روزنامه ی آیت الله شیخ فضل الله نوری(ره) حاوی چه مطالبی بود؟
یکی از اقدام های شیخ شهید(رحمت الله علیه) برای مبارزه با مشروطه خواهان تندرو و فرنگی مآب انتشار روزنامه بود. آن مرحوم به همّت دوستان خود در ایّام تحصن در حرم عبدالعظیم روزنامه ای را منتشر می کرد که همّ و غمّ آن نفی مجلس و خنثی کردن توطئه های مشروطه خواهان سکولار بود، این اقدام شیخ در آن شرایط که اکثر روزنامه ها به وسیله ی معارضان مذهب و روحانیت منتشر می شد، کار بسیار مغتنم و مبارکی بود که به علت چاپ پی گیر و مرتب و درج مطالب روشنگر و افشاگرانه و بیان ضعف و چالش های مشروطه ی غربی با اسلام، افکار بسیاری از نیروهای مذهبی را به سوی مخالفت و یا لااقل تردید و تجدید نظر در حمایت از مشروطیت سوق داد. برای اطلاع از محتوای مطالب این روزنامه ها و اهمیت مطالب مندرج در آنها و میزان روشنگری آن برای جامعه، محتوای یکی از شماره های آن را که سیر انحراف نهضت مشروطیت را به تصویر کشیده و خواننده را در جریان روند استحاله قرار داده است به طور کامل نقل می کنیم. نمونه ای از روزنامه ی شیخ شهید نوری(ره) مطبوع در آستانه ی مقدسه ی حضرت عبدالعظیم سلام الله علیه و علی آبائه الکرام برای انتباه و رفع اشتباه از برادران دینی روز دوشنبه، هیجدهم جمادی الثانیه (1325) بسم الله الرحمن الرحیم شرح مقاصد حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای حاجی شیخ فضل الله سلمه الله و سایر مهاجرین زاویه ی مقدسه، از علمای عظام و غیرهم، آن است که سال گذشته از سمت فرنگستان سخنی به مملکت ما سرایت کرد و آن سخن این بود که هر دولتی که پادشاه و وزرا و حکّامش به دلخواه خود با رعیت رفتار می کنند، آن دولت سرچشمه ی ظلم و تعدی و تطاول است و مملکتی که ابواب ظلم و تعدی و تطاول در آن مفتوح باشد آبادانی برنمی دارد ولایزال بر پریشانی رعیت و بی سامانی اهالی می افزاید تا آن جا که بالمرّه[1] آن مملکت از استقلال می افتد و در هاضمه ی جانورهای جهان خور تحلیل می رود و گفتند معالجه ی این مرض مهلکِ مفنی آن است که مردم جمع بشوند و از پادشاه بخواهند که سلطنت دلخواهانه را تغییر بدهد و در تکالیف دولتی و خدمات دیوانی و وظایف درباری قراری بگذارند که مِن بعد، رفتار و کردار پادشاه و طبقات خدم و حشم او هیچ وقت از آن قرار تخطّی نکند و این قرارداد را هم، مردمان عاقل و امین و صحیح از خود رعایا، به تصویب یکدیگر بنویسند و به صحّه ی پادشاه رسانیده در مملکت منتشر نمایند و گفتند نام آن حکمرانیِ قراردادی، سلطنت مشروطه است و نام قرارداد دهندگان، وکلا و یا مبعوثین است و نام مرکز مذاکرات آنها مجلس شورای ملی است و نام قراردادهای آنها قانون است و نام کتابچه ای که آن قراردادها را در آن می نویسند نظامنامه است. سلسله ی علمای عظام و حجج اسلام چون از این تقریر و این ترتیب استحضار تام به هم رسانیدند، مکرر با یکدیگر ملاقات نمودند و مقالات سرودند و همه تصدیق فرمودند که این خرابی در مملکت ایران از بی قانونی و ناحسابیِ دولت است و باید از دولت تحصیل مجلس شورای ملی کرد که تکالیف دوایر دولتی را معین و تصرفاتشان را محدود نماید تا آن که بحمدالله تعالی پادشاه مرحوم، موفق، و مساعی علمای عظام، مشکور، و مجلس دارالشورای کبرای اسلامی مفتوح شد و اعلی حضرت اقدس شاهنشاه عصر خلدالله سلطانه هم به این سعادت مساعدت که مبذول می فرمایند فائز گردید؛ پس عنوان سخن و مبدأ مذاکرات، بی قانونی دوایر دولت بود و حاجت ما مردم ایران هم به وضع اصول و قوانین در وظایف درباری و معاملات دیوانی انحصار داشت و بعد، همین که مذاکرات مجلس شروع شد و عناوین دایر به اصل مشروطیت و حدود آن در میان آمد، از اثنای نطق ها و لوایح و جراید اموری به ظهور رسید که هیچ کس منتظر نبود و، زایدالوصف، مایه ی وحشت و حیرت رؤسای روحانی و ائمه ی جماعت و قاطبه ی مقدسین و متدینین شد. از آن جمله، در منشور سلطانی که نوشته بود مجلس شورای ملی اسلامی، دیدیم لفظ اسلامی گم شد و رفت که رفت. این فقره سند صحیح دارد، عندالحاجة مذکور و مشهود می شود و دیگر در موقع اصدار دست خط مشروطیت از اعلی حضرت اقدس شاهنشاه عصر دام ظلّه المدود در مجلس در حضور هزار نفس، بلکه بیشتر، صریحاً گفتند که ما مشروعه نمی خواهیم و دیگر به رأی العین همه دیدیم و می بینیم که از بدو افتتاح این مجلس، جماعت لاقید لاابالی لامذهب از کسانی که سابقاً معروف به بابی بودن بوده اند و کسانی که منکر شریعت و معتقد به طبیعت هستند، همه در حرکت آمده و به چرخ افتاده اند، سنگ ها است که به سینه می زنند و جنگ ها است که با خلق خدا می کنند و دیگر روزنامه ها و شب نامه ها پیدا شد، اکثر مشتمل برسبّ علمای اعلام و طعن در احکام اسلام و این که باید در این شریعت تصرفات کرد و فروعی را از آن تغییر داده، تبدیل به احسن و اَنسب نمود و آن قوانینی که به مقتضای یک هزار و سیصد سال پیش قرار داده شده است باید همه را با اوضاع و احوال مقتضیات امروز مطابق ساخت؛ از قبیل اباحه ی مسکرات و اشاعه ی فاحشه خانه ها و افتتاح مدارس تربیت نسوان و دبستان دوشیزه گان و صرف وجوه روضه خوانی و وجوه زیارات مشاهد مقدسه در ایجاد کارخانجات و در تسویه ی طرق و شوارع و در احداث راه های آهن و در استجلاب[2] صنایع فرنگ و از قبیل استهزای مسلمان ها در حواله دادن شمشیر حضرت ابوالفضل و یا به سرِ پل صراط و این که افکار و گفتار رسول مختار(صلی الله علیه وآله) العیاذ بالله از روی بخار خوراکی های اعراب بوده است مثل شیر شتر و گوشت سوسمار؛ و این که امروز در فرنگستان فیلسوف ها هستند خیلی از انبیا و مرسلین آگاه تر و داناتر و بزرگ تر و نستجیر بالله حضرت حجة بن الحسن عجل الله تعالی فرجه را امام موهوم خواندن و اوراق قرآن مجید را در مقواهای ادوات قمار به کار بردن و صفحات مشتمل بر اسم جلاله و آیات سماویه را در صحن مجلس شوری دریدن و پاشیدن و انگاری این که مردم بی تربیت ایران سالی بیست کرور تومان می برند و قدری آب می آورند که زمزم است و قدری خاک که تربت است؛ و این که اگر این مردم وحشی و بربری نبودند این همه گوسفند و گاو و شتر در عید قربان نمی کشتند و قیمت آن را صرف پل سازی و راه پردازی می کردند، و این که تمام ملل روی زمین باید در حقوق مساوی بوده ذمی و مسلم خونشان متکافؤ باشد و با همدیگر درآمیزند و به یگدیگر زن بدهند و زن بگیرند (زنده باد مساوات) و دیگر ظهور هرج و مرج در اطراف ممالک محروسه و سلب امنیت و خلاف نظم و شیوع خون ریزی و تاخت و تاز و اثاره ی فتن و مفاسد در هر صُقْع[3] و هر ناحیه و رواج رقابت و خصومت و معادات در میان اهالی شهرهای بزرگ، خصوصاً حوادث و سوانحی که در صفحه ی آذربایجان و سرحدّات آن اتفاق افتاده و کشتارها که در کرمانشهان و فارس و حدود نهاوند و غیرها واقع شده است و دیگر تجرّی طبقات مردم در فسق و فجور و منکرات می فرمایند چون ما و شماها همگی در طهران هستیم فقط طهران را از شما می پرسیم آیا از وقتی که اسم آزادی در این شهر شایع شده است سستی عقاید اهالی و درجه ی هرزگی ها و بی باکی ها از کجا به کجا رسیده است؟ هیچ وقت شنیده بودید که یهودی با بچه مسلمان لواط کرده باشد؟ از گذر لوطی صالح بپرسید؛ و هیچ وقت دیده بودید که یهودی علی الرأس[4] دختر مسلمان را کشیده باشد؟ امسال همگی دیدید یا مستحضر شدید ذاکرین و وعاظ می گویند که امسال مجالس روضه خوانی و تکایای عزاداری و اهتمام مردم در این عبادت که از شعایر بزرگ شیعه خانه است نزدیک نصف به تعطیل گذشت و متروک شد. آیا هیچ انتظار چنین نتیجه را داشتید و هیچ شنیده بودید تا این تاریخ که یک آدمی در دنیا گفته و یا نوشته و پراکنده کرده باشد که الوهیت خدا مشروطه است (و لقد قالوا کلمة الکفر.) و هیچ شنیده بودید در این یک هزار و سیصد و چند سالی که از عمر اسلام ایدالله انصاره گذشته است صورت یکی از مجدّدین دین را که در عداد کلینی و علم الهدی و محقق و شهیدین شمرده شود، به شکل حیوانی بارکش کشیده و تشهیر کرده باشند. و دیگر افتتاح رسوم و سِیَر معموله ی بلاد کفر در قبة الاسلام، تاریخ هجری هیچ خبر نمی دهد که در ممالک اسلامیه مجلس ترحیم و ختم قرآن را به دستور فرنگستان تشکیل داده باشند، مسجد جامع پایتخت اسلام فاتحه وزاری صدیقه ی طاهره سلام الله علیها به سیره ی خاصّه ی فرنگان گل ریزی کردن و دستمال های مشکی با بازوی دستجات اطفال مسلمین بستن و جماعات زردشتی ها را در خانه ی خدا وارد ساختن و در مجلس فاتحه مخصوصاً آلافرنگ ها و پاریس پرست ها را مستخدم قرار دادن و ارباب عمایم و بزرگان شریعت را طوعاً -با میل- یا کرهاً -به اجبار -به آن محضر مطهر کشیدن. ای پیروان دین اسلام، هیچ ختمی به این شکل دیده و یا شنیده بودید و هیچ دیده و شنیده بودید که رؤسای روحانی شما را عنفاً در مجلس در قطار مادام های فرنگان کشیده و در ازدحامی که سراپا علی رغم اسلام و اسلامیان است حاضر و مستبشر داشته باشند؟ آن بازار شام، آن شیپور سلام، آن آتش بازی ها، آن ورود سفرا، آن عادیات خارجه، آن هورا کشیدن ها و آن همه کتیبه های زنده باد زنده باد و (زنده باد مساوات) و (برادری، برابری). می خواستید یکی را بنویسید (زنده باد شریعت)، (زنده باد قرآن)، (زنده باد اسلام). حقیقتاً چشم خاتم انبیا روشن و خاطر خاتم اوصیا خرسند قرَّتِ الاَعْیْن سَرَّت الاَنْفُس. شما را ای مسلمان ها، ای اهل طهران، به قرآن مجید، به امیرالمؤمنین، به سیدالشهداء، به امام زمان ارواحنا لهم الفداء قسم می دهیم که اگر پیغمبر شما حاضر بود و آن هنگامه ی جلو خان نگارستان را می دید، چه می فرمود؟ آیا نفرین می کرد یا تبریک می گفت و آیا می فرمود (خوب جشنی برای مجلس گرفته اید)؟ یا می فرمود (خوب ختمی برای اسلام گذاشته اید)؟ آیا می فرمود (زنده باد مشروطه)؟ یا می فرمود: (اَهکَذا تخلفون محمداً فی اُمَّتِه.)؟ الها که نعمت مجلس شورای ملی اسلامی خصم لامذهبان باد. از طرف هیئت مهاجرین الی الله به جماعت آزادی خواه اعلان می شود که اگر هزار از این حقّه ها بزنید و ساعتی صد سِحر بابِلی بکنید، به هیچ نتیجه نایل نخواهید شد و سحر با معجزه پهلو نخواهد زد و ما تن به تضعیف اسلام و تحریف احکام نخواهیم داد، مادام مِنّا الروحُ فی الجِثْمان؛ و دیگرهای دیگر هم هست، بلکه بسیار است؛ زیرا که این طفل یک ساله ره صد ساله پیموده است، ولی از تذکار و تعداد آنها می ترسم برخی از صنادید سلسله و عظمای علمای عصر وفّقهم الله لما یحب و یرضی آزرده شوند ورنه سخن بسیار است. قومی هم قتلوا امیم اخی *** فاذا رمیت یصیبنی سهمی حالا از برادران پاکیزه نهاد و همکیشان ایرانی نژاد سؤال می کنیم که آیا این فتنه های عجیب و این مفسده های عظیم در این مملکت واقع شده است یا نه و آیا این حوادث فوق العاده بعد از تأسیس این وضع جدید تولید گردیده است یا نه؟ احترام می کنیم و نمی گوییم این شرور و مفاسد از مجلس متولد شده و این ها اولاد اوست، می گوییم این ها هم زاد اوست. آیا مجلس دارالشورای کبرای اسلامی به چه جهت و به کدام دلیل باید این همه فتنه و فساد و آشفتگی بلاد و عباد، هم زادش بوده باشد؟ از آن جا که همه کس از حقیقت حال مطلع نیست و از اوضاع عصر و اخبار عالم استحضار ندارد، جهت و دلیل را هم حسب التکلیف ما خود شرح می دهیم، زیرا که فرمودند چون بدعت ها ظاهر بشود، بر عالِم است که اطلاع خود را اظهار کند. (برادران دینی ما) در این عصر ما فرقه ها پیدا شده اند که بالمرّه منکر ادیان و حقوق و حدود هستند. این فرقه ی مستحدثه را بر حسب تفاوت اغراض اسم های مختلف است: (انارشیست)، (نیهلیست)، (سوسیالیست)، (ناطورالیست)، (بابیست) و این ها یک نحو چالاکی و تردستی در اِثاره ی فتنه و فساد دارند و به واسطه ی ورزشی که در این کارها کرده اند، هر جا که هستند آن جا را آشفته و پریشان می کنند. سال هاست که دو دسته ی اخیر از این ها در ایران پیدا شده و مثل شیطان مشغول وسوسه و راهزنی و فریبندگی عوام اضلّ من الانعام هستند. یکی فرقه ی بابیه است و دیگری فرقه ی طبیعیه. این دو فرقه لفظاً مختلف ولُبّاً متفق هستند و مقصد صمیمی آنها نسبت به مملکت ایران دو امر عظیم است: یکی تغییر مذهب و دیگری تبدیل سلطنت. این اوقات این دو فرقه، از سوء القضاء، هر دو در جهات مجلس شورای ملی ما مسلمان ها وارد و متصرف شده اند و جداً جلوگیری از اسلامیت دارالشورای ایران می کنند و می خواهند مجلس شورای ایران را پارلمنت پاریس بسازند و این که حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای حاجی شیخ فضل الله - ایده الله طرف بی ارادتی این جماعت واقع شده و مستوجب چندین ناسزا و سبّ و تهمت در روزنامه ها و شب نامه ها و لوایح و منابر گردیده اند، سگ های جهنم بر او بانگ می زنند و بابی های مسلم از او سخت می رمند، برای همین است که ایشان کماهو حقه بیدار این دو دسته دزد شده اند و در تنزیه مجلس شوری از این دو فرقه ی پلید جداً ایستاده اند و به توفیق الهی تقصیر نخواهند فرمود و از جان و مال دریغ نخواهند داشت تا به جمیع علمای مذهب جعفری از عرب و عجم، جمیع این مطالب را محقق و مسلم بکنند و تمام تکالیف حتمیه ی الهیه ی این مقام را بروجه اکمل و اوفی بپردازند. تهدید آن حضرت به غوغای سفله و اراذل از این جهت است و ارجاف گرفتن مبلغ گزاف از سفارت یا دولت یا دیگری از این بابت است، والاّ همه کس می داند که خراسان بزرگ تر از قاین است و وزارت جنگ مهم تر از حکومت سیستان است و وکلای مجلس هم امنای ملت هستند و آن تلگرافی که یک لخت کذب صریح و جعل قبیح است، از امنای ملت شایسته نبود و چنین خلاف با قسم و خیانت بر موکّلین موجب انعزال است از وکالت، مگر کسانی که هیچ مستحضر نبوده اند و هم الاکثرون. بالجمله تمام مفاسد ملکی و مخاطرات دینی از این جا ظهور کرد که قرار بود مجلس شوری فقط برای کارهای دولتی و دیوانی و درباری که به دلخواه اداره می شد قوانینی قرار بدهد که پادشاه و هیئت سلطنت را محدود کند و راه ظلم و تعدی و تطاول را مسدود نماید. امروز می بینم در مجلس شوری کتب قانونی پارلمنت فرنگ را آورده و در دایره ی احتیاج به قانون توسعه ی قایل شده اند غافل از این که ملل اروپا شریعت مدونه نداشته اند؛ لهذا برای هر عنوان نظامنامه ای نگاشته اند و در موقع اجرا گذاشته اند و ما اهل اسلام شریعتی داریم آسمانی و جاودانی که از بس متین و صحیح و کامل و مستحکم است نَسخ برنمی دارد، صادع آن شریعت در هر موضع حکمی و برای هر موقع تکلیفی مقرر فرموده است؛ پس حاجت ما مردم ایران به وضع قانون، منحصر است در کارهای سلطنتی که بر حسب اتفاقات عالم از رشته ی شریعتی موضوع شده و در اصطلاح فقها، دولت جایره، و در عرف سیاسیین، دولت مستبده گردیده است. باری بعد از بیدار شدن حضرات مؤسّسین مجلس از حجج اسلام و سایر مسلمین به ظهور این فِتَن و بروز این مفاسد و این که تولد این نتایج سوء از دخالت دو دسته دشمنان دین و دولت که بابیه و طبیعیه هستند شده است، قرار قاطع بر جلوگیری ابدی از تصرفات لامذهبان در این اساس متین داده شد و جلوگیری از دخالت و تصرفات این فرقه های فاسده ی مفسده به نگاشتن و ملحوظ داشتن چند فقره است در نظامنامه ی اساسی؛ یکی آن که در نظامنامه ی اساسی مجلس بعد از لفظ مشروطه لفظ مشروعه نوشته شود و دیگر آن که فصل دایر به مراعات موافقت قوانین مجلس با شرع مقدس و مراقبت هیئتی از عدول مجتهدین در هر عصر بر مجلس شوری، به همان عبارت که همگی نوشته ایم بر فصول نظامنامه افزوده شود و هم مجلس شوری را به هیچ وجه حق دخالت در تعیین آن هیئت از عدول مجتهدین نخواهد بود و اختیار انتخاب و تعیین و سایر جهات راجعه ی به آن هیئت کلیه با علمای مقلدین هر عصر است لاغیر؛ و دیگر آن که محض جلوگیری از فِرَق لامذهب، خاصه مرتدین از دین که فرقه ی بابیه و نحو آن است، حضرت حجة الاسلام و المسلمین آقای آخوند ملا محمد کاظم مد ظلاله افزودن فصلی را فرمایش فرموده اند، حکم ایشان هم معلوم است، باید اطاعت شود و مخصوصاً فصلی راجع به اجرای احکام شرعیه درباره ی فرقه ی بابیه و سایر زنادقه و ملاحده در نظامنامه ی اساسیه، منظور و مندرج گردد. و دیگر آن که چون نظامنامه ی اساسی مجلس را از روی قانون های خارج مذهب ما نوشته اید، محض ملاحظه ی مشروعیت و حفظ اسلامیت آن پاره ی تصرفات در بعضی فصول با حضور همگی حجج اسلامیه شده است باید آن فصول نیز به همان اصلاحات و تصحیحاتی که همگی فرموده اند مندرج شود و هیچ تغییر و ترک به عمل نیاید. برای نمونه ی آن تصرفات و تصحیحات و اصلاحات مثلی بیاوریم تا همه ی برادرهای دینی بدانند که بدواً چه بوده است و بعد چه شده است؛ از جمله یک فصل از قانون های خارجه که ترجمه کرده اند این است که مطبوعات مطلقاً آزاد است (یعنی هر چه را هر کس چاپ کرد احدی را حق چون و چرا نیست). این قانون با شریعت ما نمی سازد و لهذا علمای عظام تغییر دادند و تصحیح فرمودند؛ زیرا که نشر کتب ضلال و اشاعه ی فحشا در دین اسلام ممنوع است، کسی را شرعاً نمی رسد که کتاب های گمراه کننده ی مردم را منتشر کند و یا بدگویی و هرزگی را در حق مسلمانی بنویسد و به مردم برساند؛ پس چاپ کردن کتاب های ولتر فرانسوی که همه ناسزا به انبیا(علیهم السلام)و کتاب بیان سید علی محمد باب شیرازی و نوشتجات میرزا حسینعلی تاکری و برادر و پسرهایش که خدا یا پیغمبر یا امامِ بابی ها هستند در روزنامجات و لوایح مشتمل بر کفر و ردّه و سبّ علمای اسلام، تماماً در قانون قرآنی ممنوع و حرام است. لامذهب ها می خواهند این در باز باشد تا این کارها را بتوانند کرد. باری مهاجرین زاویه ی مقدسه را مقصودی جز تمشیت این فقرات مسطوره که والله القاهر الغالب المدرک المهلک، محض حراست اسلام و حفظ شریعت خیرالانام علیه و آله الصلوة والسلام است، نیست، هر وقت وکلای محترم که همه دم از مسلمانی و دین داری و خداشناسی می زنند مضایقه و ممانعت و مزاحمت خودشان را نسبت به این چهار فقره ترک گفتند و این ها را پذیرفتند، احدی از علمای اسلام و طبقات مسلمین را با ایشان سخنی نخواهد بود و مجلس دارالشورای کبرای ملی اسلامی هم حقیقة به لقب (مقدس) و دعای (شیدالله ارکانه) شایسته و سزاوار خواهد گردید. ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب او القی السمع و هو شهید[5] پی نوشتها: [1]. به طور کلّی. [2]. وارد نمودن. [3]. منطقه. [4]. چادر. [5]. محمد ترکمان، رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات... و روزنامه شیخ فضل الله نوری، ج 1، ص 260 269. منبع: از عدالت خانه تا مشروطه ی غربی، جواد سلیمانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
عنوان سوال:

روزنامه ی آیت الله شیخ فضل الله نوری(ره) حاوی چه مطالبی بود؟


پاسخ:

یکی از اقدام های شیخ شهید(رحمت الله علیه) برای مبارزه با مشروطه خواهان تندرو و فرنگی مآب انتشار روزنامه بود. آن مرحوم به همّت دوستان خود در ایّام تحصن در حرم عبدالعظیم روزنامه ای را منتشر می کرد که همّ و غمّ آن نفی مجلس و خنثی کردن توطئه های مشروطه خواهان سکولار بود، این اقدام شیخ در آن شرایط که اکثر روزنامه ها به وسیله ی معارضان مذهب و روحانیت منتشر می شد، کار بسیار مغتنم و مبارکی بود که به علت چاپ پی گیر و مرتب و درج مطالب روشنگر و افشاگرانه و بیان ضعف و چالش های مشروطه ی غربی با اسلام، افکار بسیاری از نیروهای مذهبی را به سوی مخالفت و یا لااقل تردید و تجدید نظر در حمایت از مشروطیت سوق داد. برای اطلاع از محتوای مطالب این روزنامه ها و اهمیت مطالب مندرج در آنها و میزان روشنگری آن برای جامعه، محتوای یکی از شماره های آن را که سیر انحراف نهضت مشروطیت را به تصویر کشیده و خواننده را در جریان روند استحاله قرار داده است به طور کامل نقل می کنیم.
نمونه ای از روزنامه ی شیخ شهید نوری(ره)
مطبوع در آستانه ی مقدسه ی حضرت عبدالعظیم
سلام الله علیه و علی آبائه الکرام
برای انتباه و رفع اشتباه از برادران دینی
روز دوشنبه، هیجدهم جمادی الثانیه (1325)
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح مقاصد حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای حاجی شیخ فضل الله سلمه الله و سایر مهاجرین زاویه ی مقدسه، از علمای عظام و غیرهم، آن است که سال گذشته از سمت فرنگستان سخنی به مملکت ما سرایت کرد و آن سخن این بود که هر دولتی که پادشاه و وزرا و حکّامش به دلخواه خود با رعیت رفتار می کنند، آن دولت سرچشمه ی ظلم و تعدی و تطاول است و مملکتی که ابواب ظلم و تعدی و تطاول در آن مفتوح باشد آبادانی برنمی دارد ولایزال بر پریشانی رعیت و بی سامانی اهالی می افزاید تا آن جا که بالمرّه[1] آن مملکت از استقلال می افتد و در هاضمه ی جانورهای جهان خور تحلیل می رود و گفتند معالجه ی این مرض مهلکِ مفنی آن است که مردم جمع بشوند و از پادشاه بخواهند که سلطنت دلخواهانه را تغییر بدهد و در تکالیف دولتی و خدمات دیوانی و وظایف درباری قراری بگذارند که مِن بعد، رفتار و کردار پادشاه و طبقات خدم و حشم او هیچ وقت از آن قرار تخطّی نکند و این قرارداد را هم، مردمان عاقل و امین و صحیح از خود رعایا، به تصویب یکدیگر بنویسند و به صحّه ی پادشاه رسانیده در مملکت منتشر نمایند و گفتند نام آن حکمرانیِ قراردادی، سلطنت مشروطه است و نام قرارداد دهندگان، وکلا و یا مبعوثین است و نام مرکز مذاکرات آنها مجلس شورای ملی است و نام قراردادهای آنها قانون است و نام کتابچه ای که آن قراردادها را در آن می نویسند نظامنامه است. سلسله ی علمای عظام و حجج اسلام چون از این تقریر و این ترتیب استحضار تام به هم رسانیدند، مکرر با یکدیگر ملاقات نمودند و مقالات سرودند و همه تصدیق فرمودند که این خرابی در مملکت ایران از بی قانونی و ناحسابیِ دولت است و باید از دولت تحصیل مجلس شورای ملی کرد که تکالیف دوایر دولتی را معین و تصرفاتشان را محدود نماید تا آن که بحمدالله تعالی پادشاه مرحوم، موفق، و مساعی علمای عظام، مشکور، و مجلس دارالشورای کبرای اسلامی مفتوح شد و اعلی حضرت اقدس شاهنشاه عصر خلدالله سلطانه هم به این سعادت مساعدت که مبذول می فرمایند فائز گردید؛ پس عنوان سخن و مبدأ مذاکرات، بی قانونی دوایر دولت بود و حاجت ما مردم ایران هم به وضع اصول و قوانین در وظایف درباری و معاملات دیوانی انحصار داشت و بعد، همین که مذاکرات مجلس شروع شد و عناوین دایر به اصل مشروطیت و حدود آن در میان آمد، از اثنای نطق ها و لوایح و جراید اموری به ظهور رسید که هیچ کس منتظر نبود و، زایدالوصف، مایه ی وحشت و حیرت رؤسای روحانی و ائمه ی جماعت و قاطبه ی مقدسین و متدینین شد.
از آن جمله، در منشور سلطانی که نوشته بود مجلس شورای ملی اسلامی، دیدیم لفظ اسلامی گم شد و رفت که رفت. این فقره سند صحیح دارد، عندالحاجة مذکور و مشهود می شود و دیگر در موقع اصدار دست خط مشروطیت از اعلی حضرت اقدس شاهنشاه عصر دام ظلّه المدود در مجلس در حضور هزار نفس، بلکه بیشتر، صریحاً گفتند که ما مشروعه نمی خواهیم و دیگر به رأی العین همه دیدیم و می بینیم که از بدو افتتاح این مجلس، جماعت لاقید لاابالی لامذهب از کسانی که سابقاً معروف به بابی بودن بوده اند و کسانی که منکر شریعت و معتقد به طبیعت هستند، همه در حرکت آمده و به چرخ افتاده اند، سنگ ها است که به سینه می زنند و جنگ ها است که با خلق خدا می کنند و دیگر روزنامه ها و شب نامه ها پیدا شد، اکثر مشتمل برسبّ علمای اعلام و طعن در احکام اسلام و این که باید در این شریعت تصرفات کرد و فروعی را از آن تغییر داده، تبدیل به احسن و اَنسب نمود و آن قوانینی که به مقتضای یک هزار و سیصد سال پیش قرار داده شده است باید همه را با اوضاع و احوال مقتضیات امروز مطابق ساخت؛ از قبیل اباحه ی مسکرات و اشاعه ی فاحشه خانه ها و افتتاح مدارس تربیت نسوان و دبستان دوشیزه گان و صرف وجوه روضه خوانی و وجوه زیارات مشاهد مقدسه در ایجاد کارخانجات و در تسویه ی طرق و شوارع و در احداث راه های آهن و در استجلاب[2] صنایع فرنگ و از قبیل استهزای مسلمان ها در حواله دادن شمشیر حضرت ابوالفضل و یا به سرِ پل صراط و این که افکار و گفتار رسول مختار(صلی الله علیه وآله) العیاذ بالله از روی بخار خوراکی های اعراب بوده است مثل شیر شتر و گوشت سوسمار؛ و این که امروز در فرنگستان فیلسوف ها هستند خیلی از انبیا و مرسلین آگاه تر و داناتر و بزرگ تر و نستجیر بالله حضرت حجة بن الحسن عجل الله تعالی فرجه را امام موهوم خواندن و اوراق قرآن مجید را در مقواهای ادوات قمار به کار بردن و صفحات مشتمل بر اسم جلاله و آیات سماویه را در صحن مجلس شوری دریدن و پاشیدن و انگاری این که مردم بی تربیت ایران سالی بیست کرور تومان می برند و قدری آب می آورند که زمزم است و قدری خاک که تربت است؛ و این که اگر این مردم وحشی و بربری نبودند این همه گوسفند و گاو و شتر در عید قربان نمی کشتند و قیمت آن را صرف پل سازی و راه پردازی می کردند، و این که تمام ملل روی زمین باید در حقوق مساوی بوده ذمی و مسلم خونشان متکافؤ باشد و با همدیگر درآمیزند و به یگدیگر زن بدهند و زن بگیرند (زنده باد مساوات) و دیگر ظهور هرج و مرج در اطراف ممالک محروسه و سلب امنیت و خلاف نظم و شیوع خون ریزی و تاخت و تاز و اثاره ی فتن و مفاسد در هر صُقْع[3] و هر ناحیه و رواج رقابت و خصومت و معادات در میان اهالی شهرهای بزرگ، خصوصاً حوادث و سوانحی که در صفحه ی آذربایجان و سرحدّات آن اتفاق افتاده و کشتارها که در کرمانشهان و فارس و حدود نهاوند و غیرها واقع شده است و دیگر تجرّی طبقات مردم در فسق و فجور و منکرات می فرمایند چون ما و شماها همگی در طهران هستیم فقط طهران را از شما می پرسیم آیا از وقتی که اسم آزادی در این شهر شایع شده است سستی عقاید اهالی و درجه ی هرزگی ها و بی باکی ها از کجا به کجا رسیده است؟ هیچ وقت شنیده بودید که یهودی با بچه مسلمان لواط کرده باشد؟ از گذر لوطی صالح بپرسید؛ و هیچ وقت دیده بودید که یهودی علی الرأس[4] دختر مسلمان را کشیده باشد؟ امسال همگی دیدید یا مستحضر شدید ذاکرین و وعاظ می گویند که امسال مجالس روضه خوانی و تکایای عزاداری و اهتمام مردم در این عبادت که از شعایر بزرگ شیعه خانه است نزدیک نصف به تعطیل گذشت و متروک شد. آیا هیچ انتظار چنین نتیجه را داشتید و هیچ شنیده بودید تا این تاریخ که یک آدمی در دنیا گفته و یا نوشته و پراکنده کرده باشد که الوهیت خدا مشروطه است (و لقد قالوا کلمة الکفر.) و هیچ شنیده بودید در این یک هزار و سیصد و چند سالی که از عمر اسلام ایدالله انصاره گذشته است صورت یکی از مجدّدین دین را که در عداد کلینی و علم الهدی و محقق و شهیدین شمرده شود، به شکل حیوانی بارکش کشیده و تشهیر کرده باشند.
و دیگر افتتاح رسوم و سِیَر معموله ی بلاد کفر در قبة الاسلام، تاریخ هجری هیچ خبر نمی دهد که در ممالک اسلامیه مجلس ترحیم و ختم قرآن را به دستور فرنگستان تشکیل داده باشند، مسجد جامع پایتخت اسلام فاتحه وزاری صدیقه ی طاهره سلام الله علیها به سیره ی خاصّه ی فرنگان گل ریزی کردن و دستمال های مشکی با بازوی دستجات اطفال مسلمین بستن و جماعات زردشتی ها را در خانه ی خدا وارد ساختن و در مجلس فاتحه مخصوصاً آلافرنگ ها و پاریس پرست ها را مستخدم قرار دادن و ارباب عمایم و بزرگان شریعت را طوعاً -با میل- یا کرهاً -به اجبار -به آن محضر مطهر کشیدن. ای پیروان دین اسلام، هیچ ختمی به این شکل دیده و یا شنیده بودید و هیچ دیده و شنیده بودید که رؤسای روحانی شما را عنفاً در مجلس در قطار مادام های فرنگان کشیده و در ازدحامی که سراپا علی رغم اسلام و اسلامیان است حاضر و مستبشر داشته باشند؟ آن بازار شام، آن شیپور سلام، آن آتش بازی ها، آن ورود سفرا، آن عادیات خارجه، آن هورا کشیدن ها و آن همه کتیبه های زنده باد زنده باد و (زنده باد مساوات) و (برادری، برابری).
می خواستید یکی را بنویسید (زنده باد شریعت)، (زنده باد قرآن)، (زنده باد اسلام). حقیقتاً چشم خاتم انبیا روشن و خاطر خاتم اوصیا خرسند قرَّتِ الاَعْیْن سَرَّت الاَنْفُس. شما را ای مسلمان ها، ای اهل طهران، به قرآن مجید، به امیرالمؤمنین، به سیدالشهداء، به امام زمان ارواحنا لهم الفداء قسم می دهیم که اگر پیغمبر شما حاضر بود و آن هنگامه ی جلو خان نگارستان را می دید، چه می فرمود؟ آیا نفرین می کرد یا تبریک می گفت و آیا می فرمود (خوب جشنی برای مجلس گرفته اید)؟ یا می فرمود (خوب ختمی برای اسلام گذاشته اید)؟ آیا می فرمود (زنده باد مشروطه)؟ یا می فرمود: (اَهکَذا تخلفون محمداً فی اُمَّتِه.)؟
الها که نعمت مجلس شورای ملی اسلامی خصم لامذهبان باد. از طرف هیئت مهاجرین الی الله به جماعت آزادی خواه اعلان می شود که اگر هزار از این حقّه ها بزنید و ساعتی صد سِحر بابِلی بکنید، به هیچ نتیجه نایل نخواهید شد و سحر با معجزه پهلو نخواهد زد و ما تن به تضعیف اسلام و تحریف احکام نخواهیم داد، مادام مِنّا الروحُ فی الجِثْمان؛ و دیگرهای دیگر هم هست، بلکه بسیار است؛ زیرا که این طفل یک ساله ره صد ساله پیموده است، ولی از تذکار و تعداد آنها می ترسم برخی از صنادید سلسله و عظمای علمای عصر وفّقهم الله لما یحب و یرضی آزرده شوند ورنه سخن بسیار است.
قومی هم قتلوا امیم اخی *** فاذا رمیت یصیبنی سهمی
حالا از برادران پاکیزه نهاد و همکیشان ایرانی نژاد سؤال می کنیم که آیا این فتنه های عجیب و این مفسده های عظیم در این مملکت واقع شده است یا نه و آیا این حوادث فوق العاده بعد از تأسیس این وضع جدید تولید گردیده است یا نه؟ احترام می کنیم و نمی گوییم این شرور و مفاسد از مجلس متولد شده و این ها اولاد اوست، می گوییم این ها هم زاد اوست. آیا مجلس دارالشورای کبرای اسلامی به چه جهت و به کدام دلیل باید این همه فتنه و فساد و آشفتگی بلاد و عباد، هم زادش بوده باشد؟ از آن جا که همه کس از حقیقت حال مطلع نیست و از اوضاع عصر و اخبار عالم استحضار ندارد، جهت و دلیل را هم حسب التکلیف ما خود شرح می دهیم، زیرا که فرمودند چون بدعت ها ظاهر بشود، بر عالِم است که اطلاع خود را اظهار کند. (برادران دینی ما) در این عصر ما فرقه ها پیدا شده اند که بالمرّه منکر ادیان و حقوق و حدود هستند. این فرقه ی مستحدثه را بر حسب تفاوت اغراض اسم های مختلف است: (انارشیست)، (نیهلیست)، (سوسیالیست)، (ناطورالیست)، (بابیست) و این ها یک نحو چالاکی و تردستی در اِثاره ی فتنه و فساد دارند و به واسطه ی ورزشی که در این کارها کرده اند، هر جا که هستند آن جا را آشفته و پریشان می کنند. سال هاست که دو دسته ی اخیر از این ها در ایران پیدا شده و مثل شیطان مشغول وسوسه و راهزنی و فریبندگی عوام اضلّ من الانعام هستند. یکی فرقه ی بابیه است و دیگری فرقه ی طبیعیه. این دو فرقه لفظاً مختلف ولُبّاً متفق هستند و مقصد صمیمی آنها نسبت به مملکت ایران دو امر عظیم است: یکی تغییر مذهب و دیگری تبدیل سلطنت. این اوقات این دو فرقه، از سوء القضاء، هر دو در جهات مجلس شورای ملی ما مسلمان ها وارد و متصرف شده اند و جداً جلوگیری از اسلامیت دارالشورای ایران می کنند و می خواهند مجلس شورای ایران را پارلمنت پاریس بسازند و این که حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای حاجی شیخ فضل الله - ایده الله طرف بی ارادتی این جماعت واقع شده و مستوجب چندین ناسزا و سبّ و تهمت در روزنامه ها و شب نامه ها و لوایح و منابر گردیده اند، سگ های جهنم بر او بانگ می زنند و بابی های مسلم از او سخت می رمند، برای همین است که ایشان کماهو حقه بیدار این دو دسته دزد شده اند و در تنزیه مجلس شوری از این دو فرقه ی پلید جداً ایستاده اند و به توفیق الهی تقصیر نخواهند فرمود و از جان و مال دریغ نخواهند داشت تا به جمیع علمای مذهب جعفری از عرب و عجم، جمیع این مطالب را محقق و مسلم بکنند و تمام تکالیف حتمیه ی الهیه ی این مقام را بروجه اکمل و اوفی بپردازند. تهدید آن حضرت به غوغای سفله و اراذل از این جهت است و ارجاف گرفتن مبلغ گزاف از سفارت یا دولت یا دیگری از این بابت است، والاّ همه کس می داند که خراسان بزرگ تر از قاین است و وزارت جنگ مهم تر از حکومت سیستان است و وکلای مجلس هم امنای ملت هستند و آن تلگرافی که یک لخت کذب صریح و جعل قبیح است، از امنای ملت شایسته نبود و چنین خلاف با قسم و خیانت بر موکّلین موجب انعزال است از وکالت، مگر کسانی که هیچ مستحضر نبوده اند و هم الاکثرون. بالجمله تمام مفاسد ملکی و مخاطرات دینی از این جا ظهور کرد که قرار بود مجلس شوری فقط برای کارهای دولتی و دیوانی و درباری که به دلخواه اداره می شد قوانینی قرار بدهد که پادشاه و هیئت سلطنت را محدود کند و راه ظلم و تعدی و تطاول را مسدود نماید. امروز می بینم در مجلس شوری کتب قانونی پارلمنت فرنگ را آورده و در دایره ی احتیاج به قانون توسعه ی قایل شده اند غافل از این که ملل اروپا شریعت مدونه نداشته اند؛ لهذا برای هر عنوان نظامنامه ای نگاشته اند و در موقع اجرا گذاشته اند و ما اهل اسلام شریعتی داریم آسمانی و جاودانی که از بس متین و صحیح و کامل و مستحکم است نَسخ برنمی دارد، صادع آن شریعت در هر موضع حکمی و برای هر موقع تکلیفی مقرر فرموده است؛ پس حاجت ما مردم ایران به وضع قانون، منحصر است در کارهای سلطنتی که بر حسب اتفاقات عالم از رشته ی شریعتی موضوع شده و در اصطلاح فقها، دولت جایره، و در عرف سیاسیین، دولت مستبده گردیده است. باری بعد از بیدار شدن حضرات مؤسّسین مجلس از حجج اسلام و سایر مسلمین به ظهور این فِتَن و بروز این مفاسد و این که تولد این نتایج سوء از دخالت دو دسته دشمنان دین و دولت که بابیه و طبیعیه هستند شده است، قرار قاطع بر جلوگیری ابدی از تصرفات لامذهبان در این اساس متین داده شد و جلوگیری از دخالت و تصرفات این فرقه های فاسده ی مفسده به نگاشتن و ملحوظ داشتن چند فقره است در نظامنامه ی اساسی؛ یکی آن که در نظامنامه ی اساسی مجلس بعد از لفظ مشروطه لفظ مشروعه نوشته شود و دیگر آن که فصل دایر به مراعات موافقت قوانین مجلس با شرع مقدس و مراقبت هیئتی از عدول مجتهدین در هر عصر بر مجلس شوری، به همان عبارت که همگی نوشته ایم بر فصول نظامنامه افزوده شود و هم مجلس شوری را به هیچ وجه حق دخالت در تعیین آن هیئت از عدول مجتهدین نخواهد بود و اختیار انتخاب و تعیین و سایر جهات راجعه ی به آن هیئت کلیه با علمای مقلدین هر عصر است لاغیر؛ و دیگر آن که محض جلوگیری از فِرَق لامذهب، خاصه مرتدین از دین که فرقه ی بابیه و نحو آن است، حضرت حجة الاسلام و المسلمین آقای آخوند ملا محمد کاظم مد ظلاله افزودن فصلی را فرمایش فرموده اند، حکم ایشان هم معلوم است، باید اطاعت شود و مخصوصاً فصلی راجع به اجرای احکام شرعیه درباره ی فرقه ی بابیه و سایر زنادقه و ملاحده در نظامنامه ی اساسیه، منظور و مندرج گردد.
و دیگر آن که چون نظامنامه ی اساسی مجلس را از روی قانون های خارج مذهب ما نوشته اید، محض ملاحظه ی مشروعیت و حفظ اسلامیت آن پاره ی تصرفات در بعضی فصول با حضور همگی حجج اسلامیه شده است باید آن فصول نیز به همان اصلاحات و تصحیحاتی که همگی فرموده اند مندرج شود و هیچ تغییر و ترک به عمل نیاید. برای نمونه ی آن تصرفات و تصحیحات و اصلاحات مثلی بیاوریم تا همه ی برادرهای دینی بدانند که بدواً چه بوده است و بعد چه شده است؛ از جمله یک فصل از قانون های خارجه که ترجمه کرده اند این است که مطبوعات مطلقاً آزاد است (یعنی هر چه را هر کس چاپ کرد احدی را حق چون و چرا نیست). این قانون با شریعت ما نمی سازد و لهذا علمای عظام تغییر دادند و تصحیح فرمودند؛ زیرا که نشر کتب ضلال و اشاعه ی فحشا در دین اسلام ممنوع است، کسی را شرعاً نمی رسد که کتاب های گمراه کننده ی مردم را منتشر کند و یا بدگویی و هرزگی را در حق مسلمانی بنویسد و به مردم برساند؛ پس چاپ کردن کتاب های ولتر فرانسوی که همه ناسزا به انبیا(علیهم السلام)و کتاب بیان سید علی محمد باب شیرازی و نوشتجات میرزا حسینعلی تاکری و برادر و پسرهایش که خدا یا پیغمبر یا امامِ بابی ها هستند در روزنامجات و لوایح مشتمل بر کفر و ردّه و سبّ علمای اسلام، تماماً در قانون قرآنی ممنوع و حرام است. لامذهب ها می خواهند این در باز باشد تا این کارها را بتوانند کرد.
باری مهاجرین زاویه ی مقدسه را مقصودی جز تمشیت این فقرات مسطوره که والله القاهر الغالب المدرک المهلک، محض حراست اسلام و حفظ شریعت خیرالانام علیه و آله الصلوة والسلام است، نیست، هر وقت وکلای محترم که همه دم از مسلمانی و دین داری و خداشناسی می زنند مضایقه و ممانعت و مزاحمت خودشان را نسبت به این چهار فقره ترک گفتند و این ها را پذیرفتند، احدی از علمای اسلام و طبقات مسلمین را با ایشان سخنی نخواهد بود و مجلس دارالشورای کبرای ملی اسلامی هم حقیقة به لقب (مقدس) و دعای (شیدالله ارکانه) شایسته و سزاوار خواهد گردید.
ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب او القی السمع و هو شهید[5]
پی نوشتها:
[1]. به طور کلّی.
[2]. وارد نمودن.
[3]. منطقه.
[4]. چادر.
[5]. محمد ترکمان، رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات... و روزنامه شیخ فضل الله نوری، ج 1، ص 260 269.
منبع: از عدالت خانه تا مشروطه ی غربی، جواد سلیمانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین