منبع پیشین، ص 106 - 108) بیان بالا صرفا توضیح مطلب بود، اما اثبات این عوالم بر اساس مبانی فلسفی، نیاز به مباحث بسیار پیچیده و تخصصی دارد که در این جا فرصت نیست. به طور کوتاه اشاره می‌کنیم که عرفا به دو قوس نزول و صعود معتقدند. در قوس نزول، عالم از ذات خدا، مرتبه‌ی احدیت و واحدیت آغاز می‌شود، سپس تجلی اسما و صفاتی، سپس عالم تجرد )جبروت(، بعد عالم مثال )برزخ( و در نهایت به عالم ماده و طبیعت می‌رسد و در قوس صعود، انسان همه‌ی این مراتب را دوباره به سوی خدا طی می‌کند. این مطلبی بود که در عرفان مطرح شده بود، اما در میان فلاسفه نیز وجود عالم تجرد از زمان فارابی و ابن‌سینا اثبات شده بود. اثبات عقلی عالم مثال در قوس نزول را اول بار شیخ اشراق شیخ اشراق انجام داد و هنر ملاصدرا این بود که توانست با براهین فلسفی خود، وجود عالم مثال‌ در قوس صعود را که در اثر حرکت جوهری انسان پدید می‌آید، به اثبات رساند. به هر حال ورود در این مباحث، نیاز به آشنایی با مباحث فلسفی دشواری دارد که از عهده‌ی این کتاب خارج است. (بهترین منبع برای این مباحث، تعالیم ملاصدرا است در جلد نهم اسفار اربعة)
علامه طباطبایی در این زمینه میفرمایند: )در فلسفه ثابت شده است که میان عالم جسم و جسمانیت و عالم اسمای خداوندی، دو عالم دیگر وجود دارد: عالم عقل و عالم مثال و هر موجودی ضرورتا به مبدأ خویش باز میگردد. همچنین ثابت شده است که عوالم از جسمانیات گرفته تا مبدأ اول و مبدأ کل، از نظر نقص و کمال، مراتب گوناگونی دارند، ولی در نفس وجود متطابقند؛ یعنی عالی به رتبهی سافل نزول و سافل همچون آینهای، صورت هر آنچه در مقابلش قرار گیرد، منعکس میکند و در نتیجه از عالی آن قدر ظاهر میشود که این آینه قبول و تحمل آن کند و نیز عالی بر حسب کیفیات ناقص یا کامل آینه، کیفیت مییابد. از دیگر مطالبی که اثبات شده است، آن که عالم مثال همچون برزخی است میان عقل مجرد و موجودات مادی. بنابراین عالم مثال موجودی است که ماده نیست و لیکن بعضی لوازم ماده همچون مقدار، شکل و عرض فعلی را داراست.( (انسان از آغاز تا انجام، ص 77)
در فلسفه و عرفان، اصطلاحا عالم عقل را عالم تجرد یا جبروت، عالم مثال را عالم برزخ یا ملکوت و عالم ماده را عالم شهادت یا ناسوت نیز میخوانند. به علاوه، لازم به ذکر است که: )عوالم سه گانهی تجرد، مثال و ماده، به نحو علت و معلول، متجلی و جلوه، ظاهر و مظهر و محیط و محاط، بوده است و بر یکدیگر مرتبه دارند، از این که جدا از هم و منفصل از یکدیگر باشند. پس باطن عالم ماده، عالم مثال، مثال، محیط بر ماده و باطن و اصل عالم مثال، عالم تجرد است و تجرد محیط بر مثال، به نحو احاطهی علت بر معلول است.( (محمد شجاعی، بازگشت به سوی خدا، ص 218 و علامه طباطبایی، منبع پیشین، ص 106 - 108)
بیان بالا صرفا توضیح مطلب بود، اما اثبات این عوالم بر اساس مبانی فلسفی، نیاز به مباحث بسیار پیچیده و تخصصی دارد که در این جا فرصت نیست. به طور کوتاه اشاره میکنیم که عرفا به دو قوس نزول و صعود معتقدند. در قوس نزول، عالم از ذات خدا، مرتبهی احدیت و واحدیت آغاز میشود، سپس تجلی اسما و صفاتی، سپس عالم تجرد )جبروت(، بعد عالم مثال )برزخ( و در نهایت به عالم ماده و طبیعت میرسد و در قوس صعود، انسان همهی این مراتب را دوباره به سوی خدا طی میکند. این مطلبی بود که در عرفان مطرح شده بود، اما در میان فلاسفه نیز وجود عالم تجرد از زمان فارابی و ابنسینا اثبات شده بود. اثبات عقلی عالم مثال در قوس نزول را اول بار شیخ اشراق شیخ اشراق انجام داد و هنر ملاصدرا این بود که توانست با براهین فلسفی خود، وجود عالم مثال
در قوس صعود را که در اثر حرکت جوهری انسان پدید میآید، به اثبات رساند.
به هر حال ورود در این مباحث، نیاز به آشنایی با مباحث فلسفی دشواری دارد که از عهدهی این کتاب خارج است. (بهترین منبع برای این مباحث، تعالیم ملاصدرا است در جلد نهم اسفار اربعة)
- [سایر] آیا عالم قیامت مانند عالم برزخ در ملکوت جهان قرار دارد یا مانندعالم دنیا تغییر و تحولات دارد؟
- [سایر] درباره عوالم وجود مانند عالم ملکوت و جبروت توضیح دهید. چگونه انسان می تواند با این عوالم ارتباط پیدا کند؟
- [سایر] در کتاب های فلسفی و عرفانی و کتاب های مشابه در حین بحث از عوالم وجود و تقسیمات آن مثلا عالم لاهوت و جبروت و ملکوت، ملک و ناسوت یا تقسیم های دیگر مانند عالم عقل و عالم مثال، یا به زبان شرع؛ عالم آخرت و عالم برزخ و عالم دنیا و این گونه از تقسیمات. در حقیقت من معنای عالم آخرت و برزخ و دنیا را چون در آیات و روایات توضیح و تبین شده است را می فهم، اما اکنون دوست دارم بر طبق یک استدلال روشن و آسان و متین چگونگی تقسیم عوالم و استدلال بر وجود خارجی آنها را بدانم. به طور مثال چگونه ثابت می کنیم که اکنون عالم جبروتی وجود دارد و در همان حال برخی از خصوصیات را به آن عالم نسبت می دهیم. لذا از شما تقاضا دارم که دلیل بر وجود عالم لاهوت، جبروت، ملکوت، ناسوت، عقل و مثال بیاوریدو بفرمائید که چرا در این عوالم منحصر شد و از کجا ویژگی های آن شناخته شد؟ و چگونه این عوالم با یکدیگر رابطه دارند و وسیله ارتباطی بین این عوالم چیست؟ مثلا مرگ وسیله انتقال از عالم دنیا به عالم برزخ است، آیا چنین انتقالی بین دیگر عوالم نیز وجود دارد؟ تقاضا دارم در استدلال خود از آیات وروایات نیز استفاده کنید.
- [سایر] آیا وقتی که مردم از عالم قبر خارج و به سوی عالم نفس و قیامت وارد شدند قیامت کبری بر پا می شود؟
- [سایر] آیا در عالم ملکوت امتحان وجود دارد؟
- [سایر] در مورد جاودانگی در عالم ملکوت توضیحاتی بفرمایید .
- [سایر] چرا به عالم برزخ، عالم خیال می گویند؟
- [سایر] عذاب افراد گناهکار در برزخ و قیامت چه اندازه است؟
- [سایر] عالم برزخ چه عالمی است؟ آیا جسم هم در عالم برزخ است یا فقط روح انسان در این عالم است؟
- [سایر] فلسفه ی وجود عالم برزخ (عالم میان دنیا و آخرت) چیست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] مجتهد واعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد وبتواند مجتهد واعلم را بشناسد، دوم آن که دو نفر عالم عادل، که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند، سوم آن که عدهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، بلکه مطلق شیاعی که مفید علم باشد نیز کافی است.
- [آیت الله اردبیلی] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: خود انسان اطمینان کند، مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد و یا از خبر دادن شخص مورد اعتماد و آگاهی، به اعلم بودن او اطمینان یابد. دوم:دو نفر عالم عادل که میتوانند مجتهد اعلم را تشخیص دهند، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. سوم: عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند .
- [آیت الله مظاهری] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوّم: یک نفر عالم ثقه که میتواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کند. سوّم: عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد و اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مجتهد و اعلم و واجد سایر شرایط تقلید را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: آن که خود انسان از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم و واجد سایر شرایط را بشناسد و به آن یقین یا اطمینان حاصل کند. در تشخیص مجتهد و اعلم، لازم نیست خود انسان مجتهد باشد. دوّم: آن که از راهی برای خود انسان یا برای نوع مردم در این شرایط، اطمینان حاصل شود، مثلاً عدهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم و واجد شرایط را تشخیص دهند، واجد شرایط بودن کسی را تصدیق کنند و از گفته آنان برای شخص انسان یا نوع مردم اطمینان پیدا شود. سوم: آن که دو مرد عالم عادل که میتوانند واجد شرایط تقلید را تشخیص دهند، بدان گواهی دهند به شرط آن که دو مرد عالم عادل دیگر با نظر آنان مخالفت ننمایند و بنا بر احتیاط واجب اگر یک نفر عالم عادل گواهی دهد باید احتیاط کرد. و چنانچه دو مرد عالم عادل یا بیشتر، به واجد شرایط تقلید بودن کسی شهادت دهند، لازم نیست انسان تحقیق کند که آیا دو مرد عالم عادل دیگر برخلاف نظر آنها شهادت میدهند یا خیر.
- [آیت الله مظاهری] صفت حسادت که رذیله مهمّی است، گرچه معصیت است، ولی پروردگار عالم تا بر طبق آن عملی انجام نگیرد، مؤاخذه نمیکند، بنابراین در خصوص حسد نه سائر رذائل، معصیت و حرمت مربوط به اعمالی است که از آن سرچشمه میگیرد، و تا عملی بر طبق آن انجام نگیرد، بخشیده شده است و ضرر به عدالت هم نمیزند، و همچنین است سوء ظنّ به دیگران اگر صرف خطور در دل باشد و استقرار نداشته باشد، و نظیر خطور گناه که همین حکم را دارد. صفحه 374
- [آیت الله خوئی] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: (اول): آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. (دوّم): آن که دو نفر عالم عادل، که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند. مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم و عادل دیگر با گفتة آنان مخالفت ننمایند و ظاهر این است که اجتهاد یا اعلمیت کسی به گفته یک نفر مورد وثوق باشد نیز ثابت میشود. (سوّم): آن که عدهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفت آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله سیستانی] مجتهد و أعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: آنکه خود انسان یقین کند، مثل آنکه از اهل علم باشد، و بتواند مجتهد و أعلم را بشناسد. دوّم: آنکه دو نفر عالم و عادل که میتوانند مجتهد و أعلم را تشخیص دهند، مجتهد بودن یا أعلم بودن کسی را تصدیق کنند، بهشرط آنکه دو نفر عالم و عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. بلکه اجتهاد یا أعلمیت کسی به گفته یک نفر از اهل خبره و اطلاع که مورد وثوق انسان باشد نیز ثابت میشود. سوّم: آنکه انسان از راههای عقلائی به اجتهاد یا أعلمیت فردی اطمینان پیدا کند، مثل آنکه عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و أعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد بودن یا أعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله بروجردی] (مجتهد) و (اعلم) را از سه راه میتوان شناخت:اوّل:آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.دوم:آن که دو نفر عادل که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفتهی آنان مخالفت ننمایند.سوم:آن که عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفتهی آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد بودن یا اعلم بودنِ کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله سیستانی] آنچه در مورد حکم سپردهگذاری و قرض گرفتن از بانکهای خصوصی و دولتی گفته شد، مربوط به بانکهای دولتهای اسلامی است؛ لکن سپردهگذاری برای بدست آوردن سود در بانکهایی که سرمایهشان متعلق به غیرمسلمانان است، چه این بانکها خصوصی باشند و چه دولتی یا مشترک جایز است؛ زیرا گرفتن ربا از آنها جایز است. اما قرض گرفتن از آنها، به شرط پرداخت سود، حرام است و میتوان برای رهایی از آن، مال را بدون نیت قرض از بانک گرفت در آن تصرف کرد نیازی به اذن حاکم شرع نیست، هرچند بداند که آنها اصل مال و سود را از او خواهند گرفت.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام سوءظن به دیگران است و این گناه بزرگ علاوه بر اینکه عملی حرام است، در بسیاری از موارد منجر به قتل و جدائی دوستان از یکدیگر و طلاق و بیمهری شوهر با زن یا زن با شوهر، و بغض و کینه و مانند اینها میشود، و آن اقسامی دارد: الف) سوءظنّ مربوط به گناه، نظیر اینکه کسی تخیّل کند همسر او رابطه نامشروع با دیگری دارد و بعد از آن تجسّس کند و یا عمل دیگری نظیر بیمهری بر آن مترتّب کند، این قسم حرام و گناهش بزرگ و مفاسد آن نیز بسیار است. ب) سوءظن مربوط به گناه، ولی بدون آنکه عملی بر آن مترتب کند، و این قسم نیز نزد علمای علم اخلاق حرام است و مبارزه با آن را از اوجب واجبات میدانند. ج) سوءظن مربوط به گناه، ولی علاوه بر اینکه عملی مترتّب بر آن نمیکند، خطوری بیش نباشد و فوراً از آن منصرف شود، و این قسم نیز حرام است، امّا پروردگار عالم به جهت منّت بر بندگان از آن عفو نموده است، ولی باید متوجّه باشیم همین خطورات است که به تدریج منجر به استقرار در نفس و سپس منجر به ملکه میشود، و اگر کسی- العیاذ باللَّه- ملکه سوءظن پیدا کند، مفاسد بزرگی حتّی سوءظنّ به خدای متعال و پیامبر و اهلبیت(سلاماللهعلیهم) پیدا میکند. د) سوءظن مربوط به غیرگناه، نظیر اینکه زنی تخیّل کند شوهرش ازدواج دیگری نموده است، و این قسم اگر عملی که گناه است بر آن مترتّب نشود و مواظبت کند ملکه نشود، از نظر فقهای عظام گناه نیست، ولی علاوه بر اینکه از نظر علمای علم اخلاق حرام است، باید بدانیم که سوءظن هر چه باشد مفاسد عظیمی را در بر دارد.