ارتباط «انسان کامل» با مقام خلافت الهی چگونه است؟
1. انسان کامل مظهر خلیفه خدا است. از آنجایی که انسان کامل ، همان مثل اعلا، مخلوق اول و معلول بی واسطه مبدا متعال است؛ به بهترین صورت و کامل ترین وجهی، حکایت از حق و کمالات او می کند. به عبارت دیگر جانشین و خلیفه خداوند است. (خلیفه) کسی است که بعد از (مستخلف عنه) قرار می گیرد و در خلف و ورای او واقع می شود و (انسان کامل) این چنین است. گفتنی است که خلافت انسان کامل، به معنای خالی شدن صحنه وجود از خداوند و واگذاری مقام الوهیت به او نیست؛ زیرا نه غیبت و محدودیت خداوند ، قابل تصور صحیح است و نه استقلال انسان در تدبیر امور. موجود ممکن و فقیر از اداره امور خویش عاجز است؛ چه رسد به تدبیر کار دیگران؛ بلکه مقصود آن است که (انسان کامل) خلیفه خدایی است که در وی ظهور کرده است و خلافت در چنین موردی، بدان معنا است که خداوند بالاصاله بر همه چیز محیط است و خلیفه خدا (انسان کامل) ، بالعرض بر همه چیز احاطه دارد. معنای خلیفه آن است که مظهر (مستخلف عنه) باشد و کار وی را کند. پس آثار قدرت الهی از دست انسان کامل ظهور می کند واو نیز که مظهر آن اصل است محیط بر همه چیز می شود. در واقع آثار احاطه تام حضرت حق، از نیروهای ادراکی و تحریکی انسان کامل ظاهر می شود و این اوج مقام انسانیت است که نمی توان آن را متوقف و محدود ساخت (1) در واقع خلافت مرتبه ای است جامع جمیع مراتب عالم هستی و چون انسان کامل ، دارای چنین مرتبه ای است؛ جانشین و خلیفه خداوند متعال به شمار می رود. (2) قضیه خلافت انسان کامل، تنها در آیه 30 سوره بقره (انی جاعل فی الارض خلیفة) آمده است. خداوند متعال در این آیه می فرماید: (چون من عالم و عادل هستم، خلیفه من نیز باید در حد امکان عالم و عادل باشد، تا علم و عدل او خلافت علم و عدل را بر عهده بگیرد و در حیطه امکان، ذاتش خلیفه ذات من باشد و اوصاف او، خلیفه اوصاف من و افعال وی ، خلیفه کارهای من باشد)‌ (3) هر چند قضیه خلافت انسان کامل، تنها در یک ایه آمده است؛ اما با این وجود ، سراسر قرآن را می توان شرح خلافت انسان کامل دانست؛ زیرا خداوند، در جای جای قرآن کریم، اسمای حسنای صفات خویش را معرفی می کند و این گونه ویژگی های خلیفه خود را که باید متصف به آن باشد بر می شمرد. (4) پس خلیفه ساخت صاحب سینه ای تا بود شاهیش را آیینه ای(5) گفتنی است که قید (فی الارض) در آیه شریفه ، بدان معنا نیست که خداوند، می خواهد انسان کامل تنها در زمین خلیفه او باشد؛ بلکه مبدا سریان، زمین است و انسان کامل، قوس صعودی خویش را از زمین آغاز می کند. (انسان کامل) مطلقا خلیفة الله است؛ ولی آغاز پیدایش او، در زمین است و کلمه (فی الارض) قید (جاعل) است؛ نه قید در خلافت (6) البته انسان کامل کسی است که مظهر همه شؤون (مستخلف عنه) می باشد و چون او خلیفه خدا است و خداوند واحد است. خلیفه کامل نیز در هر عصر یگانه خواهد بود و اگر انسان های کامل دیگری معاصر او باشند، حتما تحت ولایت او قرار دارند؛ وگرنه همه آنان خلیفه ناقص بوده و کامل نیستند (7) پس به هر دوری، ولیی قائم است تا قیامت آزمایش دائم است (8) پی نوشتها: 1- ر. ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 6، ص 127 و 129. 2- انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه ، صص 72-73 و 91. 3- تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 6، ص 126. 4- همان، ج 14، ص 116. 5- مثنوی معنوی، دفتر 6، بیت 2153. 6- تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 6، صص 129-130. 7- انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه ، ص 100 و 101؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم ، ج 6، ص 221. 8- مثنوی معنوی ، دفتر 2، بیت 815.
عنوان سوال:

ارتباط «انسان کامل» با مقام خلافت الهی چگونه است؟


پاسخ:

1. انسان کامل مظهر خلیفه خدا است. از آنجایی که انسان کامل ، همان مثل اعلا، مخلوق اول و معلول بی واسطه مبدا متعال است؛ به بهترین صورت و کامل ترین وجهی، حکایت از حق و کمالات او می کند. به عبارت دیگر جانشین و خلیفه خداوند است. (خلیفه) کسی است که بعد از (مستخلف عنه) قرار می گیرد و در خلف و ورای او واقع می شود و (انسان کامل) این چنین است.
گفتنی است که خلافت انسان کامل، به معنای خالی شدن صحنه وجود از خداوند و واگذاری مقام الوهیت به او نیست؛ زیرا نه غیبت و محدودیت خداوند ، قابل تصور صحیح است و نه استقلال انسان در تدبیر امور. موجود ممکن و فقیر از اداره امور خویش عاجز است؛ چه رسد به تدبیر کار دیگران؛ بلکه مقصود آن است که (انسان کامل) خلیفه خدایی است که در وی ظهور کرده است و خلافت در چنین موردی، بدان معنا است که خداوند بالاصاله بر همه چیز محیط است و خلیفه خدا (انسان کامل) ، بالعرض بر همه چیز احاطه دارد.
معنای خلیفه آن است که مظهر (مستخلف عنه) باشد و کار وی را کند. پس آثار قدرت الهی از دست انسان کامل ظهور می کند واو نیز که مظهر آن اصل است محیط بر همه چیز می شود. در واقع آثار احاطه تام حضرت حق، از نیروهای ادراکی و تحریکی انسان کامل ظاهر می شود و این اوج مقام انسانیت است که نمی توان آن را متوقف و محدود ساخت (1)
در واقع خلافت مرتبه ای است جامع جمیع مراتب عالم هستی و چون انسان کامل ، دارای چنین مرتبه ای است؛ جانشین و خلیفه خداوند متعال به شمار می رود. (2)
قضیه خلافت انسان کامل، تنها در آیه 30 سوره بقره (انی جاعل فی الارض خلیفة) آمده است. خداوند متعال در این آیه می فرماید: (چون من عالم و عادل هستم، خلیفه من نیز باید در حد امکان عالم و عادل باشد، تا علم و عدل او خلافت علم و عدل را بر عهده بگیرد و در حیطه امکان، ذاتش خلیفه ذات من باشد و اوصاف او، خلیفه اوصاف من و افعال وی ، خلیفه کارهای من باشد)‌ (3)
هر چند قضیه خلافت انسان کامل، تنها در یک ایه آمده است؛ اما با این وجود ، سراسر قرآن را می توان شرح خلافت انسان کامل دانست؛ زیرا خداوند، در جای جای قرآن کریم، اسمای حسنای صفات خویش را معرفی می کند و این گونه ویژگی های خلیفه خود را که باید متصف به آن باشد بر می شمرد. (4)
پس خلیفه ساخت صاحب سینه ای
تا بود شاهیش را آیینه ای(5)
گفتنی است که قید (فی الارض) در آیه شریفه ، بدان معنا نیست که خداوند، می خواهد انسان کامل تنها در زمین خلیفه او باشد؛ بلکه مبدا سریان، زمین است و انسان کامل، قوس صعودی خویش را از زمین آغاز می کند. (انسان کامل) مطلقا خلیفة الله است؛ ولی آغاز پیدایش او، در زمین است و کلمه (فی الارض) قید (جاعل) است؛ نه قید در خلافت (6)
البته انسان کامل کسی است که مظهر همه شؤون (مستخلف عنه) می باشد و چون او خلیفه خدا است و خداوند واحد است. خلیفه کامل نیز در هر عصر یگانه خواهد بود و اگر انسان های کامل دیگری معاصر او باشند، حتما تحت ولایت او قرار دارند؛ وگرنه همه آنان خلیفه ناقص بوده و کامل نیستند (7)
پس به هر دوری، ولیی قائم است تا قیامت آزمایش دائم است (8)
پی نوشتها:
1- ر. ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 6، ص 127 و 129.
2- انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه ، صص 72-73 و 91.
3- تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 6، ص 126.
4- همان، ج 14، ص 116.
5- مثنوی معنوی، دفتر 6، بیت 2153.
6- تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 6، صص 129-130.
7- انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه ، ص 100 و 101؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم ، ج 6، ص 221.
8- مثنوی معنوی ، دفتر 2، بیت 815.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین