در اکثر کتاب های منتشره که پیرامون فرقه ها و مذاهب نوشته شده است، نصیریه را گروهی از غلات شیعه محسوب داشته اند که به الوهیت ائمه اطهار خصوصاً مولی الموحَدین اعتقاد دارند و در بیان وجه تسمیه آنها به نصیریه انتساب آنها به محمد بن نصیر نمیری را عامل این نام گذاری دانسته اند.[1] یا به قول دکتر عبد الرحمن بدوی، بعضی آنان را به نصیر که غلام حضرت علی عیله السَلام بود، منسوب می دانند.[2] هاشم عثمان دانشمند علوی سوری سخنان فوق را رد کرده و می گوید: در باره اصل این فرقه سه قول است: 1. این فرقه منسوب به محمد بن نصیر نمیری هستند که این قول نادرست است؛ زیرا محمد بن نصیر متوفی 359 در قرن چهارم است در حالی که اصطلاح نصیریه 200 سال بعد یعنی در اواخر قرن ششم ظهور پیدا کرد، و علاوه بر این پیروان وی را نمیریه گویند، نه نصیریه. 2. منسوب به غلام حضرت علی عیله السَلام به نام نصیر می باشند که این قول هم صحیح نیست؛ زیرا اساساً امیر المؤمنین غلامی بنام نصیر نداشته است. 3. منسوب به کوهی به نام (النصیریه) (Nasarie) می باشند که گروهی با عقاید خاص در اطراف این کوه زندگی می کردند و از نظر تاریخی بعد از سال 488 وجود داشته اند. که با توجه به قراین، وجه تسمیه اخیر مناسب تر به نظر می رسد:[3] فرقه نصیریه که افراد آن دوست دارند، علوی خوانده شوند، بنابر آنچه از کتب دانشمندان معاصر علوی بدست می آید، تمام عقایدشان همانند عقاید شیعیان اثنی عشریه است. شیخ عزیز ابراهیم علوی می گوید: علویان همان شیعیان امامیه اثنی عشری هستند، آنها فرائض را أداء می کنند، نماز و روزه و حج زیر سایه ایمان و اسلام، آنگونه که شایسته است و خدا در قرآن امر فرموده است و در سنَت مطهره که از رسول اکرم و ائمه اطهار که اولین آنها امام علی بن ابیطالب و آخرین آنها محمد بن الحسن الحجه المهدی (عج) است، ثابت شده، بدون هیچ تحریف و تغییر و تبدیل به انجام می رسد و اگر چه منکر برخی از شطحیات غلوّ گونه نمی شویم که علَت آنها انزوای صد ساله در غار ها و کوه ها و دوری از مدارس و علم و علماء و فقه و حدیث نبوی، بعلَت ظلم سلاطین خصوصاً در زمان ملوک و ترکهای عثمانی بوده است، اضافه بر این مخفی کاری هایی که بعلَت دستور برخی از مشایخ صورت می گرفته، هم می باشد،[4] حضرت آیه الله سبحانی می فرماید: ( علویان مذهب خاصَی ندارند که بتوان آن را وجه تمایز مذهب اهل بیت دانست، آنها شیعیان امامی و اثنی عشری هستند که رفتار های مذهبی آنها طبق مذهب اهل بیت است. که همیشه در معاملات شرعی و احکام دینی بر آن تکیه دارند و فقط در دو مسئله قدری متمایز می شوند: الف) طریقت جنبلائیه گفته می شود که این طریقت را فردی به نام ابو محمد عبدالله جنبلائی معروف به جنان ایجاد کرد و برخی از علویان اعتقاد دارند، وی یکی از رؤسای بزرگ آنهاست و از دانا ترین متصوفه زمان خود است. او در عراق عجم در سرزمینی به نام جنبلاء اقامت داشت و به همین علَت به فارس شهرت یافت و گفته می شود او به مصر مسافرت کرد و در آنجا حسین بن حمدان خصیبی را دید، وارد طریقت او شد و با او به جنبلا بر گشت و از او احکام تصوف و فلسفه، علوم ستاره شناسی و هیئت و سایر علوم زمان خود را آموخت. خصیبی یکی از مشایخ بزرگ علویین است و جانشین جنبلدیی در ریاست طریقت شد. محمد أمین غالب الطویل در تاریخ العلویین می نگارد: روش حسین بن حمدان خصیبی و نمایندگانش در دین، راهنمایی افراد سایر ادیان به دین اسلام بود و آنها مثل سایر مردم مسلمان شیعه طبق دستورات معمولی باقی می ماندند و کسانی را که در آنها شایستگی های لازم را می دید در طریقت جنبلایی وارد می کرد. و از اینجا دانسته می شود که هدف وی دعوت مردم به مذهب اهل بیت بود، آنگونه که روشن است و طریقت جنبلائیه چیزی غیر از اعتقادات صوفیانه مثل سایر اعتقادات صوفیانه مخفی که در اکثر فرقه های مسلمان است نیست. ب) اعتقاد به باب دیدگاه علویان این است که ائمه اوصیاء رسول خدایند و از آنجا که ائمه در بر دارنده علوم اولین و آخرین هستند، پس ناچاراً برای هر کدام بابی است که علوم از آنها اخذ شود، پس برای هر کدام بابی برگزیدند: 1- الامام علی بن ابیطالب بابه سلمان فارسی 2- الامام حسن المجتبی بابه قیس بن ورقه 3- الامام حسین الشهید بابه رشید هجری 4- الامام علی زین العابدین بابه عبدالله الغالب 5- الامام محمد الباقر بابه یحیی بن معمر 6- الامام جعفر الصادق بابه جابر بن یزید جعفی 7-الامام موسی الکاظم بابه محمد بن ابی زینب 8- الامام علی الرضا بابه مفضل بن عمر 9- الامام محمد الجواد بابه محمد بن مفضل 10-الامام علی الهادی بابه عمر بن فرات 11- الامام حسن بن علی العسکری بابه ابو شعیب محمد بن نصیر النمیری 12- فلیس للامام محمد المهدی باب حضرت آیة الله سبحانی در ادامه می نویسد: علویان به رسالت محمد بن عبدالله ایمان دارند و شکی در امامت پسر عموی پیامبر علی بن ابیطالب و یازده امام از صلب ایشان ندارند، گوینده شهادتین از روی ایمان هستند و اعتقادات شان گواهی به لا اله الا الله، محمَد رسول الله و موالات اهل بیت رسول خداو نماز و روزه و حج و زکات و جهاد در راه خدا و معاد روز قیامت است. کتابشان قرآن و راهی جز شریعت قرآن ندارند. بزرگان دینی دارند که بوسیله آنان دین را شناخته اند و شعائر دینی خود را بر پا می دارند. هر سخنی که قرآن بر آن اشاره نکرده رها می کنند....عصیان رسول را در عمل نمی کنند و کلامش را مخالف نمی نمایند و علم را در اهل بیت منحصر می دانند، و اعتمادشان به جعفر بن محمد الصادق است. در بحث های دینی و تفسیر قرآن و فقه و فتوی....عبادت خدای تعالی را می کنند، و در عبادتش کسی را شریک نمی دانند.[5] شیخ عبد الرحمن الخیر یکی از علویان بر جسته می گوید: اصول دین پنج تاست: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد با همان تعریف و مبنایی که شیعه اثنی عشری در مورد این اصول پنج گانه دارند. توحید یعنی: اعتقاد داریم به وجود خدای یگانه که خالق عالم دیدنی و ندیدنی است. شریکی در ملکش ندارد و موصوف است به صفات کمال و منزه است از صفات نقص. عدل یعنی: اعتقاد داریم بر این که خدای تعالی عادل است و مبری از ظلم است و از عمل زشت و بیهوده و بشر را به آنچه که در قدرت و توان او نیست مکلف نمی کند و امرش نمی کند مگر آنچه به صلاح اوست و نهی نمی کند مگر از آنچه به ضرر آنهاست و اگرچه بیشتر مردم فساد و صلاح خود را تشخیص نمی دهند. نبوت یعنی: اعتقاد داریم خدای تعالی بندگان نیکش را به رسالت بر می گزیند تا پیام های الهی را برسانند بمردم و آنان را به آنچه صلاحشان در آن نهفته است راهنمایی کنند و از آنچه بدبختی دنیا و آخرت است بازشان دارد... اعتقاد داریم به عصمت همه پیامبران از خطا و فراموش کاری و از ارتکاب گناه و اشتباه قبل از برانگیخته شدن و بعد از آن... امامت یعنی: اعتقاد داریم امامت مقامیست که به اقتضای حکمت الهی برای مصالح بشر بعنوان وزارت انبیاء برای نشر دعوت الهی ایجاد شده است و در مورد قیام ائمه بعد از انبیاء معتقدیم که ما برای تطبیق احکام دین بین مردم و حفظ شریع از تغییر و تحریف و تفسیر های اشتباه محتاج ائمه هستیم. و برای همین اقتضای حکم و لطف الهی این است که امام را به نصّ معین نماید و این که امام همه عیناْ مثل پیامبر معصوم باشند تا مؤمنین با اطمینان به اعمال و اقوال او اقتداء کنند. و اعتقاد داریم به این که امام بعد از پیامبر صلَی الله علیه و آله امام علی بن ابیصالب و بعد از او پسرانش امام حسن و امام حسین و سپس 9 تن از فرزندان امام حسین که آخرین آنها مهدی (عج) است. معاد یعنی: اعتقاد داریم به این که خدای تعالی باز می گرداند مردم را بعد از مرگ برای محاسبه اعمال و جزاء می دهد نیکوکار را برای نیکو کاریش و گناهکار را بعلت گناه کاریش و ایمان داریم به آنچه در قرآن است و آنچه حدیث پیامبر است از اخبار روز قیامت و نشور و بهشت و جهنم و آتش و عذاب و نعمت و صراط و میزان و غیر از اینها از آنچه که ثابت شده در کتاب خدا و احادیث صحیح که از پیامبر رسیده است. امَا فروع دین زیادند که مهمترین آنها نماز و روزه و زکات و حج و جهاد است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. شام سرزمین خاطره ها، مهدی پیشوایی تهران، سازمان حج و زیارت 1369 2. شیعه در تاریخ، محمد حسین زین عاملی، مشهد، آستان قدس رضوی 1370 3. بحوث فی الملل و النحل، ج 8، آیة الله شیخ جعفر سبحانی، موسسه امام صادق علیه السّلام . 4. العلویان فی الدایرة الضوء، شیخ علی عزیز ابراهیم. پی نوشتها: [1]. خالق داد عباسی، توضیح الملل، ترجمة ملل و نحل شهرستانی، ص 251؛ مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی انتشارات آستان قدس رضوی، ص444؛ عبدالرحمن بدوی، مقالات الاسلامیین، ج 2، ص 65. [2]. عبدالرحمن بدوی، تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام، ترجمة حسین صابری، انتشارات آستان قدس رضوی، ص 395. [3]. هاشم عثمانی، العلویون بین الاسطورة و الحقیقه، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ص 30، 31، 32. [4]. علی عزیز ابراهیم، العلویون بین الغلو و الفسلفه و التصوف و الشیعه بیروت، موسسه اعلمی المطبوعات، ص 61. [5]. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، موسسه امام صادق علیه السّلام ، چاپ اول، ج 8، ص 409. منبع: اندیشه قم
در اکثر کتاب های منتشره که پیرامون فرقه ها و مذاهب نوشته شده است، نصیریه را گروهی از غلات شیعه محسوب داشته اند که به الوهیت ائمه اطهار خصوصاً مولی الموحَدین اعتقاد دارند و در بیان وجه تسمیه آنها به نصیریه انتساب آنها به محمد بن نصیر نمیری را عامل این نام گذاری دانسته اند.[1] یا به قول دکتر عبد الرحمن بدوی، بعضی آنان را به نصیر که غلام حضرت علی عیله السَلام بود، منسوب می دانند.[2]
هاشم عثمان دانشمند علوی سوری سخنان فوق را رد کرده و می گوید:
در باره اصل این فرقه سه قول است:
1. این فرقه منسوب به محمد بن نصیر نمیری هستند که این قول نادرست است؛ زیرا محمد بن نصیر متوفی 359 در قرن چهارم است در حالی که اصطلاح نصیریه 200 سال بعد یعنی در اواخر قرن ششم ظهور پیدا کرد، و علاوه بر این پیروان وی را نمیریه گویند، نه نصیریه.
2. منسوب به غلام حضرت علی عیله السَلام به نام نصیر می باشند که این قول هم صحیح نیست؛ زیرا اساساً امیر المؤمنین غلامی بنام نصیر نداشته است.
3. منسوب به کوهی به نام (النصیریه) (Nasarie) می باشند که گروهی با عقاید خاص در اطراف این کوه زندگی می کردند و از نظر تاریخی بعد از سال 488 وجود داشته اند. که با توجه به قراین، وجه تسمیه اخیر مناسب تر به نظر می رسد:[3]
فرقه نصیریه که افراد آن دوست دارند، علوی خوانده شوند، بنابر آنچه از کتب دانشمندان معاصر علوی بدست می آید، تمام عقایدشان همانند عقاید شیعیان اثنی عشریه است. شیخ عزیز ابراهیم علوی می گوید:
علویان همان شیعیان امامیه اثنی عشری هستند، آنها فرائض را أداء می کنند، نماز و روزه و حج زیر سایه ایمان و اسلام، آنگونه که شایسته است و خدا در قرآن امر فرموده است و در سنَت مطهره که از رسول اکرم و ائمه اطهار که اولین آنها امام علی بن ابیطالب و آخرین آنها محمد بن الحسن الحجه المهدی (عج) است، ثابت شده، بدون هیچ تحریف و تغییر و تبدیل به انجام می رسد و اگر چه منکر برخی از شطحیات غلوّ گونه نمی شویم که علَت آنها انزوای صد ساله در غار ها و کوه ها و دوری از مدارس و علم و علماء و فقه و حدیث نبوی، بعلَت ظلم سلاطین خصوصاً در زمان ملوک و ترکهای عثمانی بوده است، اضافه بر این مخفی کاری هایی که بعلَت دستور برخی از مشایخ صورت می گرفته، هم می باشد،[4]
حضرت آیه الله سبحانی می فرماید: ( علویان مذهب خاصَی ندارند که بتوان آن را وجه تمایز مذهب اهل بیت دانست، آنها شیعیان امامی و اثنی عشری هستند که رفتار های مذهبی آنها طبق مذهب اهل بیت است. که همیشه در معاملات شرعی و احکام دینی بر آن تکیه دارند و فقط در دو مسئله قدری متمایز می شوند:
الف) طریقت جنبلائیه
گفته می شود که این طریقت را فردی به نام ابو محمد عبدالله جنبلائی معروف به جنان ایجاد کرد و برخی از علویان اعتقاد دارند، وی یکی از رؤسای بزرگ آنهاست و از دانا ترین متصوفه زمان خود است. او در عراق عجم در سرزمینی به نام جنبلاء اقامت داشت و به همین علَت به فارس شهرت یافت و گفته می شود او به مصر مسافرت کرد و در آنجا حسین بن حمدان خصیبی را دید، وارد طریقت او شد و با او به جنبلا بر گشت و از او احکام تصوف و فلسفه، علوم ستاره شناسی و هیئت و سایر علوم زمان خود را آموخت. خصیبی یکی از مشایخ بزرگ علویین است و جانشین جنبلدیی در ریاست طریقت شد. محمد أمین غالب الطویل در تاریخ العلویین می نگارد:
روش حسین بن حمدان خصیبی و نمایندگانش در دین، راهنمایی افراد سایر ادیان به دین اسلام بود و آنها مثل سایر مردم مسلمان شیعه طبق دستورات معمولی باقی می ماندند و کسانی را که در آنها شایستگی های لازم را می دید در طریقت جنبلایی وارد می کرد.
و از اینجا دانسته می شود که هدف وی دعوت مردم به مذهب اهل بیت بود، آنگونه که روشن است و طریقت جنبلائیه چیزی غیر از اعتقادات صوفیانه مثل سایر اعتقادات صوفیانه مخفی که در اکثر فرقه های مسلمان است نیست.
ب) اعتقاد به باب
دیدگاه علویان این است که ائمه اوصیاء رسول خدایند و از آنجا که ائمه در بر دارنده علوم اولین و آخرین هستند، پس ناچاراً برای هر کدام بابی است که علوم از آنها اخذ شود، پس برای هر کدام بابی برگزیدند:
1- الامام علی بن ابیطالب بابه سلمان فارسی
2- الامام حسن المجتبی بابه قیس بن ورقه
3- الامام حسین الشهید بابه رشید هجری
4- الامام علی زین العابدین بابه عبدالله الغالب
5- الامام محمد الباقر بابه یحیی بن معمر
6- الامام جعفر الصادق بابه جابر بن یزید جعفی
7-الامام موسی الکاظم بابه محمد بن ابی زینب
8- الامام علی الرضا بابه مفضل بن عمر
9- الامام محمد الجواد بابه محمد بن مفضل
10-الامام علی الهادی بابه عمر بن فرات
11- الامام حسن بن علی العسکری بابه ابو شعیب محمد بن نصیر النمیری
12- فلیس للامام محمد المهدی باب
حضرت آیة الله سبحانی در ادامه می نویسد:
علویان به رسالت محمد بن عبدالله ایمان دارند و شکی در امامت پسر عموی پیامبر علی بن ابیطالب و یازده امام از صلب ایشان ندارند، گوینده شهادتین از روی ایمان هستند و اعتقادات شان گواهی به لا اله الا الله، محمَد رسول الله و موالات اهل بیت رسول خداو نماز و روزه و حج و زکات و جهاد در راه خدا و معاد روز قیامت است. کتابشان قرآن و راهی جز شریعت قرآن ندارند. بزرگان دینی دارند که بوسیله آنان دین را شناخته اند و شعائر دینی خود را بر پا می دارند. هر سخنی که قرآن بر آن اشاره نکرده رها می کنند....عصیان رسول را در عمل نمی کنند و کلامش را مخالف نمی نمایند و علم را در اهل بیت منحصر می دانند، و اعتمادشان به جعفر بن محمد الصادق است. در بحث های دینی و تفسیر قرآن و فقه و فتوی....عبادت خدای تعالی را می کنند، و در عبادتش کسی را شریک نمی دانند.[5]
شیخ عبد الرحمن الخیر یکی از علویان بر جسته می گوید:
اصول دین پنج تاست: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد با همان تعریف و مبنایی که شیعه اثنی عشری در مورد این اصول پنج گانه دارند.
توحید یعنی: اعتقاد داریم به وجود خدای یگانه که خالق عالم دیدنی و ندیدنی است. شریکی در ملکش ندارد و موصوف است به صفات کمال و منزه است از صفات نقص.
عدل یعنی: اعتقاد داریم بر این که خدای تعالی عادل است و مبری از ظلم است و از عمل زشت و بیهوده و بشر را به آنچه که در قدرت و توان او نیست مکلف نمی کند و امرش نمی کند مگر آنچه به صلاح اوست و نهی نمی کند مگر از آنچه به ضرر آنهاست و اگرچه بیشتر مردم فساد و صلاح خود را تشخیص نمی دهند.
نبوت یعنی: اعتقاد داریم خدای تعالی بندگان نیکش را به رسالت بر می گزیند تا پیام های الهی را برسانند بمردم و آنان را به آنچه صلاحشان در آن نهفته است راهنمایی کنند و از آنچه بدبختی دنیا و آخرت است بازشان دارد... اعتقاد داریم به عصمت همه پیامبران از خطا و فراموش کاری و از ارتکاب گناه و اشتباه قبل از برانگیخته شدن و بعد از آن...
امامت یعنی: اعتقاد داریم امامت مقامیست که به اقتضای حکمت الهی برای مصالح بشر بعنوان وزارت انبیاء برای نشر دعوت الهی ایجاد شده است و در مورد قیام ائمه بعد از انبیاء معتقدیم که ما برای تطبیق احکام دین بین مردم و حفظ شریع از تغییر و تحریف و تفسیر های اشتباه محتاج ائمه هستیم.
و برای همین اقتضای حکم و لطف الهی این است که امام را به نصّ معین نماید و این که امام همه عیناْ مثل پیامبر معصوم باشند تا مؤمنین با اطمینان به اعمال و اقوال او اقتداء کنند.
و اعتقاد داریم به این که امام بعد از پیامبر صلَی الله علیه و آله امام علی بن ابیصالب و بعد از او پسرانش امام حسن و امام حسین و سپس 9 تن از فرزندان امام حسین که آخرین آنها مهدی (عج) است.
معاد یعنی: اعتقاد داریم به این که خدای تعالی باز می گرداند مردم را بعد از مرگ برای محاسبه اعمال و جزاء می دهد نیکوکار را برای نیکو کاریش و گناهکار را بعلت گناه کاریش و ایمان داریم به آنچه در قرآن است و آنچه حدیث پیامبر است از اخبار روز قیامت و نشور و بهشت و جهنم و آتش و عذاب و نعمت و صراط و میزان و غیر از اینها از آنچه که ثابت شده در کتاب خدا و احادیث صحیح که از پیامبر رسیده است.
امَا فروع دین زیادند که مهمترین آنها نماز و روزه و زکات و حج و جهاد است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. شام سرزمین خاطره ها، مهدی پیشوایی تهران، سازمان حج و زیارت 1369
2. شیعه در تاریخ، محمد حسین زین عاملی، مشهد، آستان قدس رضوی 1370
3. بحوث فی الملل و النحل، ج 8، آیة الله شیخ جعفر سبحانی، موسسه امام صادق علیه السّلام .
4. العلویان فی الدایرة الضوء، شیخ علی عزیز ابراهیم.
پی نوشتها:
[1]. خالق داد عباسی، توضیح الملل، ترجمة ملل و نحل شهرستانی، ص 251؛ مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی انتشارات آستان قدس رضوی، ص444؛ عبدالرحمن بدوی، مقالات الاسلامیین، ج 2، ص 65.
[2]. عبدالرحمن بدوی، تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام، ترجمة حسین صابری، انتشارات آستان قدس رضوی، ص 395.
[3]. هاشم عثمانی، العلویون بین الاسطورة و الحقیقه، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ص 30، 31، 32.
[4]. علی عزیز ابراهیم، العلویون بین الغلو و الفسلفه و التصوف و الشیعه بیروت، موسسه اعلمی المطبوعات، ص 61.
[5]. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، موسسه امام صادق علیه السّلام ، چاپ اول، ج 8، ص 409.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] بزرگان نصیریه را نام ببرید؟
- [سایر] تاریخ پیدایش نُصیریه را توضیح دهید؟
- [سایر] چه انتقاداتی بر فرقه نصیریه وارد است؟
- [سایر] پیدایش فرقه نصیریه و بزرگان آنها را بنویسید؟
- [سایر] اگر نصیریه سوریه خودشان را شیعه اثنی عشری می دانند چرا به شریعت عمل نمی کنند؟
- [سایر] بزرگان فرقة نصیریه چه کسانی هستند و آیا فعلاً دارای رهبر میباشند یا خیر؟
- [سایر] نصیریه درباره نماز و روزه از چه مکتب فقهی پیروی می کنند؟
- [سایر] آیا نصیریه در مباحث فقهی از مرجع خاصی تقلید می کنند؟
- [سایر] اصول اعتقادی نصیریه چیست؟ نظر آنها راجع به شیعه امامیه چه می باشد؟ دیدگاه شیعه راجع به پیروان این مکتب چه می باشد؟
- [سایر] آیا کسانی که به آنها شیعه علوی گفته میشود قابل تایید از نظر ما میباشند؟ تفاوت شیعه و علوی در چیست؟ آیا علوی ها مسلمانند؟ تفاوت عقاید ما و آنها در چیست؟
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله اردبیلی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدّس به آن اهمیّت زیاد میدهد، مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروری اسلام، باید ملاحظه این اهمیّت بشود و مجرّدِ خوف ضرر، موجب سقوط وجوب آن نمیشود؛ پس اگر حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروری اسلام بر بذل جان و مال توقّف داشته باشد، بذل آن واجب است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است شهادتین و اقرار به دوازده امام: و سایر عقاید حقه را، به کسی که در حال جان دادن است، طوری تلقین کنند که بفهمد و نیز مستحب است چیزهایی را که گفته شد، تا وقت مرگ تکرار کنند.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است شهادتین واقرار به دوازده امام: وسایر عقاید حقّه را، به کسی که در حال جان دادن است، طوری تلقین کنند که بفهمد و نیز مستحبّ است چیزهائی را که گفته شده، تاوقت مرگ تکرار کنند.
- [آیت الله وحید خراسانی] بر هر مسلمانی واجب است از بدعت گذاران در دین و کسانی که موجب افساد در دین و تزلزل عقاید حقه هستند اظهار برایت و بیزاری کند و دیگران را از فتنه و فساد انان بر حذر دارد
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است شهادتین و اقرار به دوازده امام و سایر عقائد اسلام را به کسی که در حال احتضار است طوری تلقین کنند که بفهمد و مستحب است آن را تا وقت مرگ تکرار کنند.
- [آیت الله مظاهری] ساخت، خرید، فروش، نگهداری، دیدن و شنیدن فیلمها و داستانهایی که از تلویزیون و رادیو و نظایر آن )مثل ویدئو، ماهوار و نرم افزارهای رایانهای( پخش میشود اگر محرّک باشد حرام است بلکه اگر محرّک هم نباشد ولی موجب فساد اخلاق یا تزلزل عقاید شود نیز حرام است.
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است شهادتین و اقرار به دوازده امام (علیهم السلام ) و سایر عقائد حقه را ، به کسی أه در حال جان دادن است ، طوری تلقین کنند أه بفهمد و نیز مستحب است چیزهائی را أه گفته شد ، تا وقت مرگ تکرار کنند .
- [آیت الله سبحانی] مستحب است شهادتین و اقرار به دوازده امام (علیهم السلام) و سایر عقائد حقّه را; به کسی که در حال جان دادن است، طوری تلقین کنند که بفهمد و نیز مستحب است چیزهایی را که گفته شد تا وقت مرگ تکرار کنند.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است شهادتین و اقرار به دوازده امام علیهم السلام و سایر عقاید حقه را به کسی که در حال جان دادن است طوری تلقین کنند که بفهمد و همچنین مستحب است چیزهایی را که ذکر شد تا وقت مرگ تکرار کنند و نیز دعای فرج را به محتضر تلقین نمایند