امام حسین(علیه السلام) برای تشکیل حکومت اسلامی چه اقداماتی انجام داد؟
اقدامات آن حضرت برای تشکیل حکومت اسلامی با شهادت برادر بزرگوارش امام حسن مجتبی علیه‌السلام آغاز شد. این اقدامات در زمان معاویه به صورت خلاصه و تیتر وار عبارتند از: 1. مخالفت با ولیعهدی یزید[1] 2. نامة کوبنده و افشاگرانه به معاویه[2] 3. تبیین جایگاه و منزلت اهل‌بیت[3] 4. سخنرانی تاریخی و افشاگرانة امام در کنگره بزرگ حج[4] 5. ضبط اموال دولتی[5] 6. امتناع از فروش صدقات و املاک به معاویه[6] 7. اعلام کفر پیروان معاویه[7] 8. مبارزه امام حسین با کارگزاران معاویه الف) مبارزه با مروان، حاکم مدینه[8] ب) مبارزه با ولید بن‌عُتْبَه یکی از مهره‌های بنی‌اُمَیّه[9] و پس از مرگ معاویه و در زمان حکومت یزید حضرت دست به اقدامات زیر زد: الف) ترک بیعت با یزید (و اعلام عدم شایستگی او برای خلافت): با توجّه به این که امام حسین(علیه السلام) یزید را هرگز شایسته این جایگاه رفیع نمی دانست و خود را به حق شایسته ترین فرد برای امر خلافت می دید، با یزید بیعت نکرد و حکومت او را به رسمیّت نشناخت. از این رو، هنگامی که خبر مرگ معاویه به مدینه رسید و آن حضرت توسّط والی مدینه احضار شد، امام(علیه السلام) در پاسخ به عبدالله بن زبیر که پرسید چه خواهی کرد؟ فرمود: (هیچ گاه با یزید بیعت نخواهم کرد، چرا که امر خلافت پس از برادرم حسن(علیه السلام) تنها شایسته من است). (إِنِّی لاَ أُبایِعُ لَهُ أَبَداً، لِاَنَّ الاَمْرَ إِنَّما کانَ لِی مِنْ بَعْدِ أَخِی الْحَسَنِ).[10] همچنین به والی مدینه نیز فرمود: (إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَةِ، وَ مُخْتَلِفُ الْمَلائِکَةِ... وَ یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسِ المُحَرَّمَةِ، مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ، وَ مِثْلِی لا یُبایِعُ لِمِثْلِهِ)؛ (ما از خاندان نبوّت و معدن رسالت و جایگاه رفیع رفت و آمد فرشتگانیم... در حالی که یزید مردی است، فاسق، می گسار، قاتل بی گناهان؛ او کسی است که آشکارا مرتکب فسق و فجور می شود. بنابراین، هرگز شخصی همانند من، با مردی همانند وی بیعت نخواهد کرد).[11] همچنین امام(علیه السلام) در پی اصرار (مروان بن حکم) برای بیعت با یزید، با قاطعیّت فرمود: (وَ عَلَی الاِسْلامِ، ألسَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ، وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللهِ(صلی الله علیه وآله) یَقُولُ: اَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلی آلِ أَبِی سُفْیانَ)؛ (هنگامی که امّت اسلامی به زمامداری مثل یزید گرفتار آید، باید فاتحه اسلام را خواند! من از جدّم رسول خدا شنیدم که می فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است!).[12] در واقع امام(علیه السلام) با این جمله، عمق فاجعه زمامداری یزید را بیان می کند و با استشهاد به کلام رسول خدا(صلی الله علیه وآله) تصدّی خلافت توسّط فرزندان ابوسفیان را حرام می شمارد. در سخن دیگری که آن حضرت خطاب به برادرش محمّد حنفیّه می فرماید، بار دیگر بر عدم بیعت با یزید به هر قیمتی تأکید می ورزد و می فرماید: (یا أَخِی! وَاللهِ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الدُّنْیا مَلْجَأٌ وَ لا مَأْوَی، لَما بایَعْتُ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ)؛ (ای برادر! به خدا سوگند! اگر در هیچ نقطه ای از دنیا، هیچ پناهگاه و جای امنی نداشته باشم هرگز با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد).[13] ب) تصریح به شایستگی خود برای خلافت: امام حسین(علیه السلام) علاوه بر آن که یزید را شایسته این جایگاه والا نمی دانست، به شایستگی خود نسبت به امر ولایت و حاکمیّت اسلامی تصریح می کند. در واقع امام(علیه السلام) با این جملات در مسیر تشکیل حکومت اسلامی و به عهده گرفتن خلافت مسلمین حرکت می کند. امام حسین(علیه السلام) در خطبه ای که پس از نماز عصر در جمع لشکریان (حرّ) خواند، فرمود: (أَیُّهَا النّاسُ! أَنَا ابْنُ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه وآله) وَ نَحْنُ أَوْلی بِوِلایَةِ هذِهِ الاُمُورِ عَلَیْکُمْ مِنْ هؤُلاءِ الْمُدَّعِینَ ما لَیْسَ لَهُمْ)؛ (ای مردم! من فرزند دختر رسول خدایم، ما به ولایت این امور بر شما (و امامت مسلمین) از این مدّعیان دروغین سزاوارتریم).[14] همه اینها علاوه بر مواردی است که امام حسین(علیه السلام) در حیات معاویه آنگاه که مسأله ولایت عهدی یزید مطرح شد به شایستگی خویش بر امر خلافت تأکید ورزید. ج) پاسخ به دعوت کوفیان: از نمودهای تلاش امام حسین(علیه السلام) برای تشکیل حکومت اسلامی، پاسخ به دعوت کوفیان جهت پذیرش رهبری قیام بر ضدّ حکومت نامشروع یزید است. همچنین فرستادن امام(علیه السلام) سفیر و نماینده خود، جناب مسلم بن عقیل(رحمه الله) را به کوفه برای ارزیابی دعوت آنان و بسیج نیروها و گرفتن بیعت از مردم، حکایت از عزم امام(علیه السلام) جهت تشکیل حکومت اسلامی و الهی دارد. با توجّه به این که کوفه مرکز علاقمندان و شیعیان علی بن ابی طالب(علیه السلام) بود، تصمیم امام حسین(علیه السلام) بر آن بود که این شهر را پایگاه اصلی قیام و نهضت اسلامی خود قرار داده و از آن مکان انقلاب را رهبری کرده و به دیگر شهرها گسترش دهد پی نوشتها: [1] . ابن‌قتیبة دِیْنَوَری، الامامة والسیاسة، ج1، ص 208 209. [2] . ابن‌قتیبة دِیْنَوَری، الامامة والسیاسة، ص202204؛ و با اندکی اختلاف: بَلاذُری، اَنسابُ الاَشْراف، ج5، ص128130؛ شیخ طوسی، اختیار معرفةالرجال (رجال کشّی)، ص49 51؛ احمد بن‌علی بن‌ابی‌طالب طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص92 89. [3] . ابومنصور طبرسی، الاحتجاج، ج2،ص95 94؛ و در موردی دیگر: سید‌ نورالله حسینی مرعشی تُستری، احقاق‌الحق، ج11، ص595. [4] . طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص87. خطبة دیگری از حضرت در کتاب (تُحَف‌العقول) نقل شده است که به نظر می‌رسد آن نیز در مِنی ایراد شده است: ابن‌شعبه حرّانی، تُحَف‌العقول عن آل‌الرسول، ص239 237‌. با توجّه به آن که امام حسین تقریباً هر سال به حج مشرّف می‌شدند، به نظر می‌رسد که آن بزرگوار خطبة موجود در تُحَف‌العقول را در غیر سالی که خطبة کتاب احتجاج ایراد کرده‌اند، آن را خوانده باشند. [5] . ابن‌‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج18، ص409 (ذیل حدیث: آلة الرِّیاسة سَعَة الصَدْر). [6] . مبرّد، الکامل فی اللغة و الادب، ج3، ص45. [7] . ابومنصور طبرسی، الاحتجاج، ص 89 88؛ یعقوبی، تاریخ‌الیعقوبی، ج2، ص231. [8] . شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص18 19 و به عنوان نمونه‌ای دیگر نگاه کنید به : ...و قال فی آخر کلامه:...والله ما بین جابرسا و جابلقا رجل ممن ینتحل الاسلام اعدی لله و لرسوله و لاهل‌بیته منک و من ابیک.... (ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص58؛ ابومنصور طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص97 96). [9] . ابن‌هشام، السیرة النبویة، ج1، ص142؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج17، ص295. ابن‌شهراشوب جریان دیگری از برخورد تند و از موضع قدرت امام حسین با ولید بن‌عُتْبَه (زمانی که او غاصبانه ملکی از آن حضرت را تصرّف کرده بود) نقل کرده است. (مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص75) مشابه جریان برخورد امام حسین با ولیدبن‌عُتْبَه و فراخوانی مردم به حِلْف‌الفُضُول، موضع‌گیری و برخورد امام دربارة زمینی است که این بار معاویه تصرّف کرده بود. حضرت در اینجا نیز یکی از راه‌هایی را که برای باز پس گرفتن ملک خویش از دست معاویه مطرح کرد، فراخواندن مردم به پیمان حِلْف‌الفُضُول بود. (ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج17، ص 296 297). [10] . مقتل الحسین خوارزمی، ج 1، ص 182. [11] . فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 18 و بحارالانوار، ج 44، ص 325. [12] . ملهوف (لهوف)، ص 99 و بحارالانوار، ج 1، ص 184. [13] . فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 31 و بحارالانوار، ج 44، ص 329. [14] . فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 137 و تاریخ طبری، ج 4، ص 303 (با اندکی تفاوت). منبع:سایت انوار طاها
عنوان سوال:

امام حسین(علیه السلام) برای تشکیل حکومت اسلامی چه اقداماتی انجام داد؟


پاسخ:

اقدامات آن حضرت برای تشکیل حکومت اسلامی با شهادت برادر بزرگوارش امام حسن مجتبی علیه‌السلام آغاز شد. این اقدامات در زمان معاویه به صورت خلاصه و تیتر وار عبارتند از:
1. مخالفت با ولیعهدی یزید[1]
2. نامة کوبنده و افشاگرانه به معاویه[2]
3. تبیین جایگاه و منزلت اهل‌بیت[3]
4. سخنرانی تاریخی و افشاگرانة امام در کنگره بزرگ حج[4]
5. ضبط اموال دولتی[5]
6. امتناع از فروش صدقات و املاک به معاویه[6]
7. اعلام کفر پیروان معاویه[7]
8. مبارزه امام حسین با کارگزاران معاویه
الف) مبارزه با مروان، حاکم مدینه[8]
ب) مبارزه با ولید بن‌عُتْبَه یکی از مهره‌های بنی‌اُمَیّه[9]
و پس از مرگ معاویه و در زمان حکومت یزید حضرت دست به اقدامات زیر زد:
الف) ترک بیعت با یزید (و اعلام عدم شایستگی او برای خلافت): با توجّه به این که امام حسین(علیه السلام) یزید را هرگز شایسته این جایگاه رفیع نمی دانست و خود را به حق شایسته ترین فرد برای امر خلافت می دید، با یزید بیعت نکرد و حکومت او را به رسمیّت نشناخت.
از این رو، هنگامی که خبر مرگ معاویه به مدینه رسید و آن حضرت توسّط والی مدینه احضار شد، امام(علیه السلام) در پاسخ به عبدالله بن زبیر که پرسید چه خواهی کرد؟ فرمود: (هیچ گاه با یزید بیعت نخواهم کرد، چرا که امر خلافت پس از برادرم حسن(علیه السلام) تنها شایسته من است). (إِنِّی لاَ أُبایِعُ لَهُ أَبَداً، لِاَنَّ الاَمْرَ إِنَّما کانَ لِی مِنْ بَعْدِ أَخِی الْحَسَنِ).[10]
همچنین به والی مدینه نیز فرمود: (إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَةِ، وَ مُخْتَلِفُ الْمَلائِکَةِ... وَ یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسِ المُحَرَّمَةِ، مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ، وَ مِثْلِی لا یُبایِعُ لِمِثْلِهِ)؛ (ما از خاندان نبوّت و معدن رسالت و جایگاه رفیع رفت و آمد فرشتگانیم... در حالی که یزید مردی است، فاسق، می گسار، قاتل بی گناهان؛ او کسی است که آشکارا مرتکب فسق و فجور می شود. بنابراین، هرگز شخصی همانند من، با مردی همانند وی بیعت نخواهد کرد).[11]
همچنین امام(علیه السلام) در پی اصرار (مروان بن حکم) برای بیعت با یزید، با قاطعیّت فرمود: (وَ عَلَی الاِسْلامِ، ألسَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ، وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللهِ(صلی الله علیه وآله) یَقُولُ: اَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلی آلِ أَبِی سُفْیانَ)؛ (هنگامی که امّت اسلامی به زمامداری مثل یزید گرفتار آید، باید فاتحه اسلام را خواند! من از جدّم رسول خدا شنیدم که می فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است!).[12]
در واقع امام(علیه السلام) با این جمله، عمق فاجعه زمامداری یزید را بیان می کند و با استشهاد به کلام رسول خدا(صلی الله علیه وآله) تصدّی خلافت توسّط فرزندان ابوسفیان را حرام می شمارد.
در سخن دیگری که آن حضرت خطاب به برادرش محمّد حنفیّه می فرماید، بار دیگر بر عدم بیعت با یزید به هر قیمتی تأکید می ورزد و می فرماید: (یا أَخِی! وَاللهِ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الدُّنْیا مَلْجَأٌ وَ لا مَأْوَی، لَما بایَعْتُ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ)؛ (ای برادر! به خدا سوگند! اگر در هیچ نقطه ای از دنیا، هیچ پناهگاه و جای امنی نداشته باشم هرگز با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد).[13]
ب) تصریح به شایستگی خود برای خلافت: امام حسین(علیه السلام) علاوه بر آن که یزید را شایسته این جایگاه والا نمی دانست، به شایستگی خود نسبت به امر ولایت و حاکمیّت اسلامی تصریح می کند. در واقع امام(علیه السلام) با این جملات در مسیر تشکیل حکومت اسلامی و به عهده گرفتن خلافت مسلمین حرکت می کند.
امام حسین(علیه السلام) در خطبه ای که پس از نماز عصر در جمع لشکریان (حرّ) خواند، فرمود:
(أَیُّهَا النّاسُ! أَنَا ابْنُ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه وآله) وَ نَحْنُ أَوْلی بِوِلایَةِ هذِهِ الاُمُورِ عَلَیْکُمْ مِنْ هؤُلاءِ الْمُدَّعِینَ ما لَیْسَ لَهُمْ)؛ (ای مردم! من فرزند دختر رسول خدایم، ما به ولایت این امور بر شما (و امامت مسلمین) از این مدّعیان دروغین سزاوارتریم).[14]
همه اینها علاوه بر مواردی است که امام حسین(علیه السلام) در حیات معاویه آنگاه که مسأله ولایت عهدی یزید مطرح شد به شایستگی خویش بر امر خلافت تأکید ورزید.
ج) پاسخ به دعوت کوفیان: از نمودهای تلاش امام حسین(علیه السلام) برای تشکیل حکومت اسلامی، پاسخ به دعوت کوفیان جهت پذیرش رهبری قیام بر ضدّ حکومت نامشروع یزید است.
همچنین فرستادن امام(علیه السلام) سفیر و نماینده خود، جناب مسلم بن عقیل(رحمه الله) را به کوفه برای ارزیابی دعوت آنان و بسیج نیروها و گرفتن بیعت از مردم، حکایت از عزم امام(علیه السلام) جهت تشکیل حکومت اسلامی و الهی دارد.
با توجّه به این که کوفه مرکز علاقمندان و شیعیان علی بن ابی طالب(علیه السلام) بود، تصمیم امام حسین(علیه السلام) بر آن بود که این شهر را پایگاه اصلی قیام و نهضت اسلامی خود قرار داده و از آن مکان انقلاب را رهبری کرده و به دیگر شهرها گسترش دهد

پی نوشتها:
[1] . ابن‌قتیبة دِیْنَوَری، الامامة والسیاسة، ج1، ص 208 209.
[2] . ابن‌قتیبة دِیْنَوَری، الامامة والسیاسة، ص202204؛ و با اندکی اختلاف: بَلاذُری، اَنسابُ الاَشْراف، ج5، ص128130؛ شیخ طوسی، اختیار معرفةالرجال (رجال کشّی)، ص49 51؛ احمد بن‌علی بن‌ابی‌طالب طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص92 89.
[3] . ابومنصور طبرسی، الاحتجاج، ج2،ص95 94؛ و در موردی دیگر: سید‌ نورالله حسینی مرعشی تُستری، احقاق‌الحق، ج11، ص595.
[4] . طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص87. خطبة دیگری از حضرت در کتاب (تُحَف‌العقول) نقل شده است که به نظر می‌رسد آن نیز در مِنی ایراد شده است: ابن‌شعبه حرّانی، تُحَف‌العقول عن آل‌الرسول، ص239 237‌. با توجّه به آن که امام حسین تقریباً هر سال به حج مشرّف می‌شدند، به نظر می‌رسد که آن بزرگوار خطبة موجود در تُحَف‌العقول را در غیر سالی که خطبة کتاب احتجاج ایراد کرده‌اند، آن را خوانده باشند.
[5] . ابن‌‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج18، ص409 (ذیل حدیث: آلة الرِّیاسة سَعَة الصَدْر).
[6] . مبرّد، الکامل فی اللغة و الادب، ج3، ص45.
[7] . ابومنصور طبرسی، الاحتجاج، ص 89 88؛ یعقوبی، تاریخ‌الیعقوبی، ج2، ص231.
[8] . شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص18 19 و به عنوان نمونه‌ای دیگر نگاه کنید به : ...و قال فی آخر کلامه:...والله ما بین جابرسا و جابلقا رجل ممن ینتحل الاسلام اعدی لله و لرسوله و لاهل‌بیته منک و من ابیک.... (ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص58؛ ابومنصور طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص97 96).
[9] . ابن‌هشام، السیرة النبویة، ج1، ص142؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج17، ص295. ابن‌شهراشوب جریان دیگری از برخورد تند و از موضع قدرت امام حسین با ولید بن‌عُتْبَه (زمانی که او غاصبانه ملکی از آن حضرت را تصرّف کرده بود) نقل کرده است. (مناقب آل‌ابی‌طالب، ج4، ص75) مشابه جریان برخورد امام حسین با ولیدبن‌عُتْبَه و فراخوانی مردم به حِلْف‌الفُضُول، موضع‌گیری و برخورد امام دربارة زمینی است که این بار معاویه تصرّف کرده بود. حضرت در اینجا نیز یکی از راه‌هایی را که برای باز پس گرفتن ملک خویش از دست معاویه مطرح کرد، فراخواندن مردم به پیمان حِلْف‌الفُضُول بود. (ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج17، ص 296 297).
[10] . مقتل الحسین خوارزمی، ج 1، ص 182.
[11] . فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 18 و بحارالانوار، ج 44، ص 325.
[12] . ملهوف (لهوف)، ص 99 و بحارالانوار، ج 1، ص 184.
[13] . فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 31 و بحارالانوار، ج 44، ص 329.
[14] . فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 137 و تاریخ طبری، ج 4، ص 303 (با اندکی تفاوت).
منبع:سایت انوار طاها





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین