چرا و چگونه پدر ومادر در نیل به هماهنگی مطلوب تربیتی ناکام می شوند؟ و چرا تلاشهای آنها عقیم می ماند؟ پاسخ به این قبیل پرسشها را می توان در محورهای زیر جستجو نمود: 1- عدم سنخیّت فکری زوجین- همسرانی که در کلیّت زندگی هیچگونه سنخیّت و تجانس روحی با هم ندارند، در تربیت فرزندان هم، همگرایی ندارند آنها به دلیل عدم شناخت موثر از یکدیگر، حتی قبل از ولادت فرزند هم با مشکلاتی مواجه بوده اند و نتوانسته اند تعارضات خود را حل نمایند. 2- مشی تربیتی دوران کودکی- از آغاز تا کنون از تاثیرات و نقشهای تربیتی والدین خود کاملاً بر کنار نبوده ایم و از نفوذ زمان خردسالی خود بیکباره آزاد نشده ایم. پدر و مادری که الگوی تربیتی والدین خود را به فرزندان خویش، تعمیم می بخشند و شرایط متغیر زمان را ملاحظه نمی کنند، دردستیابیبهالگوی هماهنگ با همسر و شرایط متغیر زمان را ملاحظه نمی کنند، در دستیابی به الگوی هماهنگ با همسر خویش دچار موانعی پیچیده می شوند. به عنوان مثال، پدری که فقر عاطفی شدیدی در دوران کودکیش داشته است. به احتمال خیلی قوی نمیتواند تمامی تاثیرات سنگینی آن دوره را از شخصیت خود، تفکیک کند و از اینروی به افراط و یا تفریط در بذل محبت می لغزند. 3- کودک ناخواسته- پدر و یا مادری که برخلاف میل همسرش صاحب فرزند می شود، کودک را موجودی ناخواسته و مطرود تلقی می کند و در برابر تمایل همسرش به کودک، واکنش ناسازگاری از خود بروز می دهد و از دست یافتن به هماهنگی مطلوب ناتوان خواهد بود. در این مورد پدر و مادر هر یک تصویری جداگانه از کودک در ذهن دارند که قابل قبول برای ایجاد هماهنگی نخواهد بود. 4- تحقیر مقام مادری- زن برای ایفای نقش مادری، نیازمند است که موقعیت مادری را همانگونه که خود مایل است مقامی رفیع و ارزشمند در نظر آورد به همان میزان همسرش نیز چنین نگرشی نسبت به این مقام را دارا باشد و از پشتیبانی و حمایت موثر همسر خود در ایفای نقش مادری اطمینان یابد. ولی از مردی که پیوسته، به تحقیر جایگاه مادری همسرش اقدام می کند چگونه انتظار هماهنگی میتوان داشت؟ و به چه انگیزه ای چنین مادری باید به ایفای مسئولیت سنگین خود بپردازد؟ 5- محرومیت عاطفی از همسر- زوجین علاقمندی که قدرت ابراز احساس و عواطف خویش را به همسرشان دارا هستند، در ارتباط با فرزندانشان نیز توفیقی شایان توجه می یابند ولی زمانیکه یکی از زوجین از همسرش در داد و ستد عاطفی، شکست خورده و دچار ناکامی شود، ناگزیر پس از مدتها تلاش برای جبران عاطفه از دست رفته، زمانی که با بن بست مواجه گردد، به جانب یکی از فرزندانش متمایل می شود. و وجود او را نقطه اتکای عاطفی خویش قرار میدهد، کودکی که تکیه گاه چنین والدی قرار می گیرد، به تدریج به واکنش بستگی به والد اقدام می نماید و پس از مدتی او نیز وابسته می شود و این امر، موجد نوعی ناهماهنگی در تربیت فرزندان می شود. 6- غیبت یکی از والدین- هرگاه به دلایلی یکی از پدر و مادر برای مدتی از صحنه زندگی غایب شود، تاثیرات آن در عدم هماهنگی تربیتی ظاهر می شود. غیبت والد منجر به ایجاد فاصله طولانی و زیادی با کودک می گردد و در نتیجه قادر به شناسایی کودک نخواهد بود و شناسایی ناقص و محدود، به روشهای نادرست تربیتی می انجامد. به گونه ای که کنار آمدن پدر و مادر با هم و سیاسیت تربیتی هماهنگی را در پیش گرفتن دشوار می نماید. 7- ناکامیهای یکی از والدین- از آرزوهای ناکام و تمایلات برآورده نشده خود تا حدودی بر کنار نیستیم. آرزوهای عقیم مانده دردورن ما خلجانهایی می آفریند و ما را به جبران گذشته وا می دارد، برخی از پدران و مادران به لحاظ ناکامیهای گذشته خویش، در صدد بر می آیند تا کودک خود را هدف آرزوی ناکام قرار دهند و آنچه را خود بدان نرسیده اند هدف کودک قرار دهند و با هر گونه وسیله ای بکوشند تا کودک به آنها برسد و این موجب ناهماهنگی در امر تربیت فرزند می شود.(1) پی نوشت: 1- کتاب با فرزند خود چگونه رفتار کنیم نوشته محمدرضا شرفی www.morsalat.com
چرا و چگونه پدر ومادر در نیل به هماهنگی مطلوب تربیتی ناکام می شوند؟ و چرا تلاشهای آنها عقیم می ماند؟ پاسخ به این قبیل پرسشها را می توان در محورهای زیر جستجو نمود:
1- عدم سنخیّت فکری زوجین- همسرانی که در کلیّت زندگی هیچگونه سنخیّت و تجانس روحی با هم ندارند، در تربیت فرزندان هم، همگرایی ندارند آنها به دلیل عدم شناخت موثر از یکدیگر، حتی قبل از ولادت فرزند هم با مشکلاتی مواجه بوده اند و نتوانسته اند تعارضات خود را حل نمایند.
2- مشی تربیتی دوران کودکی- از آغاز تا کنون از تاثیرات و نقشهای تربیتی والدین خود کاملاً بر کنار نبوده ایم و از نفوذ زمان خردسالی خود بیکباره آزاد نشده ایم. پدر و مادری که الگوی تربیتی والدین خود را به فرزندان خویش، تعمیم می بخشند و شرایط متغیر زمان را ملاحظه نمی کنند، دردستیابیبهالگوی هماهنگ با همسر و شرایط متغیر زمان را ملاحظه نمی کنند، در دستیابی به الگوی هماهنگ با همسر خویش دچار موانعی پیچیده می شوند. به عنوان مثال، پدری که فقر عاطفی شدیدی در دوران کودکیش داشته است. به احتمال خیلی قوی نمیتواند تمامی تاثیرات سنگینی آن دوره را از شخصیت خود، تفکیک کند و از اینروی به افراط و یا تفریط در بذل محبت می لغزند.
3- کودک ناخواسته- پدر و یا مادری که برخلاف میل همسرش صاحب فرزند می شود، کودک را موجودی ناخواسته و مطرود تلقی می کند و در برابر تمایل همسرش به کودک، واکنش ناسازگاری از خود بروز می دهد و از دست یافتن به هماهنگی مطلوب ناتوان خواهد بود. در این مورد پدر و مادر هر یک تصویری جداگانه از کودک در ذهن دارند که قابل قبول برای ایجاد هماهنگی نخواهد بود.
4- تحقیر مقام مادری- زن برای ایفای نقش مادری، نیازمند است که موقعیت مادری را همانگونه که خود مایل است مقامی رفیع و ارزشمند در نظر آورد به همان میزان همسرش نیز چنین نگرشی نسبت به این مقام را دارا باشد و از پشتیبانی و حمایت موثر همسر خود در ایفای نقش مادری اطمینان یابد. ولی از مردی که پیوسته، به تحقیر جایگاه مادری همسرش اقدام می کند چگونه انتظار هماهنگی میتوان داشت؟ و به چه انگیزه ای چنین مادری باید به ایفای مسئولیت سنگین خود بپردازد؟
5- محرومیت عاطفی از همسر- زوجین علاقمندی که قدرت ابراز احساس و عواطف خویش را به همسرشان دارا هستند، در ارتباط با فرزندانشان نیز توفیقی شایان توجه می یابند ولی زمانیکه یکی از زوجین از همسرش در داد و ستد عاطفی، شکست خورده و دچار ناکامی شود، ناگزیر پس از مدتها تلاش برای جبران عاطفه از دست رفته، زمانی که با بن بست مواجه گردد، به جانب یکی از فرزندانش متمایل می شود. و وجود او را نقطه اتکای عاطفی خویش قرار میدهد، کودکی که تکیه گاه چنین والدی قرار می گیرد، به تدریج به واکنش بستگی به والد اقدام می نماید و پس از مدتی او نیز وابسته می شود و این امر، موجد نوعی ناهماهنگی در تربیت فرزندان می شود.
6- غیبت یکی از والدین- هرگاه به دلایلی یکی از پدر و مادر برای مدتی از صحنه زندگی غایب شود، تاثیرات آن در عدم هماهنگی تربیتی ظاهر می شود. غیبت والد منجر به ایجاد فاصله طولانی و زیادی با کودک می گردد و در نتیجه قادر به شناسایی کودک نخواهد بود و شناسایی ناقص و محدود، به روشهای نادرست تربیتی می انجامد. به گونه ای که کنار آمدن پدر و مادر با هم و سیاسیت تربیتی هماهنگی را در پیش گرفتن دشوار می نماید.
7- ناکامیهای یکی از والدین- از آرزوهای ناکام و تمایلات برآورده نشده خود تا حدودی بر کنار نیستیم. آرزوهای عقیم مانده دردورن ما خلجانهایی می آفریند و ما را به جبران گذشته وا می دارد، برخی از پدران و مادران به لحاظ ناکامیهای گذشته خویش، در صدد بر می آیند تا کودک خود را هدف آرزوی ناکام قرار دهند و آنچه را خود بدان نرسیده اند هدف کودک قرار دهند و با هر گونه وسیله ای بکوشند تا کودک به آنها برسد و این موجب ناهماهنگی در امر تربیت فرزند می شود.(1)
پی نوشت:
1- کتاب با فرزند خود چگونه رفتار کنیم نوشته محمدرضا شرفی
www.morsalat.com
- [سایر] چه عواملی در خوشبختی ما موثر هستند ؟
- [سایر] روشهای ایجاد هماهنگی در تربیت کودک را بیان نمائید؟
- [سایر] هماهنگی پدر و مادر در تربیت فرزند، چقدر اهمیت دارد؟
- [سایر] چه عواملی در دیدن امام زمان عج موثر است؟
- [سایر] چه عواملی در دیدن امام زمان عج موثر است؟
- [سایر] چه عواملی در دیدن امام زمان عج موثر است؟
- [سایر] منظور از هماهنگی در تربیت چیست که اگر ایجاد شود نقش بسزایی در تربیت ایجاد می کند؟
- [سایر] چه عواملی در شکل گیری شخصیت فاطمه (سلام الله علیها) موثر بودند؟
- [سایر] چه عواملی در حصول تواتر و یقین به ولادت امام مهدی علیه السلام موثر است؟
- [سایر] چه عواملی در تصویب قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد مؤثر بوده است ؟
- [آیت الله مظاهری] اگر بعضی امر و نهی کنند و مؤثّر نشود و بعض دیگر احتمال بدهند که امر یا نهی آنها مؤثّر است واجب است امر و نهی کنند.
- [امام خمینی] اگر بعضی امر و نهی کنند و مؤثر نشود و بعض دیگر احتمال بدهند که امر آنها یا نهی آنها مؤثر است واجب است امر و نهی کنند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر بعضی امر ئ نهی کنند و مؤثر نشود و بعض دیگر احتمال بدهند که امر آنها یا نهی آنها مؤثر است واجب است امر و نهی کنند .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مرد نباید عکس زن نا محرم را بیندازد، و اگر زن نا محرمی را بشناسد، نباید به عکس او خصوصاً در مواردی که معرض هتک و فساد باشد نگاه کند.
- [آیت الله مظاهری] درختها در دست کسی که آنها را آبیاری و تربیت میکند امانت است و اگر تلف شود ضامن نیست، ولی اگر در تربیت و آبیاری آنها کوتاهی کند و یا به شرایطی که گفته شد عمل نکرده باشد ضامن است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر امر ونهی بعضی افراد مؤثر واقع نشود وبرخی دیگر احتمال دهند امر ونهی آنان اثربخش است، برآنها واجب میشود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر کسی که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد، چنانچه در عقد شرط نکرده باشند که خودش آنها را تربیت کند ورثهاش به جای او هستند و چنانچه خودشان عمل را انجام ندهند واجیر هم نگیرند، حاکم شرع از مال میّت اجیر میگیرد، وحاصل را بین ورثه میّت ومالک قسمت میکند، و اگر شرط کرده باشند که خود او درختها را تربیت نماید، پس اگر قرار گذاشتهاند که به دیگری واگذار نکند، با مردن او معامله به هم میخورد، و اگر قرار نگذاشتهاند مالک میتواند عقد را به هم بزند یا راضی شود که ورثه او یا کسی که آنها اجیرش میکنند درختها را تربیت نمایند.
- [آیت الله مظاهری] دو نفری که مساقات کردهاند اگر بفهمند که معامله مساقات باطل است، پس اگر درختها مال صاحب زمین بوده، بعد از تربیت هم مال اوست و باید مزد کسی که آنها را تربیت کرده بدهد، و اگر مال کسی بوده که آنها را تربیت کرده بعد از تربیت هم مال اوست و میتواند آنها را بکند، ولی باید گودالهایی را که به واسطه کندن درختها پیدا شده پر کند و اجاره زمین را از روزی که درختها را کاشته به صاحب زمین بدهد، ولی صاحب زمین نمیتواند او را مجبور نماید که درختها را بکند و فقط میتواند اجاره زمین را بگیرد.
- [امام خمینی] اگر کسی که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد چنانچه در عقد شرط نکرده باشند که خودش آنها را تربیت کند، ورثهاش به جای او هستند، و چنانچه خودشان عمل را انجام ندهند و اجیر هم نگیرند، حاکم شرع از مال میت اجیر میگیرد و حاصل را بین ورثه میت و مالک قسمت میکند و اگر شرط کرده باشند که خود او درختها را تربیت نماید، پس اگر قرار گذاشتهاند که به دیگری واگذار نکند، با مردن او معامله به هم میخورد، و اگر قرار نگذاشتهاند مالک میتواند عقد را به هم بزند، یا راضی شود که ورثه او یا کسی که آنها اجیرش میکنند، درختها را تربیت نماید.
- [آیت الله مظاهری] اگر بعد از قرارداد مساقات، مالک یا کسی که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد، مساقات به هم نمیخورد و به وارث منتقل میشود، ولی اگر کسی که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد و شرط کرده باشند که خودش آنها را تربیت کند، مساقات به هم میخورد و باید سهم او را به ورثهاش بدهند و اگر حقوق دیگری هم داشته، ورثه او ارث میبرند.