آیا شیخ فضل اللّه نوری، استبداد خواه نبود؟
استبداد در لغت آن است که شخصی در کاری که سزاوار مشورت است بر رأی و نظر خود اکتفاء نموده و به نظرات دیگران وقعی ننهد. و در اصطلاح سیاسی نیز تصرّف نمودن و حاکمیت یک فرد یا گروهی در حقوق و سرنوشت ملتی بدون ترسی از بازخواست و بدون این که شرایط این تصرف و حاکمیت را احراز کرده باشد. در دوران مشرطه مردم به خاطر بی کفایتی برخی پادشاهان و فساد دربار در دوران مشروطه به تنگ آمده و با رهبری عالمان دینی برای اصلاح امور کشور دست به قیام زده و خواهان اداره کشور بر اساس سیستم مشروطه شدند. و از آنجایی که در جریان کشمکش های انقلاب مشروطه دو ابر قدرت انگلیس و روس برای استحکام پایه های استعماری خود دست اندازی هایی در سیاست های دربار به وسیله سر سپردگان خود صورت می دادند. مردم و علماء از جمله مرحوم شیخ فضل اللّه نوری، هم برای مقابله با نفوذ دشمن خارجی و هم به خاطر مبارزه با دربار فاسد، خواهان مشروطه بودند، شیخ که عالمی بیدار و سر سپرده اسلام و قرآن بوده و دارای بینش عمیق سیاسی بود، همواره در صدد برملا کردن نقشه ها و دسیسه های دشمنان اصلی ملت و کشور بود و با همه خارجیان متجاوز و درباریان فاسد مخالفت می نمود. بر این اساس جز خدا و مردم پشتیبانی نداشت. چنانکه حتّی در هنگامی که برخی از علمای هم عصر وی برای اعتراض به عین الدّوله و سیاست دولت وی پیشنهاد تحصن در سفارت انگلیس را داده بودند، شیخ گفته بود خدا راضی نیست برای مقابله با روس به انگلیس پناه ببریم، ما به جز پابوس ائمه به دست بوس هیچ کس دیگر نخواهیم رفت، مگر حضرت عبدالعظیم و حضرت معصومه یا حضرت رضا نداریم؟ اگر قرار باشد در حرم های متبرک تحصن صورت گیرد; بنده نخستین فردی خواهم بود که بدون عوض کردن نعلینم بدانجا عازم خواهم شد. امّا متأسفانه در نهایت پس از برقراری مشروطه مستبدین آمدند و مشروطه خواه شدند و مشروطه خواهان را کنار زدند از آنجا که با حضور آن شهید مظلوم راه بر نفوذ بیگانگان بسته بود، فرمانی از انگلستان به سفیر انگلیس در تهران رسید که باید شیخ را از تهران خارج نمایید، زیرا گرچه او مقام رسمی ندارد، ولی نفوذ زهرآگینی در میان مردم دارد!! سرانجام تصمیم آنها این شد که او را از مردم نگیرند بلکه مردم را از او بگیرند! و چون مردم در این مدت از دست استبداد سختی ها و آزار و اذیت های فراوانی کشیده بودند کافی بود به کسی نسبت استبداد نسبت دهند و بگویند این شخص طرفدار استبداد است و در حالی که شیخ شهید بر مشروطه مشروعه اصرار و پافشاری زیادی می نمود و برای پیش گیری از تصویب قوانین ضد اسلامی در مجلس کوشش فراوانی به عمل می آورد از این رو دشمنان مردم و اسلام شایعه نمودند، که شیخ بر خلاف خواست ملت مخالف مجلس و قانون مشروطه می باشد. بر این اساس او را مخالف مطبوعات و استبداد خواه معرفی کردند، در حالی که او از توهین روزنامه ها به اسلام و سخنان کفرآمیز آنان شکایت داشت. پس شیخ استبداد خواه نبود بلکه چون مشروطه مشروعه را مطرح می کرد و این موضوع با منافع نامشروع بیگانگان و دل سپردگانشان منافات داشت برای کنار زدن شیخ او را استبداد خواه معرفی کردند و به این نحو او را ترور شخصیت کرده و سپس از صفحه روزگار حذف کردند. امام خمینی(ره) در ارتباط با وی می فرمایند: (شما وقتی که تاریخ مشروطیت را بخوانید می بینید که در مشروطه بعد از این که ابتدا پیش رفت، دست هایی آمد تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیم بندی کرد. نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطیت، یک دسته دشمن مشروطه، علمای خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه، یک دسته مخالف مشروطه. اهل منبر یک دسته بر ضد مشروطه صحبت می کردند، یک دسته بر ضد استبداد... این یک نقشه ای بود که نقشه هم تأثیر کرد و نگذاشت که مشروطه به آن طوری که علماء بزرگ طرحش را ریخته بودند، عملی بشود. به آنجا رساندند که آنهایی که مشروطه خواه بودند به دست یک عده کوبیده شدند. تا آنجا که مثل مرحوم (حاج شیخ فضل اللّه نوری) در ایران برای خاطر این که می گفت، باید (مشروطه مشروعه) باشد و آن مشروطه ای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم در همین تهران به دار زدند و مردم هم پای او رقصیدند یا کف زدند... یک دسته از همان مستبدین، مشروطه خواه شدند و افتادند توی مردم همان مستبدین بعدها آمدند و مشروطه را قبضه کردند و رساندند به آن جایی که دیدید و دیدیم)[1] بنابراین این یکی از حیله ها و شگردهای دشمن است که برای جدا کردن هدایت و رهبری روحانیان متعهد و فداکار با تهمت استبداد طلبی به آنان می خواهد میان آنان و مردم شکاف ایجاد کند و از این طریق به مقاصد شوم خود برسد که در عصر مشروط از این طریق دشمن قیام مشروطه ملت ایران را که در ابتدا با قصد و خواست صحیح بود منحرف و بعد به طور کلی آن را از مردم گرفت و حکومت استبدادی رضاخان را برسند قدرت رسانید. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. موسوی خمینی، سید روح الله، صحیفه امام، مجموعه آثار، ج 18، ص 170 و 171.
عنوان سوال:

آیا شیخ فضل اللّه نوری، استبداد خواه نبود؟


پاسخ:

استبداد در لغت آن است که شخصی در کاری که سزاوار مشورت است بر رأی و نظر خود اکتفاء نموده و به نظرات دیگران وقعی ننهد. و در اصطلاح سیاسی نیز تصرّف نمودن و حاکمیت یک فرد یا گروهی در حقوق و سرنوشت ملتی بدون ترسی از بازخواست و بدون این که شرایط این تصرف و حاکمیت را احراز کرده باشد.
در دوران مشرطه مردم به خاطر بی کفایتی برخی پادشاهان و فساد دربار در دوران مشروطه به تنگ آمده و با رهبری عالمان دینی برای اصلاح امور کشور دست به قیام زده و خواهان اداره کشور بر اساس سیستم مشروطه شدند. و از آنجایی که در جریان کشمکش های انقلاب مشروطه دو ابر قدرت انگلیس و روس برای استحکام پایه های استعماری خود دست اندازی هایی در سیاست های دربار به وسیله سر سپردگان خود صورت می دادند. مردم و علماء از جمله مرحوم شیخ فضل اللّه نوری، هم برای مقابله با نفوذ دشمن خارجی و هم به خاطر مبارزه با دربار فاسد، خواهان مشروطه بودند، شیخ که عالمی بیدار و سر سپرده اسلام و قرآن بوده و دارای بینش عمیق سیاسی بود، همواره در صدد برملا کردن نقشه ها و دسیسه های دشمنان اصلی ملت و کشور بود و با همه خارجیان متجاوز و درباریان فاسد مخالفت می نمود. بر این اساس جز خدا و مردم پشتیبانی نداشت. چنانکه حتّی در هنگامی که برخی از علمای هم عصر وی برای اعتراض به عین الدّوله و سیاست دولت وی پیشنهاد تحصن در سفارت انگلیس را داده بودند، شیخ گفته بود خدا راضی نیست برای مقابله با روس به انگلیس پناه ببریم، ما به جز پابوس ائمه به دست بوس هیچ کس دیگر نخواهیم رفت، مگر حضرت عبدالعظیم و حضرت معصومه یا حضرت رضا نداریم؟ اگر قرار باشد در حرم های متبرک تحصن صورت گیرد; بنده نخستین فردی خواهم بود که بدون عوض کردن نعلینم بدانجا عازم خواهم شد.
امّا متأسفانه در نهایت پس از برقراری مشروطه مستبدین آمدند و مشروطه خواه شدند و مشروطه خواهان را کنار زدند از آنجا که با حضور آن شهید مظلوم راه بر نفوذ بیگانگان بسته بود، فرمانی از انگلستان به سفیر انگلیس در تهران رسید که باید شیخ را از تهران خارج نمایید، زیرا گرچه او مقام رسمی ندارد، ولی نفوذ زهرآگینی در میان مردم دارد!! سرانجام تصمیم آنها این شد که او را از مردم نگیرند بلکه مردم را از او بگیرند! و چون مردم در این مدت از دست استبداد سختی ها و آزار و اذیت های فراوانی کشیده بودند کافی بود به کسی نسبت استبداد نسبت دهند و بگویند این شخص طرفدار استبداد است و در حالی که شیخ شهید بر مشروطه مشروعه اصرار و پافشاری زیادی می نمود و برای پیش گیری از تصویب قوانین ضد اسلامی در مجلس کوشش فراوانی به عمل می آورد از این رو دشمنان مردم و اسلام شایعه نمودند، که شیخ بر خلاف خواست ملت مخالف مجلس و قانون مشروطه می باشد. بر این اساس او را مخالف مطبوعات و استبداد خواه معرفی کردند، در حالی که او از توهین روزنامه ها به اسلام و سخنان کفرآمیز آنان شکایت داشت.
پس شیخ استبداد خواه نبود بلکه چون مشروطه مشروعه را مطرح می کرد و این موضوع با منافع نامشروع بیگانگان و دل سپردگانشان منافات داشت برای کنار زدن شیخ او را استبداد خواه معرفی کردند و به این نحو او را ترور شخصیت کرده و سپس از صفحه روزگار حذف کردند. امام خمینی(ره) در ارتباط با وی می فرمایند: (شما وقتی که تاریخ مشروطیت را بخوانید می بینید که در مشروطه بعد از این که ابتدا پیش رفت، دست هایی آمد تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیم بندی کرد. نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطیت، یک دسته دشمن مشروطه، علمای خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه، یک دسته مخالف مشروطه. اهل منبر یک دسته بر ضد مشروطه صحبت می کردند، یک دسته بر ضد استبداد... این یک نقشه ای بود که نقشه هم تأثیر کرد و نگذاشت که مشروطه به آن طوری که علماء بزرگ طرحش را ریخته بودند، عملی بشود. به آنجا رساندند که آنهایی که مشروطه خواه بودند به دست یک عده کوبیده شدند. تا آنجا که مثل مرحوم (حاج شیخ فضل اللّه نوری) در ایران برای خاطر این که می گفت، باید (مشروطه مشروعه) باشد و آن مشروطه ای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم در همین تهران به دار زدند و مردم هم پای او رقصیدند یا کف زدند... یک دسته از همان مستبدین، مشروطه خواه شدند و افتادند توی مردم همان مستبدین بعدها آمدند و مشروطه را قبضه کردند و رساندند به آن جایی که دیدید و دیدیم)[1]
بنابراین این یکی از حیله ها و شگردهای دشمن است که برای جدا کردن هدایت و رهبری روحانیان متعهد و فداکار با تهمت استبداد طلبی به آنان می خواهد میان آنان و مردم شکاف ایجاد کند و از این طریق به مقاصد شوم خود برسد که در عصر مشروط از این طریق دشمن قیام مشروطه ملت ایران را که در ابتدا با قصد و خواست صحیح بود منحرف و بعد به طور کلی آن را از مردم گرفت و حکومت استبدادی رضاخان را برسند قدرت رسانید.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. موسوی خمینی، سید روح الله، صحیفه امام، مجموعه آثار، ج 18، ص 170 و 171.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین