حضرت امام رضا علیه السّلام در سال 148 ه ق، عالم امکان را به نور وجود خویش منور ساختند. آن حضرت در سن 35 سالگی، پس از شهادت پدر بزرگوراشان امام موسی بن جعفر، در سال 183 ه ق عهدهدار امامت مسلمین گردیدند.[1] بدین ترتیب در دوره ایشان بر خلیفه عباسی یعنی هارون الرشید، محمد امین و عبدالله مأمون، بودند که بر مسند خلافت تکیه زدند. این دوره به جهاتی از حیث علمی و فرهنگی حایز اهمیت خاصی است که به مواردی از آن در ذیل اشاره خواهیم نمود: الف: وضعیت عمومی فرهنگ مردم: آنچه از گزارشات مورّخین بر میآید، علی رغم فعالیتهای علمی که صورت میگرفت، وضعیت فرهنگی جامعه چندان تعریفی نداشته است و مردم و فرهنگ جامعه در یک حرکت قهقرایی به سر میبردند چنانچه حضرت امام رضا علیه السّلام در قضیه ولایتعهدی و بیان آن به این قضیه اشاره میفرمایند: خوفاً علی شتاب الدین و اضطراب حبل المسلمین و لقرب امر الجاهلیه.[2] از ترس اضطراب وحدت مسلمین و ظهور مراسم جاهلی و مخاطره افتادن دین ولایتعهدی را قبول کردم برای حیات و بقای دین. منظور از مراسم جاهلی در این دوره ظهور چیزهای غیر دینی مثل تعصب قومی و نژادی و برچیده شدن ارزشهایی مثل تقوا که معیار اسلام و قرآن در برتری به تقوا است. ب: حضور دانشمندان و مجالس علمی: هارون و مأمون سیاستی اتخاذ کردند که در پس آن درهای علمی مملکت اسلامی بر روی همه دانشمندان گشوده گردید. میدان برای عرضه نظریات علمی و افکار مختلف باز بود. مخصوصاً دورة مأمون که به مجالست با علماء و تشکیل مجالس علمی اظهار علاقه میکرد. مخصوصاً که او دارای مذهب معتزله بود و علمای بزرگ معتزلی را به دربار خود نزدیک ساخته بود. که در اعتماد به عقل افراط کرده، دستورات و احکام دینی را با عقل قاصر میسنجیدند و آنچه را که عقلشان صریحاً تأیید میکرد پذیرفته و بقیه را انکار میکردند. در این اوضاع شبهات کلامی و اعتقادی رواج بسیار یافته بود و حتی پیروان ادیان دیگر نیز فعالیت داشتند، تشکیل جلسات مناظره توسط امام رضا علیه السّلام با علمای ادیان و فرق خود حاکی از این قضایا است. چنانچه آن حضرت با جاثلیق مسیحیان، رأس الجالوت یهودی، هربز اکبر زرتشتیان و عمران صابی که خود را پیرو حضرت یحیی علیه السّلام میدانست و نیز علمای اهل تسنن و ناصبیان به بحث و مناظره پرداختند.[3] ج: نهضت ترجمه: نهضت ترجمه از زمان خلافت منصور شروع گردیده بود و تا عهد مأمون به نهایت کمال خود رسید. مرکز این جریان علمی، بغداد بوده است. مأمون کتابخانهای را مخصوص این امر قرار داده بود که به بیتالحکمه و یا به قول بلعمی به گنجخانه مأمون معروف گشته بود. چنانکه از گزارشات بر میآید این روند محدود به ترجمه نبوده است بلکه تصحیح و ترجمه مجدد و ارزشیابی کتب را نیز شامل میشده است همانگونه که رشتههای مختلف علمی را در بر میگرفت.[4] از پیامدهای ترجمه میتوان به دو مورد زیر اشاره نمود: 1. انحصار پزشکی به غیر مسلمان: چون مترجمان و ناقلان بیشتر مسیحی بودند و حتی پزشکی در خانوادههای خاص از غیر مسلمین موروثی شده بود. مسلمانان مجال تبحر یافتن در این رشته را نداشتند. چنانچه شافعی در این مورد میگفت ثلت علم (طب) را ضایع کردند و آن را به یهودیان و مسیحیان سپردند.[5] البته باید خاطر نشان کرد که حضرت امام رضا علیه السّلام با تألیف رساله ذهبیه[6] خویش در طب و بهداشت که همگان را به اعجاب واداشت معلوم نمود که اهل بیت نبوت در تمامی علوم سر آمد جهانیان هستند. 2. جبهه گیری اهل سنت در برابر علوم بیگانه: اینان در مقابل علوم یونانی واکنش سختی نشان دادند چنانچه بعدها غزالی تهاخت الفلاسفه را در ردّ بر فلسفه نوشت و ابن تیمیّه ردّ علی المنطقیین را نگاشت.[7] گفتنی است ترجمه شامل کتب مقدس نیز بوده است. ابن ندیم آورده است که شخصی به نام احمد بن عبدالله بن سلام به دوران هارون تورات را به عربی ترجمه کرده بود.[8] د: جمع آوری کتب قدیمی: مأمون در جمع آوری تراث ملتهای قدیمی به ویژه یونانی، تلاش مضاعفی انجام داد او هیأتهائی را در جست و جوی کتابهای یونانی و انتقال آنها به بیت الحکمه اعزام نمود چنانچه او به پادشاه روم نامه نوشت تا کتابهایی را که دربارة علوم قدیمی در خزانه روم است برای او بفرستد، پادشاه روم پذیرفت، فلذا هیئتی از دانشمندان، از طرف مأمون این کتابها را از روم آوردند.[9] بدین سان با این ارتباطات علمی و نیز ارتباط دیگری چون تجارت و فتوحات، اندیشه اسلامی در سه زمینه تحت تأثیر قرار گرفت: اول به لحاظ شکلی و موضوعی: متکلمان اسلامی از روشهای منطقی یونانی همچون جدل و برهان تأثیر پذیرفتند همانگونه که به لحاظ موضوعی تأثیر اینان بر نوافلاطونیان در تصوف محسوس بود.[10] دوم اینکه اندیشه اسلامی از فرهنگ هندی از طریق فتوحات و تجارت تأثیر پذیرفت که در زمینة ادبیات و مقولههای ادبی، ریاضیات و ستارهشناسی بوده است. محمّد خوارزمی کتاب السیر هنتای نویسندگان اختر شناس هند را برای مأمون ترجمه کرد.[11] و) عقل گرایی در مباحث اعتقادی و گسترش اختلافات کلامی: از آنجائی که مأمون بر مذهب معتزله بود. علمای بزرگ معتزلی را به دربار خود نزدیک میساخت و به آنها میدان عمل میداد. پیروان این مذهب طرفدار عقل و منطق و رأی و قیاس بودند چنانچه در توصیف این عقلگرایی مفرط طه حسین میگوید: (عقل قاصر بشری را بر همه چیزی حاکم شمردند و گمان کردند تنها عقل سرچشمه معرفت است و تدریجاً خود را بینیاز از سرچشمه وحی میدانستند ...، همین اشتباه بود که درهای اختلاف را به روی آنان گشود و هر جمعیتی به استدلالهای واهی تمسک جستند و شماره فرقههای آنان را از هفتاد گذارند.)[12] ه) اختر شناسی و گسترش آن: خلیفه مأمون عباسی گروهی از اختر شناسان را به کار گرفت تا اجرام آسمانی را رصد کنند و نیز اکتشافات بطلیموس را به کار بسته و کسوف خورشید را بررسی نمایند.[13] در انتهای این مقال شایان ذکر است که امام رضا علیه السّلام همچنان که در مباحث کلامی اعتقادی با جلسات مناظره و تربیت شاگرد نقشآفرینی میکردند، با تألیف مستقیم یا غیرمستقیم کتابهایی در روند علمی جامعه تأثیرات شگرفی ایجاد میکردند. از جمله این کتابها میتوان به موارد ذیل اشاره نمود: 1 رسالهای در علل الشرایع در جواب محمد بن سنان قمی.[14] 2 رسالهای در علل که فضل بن شاذان همه را به امام رضا علیه السّلام اسناد داده است.[15] 3 رساله که آن حضرت به درخواست مأمون در محض اسلام و شرایع دین نگاشتند.[16] 4 رسالهای دیگر که به درخواست مأمون در حلال و حرام و واجبات و سنن تألیف نمودند.[17] 5 رسالهای در طب و بهداشت به درخواست مأمون که دستور داد آن را با آب طلا نگاشتند و لذا به رساله ذهبیه معروف گشت.[18] 6 فقه الرضا در ابواب مختلف فقهی.[19] جهت مطالعة بیشتر به کتاب عیون اخبار الرضا، تألیف شیخ صدوق و سیرة پیشوایان، تألیف مهدی پیشوائی مراجعه شود. و به راستی که امام باقر علیه السّلام فرمود: شرّقا و غرّبا فلا تجدان علماً صحیحاً الّا شیئاً خرج من عندنا اهل البیت.[20] به شرق روید یا به غرب، علم صحیح نخواهید یافت مگر آنچه که از ما اهل بیت صادر شده باشد. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . علامه مجلسی، بحار الانوار، تهران، مکتبة الاسلامیه، 1385 ه ق، ج 49، ص 5 10. [2] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، تهران، دار الکتب الاسلامیه. ج 2، ص 146. [3] . در این مورد رجوع شود به: شیخ صدوق، پیشین، ج 1، ص 179 به بعد و نیز علامه مجلسی، پیشین، ج 49، ص 175 به بعد. [4] . محقق، مجموعه آثار دومین کنگره جهانی حضرت رضا علیه السّلام ، مشهد، 1366، صص 253 266. [5] . حافظ، ابو عبدالله الذهبی، الطب النبوی، بیروت، بیجا، 1404، ص 228. [6] . علامه مجلسی، پیشین، ج 59، ص 306. [7] . محقق، مجموعه آثار، دومین کنگره جهانی حضرت رضا علیه السّلام ، مشهد، 1366، ص 369. [8] . ابن ندیم. الفهرست، ترجمه 22. [9] . همان، ص 353. [10] . محمد سهیل طقوش، دولت عباسیان، ترجمه حجت الله جودکی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1380، ص 139. [11] . محمود سعید عمران، محاضرات فی معالم التاریخ الاسلامی الوسیط، بیروت، مکتبه کریدیة اخوان، بیتا، ص 243. [12] . طه حسین، آئینه اسلام، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، شرکت انتشارات، 1339، ص 266. [13] . محمود سعید عمران، پیشین، ص 244. [14] . علامه مجلسی، پیشین، ج 49، ص 180. [15] . شیخ صدوق، پیشین، ج 2، ص 99. [16] . همان، ص 121. [17] . تحف العقول، ص 415. [18] . علامه مجلسی، پیشین، ج 59، ص 306. [19] . همان، ج 1، ص 11 (مصادر الکتاب). [20] . شیخ کلینی، الاصول من الکافی، تهران، چاپ سوم، دار الکتب الاسلامیه، 1388 ه ق، ج 1، ص 399.
حضرت امام رضا علیه السّلام در سال 148 ه ق، عالم امکان را به نور وجود خویش منور ساختند. آن حضرت در سن 35 سالگی، پس از شهادت پدر بزرگوراشان امام موسی بن جعفر، در سال 183 ه ق عهدهدار امامت مسلمین گردیدند.[1] بدین ترتیب در دوره ایشان بر خلیفه عباسی یعنی هارون الرشید، محمد امین و عبدالله مأمون، بودند که بر مسند خلافت تکیه زدند.
این دوره به جهاتی از حیث علمی و فرهنگی حایز اهمیت خاصی است که به مواردی از آن در ذیل اشاره خواهیم نمود:
الف: وضعیت عمومی فرهنگ مردم: آنچه از گزارشات مورّخین بر میآید، علی رغم فعالیتهای علمی که صورت میگرفت، وضعیت فرهنگی جامعه چندان تعریفی نداشته است و مردم و فرهنگ جامعه در یک حرکت قهقرایی به سر میبردند چنانچه حضرت امام رضا علیه السّلام در قضیه ولایتعهدی و بیان آن به این قضیه اشاره میفرمایند:
خوفاً علی شتاب الدین و اضطراب حبل المسلمین و لقرب امر الجاهلیه.[2]
از ترس اضطراب وحدت مسلمین و ظهور مراسم جاهلی و مخاطره افتادن دین ولایتعهدی را قبول کردم برای حیات و بقای دین. منظور از مراسم جاهلی در این دوره ظهور چیزهای غیر دینی مثل تعصب قومی و نژادی و برچیده شدن ارزشهایی مثل تقوا که معیار اسلام و قرآن در برتری به تقوا است.
ب: حضور دانشمندان و مجالس علمی: هارون و مأمون سیاستی اتخاذ کردند که در پس آن درهای علمی مملکت اسلامی بر روی همه دانشمندان گشوده گردید. میدان برای عرضه نظریات علمی و افکار مختلف باز بود. مخصوصاً دورة مأمون که به مجالست با علماء و تشکیل مجالس علمی اظهار علاقه میکرد. مخصوصاً که او دارای مذهب معتزله بود و علمای بزرگ معتزلی را به دربار خود نزدیک ساخته بود. که در اعتماد به عقل افراط کرده، دستورات و احکام دینی را با عقل قاصر میسنجیدند و آنچه را که عقلشان صریحاً تأیید میکرد پذیرفته و بقیه را انکار میکردند.
در این اوضاع شبهات کلامی و اعتقادی رواج بسیار یافته بود و حتی پیروان ادیان دیگر نیز فعالیت داشتند، تشکیل جلسات مناظره توسط امام رضا علیه السّلام با علمای ادیان و فرق خود حاکی از این قضایا است. چنانچه آن حضرت با جاثلیق مسیحیان، رأس الجالوت یهودی، هربز اکبر زرتشتیان و عمران صابی که خود را پیرو حضرت یحیی علیه السّلام میدانست و نیز علمای اهل تسنن و ناصبیان به بحث و مناظره پرداختند.[3]
ج: نهضت ترجمه: نهضت ترجمه از زمان خلافت منصور شروع گردیده بود و تا عهد مأمون به نهایت کمال خود رسید. مرکز این جریان علمی، بغداد بوده است. مأمون کتابخانهای را مخصوص این امر قرار داده بود که به بیتالحکمه و یا به قول بلعمی به گنجخانه مأمون معروف گشته بود. چنانکه از گزارشات بر میآید این روند محدود به ترجمه نبوده است بلکه تصحیح و ترجمه مجدد و ارزشیابی کتب را نیز شامل میشده است همانگونه که رشتههای مختلف علمی را در بر میگرفت.[4]
از پیامدهای ترجمه میتوان به دو مورد زیر اشاره نمود:
1. انحصار پزشکی به غیر مسلمان: چون مترجمان و ناقلان بیشتر مسیحی بودند و حتی پزشکی در خانوادههای خاص از غیر مسلمین موروثی شده بود. مسلمانان مجال تبحر یافتن در این رشته را نداشتند.
چنانچه شافعی در این مورد میگفت ثلت علم (طب) را ضایع کردند و آن را به یهودیان و مسیحیان سپردند.[5]
البته باید خاطر نشان کرد که حضرت امام رضا علیه السّلام با تألیف رساله ذهبیه[6] خویش در طب و بهداشت که همگان را به اعجاب واداشت معلوم نمود که اهل بیت نبوت در تمامی علوم سر آمد جهانیان هستند.
2. جبهه گیری اهل سنت در برابر علوم بیگانه: اینان در مقابل علوم یونانی واکنش سختی نشان دادند چنانچه بعدها غزالی تهاخت الفلاسفه را در ردّ بر فلسفه نوشت و ابن تیمیّه ردّ علی المنطقیین را نگاشت.[7]
گفتنی است ترجمه شامل کتب مقدس نیز بوده است. ابن ندیم آورده است که شخصی به نام احمد بن عبدالله بن سلام به دوران هارون تورات را به عربی ترجمه کرده بود.[8]
د: جمع آوری کتب قدیمی:
مأمون در جمع آوری تراث ملتهای قدیمی به ویژه یونانی، تلاش مضاعفی انجام داد او هیأتهائی را در جست و جوی کتابهای یونانی و انتقال آنها به بیت الحکمه اعزام نمود چنانچه او به پادشاه روم نامه نوشت تا کتابهایی را که دربارة علوم قدیمی در خزانه روم است برای او بفرستد، پادشاه روم پذیرفت، فلذا هیئتی از دانشمندان، از طرف مأمون این کتابها را از روم آوردند.[9]
بدین سان با این ارتباطات علمی و نیز ارتباط دیگری چون تجارت و فتوحات، اندیشه اسلامی در سه زمینه تحت تأثیر قرار گرفت:
اول به لحاظ شکلی و موضوعی: متکلمان اسلامی از روشهای منطقی یونانی همچون جدل و برهان تأثیر پذیرفتند همانگونه که به لحاظ موضوعی تأثیر اینان بر نوافلاطونیان در تصوف محسوس بود.[10]
دوم اینکه اندیشه اسلامی از فرهنگ هندی از طریق فتوحات و تجارت تأثیر پذیرفت که در زمینة ادبیات و مقولههای ادبی، ریاضیات و ستارهشناسی بوده است. محمّد خوارزمی کتاب السیر هنتای نویسندگان اختر شناس هند را برای مأمون ترجمه کرد.[11]
و) عقل گرایی در مباحث اعتقادی و گسترش اختلافات کلامی:
از آنجائی که مأمون بر مذهب معتزله بود. علمای بزرگ معتزلی را به دربار خود نزدیک میساخت و به آنها میدان عمل میداد. پیروان این مذهب طرفدار عقل و منطق و رأی و قیاس بودند چنانچه در توصیف این عقلگرایی مفرط طه حسین میگوید: (عقل قاصر بشری را بر همه چیزی حاکم شمردند و گمان کردند تنها عقل سرچشمه معرفت است و تدریجاً خود را بینیاز از سرچشمه وحی میدانستند ...، همین اشتباه بود که درهای اختلاف را به روی آنان گشود و هر جمعیتی به استدلالهای واهی تمسک جستند و شماره فرقههای آنان را از هفتاد گذارند.)[12]
ه) اختر شناسی و گسترش آن:
خلیفه مأمون عباسی گروهی از اختر شناسان را به کار گرفت تا اجرام آسمانی را رصد کنند و نیز اکتشافات بطلیموس را به کار بسته و کسوف خورشید را بررسی نمایند.[13]
در انتهای این مقال شایان ذکر است که امام رضا علیه السّلام همچنان که در مباحث کلامی اعتقادی با جلسات مناظره و تربیت شاگرد نقشآفرینی میکردند، با تألیف مستقیم یا غیرمستقیم کتابهایی در روند علمی جامعه تأثیرات شگرفی ایجاد میکردند. از جمله این کتابها میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
1 رسالهای در علل الشرایع در جواب محمد بن سنان قمی.[14]
2 رسالهای در علل که فضل بن شاذان همه را به امام رضا علیه السّلام اسناد داده است.[15]
3 رساله که آن حضرت به درخواست مأمون در محض اسلام و شرایع دین نگاشتند.[16]
4 رسالهای دیگر که به درخواست مأمون در حلال و حرام و واجبات و سنن تألیف نمودند.[17]
5 رسالهای در طب و بهداشت به درخواست مأمون که دستور داد آن را با آب طلا نگاشتند و لذا به رساله ذهبیه معروف گشت.[18]
6 فقه الرضا در ابواب مختلف فقهی.[19]
جهت مطالعة بیشتر به کتاب عیون اخبار الرضا، تألیف شیخ صدوق و سیرة پیشوایان، تألیف مهدی پیشوائی مراجعه شود.
و به راستی که امام باقر علیه السّلام فرمود:
شرّقا و غرّبا فلا تجدان علماً صحیحاً الّا شیئاً خرج من عندنا اهل البیت.[20]
به شرق روید یا به غرب، علم صحیح نخواهید یافت مگر آنچه که از ما اهل بیت صادر شده باشد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . علامه مجلسی، بحار الانوار، تهران، مکتبة الاسلامیه، 1385 ه ق، ج 49، ص 5 10.
[2] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، تهران، دار الکتب الاسلامیه. ج 2، ص 146.
[3] . در این مورد رجوع شود به: شیخ صدوق، پیشین، ج 1، ص 179 به بعد و نیز علامه مجلسی، پیشین، ج 49، ص 175 به بعد.
[4] . محقق، مجموعه آثار دومین کنگره جهانی حضرت رضا علیه السّلام ، مشهد، 1366، صص 253 266.
[5] . حافظ، ابو عبدالله الذهبی، الطب النبوی، بیروت، بیجا، 1404، ص 228.
[6] . علامه مجلسی، پیشین، ج 59، ص 306.
[7] . محقق، مجموعه آثار، دومین کنگره جهانی حضرت رضا علیه السّلام ، مشهد، 1366، ص 369.
[8] . ابن ندیم. الفهرست، ترجمه 22.
[9] . همان، ص 353.
[10] . محمد سهیل طقوش، دولت عباسیان، ترجمه حجت الله جودکی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1380، ص 139.
[11] . محمود سعید عمران، محاضرات فی معالم التاریخ الاسلامی الوسیط، بیروت، مکتبه کریدیة اخوان، بیتا، ص 243.
[12] . طه حسین، آئینه اسلام، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، شرکت انتشارات، 1339، ص 266.
[13] . محمود سعید عمران، پیشین، ص 244.
[14] . علامه مجلسی، پیشین، ج 49، ص 180.
[15] . شیخ صدوق، پیشین، ج 2، ص 99.
[16] . همان، ص 121.
[17] . تحف العقول، ص 415.
[18] . علامه مجلسی، پیشین، ج 59، ص 306.
[19] . همان، ج 1، ص 11 (مصادر الکتاب).
[20] . شیخ کلینی، الاصول من الکافی، تهران، چاپ سوم، دار الکتب الاسلامیه، 1388 ه ق، ج 1، ص 399.
- [سایر] وضع علم و فرهنگ در عصر امام رضا علیه السّلام چگونه بود؟
- [سایر] وضع علم و فرهنگ در عصر امام رضا (ع) چگونه بود؟
- [سایر] آیا امام رضا (ع) در زمینه تمدن اسلامی (علم کلام) دست آوردی داشت؟
- [سایر] شرایط اجتماعی و سیاسی عصر امام رضا علیه السّلام را به طور مختصر تحلیل کنید؟
- [سایر] اوضاع خلافت و منطقه جغرافیایی جهان اسلام در عصر امام رضا علیه السّلام چگونه بود؟
- [سایر] علم و دانش امام رضا (علیه السلام) در چه حدی است، آیا علم امام همچون انبیای الهی است ؟
- [سایر] علم و دانش امام رضا (علیه السلام) در چه حدی است، آیا علم امام همچون انبیای الهی است ؟
- [سایر] آیا امام رضا (علیه السلام) علم غیب میدانستند، نمونه ای از آن را بیان کنید.
- [سایر] قیام هایی در عصر امام رضا(ع) علیه خلافت عباسیان رخ داده است؟
- [سایر] شرایط اجتماعی و سیاسی عصر امام رضا (ع) را به طور مختصر تحلیل کنید؟
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله مظاهری] بعد از نماز مغرب و عشاء شب عید فطر و بعد از نماز صبح و ظهر و عصر روز عید و نیز بعد از نماز عید فطر مستحب است این تکبیرها را بگوید: (اَللَّهُ اَکْبَرُ اَللَّهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اَکْبَرُ اَللَّهُ اَکْبَرُ وَللَّهِِالْحَمْدُ اَللَّهُ اَکْبَرُ عَلی ما هَدانا).
- [آیت الله نوری همدانی] بعد از نماز مغرب و عشا شب عید فطر و بعد از نماز صبح و ظهر و عصر روز عید و نیز بعد از نمازعید فطر مستحب است این تکبیرها را بگوید : الله اکبرُ الله اکبرُ لا اله الا الله و اله اکبرُ الله اکبرُ و لله الحمدُ الله اکبر علی ما هدانا .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . بعد از نماز مغرب و عشا شب عید فطر و بعد از نماز صبح آن و بعد از نماز عید فطر بلکه بعد از نماز ظهر و عصر روز عید نیز مستحب است این تکبیرها را بگوید: الله اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ لاَ اِلَهَ إلاَّ اللهُ واللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ وللهِ الْحَمْدُ، اللهُ اَکْبَرُ عَلی مَا هَدَانا
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در رکعت دوّم تمام نمازهای واجب و رکعت سوّم نماز مغرب و رکعت چهارم نماز ظهر و عصر و عشا باید انسان بعد از سجده دوّم بنشیند و در حال آرام بودن بدن تشهد بخواند یعنی بگوید: اَشْهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ اَللّهُمَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] بعد از نماز مغرب و عشاءِ شبِ عید فطر و بعد از نمازِ صبح و ظهر و عصرِ روز عید و نیز بعد از نمازِ عید فطر مستحب است این تکبیرها را بگوید: (اَللّهُ اَکْبَرُ اَللّهُ اَکْبَرُ لا اِلَهَ اِلاّ اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ وَ لِلّهِ الْحَمْدُ اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما هَدانَا).
- [امام خمینی] بعد از نماز مغرب و عشای شب عید فطر و بعد از نماز صبح و ظهر و عصر روز عید و نیز بعد از نماز عید فطر مستحب است این تکبیرها را بگویند:"الله اکبر الله اکبر لا اله الا الله و الله اکبر الله اکبر و لله الحمد الله اکبر علی ما هدانا".
- [آیت الله جوادی آملی] .واجب است در رکعت دوم نمازها، نیز رکعت پایانی نماز مغرب و نماز ظهر و عصر و عشاء, بعد از سجده دوم, تشهّد بخواند؛ یعنی بگوید: (اَشهَدُ اَنْ لاَ اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَریکَ لَهُ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ). نماز وتر که یک رکعت است, تشهّد دارد.
- [آیت الله سبحانی] بعداز نماز مغرب و عشاء شب عید فطر و بعد از نماز صبح و ظهر و عصر روز عید و نیز بعد از نماز عید فطر مستحب است این تکبیرها را بگوید: اَللهُ اَکْبَر اللهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَاللهُ اَکْبَرُ اَللهُ اَکْبَرُ وَ للهِ الْحَمْدُ اَللهُ اَکْبَرُ عَلی ما هَدانا.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .