چطور شده که کلمه ی معنویت در کنار دین قرار گرفته است . در پانصد سال قبل شاید هیچ تمایزی مابین دین و معنویت وجود نداشته باشد . یعنی حتی در ادیان مصر باستان ، کاهن ها هستند و یک معنویتی را در جامعه به معنای خاصی رقم می زنند . در دوره ی مدرن با غلبه ی فضای ماتریالیستی و حس گرایی کم کم زندگی به دنیا و مادیات منحصر شد . این نیاز معنوی یک نیاز واقعی است . از نیمه ی دوم قرن بیستم دیدند که این مسائل مادی و اینکه بخواهیم با علوم تجربی محض همه ی مسائل را حل کنیم پاسخگو نیست . خیلی نیازها است که در آنها خلاء مشاهده می شد . بنابراین کم کم کلمه ی معنویت در این ادبیات جدی شد . در فضای غرب دین به معنای مسیحیت است . آنها از دین خسته شده اند و دیگر حاضر نیستند که به دین به معنای مسیحیت بازگردند . وقتی از مسیحیت خسته شده اند به سراغ گزینه های دیگر می روند . در این فضا است که میدان برای معنویت باز می شود . یعنی به معنای یک عنوان عامی است که هرچه است اسم آن دین نیست . به این معنا که انسان می تواند معنویت داشته باشد اما دین دار نباشد . یعنی دین یک برنامه دارد .اما در ادبیات مدرن در پی این هستند ک برنامه نباشد اما معنویت به دست بیاید. یک کاری شما انجام دهید که دست خود شما باشد و شما را محدود نکند . به همین خاطر است که دین بودایی در اروپا شدیداً در حال گسترش است . دین بودایی نیست که گسترش پیدا می کند بلکه معنویت آن است . یعنی نیازهایی افراد داشته اند که مادیات پاسخگوی آنها نبوده است . رمالی در جهان امروز فوق العاده در حال گسترش است .در حالی که ما آن را خرافه می دانیم . مثلاً سازمان ملل طبقه ی سیزده ندارد . به این خاطر که عدد سیزده نحس است . اینها از یک دسته نیازهایی است که نمی خواهند از طریق شریعت و برنامه ی الهی مسجل و قطعی، تعیین کنند . می خواهند از یک طریق دیگر بدست بیاورند . همانطور که نیازهای مادی ما طرق مختلف دارد برخی از نیازهای معنوی هم ازطرق دیگر قابل بدست آوردن است .این نیاز یک نیاز واقعی است . وقتی که کانال رفع نیاز واقعی را شما فقط علم تجربی حس گرا در نظر گرفتید و گفتید که تمام نیازها با این جواب می دهند و غیر از این هیچ چیز دیگر نیست . یعنی معرفت ، دانش و علم نیست و فقط تجربی است . چون افراد می خواهند آن نیاز را ارضاء کنند به سراغ راه های دیگر می روند . یک بار دینداری شما به عقل گره می خورد و می گویید آن راه را نیز خدا باید بفرستد و استدلال می آورید . یک بار هم هیچ استدلالی ندارید و فقط می خواهید تأمین نیاز کنید . وقتی تأمین نیاز شد باب خرافه باز می شود .
آیا دین و معنویت ملتزم یکدیگر هستند و یا اینکه ممکن است ما معنویت داشته باشیم فارغ از دین ؟
چطور شده که کلمه ی معنویت در کنار دین قرار گرفته است . در پانصد سال قبل شاید هیچ تمایزی مابین دین و معنویت وجود نداشته باشد . یعنی حتی در ادیان مصر باستان ، کاهن ها هستند و یک معنویتی را در جامعه به معنای خاصی رقم می زنند . در دوره ی مدرن با غلبه ی فضای ماتریالیستی و حس گرایی کم کم زندگی به دنیا و مادیات منحصر شد . این نیاز معنوی یک نیاز واقعی است . از نیمه ی دوم قرن بیستم دیدند که این مسائل مادی و اینکه بخواهیم با علوم تجربی محض همه ی مسائل را حل کنیم پاسخگو نیست . خیلی نیازها است که در آنها خلاء مشاهده می شد . بنابراین کم کم کلمه ی معنویت در این ادبیات جدی شد . در فضای غرب دین به معنای مسیحیت است . آنها از دین خسته شده اند و دیگر حاضر نیستند که به دین به معنای مسیحیت بازگردند . وقتی از مسیحیت خسته شده اند به سراغ گزینه های دیگر می روند . در این فضا است که میدان برای معنویت باز می شود . یعنی به معنای یک عنوان عامی است که هرچه است اسم آن دین نیست . به این معنا که انسان می تواند معنویت داشته باشد اما دین دار نباشد . یعنی دین یک برنامه دارد .اما در ادبیات مدرن در پی این هستند ک برنامه نباشد اما معنویت به دست بیاید. یک کاری شما انجام دهید که دست خود شما باشد و شما را محدود نکند . به همین خاطر است که دین بودایی در اروپا شدیداً در حال گسترش است . دین بودایی نیست که گسترش پیدا می کند بلکه معنویت آن است . یعنی نیازهایی افراد داشته اند که مادیات پاسخگوی آنها نبوده است . رمالی در جهان امروز فوق العاده در حال گسترش است .در حالی که ما آن را خرافه می دانیم . مثلاً سازمان ملل طبقه ی سیزده ندارد . به این خاطر که عدد سیزده نحس است . اینها از یک دسته نیازهایی است که نمی خواهند از طریق شریعت و برنامه ی الهی مسجل و قطعی، تعیین کنند . می خواهند از یک طریق دیگر بدست بیاورند . همانطور که نیازهای مادی ما طرق مختلف دارد برخی از نیازهای معنوی هم ازطرق دیگر قابل بدست آوردن است .این نیاز یک نیاز واقعی است . وقتی که کانال رفع نیاز واقعی را شما فقط علم تجربی حس گرا در نظر گرفتید و گفتید که تمام نیازها با این جواب می دهند و غیر از این هیچ چیز دیگر نیست . یعنی معرفت ، دانش و علم نیست و فقط تجربی است . چون افراد می خواهند آن نیاز را ارضاء کنند به سراغ راه های دیگر می روند . یک بار دینداری شما به عقل گره می خورد و می گویید آن راه را نیز خدا باید بفرستد و استدلال می آورید . یک بار هم هیچ استدلالی ندارید و فقط می خواهید تأمین نیاز کنید . وقتی تأمین نیاز شد باب خرافه باز می شود .
- [سایر] انسان از معنویت به دین میرسد یا از دین به معنویت؟
- [سایر] آیا معنویت نیمی از دین است ؟
- [سایر] آیا معنویت بدون دین اشکالی دارد؟
- [سایر] چرا باید به جای دین، به مذهب ملتزم شویم؟
- [سایر] تعبیری از خلاصه بین دین و معنویت را بیان کنید؟
- [سایر] مغالطه تحلیلی نگریِ تعریف دین به معنویت چیست؟
- [سایر] چه تفاوتی میان تعریف دین و معنویت در اسلام با نظرگاه های دیگر است ؟
- [سایر] معنویت گرایی حقیقی و معنویت گرایی احساسی چیست؟
- [سایر] گاهی مرز بین معنویت و خرافه از بین می رود . چگونه می توانیم معنویت را از خرافه تشخیص بدهیم ؟
- [سایر] نقش معنویت در پیروزی تداوم انقلاب اسلامی و آرمان های امام راحل و چگونگی حفظ معنویت مطالبی را بیان کنید.
- [امام خمینی] نذر آن است که انسان ملتزم شود که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] نذر ان است که انسان برای خدا ملتزم شود که کار خیری را به جا اورد یا کاری را که نکردن ان بهتر است ترک کند
- [آیت الله مظاهری] کسی که به گناهکار به خاطر گناهش احترام کند، یا به نیکوکار به خاطر کار نیکش بیاعتنایی کند، نظیر کاسبی که زنهای بدحجاب را بر زنهای باحجاب مقدّم بدارد، و یا به بدحجابها احترام کند و به زنهای باحجاب بیاحترامی نماید، اگر ملتزم به لوازم آن باشد کفر است، و اگر ملتزم نباشد گناهش بسیار بزرگ است، و اگر توبه نکند عذاب دردناکی هم در دنیا و هم در آخرت دارد.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی گناه صغیرهای نظیر نگاه شهوتآلود به نامحرم را سبک بشمارد و یا واجبی از واجبات را نظیر کمک به کسی که میبیند در مضیقه است و میتواند به او کمک کند، سبک بشمارد و به او کمک نکند و با بیاعتنایی از او بگذرد، همان گناه کوچک، کبیره میشود، و آن ترک واجب نظیر ترک خمس و زکات از گناهان کبیره میشود، و اگر- العیاذ بالله- آن استخفاف اعتقادی باشد نه عملی، اگر ملتزم به لوازم آن باشد، کفر است.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام کوچک شمردن اوامر و نواهی الهی است که به آن استخفاف و بیاعتنایی به دین نیز گفته میشود، و آن اقسامی دارد: الف) واجبی از واجبات را ضدّ ارزش بداند، نظیر کسی که حجاب اسلام را ضدّ ارزش بداند و یا نماز و مانند آن را بیارزش و برای عوام مردم بداند، و این قسم از استخفاف اگر ملتزم به لوازم آن باشد کفر است، ولی اگر توجّه به لوازم آن نداشته باشد، گرچه کفر نیست، ولی گناهش خیلی بزرگ است، علاوه بر عذابی که در اصل گناه است. ب) واجبی از واجبات و یا حرامی از محرّمات را گرچه ضدّ ارزش نمیداند، ولی در عمل به آن اهمیّت نمیدهد، نظیر کسی که با عذر غیر موجّهی نماز را ترک میکند، مثلاً در مسافرت چون وضو و نماز برای او مشکل است آن را ترک مینماید، و نظیر زنی که در میان مردم موی سرش را نمیپوشاند و یا- العیاذ باللَّه- با زینت و آرایش در میان مردم ظاهر میشود، و این قسم نیز از گناهان بزرگ است، یعنی علاوه بر گناه اصل عمل، گناه بیاعتنایی به اوامر و نواهی الهی را هم دارد. ج) تبلیغ علیه واجبی از واجبات یا تبلیغ برای حرامی از محرّمات، نظیر کسی که علیه نماز یا روزه و یا حجّ و مانند اینها تبلیغ کند و آنها را کوچک و بیارزش قلمداد نماید، و نظیر کسی که علیه حجاب تبلیغ و بیحجابی را تمدّن و ارزش وانمود کند و یا بانک منهای ربا را بیارزش و بانک ربوی را از نظر اقتصادی باارزش بداند، و معلوم است این قسم، گناهش از قسم اوّل بالاتر، بلکه اگر ملتزم به لوازم آن باشد کفر، و در بعضی موارد مفسد فی الارض است، و اگر ملتزم به لوازم آن نباشد گرچه کفر نیست، ولی گناهش خیلی بزرگ، بلکه در بعضی موارد حکم مفسد فی الارض را دارد.
- [آیت الله مظاهری] آنچه در واجبات و محرّمات گفته شد در مستحبّات و مکروهات نیز میآید، زیرا ترک مستحبّات و فعل مکروهات، گرچه اشکال ندارد، ولی اگر بر ترک مستحب یا انجام مکروه، استخفاف صدق کند، حرام است، نظیر کسی که در مسجد نشسته و جماعت مسلمین بر پا میشود و او بدون عذر داخل در جماعت نمیشود، که اگر آن را ضدّ ارزش بداند و یا عمل او یا صفحه 423 گفته او تبلیغ علیه جماعت مسلمین باشد و ملتزم به لوازم آن نیز باشد کفر، و اگر ملتزم نباشد، گرچه کفر نیست، ولی گناهش خیلی بزرگ است، و اگر آن را ضدّ ارزش نداند و روی لاابالیگری باشد، از گناهان کبیره است، و از این قبیل است کسی که بدون عذر نماز اوّل وقت نمیخواند، و روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) آن را استخفاف به نماز قلمداد نموده است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر مسلمانی به یکی از دوازده امام دشنام دهد، یا با آن دشمنی نماید نجس است و همچنین غلات و نواصب و مجسمه اگر ملتزم به لوازم عقیده خود شدند.
- [آیت الله سیستانی] اگر به وکالت از حاکم شرع ، یا وکیل او خمس را قبض کند ذمّه او فارغ میشود ، واگر به امر یکی از آنها به شهر دیگری نقل کند وبدون کوتاهی تلف شود ضامن نیست .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله سیستانی] اگر انسان بخواهد ضامن شود که بدهی کسی را بدهد ، ضامن شدن او در صورتی صحیح است ، که به هر لفظی اگر چه عربی نباشد ، یا به عملی به طلبکار بفهماند که من ضامن شدهام طلب تو را بدهم ، و طلبکار هم رضایت خود را بفهماند ، و راضی بودن بدهکار شرط نیست . و این معامله دو صورت دارد : 1 اینکه ضامن ، دَین را از ذمّه بدهکار به ذمّه خود منتقل سازد ، پس اگر قبل از پرداخت فوت کند ، مانند سایر دیون بر ارث مقدم خواهد بود ، و معمولاً منظور فقها ، از کلمه (ضمان) این معنی است . 2 اینکه ضامن ملتزم شود دین را بپردازد ولی ذمّه او مشغول نمیشود ، و اگر وصیت نکند ، از اموال او پس از مرگ ، پرداخت نمیشود .