مبانی اهل سنت راجع به خلافت مبتنی بر چگونگی انتخاب خلفا است، آنان معتقدند که قرآن و سنت فقط اوصاف جانشین پیامبر را بیان میکند و انتخاب آن به مردم گذاشته شده است[1] از اینرو اهل سنت برای انعقاد خلافت سه طریق قائل است: 1 . بیعت اهل حل و عقد. 2 . استخلاف 3 . قهر و استیلا[2] از آنجا که خلیفه اول به زعم آنان براساس بیعت اهل حل و عقد انتخاب گردید و به عنوان خلیفه مطرح شد، این طریق از انتخاب یکی از مبانی انعقاد خلافت در نزد آنان پذیرفته گردید، حتی برخی از دانشمندان اهل سنت معتقدند که اگر بعضی از اهل حل و عقد کسی را به امامت منصوب کردند، وجوب نصب امام از دیگران ساقط میشود. و کسی را که آنها برگزیند، امام خواهد بود و بر آنها لازم است که این موضوع را از طریق مکاتبه و مراسله به اطلاع دیگران برسانند تا دیگران به فکر انتخاب امام نباشند. عدم بیعت سایر افراد امت در انعقاد امامت تأثیری ندارد. چون عقد امامت به مجرد بیعت اهل حل و عقد حاصل شده است.[3] قاضی عبدالرحمن ایجی میگوید: امامت با بیعت اهل حل و عقد ثابت میشود و سپس میگوید: زمانی که حصول امامت با انتخاب و بیعت ثابت شد اجماع لازم نیست، زیرا بر این مطلب دلیلی عقلی و نقلی نداریم، بلکه بیعت یک یا دو نفر از اهل حل و عقد هم کافی است. این مبنا توسط بسیاری از علمای اهل سنت همچون ماوردی،[4] عبدالله قرطبی،[5] امام الحرمین جوینی[6] مطرح گردید و به عنوان یک اصل در اندیشه سیاسی پذیرفته شده است. استخلاف: از آنجایی که خلیفه دوم توسط ابوبکر به خلافت رسید، اصل استخلاف به صورت یک اصل مشروع در فقه سیاسی اهل سنت درآمد.[7] در حالی که چنین اقدامی از دیدگاه اهل سنت پیشینهای در سیرة رسول خدا نداشته است. وقتی ابوبکر عمر را به عنوان خلیفه و جانشین خویش برگزید وی عملاً به خلافت رسید، به گونهای که بیعت مردم هیچ نقشی در خلیفه شدن عمر نمیتوانست داشته باشد. اعلام موافقت مردم نوعی رضایت و اظهار وفاداری در فرمانبرداری از خلیفه بود. قهر و استیلا: جمهور فقهای اهل سنت معتقدند که امامت برای حاکم با تسلط بر مراکز قدرت و سرنگون ساختن نظام از طریق نظامی، انعقاد مییابد. و در این صورت انعقاد امامت، نیاز به عقد و بیعت از طرف عامة مسلمین یا اهل حل و عقد ندارد. ابویعلا فراء میگوید: احمد حنبل گفت: کسی که با شمشیر غلبه کند از این راه خلیفه میشود و امیرالمؤمنین نامیده میشود، برای هیچ کس که ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشد، روا نیست که روز را به شب آورد و او را امام نداند. چه نیکو کار باشد و چه فاجر و همچنین احمد حنبل در روایت ابی حرث گفت: زمانی که کسی بر امام بشورد و خواستار پادشاهی شود و گروهی از مردم با این و گروهی دیگر با آن باشند، اقامه نماز جمعه با کسی است که غلبه یابد، ابن حنبل بر این ادعا چنین استدلال کرد که ابن عمر در حادثه حره با اهل مدینه نماز گزارد و گفت: (نحن مع من غلب) یعنی ما با کسی هستیم که غالب شود،)[8] از آنچه گذشت روشن میگردد که مبانی اهل سنت در مسأله امامت و خلافت اتفاقاتی است که در موضوع رهبری در جهان اسلام واقع شدهاند. به عبارت دیگر گزینش هر یک از خلفا مبنا برای تعیین امام از دیدگاه سنیها قرار گرفته است. تا جایی که سعدالدین تفتازانی در شرح عقاید نسقیه میگوید: امام به خاطر فسق و ظلم بر بندگان خدا از امامت عزل و برکنار نمیگردد. زیرا از ائمه و امراء مسلمین فسق ظاهر گردید و ظلم و جور به طور گسترده صورت گرفته است و در عین حال (سلف) مطیع آنها و نماز جمعه و اعیاد را به اذن آنها بجای آوردهاند. و خروج بر علیه آنان را جایز نمیدانستهاند.[9] مبانی سلفیه: مبانی سلفیه راجع به خلافت با جمهور اهل سنت تفاوت قابل توجهی ندارد و آنچه را اهل سنت به آن معتقدند آنها نیز پذیرفتهاند و درعین حال از آنجایی که سلفیه ظاهرگرا و اهل حدیثاند به روایات نیز استدلال نموده و اصرار دارند که نص بر خلاف ابوبکر وجود دارد. و روایاتی در این مورد ذکر مینماید.[10] مطلب دیگری که میتوان به عنوان دیدگاه خاص سلفیه در موضوع خلافت به آن اشاره کرد این است که ابن تیمیه بر خلاف جمهور اهل سنت که میگویند: کمیت در انعقاد امامت شرط نیست، اصرار دارند که امامت با موافقت اهل شوکت و قدرت ثابت میشود و هیچکسی به امامت نمیرسد، مگر اینکه اهل شوکت (کسانی که با اطاعت آنان مقصود امامت حاصل میشود) بر امامت او اتفاق کنند؛ زیرا مقصود از امامت این است که قدرت و سلطهای پدید آید، پس اگر با بیعتی قدرت حاصل شد، امامت نیز منعقد میگردد، امامت نوعی پادشاهی و سلطنت است و کسی با موافقت یک یا دو یا چهار نفر پادشاه نمیشود. مگر این که موافقت آنان به گونهای باشد که موافقت دیگران نیز حاصل شود.[11] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 . الخلافة الاسلامیه، محمدسعید العشاوی. 2 . الاسلام و الخلافة فی عصر الحدیث. 3 . ازمنة الشوری فی الاسلام، محمد ابوزهره. 4 . الخلافة و سلطة الامة، مجلس ملی ترکیه. 5 . الخلافة و الامامة العظمی، محمود سیدرضا. 6 . الاسلام و السلطة الدینیه، محمد عمارة. 7 . الاسلام و اصول و الحکم، علی عبدالرزاق. 8 . نصیحة الملوک، ماوردی. 9 . تسهیل النظر و تعجیل الظفر فی اخلاق الملوک، ماوردی. 10 . الشوری اعلی مراتب الدیمقراطیه، دکتر توفیق الشاوی. 11 . فقه الشوری، دکتر الشاوی. 12 . تطور فکر السیاسی فی الاسلام، دکتر فتیحة النبراوی. 13 . الامامة و السیاسة، ابن قتیبه. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . تفتازانی، سعدالدین، شرح عقاید نسقیه، پیشاور، مکتبة العلوم اسلامیه، ص 110. [2] . تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، قم، شریف الرضی، 1409، ج 5، ص 233. [3] . قاضی عبدالجبار، المغنی فی باب التوحید و العدل،1966 م، ج20، ص303. [4] . ماوردی، احکام السلطانیه، چاپ مصطفی حلبی، ص 7. [5] . قرطبی، تفسیر قرطبی، چاپ سوم، ج 1، ص 268. [6] . جوینی، امام الحرمین، الارشاد الی قواطع الادله فی اصول الاعتقاد، مصر، مطبعه سعادت، ص224. [7] تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج 5، ص 233. [8] . ابویعلا فراء، الاحکام السلطانیه، چاپ اندونوزی، ص 23- 22. [9] . تفتازانی، شرح عقاید نسقیه، ص 114. [10] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاجالسنة، دارالفکر، ج 1، ص 141. [11] . منهاج السنة، ج 1، ص 141. ( اندیشه قم )
لطفاً بفرمایید مبانی سلفیه و اهلسنت در خلافت چیست و کتابها و منابع متقنی در این رابطه معرفی کنید؟
مبانی اهل سنت راجع به خلافت مبتنی بر چگونگی انتخاب خلفا است، آنان معتقدند که قرآن و سنت فقط اوصاف جانشین پیامبر را بیان میکند و انتخاب آن به مردم گذاشته شده است[1] از اینرو اهل سنت برای انعقاد خلافت سه طریق قائل است:
1 . بیعت اهل حل و عقد.
2 . استخلاف
3 . قهر و استیلا[2]
از آنجا که خلیفه اول به زعم آنان براساس بیعت اهل حل و عقد انتخاب گردید و به عنوان خلیفه مطرح شد، این طریق از انتخاب یکی از مبانی انعقاد خلافت در نزد آنان پذیرفته گردید، حتی برخی از دانشمندان اهل سنت معتقدند که اگر بعضی از اهل حل و عقد کسی را به امامت منصوب کردند، وجوب نصب امام از دیگران ساقط میشود. و کسی را که آنها برگزیند، امام خواهد بود و بر آنها لازم است که این موضوع را از طریق مکاتبه و مراسله به اطلاع دیگران برسانند تا دیگران به فکر انتخاب امام نباشند. عدم بیعت سایر افراد امت در انعقاد امامت تأثیری ندارد. چون عقد امامت به مجرد بیعت اهل حل و عقد حاصل شده است.[3]
قاضی عبدالرحمن ایجی میگوید: امامت با بیعت اهل حل و عقد ثابت میشود و سپس میگوید: زمانی که حصول امامت با انتخاب و بیعت ثابت شد اجماع لازم نیست، زیرا بر این مطلب دلیلی عقلی و نقلی نداریم، بلکه بیعت یک یا دو نفر از اهل حل و عقد هم کافی است.
این مبنا توسط بسیاری از علمای اهل سنت همچون ماوردی،[4] عبدالله قرطبی،[5] امام الحرمین جوینی[6] مطرح گردید و به عنوان یک اصل در اندیشه سیاسی پذیرفته شده است.
استخلاف:
از آنجایی که خلیفه دوم توسط ابوبکر به خلافت رسید، اصل استخلاف به صورت یک اصل مشروع در فقه سیاسی اهل سنت درآمد.[7] در حالی که چنین اقدامی از دیدگاه اهل سنت پیشینهای در سیرة رسول خدا نداشته است.
وقتی ابوبکر عمر را به عنوان خلیفه و جانشین خویش برگزید وی عملاً به خلافت رسید، به گونهای که بیعت مردم هیچ نقشی در خلیفه شدن عمر نمیتوانست داشته باشد.
اعلام موافقت مردم نوعی رضایت و اظهار وفاداری در فرمانبرداری از خلیفه بود.
قهر و استیلا:
جمهور فقهای اهل سنت معتقدند که امامت برای حاکم با تسلط بر مراکز قدرت و سرنگون ساختن نظام از طریق نظامی، انعقاد مییابد. و در این صورت انعقاد امامت، نیاز به عقد و بیعت از طرف عامة مسلمین یا اهل حل و عقد ندارد.
ابویعلا فراء میگوید: احمد حنبل گفت: کسی که با شمشیر غلبه کند از این راه خلیفه میشود و امیرالمؤمنین نامیده میشود، برای هیچ کس که ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشد، روا نیست که روز را به شب آورد و او را امام نداند. چه نیکو کار باشد و چه فاجر و همچنین احمد حنبل در روایت ابی حرث گفت: زمانی که کسی بر امام بشورد و خواستار پادشاهی شود و گروهی از مردم با این و گروهی دیگر با آن باشند، اقامه نماز جمعه با کسی است که غلبه یابد، ابن حنبل بر این ادعا چنین استدلال کرد که ابن عمر در حادثه حره با اهل مدینه نماز گزارد و گفت: (نحن مع من غلب) یعنی ما با کسی هستیم که غالب شود،)[8]
از آنچه گذشت روشن میگردد که مبانی اهل سنت در مسأله امامت و خلافت اتفاقاتی است که در موضوع رهبری در جهان اسلام واقع شدهاند. به عبارت دیگر گزینش هر یک از خلفا مبنا برای تعیین امام از دیدگاه سنیها قرار گرفته است. تا جایی که سعدالدین تفتازانی در شرح عقاید نسقیه میگوید: امام به خاطر فسق و ظلم بر بندگان خدا از امامت عزل و برکنار نمیگردد. زیرا از ائمه و امراء مسلمین فسق ظاهر گردید و ظلم و جور به طور گسترده صورت گرفته است و در عین حال (سلف) مطیع آنها و نماز جمعه و اعیاد را به اذن آنها بجای آوردهاند. و خروج بر علیه آنان را جایز نمیدانستهاند.[9]
مبانی سلفیه:
مبانی سلفیه راجع به خلافت با جمهور اهل سنت تفاوت قابل توجهی ندارد و آنچه را اهل سنت به آن معتقدند آنها نیز پذیرفتهاند و درعین حال از آنجایی که سلفیه ظاهرگرا و اهل حدیثاند به روایات نیز استدلال نموده و اصرار دارند که نص بر خلاف ابوبکر وجود دارد. و روایاتی در این مورد ذکر مینماید.[10]
مطلب دیگری که میتوان به عنوان دیدگاه خاص سلفیه در موضوع خلافت به آن اشاره کرد این است که ابن تیمیه بر خلاف جمهور اهل سنت که میگویند: کمیت در انعقاد امامت شرط نیست، اصرار دارند که امامت با موافقت اهل شوکت و قدرت ثابت میشود و هیچکسی به امامت نمیرسد، مگر اینکه اهل شوکت (کسانی که با اطاعت آنان مقصود امامت حاصل میشود) بر امامت او اتفاق کنند؛ زیرا مقصود از امامت این است که قدرت و سلطهای پدید آید، پس اگر با بیعتی قدرت حاصل شد، امامت نیز منعقد میگردد، امامت نوعی پادشاهی و سلطنت است و کسی با موافقت یک یا دو یا چهار نفر پادشاه نمیشود. مگر این که موافقت آنان به گونهای باشد که موافقت دیگران نیز حاصل شود.[11]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 . الخلافة الاسلامیه، محمدسعید العشاوی.
2 . الاسلام و الخلافة فی عصر الحدیث.
3 . ازمنة الشوری فی الاسلام، محمد ابوزهره.
4 . الخلافة و سلطة الامة، مجلس ملی ترکیه.
5 . الخلافة و الامامة العظمی، محمود سیدرضا.
6 . الاسلام و السلطة الدینیه، محمد عمارة.
7 . الاسلام و اصول و الحکم، علی عبدالرزاق.
8 . نصیحة الملوک، ماوردی.
9 . تسهیل النظر و تعجیل الظفر فی اخلاق الملوک، ماوردی.
10 . الشوری اعلی مراتب الدیمقراطیه، دکتر توفیق الشاوی.
11 . فقه الشوری، دکتر الشاوی.
12 . تطور فکر السیاسی فی الاسلام، دکتر فتیحة النبراوی.
13 . الامامة و السیاسة، ابن قتیبه.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . تفتازانی، سعدالدین، شرح عقاید نسقیه، پیشاور، مکتبة العلوم اسلامیه، ص 110.
[2] . تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، قم، شریف الرضی، 1409، ج 5، ص 233.
[3] . قاضی عبدالجبار، المغنی فی باب التوحید و العدل،1966 م، ج20، ص303.
[4] . ماوردی، احکام السلطانیه، چاپ مصطفی حلبی، ص 7.
[5] . قرطبی، تفسیر قرطبی، چاپ سوم، ج 1، ص 268.
[6] . جوینی، امام الحرمین، الارشاد الی قواطع الادله فی اصول الاعتقاد، مصر، مطبعه سعادت، ص224.
[7] تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج 5، ص 233.
[8] . ابویعلا فراء، الاحکام السلطانیه، چاپ اندونوزی، ص 23- 22.
[9] . تفتازانی، شرح عقاید نسقیه، ص 114.
[10] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاجالسنة، دارالفکر، ج 1، ص 141.
[11] . منهاج السنة، ج 1، ص 141.
( اندیشه قم )
- [سایر] آیا روایت 12 خلیفه بعد از پیامبر (ص) در منابع اهل سنت نیز هست؟
- [سایر] کاتب صلح حدیبیه در منابع شیعه و سنی چه کسی معرفی شده و نظر زهری در این ارتباط چیست؟
- [سایر] سلام لطفا در مورد معرفی منابع اصلی راجع به علائم ظهور حضرت حجت در منابع اهل تسنن و تشیع مرا راهنمایی فرمایید حتی الامکان فهرست نمایید
- [سایر] لطفا در زمینه معرفی منابع دست اول از اهل سنت و تشیع، در زمینه علایم ظهور صاحب الامر (عج) مساعدت فرمایید.
- [سایر] آیا در منابع اهل سنت واقعه غدیر آمده است؟
- [سایر] آیا منابع اهل سنت به حدیث کساء اشاره کرده اند؟
- [سایر] آیه تطهیر در منابع تفسیری اهل سنت چه جایگاهی دارد؟
- [سایر] حدیثی از مقام حب اهل بیت در منابع اهل سنت وجود دارد؟ چه کسی از اهل سنت به خاطر نقل آن هزار ضربه شلاق خورد؟
- [سایر] با توجه به منابع اهل سنت، منظور از اهل بیت در آیه تطهیر چه کسانی است؟
- [سایر] میخواستم بدانم هند بنت عتبه در منابع تاریخی و روایی به خصوص اهل سنت چه جایگاهی دارد؟ سند خوردن جگر حضرت حمزه توسط هند را از منابع اهل سنت بیاورید؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله سیستانی] ابوحنیفه و شافعی برای مغبون قائل به خیار غبن نیستند، حال آنکه در مذهب ما این خیار ثابت است، و ظاهراً بحث ثبوت یا عدم ثبوت این خیار شامل موردی که بنای شخص مغبون بر بیتوجّهی به قیمت و خرید و فروش کالا به هر قیمتی باشد، نمیشود، در این فرض ظاهراً خیار غبن ثابت نیست. همچنین شامل جایی که بنای طرفین معامله نقلوانتقال طبق قیمت بازار است نه بیشتر و شخص مغبون بر ادّعای غابن مبنی بر بالا نبودن قیمت اعتماد کرده، نمیشود؛ زیرا ظاهراً از نظر همگان در اینجا خیار ثابت است، از جهت فریب دادن بایع. همچنین این خیار شامل جایی که بنا به شرط ارتکازی در عرف خاص، جز حقّ فسخ، حقّ دیگری مانند حقّ مطالبه مابهالتفاوت وجود دارد، نمیشود. در هر حال، هر جا که از نظر مذهب امامیه خیار غبن ثابت باشد و مذهب اهل سنّت، آن را منکر باشد، برای شخص امامی مذهب از باب مقاصّه نوعی جایز است که پیرو اهل سنّت را به نبود خیار غبن ملزم کند. این در جایی است که مذهب اهل سنّت بر همگان، از جمله شخص امامی مذهب نافذ و جاری باشد.