اگر روح انسان، از امر الهی است، پس چگونه کافران و افراد بی‌صلاحیت، می‌توانند با ارواح ارتباط برقرار کنند؟
در این جا اول باید دید معنای این که )روح انسان، از امر الهی است( چیست و سپس امکان رابطه‌ی افراد مذکور با ارواح را بررسی کرد. در مورد نکته اول، چنان که قبلاد یادآور شدیم، مادون اسما و صفات الهی، سه مرتبه دارد: عالم طبیعت، عالم برزخ )مثال( و عالم قیامت )روح(. این سه عالم، سه مرتبه‌ی وجودی هستند که بر یکدیگر احاطه دارند و هر یک باطن دیگری می‌باشد؛ یعنی عالم برزخ، باطن دنیا و قیامت، باطن برزخ است. امر الهی بالاترین این عوالم است که در آن جا تدریج وجود ندارد و امور به صورت دفعی آفریده می‌شوند که این مطلب از آیاتی نظیر )إنما أمره اذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون( (یس 82/36: همانا امر خدا هنگامی که چیزی را بخواهد، این است که به آن بگوید باش و آن موجود می‌شود) و یا )و ما أمرنا إلا واحدة کلمح بالبصر( (قمر 50/54: و امر یا جز یکی نیست، همچون یک چشم بر هم زدنی) فهمیده می‌شود. (تفصیل این بحث را در تفسیر المیزان در ذیل دو آیه‌ی یاد شده و نیز به طور خلاصه در همان جا، ج 13، ص 272 - 273 می‌توانید بیابید) هر موجود طبیعی وجهه‌ی امری خلقی‌ دارد: )الا له الخلق و الأمر( (اعراف 54/7: همان که خلق و امر برای اوست) که وجهه‌ی امریش عبارت است از وجود آن تنها با استناد به خدا و وجهه‌ی خلقی‌اش عبارت است از وجود آن با استناد به خدا، به وساطت اسباب و علل؛ (تفصیل بحث در ترجمه‌ی تفسیر المیزان، ذیل آیه‌ی مربوطه؛ و خلاصه‌ی آن در درج 13، ص 273) یعنی هر موجودی در تمامی این عوالم و مراتب هستی حاضر است. به هر حال نکته‌ی مورد نظر ما از بحث بالا این است که هر انسانی در همه‌ی مراتب هستی حضور دارد؛ یعنی بدن مادی، بدن مثالی، روح و جنبه‌ی مجرد محض دارد. پس داشتن روح، مربوط به کافر و مؤمن بودن انسان نیست و چه بسا که حتی کافر هم در جهنم معذب می‌شود. (این مطلب به طور مفصل در پاسخ سؤال )اگر روح انسان نفخه‌ی الهی است، چگونه کافران عذاب می‌شوند؟( در اولین فصل از آخرین بخش این کتاب، خواهد آمد) به تعبیر ملاصدرا: )بین این کمال وجودی [یعنی تجرد روح] و بی‌نیازی از بدن مادی، با شقاوت، آتش جهنم و درک عذاب دردناک هیچ منافاتی نیست، بلکه همین شدت وجودی و خروج از مرتبه‌ی مادیات، باعث شدیتر و آشکارتر شدن عذاب‌ها می‌شود.( (الأسفار الأربعه، ج 9، ص 196) پس مجرد بودن روح، به معنی دسترسی ناپذیری آن نیست، بلکه همه‌ی ما انسان‌ها در این جهان روح داریم، کافرانی هم که در جهنم عذاب می‌شوند، روح دارند و افراد شقی نیز از تجردی متناسب با مقام خود بهره‌مند هستند، اما این تجرد، لزوما به معنی طهارت و پاکی و قداست نیست، بلکه به بیان فنی‌تر؛ تجرد روح، امری فلسفی و وجود شناختی است. نه امری ارزشی که متصف به خوب و بد شود و مثلا افراد بد به آن دسترسی نداشته باشند. اما مطلب دوم که کافران و افراد غیر مهذب چگونه می‌توانند با ارواح رابطه برقرار کنند؟ چنان که در پاسخ سؤال قبل نیز اشاره کردیم، بسیاری ازاین موارد، از باب شیادی، کلاهبرداری و حقه‌بازی است و واقعیتی ندارد. این مطلب نه تنها در کشور ما، بلکه در اکثر نقاط جهان شیوع دارد. لذا فیلسوفان دین نیز اغلب این‌ها را از باب شیادی می‌شمرند، خصوصا در مواردی که احضار کننده‌ی روح، از واسطه‌ها (واسطه فرد، و غالبا بچه‌ای، است که روح احضار شده مطالبش را به آن می‌گوید و از طریق آن فرد، دیگران از نظرات روح مورد نظر آگاه می‌شوند) استفاده می‌کنند. (مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص 346 - 347) اما مواردی هم که احتمالا واقعیت داشته باشد، باز با توجه به توضیح بالا، آشکار می‌شود؛ یعنی اشتداد وجودی و توانایی ارتباط با عوالم دیگر هستی، لزوما به معنای خوب‌تر و مهذب‌تر بودن نیست، بلکه انسان می‌تواند به مراتب بالاتر وجود؛ یعنی تا مراتبی از عالم مثال، پیش رود، در حالی که نفسانیت وی قوی‌تر شده باشد. چنان که این امر در خصوص برخی از مرتاضان هندی مشاهده می‌شود که به خاطر ریاضت‌های جسمانی، نفسشان قوی شده است، توانسته‌اند اندکی از تعلقات دنیوی جدا شدند و لذا قادر به انجام برخی کارهای خارق‌العاده شده‌اند. در حالی که این امر، به هیچ‌وجه دلالت بر رشد اخلاقی آن‌ها نمی‌کند. به همین ترتیب بعید نیست که افراد کافر و غیر مهذبی نیز به خاطر ریاضت‌های جسمانی بتوانند تا مراتبی از عالم مثال پیش روند و روح برخی افراد متوسط الحال را احضار کنند.
عنوان سوال:

اگر روح انسان، از امر الهی است، پس چگونه کافران و افراد بی‌صلاحیت، می‌توانند با ارواح ارتباط برقرار کنند؟


پاسخ:

در این جا اول باید دید معنای این که )روح انسان، از امر الهی است( چیست و سپس امکان رابطه‌ی افراد مذکور با ارواح را بررسی کرد.
در مورد نکته اول، چنان که قبلاد یادآور شدیم، مادون اسما و صفات الهی، سه مرتبه دارد: عالم طبیعت، عالم برزخ )مثال( و عالم قیامت )روح(. این سه عالم، سه مرتبه‌ی وجودی هستند که بر یکدیگر احاطه دارند و هر یک باطن دیگری می‌باشد؛ یعنی عالم برزخ، باطن دنیا و قیامت، باطن برزخ است. امر الهی بالاترین این عوالم است که در آن جا تدریج وجود ندارد و امور به صورت دفعی آفریده می‌شوند که این مطلب از آیاتی نظیر )إنما أمره اذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون( (یس 82/36: همانا امر خدا هنگامی که چیزی را بخواهد، این است که به آن بگوید باش و آن موجود می‌شود) و یا )و ما أمرنا إلا واحدة کلمح بالبصر( (قمر 50/54: و امر یا جز یکی نیست، همچون یک چشم بر هم زدنی) فهمیده می‌شود. (تفصیل این بحث را در تفسیر المیزان در ذیل دو آیه‌ی یاد شده و نیز به طور خلاصه در همان جا، ج 13، ص 272 - 273 می‌توانید بیابید) هر موجود طبیعی وجهه‌ی امری خلقی‌
دارد: )الا له الخلق و الأمر( (اعراف 54/7: همان که خلق و امر برای اوست) که وجهه‌ی امریش عبارت است از وجود آن تنها با استناد به خدا و وجهه‌ی خلقی‌اش عبارت است از وجود آن با استناد به خدا، به وساطت اسباب و علل؛ (تفصیل بحث در ترجمه‌ی تفسیر المیزان، ذیل آیه‌ی مربوطه؛ و خلاصه‌ی آن در درج 13، ص 273) یعنی هر موجودی در تمامی این عوالم و مراتب هستی حاضر است.
به هر حال نکته‌ی مورد نظر ما از بحث بالا این است که هر انسانی در همه‌ی مراتب هستی حضور دارد؛ یعنی بدن مادی، بدن مثالی، روح و جنبه‌ی مجرد محض دارد. پس داشتن روح، مربوط به کافر و مؤمن بودن انسان نیست و چه بسا که حتی کافر هم در جهنم معذب می‌شود. (این مطلب به طور مفصل در پاسخ سؤال )اگر روح انسان نفخه‌ی الهی است، چگونه کافران عذاب می‌شوند؟( در اولین فصل از آخرین بخش این کتاب، خواهد آمد) به تعبیر ملاصدرا: )بین این کمال وجودی [یعنی تجرد روح] و بی‌نیازی از بدن مادی، با شقاوت، آتش جهنم و درک عذاب دردناک هیچ منافاتی نیست، بلکه همین شدت وجودی و خروج از مرتبه‌ی مادیات، باعث شدیتر و آشکارتر شدن عذاب‌ها می‌شود.( (الأسفار الأربعه، ج 9، ص 196) پس مجرد بودن روح، به معنی دسترسی ناپذیری آن نیست، بلکه همه‌ی ما انسان‌ها در این جهان روح داریم، کافرانی هم که در جهنم عذاب می‌شوند، روح دارند و افراد شقی نیز از تجردی متناسب با مقام خود بهره‌مند هستند، اما این تجرد، لزوما به معنی طهارت و پاکی و قداست نیست، بلکه به بیان فنی‌تر؛ تجرد روح، امری فلسفی و وجود شناختی است. نه امری ارزشی که متصف به خوب و بد شود و مثلا افراد بد به آن دسترسی نداشته باشند.
اما مطلب دوم که کافران و افراد غیر مهذب چگونه می‌توانند با ارواح رابطه برقرار کنند؟ چنان که در پاسخ سؤال قبل نیز اشاره کردیم، بسیاری ازاین موارد، از باب شیادی، کلاهبرداری و حقه‌بازی است و واقعیتی ندارد. این مطلب نه تنها در کشور ما، بلکه در اکثر نقاط جهان شیوع دارد. لذا فیلسوفان دین نیز اغلب این‌ها را از باب شیادی می‌شمرند، خصوصا در مواردی که احضار کننده‌ی روح، از واسطه‌ها (واسطه فرد، و غالبا بچه‌ای، است که روح احضار شده مطالبش را به آن می‌گوید و از طریق آن فرد، دیگران از نظرات روح مورد نظر آگاه می‌شوند) استفاده می‌کنند. (مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص 346 - 347)
اما مواردی هم که احتمالا واقعیت داشته باشد، باز با توجه به توضیح بالا، آشکار می‌شود؛ یعنی اشتداد وجودی و توانایی ارتباط با عوالم دیگر هستی، لزوما به معنای خوب‌تر و مهذب‌تر بودن نیست، بلکه انسان می‌تواند به مراتب بالاتر وجود؛ یعنی تا مراتبی از عالم مثال، پیش رود، در حالی که نفسانیت وی قوی‌تر شده باشد. چنان که این امر در خصوص برخی از مرتاضان هندی مشاهده می‌شود که به خاطر ریاضت‌های جسمانی، نفسشان قوی شده است، توانسته‌اند اندکی از تعلقات دنیوی جدا شدند و لذا قادر به انجام برخی کارهای خارق‌العاده شده‌اند. در حالی که این امر، به هیچ‌وجه دلالت بر رشد اخلاقی آن‌ها نمی‌کند. به همین ترتیب بعید نیست که افراد کافر و غیر مهذبی نیز به خاطر ریاضت‌های جسمانی بتوانند تا مراتبی از عالم مثال پیش روند و روح برخی افراد متوسط الحال را احضار کنند.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین