جنبش های نو پدید دینی و دین های عصر جدید، دو سنخ می باشند. سنخ اول: جنبش ها یا کیش های جدید دینی هستند که به گونه ای ریشه در یکی از ادیان آسمانی مانند: یهودیت، مسیحیت، اسلام، و ادیان شرقی مانند هندوئیسم، بودیسم، شینتو و ... دارند. این سنخ به لحاظ ساختاری نیز مانند ادیان سرچشمه (Mainstram Religions ) تا حدودی نهادینه و دارای چهار چوب الهیاتی و سازمانی است. سنخ دوم: گروه نهادینه نیستند و نمی توان آنها را برآمده از ادیان سنتی یا تفسیری نوین از آنها دانست. بیشتر مجموعه ای از عقاید و باورهای رازورانه باطنی و عرفانی هستند عرفان روان شناختی، تاکید بر (خود) انسان، خردگرایی و مساوات طلبی، فرو کاستن خدا به موجودی در درون انسان، تاکید بر استعداد های درونی انسان و اموری از این دست از شاخصه های اصلی این سنخ است.[1] عواملی که در به وجود آوردن این جنبش ها یا ادیان جدید نقش داشته اند، متعددند و با انگیزه های مختلف در ارتباط هستند که به بعضی از آنها اشاره می شود. 1. انتظار منجی: در میان جامعه شناسان و انسان شناسان دین، معروف است که دوران تحولات سریع اجتماعی در بسیاری از جوامع با جنبش های موعود گرا (Movements messianic) آغاز شده است. این جنبش ها به گفته همین جامعه شناسان، در اروپای پیش از انقلاب صنعتی و در کشورهای مستعمره متأثر از دو عامل حاکمیت استعمار و تحولات فنی و فرقه ها یا جنبش های نو پدید دینی اغلب با نوعی موعود گرایی (Messianism) سنتی در جوامع رو به رشد همراه بوده اند. 2. پیوند سنتی و تاریخی دین و فرهنگ: دلیل جامعه شناختی دیگری نیز مطرح است. رشد ادیان جدید از پیوند سنتی و تاریخی دین و فرهنگ حکایت دارد. ادیان جدید، تحولات اجتماعی ژرفی را در اعمال و مناسک مذهبی، تولیدات اقتصادی و سازمان های اجتماعی و نیز در ساختارهای خانواده و روابط میان آنها، ساختمان جوامع و در اهمیت مفهوم مرگ و زندگی ایجاد کرده اند. در واقع این پدیده از ادیان جدید نیز گذر کرده است و به سمتی پیش می رود که گویی در حال ایجاد یک نوع تدیّن جدید (New Religiousity) در درون ادیان سازمان یافته است.[2] 3. معنویت گرایی: مصطفی ملکیان، دین پژوه معاصر در پاسخ به این پرسش که (رشد ادیان جدید حاکی از احیای دین در دوران کنونی است یا رشد سکولاریسم؟) چنین توضیح می دهد: ادیان جدید دین نیستند و در نتیجه، رشد آنها بازگشت به دین محسوب نمی شود و به دو معنای احیای دین تلقی نمی شوند. اما به سه دلیل این رویکردها، رویکردهای معنوی هستند: الف. در تمامی آنها نوعی سیر و سلوک درونی وجود دارد. تقریباً می توان گفت هیچ کدام از آنها جوارحی، نیستند بلکه بیشتر به جوانح کار دارند و از این نظر می توانند رساله ای یا توضیح المسائل باشند. ب. رجوع به این آیین های جدید برای امور مادی نیست. ج. معمولاً به وجوه اشتراک تمامی ادیان توجه دارند. به عبارتی دیگر رویکردهای آنها بیشتر به گوهر ادیان است.[3] راه بردن به درون مایه معنویت و یافتن پاسخ برای نیازهای معنوی و روحانی، بشر امروز را به سمت معنویت مدرن (Modern Spirituality) سوق داده است. معنویتی که قالب ها و ساخت های سنتی را در هم شکسته است و ثنویت موجود در ادیان سنتی را به چالش می کشد و خود را با نام دین (Self Religion) که از اتحاد خدا و انسان حکایت دارد معرفی می کند.[4] 4. تعارض فلسفه و دین مسیحیت یا عقل و ایمان: دین پژوهی، و به تبع، مسألة انتظار بشر از دین، در قرن هیجدهم با سه نهضت روشنگری، رومانتیک و فلسفی عجین بود. نهضت روشنگری ( Enlghtenment) را فیلوزوف های فرانسه ابداع کردند؛ سپس شعاع آنها آلمان، انگلستان و مستعمرات امریکا را نیز در برگرفت. این گروه طبیعت را چون مکانیزم جبری تفسیر کرد. لاپلاس تحلیل ریاضی مکانیک حرکات سیارات را پی گرفت و مشکلاتی که خدای رخته پوش نیوتن آنها را حل می کرد، با فرضیة سحابی او از بین رفت. وی بر این نکته تصریح کرد که منظومة شمسی، از سرد و در هم فشرده شدن گازهای سحابی، حاصل شده و توجیه کنندة مدارهای هم صفحه سیارات است. بی آنکه به دخالت خداوند نیازی باشد. فیلسوف های روشنگر قرن هجدهم، دین را ساخته و پرداختة روحانیون زیرک برای حفظ اقتدارشان بر توده های بی سواد و نادان می دانستند. در این عصر دیگر شریعت عقلانی و روحانی مطرح نیست. خدا پرستی طبیعی و (دئیزم) که در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم جانشین وحی تلقی می شد، از رونق افتاده و عصر شکّاکانه و طرد و تخطئة دین دوباره احیاء شد و هر گونه انتظار منطقی و معقول را از دین زدود.[5] 5. گریز از نهادینه شدن و اصرار بر باقی ماندن بر فردگرایی: یکی از عوامل به وجود آمدن دین در عصر جدید این است که به شدت از نهادینگی و تبدیل شدن به یک نهاد یا سازمان رسمی که دارای ساختار و سلسله مراتب خاص باشد پرهیز دارد. محل عبادت، اعمال و مناسک عبادی خاص، الهیات و عقاید و نظام اخلاقی چهار موضوع اصلی برای هر گروه و نهادی است که می خواهد دینی باشد. در میان جنبش های نو پدید دینی آن دسته که دنیا گریز (World rejecting) هستند کم و بیش از این چهار اصل برخوردارند، اما جنبش هایی که دنیا گرا هستند، معمولاً به دنیای عرفی و سکولار توجه نشان می دهند و نگاه بسیار مثبتی به نوع بشر و خود دارند، از این رو در تلاشند مجموعه ای از باورها و اعتقادهای فراگیر عرفانی و معنوی باشند تا قالب و ساختاری نهادینه و دارای چهار موضوع فوق.[6] 6. نقش کلیسا در گرایش به نحله های جدید: در قرون وسطی که مسالة خدا به دست کشیش ها افتاد، یک سلسله مفاهیم کودکانه و نارسا درباره خدا به وجود آمد که به هیچ وجه با حقیقت وفق نداشت و طبعاً افراد باهوش و روشنفکر را به تنها قانع نمیکرد، بلکه متنفر می ساخت و بر ضد مکتب الهی بر می انگیخت. کلیسا از بُعد دیگر نیز نقش مهمی در سوق دادن مردم به تفکر ضدّ خدایی دارد که از عامل نارسایی مفاهیم الهی کلیسایی بسی موثرتر بوده است و آن تحمیل عقاید و نظریات خاص مذهبی و عملی کلیسا به صورت اجبار و سلب هر گونه آزادی عقیده در این دو قسمت است. این بود که دانشمندان و محققان جرأت نداشتند بر خلاف آن چه کلیسا آن را علم می داند بیندیشند یعنی مجبور بودند آن چنان بیندیشند که کلیسا می اندیشید. این فشار شدید بر اندیشه ها که از قرن 12 تا 19 در کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان، هلند، پرتغال، لهستان، و اسپانیا، معمول بوده بالطّبع عکس العمل بسیار بدی نسبت به دین و مذهب به طور کلّی ایجاد کرد.[7] 7. استعمار: یکی دیگر از عواملی که در به وجود آمدن نحله ها و مذاهب نو ظهور نقش دارد، رفتار استعمار در کشورهای مستعمره است. طبقه استعمار برای در هم کوبیدن مقاومت و وحدت توده های استعمار شده و تخدیر آنها، دست به مذهب و دین تراشی زد. شاهد این مدعا فرقه هایی است که فریضه جهاد را نسخ کرده اند. چون با فریضه جهاد مسلمین مانع از دست اندازی بیگانگان به کشور و دینشان می شدند. با تحقیق بیشتر می توان عوامل زیادی را در پیدایش نحله های نو ظهور یافت که در این نوشته به پاره ای از آنها اشاره شد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. مجله اخبار ادیان شماره 7 و 8. 2. مجله هفت آسمان شماره 7 و 19. 3. مجموعه آثار، ج1، استاد شهید مطهری. 4. فلسفه دین، استاد محمد تقی جعفری. [1] . مجلة اخبار ادیان، سال دوم، شمارة 8، ص 29. [2] . همان، شماره 7، ص 97. [3] . همان، ص 98. [4] . همان، شمارة 8، ص 29. [5] . خسرو پناه، عبدالحسین، انتظارات بشر از دین، موسسه فرهنگی دانش و اندیشة معاصر، چاپ اول، 82، ص 153،. [6] . مجلة اخبار ادیان، سال دوم، شمارة 8، ص 32. [7] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چ اول، 1368، جلد 1، ص 479،. ( اندیشه قم )
چه عواملی در ایجاد نحله های جدید نقش دارند؟
جنبش های نو پدید دینی و دین های عصر جدید، دو سنخ می باشند.
سنخ اول: جنبش ها یا کیش های جدید دینی هستند که به گونه ای ریشه در یکی از ادیان آسمانی مانند: یهودیت، مسیحیت، اسلام، و ادیان شرقی مانند هندوئیسم، بودیسم، شینتو و ... دارند. این سنخ به لحاظ ساختاری نیز مانند ادیان سرچشمه (Mainstram Religions ) تا حدودی نهادینه و دارای چهار چوب الهیاتی و سازمانی است.
سنخ دوم:
گروه نهادینه نیستند و نمی توان آنها را برآمده از ادیان سنتی یا تفسیری نوین از آنها دانست. بیشتر مجموعه ای از عقاید و باورهای رازورانه باطنی و عرفانی هستند عرفان روان شناختی، تاکید بر (خود) انسان، خردگرایی و مساوات طلبی، فرو کاستن خدا به موجودی در درون انسان، تاکید بر استعداد های درونی انسان و اموری از این دست از شاخصه های اصلی این سنخ است.[1]
عواملی که در به وجود آوردن این جنبش ها یا ادیان جدید نقش داشته اند، متعددند و با انگیزه های مختلف در ارتباط هستند که به بعضی از آنها اشاره می شود.
1. انتظار منجی:
در میان جامعه شناسان و انسان شناسان دین، معروف است که دوران تحولات سریع اجتماعی در بسیاری از جوامع با جنبش های موعود گرا (Movements messianic) آغاز شده است. این جنبش ها به گفته همین جامعه شناسان، در اروپای پیش از انقلاب صنعتی و در کشورهای مستعمره متأثر از دو عامل حاکمیت استعمار و تحولات فنی و فرقه ها یا جنبش های نو پدید دینی اغلب با نوعی موعود گرایی (Messianism) سنتی در جوامع رو به رشد همراه بوده اند.
2. پیوند سنتی و تاریخی دین و فرهنگ:
دلیل جامعه شناختی دیگری نیز مطرح است. رشد ادیان جدید از پیوند سنتی و تاریخی دین و فرهنگ حکایت دارد. ادیان جدید، تحولات اجتماعی ژرفی را در اعمال و مناسک مذهبی، تولیدات اقتصادی و سازمان های اجتماعی و نیز در ساختارهای خانواده و روابط میان آنها، ساختمان جوامع و در اهمیت مفهوم مرگ و زندگی ایجاد کرده اند. در واقع این پدیده از ادیان جدید نیز گذر کرده است و به سمتی پیش می رود که گویی در حال ایجاد یک نوع تدیّن جدید (New Religiousity) در درون ادیان سازمان یافته است.[2]
3. معنویت گرایی:
مصطفی ملکیان، دین پژوه معاصر در پاسخ به این پرسش که (رشد ادیان جدید حاکی از احیای دین در دوران کنونی است یا رشد سکولاریسم؟) چنین توضیح می دهد:
ادیان جدید دین نیستند و در نتیجه، رشد آنها بازگشت به دین محسوب نمی شود و به دو معنای احیای دین تلقی نمی شوند. اما به سه دلیل این رویکردها، رویکردهای معنوی هستند:
الف. در تمامی آنها نوعی سیر و سلوک درونی وجود دارد. تقریباً می توان گفت هیچ کدام از آنها جوارحی، نیستند بلکه بیشتر به جوانح کار دارند و از این نظر می توانند رساله ای یا توضیح المسائل باشند.
ب. رجوع به این آیین های جدید برای امور مادی نیست.
ج. معمولاً به وجوه اشتراک تمامی ادیان توجه دارند. به عبارتی دیگر رویکردهای آنها بیشتر به گوهر ادیان است.[3]
راه بردن به درون مایه معنویت و یافتن پاسخ برای نیازهای معنوی و روحانی، بشر امروز را به سمت معنویت مدرن (Modern Spirituality) سوق داده است. معنویتی که قالب ها و ساخت های سنتی را در هم شکسته است و ثنویت موجود در ادیان سنتی را به چالش می کشد و خود را با نام دین (Self Religion) که از اتحاد خدا و انسان حکایت دارد معرفی می کند.[4]
4. تعارض فلسفه و دین مسیحیت یا عقل و ایمان:
دین پژوهی، و به تبع، مسألة انتظار بشر از دین، در قرن هیجدهم با سه نهضت روشنگری، رومانتیک و فلسفی عجین بود. نهضت روشنگری ( Enlghtenment) را فیلوزوف های فرانسه ابداع کردند؛ سپس شعاع آنها آلمان، انگلستان و مستعمرات امریکا را نیز در برگرفت. این گروه طبیعت را چون مکانیزم جبری تفسیر کرد. لاپلاس تحلیل ریاضی مکانیک حرکات سیارات را پی گرفت و مشکلاتی که خدای رخته پوش نیوتن آنها را حل می کرد، با فرضیة سحابی او از بین رفت. وی بر این نکته تصریح کرد که منظومة شمسی، از سرد و در هم فشرده شدن گازهای سحابی، حاصل شده و توجیه کنندة مدارهای هم صفحه سیارات است. بی آنکه به دخالت خداوند نیازی باشد. فیلسوف های روشنگر قرن هجدهم، دین را ساخته و پرداختة روحانیون زیرک برای حفظ اقتدارشان بر توده های بی سواد و نادان می دانستند. در این عصر دیگر شریعت عقلانی و روحانی مطرح نیست. خدا پرستی طبیعی و (دئیزم) که در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم جانشین وحی تلقی می شد، از رونق افتاده و عصر شکّاکانه و طرد و تخطئة دین دوباره احیاء شد و هر گونه انتظار منطقی و معقول را از دین زدود.[5]
5. گریز از نهادینه شدن و اصرار بر باقی ماندن بر فردگرایی:
یکی از عوامل به وجود آمدن دین در عصر جدید این است که به شدت از نهادینگی و تبدیل شدن به یک نهاد یا سازمان رسمی که دارای ساختار و سلسله مراتب خاص باشد پرهیز دارد. محل عبادت، اعمال و مناسک عبادی خاص، الهیات و عقاید و نظام اخلاقی چهار موضوع اصلی برای هر گروه و نهادی است که می خواهد دینی باشد. در میان جنبش های نو پدید دینی آن دسته که دنیا گریز (World rejecting) هستند کم و بیش از این چهار اصل برخوردارند، اما جنبش هایی که دنیا گرا هستند، معمولاً به دنیای عرفی و سکولار توجه نشان می دهند و نگاه بسیار مثبتی به نوع بشر و خود دارند، از این رو در تلاشند مجموعه ای از باورها و اعتقادهای فراگیر عرفانی و معنوی باشند تا قالب و ساختاری نهادینه و دارای چهار موضوع فوق.[6]
6. نقش کلیسا در گرایش به نحله های جدید:
در قرون وسطی که مسالة خدا به دست کشیش ها افتاد، یک سلسله مفاهیم کودکانه و نارسا درباره خدا به وجود آمد که به هیچ وجه با حقیقت وفق نداشت و طبعاً افراد باهوش و روشنفکر را به تنها قانع نمیکرد، بلکه متنفر می ساخت و بر ضد مکتب الهی بر می انگیخت.
کلیسا از بُعد دیگر نیز نقش مهمی در سوق دادن مردم به تفکر ضدّ خدایی دارد که از عامل نارسایی مفاهیم الهی کلیسایی بسی موثرتر بوده است و آن تحمیل عقاید و نظریات خاص مذهبی و عملی کلیسا به صورت اجبار و سلب هر گونه آزادی عقیده در این دو قسمت است.
این بود که دانشمندان و محققان جرأت نداشتند بر خلاف آن چه کلیسا آن را علم می داند بیندیشند یعنی مجبور بودند آن چنان بیندیشند که کلیسا می اندیشید. این فشار شدید بر اندیشه ها که از قرن 12 تا 19 در کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان، هلند، پرتغال، لهستان، و اسپانیا، معمول بوده بالطّبع عکس العمل بسیار بدی نسبت به دین و مذهب به طور کلّی ایجاد کرد.[7]
7. استعمار:
یکی دیگر از عواملی که در به وجود آمدن نحله ها و مذاهب نو ظهور نقش دارد، رفتار استعمار در کشورهای مستعمره است. طبقه استعمار برای در هم کوبیدن مقاومت و وحدت توده های استعمار شده و تخدیر آنها، دست به مذهب و دین تراشی زد. شاهد این مدعا فرقه هایی است که فریضه جهاد را نسخ کرده اند. چون با فریضه جهاد مسلمین مانع از دست اندازی بیگانگان به کشور و دینشان می شدند.
با تحقیق بیشتر می توان عوامل زیادی را در پیدایش نحله های نو ظهور یافت که در این نوشته به پاره ای از آنها اشاره شد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مجله اخبار ادیان شماره 7 و 8.
2. مجله هفت آسمان شماره 7 و 19.
3. مجموعه آثار، ج1، استاد شهید مطهری.
4. فلسفه دین، استاد محمد تقی جعفری.
[1] . مجلة اخبار ادیان، سال دوم، شمارة 8، ص 29.
[2] . همان، شماره 7، ص 97.
[3] . همان، ص 98.
[4] . همان، شمارة 8، ص 29.
[5] . خسرو پناه، عبدالحسین، انتظارات بشر از دین، موسسه فرهنگی دانش و اندیشة معاصر، چاپ اول، 82، ص 153،.
[6] . مجلة اخبار ادیان، سال دوم، شمارة 8، ص 32.
[7] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چ اول، 1368، جلد 1، ص 479،.
( اندیشه قم )
- [سایر] چه عواملی در پیدایش بهائیت نقش داشته است؟
- [سایر] زمان و مکانی که امام خمینی در فقه مطرح کردند، به چه معناست؟ و چه عواملی در آن نقش دارند؟
- [سایر] چه عواملی می تواند سبب ایجاد یا تشدید ناخشنودی از زندگی زناشویی شود؟
- [سایر] چه عواملی باعث ایجاد حادثة کوی دانشگاه شد؟ لطفاً توضیح دهید.
- [سایر] منظور از هماهنگی در تربیت چیست که اگر ایجاد شود نقش بسزایی در تربیت ایجاد می کند؟
- [سایر] عامل اصلی پیروزی انقلاب در سال1357 چیست؟ به عبارت دیگر، آیا در میان عواملی که برای تبیین انقلاب اسلامی بیان میشود، اسلام نقش تعیین کنندهای داشته است؟
- [سایر] نقش جامعه و مسئولین در ایجاد یاس و ناامیدی و تقویت دین داری چیست ؟
- [سایر] نقش ایمان در ایجاد تعادل و هماهنگی بین فرد و جامعه چیست؟
- [سایر] آیا پیامبر(ص) در ایجاد و خلق قرآن نقش تولیدی داشته است؟
- [سایر] چه عواملی باعث شکست انقلاب مشروطه شد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] چند چیز در لباس نمازگزار مکروه است و از آن جمله است: پوشیدن لباس سیاه و چرک وتنگ و لباس شرابخوار و لباس کسی که از نجاست پرهیز نمیکند و لباسی که نقش صورت دارد و نیز باز بودن تکمههای لباس ودست کردن انگشتری که نقش صورت دارد مکروه میباشد.
- [آیت الله مظاهری] هشت چیز در لباس نمازگزار مکروه است و از آن جمله است: 1 - پوشیدن لباس سیاه. 2 - پوشیدن لباس کثیف. 3 - پوشیدن لباس تنگ. 4 - پوشیدن لباس شرابخوار. 5 - پوشیدن لباس کسی که از نجاست پرهیز نمیکند. 6 - پوشیدن لباسی که نقش صورت دارد. 7 - باز بودن دکمههای لباس. 8 - دست کردن انگشتری که نقش صورت دارد.
- [آیت الله سبحانی] چند چیز در لباس نمازگزار مکروه است و از آن جمله است: پوشیدن لباس سیاه و چرک وتنگ و لباس شرابخوار و لباس کسی که از نجاست پرهیز نمی کند و لباسی که نقش صورت دارد و نیز بازبودن تکمه های لباس و دست کردن انگشتری که نقش صورت دارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . چند چیز در لباس نمازگزار مکروه است و از آن جمله است: پوشیدن لباس سیاه و چرک و تنگ و لباس شرابخوار و لباس کسی که از نجاست پرهیز نمی کند و لباسی که نقش صورت دارد و نیز باز بودن تکمه های لباس و دست کردن انگشتری که نقش صورت دارد مکروه می باشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] پوشیدن لباس سیاه و چرک و تنگ و لباس شرابخوار و پوشیدن لباس کسی که از نجاست پرهیز نمی کند، پوشیدن لباسی که نقش صورت دارد و نیز باز بودن تکمه های لباس ودست کردن انگشتری که نقش صورت داردبرای نمازگزار مکروه می باشد.
- [آیت الله بروجردی] چند چیز در لباس نمازگزار مکروه است و از آن جمله است:پوشیدن لباس سیاه، چرک، تنگ، لباس شرابخوار، لباس کسی که از نجاست پرهیز نمیکند، لباسی که نقش صورت دارد و نیز باز بودن تکمههای لباس و دست کردن انگشتری که نقش صورت دارد، مکروه میباشد.
- [آیت الله اردبیلی] چند چیز در لباس نمازگزار مکروه است که از آن جملهاند: پوشیدن لباس سیاه مگر برای عزای اهل بیت علیهمالسلام و همچنین لباس چرک و تنگ و لباس شرابخوار و لباس کسی که از نجاست پرهیز نمیکند و پوشیدن لباسی که نقش صورت دارد و نیز باز بودن دکمههای لباس و به دست کردن انگشتری که نقش صورت دارد.
- [آیت الله سیستانی] چند چیز را فقهاء قدس اللّه اسرارهم در لباس نمازگزار مکروه دانستهاند ، و از آن جمله است : پوشیدن لباس سیاه ، و چرک ، و تنگ ، و لباس شرابخوار ، و لباس کسی که از نجاست پرهیز نمیکند ، و لباسی که نقش صورت دارد ، و نیز باز بودن تکمههای لباس ، و دست کردن انگشتری که نقش صورت دارد ، مکروه شمرده شده است .
- [امام خمینی] چند چیز در لباس نمازگزار مکروه است، و از آن جمله است: پوشیدن لباس سیاه و چرک و تنگ، و لباس شرابخوار، و لباس کسی که از نجاست پرهیز نمی کند، و لباسی که نقش صورت دارد. و نیز باز بودن تکمه های لباس و دست کردن انگشتری که نقش صورت دارد، مکروه می باشد.
- [آیت الله سبحانی] ساختن و خرید و فروش مجسّمه حرام است ولی خرید و فروش صابون و مانند آن که روی آنها شکل مجسمه یا نقش های برجسته است اشکالی ندارد.