دربارة فرقة نصیریه آراء و نظرات مختلفی وجود دارد که برخی از آنها ناشی از تعصبات نسبت به فرقة شیعه امامیه نشأت گرفته و برخی هم سطحی بوده و منشاء آن عدم پرداخت عمقی به این مسئله می باشد و ما ناچاریم قبل از هر گونه پیشداوری نظرات علماء و سیره نویسان اعم از شیعه و سنی را نقل کنیم. الف: ابن ابی الحدید معتزلی (م 655 ه .ق) در فصلی که برای ذکر کردن غلاة شیعه و هم چنین نصیریه باز کرده چنین می گوید: (نصیریه فرقه ای است که محمد بن نصیر نمیری آن را تاسیس کرده است او از اصحاب ابی محمد حسن بن علی العسکری علیه السلام بود. وقتی امام حسن عسکری علیه السلام از دنیا رفت، ادعای وکالت امام زمان علیه السلام را نمود، ولی خداوند او را به خاطر الحاد و اینکه اهل غلو بود، رسوا کرد؛ پس ادعای رسالت و نبوت از جانب خداوند نمود و چنین ادعا کرد که امام دهم علی بن محمد الهادی علیه السلام خداست و او هم فرستاده از جانب اوست. سپس امامت امام یازدهم و دوازدهم را انکار نمود و کارش به جائی رسید که ادعای ربوبیت و خدائی نمود و قائل به اباحه محارم و تزویج محارم شد).[1] ب: مرحوم کشی هم می گوید: فرقه ای قائل به نبوت محمد بن نصیر فهری نمیری شده اند و این مسئله به این خاطر بود که او ادعای نبوت کرد و چنین ادعا نمود که امام دهم امام علی بن الهادی خداست و او را فرستاده است. امام را خداوند و خود را پیامبر آن خدا می دانست و دارای عقائد مختلفه ای هم بود که ما به خاطر عدم نیاز، ذکر آن را لازم ندیدیم.[2] آیت الله سبحانی درباره این فرقه در کتاب بحوث فی الملل و النحل نقل می کنند که حق این است که ابن نصیر شخصیتی بوده که قرار و آرام نداشته است و لذا دربارة او مطالب غامض و پیچیده ای گفته شده است. گاهی او را از افاضل بصره می دانند و حال آنکه این مطلب ضعیف است. گاهی او را از اصحاب امام جواد علیه السلام می دانند و گاهی هم او از اصحاب امام حسن عسگری علیه السلام دانسته و او را غالی می شمردند.[3] د: در کتاب فرق و مذاهب گفته شده: نصیریه یکی از فرقه های غلاة هستند که در حق علی علیه السلام غلو نموده و قائل به الوهیت او شدند. آنان را انصاریه و علویه نیز می گویند. تاریخ پیدایش آنها را پنجم هجری و پیشوای این فرقه را شخصی به نام نصیر دانسته اند و هم اکنون نیز در شمال غربی سوریه به سر می برند. اما این کلام با آنچه تاکنون از علماء شیعه و مخصوصاً استاد سبحانی نقل کردیم تفاوت دارد ایشان معتقدند که در کتابهای قدیمی و معروف ملل و نحلل مانند فرق الشیعه نوبختی و مقالات الاسلامیین اشعری، الفرق بین الفرق بغدادی ذکری از آنان نشده است و تنها شهرستانی دربارة آنان مختصری صحبت کرده است و این مطلب را می توان شاهدی بر پیدایش آنان در قرن پنجم هجری دانست، زیرا نویسندگان یاد شده یا قبل از قرن پنجم هجری می زیسته اند و یا اوائل قرن پنجم هجری حضور داشتند و از عبارت شهرستانی به دست می آید که این فرقه در زمان او شناخته شده بودند و افرادی به دفاع از آن پرداخته اند.[4] حق این مطلب این است که این فرقه در زمان ائمه معصومین علیهم السلام و نزدیک عصر غیبت یعنی زمان امام حسن عسگری علیه السلام و امام علی النقی علیه السلام پدید آمدند. حالا بحث در نامگذاری آنها هست برخی این فرقه را نصیریه و گروهی هم نمیریه می دانند. شواهدی دیگر نیز در دست می باشد که پیدایش این فرقه بازگشت به زمان امام عسگری علیه السلام دارد. به عنوان مثال در کتاب شیعه در تاریخ چنین آمده است: در روزگار امام حسن عسگری علیه السلام گروهی به نام نصیریه پیدا شدند یعنی پیروان محمد بن نصیر فهری یا نمیری که پس از وفات امام حسن عسگری علیه السلام زیاد بودند، اما بعدها کم شدند و تا به امروز باقی هستند. اکثر آنها در کوههای لازقیه ساکنند و ما چیزی از عقائد آنها نمی دانیم.[5] عبدالرحمن بدوی در کتاب تاریخ اندیشه های کلامی چنین می گوید: از نظر منشاء نژادی و قبیله ای چنین به نظر می رسد که هسته های اولیه نصیریه در کوه های علویین از قبایل یمنی همدان و غسان بهرا و تنوخ بوده که از دیرباز به آئین تشیع درآمده بودند. آنها نخست در منطقه ای که از طبریه و جبل عامل تا حلب کشیده شده، اقامت داشتند و شمارشان محدود بوده، اما بعدها (پایان قرن سوم هجری) با هجرت تیره هائی از طیّ و غسّان بر تعداد آنان افزوده شده است.[6] فرقه نصیریه که حسین بن حمدال جنبلائی از آنان است پیروان محمد بن نصیر نمیری هستند که پس از رحلت امام حسن عسکری علیه السلام به وجود آمدند. شیخ طوسی (ره) دربارة محمد بن نصیر نمیری و عقیدة او چنین می گوید: محمد بن نصیر نمیری از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام بود و بعد از رحلت آن حضرت ادعای بابیت کرد و گفت: من باب امام زمان (عج) و صاحب او هستم و به علت الحاد و جهلی که از او ظاهر شد خدا رسوایش کرد و محمد بن عثمان (از نواب اربعه) او را لعنت کرد و از وی تبری جست. برای جمع بندی مطلب و اظهار نظر نهائی باید عرض کنیم که آراء و نظرات و گفته های زیادی دربارة این فرقه وجود دارد که بعضا مضطرب است و با نظرات دیگر مخالفت دارد و از آنجا که سخن واحدی در این زمینه یافت نشد بهتر آن است که تاریخ این فرقه را طبق گفتة اهل تحقیق و نظر قرن سوم بدانیم و شاید مطالبی که دربارة عقاید این فرقه گفته شده تا حد زیادی در تعیین تاریخ پیدایش این فرقه دخیل باشد. البته یکی از دانشمندان سوری به نام هاشم عثمان تاریخ این فرقه را از سال 488 به بعد می دانند و اظهار می کنند که آنچه به نصیریه از جهت غلو نسبت داده شده است صحیح، نیست و آن چه که در زمان امام عسکری علیه السلام اتفاق افتاده و فرقه ای که در آن زمان به وجود آمده، نمیریه است؛ نه نصیریه. بنابراین، تاریخ آنان قرن پنجم می شود و نسبت هایی که به نصیریه داده شده همگی مربوط به فرقه نمیریه بوده و ربطی به نصیریه ندارد و طبق گفته های علمای معاصر نصیریه این فرقه از شیعیان امامیه اثنی عشری بوده و فرقی با امامیه ندارند).[7] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تذکرّة المتقین، هدایت القاصدین. 2. به نام سرزمین خاطره ها. 3. فرهنگ فرق اسلامی. [1] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، منشورات کتابخانة آیت الله مرعشی نجفی، ج 8، ص 122. [2] . سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج 8، ص 398، به نقل از رجال کشی، ص 438، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، 1418 ق. [3] . همان، ص 403. [4] . ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1377ش، ص319 318. [5] . زید عاملی، محمد حسین، شیعه در تاریخ، ترجمه محمد رضا عطائی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، سال 1370، ص 105. [6] . بدوی، عبدالرحمن، تاریخ اندیشه های کلامی، ترجمه حسین صابری، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، سال 1374، ج2، ص 451. [7] . صفری فروشانی، نعمت الله، غالیان، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، سال 1378، ج5، ص134. ( اندیشه قم )
تاریخ پیدایش نُصیریه را توضیح دهید؟
دربارة فرقة نصیریه آراء و نظرات مختلفی وجود دارد که برخی از آنها ناشی از تعصبات نسبت به فرقة شیعه امامیه نشأت گرفته و برخی هم سطحی بوده و منشاء آن عدم پرداخت عمقی به این مسئله می باشد و ما ناچاریم قبل از هر گونه پیشداوری نظرات علماء و سیره نویسان اعم از شیعه و سنی را نقل کنیم.
الف: ابن ابی الحدید معتزلی (م 655 ه .ق) در فصلی که برای ذکر کردن غلاة شیعه و هم چنین نصیریه باز کرده چنین می گوید: (نصیریه فرقه ای است که محمد بن نصیر نمیری آن را تاسیس کرده است او از اصحاب ابی محمد حسن بن علی العسکری علیه السلام بود. وقتی امام حسن عسکری علیه السلام از دنیا رفت، ادعای وکالت امام زمان علیه السلام را نمود، ولی خداوند او را به خاطر الحاد و اینکه اهل غلو بود، رسوا کرد؛ پس ادعای رسالت و نبوت از جانب خداوند نمود و چنین ادعا کرد که امام دهم علی بن محمد الهادی علیه السلام خداست و او هم فرستاده از جانب اوست. سپس امامت امام یازدهم و دوازدهم را انکار نمود و کارش به جائی رسید که ادعای ربوبیت و خدائی نمود و قائل به اباحه محارم و تزویج محارم شد).[1]
ب: مرحوم کشی هم می گوید: فرقه ای قائل به نبوت محمد بن نصیر فهری نمیری شده اند و این مسئله به این خاطر بود که او ادعای نبوت کرد و چنین ادعا نمود که امام دهم امام علی بن الهادی خداست و او را فرستاده است. امام را خداوند و خود را پیامبر آن خدا می دانست و دارای عقائد مختلفه ای هم بود که ما به خاطر عدم نیاز، ذکر آن را لازم ندیدیم.[2]
آیت الله سبحانی درباره این فرقه در کتاب بحوث فی الملل و النحل نقل می کنند که حق این است که ابن نصیر شخصیتی بوده که قرار و آرام نداشته است و لذا دربارة او مطالب غامض و پیچیده ای گفته شده است. گاهی او را از افاضل بصره می دانند و حال آنکه این مطلب ضعیف است. گاهی او را از اصحاب امام جواد علیه السلام می دانند و گاهی هم او از اصحاب امام حسن عسگری علیه السلام دانسته و او را غالی می شمردند.[3]
د: در کتاب فرق و مذاهب گفته شده: نصیریه یکی از فرقه های غلاة هستند که در حق علی علیه السلام غلو نموده و قائل به الوهیت او شدند. آنان را انصاریه و علویه نیز می گویند. تاریخ پیدایش آنها را پنجم هجری و پیشوای این فرقه را شخصی به نام نصیر دانسته اند و هم اکنون نیز در شمال غربی سوریه به سر می برند.
اما این کلام با آنچه تاکنون از علماء شیعه و مخصوصاً استاد سبحانی نقل کردیم تفاوت دارد ایشان معتقدند که در کتابهای قدیمی و معروف ملل و نحلل مانند فرق الشیعه نوبختی و مقالات الاسلامیین اشعری، الفرق بین الفرق بغدادی ذکری از آنان نشده است و تنها شهرستانی دربارة آنان مختصری صحبت کرده است و این مطلب را می توان شاهدی بر پیدایش آنان در قرن پنجم هجری دانست، زیرا نویسندگان یاد شده یا قبل از قرن پنجم هجری می زیسته اند و یا اوائل قرن پنجم هجری حضور داشتند و از عبارت شهرستانی به دست می آید که این فرقه در زمان او شناخته شده بودند و افرادی به دفاع از آن پرداخته اند.[4]
حق این مطلب این است که این فرقه در زمان ائمه معصومین علیهم السلام و نزدیک عصر غیبت یعنی زمان امام حسن عسگری علیه السلام و امام علی النقی علیه السلام پدید آمدند. حالا بحث در نامگذاری آنها هست برخی این فرقه را نصیریه و گروهی هم نمیریه می دانند.
شواهدی دیگر نیز در دست می باشد که پیدایش این فرقه بازگشت به زمان امام عسگری علیه السلام دارد. به عنوان مثال در کتاب شیعه در تاریخ چنین آمده است:
در روزگار امام حسن عسگری علیه السلام گروهی به نام نصیریه پیدا شدند یعنی پیروان محمد بن نصیر فهری یا نمیری که پس از وفات امام حسن عسگری علیه السلام زیاد بودند، اما بعدها کم شدند و تا به امروز باقی هستند. اکثر آنها در کوههای لازقیه ساکنند و ما چیزی از عقائد آنها نمی دانیم.[5]
عبدالرحمن بدوی در کتاب تاریخ اندیشه های کلامی چنین می گوید: از نظر منشاء نژادی و قبیله ای چنین به نظر می رسد که هسته های اولیه نصیریه در کوه های علویین از قبایل یمنی همدان و غسان بهرا و تنوخ بوده که از دیرباز به آئین تشیع درآمده بودند. آنها نخست در منطقه ای که از طبریه و جبل عامل تا حلب کشیده شده، اقامت داشتند و شمارشان محدود بوده، اما بعدها (پایان قرن سوم هجری) با هجرت تیره هائی از طیّ و غسّان بر تعداد آنان افزوده شده است.[6]
فرقه نصیریه که حسین بن حمدال جنبلائی از آنان است پیروان محمد بن نصیر نمیری هستند که پس از رحلت امام حسن عسکری علیه السلام به وجود آمدند. شیخ طوسی (ره) دربارة محمد بن نصیر نمیری و عقیدة او چنین می گوید: محمد بن نصیر نمیری از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام بود و بعد از رحلت آن حضرت ادعای بابیت کرد و گفت: من باب امام زمان (عج) و صاحب او هستم و به علت الحاد و جهلی که از او ظاهر شد خدا رسوایش کرد و محمد بن عثمان (از نواب اربعه) او را لعنت کرد و از وی تبری جست.
برای جمع بندی مطلب و اظهار نظر نهائی باید عرض کنیم که آراء و نظرات و گفته های زیادی دربارة این فرقه وجود دارد که بعضا مضطرب است و با نظرات دیگر مخالفت دارد و از آنجا که سخن واحدی در این زمینه یافت نشد بهتر آن است که تاریخ این فرقه را طبق گفتة اهل تحقیق و نظر قرن سوم بدانیم و شاید مطالبی که دربارة عقاید این فرقه گفته شده تا حد زیادی در تعیین تاریخ پیدایش این فرقه دخیل باشد.
البته یکی از دانشمندان سوری به نام هاشم عثمان تاریخ این فرقه را از سال 488 به بعد می دانند و اظهار می کنند که آنچه به نصیریه از جهت غلو نسبت داده شده است صحیح، نیست و آن چه که در زمان امام عسکری علیه السلام اتفاق افتاده و فرقه ای که در آن زمان به وجود آمده، نمیریه است؛ نه نصیریه. بنابراین، تاریخ آنان قرن پنجم می شود و نسبت هایی که به نصیریه داده شده همگی مربوط به فرقه نمیریه بوده و ربطی به نصیریه ندارد و طبق گفته های علمای معاصر نصیریه این فرقه از شیعیان امامیه اثنی عشری بوده و فرقی با امامیه ندارند).[7]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تذکرّة المتقین، هدایت القاصدین.
2. به نام سرزمین خاطره ها.
3. فرهنگ فرق اسلامی.
[1] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، منشورات کتابخانة آیت الله مرعشی نجفی، ج 8، ص 122.
[2] . سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج 8، ص 398، به نقل از رجال کشی، ص 438، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، 1418 ق.
[3] . همان، ص 403.
[4] . ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1377ش، ص319 318.
[5] . زید عاملی، محمد حسین، شیعه در تاریخ، ترجمه محمد رضا عطائی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، سال 1370، ص 105.
[6] . بدوی، عبدالرحمن، تاریخ اندیشه های کلامی، ترجمه حسین صابری، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، سال 1374، ج2، ص 451.
[7] . صفری فروشانی، نعمت الله، غالیان، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، سال 1378، ج5، ص134.
( اندیشه قم )
- [سایر] پیدایش فرقه نصیریه و بزرگان آنها را بنویسید؟
- [سایر] عقاید نصیریه چیست؟
- [سایر] بزرگان نصیریه را نام ببرید؟
- [سایر] چه انتقاداتی بر فرقه نصیریه وارد است؟
- [سایر] اگر نصیریه سوریه خودشان را شیعه اثنی عشری می دانند چرا به شریعت عمل نمی کنند؟
- [سایر] بزرگان فرقة نصیریه چه کسانی هستند و آیا فعلاً دارای رهبر میباشند یا خیر؟
- [سایر] نصیریه درباره نماز و روزه از چه مکتب فقهی پیروی می کنند؟
- [سایر] آیا نصیریه در مباحث فقهی از مرجع خاصی تقلید می کنند؟
- [سایر] تاریخ پیدایش مذهب ماتریدی را بنویسید؟
- [سایر] اصول اعتقادی نصیریه چیست؟ نظر آنها راجع به شیعه امامیه چه می باشد؟ دیدگاه شیعه راجع به پیروان این مکتب چه می باشد؟
- [آیت الله جوادی آملی] .در داد و ستد نسیه، مدت تحویل بها باید معلوم باشد و در صورت ابهامِ تاریخ آن، باطل است ; مانند آنکه کالایی را بفروشد که خریدار , بهای آن را هنگام رسیدن محصول بپردازد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر معلوم نباشد پسر بزرگتر کدام است یعنی تاریخ تولد پسرها درست روشن نباشد، قضای نماز و روزه پدر و مادر بر هیچ کدام واجب نیست، ولی احتیاط مستحب آن است که بین خودشان قسمت کنند.
- [آیت الله جوادی آملی] .در داد و ستد نسیه, تحویل کالا بر فروشنده لازم است؛ ولی حق مطالبه بها را پیش از زمان مقرّر ندارد , هرچند خریدار می تواند بهای آن را پیش از تاریخ تعهّدشده بپردازد . البته قبول آن بر فروشنده لازم نیست و اگر خریدار نتواند بها را پرداخت کند و کالا موجود باشد, فروشنده میتواند معامله را به هم بزند و متاع خود را برگرداند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در بیع طرفین با هم شرط کنند که اگر فروشنده در تاریخ معینی پول مشتری را پس بدهد جنس فروخته شده مال خودش باشد صحیح و لازم الوفاء است و این را بیع شرط می گویند. در معامله ای که به این صورت واقع می شود جنس فروخته شده تا تاریخ مذکور ملک مشتری است و در هر نوع استفاده از آن آزاد است و حتی می تواند به خود فروشنده اجاره دهد و اگر فروشنده رأس تاریخ مقرر پول را پس بدهد صاحب ملک خود می شود ولی اگر پول را ندهد دیگر حق رجوع ندارد و جنس فروخته شده ملک مشتری باقی می ماند. در این نوع معامله هم مثل سایر معاملات باید قصد جدی نسبت به بیع وجود داشته باشد لذا معامله صوری به این نحو برای فرار از ربا باطل است. و اگر فروشنده مطمئن باشد که پول را مقداری دیرتر از موعد مقرر هم بدهد باز خریدار جنس را به او پس می دهد می تواند بیع شرط کند و این معنا ضرری به بیع نمی زند.
- [آیت الله وحید خراسانی] یکی از خدمات بانکی وصول کردن سفته های مشتریان است به این ترتیب که پیش از سررسید وجود ان سفته را در بانک و شماره و مقدار و تاریخ سر رسید ان را به متعهد سفته اعلام می نماید تا برای پرداخت ان در سر رسید اماده شود و بانک پس از وصول سفته مبلغ ان را در حساب مشتری منظور می کند و یا نقدا به او می پردازد و برای این خدمت کار مزدی دریافت می نماید و از خدمات بانک وصول کردن چکهایی است که مشتریان نزد بانک می گذارند و بانک از مشتری برای این خدمت کار مزدی می گیرد
- [آیت الله سیستانی] مضاربه عقد اذینه لازم نیست بنابراین مالک میتواند در اذنی که به عامل در مورد تصرف در مال او داده است رجوع نماید ، و عامل نیز ملزم به استمرار در انجام کار با سرمایه او نیست ، و هرگاه خواست میتواند از کار ابا نماید چه قبل از شروع در کار باشد ، و چه بعد از آن ، و چه قبل از پیدایش سود باشد ، و چه بعد از آن ، و چه قرارداد از جهت زمانی مطلق باشد ، و چه مدت برای آن تعیین شده باشد . ولی اگر شرط کنند که آن را تا زمان معینی فسخ نکنند شرط صحیح است ، و عمل به آن واجب ، در عین حال اگر یکی از آنها فسخ کند فسخ میشود ، گر چه او به دلیل مخالفت با تعهد خود گناه کرده است .
- [آیت الله اردبیلی] اگر زمان درگذشت اشخاصی که از هم ارث میبرند و تقدّم و تأخّر مرگ آنان معلوم نباشد، اشخاص مزبور از یکدیگر ارث نمیبرند و همچنین است اگر تاریخ مرگ یکی معلوم و دیگری مجهول باشد؛ ولی اگر دو یا چند نفر که از یکدیگر ارث میبرند، با هم غرق شوند و یا زیر آوار بمانند و با هم بمیرند و معلوم نشود کدام یک از آنان اوّل مرده است، همه از یکدیگر نسبت به آنچه قبل از مردن داشتهاند ارث میبرند و آنچه را که از یکدیگر ارث میبرند، به سایر ورثه آنان منتقل میشود و اگر یکی از آنان دارایی داشته باشد و دیگری نداشته باشد، کسی که مال ندارد از دیگری ارث میبرد و در صورتی که به سبب حوادث دیگری مانند تصادف اتومبیل یا سقوط هواپیما از دنیا رفته باشند، بنابر اقوی همین حکم جاری میشود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد از گناهان پاک می شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را بطور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت. روح نماز (حضور قلب) است و سزاوار است از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین(علیهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند (حسد) و (تکبر) و (غیبت) و (خوردن مال حرام) و (آشامیدن مسکرات) و (ندادن خمس و زکات) بلکه هر معصیتی بپرهیزد. همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] شیر دادنی که علّت محرم شدن است ده شرط دارد: 1 - شیر، شیر کودک دایه باشد؛ پس اگر بدون بارداری شیر در سینه زنی جمع شود یا بر اثر بارداری شیر پیدا شده ولی کودک او به حدی نرسیده که از این شیر تغذیه کند یا تغذیه او مشکوک است، این شیر سبب محرمیت نمیشود؛ ولی اگر نزدیک تولد کودک است و حمل از آن تغذیه میکند به طوری که عرفاً این شیر، شیر آن کودک به حساب میآید، موجب محرمیت میشود. 2 - بچه شیر زن زنده را بخورد؛ پس اگر مقداری از رضاع معتبر را از پستان زنی که مرده است شیر بخورد، فایده ندارد. 3 - شیر آن زن از زنا نباشد؛ پس اگر شیر بچهای را که از زنا به دنیا آمده به بچه دیگری بدهند، به واسطه آن شیر بچه به کسی محرم نمیشود؛ ولی شیر مباشرت به شبهه و مباشرتی که از جهت دیگر حرام است؛ مانند مباشرت در حال احرام یا ضرر شدید یا حیض، سبب محرم شدن میشود. 4 - بچه شیر را مستقیم از سینه زن بنوشد؛ پس اگر شیر را بدوشند و به کودک بنوشانند، کافی نیست. 5 - باید شیر در دهان کودک از شیر بودن خارج نشود؛ پس اگر با مایعی مخلوط شود به طوری که دیگر به آن شیر نگویند، سبب محرمیت نمیشود. 6 - مقدار شیری که سبب محرمیت است از یک شوهر باشد؛ پس اگر زنی بچهای را از شیر مردی هفت مرتبه شیر بدهد و از شوهرش طلاق گرفته با مرد دیگری ازدواج کند و از شیر شوهر دوم هشت مرتبه به همان کودک شیر بدهد، آن بچه به کسی محرم نمیشود؛ اگر چه در این بین کودک از شیر زن دیگری تغذیه نکرده باشد. 7 - شیردهنده یک زن باشد؛ پس اگر مردی دو زن داشته باشد و یکی از آنها کودکی را مثلاً هفت مرتبه و دیگری هشت مرتبه شیر بدهد، آن بچه به کسی محرم نمیشود؛ اگر چه تمام شیرها مال یک شوهر باشد. 8 - بچه مقداری از شیر معتبر را قی نکند؛ ولی اگر کودک بعد از سیر شدن اضافه بخورد و آن اضافه را قی کند، مانعی ندارد. 9 - شیری که کودک میخورد در رشد او تأثیر محسوسی بگذارد به طوری که متعارف مردم بگویند از آن شیر استخوان او محکم شده و گوشت در بدنش روییده است، یا پانزده مرتبه کامل یا یک شبانهروز به طوری که در مسأله بعد گفته میشود، شیر بخورد؛ بلی اگر ده مرتبه به او شیر دهند و در بین آن، زن دیگری او را شیر ندهد، احتیاط مستحبّ آن است که کسانی که به واسطه شیر خوردن به او محرم میشوند، با او ازدواج نکنند و در نگاه کردن و دست دادن و مانند آن او را محرم ندانند. 10 - از ابتدای شیر خوردن بچه دو سال نگذشته باشد؛ بنابراین کودکی که در ابتدای ماه دوم تولد شروع به شیر خوردن کرده، چنانچه مقداری از شیر خوردن او بعد از ورود در ماه بیست و ششم از بدو تولد واقع شود، به کسی محرم نمیشود و اگر تمام مقدار معتبر را در ماه بیست و پنجم یا جلوتر بخورد محرم میشود. این امر در فرزند زن شیرده یا پیدایش شیر زن معتبر نیست؛ پس چنانچه از شروع شیر زن یا از شروع شیر خوردن کودک او بیش از دو سال گذشته باشد و با آن شیر کودک دیگری را با شرایط معتبر شیر بدهد، باعث محرمیت میگردد.