آیا یهودیها عزیر را فرزند خدا می دانند؟
قبل از هر چیز باید دانست عزیر کیست؟ عزیر، در لغت عرب همان (عزرا) در لغت یهود است؛ و از آنجا که عرب به هنگامی که نام بیگانه ای را به کار می برد، معمولاً در آن تغییری ایجاد می کنند، مخصوصاً گاه برای اظهار محبت آن را به صیغه (تصغیر) در می آورند، عزرا را نیز تبدیل به عزیر کرده‌اند.[1] عزیر در تاریخ یهود، موقعیت خاص دارد تا آنجا که بعضی اساس ملّیت و درخشش تاریخ این جمعیت را به او نسبت می دهند و در واقع او خدمت بزرگی به آئین یهود کرد؛ زیرا هنگامی که به وسیله (بُخت النصّر) پادشاه بابِل وضع یهود به کلی در هم ریخته شد و معبدشان ویران و کتاب آنها تورات سوزانده شد. و هنگامی که کوروش پادشاه ایران، (بابل) را فتح کرد، عزیر که یکی از بزرگان یهود در آن روز بود نزد وی آمد و برای آنها شفاعت کرد (کوروش نیز) موافقت کرد که یهودیان به شهرهایشان بازگردند و از نو تورات نوشته شود. در این هنگام او طبق آنچه در خاطرش از گفته های پیشینیان یهود باقی مانده بود تورات را از نو نوشت. به همین دلیل یهود او را یکی از نجات دهندگان و زنده کننده گان آئین خویش می دانند و به همین جهت برای او احترام فوق العاده قائلند.[2] این خدمت عزیر به قوم یهود سبب شد که گروهی از یهود لقب (ابن الله) فرزند خدا را برای او انتخاب کنند هرچند از بعضی روایات مانند روایت (احتجاج طبرسی) استفاده می شود که آنها این لقب را به عنوان احترام به (عزیر) اطلاق می کردند.[3] به همان جهت که عزیر وسیلة برگشت قوم یهود به فلسطین شد او را تعظیم نموده و به همین منظور او را پسر خدا نامیدند. حال آیا این نامگذاری مانند نام گذاری مسیحیان هست، که عیسی را پسر خدا نامیده اند و پرتویی از جوهر ربوبیت در او قائلند و یا او را مشتق از خدا و یا خود خدا می دانند، و یا اینکه از باب احترام پسر خدا نامیده اند؟ همچنان که خود را دوستان و پسران خدا خوانده اند. بعضی از مفسرین گفته اند: اینکه عزیر پسر خداست کلام پاره ای از یهودیان معاصر رسول خدا(ص) است و تمامی یهودیان چنین اعتقادی ندارند، و علت انتساب این قول به همة یهودیان این است که بقیة یهودیان هم به این نسبت ها راضی بوده اند. و با آن مخالفت نداشته اند، پس در حقیقت همه آنها متفق الرأی بوده اند.[4] ولی هرچه بود این نامگذاری در اذهان گروهی، از صورت احترام بالاتر رفته و آن را طبعاً بر مفهوم حقیقی حمل می کردند و او را به راستی فرزند خدا می پنداشتند. توضیح اینکه، لزومی ندارد همة یهود چنین اعتقادی را داشته باشند (بلکه) همین قدر که در عصر نزول آیات قرآن، در میان یهود گروهی با این اعتقاد وجود داشته اند و دیگران هم هیچگاه این نسبت را انکار نکردند و تنها طبق روایات آنرا توجیه نمودند و نامگذاری عزیر را به (ابن الله) به عنوان یک احترام معرفی کردند. و در برابر ایراد پیامبر صلّی الله علیه و آله که چرا این احترام را برای خود موسی قائل نیستند عاجز بودند، در انشاب این قول به همهء یهودیان کفایت می کند.[5] به هرحال در عصر حاضر در میان یهود چنین عقیده ای وجود ندارد و هیچکس عزیر را پسر خدا نمی داند. و تنها به خاطر خدمات عزیر به قوم یهود از باب احترام، او را به لقب پسر خدا توصیف کرده اند و بس. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. نقد و نگرش بر تلمود، نوشتة ظفر الاسلام خان. 2. الکنز الموصورفی فضایح التلمود، نوشتة دکتر محمد عبدالله الشرقاوی. 3. یهودیت، نوشتة عبدالرحیم سلیمانی اردستانی. [1] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب، چاپ: هفتم، 1372ش، ج7، ص361. [2] . طباطبائی، محمدحسین، المیزان، نشر: بنیاد علمی و فکری طباطبائی، بهار1363، ج9، ص372،. [3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج7، ص363. [4] . طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج9، ص372. [5] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج7، ص362. ( اندیشه قم )
عنوان سوال:

آیا یهودیها عزیر را فرزند خدا می دانند؟


پاسخ:

قبل از هر چیز باید دانست عزیر کیست؟ عزیر، در لغت عرب همان (عزرا) در لغت یهود است؛ و از آنجا که عرب به هنگامی که نام بیگانه ای را به کار می برد، معمولاً در آن تغییری ایجاد می کنند، مخصوصاً گاه برای اظهار محبت آن را به صیغه (تصغیر) در می آورند، عزرا را نیز تبدیل به عزیر کرده‌اند.[1]
عزیر در تاریخ یهود، موقعیت خاص دارد تا آنجا که بعضی اساس ملّیت و درخشش تاریخ این جمعیت را به او نسبت می دهند و در واقع او خدمت بزرگی به آئین یهود کرد؛ زیرا هنگامی که به وسیله (بُخت النصّر) پادشاه بابِل وضع یهود به کلی در هم ریخته شد و معبدشان ویران و کتاب آنها تورات سوزانده شد. و هنگامی که کوروش پادشاه ایران، (بابل) را فتح کرد، عزیر که یکی از بزرگان یهود در آن روز بود نزد وی آمد و برای آنها شفاعت کرد (کوروش نیز) موافقت کرد که یهودیان به شهرهایشان بازگردند و از نو تورات نوشته شود. در این هنگام او طبق آنچه در خاطرش از گفته های پیشینیان یهود باقی مانده بود تورات را از نو نوشت. به همین دلیل یهود او را یکی از نجات دهندگان و زنده کننده گان آئین خویش می دانند و به همین جهت برای او احترام فوق العاده قائلند.[2]
این خدمت عزیر به قوم یهود سبب شد که گروهی از یهود لقب (ابن الله) فرزند خدا را برای او انتخاب کنند هرچند از بعضی روایات مانند روایت (احتجاج طبرسی) استفاده می شود که آنها این لقب را به عنوان احترام به (عزیر) اطلاق می کردند.[3]
به همان جهت که عزیر وسیلة برگشت قوم یهود به فلسطین شد او را تعظیم نموده و به همین منظور او را پسر خدا نامیدند. حال آیا این نامگذاری مانند نام گذاری مسیحیان هست، که عیسی را پسر خدا نامیده اند و پرتویی از جوهر ربوبیت در او قائلند و یا او را مشتق از خدا و یا خود خدا می دانند، و یا اینکه از باب احترام پسر خدا نامیده اند؟
همچنان که خود را دوستان و پسران خدا خوانده اند. بعضی از مفسرین گفته اند:
اینکه عزیر پسر خداست کلام پاره ای از یهودیان معاصر رسول خدا(ص) است و تمامی یهودیان چنین اعتقادی ندارند، و علت انتساب این قول به همة یهودیان این است که بقیة یهودیان هم به این نسبت ها راضی بوده اند. و با آن مخالفت نداشته اند، پس در حقیقت همه آنها متفق الرأی بوده اند.[4]
ولی هرچه بود این نامگذاری در اذهان گروهی، از صورت احترام بالاتر رفته و آن را طبعاً بر مفهوم حقیقی حمل می کردند و او را به راستی فرزند خدا می پنداشتند. توضیح اینکه، لزومی ندارد همة یهود چنین اعتقادی را داشته باشند (بلکه) همین قدر که در عصر نزول آیات قرآن، در میان یهود گروهی با این اعتقاد وجود داشته اند و دیگران هم هیچگاه این نسبت را انکار نکردند و تنها طبق روایات آنرا توجیه نمودند و نامگذاری عزیر را به (ابن الله) به عنوان یک احترام معرفی کردند. و در برابر ایراد پیامبر صلّی الله علیه و آله که چرا این احترام را برای خود موسی قائل نیستند عاجز بودند، در انشاب این قول به همهء یهودیان کفایت می کند.[5]
به هرحال در عصر حاضر در میان یهود چنین عقیده ای وجود ندارد و هیچکس عزیر را پسر خدا نمی داند. و تنها به خاطر خدمات عزیر به قوم یهود از باب احترام، او را به لقب پسر خدا توصیف کرده اند و بس.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. نقد و نگرش بر تلمود، نوشتة ظفر الاسلام خان.
2. الکنز الموصورفی فضایح التلمود، نوشتة دکتر محمد عبدالله الشرقاوی.
3. یهودیت، نوشتة عبدالرحیم سلیمانی اردستانی.


[1] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب، چاپ: هفتم، 1372ش، ج7، ص361.
[2] . طباطبائی، محمدحسین، المیزان، نشر: بنیاد علمی و فکری طباطبائی، بهار1363، ج9، ص372،.
[3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج7، ص363.
[4] . طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج9، ص372.
[5] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج7، ص362.
( اندیشه قم )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین