روشن فکران خودباخته که در پی سرنگونی رژیم قاجار و برقراری یک رژیم مشروطه ی غرب گرا بودند، در راه رسیدن به اهداف خویش دو مشکل اساسی داشتند: اولا، از شجاعت کافی برای مبارزه با استبداد برخودار نبودند. آنها در حد نوشتن مقالات یا طنز و انتقاد علیه رژیم قاجار، آن هم اغلب از خارج کشور، خود را با رژیم روبه رو می کردند، در حالی که انقلاب، خون دادن و زندان رفتن و فلک شدن و شکنجه دیدن می خواست. ثانیاً، آنان به دلیل عدم حضور جدی در میان توده ی مردم و دل دادگی به غریبان و بیگانگی نسبت به باورهای ملّت، در میان توده ی مردم نفوذ بسیار کمی داشتند. بلی در قشر فرهنگی و باسواد که روزنامه ها و مکتوبات آنها را می خواندند بی تأثیر نبودند، ولی هرگز نمی توانستند مردم را به مقابله و مبارزه ی خونین و جدّی علیه استبداد بسیج کنند. مردم آن گونه که به صداقت و درستی علما اعتقاد داشتند، هرگز به آنان اعتقاد نداشتند. اساساً طرز نوشتار و سخن گفتن و مشی آنان نشان می داد که یا اصلا ایمان ندارند و یا ایمانشان سست است و آنچه قوای آنان را رهبری می کند، رسیدن به رفاه دنیاست، آن هم رفاهی که در درجه ی نخست، خود آنان از آن بهره مند باشند. از این رو منورالفکران برای رفع این دو مشکل به سراغ علما و روحانیت آمدند؛ چرا که علما به خاطر ایمان مذهبی، هم می توانستند در مقابل دربار ایستادگی کنند و هم می توانستند مردم را علیه دربار بسیج نمایند. نمونه ی بسیار روشن آن در نهضت تنباکو اتفاق افتاد و همگی به وضوح قدرت روحانیت را در برخورد هم زمان با استبداد داخلی و استعمار خارجی مشاهده کردند. البته باید توجه داشت که افزون بر ارتباط معنوی و دینی ملت با علما، گسترش علم و دانش و حل و فصل امور اجتماعی مردم، اعم از دعاوی و معاملات و ازدواج و غیره، از دیگر عوامل ارتباط وثیق علما با مردم و نفوذ فزاینده ی آنها در جامعه می شد که هیچ یک از این عوامل نفوذ در میان منورالفکران وجود نداشت؛ بنابراین غرب زدگان تنها راه مقابله با استبداد را به میدان کشیدن روحانیت دیدند و با استمداد از همین شیوه نهضت را به راه انداختند. این حقیقتی است که افرادی مثل اسماعیل رائین، که جزء نویسندگان مذهبی و متدین به حساب نمی آیند، بدان اعتراف کرده اند. ایشان در این مورد می نویسد: فراماسون ها و کارگردانان پشت پرده و حتی ظاهری (انجمن مخفی) و سایر انجمن های مخفی و علنی و آزادی خواهانه، همواره رهبران و پیشروان اقدامات آزادی خواهانه را از طبقه ی علما انتخاب کرده و این طبقه را به عنوان سپری در برابر تجاوزات طبقات حاکمه نسبت به مردم قرار می دادند؛ زیرا طبقه ی علما و مجتهدین و حتّی ملاّیان درجه دوم و سوم، تنها دسته ای از اجتماع بودند که می توانستند علم و دانش را در میان مردم بسط و توسعه بدهند؛ و به علاوه، اعتقاد عامه نسبت به مذهب شیعه موجب شده بود که مردم علما را رهبران واقعی خود بشناسند.[1] کاملا واضح است که به دنبال حضور علمایی چون آیة الله طباطبایی و آیة الله بهبهانی در صحنه ی مبارزه، ملّت متدیّن وارد میدان مبارزه شد؛ چرا که احساس کرد نهضت یک نهضت اصیل دینی است و کناره گیری از آن به معنای سرباز زدن از وظیفه ی دینی؛ از این رو با اتکا به ایمان در برابر استبداد ایستاد و در این راه از بذل مال و جان و آبروی خود دریغ نورزید. پی نوشت: [1]. اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 2، ص 230. منبع: از عدالت خانه تا مشروطه ی غربی، جواد سلیمانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
روشن فکران خودباخته که در پی سرنگونی رژیم قاجار و برقراری یک رژیم مشروطه ی غرب گرا بودند، در راه رسیدن به اهداف خویش دو مشکل اساسی داشتند: اولا، از شجاعت کافی برای مبارزه با استبداد برخودار نبودند. آنها در حد نوشتن مقالات یا طنز و انتقاد علیه رژیم قاجار، آن هم اغلب از خارج کشور، خود را با رژیم روبه رو می کردند، در حالی که انقلاب، خون دادن و زندان رفتن و فلک شدن و شکنجه دیدن می خواست.
ثانیاً، آنان به دلیل عدم حضور جدی در میان توده ی مردم و دل دادگی به غریبان و بیگانگی نسبت به باورهای ملّت، در میان توده ی مردم نفوذ بسیار کمی داشتند. بلی در قشر فرهنگی و باسواد که روزنامه ها و مکتوبات آنها را می خواندند بی تأثیر نبودند، ولی هرگز نمی توانستند مردم را به مقابله و مبارزه ی خونین و جدّی علیه استبداد بسیج کنند. مردم آن گونه که به صداقت و درستی علما اعتقاد داشتند، هرگز به آنان اعتقاد نداشتند. اساساً طرز نوشتار و سخن گفتن و مشی آنان نشان می داد که یا اصلا ایمان ندارند و یا ایمانشان سست است و آنچه قوای آنان را رهبری می کند، رسیدن به رفاه دنیاست، آن هم رفاهی که در درجه ی نخست، خود آنان از آن بهره مند باشند.
از این رو منورالفکران برای رفع این دو مشکل به سراغ علما و روحانیت آمدند؛ چرا که علما به خاطر ایمان مذهبی، هم می توانستند در مقابل دربار ایستادگی کنند و هم می توانستند مردم را علیه دربار بسیج نمایند. نمونه ی بسیار روشن آن در نهضت تنباکو اتفاق افتاد و همگی به وضوح قدرت روحانیت را در برخورد هم زمان با استبداد داخلی و استعمار خارجی مشاهده کردند.
البته باید توجه داشت که افزون بر ارتباط معنوی و دینی ملت با علما، گسترش علم و دانش و حل و فصل امور اجتماعی مردم، اعم از دعاوی و معاملات و ازدواج و غیره، از دیگر عوامل ارتباط وثیق علما با مردم و نفوذ فزاینده ی آنها در جامعه می شد که هیچ یک از این عوامل نفوذ در میان منورالفکران وجود نداشت؛ بنابراین غرب زدگان تنها راه مقابله با استبداد را به میدان کشیدن روحانیت دیدند و با استمداد از همین شیوه نهضت را به راه انداختند. این حقیقتی است که افرادی مثل اسماعیل رائین، که جزء نویسندگان مذهبی و متدین به حساب نمی آیند، بدان اعتراف کرده اند. ایشان در این مورد می نویسد:
فراماسون ها و کارگردانان پشت پرده و حتی ظاهری (انجمن مخفی) و سایر انجمن های مخفی و علنی و آزادی خواهانه، همواره رهبران و پیشروان اقدامات آزادی خواهانه را از طبقه ی علما انتخاب کرده و این طبقه را به عنوان سپری در برابر تجاوزات طبقات حاکمه نسبت به مردم قرار می دادند؛ زیرا طبقه ی علما و مجتهدین و حتّی ملاّیان درجه دوم و سوم، تنها دسته ای از اجتماع بودند که می توانستند علم و دانش را در میان مردم بسط و توسعه بدهند؛ و به علاوه، اعتقاد عامه نسبت به مذهب شیعه موجب شده بود که مردم علما را رهبران واقعی خود بشناسند.[1]
کاملا واضح است که به دنبال حضور علمایی چون آیة الله طباطبایی و آیة الله بهبهانی در صحنه ی مبارزه، ملّت متدیّن وارد میدان مبارزه شد؛ چرا که احساس کرد نهضت یک نهضت اصیل دینی است و کناره گیری از آن به معنای سرباز زدن از وظیفه ی دینی؛ از این رو با اتکا به ایمان در برابر استبداد ایستاد و در این راه از بذل مال و جان و آبروی خود دریغ نورزید.
پی نوشت:
[1]. اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 2، ص 230.
منبع: از عدالت خانه تا مشروطه ی غربی، جواد سلیمانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
- [سایر] ترفندهای غرب گرایان در مواجهه با علما و روحانیت در دوران قاجار چه بوده است؟
- [سایر] عوامل دین زدایی و دین گریزی در دوره ی نوگرایی در غرب چیست؟
- [سایر] آیا بهتر نیست برای اینکه استفاده ابزاری و نادرست از دین در سیاست نشود دین را از سیات جدا کرد؟
- [سایر] دین یعنی چه و چه هدفی را تعقیب می کند؟
- [سایر] آیا می شود به علما و بزرگان دین توسل جست؟
- [سایر] در دین مبین اسلام منظور از مراقبه چیست؟ آیا با مراقبه در غرب متفاوت است؟
- [سایر] در روان شناسی دین از چه مباحثی بحث می شود و رویکرد غرب به این شاخه از روان شناسی چیست؟
- [سایر] علم و دین در غرب با یکدیگر منافی دیده می شوند، نظر شما در این مورد چیست؟
- [سایر] طبق افکار و ایده های مادی گرای دولتهای حاکم در غرب دین و علوم دو راه متضاد هستند، نظر حضرت عالی در این باره چیست؟
- [سایر] طبق آنچه که می دانم دو تا رویکرد نسبت به دین وجود دارد. یکی رویکرد ابدی گرا (perennialism) و دیگری رویکرد تکامل گرا (evolutionism). در رویکرد اول مردم به قضاوت صحیح (common sense) دعوت می شوند که هر دینی سامی(semitic) یا غیر سامی (non semitic) اساسا از سوی خدا آمده است یعنی منشا هر دینی از خدا است. به عنوان مثال سید حسین نصر می گوید: اختلاف دین و مذهب کاملا به ظرفیت شخصی که آن دین و مذهب را پذیرفته بستگی دارد و حتی محیط جغرافیایی آن نقش تعیین کننده ای دارد؛ یعنی دور از انتظار است و اصلا قابل تصور نیست که مذهب ِزن (Zen) (یکی از فرقهای بوداییان) می تواند بیرون از چین گسترش یابد. به علاوه بطن همه دین ها به حقیقت واحدی بر می گردد. به عبارت دیگر لب و بطن همه ادیان یکی است ولی صورت ها و ظاهر های آن مختلف است. اما رویکرد تکامل گرا دین (evolutionism) می گوید که دین خاتم (اسلام که توسط پیامبر اکرام ابلاغ شده) به عنوان مکمل و تکمیل کننده همه ادیان که توسط پیامبران پشین ابلاغ شده، می باشد؛ زیرا ادیان پشین دچار تحریف شده بودند پس خداوند پیامبر خاتم را مبعوث فرمود. به این معنی که کسانی که بیرون از اسلام محمدی هستند همۀ اعمال آنان باطل به حساب می آید. نظر مبارک شما به این دیدگاه چطور است؟ زیرا وقتی که به ادله فلاسفه ابدی گرا (perennialism) نگاه کنیم به عنوان مثال نظر ابن عربی، من گرایشی به گروه ابدی گرا (perennialism) پیدا کردم. از این که پاسخ به پرسش این جانب خواهید فرمود متشکرم.
- [آیت الله مظاهری] از محرّمات در اسلام دشمنی و کینهتوزی و اظهار عداوت و بغض و قهر با مسلمانان است و قرآن شریف یکی از علل حرمت خمر و قمار را عداوت و بغض میداند (انَّما یُریدُ الشَّیْطانُ انْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِر)[1] (همانا شیطان میخواهد به وسیله شراب و قمار، میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند.) و آن اقسامی دارد: الف) دشمنی با افراد وابسته به دین نظیر علما و متدیّنین به خاطر دینشان و گناه این قسم در حدّ کفر است، بلکه اگر توجّه به لوازم آن داشته باشد کفر است. ب) دشمنی با آنان به خاطر اغراض شخصیّه و این قسم نیز گناهش بزرگ است. ج) دشمنی با خویشان نظیر پدر و مادر و اولاد و برادر و خواهر و امثال اینها که این قسم علاوه بر حرمت دشمنی و قهر، حرمت قطع رحم را نیز دارد و قطع رحم به اندازهای گناهش بزرگ است که در قرآن سه مرتبه بر او لعن شده است. د) دشمنی با افراد دیگر از غیر خویشاوندان و وابستگان و این قسم نیز حرام بلکه از گناهان کبیره است.
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه