خداوند متعال پیامبران خود را همراه با کتاب آسمانی و قوانین بر مردم نازل کرد تا مردم را به راه و رسم زندگی درست که تأمین کننده سعادت ابدی آنهاست آشنا کنند و آنها را تعلیم و تربیت و تزکیه نمایند و از کج روی و انحراف و متابعت هوی نفس و شیطان باز دارند، چون اعمال انسان اگر صالح نباشد مرتع شیطان خواهد بود و گرنه در جایی که برای حضور شیطان زمینه ای نباشد، شیطان هرگز در آن راه نخواهد یافت. انبیاء با تعلیم و تربیت و تزکیه، این راه را بر شیطان می بندند، ابزار انبیا برای برچیدن مراتع شیطان و راههای نفوذ او کتاب آنهاست که از سوی خداوند برای انسان به ارمغان آورده اند.[1] انبیای الهی کتابهای بزرگی از سوی خدا برای هدایت بشر آورده اند، از جمله کتابهای مهم انبیاء که تاکنون آثاری از آنها بر جای مانده، کتاب عهد عتیق و کتاب عهد جدید مجموعه ای تحت عنوان تورات و انجیل است که در تورات کتابهایی منتسب به انبیای دیگر نیز وجود دارد. مهمترین کتاب آسمانی که بدون هیچ نقص و کاستی اکنون در دسترس بشر است قرآن کریم است که آخرین کتاب آسمانی است. علامه مجلسی از سید بن طاوس روایت می کند که در صحف حضرت ادریس دیدم که ثلث آخر شب جمعه 27 ماه رمضان حق تعالی کتابی به لغت سریانی در بیست و یک ورق بر حضرت آدم نازل گردانید و آن اول کتابی است که خداوند از آسمان به زمین فرو فرستاد تا بندگان خود را بدین وسیله هدایت و ارشاد فرماید. در این اوراق کتاب آدم یک میلیون لغت و تمام لغات زبانها وجود داشت، که خداوند هر لغتی را به او آموخت و در این کتاب دلایل توحید و واجبات احکام و حلال و حرام شریعت ها و سنتها را با حدود آن بر آدم بیان فرمود. و این حدیث با قرآن مطابقت دارد چون در قرآن آیاتی هستند که چنین مضمونی را بیان می کنند: (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ)[2] ما پیامبران خود را با دلایل روشن همراه کتاب آسمانی و قوانین الهی به سوی مردم فرو فرستادیم. اما درباره نام کتاب نوح: از آیات قرآن به این نتیجه می رسیم که همه انبیاء برنامه عملی و کتاب داشتند و در وجود کتاب برای آنها هیچ تردیدی وجود ندارد، چون صراحت قرآن این حقیقت را بیان می کند، حضرت نوح نیز یکی از انبیای اولوالعزم است که تعداد آنها پنج پیامبر است که دارای شریعت و کتاب آسمانی بودند و پیامبران بعد از آنها ملزم به اطاعت از کتاب آنها بودند.[3] بر اساس بیان روایات معتبر ادریس پیامبر کتاب داشت و حضرت آدم کتابی برای عمل داشت.[4] نوح علیه السلام نیز کتابی داشت که بخشهایی از کتاب او در آیات قرآن سوره نوح و سوره های دیگر آمده است که محور دعوت او خداپرستی بوده. نام کتاب حضرت نوح براساس روایات اسلامی تصریحاً بیان نشده است و در قرآن نیز از نام کتاب آن پیامبر عظیم الشأن سخنی نیامده است. اینکه گفته شده نام کتاب نوح را صحف می گویند در حالیکه چنین چیزی وجود ندارد، صحف درباره نام کتاب آسمانی حضرت ابراهیم شهرت دارد که نام اختصاصی کتاب آن حضرت نیست چنانکه در قرآن از کتاب موسی و به بخش هایی از تورات با نام صحف یاد شده است.[5] پس صحف نام اختصاصی کتاب ابراهیم و نوح(ع) نیست، بلکه صحف به معنی لوح ها به کتابهای آسمانی دیگر نیز گفته شده. مرحوم علامه طباطبائی در المیزان می فرماید: کلمه صحف جمع صحیفه است که به معنای هر چیزیست که در آن می نویسند (از قبیل کاغذ و لوح های سنگی و فلزی و امثال آن و در کلام خدا نیز به اجزائی از کتب آسمانی صحف اطلاق شده.)[6] چنانکه قرآن چنین می فرماید: (إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی)[7] همانا این حقیقت که (آخرت بهتر و جاویدان و ابدی است) در کتاب پیامبران پیشین نیز آمده همانطوریکه در قرآن این خبر به مردم می رسد. در کتاب ابراهیم و موسی نیز آمده است. بر اساس این آیه، صحف به کتابهای تمام پیامبران گفته می شود و نام کتاب خاص نیست. یا در آیه دیگر درباره کتابهای آسمانی پیامبران چنین یاد شده: (أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَیِّنَةُ ما فِی الصُّحُفِ الْأُولی)[8] (لَمْ یُنَبَّأْ بِما فِی صُحُفِ مُوسی) در این آیه از تورات با نام صحف یاد کرده است. یا در آیه: (رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً)[9] که از قرآن به نام صحف یاد شده است، بنابراین قرآن نیز یکی از صحف پاک خداوند است که به انبیاء نازل شده. چنانکه به تورات هم صحف گفته شده و هم الواح و بنابر نقل المیزان امام صادق فرموده است که تمامی آن صحف ما محفوظ است، و پیامبر به ابوذر فرموده... خداوند صد و چهار کتاب نازل فرموده که ده صحیفه از آن بر آدم و پنجاه صحیفه بر شعیب و سی صحیفه بر ادریس و ده صحیفه بر ابراهیم و چهار صحیفه باقی تورات و انجیل و زبور و فرقان است.[10] از آنچه تحقیق شد به این نتیجه می توان رسید که تمامی انبیای الهی دارای کتاب آسمانی بودند و حضرت نوح نیز دارای کتاب بود، اما نام کتاب آن حضرت، صحف نبود بلکه صحف نام مشترک برای تمامی کتابهای پیامبران است یا به قسمتهایی از کتابهای مقدس آسمانی صحف گفته شده چنانکه براساس آیات مختلف قرآن آنرا بررسی و ثابت کردیم. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج20. 2. تفسیر نمونه مکارم شیرازی، جلد آخر. 3. تاریخ انبیا و قصص قرآن عماد زاده. 4. قصص القرآن، رسولی محلاتی. 5. قصص القرآن، جزایری. [1] . ر.ک. قرآن کریم، تفسیر سوره جمعه، آیه 2، ر.ک. طباطبائی، محمدحسین، المیزان تفسیر سوره جمعه و ر.ک. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، سوره جمعه. [2] . ر.ک. عمادزاده، عمادالدین حسین، تاریخ انبیاء، تهران، انتشارات اسلام، 74، ص169. [3] . ر.ک. عمادزاده، پیشین، ص190. [4] . همان، ص191. [5] . اعلی/18. [6] . ر.ک. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، تهران، امیرکبیر و رجاء، چاپ چهارم، 1370، ج20، ص776. [7] . اعلی/17 و 18. [8] . طه/133. [9] . بینه/2. [10] . ر.ک. علامه طباطبائی، پیشین، ج20، ص638.
خداوند متعال پیامبران خود را همراه با کتاب آسمانی و قوانین بر مردم نازل کرد تا مردم را به راه و رسم زندگی درست که تأمین کننده سعادت ابدی آنهاست آشنا کنند و آنها را تعلیم و تربیت و تزکیه نمایند و از کج روی و انحراف و متابعت هوی نفس و شیطان باز دارند، چون اعمال انسان اگر صالح نباشد مرتع شیطان خواهد بود و گرنه در جایی که برای حضور شیطان زمینه ای نباشد، شیطان هرگز در آن راه نخواهد یافت. انبیاء با تعلیم و تربیت و تزکیه، این راه را بر شیطان می بندند، ابزار انبیا برای برچیدن مراتع شیطان و راههای نفوذ او کتاب آنهاست که از سوی خداوند برای انسان به ارمغان آورده اند.[1]
انبیای الهی کتابهای بزرگی از سوی خدا برای هدایت بشر آورده اند، از جمله کتابهای مهم انبیاء که تاکنون آثاری از آنها بر جای مانده، کتاب عهد عتیق و کتاب عهد جدید مجموعه ای تحت عنوان تورات و انجیل است که در تورات کتابهایی منتسب به انبیای دیگر نیز وجود دارد. مهمترین کتاب آسمانی که بدون هیچ نقص و کاستی اکنون در دسترس بشر است قرآن کریم است که آخرین کتاب آسمانی است.
علامه مجلسی از سید بن طاوس روایت می کند که در صحف حضرت ادریس دیدم که ثلث آخر شب جمعه 27 ماه رمضان حق تعالی کتابی به لغت سریانی در بیست و یک ورق بر حضرت آدم نازل گردانید و آن اول کتابی است که خداوند از آسمان به زمین فرو فرستاد تا بندگان خود را بدین وسیله هدایت و ارشاد فرماید. در این اوراق کتاب آدم یک میلیون لغت و تمام لغات زبانها وجود داشت، که خداوند هر لغتی را به او آموخت و در این کتاب دلایل توحید و واجبات احکام و حلال و حرام شریعت ها و سنتها را با حدود آن بر آدم بیان فرمود. و این حدیث با قرآن مطابقت دارد چون در قرآن آیاتی هستند که چنین مضمونی را بیان می کنند: (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ)[2] ما پیامبران خود را با دلایل روشن همراه کتاب آسمانی و قوانین الهی به سوی مردم فرو فرستادیم.
اما درباره نام کتاب نوح: از آیات قرآن به این نتیجه می رسیم که همه انبیاء برنامه عملی و کتاب داشتند و در وجود کتاب برای آنها هیچ تردیدی وجود ندارد، چون صراحت قرآن این حقیقت را بیان می کند، حضرت نوح نیز یکی از انبیای اولوالعزم است که تعداد آنها پنج پیامبر است که دارای شریعت و کتاب آسمانی بودند و پیامبران بعد از آنها ملزم به اطاعت از کتاب آنها بودند.[3]
بر اساس بیان روایات معتبر ادریس پیامبر کتاب داشت و حضرت آدم کتابی برای عمل داشت.[4]
نوح علیه السلام نیز کتابی داشت که بخشهایی از کتاب او در آیات قرآن سوره نوح و سوره های دیگر آمده است که محور دعوت او خداپرستی بوده.
نام کتاب حضرت نوح براساس روایات اسلامی تصریحاً بیان نشده است و در قرآن نیز از نام کتاب آن پیامبر عظیم الشأن سخنی نیامده است. اینکه گفته شده نام کتاب نوح را صحف می گویند در حالیکه چنین چیزی وجود ندارد، صحف درباره نام کتاب آسمانی حضرت ابراهیم شهرت دارد که نام اختصاصی کتاب آن حضرت نیست چنانکه در قرآن از کتاب موسی و به بخش هایی از تورات با نام صحف یاد شده است.[5] پس صحف نام اختصاصی کتاب ابراهیم و نوح(ع) نیست، بلکه صحف به معنی لوح ها به کتابهای آسمانی دیگر نیز گفته شده. مرحوم علامه طباطبائی در المیزان می فرماید: کلمه صحف جمع صحیفه است که به معنای هر چیزیست که در آن می نویسند (از قبیل کاغذ و لوح های سنگی و فلزی و امثال آن و در کلام خدا نیز به اجزائی از کتب آسمانی صحف اطلاق شده.)[6] چنانکه قرآن چنین می فرماید: (إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی)[7] همانا این حقیقت که (آخرت بهتر و جاویدان و ابدی است) در کتاب پیامبران پیشین نیز آمده همانطوریکه در قرآن این خبر به مردم می رسد. در کتاب ابراهیم و موسی نیز آمده است. بر اساس این آیه، صحف به کتابهای تمام پیامبران گفته می شود و نام کتاب خاص نیست. یا در آیه دیگر درباره کتابهای آسمانی پیامبران چنین یاد شده: (أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَیِّنَةُ ما فِی الصُّحُفِ الْأُولی)[8]
(لَمْ یُنَبَّأْ بِما فِی صُحُفِ مُوسی) در این آیه از تورات با نام صحف یاد کرده است.
یا در آیه: (رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً)[9] که از قرآن به نام صحف یاد شده است، بنابراین قرآن نیز یکی از صحف پاک خداوند است که به انبیاء نازل شده. چنانکه به تورات هم صحف گفته شده و هم الواح و بنابر نقل المیزان امام صادق فرموده است که تمامی آن صحف ما محفوظ است، و پیامبر به ابوذر فرموده... خداوند صد و چهار کتاب نازل فرموده که ده صحیفه از آن بر آدم و پنجاه صحیفه بر شعیب و سی صحیفه بر ادریس و ده صحیفه بر ابراهیم و چهار صحیفه باقی تورات و انجیل و زبور و فرقان است.[10]
از آنچه تحقیق شد به این نتیجه می توان رسید که تمامی انبیای الهی دارای کتاب آسمانی بودند و حضرت نوح نیز دارای کتاب بود، اما نام کتاب آن حضرت، صحف نبود بلکه صحف نام مشترک برای تمامی کتابهای پیامبران است یا به قسمتهایی از کتابهای مقدس آسمانی صحف گفته شده چنانکه براساس آیات مختلف قرآن آنرا بررسی و ثابت کردیم.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج20.
2. تفسیر نمونه مکارم شیرازی، جلد آخر.
3. تاریخ انبیا و قصص قرآن عماد زاده.
4. قصص القرآن، رسولی محلاتی.
5. قصص القرآن، جزایری.
[1] . ر.ک. قرآن کریم، تفسیر سوره جمعه، آیه 2، ر.ک. طباطبائی، محمدحسین، المیزان تفسیر سوره جمعه و ر.ک. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، سوره جمعه.
[2] . ر.ک. عمادزاده، عمادالدین حسین، تاریخ انبیاء، تهران، انتشارات اسلام، 74، ص169.
[3] . ر.ک. عمادزاده، پیشین، ص190.
[4] . همان، ص191.
[5] . اعلی/18.
[6] . ر.ک. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، تهران، امیرکبیر و رجاء، چاپ چهارم، 1370، ج20، ص776.
[7] . اعلی/17 و 18.
[8] . طه/133.
[9] . بینه/2.
[10] . ر.ک. علامه طباطبائی، پیشین، ج20، ص638.
- [سایر] نام کتاب آسمانی حضرت نوح را صحف می گویند آیا در کتابهای شیعه به این نام تصریح شده است؟
- [سایر] تفاوت داستان نوح (علیه السلام) در قرآن با داستان نوح در تورات چیست ؟
- [سایر] نام کتاب حضرت نوح علیه السلام چیست؟
- [سایر] آیا طوفان نوح همه عالم را فراگرفته یا تنها دیار حضرت نوح را؟
- [سایر] آیا طوفان نوح همه عالم را فراگرفته یا تنها دیار حضرت نوح را؟
- [سایر] تفاوت دیدگاه تورات و قرآن در مورد سیمای نوح (علیه السلام) چگونه است؟
- [سایر] چرا فرزند حضرت نوح (علیه السلام) از خاندان او نیست؟(هود/64)
- [سایر] چرا کنعان پسر حضرت نوح علیه السلام به خدا ایمان نیاورد؟
- [سایر] عمل قبیح مردم حضرت نوح(ع) چه بود؟ منظورم این است مثلاً زمان لوط عمل قبیح مردم همجنس بازی بود، زمان حضرت ابراهیم(ع) بتپرستی بود و... زمان حضرت نوح(ع) عمل قبیح مردم چه بود؟
- [سایر] پس از طوفان نوح(ع)، انسان چگونه در زمین پراکنده شد؟ و مدت پیامبری حضرت نوح چقدر بود؟
- [آیت الله وحید خراسانی] همچنان که رجوع به گفتن محقق می شود مثل ان که بگوید از بخششی که کردم برگشتم به فعل نیز محقق می شود مثل ان که به قصد رجوع از طرف بگیرد یا ان چه را بخشیده به قصد رجوع به دیگری واگذار نماید ودر تحقق رجوع دانستن کسی که مال به او هبه شده معتبر نیست
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مردی که زن خود را طلاق رجعی داده، اگر مالی از او بگیرد و با او صلح کند که دیگر به او رجوع نکند اگر چه باید رجوع ننماید ولی حق رجوع او از بین نمیرود، و اگر رجوع کرد، محقق میشود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] برای رجوع کردن لازم نیست مرد شاهد بگیرد، یا به زن خبر دهد، بلکه اگر بدون این که کسی بفهمد، بگوید به زنم رجوع کردم صحیح است. ولی مستحب است برای رجوع کردن شاهد بگیرند امّا اگر بعد از تمام شدن عدّه مرد بگوید که در عدّه رجوع نموده ام لازم است اثبات کند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مردی که زن خود را طلاق رجعی داده؛ اگر مالی از او بگیرد و با او صلح کند که دیگر به او رجوع نکند؛ این مصالحه اگرچه صحیح است و لازم است که رجوع ننماید ولی حق رجوع او از بین نمی رود و در صورتی که رجوع کند طلاقی که داده موجب جدائی نمی شود.
- [آیت الله خوئی] در طلاق رجعی مرد به دو قسم میتواند به زن خود رجوع کند: (اول): حرفی معنایش این باشد که او را دوباره زن خود قرار داده است. (دوم): کاری کند و به آن کار قصد رجوع کند و ظاهر این است که به نزدیکی کردن رجوع محقق میشود اگرچه قصد رجوع نداشته باشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] در طلاق رجعی مرد به دو قسم می تواند به زن خود رجوع کند اول حرفی بزند که به ان قصد کند که او را به زوجیت خود برگردانده نه این که اخبار از برگرداندن او به زوجیت باشد دوم به قصد رجوع کاری کند که از ان کار بفهمند رجوع کرده است مانند لمس و بوسیدن و رجوع به نزدیکی کردن محقق می شود هر چند قصد رجوع نداشته باشد
- [آیت الله وحید خراسانی] مردی که زن خودرا طلاق رجعی داده اگر مالی از او بگیرد و با او صلح کند که دیگر به او رجوع نکند واجب است به مقتضای صلح عمل کند ولی اگر رجوع کرد رجوع او صحیح است
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه مرد از همسرش مالی بگیرد و با او مصالحه کند که بعد از طلاق به او رجوع نکند، یا حق رجوع نداشته باشد، حق رجوع از بین نمی رود.
- [آیت الله اردبیلی] برای رجوع کردن لازم نیست مرد شاهد بگیرد یا به زن خبر دهد، بلکه اگر بدون این که کسی بفهمد، بگوید: (به زن خود رجوع کردم) صحیح است.
- [آیت الله علوی گرگانی] برای رجوع کردن لازم نیست مرد شاهد بگیرد، یا به زن خبر دهد، بلکه اگر بدون این که کسی بفهمد، بگوید به زنم رجوع کردم صحیح است.