اگر سلیقه ای باشد به تعداد افراد دیدگاه ها متفاوت است . جهان بینی یعنی اینکه شما به دنبال حقیقت بروید تا جهان بینی را بدست بیاورید . نه به معنای مجموعه باورهایی که ما داریم و از پدر خود به ارث برده ایم . اگر ما جها ن بینی الهی داریم ، همه چیز در خدمت جهان بینی الهی است . اما اگر خدا را قبول نداریم همه چیز کنار می رود . اگر رضایتمندی شخص مهم باشد ممکن است دوست داشته باشد که یک فسق و فجوری هم انجام دهد . انسان مادی گرا درگیر توهم است . آیا درگیری دو دیدگاه مساوی است یا درگیری یک دیدگاه حقیقت و یک دیدگاه توهم است ؟ اگر قائل شدیم که یک نفر در توهم است باید فرد را از آن نجات دهیم . در یکی از جنگ ها در حال بردن اسرا بودند که پیامبر (ص) با دیدن آنها خندیدند . یکی از سرا گفت شما که خیلی با دین و متدین هستید ما را مسخره می کنید ؟ حضرت گفتند : نه به این می خندم که من شما را با زنجیر به سمت بهشت می برم . یعنی شما دچار یک توهم هستید و من می خواهم شما را بازگردانم . این حرف که جهان واکنش دارد حرف دین است . وقتی که ما می گوییم حقیقت آیا ما تا ابد می مانیم یا نمی مانیم ؟ متناسب با پاسخ این سوال رضایت واقعی فرد متفاوت است . یا فرد تا ابد زندگی می کند یا نمی کند . اگر قائل شدید که تا ابد زندگی می کنید نمی توانید بگویید که آنگونه که ما الان راحت هستیم بعد از مرگ هم راحت خواهیم بود . ممکن است شما خیلی احساس خوشی بکنید آیا این احساس خوشی دلالت بر خوشی واقعی می کند ؟ اول ما باید تکلیف حقیقت را معلوم کنیم . اگر بگویید که ملاک رضایتمندی حق است . در دو شرایط متناقض نمی تواند حق باشد. اگر رضایتمندی حق است ، آدم بی دین رضایتمند است، حق می شود . آدم دیندار هم رضایتمند است پس حق است. اینجا تناقض ایجاد می شود پس ما یک ملاکی لازم داریم .که نه عقل سلیقه ای من به عنوان دیندار حاکم باشد و نه آدم بی دین . بنابراین باید با یک ملاک سنجید . من عقلاً باید به یک جهان بینی باور داشته و از دریچه ی آن به مسئله نگاه کنم . اگر جهان بینی من الهی است و عقلاً به آن ایمان آورده ام، ملاک من می شود . در غیر اینصورت همه خود را حق می دانند . قبل از اینکه این جهان بینی را ملاک بدانیم یک چیزی بعنوان عقل وجود دارد که با استفاده از آن می توانیم تکلیف جهان بینی را مشخص کنیم . امام حسین (ع) بزرگترین مصیبت ها را کشید و بیشترین لذت را هم در عالم برد . البته ممکن است برخی از افراد هم که جهان بینی ندارند در برخی از مقاطع احساس رضایت کنند و ممکن هم است یک عده ای اسم دیندار بر روی خود گذاشته و اصلاً هم احساس رضایت نکنند . عرفا بعد از سختی هایی که می کشند به مقام رضا می رسند . ما وقتی زیارت عاشورا می خوانیم در سجده ی آن می گوییم الهم لک الحمد ، حمد شاکرین . در انتهای زیارت عاشورا ما می گوییم که خدایا من به نظام عالم اعتراض نداشته و از آن شاکر هستم . این سخن یک عارف است . قبل از همه ی دغدغه ها ، دغدغه ی حقیقت است . حقیقت را عقل تشخیص می دهد . یک فردی نزد امام صادق (ع) می آید در زمانی که ایشان در کنار خانه ی خدا بوده اند . به امام می گوید که چرا خود و مردم را مسخره کرده و به دور یک سنگ می چرخید ؟ امام می فرمایند دو حالت دارد . یا آنچه که ما می گوییم حقیقت است ، یعنی خدا و آخرت وجود دارد که وای به حال تو بعد از مرگ و خوشا به حال ما .یا آنچه که تو می گویی حقیقت است و آنچه که ما می گوییم باطل است که اینگونه نیست . در این صورت بعد از مرگ هیچ فرقی بین من و تو نیست . فکر نکنیم که زندگی یک مومن بدتر از زندگی یک کافر است . در حالی که لذت هایی را که یک مومن در زیارت عاشورا می برد بسیار عظیم است . بنابراین دین یک برنامه ی زندگی است که با باورهای ما گره می خورد . مجموعه ی این باورها ، اخلاقیات و رفتارهای متفاوتی که ما داریم در زندگی تجلی می یابد . این به معنای عام است و هر دینی به دنبال این برنامه ی زندگی است .
اگر سلیقه ای باشد به تعداد افراد دیدگاه ها متفاوت است . جهان بینی یعنی اینکه شما به دنبال حقیقت بروید تا جهان بینی را بدست بیاورید . نه به معنای مجموعه باورهایی که ما داریم و از پدر خود به ارث برده ایم . اگر ما جها ن بینی الهی داریم ، همه چیز در خدمت جهان بینی الهی است . اما اگر خدا را قبول نداریم همه چیز کنار می رود . اگر رضایتمندی شخص مهم باشد ممکن است دوست داشته باشد که یک فسق و فجوری هم انجام دهد . انسان مادی گرا درگیر توهم است . آیا درگیری دو دیدگاه مساوی است یا درگیری یک دیدگاه حقیقت و یک دیدگاه توهم است ؟ اگر قائل شدیم که یک نفر در توهم است باید فرد را از آن نجات دهیم . در یکی از جنگ ها در حال بردن اسرا بودند که پیامبر (ص) با دیدن آنها خندیدند . یکی از سرا گفت شما که خیلی با دین و متدین هستید ما را مسخره می کنید ؟ حضرت گفتند : نه به این می خندم که من شما را با زنجیر به سمت بهشت می برم . یعنی شما دچار یک توهم هستید و من می خواهم شما را بازگردانم .
این حرف که جهان واکنش دارد حرف دین است . وقتی که ما می گوییم حقیقت آیا ما تا ابد می مانیم یا نمی مانیم ؟ متناسب با پاسخ این سوال رضایت واقعی فرد متفاوت است . یا فرد تا ابد زندگی می کند یا نمی کند . اگر قائل شدید که تا ابد زندگی می کنید نمی توانید بگویید که آنگونه که ما الان راحت هستیم بعد از مرگ هم راحت خواهیم بود . ممکن است شما خیلی احساس خوشی بکنید آیا این احساس خوشی دلالت بر خوشی واقعی می کند ؟ اول ما باید تکلیف حقیقت را معلوم کنیم . اگر بگویید که ملاک رضایتمندی حق است . در دو شرایط متناقض نمی تواند حق باشد. اگر رضایتمندی حق است ، آدم بی دین رضایتمند است، حق می شود . آدم دیندار هم رضایتمند است پس حق است. اینجا تناقض ایجاد می شود پس ما یک ملاکی لازم داریم .که نه عقل سلیقه ای من به عنوان دیندار حاکم باشد و نه آدم بی دین . بنابراین باید با یک ملاک سنجید . من عقلاً باید به یک جهان بینی باور داشته و از دریچه ی آن به مسئله نگاه کنم . اگر جهان بینی من الهی است و عقلاً به آن ایمان آورده ام، ملاک من می شود . در غیر اینصورت همه خود را حق می دانند . قبل از اینکه این جهان بینی را ملاک بدانیم یک چیزی بعنوان عقل وجود دارد که با استفاده از آن می توانیم تکلیف جهان بینی را مشخص کنیم . امام حسین (ع) بزرگترین مصیبت ها را کشید و بیشترین لذت را هم در عالم برد . البته ممکن است برخی از افراد هم که جهان بینی ندارند در برخی از مقاطع احساس رضایت کنند و ممکن هم است یک عده ای اسم دیندار بر روی خود گذاشته و اصلاً هم احساس رضایت نکنند . عرفا بعد از سختی هایی که می کشند به مقام رضا می رسند . ما وقتی زیارت عاشورا می خوانیم در سجده ی آن می گوییم الهم لک الحمد ، حمد شاکرین . در انتهای زیارت عاشورا ما می گوییم که خدایا من به نظام عالم اعتراض نداشته و از آن شاکر هستم . این سخن یک عارف است . قبل از همه ی دغدغه ها ، دغدغه ی حقیقت است . حقیقت را عقل تشخیص می دهد . یک فردی نزد امام صادق (ع) می آید در زمانی که ایشان در کنار خانه ی خدا بوده اند . به امام می گوید که چرا خود و مردم را مسخره کرده و به دور یک سنگ می چرخید ؟ امام می فرمایند دو حالت دارد . یا آنچه که ما می گوییم حقیقت است ، یعنی خدا و آخرت وجود دارد که وای به حال تو بعد از مرگ و خوشا به حال ما .یا آنچه که تو می گویی حقیقت است و آنچه که ما می گوییم باطل است که اینگونه نیست . در این صورت بعد از مرگ هیچ فرقی بین من و تو نیست . فکر نکنیم که زندگی یک مومن بدتر از زندگی یک کافر است . در حالی که لذت هایی را که یک مومن در زیارت عاشورا می برد بسیار عظیم است . بنابراین دین یک برنامه ی زندگی است که با باورهای ما گره می خورد . مجموعه ی این باورها ، اخلاقیات و رفتارهای متفاوتی که ما داریم در زندگی تجلی می یابد . این به معنای عام است و هر دینی به دنبال این برنامه ی زندگی است .
- [سایر] برای تحقیقات ازدواج بهتر است سراغ چه کسانی برویم؟
- [سایر] معنویت گرایی حقیقی و معنویت گرایی احساسی چیست؟
- [سایر] انسان از معنویت به دین میرسد یا از دین به معنویت؟
- [سایر] آیا دین و معنویت ملتزم یکدیگر هستند و یا اینکه ممکن است ما معنویت داشته باشیم فارغ از دین ؟
- [سایر] گاهی مرز بین معنویت و خرافه از بین می رود . چگونه می توانیم معنویت را از خرافه تشخیص بدهیم ؟
- [سایر] نقش معنویت در پیروزی تداوم انقلاب اسلامی و آرمان های امام راحل و چگونگی حفظ معنویت مطالبی را بیان کنید.
- [سایر] تعریف معنویت چیست ؟
- [سایر] نظر ابو حنیفه در مورد پرستش چیست؟
- [سایر] آیا معنویت بدون دین اشکالی دارد؟
- [سایر] آیا معنویت نیمی از دین است ؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که نمی داند وقت تنگ شده یا نه، باید وضو بگیرد یا غسل کند، ولی اگر می داند مقدار کمی وقت دارد اما می ترسد اگر سراغ وضو یا غسل برود به نماز نرسد باید تیمم کند.
- [آیت الله اردبیلی] (لا إلهَ إلاَّ اللّهُ الْحَلیمُ الْکَریمُ)یعنی: (هیچ معبودی سزاوار پرستش نیست مگر خدای یکتای بیهمتایی که بردبار و کریم است.) (لا إلهَ إلاَّ اللّهُ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ) یعنی: (هیچ معبودی سزاوار پرستش نیست مگر خدای یکتای بیهمتایی که بلند مرتبه و بزرگ است.) (سُبْحانَ اللّهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَرَبِّ الاْءرَضینِ السَّبْعِ) یعنی: (پاک و منزه است خداوندی که پروردگار هفت آسمان و پروردگار هفت زمین است.) (وَما فیهِنَّ وَما بَیْنَهُنَّ وَرَبِّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ) یعنی: (و پروردگار هر چیزی است که در آسمانها و زمینها و ما بین آنهاست و پروردگار عرش بزرگ است.) (وَالْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعالَمینَ) یعنی: (حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده تمام موجودات است.)
- [آیت الله اردبیلی] ساختن مجسّمه انسان و حیوانات در صورتی که برای پرستش یا در معرض آن باشد جایز نیست؛ بلکه بنابر احتیاط از ساختن آن در هر حال باید اجتناب شود؛ ولی خرید و فروش مجسّمه و نیز کالایی که روی آن چهره انسان یا حیوان کندهکاری یا نقاشی شده، اشکال ندارد.
- [امام خمینی] -ترجمه تسبیحات اربعه (سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اکبر)، یعنی پاک و منزه است خداوند تعالی و ثنا مخصوص اوست و نیست خدایی سزاوار پرستش مگر خدای بیهمتا، و بزرگتر است از این که او را وصف کنند.
- [امام خمینی] ترجمه اذان و اقامه اَللّههُ اَکْبَرُ یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. اَشْهَدُ اَنْ لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی شهادت میدهم که غیرخدایی که یکتا وبیهمتا است خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهه یعنی شهادت میدهم که حضرت محمد بن عَبْداللّهه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست. اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّاً امیرُالمُؤْمنینَ وَلِیُّ اللّههِ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصّلاة والسّلام امیرالمؤمنین و ولیّ خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلوة یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاهحِ یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلیه خَیْرِ الْعَمَلِ یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَدْ قهامَتِ الصّلوة یعنی به تحقیق نماز برپا شد. لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [امام خمینی] - ترجمه قنوت (لا اله الا الله الحلیم الکریم )، یعنی نیست خدایی سزاوار پرستش مگر خدای یکتای بی همتایی که صاحب حلم و کرم است. (لا اله الا الله العلی العظیم ) یعنی نیست خدایی سزاوار پرستش مگر خدای یکتای بی همتایی که بلند مرتبه و بزرگ است. (سبحان الله رب السموات السبع و رب الارضین السبع )، یعنی پاک و منزه است خداوندی که پروردگار هفت آسمان و پروردگار هفت زمین است. (و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم )، یعنی پروردگار هر چیزی است که در آسمانها و زمینها و مابین آنهاست و پروردگار عرش بزرگ است. (و الحمد لله رب العالمین )،یعنی حمد و ثنا مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده تمام موجودات است.
- [آیت الله اردبیلی] لوازم و ابزار و اشیایی که آنها را برای تعمیر و مانند آن نزد تعمیرکاران و صاحبان صنایع میبرند، اگر صاحب آن جنس ناشناخته باشد و دیگر سراغ آن نرود و صاحب صنعت پس از جستجو و تحقیق از آمدن صاحب جنس ناامید شود، باید آن را از طرف صاحب آن صدقه بدهد و بنابر احتیاط واجب باید با اجازه حاکم شرع باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه اطمینان دارد که آب در محلی دورتر از این مقدار، موجود است و وقت نماز نیز تنگ نشده، باید به سراغ آن برود، مگر این که مشقت فوق العاده ای داشته باشد، ولی اگر احتمال دهد یا گمان داشته باشد که آب در فاصله دورتر است جستجو لازم نیست.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله سیستانی] (أَشْهَدُ أنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللّهِ) جزء اذان و اقامه نیست ، و لی خوب است بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ) به قصد قربت گفته شود . ترجمه اذان و اقامه اللّه اکبر : یعنی خدای تعالی بزرگتر از آنست که او را وصف کنند . أَشْهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ : یعنی شهادت میدهم که کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست . أَشْهَدُ أَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست . أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً أمْیر المُؤمنِین وَلیُّ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . حَیَّ عَلَی الصّلاةِ : یعنی بشتاب برای نماز . حَیَّ عَلَی الْفَلاحِ : یعنی بشتاب برای رستگاری . حَیَّ عَلَی خَیْر الْعَمَلِ : یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَدْ قَامَتِ الصَّلاةُ : یعنی بتحقیق نماز برپا شد . لا إِله إِلاّ اللّهُ : یعنی کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست .