توضیح اینکه در خصوص آیه ولایت که می فرماید: إِنَّمَا وَلِیُّکمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکعُونَ که شیعیان معتقدند در مورد ولایت امیر المؤمنین است که در خم غدیر اعلام گردید، سوال می شود که 1. انما حصر را می رساند و اگر آیه در خصوص حضرت علی علیه السلام است سایر ائمه طاهرین چه جایگاهی در این آیه دارند؟ 2. می گویند که حضرت علی علیه السلام در حال رکوع انگشتر خویش را به فقیر و سائل داد این در حالی است که آیه بحث از زکات دارد و همه می دانیم که زکات به انگشتر تعلق نمی گیرد این مسئله چگونه توجیه می شود؟ 3. امیرالمؤمنین یک نفر بیش نبوده است چرا ضمیر الذین در مورد ایشان به شکل جمع آمده است؟ لطف4. ما در مورد حضرت علی علیه السلام شنیده ایم که آن حضرت آن قدر در نماز متوجه و غرق در راز و نیاز با خدا می شد که متوجه اطراف خودش نمی شد و حتی جریان تیر از پای ایشان در نماز در آوردن از مشهورات است حال علت چه بود که در این نماز در بین نماز در حالی که در رکوع نماز، هم بود متوجه سائل گردیدند و انگشتر خویش را به ایشان دادند؟ اگر گفته شود درخواست سائل و کمک به او با نماز و در یک راستا بوده و همه آنها اطاعت پروردگار بوده است حال این با نماز امام سجاد علیه السلام که در حال نماز فرزند ایشان در چاه می افتد و مجروح می گردد و شاید در آستانه مرگ قرار می گیرد و حضرت متوجه نمی شود چه فرقی دارد و چگونه جمع می شود؟ با توجه به اینکه حفظ جان افراد نیز از واجبات و در راستای اطاعت و عبادت پروردگار است جمعی از متعصّبان اهل تسنن اصرار دارند که ایرادهای متعددی به نزول این آیه در مورد علی علیه السلام و هم چنین به تفسیر ولایت به عنوان سرپرستی و تصرّف و امامت بنمایند که در سوال مورد نظر به برخی از آن ها اشاره گردیده است: 1 از جمله اشکالاتی که به نزول آیه فوق در مورد علی علیه السلام گرفته اند این است که آیه با توجه به کلمه (الذین) که برای جمع است، قابل تطبیق بر یک فرد نیست، و به عبارت دیگر آیه می گوید: ولیّ شما آن هائی هستند که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند، این عبارت چگونه بر یک شخص مانند علی علیه السلام قابل تطبیق است؟ پاسخ این ایراد این است که: (در ادبیات عرب مکرر دیده می شود که مفرد به لفظ جمع، تعبیر آورده شده است، از جمله در آیه مباهله می بینیم که کلمه (نسائنا) به صورت جمع آمده در صورتی که منظور از آن طبق شأن نزول های متعددی که وارد شده، فاطمه زهرا علیها السلام است، و هم چنین (انفسنا) جمع است در صورتی که از مردان، غیر از پیغمبر جز علی علیه السلام در آن جریان نبود، و در آیه 172 سوره آل عمران در داستان جنگ احد می خوانیم: (الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً)[1] و همان طور که در تفسیر این آیه آمده است بعضی از مفسّران شأن نزول آن را درباره نعیم بن مسعود که یک فرد بیشتر نبود می دانند. و هم چنین در آیه 52 سوره مائده می خوانیم: (یَقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ)[2] در حالی که آیه در مورد عبد الله ابی وارد شده است و هم چنین در آیه اول سوره ممتحنه و آیه 8 سوره منافقون و 215 و 274 سوره بقره، تعبیراتی دیده می شود که عموماً به صورت جمع است، ولی طبق آن چه در شأن نزول آن ها آمده منظور از آن یک فرد بوده است. این تعبیر یا به خاطر این است که اهمیت موقعیت آن فرد و نقش موثری که در این کار داشته، روشن شود و یا به خاطر آن است که حکم در شکل کلی عرضه شود، اگر چه مصداق آن منحصر به یک فرد بوده باشد، در بسیاری از آیات قرآن ضمیر جمع به خداوند که احد و واحد است به عنوان تعظیم گفته شده است. البته انکار نمی توان کرد که استعمال لفظ جمع در مفرد به اصطلاح، خلاف ظاهر است و بدون قرینه جایز نیست، ولی با وجود (روایات فراوانی که از ناحیه شیعه و سنی) در شأن نزول آیه وارد شده است، قرینه روشنی بر چنین تفسیری خواهیم داشت، و حتی در موارد دیگر به کمتر از این قرینه نیز قناعت می شود).[3] 2 و اما مسأله اینکه چرا امیر المؤمنین در حال رکوع، با وجود انقطاع از غیر خدا در حال نماز توجه به فقیر کرد، و امام سجاد علیه السلام در حال نماز متوجه سر و صدای افتادن فرزندش در چاه نشد؟ (این ایراد را افرادی از قدما مثل فخر رازی گرفته اند (در خصوص توجه حضرت علی علیه السلام به فقیر در حال رکوع و عدم احساس و توجه آن حضرت هنگام کشیدن تیر از پای مبارکش) که علی علیه السلام همیشه در حال نماز آن چنان از خود بی خود بود که توجه به اطراف پیدا نمی کرد. چگونه می گوئید که در حال نماز این طور شد؟ جواب اینست که اولاً این که علی علیه السلام در نماز از خود بی خود می شد، یک حقیقتی است، اما این جور نیست که همه حالات اولیای الهی، همیشه مثل همدیگر بوده است، خود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هر دو حال برایش نقل شده است گاهی در حال نماز یک حالت جذبه ای پیدا می کرد که اصلاً طاقت نمی آورد که اذان تمام بشود، می گفت: (ارحنا یا بلال) زود باش که شروع کنیم به نماز. گاهی هم در حال نماز بوده سر به سجده می گذاشت، امام حسن یا امام حسین یا نوه دیگرش می آمد، روی شانه اش سوار می شد و حضرت با آرامش صبر می کرد که این بچه نیافتد، سجده اش را طول می داد تا این که او بلند شود، یک دفعه پیغمبر اکرم ایستاده بود به نماز، جلو محل نماز گویا کسی آب دهان انداخته بود، پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم یک قدم به جلو برداشت و با پایش روی آن را پوشاند و بعد برگشت، که فقها از این (قضیه) مسائلی را در باب نماز استخراج کرده اند. بنابر حالات مختلفی بوده است[4] و نمی توان گفت تضاد و تناقضی در کار است چون این حالات در اوقات مختلفی رخ می داده است. 3 اما این که در سوال مطرح شده که زکات به انگشتر تعلق نمی گیرد؟ (اصلاً به طور کلی انفاق و کار خیر را زکات می گویند. این زکات اصطلاحی که امروز به کار می رود، در عرف فقها مصطلح شده است برای زکات واجب، و الا در قرآن این طور نیست که هر جا دارد: (یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ ) مقصود همین زکات واجب است، زکات یعنی صاف کردن مال، پاک کردن مال و حتی پاک کردن روح و نفس، قرآن به طور کلی انفاق مالی را از زکات مال یا زکات روح و یا زکات نفس می گوید. کما این که کلمه صدقه هم همین طور است؛ امروز صدقه مفهوم خاصی دارد، مثلاً می گوئیم صدقه سرّی، قرآن هر کار خیری را صدقه می گوید، اگر شما یک بیمارستان بسازید یا یک کتاب تألیف کنید که خیر آن به مردم می رسد، از نظر قرآن صدقه است؛ (صدقه جاریه) و لهذا کسانی از اهل تسنن هم که خواسته اند به مفهومی که از این آیه برداشت شده ایراد بگیرند، به این کلمه اش ایراد نگرفته اند که زکات به انگشتر تعلق نمی گیرد، چون آن ها وارد به ادبیات عرب هستند و می دانند که زکات اختصاص به زکات واجب ندارد).[5] 4 معنای (انما) حصر ولایت در خداوند متعال بالذات، و در پیامبر و وصی به اذن خدا می باشد، (یعنی تنها ولی و حاکم بر شما خداوند و رسول او و مومنانی هستند که اقامه نماز می کنند و در حالی که به رکوع نماز مشغول اند انفاق می نمایند).[6] معنای حصر ولایت بعد از پیامبر در علی علیه السلام ، حصر ولایت در امام و وصی می باشد که علی علیه السلام یکی از مصادیق آن است و نیز وقتی با این آیه اصل ولایت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام ثابت شده امامت و ولایت ائمه بعدی به واسطه معرفی و تعیین امیر المؤمنین علیه السلام مشخص و معیّن می گردد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 امامت و رهبری، علامه شهید مطهری. 2 ترجمه مجمع البیان، ج 20، مترجمان. 3 ترجمه تفسیر المیزان، ج 123. 4 تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی. پاورقی ها: [1] . آل عمران / 172. [2] . مائده / 52. [3] . آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 4، ص 427. [4] . شهید مطهری، امامت و رهبری، ص 180. [5] . شهید مطهری، امامت و رهبری، ص 179 180. [6] . ترجمه مجمع البیان، ج 20، ص 30.
توضیح اینکه در خصوص آیه ولایت که می فرماید: إِنَّمَا وَلِیُّکمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکعُونَ که شیعیان معتقدند در مورد ولایت امیر المؤمنین است که در خم غدیر اعلام گردید، سوال می شود که 1. انما حصر را می رساند و اگر آیه در خصوص حضرت علی علیه السلام است سایر ائمه طاهرین چه جایگاهی در این آیه دارند؟ 2. می گویند که حضرت علی علیه السلام در حال رکوع انگشتر خویش را به فقیر و سائل داد این در حالی است که آیه بحث از زکات دارد و همه می دانیم که زکات به انگشتر تعلق نمی گیرد این مسئله چگونه توجیه می شود؟ 3. امیرالمؤمنین یک نفر بیش نبوده است چرا ضمیر الذین در مورد ایشان به شکل جمع آمده است؟ لطف4. ما در مورد حضرت علی علیه السلام شنیده ایم که آن حضرت آن قدر در نماز متوجه و غرق در راز و نیاز با خدا می شد که متوجه اطراف خودش نمی شد و حتی جریان تیر از پای ایشان در نماز در آوردن از مشهورات است حال علت چه بود که در این نماز در بین نماز در حالی که در رکوع نماز، هم بود متوجه سائل گردیدند و انگشتر خویش را به ایشان دادند؟ اگر گفته شود درخواست سائل و کمک به او با نماز و در یک راستا بوده و همه آنها اطاعت پروردگار بوده است حال این با نماز امام سجاد علیه السلام که در حال نماز فرزند ایشان در چاه می افتد و مجروح می گردد و شاید در آستانه مرگ قرار می گیرد و حضرت متوجه نمی شود چه فرقی دارد و چگونه جمع می شود؟ با توجه به اینکه حفظ جان افراد نیز از واجبات و در راستای اطاعت و عبادت پروردگار است جمعی از متعصّبان اهل تسنن اصرار دارند که ایرادهای متعددی به نزول این آیه در مورد علی علیه السلام و هم چنین به تفسیر ولایت به عنوان سرپرستی و تصرّف و امامت بنمایند که در سوال مورد نظر به برخی از آن ها اشاره گردیده است:
1 از جمله اشکالاتی که به نزول آیه فوق در مورد علی علیه السلام گرفته اند این است که آیه با توجه به کلمه (الذین) که برای جمع است، قابل تطبیق بر یک فرد نیست، و به عبارت دیگر آیه می گوید: ولیّ شما آن هائی هستند که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند، این عبارت چگونه بر یک شخص مانند علی علیه السلام قابل تطبیق است؟
پاسخ این ایراد این است که: (در ادبیات عرب مکرر دیده می شود که مفرد به لفظ جمع، تعبیر آورده شده است، از جمله در آیه مباهله می بینیم که کلمه (نسائنا) به صورت جمع آمده در صورتی که منظور از آن طبق شأن نزول های متعددی که وارد شده، فاطمه زهرا علیها السلام است، و هم چنین (انفسنا) جمع است در صورتی که از مردان، غیر از پیغمبر جز علی علیه السلام در آن جریان نبود، و در آیه 172 سوره آل عمران در داستان جنگ احد می خوانیم: (الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً)[1] و همان طور که در تفسیر این آیه آمده است بعضی از مفسّران شأن نزول آن را درباره نعیم بن مسعود که یک فرد بیشتر نبود می دانند. و هم چنین در آیه 52 سوره مائده می خوانیم: (یَقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ)[2] در حالی که آیه در مورد عبد الله ابی وارد شده است و هم چنین در آیه اول سوره ممتحنه و آیه 8 سوره منافقون و 215 و 274 سوره بقره، تعبیراتی دیده می شود که عموماً به صورت جمع است، ولی طبق آن چه در شأن نزول آن ها آمده منظور از آن یک فرد بوده است.
این تعبیر یا به خاطر این است که اهمیت موقعیت آن فرد و نقش موثری که در این کار داشته، روشن شود و یا به خاطر آن است که حکم در شکل کلی عرضه شود، اگر چه مصداق آن منحصر به یک فرد بوده باشد، در بسیاری از آیات قرآن ضمیر جمع به خداوند که احد و واحد است به عنوان تعظیم گفته شده است. البته انکار نمی توان کرد که استعمال لفظ جمع در مفرد به اصطلاح، خلاف ظاهر است و بدون قرینه جایز نیست، ولی با وجود (روایات فراوانی که از ناحیه شیعه و سنی) در شأن نزول آیه وارد شده است، قرینه روشنی بر چنین تفسیری خواهیم داشت، و حتی در موارد دیگر به کمتر از این قرینه نیز قناعت می شود).[3]
2 و اما مسأله اینکه چرا امیر المؤمنین در حال رکوع، با وجود انقطاع از غیر خدا در حال نماز توجه به فقیر کرد، و امام سجاد علیه السلام در حال نماز متوجه سر و صدای افتادن فرزندش در چاه نشد؟ (این ایراد را افرادی از قدما مثل فخر رازی گرفته اند (در خصوص توجه حضرت علی علیه السلام به فقیر در حال رکوع و عدم احساس و توجه آن حضرت هنگام کشیدن تیر از پای مبارکش) که علی علیه السلام همیشه در حال نماز آن چنان از خود بی خود بود که توجه به اطراف پیدا نمی کرد. چگونه می گوئید که در حال نماز این طور شد؟
جواب اینست که اولاً این که علی علیه السلام در نماز از خود بی خود می شد، یک حقیقتی است، اما این جور نیست که همه حالات اولیای الهی، همیشه مثل همدیگر بوده است، خود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هر دو حال برایش نقل شده است گاهی در حال نماز یک حالت جذبه ای پیدا می کرد که اصلاً طاقت نمی آورد که اذان تمام بشود، می گفت: (ارحنا یا بلال) زود باش که شروع کنیم به نماز. گاهی هم در حال نماز بوده سر به سجده می گذاشت، امام حسن یا امام حسین یا نوه دیگرش می آمد، روی شانه اش سوار می شد و حضرت با آرامش صبر می کرد که این بچه نیافتد، سجده اش را طول می داد تا این که او بلند شود، یک دفعه پیغمبر اکرم ایستاده بود به نماز، جلو محل نماز گویا کسی آب دهان انداخته بود، پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم یک قدم به جلو برداشت و با پایش روی آن را پوشاند و بعد برگشت، که فقها از این (قضیه) مسائلی را در باب نماز استخراج کرده اند. بنابر حالات مختلفی بوده است[4] و نمی توان گفت تضاد و تناقضی در کار است چون این حالات در اوقات مختلفی رخ می داده است.
3 اما این که در سوال مطرح شده که زکات به انگشتر تعلق نمی گیرد؟ (اصلاً به طور کلی انفاق و کار خیر را زکات می گویند. این زکات اصطلاحی که امروز به کار می رود، در عرف فقها مصطلح شده است برای زکات واجب، و الا در قرآن این طور نیست که هر جا دارد: (یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ ) مقصود همین زکات واجب است، زکات یعنی صاف کردن مال، پاک کردن مال و حتی پاک کردن روح و نفس، قرآن به طور کلی انفاق مالی را از زکات مال یا زکات روح و یا زکات نفس می گوید. کما این که کلمه صدقه هم همین طور است؛ امروز صدقه مفهوم خاصی دارد، مثلاً می گوئیم صدقه سرّی، قرآن هر کار خیری را صدقه می گوید، اگر شما یک بیمارستان بسازید یا یک کتاب تألیف کنید که خیر آن به مردم می رسد، از نظر قرآن صدقه است؛ (صدقه جاریه) و لهذا کسانی از اهل تسنن هم که خواسته اند به مفهومی که از این آیه برداشت شده ایراد بگیرند، به این کلمه اش ایراد نگرفته اند که زکات به انگشتر تعلق نمی گیرد، چون آن ها وارد به ادبیات عرب هستند و می دانند که زکات اختصاص به زکات واجب ندارد).[5]
4 معنای (انما) حصر ولایت در خداوند متعال بالذات، و در پیامبر و وصی به اذن خدا می باشد، (یعنی تنها ولی و حاکم بر شما خداوند و رسول او و مومنانی هستند که اقامه نماز می کنند و در حالی که به رکوع نماز مشغول اند انفاق می نمایند).[6]
معنای حصر ولایت بعد از پیامبر در علی علیه السلام ، حصر ولایت در امام و وصی می باشد که علی علیه السلام یکی از مصادیق آن است و نیز وقتی با این آیه اصل ولایت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام ثابت شده امامت و ولایت ائمه بعدی به واسطه معرفی و تعیین امیر المؤمنین علیه السلام مشخص و معیّن می گردد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 امامت و رهبری، علامه شهید مطهری.
2 ترجمه مجمع البیان، ج 20، مترجمان.
3 ترجمه تفسیر المیزان، ج 123.
4 تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی.
پاورقی ها:
[1] . آل عمران / 172.
[2] . مائده / 52.
[3] . آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 4، ص 427.
[4] . شهید مطهری، امامت و رهبری، ص 180.
[5] . شهید مطهری، امامت و رهبری، ص 179 180.
[6] . ترجمه مجمع البیان، ج 20، ص 30.
- [سایر] نحوه دلالت آیه ولایت بر امامت امیر مومنان علیه السلام را توضیح دهید.
- [سایر] آیا در قرآن آیه ای بر ولایت و امامت حضرت علی (علیه السلام) وجود دارد؟
- [سایر] چگونه کلمه "انفسنا " در آیه مباهله بر امیر مؤمنان (ع) دلالت می کند ؟
- [سایر] آیه ولایت چیست؟ آیا این آیه در ولایت حضرت علی علیه السلام نازل شده است؟ نظر اهل سنت در این باره چیست؟
- [سایر] آیا امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای اثبات امامت و ولایت خود، یادی از حدیث غدیر کرده است؟
- [سایر] اگر منظور از آیه ولایت حضرت علی(ع) است، چرا آیه به صورت جمع بیان شده است؟
- [سایر] در اثبات امامت و ولایت امام علی ع چه دلایل عقلی وجود دارد؟
- [سایر] آیه قتال (سوره انفال، آیه 39) چگونه بر ظهور حضرت مهدی علیه السلام دلالت دارد؟
- [سایر] آیه استضعاف (سوره قصص، آیه 5) چگونه بر ظهور حضرت مهدی علیه السلام دلالت دارد؟
- [سایر] آیا آیه «ابلاغ» مربوط به امامت حضرت علی علیه السلام است؟ این مسأله چگونه اثبات می شود؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] أَشْهَدُ أَنَّ عَلیّاً وَلِیُّ اللَّه) جزء اذان و اقامه نیست؛ البته ولایت امیر المؤمنین و ائمه معصومین علیهمالسلام از ارکان ایمان است و اسلام بدون آن ظاهری بیش نیست و قالبی از معنی تهیست و خوب است که پس از (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، به قصد تیمن و تبرّک، شهادت به ولایت و امامت بلافصل حضرت امیر المؤمنین و سایر معصومین علیهمالسلام به گونهای که عرفاً از اجزاء اذان و اقامه به حساب نیاید؛ ذکر گردد.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.